ستارگان حرم: اختران حریم معصومه (س) - 28

مشخصات کتاب

عنوان قراردادی : فرهنگ کوثر (مجله)

عنوان و نام پدیدآور : ستارگان حرم: اختران حریم معصومه (س) / تالیف گروهی از نویسندگان ماهنامه کوثر.

مشخصات نشر : قم: آستانه مقدسه قم، انتشارات زائر، 1377 -

مشخصات ظاهری : ج.: مصور، نمونه، عکس.

شابک : دوره 964-6401-01-5 : ؛ 5000 ریال (ج. 1) ؛ 6000 ریال : ج.2 964-6401-10-6 : ؛ 55000 ریال : ج.3 964-6401-11-2 : ؛ 6000 ریال : ج.4 : 964-6401-14-7 ؛ 5500 ریال : ج. 5 : 964-6401-15-5 ؛ 65000 ریال : ج.6 : 964-6401-20-1 ؛ 8500 ریال (ج. 11) ؛ 8000 ریال (ج. 12) ؛ 12000 ریال : ج. 15 : 964-6409-87-2 ؛ 12000 ریال : ج. 17 : 964-8567-08-5 ؛ 17000 ریال : ج.20 : 964-8567-90-5 ؛ 16000 ریال : ج. 21 : 964-8567-95-6 ؛ 50000 ریال : ج.26 : 978-964-180-122-1 ؛ 50000 ریال (ج.27) ؛ ج.28 978-964-180-235-8 : ؛ ج.29: 978-964-180-417-8 ؛ ج.30 978-964-180-444-4 :

وضعیت فهرست نویسی : برونسپاری (فاپا)

یادداشت : ج.2 و 3 (چاپ اول: 1377).

یادداشت : ج.4 (چاپ اول: 1378).

یادداشت : ج. 5 (چاپ اول: بهار 1378).

یادداشت : ج. 6 (چاپ اول: پائیز 1378).

یادداشت : ج. 8 (چاپ اول: زمستان 1379).

یادداشت : ج. 11 (چاپ اول: 1381).

یادداشت : ج. 12 و 15 (چاپ اول: 1382).

یادداشت : ج. 17 (چاپ اول: 1385).

یادداشت : ج.20 و 21 (چاپ اول: 1386).

یادداشت : ج.26 و 27 (چاپ اول: 1389).

یادداشت : ج.28 (چاپ اول: 1391) (فیپا).

یادداشت : ج.29 (چاپ اول: 1393) (فیپا).

یادداشت : ج.30 (چاپ اول: 1396) (فیپا).

یادداشت : کتابنامه.

موضوع : مجتهدان و علما -- ایران -- سرگذشتنامه

موضوع : قم -- سرگذشتنامه

شناسه افزوده : آستانه مقدسه قم. انتشارات زائر

رده بندی کنگره : BP55/2/س25 1377

رده بندی دیویی : 297/996

شماره کتابشناسی ملی : م 78-8787

ص: 1

اشاره

بسم الله الرحمن الرحیم

ص:2

ص:3

ستارگان حرم

دفتر بیست و هشتم

جمعی از نویسندگان فرهنگ کوثر

ص:4

فهرست

آقا بزرگ نراقی....................................... حبیب الله سلمانی آرانی/ 11

شیخ مهدی قاضی خرم آبادی..................................... سید محمدحسین ضیغمیان/ 29

حاج شیخ رفعت الله حامدی ................................... عبدالرحیم اباذری/ 49

محمد جواد انصاری همدانی ...................................... غلامرضا گلی زواره/ 63

سید مصطفی مهدوی هرستانی .................................. سیدمهدی سلطانی رنانی/ 87

آیت الله سید جلال الدین فقیه ایمانی (ره)........................... سید محمد حیدر فاضلی بلخابی/ 103

حاج میرزا آقا باغمیشه ای ............................... محمد الوانساز / 125

آیت الله شیخ احمد شاهرودی ..................................... محمد حسین صالح آبادی/ 137

آیت الله غلامحسین جعفری همدانی..................................... محمدحسین صالح آبادی/ 155

شیخ محمد علاّمه ....................................... سید غلامحسین صادقی بلخابی/ 177

سیدعلی رضا ریحان یزدی ...................................... حبیب الله سلمانی آرانی/ 185

شهید حسن جابریان ........................................ سید عباس رفیعی پور/ 203

ص:5

آیت الله علاّمه مُهری .................................... سید مصطفی علاّمه مهری / 223

آیت الله سید محمد علی جزائری آل غفور(ره) ................................... سید اکبر میر صفی / 239

آیت الله سید محمد تقی وحیدی بهسودی (ره) ....................................... حیدر فاضلی/ 261

شهید شیخ عباس صبائی .................................. سید اکبر میرصفی/ 287

آقا سید محمد برقعی قمی ................................. سجاد یزدان پناه / 305

میرزا احمد شیرازی ...................................... مصطفی صاحبی / 321

شیخ عبدالحسین وکیلی قمی ................................. علی حائری مجد / 331

استاد سید علی فاضلی بلخابی ................................ سید علی نقی میرحسینی/ 349

سید شهاب الدین نیریزی ................................... غلامرضا گلی زواره/ 369

شیخ محسن طاهری قمی .................................... سید اکبر میرصفی/ 399

شیخ محمد کاظم معزّی ................................. محمدرضا خادمیان/ 409

آیت الله حاج سید موسی حجّتی شفتی ................................... محمدتقی ادهم نژاد/ 423

ص:6

ص:7

مقدمه

{إِنّما یَخْشَی اللّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَمؤُا إِنّ اللّهَ عَزیزٌ غَفُورٌ (1)}؛ «از جمله بندگان خدا تنها دانایان از او بیم دارند و خداوند نیرومند و آمرزنده است».

حیات برتر انسانها در گرو، اندیشه، دانش ، ایمان و اخلاق پسندیده است. عالمان دین، فرزانگان و مفاخر مذهبی، در طول زندگی، مشعلی از دانش و حکمت، فرا راه انسانها، افروخته اند. فرهنگ بشری، مرهون فرهیختگانی است که در ادوار مختلف، همواره به عنوان الگوهایی ارزنده، تأثیرگذار بوده اند و نقش عمده و به سزایی در سازندگیِ اقشار مختلف؛ به ویژه نسل جوان داشته اند. عالمان دینی طبق دستور قرآن کریم که فرمود: {لَقَدْ کانَ لَکُمْ فی رَسُولِ اللّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ } (2)؛ با تأسی و عمل به روش و منش پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و جانشینان پاک و برحقشان، راه و روش بهتر زیستن را به بشر آموختند. آنان در این راه تلاش ها کرده، رنج ها کشیدند و بر این هدف مقدس که تحقق جامعه توحیدی و ولایی است مجاهده کرده و حتی جان عزیز خویش را بر سر این راه نهادند.


1- . فاطر/28.
2- . احزاب/21؛ البته شما را در اقتدا به رسول خدا صلی الله علیه و آله خیر و سعادت بسیار است.

ص:8

رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید: إنَّ مَثَلَ العُلَماءِ فِیِ الارضِ، کَمَثَلِ النُّجُومِ فیِ السَّماءِ یَهتَدی بها فی ظلمات البَرِّ و الْبَحْرِ (1)؛ مثل علما در زمین، مثل ستارگان آسمانی است، همان گونه که در ظلمات و تاریکی های شب، ستارگان، در زمین و دریا وسیله ای برای راهیابی و هدایت است. وجود علما در جامعه، مایۀ هدایت و رهایی مردم از فقر معنوی و نادانی است.

یاد اولیاء الهی منزلگه بارش رحمت خداوندی است. نام و یاد عالمان ربّانی خدمتی، به فرهنگ و دانش بشری و احترام به قلّه های رفیع ایمان و معنویت است. تکریم و بزرگداشت پاسداران مکتب وحی، یعنی تمجید از روش و منش پیامبران و اولیای دین، حرمت نهادن به تفکر دینی و خضوع در برابر اندیشۀ الهی ایشان. تاریخ بشری گواه صادقی است بر نقش ارزنده و تأثیرگزار شخصیت های بزرگ فکری، علمی و مذهبی در تغییر ساختار اجتماعی انسان ها.

در فراز و فرود اعصار، فرهیختگان دین آشنا، همواره حاملان راستین امانت الهی و تعالیم سعادت آفرین مکتب علوی بوده اند. هدایتگری، تبیین جایگاه انسان در مناسبات جهان هستی، تبلیغ آموزه های بلند که فلاح و سعادت بشر در آن است و ارتقای کرامت و شأنیت انسان، همواره در مشی و منش مفاخر دینی به چشم می خورد. شاید مهمترین جلوۀ ممتاز برجستگان و دانشمندان از سایر اقشار و طبقات مردم، ظرفیت بالای روحی و فکری آنان است.

در مکتب اسلام دانش، احترام خاص و ویژه ای دارد؛ زیرا از علما که راهنمایان و هدایتگران اندیشه مردم اند، بهترین تمجید ها، تجلیل ها و تکریم ها، شده است. این تمجید و تکریم ها بی حکمت نیست؛ زیرا بیشترین گرفتاری جوامع بشری، ریشه در جهل، کفر، بی دینی و ظلم دارد و انسان بدون رهایی از چنین فتنه ها و بلاهای این چنین، به سعادت نمی رسد.

آنچه مایه سلامت، سعادت و خوشبختی انسان است، در دو کلمۀ «ایمان» و «علم» خلاصه می شود و این همان چیزی است که در وجود عالمان دینی متبلور است.

گرامی داشت افراد موفق، در حقیقت معرفی مکارم اخلاقی، همّت بلندشان، تحمل سختی ها، تلخی ها و ناملایمات از طرف آنان در راه کسب دانش است. نیز خدمت به جامعه، نشر علوم الهی، پاسداری از حریم ولایت در عصر غیبت کبری و ... با جاودانگی و زنده نگاه داشتن فکر، سیره و منش آنها صورت می پذیرد.


1- . بحارالانوار، ج2، ص25، ح85.

ص:9

مجموعۀ حاضر (ستارگان حرم) از ابتدا به توصیه و امر مقام معظم رهبری (مد ظله) در سال 1374 ﻫ.ش. در سفرشان به قم به تولیت محترم وقت فرمودند: شایسته است زندگینامۀ بزرگان (علماء و راویان و محدثان) آرمیده در جوار ملکوتی حضرت معصومه علیها السلام تدوین گردد. در ادامۀ این حرکت، به شکرانۀ الهی تا پایان سال 1390 ﻫ.ش. تعداد 27 جلد آن به زیور طبع آراسته شد.

کار تدوین این مجموعه ارزشمند با توفیق خدای سبحان و عنایات خاصه کریمۀ اهل بیت علیهم السلام حضرت فاطمه معصومه علیها السلام و تشویق و حمایت بی شائبه و خالصانۀ تولیت محترم آستانه مقدسه؛ حضرت آیت الله سید محمد سعیدی (دامت برکاته) و نائب التولیۀ معزز آستان مقدس جناب حجت الاسلام والمسلمین حاج سید اکبر حسینی نژاد بوشهری و حجت الاسلام والمسلمین سید مصطفی حسینی، سرپرست معاونت فرهنگی و سایر دست اندرکاران فرهنگی آستانه، جلد 28 از این مجموعه به پیشگاه علم و دانش تقدیم شده است.

چند نکته:

1. در این آثار، شرح حال ستارگان فروزانی که در قم مدفون شده اند، آورده شده است.

2. راویان مکتب اهل بیت علیهم السلام که حلقه های وصل بین امت و امامان معصوم بوده و در قم دفن شده اند، شرح حالشان آمده است.

3. به لحاظ پاره ای از ملاحظات، از ذکر القاب شخصیت ها خودداری شده است.

4. مقالات، به ترتیب وصول، مورد بررسی و کارشناسی قرار گرفته است.

5. احکام و اجازات و مطالب متنوعی که در مورد بسیاری از علما پس از چاپ به دست ما رسیده در چاپ های بعدی منظور می شود.

در پایان از همۀ عزیزانی که به نوعی در شکل گیری و انجام امور ستارگان حرم دخیل بوده و ما را یاری داده اند؛ به ویژه از جناب حجت الاسلام والمسلمین محمود مهدی پور طبسی و اعضای محترم شورای ستارگان حرم، حجج اسلام: عبدالرحیم اباذری میانجی، ارزیاب و عضو شورای ستارگان حرم، عبدالکریم پاک نیا تبریزی، حسن ابراهیم زاده ایلامی، محمد جواد مروجی طبسی قدردانی و برای همۀ آقایان از درگاه الهی توفیق و سلامت مسئلت می کنیم.

خوانندگان گرامی می توانند برای معرفی ستارگان بیشتر، همکاری در نگارش زندگینامه ها، معرفی منابع پژوهشی، ارائه نظرات اصلاحی و تکمیلی و ارسال اسناد و تصاویر و هر گونه همکاری در

ص:10

تدوین و توزیع با (قم - صندوق پستی 3596- 37185 - تلفن:7175255 ) مکاتبه کنند و یا به نشانی قم - میدان آستانه - جنب مدرسۀ فیضیه - کتابخانه آستانه مقدّسه حضرت معصومه علیها السلام - طبقه اول - دفتر ستارگان حرم مراجعه نمایند. والحمدالله رب العالمین

دبیر شورای ستارگان حرم

سید محمد سجادی نژاد دامغانی

پنجم شعبان المعظم 1433 مصادف با سالروز میلاد امام سجاد علیه السلام

قم - دفتر ستارگان حرم - 5/4/1391ش

ص:11

آقا بزرگ نراقی (1209 - 1268ق.) / حبیب الله سلمانی آرانی

اشاره

اشارات

از جمله خاندان های نامور و برجستۀ علمی و دینی کاشان که بعد از دودمان بزرگ و با فضیلت فیض، مرتبت و منزلت ویژه ای دارد، خاندان فرهیخته نراقی است. عالمان دینی این دو شجره طیّبه، سهم مهمی در حفظ و حراست از مذهب تشیع و آثار آن داشته اند.

آوازۀ شهرت خانوادۀ نراقی از وقتی آغاز شد که حاج ملاّ محمد مهدی نراقی (1209 ق) معروف به «نراقی اول»، بعد از گذراندن سال ها تلاش و کوشش برای کسب مهارت های علمی و بهره های معنوی، با حضور در حوزه های علمی کاشان، اصفهان و سپس نجف و کربلا، با کوله باری از علوم و فنون و عرفان و معرفت به کاشان بازگشت.

حوزۀ علمیۀ با سابقۀ کاشان که از روزگار جناب ملاّ محسن فیض (1091 ق) به بعد، از مهم ترین مراکز علمی و دینی به شمار می رفت، در نیمۀ دوم قرن دوازدهم بر اثر حملۀ افغان ها به پایتخت؛ یعنی اصفهان و توابع، همه مجامع و محافل دینی و علمی فعالش دچار پراکندگی، رکود، ضایعات و خسارات جبران ناپذیری گردیده و نفوذ عالمان و رهبران دینی کمتر شده بود. ملاّ مهدی درست در

ص:12

همین زمان با حضور در کاشان و استقرار در جایگاه مرجعیّت و پیشوایی، هدایت امور مذهبی را برعهده گرفت.

او در نخستین گام، کرسی درسی و مباحثات علمی را برپا داشت و به تعلیم و تربیت طلاّب علوم دینی پرداخت. نهر دانش و معرفت را در دیاری که مهد پرورش دانشمندان و خاستگاه مدافعان حقّ و حقّیقت بود، برای تشنگان آن جاری ساخت و در اندک زمانی حوزۀ علمیۀ کاشان را در شمار یکی از پرمایه ترین حوزه های فرهنگی ایران درآورد.

در گام های بعدی، این عالم مجاهد در سنگر محراب و منبر به اقامه نماز جماعت و وعظ و ارشاد پرداخت و نشاط و امید را در دل مردم کاشان ایجاد کرد و با انجام دیگر فعالیت های فرهنگی و اجتماعی، موقعیّت روزگاران گذشته را به کاشان بازگرداند. (1)

پس از ملاّ مهدی، فرزند بزرگش عالم فاضل آیت الله حاج ملاّ احمد نراقی (1245ق) در جایگاه پدر قرار گرفت. او موقعیت ایجاد شده را تثبیت کرد و راه و روش و فعالیت های پدرش را ادامه داد.

در دوره های بعد از این پدر و پسر، برادران و پس از آنان فرزندان و نوادگان که از عالمان مسلّم عصر خویش بودند، همچنان با استقامت راه فاضلان نراقی (حاج ملاّ محمد مهدی و حاج ملاّ احمد نراقی) را تداوم بخشیدند و از دیار کهن علمی کاشان، دانشمندانی بزرگ و فرهیختگانی مشهور در علوم و فنون مختلف اسلامی پدید آمدند.

از امتیازات خاندان نراقی، یکی این بود که با سایر خانواده های اصیل و سرشناس دینی و علمی ارتباط سببی یا نسبی داشتند و دیگر آنکه در بین مردم منطقه و حاکمان محلّی و کشوری، از نفوذ زیادی برخوردار بودند. این دو عامل و جهات دیگر موجب گردید که برخی از بزرگان این خاندان منشأ و مبدأ آثار خیر و برکات فراوانی در زمینه های مختلف فرهنگی و اجتماعی شوند و در ارائه خدمات، نقش فعالی را ایفا کنند و سهمی را به خود اختصاص دهند.

فعالیت ها و آثار خاندان نراقی

اشاره

در اینجا به شماری از فعالیت ها و آثار که به این خاندان نسبت داده شده و در تاریخ دیار کاشان ثبت و ضبط گردیده، اشاره می شود.


1- . تاریخ اجتماعی کاشان، حسن نراقی، ص 283، با تصرف و تلخیص.

ص:13

الف) مبارزات

عالمان دینی خاندان نراقی در میدان علم با سلاح بیان و قلم از شریعت مقدّس، و در سنگر جهاد و مبارزه علیه مستکبران و یاغیان از مردم حمایت و دفاع کردند. یک نمونه از مبارزات بیانی و قلمی ملاّ محمد مهدی و ملاّ احمد این بود که آنان پس از اقدامات علاّمه وحید بهبهانی (1205ق) علیه دو مسلک اخباری گری و صوفی گری، به دو صورت فعالیت کردند: یکی با بیان و منبر و تدریس و دیگری با قلم و نوشتن مقاله، رساله و کتاب؛ چرا که دو مسلک یاد شده در میان عالمان امامیه و شیعیان عراق و ایران ریشه دوانده و اوج گرفته بود و آیین تشیع را با خمودگی فکری و جمود مواجه ساخته بود که آثار آن احساس می شد. (1)

نمونه دیگر، آن است که در سال 1241 قمری به هنگام اعلام جنگ روس به ایران و بعد از آنکه پیشوایان و مراجع بزرگ در پایتخت حکم جهاد دادند، ملاّ احمد و ملاّ محمد نراقی به تهران رفتند و از آنجا به آذربایجان عزیمت کردند و در چمن سلطانیه به اردوگاه مجاهدان پیوستند. (2)

آیت الله حاج ملاّ محمد نراقی، رئیس و بزرگ عالمان کاشان، با نخستین مبشّر و پیک اعزامی سید علی محمد شیرازی معروف به «باب» که نامش ملاّ حسین بشرویه بود، مباحثه علمی کرد و پس از اثبات بطلان ادعاهای او، از او خواست تا در کاشان نماند. (3)

حجت الاسلام شهید آقا علی نراقی (شهادت 1331 ق) از روحانیون آزادی خواه و مبارز و از امامان جماعت پارسای شهر کاشان بود که در مقابل بیداد گریِ یاغیِ معروف نایب حسین کاشی و کسانش که به چپاول اموال و قتل مردم می پرداختند تاب تحمّل نداشت. از این رو، با شهامت در مقابل یاغیان ایستاد و یک تنه با آنان مبارزه کرد. سرانجام نایب حسین او را به خانه اش دعوت کرد و پس از آن دیگر کسی آقا علی را ندید و آگاهی از او نیافت. بعدها جسدش را که در چاهی انداخته بودند، از روستا (مزرعه دوک) به کاشان آوردند و پس از تشییع در آرامگاه خانوادگی نراقی که در جنب مسجد و مدرسه آقا بزرگ است، به خاک سپردند. (4)


1- . تاریخ فقه و فقها، دکتر ابوالقاسم گرجی، ص 252، با تصرف.
2- . تاریخ اجتماعی کاشان، ص 247.
3- . تاریخ اجتماعی کاشان، ص 262.
4- . تاریخ اجتماعی کاشان، ص 310.

ص:14

ب) خدمات فرهنگی - اجتماعی

1. تأسیس مدرسۀسلطانی (امام خمینی)

فتحعلی شاه به سبب حضور عالمان و فاضلان کاشان دستور داد تا مدرسۀ بزرگی در جوار بازار و مرکز شهر بنا کنند. ساخت و ساز مدرسه از سال 1221 قمری شروع شد و تکمیل آن، سال ها به طول انجامید.

شکل ظاهری مدرسه، هشت ضلعی و تمامی مصالح آن از گچ و آجر است و از لحاظ استحکام و زیبایی کم نظیر است. دارای 52 حجره با صندوق خانه و ایوان کوچک، چند مدرس، سرداب آب انبار، کتابخانه، حوض بزرگ و باغچه های مشجر و وضوخانه است. در قسمت جنوبی مسجد، سه شبستان هست که شبستان وسط، زیر گنبد آجری و دو شبستانِ دو طرفِ آن برای اقامه نماز جماعت در فصول مختلف سال است. در سال 1225 قمری شاه، عواید بخشی از خالصه جات دولتی و موقوفاتی را که شامل دکاکین در بازار بزرگ، آب و اراضی در مزارع اطراف شهر و روستاهای تابعه کاشان است، برای تعمیرات جزئی و کلی، روشنایی، شهریۀ طلاّب و مدرّسان و خدّام و عزاداری و سوگواری در ماه محرم اختصاص داد و تولیت آن را به آیت الله حاج ملاّ احمد نراقی و پس از وی به عالمان دیگر این خاندان در نسل-های بعد واگذاشت. این مدرسه و مسجد هنوز دایر است و عالمان و وابستگان به نراقی ها آن را اداره می کنند. (1)

2. مسجد و مدرسۀ آقا بزرگ

سال ها پس از بنا و تکمیل مدرسه سلطانی (امام خمینی) حاج محمد تقی خانبان، مسجد و مدرسه ای را برای اقامۀ نماز جماعت و تعلیم و تدریس دامادش آیت الله ملاّ مهدی نراقی احداث کرد. این مجموعه عظیم در یکی از محله های قدیمی که هم اکنون در خیابان فاضل نراقی است، شامل مسجد در قسمت همکف و دارای چند شبستان برای فصول مختلف سال است. گنبد و مناره های آجری و سر در و جلوخان آن زیبا و چشم نواز است. مدرسه در قسمت تحتانی مسجد و در وسط


1- . تاریخ کاشان، سهیل ضرابی، ص 420 - 424 و تاریخ اجتماعی کاشان، ص 246.

ص:15

حیاط قرار دارد و دارای حجرات متعدد، مدرس، سرداب با بادگیرهای مرتفع، آب انبار، حوض و باغچه است و سبک معماری آن اسلامی می باشد.

در جنب این مجموعه، آرامگاه ابدی خاندان نراقی واقع است. بانی مسجد و مدرسه پس از اتمام عواید رقبات، بسیاری از آب، املاّک و مستغلات شهری و روستایی را برای تعمیرات، روشنایی، شهریه طلاب و مدرسان و خادمان و سایر امور مربوط وقف کرد و مسئولیت آن را به عالمان خاندان نراقی و غیر آن واگذاشت. این مسجد و مدرسه از آغاز تا به امروز دایر بوده و در دوران مشروطه و آغاز نهضت اسلامی، از کانون های اجتماعات کوچک و بزرگ ادبی، سیاسی، مذهبی و تظاهرات و راهپیمایی ها به شمار می رفته است. (1)

محمد نراقی از دانشمندان نامی علوم ریاضی دو باب هنرستان یکی هنرستان صنعتی و دیگری هنرستان نسّاجی را با اموال شخصی خود و بر اساس نقشۀ مصوبۀ وزارت فرهنگ ساخت؛ اولی را به آموزش حرفه ای اهدا کرد و دومی را به نام شهید علی نراقی در اختیار وزارتخانه مربوط گذاشت. نامبرده مبالغ زیادی را برای مرمّت و نیازهای ضروری مسجد و مدرسۀ آقا بزرگ در اختیار مسئول وقت آن قرار داد. (2)

بانو منوّر فقیه نراقی، از زنان نیکوکار خاندان نراقی وصیت کرد تا از اموال وی زایشگاه مجهزی در خیابان بابا افضل و جوار بقعه پنجه شاه در مرکز شهر ساختند که سال ها مورد استفاده اهالی منطقه کاشان قرار گرفت. پس از پیروزی انقلاب به علت رشد جمعیت کاشان و عدم پاسخ گویی این زایشگاه به کثرت مراجعان، زایشگاه بزرگ تری در خیابان شهید بهشتی احداث شد و محل یاد شده، به یکی از مراکز بهداشتی و درمانی زنان تبدیل گردید. (3)

در دوران سلطنت محمد شاه قاجار (1250 - 1264ق) حوادث مهمی در کشور اتفاق افتاد. در کاشان پس از جلوس محمد شاه، حاکم کاشان تغییر کرد و این جابه جایی با کشمکش و درگیری همراه بود. دولت مرکزی هم به دلایلی توان لازم را نداشت، لذا شدّت عمل های حکّام در مورد مخالفان و رقیبان، به زودی موجب عکس العمل می شد. روز و شبی نمی گذشت، مگر آنکه در گوشه


1- . تاریخ اجتماعی کاشان، ص 246؛ جزوات و بروشورهای شهرداری و اداره میراث فرهنگی کاشان.
2- . تاریخ اجتماعی کاشان، ص 334.
3- . تاریخ اجتماعی کاشان، ص 334.

ص:16

و کنار شهر فتنه و آشوبی برپا می شد و اختلافات و درگیری ها از محلّی به محلّ دیگر و از روستا به شهر و بالعکس انتقال می یافت. در این درگیری ها و گیرو دار هر طرف برای مغلوب کردن حریف خود به اراذل و اوباش، الواط و ولگردان متوسّل می شدند، و آنها به پشتیبانی از حامیان متنفذ خود به شرارت و مردم آزاری تا مرز قتل و غارت پیش می رفتند. در این دوره حاج ملاّ مهدی نراقی (آقا بزرگ)، عالم بزرگ و حاکم شرع کاشان بود. مردم به خصوص طبقات متوسط و مستمند شهری و روستایی، برای دادخواهی و فرو نشاندن فتنه ها و برقراری امنیت به وی مراجعه می-کردند. ایشان ضمن آنکه خود در جلوگیری از بروز فتنه ها و اختلافات اقداماتی انجام می داد، سعی داشت قضایا و اوضاع و احوال را به مسئولان، دولتیان و حتی شخص شاه گزارش و منعکس کند؛ تا آنکه در سفری که شاه به اصفهان داشت، در بازگشت، هنگام عبور از کاشان، در این شهر توقف نمود. در آغاز ورود، اشرار را دستگیر کرد و برخی را به مجازات رساند و عدّه ای را به جاهای دیگر تبعید کرد. پس از آن برای دلجویی از مردم به خانه عالم شهر (آقا بزرگ) - که در آن وقت به (آقا کوچک) شهرت داشت - رفت و به تقاضاهایی که از وی شده بود، جامۀ عمل پوشاند مالیات های گزافی را که مأموران دولتی بر صنوف نانوایی، قصّابی و دبّاغی کاشان تحمیل کرده بودند، بخشید و میزبان خود (آقا کوچک) را به (آقا بزرگ) ملقّب گردانید. (1)

تولّد

ملاّ مهدی فرزند ملاّ محمد مهدی نراقی است. وی مدت کمی بعد از وفات پدر در کاشان دیده به جهان گشود. تقارن ولادت پسر و وفات پدر سبب شد که نوزاد را هم اسم پدر نام گذاری کنند و چون او کوچک ترین پسرها بود، به «آقا کوچک» ملقّب گردید. (2)

پدر و جدّ

آقا ملاّ محمد مهدی نراقی، پدر آقا ملاّ مهدی است. جدّش ابوذر از خدمتگزاران ساده دستگاه دولتی در روستای نراق و مردی متدیّن و پرهیزگاربود.


1- . تاریخ اجتماعی کاشان، ص 248 - 251.
2- . در دست نوشت ها و اجازات و مهرهای شخصی، نام پدر، ملاّ محمد مهدی و نام آخرین پسر، ملا مهدی است.

ص:17

ملاّ محمد مهدی در سال 1149 قمری در روستای نراق کاشان متولّد شد. در نوجوانی خواندن و نوشتن را در زادگاهش فراگرفت. در جوانی به حوزۀ کاشان وارد شد و دروس مقدماتی را نزد استادان وقت از جمله ملاّ محمد جعفر بیدگلی خواند، سپس به اصفهان مهاجرت کرد و سی سال در آنجا به تحصیل، تبلیغ، مناظره و تدریس پرداخت.

او برای مدّتی کوتاه به کاشان بازگشت و دیری نپایید که از کاشان به عتبات عالیات عزیمت کرد و سال ها از محضر استادان آن حوزۀ کهن، در جوار بارگاه علوی بهره های علمی و معنوی برد و پس از دستیابی به گوهرهای ناب معرفت و هدایت با کوله باری از علم و دانش و معنویات به کاشان بازگشت. ملاّ محمد مهدی با ورودش به کاشان و سکونت در این شهر تا واپسین روزهای حیات به تعلیم و تدریس و سایر فعالیت های دینی پرداخت. آن عالم جامع در علوم عقلی و نقلی تألیفات گران بهایی در رشته های گوناگون به یادگار گذاشت که از میان آنها کتاب های معتمد الشیعه در فقه، جامعة الاصول در اصول، لمعات العرشیه در فلسفه و حکمت، المستقصی در ریاضیات و هیئت، و جامع السّعادات در اخلاق، و نخبة البیان و طایر قدس در ادبیات و شعر را می توان نام برد.

برای آیت الله حاج ملاّ محمد مهدی چهار فرزند عالم به نام های ملاّ احمد، ملاّ ابوالحسن، ملاّ اباذر و ملاّ مهدی ذکر شده است.

سرانجام نخستین عالم بزرگ خاندان نراقی در 8 شعبان سال 1209 در کاشان وفات کرد. پیکر پاکش پس از تشییع باشکوه به نجف منتقل و در ایوان صغیر بارگاه علوی به خاک سپرده شد. برای اطلاع بیشتر از شرح حال وی به منابع ذیل مراجعه کنید. (1)

تحصیلات و استادان

اشاره

ملاّ مهدی در خانواده و فضایی که ساکنان آن از ارباب معرفت و افراد خجسته اعمال و صاحب محراب و منبر وهدایت و پیشوایی بودند، رشد کرد و این همه موجب شد که مهدی نوجوان علاقه وافری به تحصیل علوم دینی و کمالات معنوی و آگاهی از واقعیت های عالم هستی پیدا کند.


1- . لباب الالقاب، ص 92 و گلشن ابرار، ج 1، ص 285.

ص:18

وی پس از فراگیری مقدمات، اکثر متون درسی رایج حوزوی و آموزه های لازم اخلاقی را در زادگاهش نزد برادر بزرگ خود عالم فاضل حاج ملاّ احمد نراقی آموخت و در همان دوره، پایه ها و بنیادهای علمی و عملی و اخلاقی خود را نزد وی استوار گردانید.

در آن عصر دو حوزه اصفهان در ایران و نجف اشرف در عراق از مراکز فعّال علوم اسلامی و حضور استوانه های علمی بودند. آقا بزرگ پس از کسب مهارت های لازم علمی با ارشاد و راهنمایی نخستین استاد و برادر بزرگش راهی حوزه اصفهان گردید. در آنجا از محضر استادان و اعلام حوزوی بهره برد و پس از مدتی به نجف عزیمت کرد و در جوار بارگاه علوی اقامت گزید. سال ها ضمن بهره مندی از فیوضات معنوی آستان علوی، محضر قله های فضل و کمال و مراجع بزرگ دینی نجف را درک کرد و به اندوخته های علمی خود افزود و پس از آن با توشه ای پر از دانش و معرفت به کاشان بازگشت و بعد از برادرش میرزا ابوالقاسم نراقی (1256ق) در جایگاه وی و پدر، برای انجام وظایف دینی مستقر شد. از استادان ملاّ مهدی به غیر از برادر بزرگش ملاّ احمد در کاشان از کسی دیگر در حوزه های اصفهان و نجف نامی به میان نیامده است، ولی از استادان و عالمانی که وی اجازه نقل روایت یا اجتهاد گرفته، چنین یاد شده است:

حاج ملاّ احمد نراقی

ملاّ احمد نراقی معروف به فاضل نراقی نخستین فرزند آقا ملاّ محمد مهدی در سال 1185قمری، در روستای نراق دیده به جهان گشود. مقدمات و بیشتر متون درسی رایج را نزد پدر خواند. وی بعد از رحلت پدرش نیز به نجف مهاجرت کرد و از محضر فقیهان بزرگی همچون آیات عظام آقایان سید مهدی بحرالعلوم (1212ق)، شیخ جعفر کاشف الغطاء (1228ق) و در حوزه کربلا از محضر اعلامی چون میرزا مهدی شهرستانی (1216ق) و آقا سید علی کربلایی بهره برد و در زمرۀ صاحب نظران به شمار آمد. فاضل نراقی پس از مراجعت از عتبات در کاشان سکونت گزید و به جای پدر عهده دار مسئولیت های وی در جایگاه مرجعیّت و زعامت دینی و سیاسی گردید. ملاّ احمد ضمن فعالیّت های فراوانی همچون تدریس، تبلیغ و ارشاد، عزل و نصب حکام، رفع مشکلات و پاسخ به سؤالات و استفتائات، سرکشی و تفقد حال فقرا و مساکین، شرکت در میهمانی برادران دینی، مسافرت به شهرها، و تهجّد و مناجات، به تصنیف و تألیف کتاب ها و رساله های متعددی دست زد و شاگردانی همچون آیات عظام شیخ مرتضی انصاری (1281ق)، ملاّ مهدی نراقی (1297ق)، ملاّ علی

ص:19

مدد ساوجی (1270ق)، ملاّ احمد نطنزی (1257ق)، ملاّ غلامرضا آرانی (1265ق)، سید محمد تقی پشت مشهدی کاشانی (1258ق) و... را تربیت کرد. (1)

ملاّ احمد علاوه بر تألیفات متعدد که غالب آنها چاپ و منتشر شده، دارای هشت فرزند پسر به نام های ملاّ محمد، میرزا نصیر مجتهد (1273ق)، ملاّ محمد تقی (1288ق)، میرزا ابراهیم، ملاّ محمد جواد مجتهد (1278ق)، ملاّ هاشم، ملاّ محمد علی و میرزا نصرالله بوده است.

سرانجام ملاّ احمد فاضل نراقی در ربیع الاول سال 1245 قمری در نراق به مرض وبا درگذشت و پیکر پاکش پس از تشییع باشکوه، در ایوان صغیر بارگاه علوی و جوار پدر به خاک سپرده شد. (2) ملاّ احمد نراقی در اجازۀ مفصل و پر فایده ای که در 18 صفحه قطع رقعی برای برادر کوچک و شاگردش ملاّ مهدی (آقا بزرگ) نگاشته، وی را این گونه وصف کرده است:

...از جمله کسانی که به فیوضات علمی و عملی نایل گشته و پس از سال ها تحقّیق و تدقیق در باغ و بوستان علوم دینی و غوص در دریای بیکران معاریف برای به دست آوردن گوهرهای درخشان زحمت کشیده و پس از آن صاحب آرای محکم و اعتقادات استوار در دین گشته، نور چشمانم و مایه خوشی قلبم برادر جلیل و نجیب و کسی که خود را به فضایل اخلاقی آراسته و از پویندگان راه کمال و رشد و استقامت است، عالم دانا و هوشیار و حامل علم و تقوا همنام پدرم (محمد مهدی) است که خدا عمرش را طولانی و زندگی اش را خوش گرداند و روز به روز به علم و دانش و پارسایی وی بیفزاید و او را مشمول توفیق و رضایت خود قرار دهد. پس از آنکه مقداری از علوم و اخبار اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام را نزد من خواند و شنید و دلش را به انوار تابنده و درخشندۀ آنان روشن گرداند و از دریای معارف آنها سیراب شد و به مقام و مرتبه ای شایسته رسید، چون او را اهل برای این مسئولیت یافتم، به او اجازه دادم که آنچه را از علوم و فنون نزدم خوانده و شنیده و آنچه را که گفته ام و نوشته ام از کتب و رساله ها در علوم مختلف، روایت و نقل کند از من و از کسانی که من از آنها روایت کرده ام... به طور جِدّ تو را برحذر می دارم از اینکه فریب برخی تملّق گویان و چاپلوسان و دروغ گویان اخبار و روایات را بخوری و نیز مراقب کسانی باش که بیشترین اعتماد را به آنها داری.


1- . لباب الالقاب، ص 94 و گلشن ابرار، ج 5، ص 184.
2- . تاریخ کاشان، ص280 و لباب الالقاب، ص 96.

ص:20

بدان که تنها راه رهایی و نجات انسان به این است که باطن خویش را از رذایل اخلاقی پاک و خالی کند و پس از آن به فضایل و کمالات قدسی بیاراید که این مایۀ بهجت و سعادتمندی است و همه انبیا و اولیا و حکمای الهی در سراسر عالم به آن توصیه و تصریح کرده اند.

تو را به فکر و اندیشه سفارش می کنم و هر کاری را اراده کردی انجام دهی، به عاقبت آن بیندیش.

اوقات خود را صرف کسب کمالات و فضایل علمی کن و از علومی که مفید به حالت باشد، استفاده کن؛ زیرا در شریعت نبوی هم به علم نافع توصیه شده است.

از خدا برایت مسئلت می کنم که خیر دنیا و آخرت و سعادت هر دو عالم را به تو عنایت و عطا کند، به حقّ پیامبرمان محمد و آل او9.... اواخر ذیحجه 1244، احمد بن محمد مهدی. (1)

شیخ محمد سعید صد تومانی

عالم و فقیه یگانه آقا محمد سعید، فرزند شیخ یوسف دینوری نجفی(1250ق) است. دودمان صدتومانی از خاندان دینی و علمی معروف و با سابقه نجف به شمار می رود. محمد سعید از شاگردان سرشناس سید مهدی علاّمه بحرالعلوم (1212ق) و از وی و دیگر بزرگان همچون آیات عظام شیخ جعفر کاشف الغطاء (1228ق)، استاد وحید بهبهانی (1205ق) و سید محمد جواد عاملی (1226ق) اجازاتی دریافت داشته است.

شیخ محمد سعید به بزرگانی همچون شیخ اعظم مرتضی انصاری (1281ق)، سید رضا فرزند علامۀ بحرالعلوم و نیز در ماه ذیحجه 1244 به ملاّ مهدی نراقی (آقا بزرگ) اجازه نقل روایت داده و او را چنین ستوده است:

... از کسانی که کوشش فراوان و سعی مجدّانه ای در تحصیل علوم کرده و در این راه توفیق علم و عمل یافته و بهره های فراوانی نصیب او گردیده است، عالم فاضل، فقیه دقیق و کامل و دارای ذکاوت و استعداد و صاحب کمالات قدسی و اخلاق ملکوتی، بزرگ و بزرگوار جناب ملاّ مهدی فرزند اعلم عالمان و افضل فاضلان، یگانۀ روزگار و نابغه دوران جناب ملاّ محمد مهدی نراقی.... بعد ازآنکه مقداری از علوم وفنون شامل حدیث و فقه و اصول را از عالمان بزرگ فراگرفت، ازمن خواست تا در نقل روایات اهل بیت علیهم السلام که همچون درّهای ناب و طلای خالص است، به او اجازه دهم و من


1- . قاموس الرجال، علاّمه شیخ محمد تقی شوشتری، ج 11، ص 85، چاپ قدیم.

ص:21

درخواست او را اجابت کردم و به او اجازه دادم و او را به سلسله روات و مشایخ اجازه ام مرتبط ساختم... (1)

شیخ جعفر کاشف الغطاء

آیت الله شیخ جعفر، فرزند شیخ خضر نجفی معروف به استاد اکبر از فقهای نامی در عصر خود بود. وی از شاگردان آیات عظام وحید بهبهانی، سید بحرالعلوم و... بود و از آنان اجازه اخذ کرد و اثر معروفش کتاب کاشف الغطاء در اصول و فروع دین می باشد. ملاّ مهدی (آقا بزرگ) در اجازه ای که به ملاّ علی مددساوجی داده، آیت الله کاشف الغطاء را از مشایخ اجازۀ خود ذکر کرده است. نیز از حضرات آیات سید جواد عاملی و سید محمدتقی پشت مشهدی کاشانی هم اجازه داشته است. (2)

شاگردان و مجازان از او

اشاره

همچنان که در منابع و مآخذ موجود از استادان آقا بزرگ نراقی ذکری نشده، از شاگردان وی هم نامی به میان نیامده است. با مرورِ برخی شرح حال ها و اجازات، نام چند تن از کسانی که موفّق به اجازۀ نقل روایت از وی شده اند را می بینیم که عبارت اند از:

ملاّ علی مددساوجی

ملاّ علی مدد فرزند رمضان ساوجی و پدر آیت الله آقا ملاّ حبیب الله شریف کاشانی (1340ق) است. وی در ساوه متولد شد و در اوان جوانی برای تحصیلات حوزوی به قزوین هجرت کرد. در حوزۀ قزوین به سرعت و جدیّت تمام دوره های مقدماتی و سطح را گذراند و با پیشرفتی که داشت، توانست سال ها از محضر پر فیض دروس خارج عالم فقیه و اصولی مشهور آیت الله سید ابراهیم موسوی قزوینی (1262ق) صاحب ضوابط الاصول بهره های فراوان علمی ببرد و خود در این دو علم (فقه و اصول) صاحب نظر گردید.

وقتی آوازه شهرت علمی فاضل نراقی را در کاشان شنید، از قزوین به کاشان هجرت کرد و در صف شاگردان و حلقۀ تدریس ملاّ احمد حضور یافت. پس از مدتی در اثنای مباحثات و گفتگویی که بین او و استاد پیش آمد، حلقۀ درس ملاّ احمد را ترک کرد و در مجلس درس آیت الله سید محمد تقی پشت مشهدی کاشانی (1258ق) - که او هم از فحول عالمان کاشان و جامع علوم ظاهری و


1- . لباب الالقاب، ص 106.
2- . لباب الالقاب، ص 22 و 175و الکرام البررة، ج 2، ص 248.

ص:22

باطنی بود - برای تیمّن و تبرک و حل برخی مشکلات علمی حاضر شد و استفاده کرد. ملاّ علی در محلۀ چهل دختران کاشان سکونت گزید و به اقامۀ نماز جماعت در مسجد محل و تدریس فقه و اصول، پاسخ به سؤالات شرعی و سایر امور دینی پرداخت و بعد از مدتی در شمار عالمان مشهور شهر قرار گرفت.

اهالی ساوه وقتی خبر اشتهار علمی و استادی ملاّ علی را شنیدند، از میان خود عدّه ای را برگزیدند و آنان را برای دعوت از ملاّ علی به کاشان اعزام داشتند. آن جمع در دیدار با ملاّ علی اصرار ورزیدند که وی به ساوه مهاجرت کند. او در آغاز راضی به هجرت نشد، ولی بر اثر پافشاری آن عدّه، به ناچار درخواست آنان را پذیرفت. ملاّ علی از کاشان به ساوه عزیمت کرد و بقیه عمر با برکت خود را در زادگاهش، صرف فعالیت های دینی و مذهبی نمود. از آثار وی شرحی بر قسمتی از «شرح الاذهان» و رساله هایی در «شک»، «حجیّت ظن»، «اصل برائت» ، «استصحاب»، «اصول» ، «مسائل فقهی» و... یاد شده است. ملاّ علی در سال 1270 قمری در ساوه به مرض وبا درگذشت. اهالی ساوه جنازه اش را با شکوه تشییع کردند و پس از آن به قم انتقال دادند و در جوار قبور ابن بابویه و ملاّ مهدی (آقا بزرگ) به خاک سپردند.

آقا بزرگ نراقی به ملاّ علی مدد ساوجی اجازه داده است. در اولی که مختصر است، چنین نگاشته: «بدون حرف و کلامی، جناب علاّمه فهیم ملاّ علی مدد مجتهد جامع الشّرایط است...»، و پس از آن در اجازه مفصل تر این گونه او را وصف کرده است:

... و بعد کمترین افراد و محتاج ترین اشخاص مهدی فرزند محمد مهدی نراقی می گوید: برادر عزیزم، عالم عامل و فاضل کامل، محقّق زبده و مدقق، جامع کمالات انسانی و اخلاق پسندیده، دارای قدرت بیانی فصیح و رسا و پرهیزگار و پارسا، بزرگ و مولای ما جناب ملاّ علی مدد - که خدا او را تأیید کند - به مقام و مرتبه ای بلند دست یافته و در علم و دانش به مدارج عالیه نائل گشته است....

حال که او را شایسته و اهل دانستم، به او اجازه دادم که از من و آنچه را که مشایخ و استادانم اجازه داده اند، روایت کند. (1)


1- . لباب الالقاب، ص 117 - 119 و 175.

ص:23

میرزا ابوتراب نطنزی

میرزا ابوتراب فرزند ملاّ احمد نطنزی (1257ق) و نوۀ دختری ملاّ احمد نراقی، در سال 1221 قمری متولد شد. علوم رایج حوزوی را نزد پدر و جدّش ملاّ احمد و در ادامه آن از محضر حضرات آیات آقا محمد علی کرمانشاهی (1216ق)، شیخ عبدالرّزاق کاشی (قبل از 1288ق) ، سید علی طباطبایی صاحب ریاض (1231ق) و دیگران علوم عقلی و نقلی و غریبه را آموخت و سرآمد عالمان هم عصر خود گردید. از وی آثاری همچون شرح الدّروس، مراصد الاصول و رساله های متعددی در موضوعات فقه، اصول، هیئت، ریاضیات، ادبیات و طب یاد شده است. از جمله اجازاتی که وی از بزرگان و استادان دریافت کرده، اجازۀ روایی وی از آقا بزرگ نراقی است که در آن چنین آمده است:

... از کسانی که خداوند او را موفّق به توفیقات داشته و به طریق حقّ هدایت کرده و از سرچشمه های علوم او را سیراب ساخته، جناب عالم فاضل و جامع علوم معقول و منقول و حامل دانش های اصلی و فرعی محقّق زبده نور چشم دوستان و مایۀ شادی قلب اصحاب علم و معرفت میرزا ابو تراب فرزند علاّمه فرزانه حاج ملاّ احمد نظنزی...

میرزا ابوتراب در سال 1262 قمری وفات یافت و در وادی السلام نجف دفن گردید. (1)

میر محمد علی کاشانی

حاج سید محمد علی فرزند حاج سید محمد کاشانی، از عالمان برجسته و فقیهان عصر خود و از شاگردان سید ابراهیم قزوینی صاحب ضوابط الاصول و مجاز از آیات عظام شیخ زین العابدین مازندرانی (1309ق)، ملاّ علی کنی (1306ق)، ملاّ محمد نراقی (1297ق) و ملاّ مهدی آقا بزرگ نراقی بود.

از آثار وی تکمیل الاحکام فی شرح مختصر النافع، شرح تشریح الافلاک شیخ بهایی و رساله هایی در اصول فقه و مسائل طهارت و غیر آن بوده است. وی در سال 1260 ق از آقا بزرگ نراقی اجازه دریافت کرده و آیات عظام یاد شده پس از صدور این اجازه آن را تنفیذ کرده اند. آقا میر محمد علی کاشانی در سال 1294 قمری وفات کرد و در وادی السلام نجف به خاک سپرده شد. (2)


1- . لباب الالقاب، ص 109؛ اعیان الشیعه، ج 2، ص 310.
2- . لباب الالقاب، ص 79؛ الکرام البررة، جزء 3، ص 105.

ص:24

سید حسین کاشانی

سید حسین فرزند سید محمد علی کاشانی پدر آیت الله سید مصطفی (1337ق) و جدّ آیت الله سید ابوالقاسم کاشانی (1381ق) است. وی عالمی جلیل القدر، فقیهی محقّق، از مراجع تهران و از شاگردان ملاّ علی مدد بود که در سفر و حضر از او بهره می برد تا به مراتب و مدارج عالی علمی دست یافت. پس از او از محضر دیگر اعلام معاصرش همچون آیات عظام محمد ابراهیم کرباسی (1261ق) و محمد حسین اصفهانی (1254ق) صاحب فصول بهره برد و از آنان اجازه دریافت کرد. ملاّ مهدی نراقی در اجازه ای که برای سید حسین در سال 1262 ق نگاشته، چنین نوشته است:

... از کسانی که در اثر کوشش و جدّیت و تحصیل علوم به مرتبه ای دست یافته، که می تواند احکام الهی را از منابع آن استخراج کند و حلال و حرام آن را مشخص کند، عالم فاضل، عامل و کامل، پرهیزگار و هوشیار زبده و برجسته، جامع افتخارات، آراسته به کمالات، دوست شایسته، حاج سید حسین فرزند حاج میر محمد علی کاشانی است. وی پس از آنکه مقداری از علوم حدیث و فقه و اصول را خواند و شنید، از من اجازه خواست و من به او اجازه دادم که روایت کند از من آنچه را که از استادانم و مشایخ اجازه ام گرفته ام.

سید حسین پس از سال ها تدریس و فعالیت دینی و اجتماعی، در سال 1296 قمری در تهران رحلت کرد. جنازه اش پس از تشییع باشکوه به نجف انتقال یافت و در جوار مقبرۀ هود و صالح علیهما السلام در وادی السلام به خاک سپرده شد. (1)

سید احمد موسوی کاشانی

سید احمد فرزند سید مهدی موسوی کاشانی از عالمان جلیل القدر و از فاضلان سرشناس به شمار می رفت. وی از شاگردان ملاّ مهدی آقا بزرگ نراقی و مجاز از او بود. سید احمد به سبب داشتن محاسن اخلاقی و کمالات، پیوسته مرجع رسیدگی به امور دینی، حلّ و فصل مرافعات و مشکلات و پاسخ گویی به سؤالات شرعی مردم بود و بدین جهت رساله ها و مجموعه هایی نگاشته که در آن، سؤال ها و پاسخ ها را آورده است. او نیز رساله ای فارسی در اصول دین به یادگار گذاشت. سید احمد در سال 1279 قمری در سفر مکۀ مکرّمه وفات یافت. (2)


1- . لباب الالقاب، ص 75 و 149؛ مکارم الآثار، ج 6، ص 2250.
2- . لباب الالقاب، ص 80؛ الکرام البررة، ج 2، ص 118.

ص:25

آثار علمی

از آثار مکتوب آقا بزرگ نراقی فقط سه اثر یاد شده که به طور اختصار معرفی می شود:

1. تنقیح الاصول: آیت الله ملاّ حبیب الله شریف کاشانی و علاّمه آقا بزرگ تهرانی این کتاب را متعلق به ملاّ مهدی دانسته اند.

علاّمه آقا بزرگ تهرانی می نویسد:

نسخۀ خطی این کتاب تنقیح الاصول تألیف ملاّ مهدی را در کتابخانه شیخ محمد سماوی در نجف دیدم وتاریخ تألیف آن سال 1251 قمری است. (1)

در کتابخانه های آیت الله نجفی و آیت الله گلپایگانی نسخه هایی از آن موجود است.

2. المقاصد العلیة: این کتاب را آقا بزرگ نراقی در شرح بر کتاب فقهی ارشاد الاذهان فی الی احکام الایمان علاّمۀ حلّی (726ق) نگاشته که به صورت خطی موجود است. (2)

3. زینۀ العباد: موضوع این کتاب خطی، مسائل فقهی از باب طهارت و سایر باب های فقه است و در واقع رسالۀ عملیه حاج ملاّ مهدی آقا بزرگ نراقی است که اصل آن نزد آقای حسن عاطفی کاشانی موجود است. (3)

ویژگی ها

برای حاج ملاّ مهدی (آقا بزرگ نراقی) ویژگی هایی از زبان و قلم استادان، شاگردان و معاصران وی بیان و نگاشته شده که از نظر خوانندگان می گذرد:

آیت الله ملاّ حبیب الله شریف کاشانی، مؤلف کتاب لباب الالقاب که از عالمان معروف کاشان و از منسوبین به خاندان نراقی است، درباره آقا بزرگ نراقی چنین نگاشته است:

...حاج ملاّ مهدی فرزند حاج ملاّ محمد مهدی و او فرزند ابوذر و برادر فاضل نراقی و همنام پدر از عالمان فاضل و فقیهان دانا و مجتهدی سخاوتمند و بخشنده به شمار می رفت. وی جامع شرایط برای صدور فتوا و حامل علوم و آراسته به کمالات و محاسن اخلاقی بود. اگر از علم اصول و علم


1- . لباب الالقاب، ص 106؛ الذریعه، ج 4، ص 461.
2- . لباب الالقاب، ص 106.
3- . تلخیص مرصاد العباد و چند مقالۀ دیگر، به تصحیح افشین عاطفی، ص189.

ص:26

فقه ذکری به میان می آمد، او از عالمان اصول بود و چنانچه مسئله ای فقهی مطرح می شد، از فقیهان آگاه و دانا به آن مسئله بود و حضور ذهنی فعّال و آماده داشت. (1)

علاّمه آقا بزرگ تهرانی (1389ق)، ملاّمهدی را از اَعلام سدۀ سیزده قمری شمرده و از شاگردان و روایت کنندگان از ملاّ احمد نراقی برادر بزرگش دانسته و همنام پدر و ملقّب به آقا کوچک یاد کرده است. (2)

علاّمه سید محسن امین (1371ق) به نقل از کتاب الروضة البهیة فی طریق الشفیعیة از سید شفیع جاپلقی که از معاصران آقا بزرگ بوده، می نوسید:

... ملاّ مهدی... عالم عامل و فاضل آگاه، فقیه محقّق، مقدّس پارسا ریاست دینی دارالمؤمنین کاشان را پس از برادرش عالم ربّانی جناب حاج میرزا ابوالقاسم نراقی برعهده گرفت و تصنیفاتی داشت. (3)

همسران و فرزندان

آقا بزرگ نراقی کاشانی دارای چند همسر بود. نخستین آنها دختر حاج محمد تقی خانبان بوده. او از همسرانش، هفت فرزند پسر بدین شرح داشت:

1. حاج ملاّ محمد علی مجتهد نراقی: او از عالمان فاضل و عامل کاشان بود و سال ها به خدمات دینی و اجتماعی اشتغال داشت. وی پدر همسر آیت الله ملاّ حبیب الله شریف کاشانی بود. برای او دو فرزند عالم و دانشمند به نام های آقا میرزا اسد الله نراقی (1297ق) و حاج میرزا محمد حسین نراقی (1321ق) یاد شده است.

از نوادگان آقا بزرگ از نسل نخستین پسر که از اعیان و معاریف فرهنگی و دینی بودند، می توان از اینان یاد کرد:

میرزا ابوالقاسم نراقی (1323ش)، استاد در علوم ریاضی؛

حسن نراقی (1368 ش)، محقّق و نویسنده و مؤلف کتاب های تاریخ اجتماعی کاشان و آثار تاریخی کاشان و نطنز و...؛


1- . لباب الالقاب، ص 105.
2- . الکرام البررة، جزء2، ص 575، چاپ جدید.
3- . اعیان الشیعه، ج 9، ص 37.

ص:27

میرزا محمد نراقی (1356ش)، استاد ریاضیات و بانی دو هنرستان صنعتی و نسّاجی در کاشان؛

مهدی نراقی (1352ش)، مترجم و مدرّس زبان های خارجی؛

میرزا احمد مدیر نراقی (1341ش)، مدیر روزنامه شهاب ثاقب و ریاست فرهنگ بیرجند؛

شهید آقا علی نراقی (1331ق)، روحانی مجاهد و پارسای شهر کاشان. (1)

2. میرزا محمد حسن نراقی: وی از فرزندان آقا بزرگ شمرده شده و دارای فرزندی به نام عبدالرحیم نراقی (1338ق) ملقّب به سیف الشریعه بوده است.

3. میرزا محمد نراقی (1326ق): از شرح حال وی چیزی در دسترس نبود، اما در کتاب تاریخ کاشان از فرزندانش رضا ظهیر نراقی (1351ق) و محمد حسین فقیه نراقی (1372ق) یاد شده است. (2)

4. میرزا احمدنراقی: وی که به احمد نراقی ثانی مشهور است، از فاضلان و اعلام عصر خود بود و نزد بزرگان کاشان درس خواند. او به مراتبی دست یافت و کتاب تنقیح الاصول پدر نزد وی بود. (3)

5. میرزا زین العابدین: از وی چیزی در دسترس نیست.

6. میرزا ابوالقاسم (5 / 1342ق): از وی فرزندی به نام شیخ باقر عطّار که در نجف مقیم بود، یاد شده است. (4)

7. آقا جعفر نراقی: شرح حال وی یافت نشد. (5)

وفات و مدفن

سرانجام آقا بزرگ نراقی در سال 1268 قمری در شصت سالگی وفات یافت. جنازۀ این عالم ربّانی پس از تشییع باشکوه در کاشان، به قم منتقل و در جوار بقعۀ ابن بابویه دفن گردید. (6)

در جوار مدفن آقا بزرگ چند تن از افراد خاندان نراقی از جمله آقا شیخ جعفر الهی (1370ق) فرزند صدرالدین احمد و نوۀ حاج ملاّ محمد نراقی و پدر همسر آیت الله آقا میر سید علی یثربی و برخی دیگر از نوادگان حاج ملاّ محمد نراقی، آقا سید محمد علی شیخ الاسلام کاشانی (1333ق)


1- . تاریخ اجتماعی کاشان، ص 286 و مقالات آقای افشین عاطفی.
2- . تاریخ اجتماعی کاشان، ص 286.
3- . الکرام البررة، ج 2، ص 117.
4- . اعلام الشیعه، قرن 14، ص 74.
5- . تاریخ اجتماعی کاشان، ص 286.
6- . لباب الالقاب، ص 106.

ص:28

فرزند سید محمد جعفر، میرزا جمال الدّین (1317ق) فرزند جلال الدّین (1288ق)، حاج محمد حسین فرزند آقا محمد صادق، حاج میرزا صدر الدین فرزند محمد علی و چند بانو آرمیده اند. (1)


1- . دفتر ثبت اموات مدفون در بقعه ابن بابویه، زیر نظر و در اختیار اداره اوقاف و امور خیریۀ قم.

ص:29

شیخ مهدی قاضی خرم آبادی «مدیر دانشور» / سید محمد حسین حسینی ضیغمیان

اشاره

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «عند ذکر الصالحین یَنزِلُ الرحمةُ». (1)

شاید از خود بپرسیم چرا یاد انسان های والا را بعد از آنها گرامی می داریم و برای شناخت آن شخصیت ها وقت صرف می کنیم؟ جواب را از دو امانت الهی قرآن و عترت به دست می آوریم. این روش قرآن است که یاد گذشتگان را زنده نگه می-دارد، همان طور که در چند جای قرآن خداوند متعال خطاب به پیامبرش می-فرماید: وَاذْکرْ فِی الْکتَابِ إِبْرَاهِیمَ إِنَّهُ کانَ صِدِّیقًا نَّبِیا. (2)

رسول خاتم نیز که هیچ گاه از روی هوا و هوس سخن نمی گوید و کلامش به وحی متصل است (3)، در این باره می فرماید: هنگام یاد و ذکر صالحین، رحمت الهی نازل می شود. همچنان که جسم انسان از غذاهای تلخ و بد مزه، ناراحت می شود و از غذاهای خوش طعم لذّت می برد، روح آدمی نیز به هنگام شنیدن صفات صالحان، به شعف می آید و وجودش آماده پیمودن راهی می شود که آنان پیموده اند و همانند آنان در آسمان تعالی و کمال به پرواز درمی آید. در نوشتار پیش رو از یکی


1- . مستدرک الوسائل، ج 5، ص 274.
2- . مریم / 41.
3- . وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوی* إِنْ هُوَ إِلاّ وَحْیٌ یُوحی. نجم/3و4.

ص:30

از صالحان الهی به نام حضرت آیت الله حاج شیخ مهدی قاضی خرم آبادی (ره) یاد می کنیم که بدون اغراق هیچ گاه این قلم ناقص نمی تواند بیانگر ابعاد شخصیتی چنین وجود کمال یافته ای باشد، ولی با این همه

آب دریا را اگر نتوان کشید **** هم به قدر تشنگی باید چشید

تولد

او در سال 1306 بیستم بهمن ماه تولد یافت. بهمن آن سال مصادف با نیمۀ شعبان بود و همۀ هستی را شور و شعف تولد پیشوای عدالت جهانی فرا گرفته بود و شادی در قلوب مؤمنان موج می زد.

در بین ارتفاعات سر به فلک کشیدۀ لرستان که مملو از محبین اهل بیت عصمت و طهارت است، این شادی نمود خاصی داشت، اما در منزل حاج آقا رضا قاضی که از تجار منطقه بود، شادی دیگری افزوده شد و آن تولد کودکی بود که پدر به میمنت نیمۀ شعبان، نامش را مهدی نامید تا در آینده با پوشیدن لباس سربازی صاحب الزمان(عج)، به اصلاح و تربیت نفس خویش و هدایت و اصلاح دیگران بپردازد. این کودک مبارک در خانواده ای مذهبی رشد و نمو نمود و پس از چند سال وارد مدرسۀ ابتدایی گشت. او خیلی زود دوران تحصیلات ابتدایی را سپری کرد و نهال وجودش آمادۀ دریافت علوم آل محمد صلی الله علیه و آله گردید.

پدر و مادر و جد پدری

پدر مهدی، رضا و او فرزند حاج آقا رضی و ایشان فرزند ملاّ محسن قاضی است. ملاّ محسن در دورۀ قاجار قاضی القضات منطقۀ لرستان بود و وجه تسمیۀ نام خانوادگی این خاندان نیز بدان جهت است.

مقبرۀ ایشان در قبرستان خضر نبی خرم آباد، جلوه ای شایسته دارد. مادر مهدی، ماه سلطان قاضی نام داشت و از بستگان حاج آقا رضا بود. او زنی مهربان و پاکدامن و محبّ حضرت زهرا علیها السلام بود و در دامنش فرزندانی دلباختۀ اهل بیت پرورش داد که سرآمد آنها مهدی است. ماه سلطان دارای صفات حسنه، در مدیریت امور، توانا و در سختی ها، صبور و مقاوم بود. گاهی با وجود خطرات سفر، خانواده اش را همراهی می کرد. یک بار که او همراه خانواده اش از راه دریا عازم مکۀ مکرمه بود، آن قدر سفر طول می کشد که مردم از بازگشت آنها نا امید می شوند.

ص:31

همسر

همسر شیخ مهدی قاضی، علویه طاهرۀ محمدیان از سادات موسوی و از سلسلۀ سادات طاهری خرم آبادی است که به گفتۀ فرزندانش، مادری بسیار مؤمن و معتقد و دارای علاقه ویژه به ائمه اطهار بود. صبر او را نیز می توان در چند سال بیماری او دید که با بردباری، آن را تحمل کرد. یکی از فرزندانش به او می گوید که شفایش را از اجداد طاهر خود درخواست کند. او می گوید من شرم دارم از آنان درخواست کنم؛ چون می دانم آنها به حال من آگاه هستند. این همسر مؤمن، چند سال قبل از رحلت قاضی از دنیا رفت. او دارای تحصیلات قدیم بود و به قرائت قرآن و ادعیه تسلط داشت. (1)

فرزندان

قاضی سه پسر و دو دختر به جای گذاشت. دو پسرش حاج محمد هادی و حاج جعفر (محمد) تحصیلات دانشگاهی دارند، ولی به مشاغل آزاد مشغول هستند. فرزند دیگرش حاج احمد است که دروس حوزه را تا خارج فقه و اصول گذرانده و اکنون به فعالیت اقتصادی در مشاغل آزاد مشغول است. دامادهای قاضی عبارت اند از حاج جواد توکل و حاج سید رضا طاهری که آن دو نیز مشاغل آزاد دارند.

تحصیلات

مهدی پس از دورۀ ابتدایی، وارد حوزۀ علمیۀ خرم آباد گردید، ولی از آنجا که نوجوانی زیرک و باهوش بود و فضای تحصیلی شهرستان خرم آباد، پاسخگوی کام تشنۀ او نبود، به زودی بار سفر را بست و به مرکز علم و فقاهت - شهر مقدّس قم - هجرت کرد.

اساتید

او دروس مقدمات و سطح را نزد اساتیدی همچون: آیت الله شهید محمد صدوقی یزدی، شیخ عبدالحسین صاحب الداری، علی پناه اشتهاردی، محمد تقی اشراقی، سلطانی طباطبایی، علاّمه کرباسچیان، علی فیض مشکینی و محقّق داماد فرا گرفت.


1- . گفتگو با حاج احمد قاضی فرزند آیت الله قاضی.

ص:32

اساتید دروس خارج او عبارت بودند از: آیات عظام بروجردی، امام خمینی و روح الله کمالوند خرم آبادی.

بازگشت به دیار خویش

آیت الله قاضی خرم آبادی پس از گذر از مرحلۀ تفقه، به مرحلۀ انذار گام نهاد و برای هدایت مردم، همراه استادش آیت الله کمالوند (ره) به خرم آباد مراجعت نمود و به تدریس پرداخت. او پس از رحلت آیت الله کمالوند، به درخواست روحانیون و طلاب چندین سال با کسب اجازه از امام خمینی (ره) و وکالت تام الاختیار از ایشان و اکثر مراجع تقلید وقت، مسئولیت حوزۀ علمیۀ کمالیه (کمالوند) را عهده دار شد و به تربیت شاگردانی پرداخت که بعدها هر یک به تبلیغ و ارشاد و خدمت به مردم مشغول گردیدند.

خدمات و باقیات صالحات

1. تأسیس کارخانه روشنایی (برق) که قبل از راه اندازی شبکه برق سراسری، نیروی برق شهرستان خرم آباد را تولید و توزیع می نمود.

2. احداث شهرک قاضی آباد (خرم آباد) طبق اصول نوین شهرسازی و واگذاری اقساطی آن به اقشار کم درآمد.

3. تأسیس دبیرستان علوی که در آن آموزه های دینی تعلیم می شد که در دوران خفقان پهلوی، امری بس دشوار و مهم بود و پس از مدتی توسط ساواک تعطیل گردید.

4. انتشار روزنامه «صدای لرستان» که در آن مقالات انقلابی تندی نوشته می-شده و به همین علت توسط ساواک تعطیل گردید.

5. ساخت دانشگاه قم، احداث و تجهیز مجموعه ساختمان های آموزشی، کمک آموزشی، رفاهی و اداری دانشگاه قم.

برگ درخشان مبارزات و روشنگری

در ایامی که شیخ مهدی با کسب اجازه و وکالت تام از امام خمینی واکثر مراجع تقلید، مسئولیت حوزه علمیه کمالیه را عهده دار شد، اقداماتی را در جهت تبلیغ دین اسلام و روشنگری سیاسی انجام

ص:33

داد؛ از جمله از شخصیت هایی همانند حضرات آیات: مکارم شیرازی، جعفر سبحانی، شهید مرتضی مطهری، شهید مفتح، شهید هاشمی نژاد، و محمد تقی فلسفی بارها دعوت کرد تا با ایراد سخنرانی، به وعظ و روشنگری دینی و سیاسی بپردازند. اوج این فعالیت ها دعوت ایشان از آیت الله شهید مدنی بود که مدتی در خرم آباد اقامت گزید و برکات زیادی در هدایت و ارشاد جوانان منطقه داشت. شیخ مهدی قاضی در مصاحبه ای درباره این دعوت چنین بیان می دارد:

ما در آن زمان علاقه داشتیم جهت سرپرستی و هدایت جوانان یک شخصیت عالم و وارسته به لرستان بیاید. بعد از مدتی پی بردیم آیت الله مدنی در همدان تحولات بزرگی را ایجاد کرده و اقدامات مهمی نیز انجام داده است. بنابراین از وی دعوت کردیم به لرستان بیاید. ایشان نیز موافقت کردند و ما بعد از موافقت ایشان نامه ای خدمت امام خمینی (ره) نوشتیم و امام نیز با این موضوع موافقت کردند و بدین ترتیب آیت الله مدنی به لرستان آمدند و در آنجا فعالیت های زیادی، از جمله حمایت از افراد بی بضاعت انجام دادند.

فقید سعید دربارۀ علت دعوت از علما چنین فرموده:

ما برای اینکه انقلاب در بین جوانان رواج پیدا کند و جوانان بیشتر به انقلاب رو بیاورند و نسبت به آن شناخت بهتری پیدا کنند، درست ترین شیوه را در این دیدیم که از افراد متعهد و صالح دعوت کنیم.

زندان اوین

این فقیه مبارز، جریان زندانی شدن خود را در مبارزات قبل از انقلاب در مصاحبه ای چنین بیان می دارد.

آن روزها ما در فکر ایجاد تحول انقلابی در خرم آباد بودیم، بنابراین بعد از اینکه متوجه شدیم یک عالمی با سخنرانی های خود در دزفول تحولی بزرگ ایجاد کرده است، شرایط را مناسب دیده و از وی جهت سخنرانی در لرستان دعوت کردیم که ایشان [آقای علی آل اسحاق] نیز موافقت کردند و چندین جلسه نیز در طرف داری از امام خمینی (ره) سخنرانی کردند و بر اثر این سخنرانی ها چندین نفر از شخصیت های انقلابی که بنده هم جزء آنها بودم را دستگیر کردند و به زندان اوین فرستادند. حدود سه تا چهار ماه در زندان اوین بودیم و بعد از مدتی وقتی رژیم مذکور تضعیف شد، از زندان آزاد شدیم.

ص:34

برگ زرین دیگری از مبارزات

مسئولیت ها

آیت الله شیخ مهدی قاضی مسئولیت های بسیاری برعهده گرفت که عبارت اند از:

1. مدیریت حوزۀ علمیۀ کمالوند خرم آباد؛

2. مدیریت دبیرستان علوی؛

3. مدیریت امور جاری استان لرستان و کمیته انقلاب اسلامی در اول پیروزی انقلاب؛

4. ریاست مدرسۀ عالی تربیتی و قضایی طلاب قم؛

5. معاونت شورای عالی قضایی؛

6. دبیر و عضو هیئت عفو امام خمنیی (ره) با حکم امام خمینی (ره)؛

7. معاون شورای مدیریت حوزۀ علمیة قم؛

8. ریاست دانشگاه قم؛

9. ریاست هیئت مدیرۀ مرکز خدمات حوزه های علمیه قم، با حکم مقام معظم رهبری.

آیت الله قاضی در سخن علما

1. آیت الله مکارم شیرازی

آیت الله مکارم شیرازی در مورد نحوۀ آشنایی خود با قاضی این چنین می-فرماید:

اولین بار در یک سفر تبلیغی بود که با مرحوم آیت الله قاضی آشنا شدم؛ یعنی زمانی که برای دهه محرّم به خرم آباد رفته بودم. این قضیه قبل از انقلاب شاید حدود پنجاه سال قبل بود. آشنایی دیگر ما وقتی بود که ایشان رئیس دبیرخانه شورای عالی حوزه علمیه قم بودند و من هم رئیس شورا بودم. در مدتی که بنده ریاست شورای عالی حوزۀ علمیه را داشتم، نظم ایشان در دبیرخانه و فکر سنجیده او را در جلسات کاملاّ می دیدم. آیت الله قاضی مسئولیت ریاست دانشگاه قم را نیز داشتند. گاهی شخصاً به دانشگاه قم می رفتم و از نزدیک کارهای ایشان را می دیدم و متوجه می شدم که واقعاً دانشگاه را به خوبی اداره می کنند.

آیت الله مکارم شیرازی در مورد صفات بارز شیخ مهدی قاضی، فرمود:

ص:35

یکی از صفاتی که در ایشان خیلی بارز بود، پر کاری شان بود که از کار خسته نمی شدند. خودشان یک بار به من گفتند: در مغز من رگی هست که نمی گذارد من خاموش باشم و بنشینم و دائماً این رگ مرا تحریک می کند. ایشان خیلی مخلص بودند و اهل تظاهر و ریاکاری نبودند.

2. آیت الله جعفر سبحانی

ایشان در وصف شخصیت آیت الله مهدی قاضی چنین فرموده است:

همه دوستان کلمه شمع را شنیده اند که غالباً شعرا از آن بهره می گرفتند. کار شمع این است که تمام وجود خود را وقف کسانی می کند که در مجلسی هستند. ذوب می شود تا مجلس روشن شود و دیگران بهره بگیرند. این از خصایص شمع است. در جامعه ما کسانی هستند که تمام شئون وجود خود را خرج جامعه می کنند. در واقع می سوزند تا جامعه برتر بشود و به کمال برسد و مرحوم قاضی مصداق واضح این شمع بودند؛ یعنی اگر قرار باشد برای این قاعده مثال روشنی را بزنیم، زندگی آیت الله قاضی است. ایشان از همان دورانی که وارد حوزه علمیه خرم آباد شدند، در محضر آیت الله کمالوند بودند و تا وقتی که به لقای احدی پیوستند، خدمتگزار جامعه و بالاخص حوزه های علمیه بودند.

زندگی ایشان یک زندگی نمونه است، چرا که با اینکه سی سال در خدمت دانشگاه قم بودند، حتی از خودکار و تلفن آن استفاده نکردند، حتی روزهای جمعه هم به دانشگاه می رفتند تا پیشرفت دانشگاه چشم گیر باشد. این مرد بزرگ واقعاً خدا باور و خدا ترس بودند.

این خاطرۀ شنیدنی را از زبان آیت الله سبحانی می خوانید:

یکی از ویژگی های آیت الله قاضی (ره) این بود که در طول دوستی من با ایشان به هیچ عنوان غیبتی از ایشان نشنیدم و اگر در مجلسی غیبت می شد، به شدت ناراحت می شدند، حتی قبل از انقلاب مدت 23 روز زندان انفرادی بودند و بعد از آن به زندان عمومی منتقل شدند. در آنجا افراد ناباب غیبت می کردند. ایشان بسیار ناراحت بودند و از رئیس زندان خواهش کردند که ایشان را به زندان انفرادی برگرداند. این موضوع

ص:36

بسیار مهم است؛ چرا که یک روز زندان انفرادی برابر است با ده روز زندان عمومی، اما ایشان برای حفظ دین خود اصرار کردند که این اتفاق بیفتد.

3. آیت الله محمد مؤمن قمی

ایشان در بیان خصایص شخصیت آیت الله قاضی (ره) می فرمایند:

هیچ گاه برای آیت الله قاضی (ره) مسائل مادی و مالی مهم نبود. وظیفه ای را که به عهده ایشان گذاشته بودند، به عنوان یک وظیفه اسلامی و دینی به خوبی انجام می دادند و هیچ توقع مالی نداشتند. از دیگر ویژگی های مرحوم قاضی (ره) این بود که جهات دینی را در جذب اساتید و دانشجویان کاملاّ رعایت می کردند و از ویژگی خاص و شاید منحصر به فرد این دانشگاه آن باشد که بین برادران و خواهران در محل خوابگاه و زندگی شان کاملاّ جدایی برقرار است. مخارج دانشگاه از دولت گرفته می شد، وخودشان حتی یک ریال هم به عنوان حقّوق دریافت نمی کردند. و در طول سال های مدیریت دانشگاه، حتی یک روز هم غیبت نداشتند.

4. وصف پدر از زبان فرزند

آقای احمد قاضی در مصاحبه ای که در یادنامۀ مرحوم قاضی آمده، پدر را این چنین وصف می کند:

خلوص نیت مرحوم آیت الله قاضی (ره) کم نظیر بود و هیچ زمانی به فکر مصاحبه و تعریف از خود و اطلاع رسانی در مورد اقدامات خود نبودند؛ به طوری که بعد از درگذشت ایشان بسیاری از افراد نزد ما آمده و گفتند: آن مرحوم برای ما کارهایی انجام دادند و به ما توصیه کردند که بنده راضی نیستم که در مورد این فعالیت ها به کسی چیزی بگویید.

ویژگی دیگر پدر، ساده زیستی ایشان بود. وقتی ایشان در دانشگاه قم مشغول فعالیت بودند، بنده بارها خدمت ایشان رسیدم و در خصوص نامناسب بودن صندلی محل کارشان و تعویض آن - به دلیل مشکلی که ایشان داشتند - با ایشان صحبت کردم، ولی قبول نکردند و گفتند: می خواهم صندلی من مثل صندلی سایر افراد باشد.

ص:37

به طور کلی مرحوم آیت الله قاضی (ره) دارای صفات ویژه ای بودند. ایشان علاوه بر سخت گیری عجیب در مخارج بیت المال، در مسائلی که مربوط به آینده می شد، وسعت نظر فوق العاده ای داشتند. علاوه بر اینکه تفکر اسلامی اصیل را داشتند، شخصی به روز بودند و نیازهای آینده و امروز را بررسی و متناسب با آن برنامه ریزی می کردند.

صفت بارز دیگر ایشان ولایی بودن ایشان بود که به عنوان مثال برای مسجد دانشگاه چند نام انتخاب شد، ولی ایشان الغدیر را پذیرفتند و اصرار داشتند. همین طور در نام گذاری مسجد و مؤسسه فرهنگی که در خرم آباد که زمین آن را ایشان وقف نمودند، به نام الغدیر نام گذاری کرده اند.

حاج احمد فرزند مرحوم آیت الله قاضی (ره) در ادامه می افزاید:

مرحوم والد بسیار کم حرف بودند و همیشه در یک سکوت معناداری به سر می بردند. خیلی کم پیش می آمد که سخنی در مورد خودشان بگویند. یک بار از ایشان خواستم که ضبط صوتی بیاورم و خاطرات را بیان کنند. ایشان در جواب فرمودند: «من هم آدمی بودم مثل همه مردم. چه دارم بگویم!» این در حالی بود که چندین سال آشنایی با امام و احکام مختلف و مسئولیت های مختلف را داشتند.

مسئله بعدی، مسئله دیالیز ایشان بود. حدوداً چهار سال دیالیز شدند. در این مدت که در خدمتشان بودم، یک روز گفتم: آقا! اجازه بدهید یک دستگاه خریداری شود و در منزل شما را دیالیز کنیم. قبول نکردند، حتی از دفتر مقام معظم رهبری هم گفتند و همچنین آقای وافی نیز اصرار کردند، ولی آقا قبول نکردند. می گفتند من هم مثل همه این مردم دیالیز می شوم.

یک بار در بیمارستان، در نوبت انتظار دیالیز بودیم. دیدم افراد فقیری هم منتظر رسیدن نوبت هستند. به پدرم گفتم که شأن شما این نیست با این افراد در یک صف بایستید. در جوابم خیلی صریح و قاطع گفت: احمد! تو فکر نمی کنی که شاید همین افراد در پیش خداوند از من بهتر و عزیزتر باشند. دیگر چیزی نتوانستم بر زبان بیاورم. آری، امام علی علیه السلام چه زیبا در صفات متقین می فرماید: «اوسع شیء صدراً و أذل شیء نفساً». به راستی، ایشان از مصادیق این دو صفت بود.

ص:38

5. دکتر احمد عابدی

دکتر احمد عابدی رئیس پژوهشکده علاّمه طباطبایی از اساتید بارز حوزه و دانشگاه است و چهره ای شناخته شده است. ایشان که چندین سال با آیت الله قاضی خرم آبادی در دانشگاه قم همکاری نزدیک داشت، در پاسخ به درخواست ما با بزرگواری مطالبی را دربارۀ آیت الله مهدی قاضی نگاشت که فرازهایی از آن را می-آوریم:

از نگاه امیرالمؤمنین علیه السلام، چهار گروه ارزش تحصیل علوم دینی را ندارند:

الف) دین فروشانی که می خواهند با علم دینی به مناصب دنیایی برسند؛

ب) انسان های ساده ای که زود در برابر شبهات آسیب پذیرند؛

ج) ثروت اندوزان؛

د) شهوت رانان.

سپس حضرت علی علیه السلام فرمود: عالمان ربّانی، تعدادشان اندک است، اما ارزش و منزلت والایی دارند و خیر و برکتشان برای مردم فراوان است. (1)

مرحوم آیت الله حاج شیخ مهدی قاضی خرم آبادی، یکی از این علمای ربّانی است. خدمات این مرد بزرگ ومخلص در دوران قبل از انقلاب اسلامی و در جریان نهضت و پس از آن در شورای عالی قضایی و در مدیریت حوزه علمیه قم، برای آشنایان با آن بزرگوار پوشیده نیست. اما نگارنده در این مختصر تنها به چند صفت اخلاقی آن عالم وارسته و خدوم و متخلق اشاره می کنم:

1. در اولین دوره مدیریت حوزه که آیت الله مؤمن قمی عهده دار آن بود، مرحوم آیت الله قاضی معاونت اداری حوزه را برعهده داشت و در واقع سنگ بنای همۀ تشکیلات مدیریت امروزی حوزه، به دست آن مرحوم بنیان نهاده شد. و این در زمانی بود که روحانیت کمتر سابقۀ کار مدیریتی داشت، آن هم در نظم بخشیدن به حوزه علمیه ای که دوران ستمشاهی اقتضا می کرد طلاب درس خوان و فعال شناخته نشوند و حوزه با بی نظمی، آن دوران را سپری نموده بود. در این شرایط مرحوم قاضی خرم آبادی توانست با درایت و تدبیر و ظرافت های خاصی که داشت، بدون اقدام شتاب زده و بدون ایجاد جوّ تبلیغاتی، این مهم را به نحو احسن به انجام رساند.


1- . نهج البلاغه، حکمت 140.

ص:39

2. ایشان با توجه به سابقه فعالیت در شورای عالی قضایی و همکاری با شهید بهشتی، و احساس ضرورت هایی که در دستگاه قضایی می کرد، دانشگاه قم را که آن زمان مدرسه عالی تربیتی قضایی طلاب قم نامیده می شد، تأسیس نمود و با جدیّت و تلاش شبانه روزی به دنبال تربیت طلاب و دانشجویان متعهد و خدوم برای نظام مقدّس جمهوری بود. این دانشگاه با آنکه در ابتدا تنها به علوم تربیتی و الهیات و علوم قضایی اختصاص داشت، با تلاش و جدیّت و پیگیری های فراوان و دوراندیشی آن بزرگوار، تبدیل به دانشگاه جامع قم گردید. وسعت نظر آن مرحوم به قدری بود که روزی سوگند یاد نمود که اگر امکانات می داشت، حتی خط تولید خودرو را نیز برای شهر قم برنامه ریزی و تأسیس می کرد! آری، این گونه همت والایی برای یک روحانی که در حوزه ساکن است، آن هم در جوّ و فضای قم بسیار شگفت است. این در حالی است که برخی مسئولان آنچه را شروع به ساختمان می کنند، پیش از پایان و رسیدن زمان افتتاح، تاریخ مصرف آن می گذرد و نیاز به تعریض و عقب نشینی آن احساس می شود. مرحوم آیت الله قاضی از چنان ذوق و قریحه ای برخوردار بود که نظرات فنی و مهندسی و ساختمانی وی بر دیدگاه های بسیاری از معماران و مهندسان ترجیح داشت و این نبود جز به تأیید الهی و نیت پاک آن بزرگ مرد.

3. مرحوم آیت الله قاضی به مصداق «استعینوا علی انجاح الأمور بکتمانها» وقتی کاری را شروع می کرد، تنها خودش می دانست که چه هدفی را دنبال می کند و قبل از دستیابی به نتیجه، هرگز هدف نهایی خود را اظهار نمی کرد و از این جهت، هرگز مورد فریب واقع نمی شد.

4. در روایتی آمده است که «تغافل» از شریف ترین اخلاق کریمان است. مرحوم آیت الله قاضی در عین هوشیاری و دقت، درجای خود از اصل تغافل و سرپوش نهادن و رازداری استفاده می کرد. به جهت مسئولیت های فراوانی که داشت، گزارش های فراوان و چه بسا غیر واقعی به دست او می رسید. متأسفانه انسان های حسود، کوته نظر، سعایت کننده و کم ظرفیت فراوان اند و چه بسا با گزارش های دروغ و تهمت های ناروا قصد ساقط کردن دیگران را داشته باشند. در اینجاست که باید فرد مسئول، با زیرکی و درایت بفهمد که در چه جایی چگونه برخورد کند. جای تغافل و ستارالعیوب بودن کجاست و جای تحقّیق و ارزیابی و نظارت کجاست. تفکیک مرز حریم خصوصی با وظایف عمومی و موارد نهی از منکر، بسیار سخت است. مرحوم آقای قاضی کاملاّ به این جداییِ تغافل و یقظه و زمینه ها و موارد هر کدام آگاه بود ولذا هم مظهر ستارالعیوبیِ حقّ متعال بود و هم کیاست، دقت،

ص:40

ظرافت، تیز بینی و نکته سنجی های موشکافانه خود را در برخوردهای اجتماعی در دست داشت و این گونه بود که به خوبی توانست دانشگاه قم را در شرایط بحرانی و با وجود جریان های متضاد فکری و سیاسی به خوبی هدایت و آن را سالم نگه بدارد.

سعه صدر یکی از ضروریات یک مدیر متعهد اسلامی است. مرحوم آیت الله قاضی شاید در میان نوع عالمانی که در این طبقه سراغ داریم، سرآمد همه بود. آن مرحوم هرگز اجازه نمی داد که نزدیکان و مسئولان دانشگاه با حالت خشن و تند و با عصبانیت با دانشجویان و کارکنان برخورد کنند. او با اخلاق و روش خود، درس همکاری و مدارا با مردم را آموزش می داد. کسانی که با او مأنوس و محشور بودند، به خوبی می دانند که وی چنان به دیدگاه مخالفان و منتقدان خود احترام می گذاشت که گاهی کسانی را به کار می گمارد و به خدمت می گرفت که هرکس می دید، تعجب می کرد که چگونه یک روحانی با این گونه افراد در یک مجموعه می تواند کار کند و چگونه این روحیات و اخلاقیات متفاوت را کنار یکدیگر به خدمت گرفته است. این هنر مدیریت مرحوم قاضی بود که با سعه صدر و آغوش باز، از دیدگاه های دیگران استقبال می کرد، اما در نهایت همیشه تصمیم را خود او می گرفت و آنچه را حقّ تشخیص می داد، بدان عمل می کرد.

5. یکی دیگر از صفات بسیار مهم و پسندیده او این بود که با اینکه ایشان شبانه روز در دانشگاه کار می کرد، اما هرگز از امکانات دولتی استفاده نمی کرد. حتی یک چایی از دانشگاه تناول نمی نمود، بلکه هیچ گاه با ماشین بیت المال به محل کار یا به منزل نرفت. از این جهت بایدگفت مقدار احتیاط مرحوم قاضی در اموال بیت المال، قطعاً بی نظیر بود. او عاشق خدمت بود، اما هرگز از این راه حقّوقی یا حقّ الزحمه ای دریافت نکرد و به همین جهت، در مصرف کردن بیت المال نیز محتاط بود؛ یعنی به زودی و به راحتی و بدون مطالعه دقیق، هرگز اموال دولت را حتی در همان مسیر قانونی و در پروژه های دانشگاه نیز خرج نمی کرد.

6. از دیگر ویژگی های مرحوم آیت الله قاضی تدیّن بسیار زیاد او به معنای واقعی کلمه بود. تهذیب نفس، برنامه خلوت و انس با خدای متعال، تواضع و فروتنی، کمک به فقرا و محرومان، و خدمت به خلق از امور لاینفکّ زندگی او بود. پرهیز او از مباحث سیاسی خصوصاً آنچه شائبۀ غیبت، تهمت، اشاعه فحشا، قول به غیر علم، هتک اسرار مردم و... داشت، از دیگر مختصات این عالم ربّانی بود. و السلام علیه یوم ولد و یوم توفی و یوم یبعث حیاً.

ص:41

از مجموع مطالب کسانی که درباره شخصیت آیت الله قاضی (ره) سخن گفته-اند، می توان ویژگی های وی را این گونه خلاصه کرد:

1. پشتکار و عدم یأس در امور مختلف کاری و زندگی؛

2. آینده نگری و برنامه ریزی برای آینده؛

3. رازداری و حفظ حرمت اشخاص؛

4. خدمت به مادر و همسر؛

5. تلاش برای ترویج تعلیم و تربیت؛

6. پرهیز از سیاست زدگی؛ چنان که هیچ گاه اجازه ندادند دانشگاه و دانشجویان، باشگاه احزاب سیاسی باشند؛

7. پاسخ گو بودن؛

8. اعتقاد کامل به اسلامی شدن دانشگاه ها که نمونۀ آن جداسازی دخترها از پسرهای دانشجو بود؛

9. اعتقاد به وحدت حوزه و دانشگاه به صورت عملی و علمی آن؛ به طوری که با تدابیری که در دانشگاه اندیشیده بود، حتی بعد از ایشان هم باقی باشد؛

10. صیانت از بیت المال و عدم استفادۀ شخصی از آن با تمام وجود؛

11. حسن مدیریت و کوشش مستمر؛

12. رفع مشکلات مراجعان؛

13. عالم عامل بودن؛

14. اعتقاد داشتن به اینکه شخص دیندار، در خدمت رسانی و انجام وظیفه خسته نمی شود؛

15. زهد و تقوا؛

16. تواضع و فروتنی با وجود داشتن مکنت مالی و جایگاه شخصیتی ظاهری؛

17. خدمتگزاری با تمام توان در عین گمنامی؛ به طوری که بعضی مسئولین تصمیم داشتند در زمان حیات ایشان، نکوداشتی را برایش برگزار کنند، اما ایشان اجازه نداد.

ص:42

خاطره ای از بزرگواری مرحوم قاضی

آیت الله صادقی، رئیس حوزه علمیه ی کمالیه خرم آباد، می گوید:

قبل از پیروزی انقلاب در ایام مبارزات، ساعت سه و نیم شب نهم ماه مبارک رمضان ناگهان در منزل ما به صدا درآمد. وقتی در را باز کردم، با شخصی مواجه شدم که نام من و مرحوم قاضی را پرسید. وقتی به او پاسخ دادم، بلافاصله من را سوار آمبولانس کردند. دیدم پیش از من، مرحوم شهید رحیمی وسیف السادات و مرحوم ورامینی و چند تن دیگر را نیز سوار کرده اند. آمبولانس به راه افتاد. در بین صحبت ها، متوجه شدم که آیت الله قاضی هم حضور دارد. ماشین پیچ و خم جاده-ها را طی کرد و وقتی به گردنه زالیان رسیدیم، یکی از مأمورانی که همراه ما بود، به شدت ما را کتک زد و کتک کاری او تا نزدیک اراک ادامه داشت. او آن قدر مشت به صورت ما زد که خودش هم خسته شد و تا بیست روز هنگام وضو، صورت ما درد می گرفت. ما را به زندان بردند. بعد از تحمل چند ماه شکنجه بالاخره روزهای باشکوه انقلاب اسلامی فرا رسید و ما آزاد شدیم.

سه روز بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، بنده طی حکمی از سوی امام (ره)، رئیس دادگاه انقلاب لرستان شدم. در همان ایام، طبق معمول که به زندان ها سر می زدم، در کمال تعجب همان شخص را که چند ماه قبل به شدت ما را زده بود، دیدم. او به دست و پای من افتاد و شروع به التماس کرد. همه زندانیان از جمله سران ساواک که در آنجا بودند، حیرت زده شدند که مگر چه رابطه ای داشته ایم! ماجرای دستگیری و کتک زدن آن مرد را به آنان توضیح دادم.

چند روزی از دیدار ما از زندان گذشته بود که یک روز بر حسب اتفاق دیدم این شخص نیست. سراغش را گرفتم، معلوم شد که مرحوم آیت الله قاضی آن شخص را آزاد کرده است. علت را از او جویا شدم. مرحوم آیت الله قاضی (ره) گفت: من جستجو کردم و دیدم این شخص به غیر من و شما کسی را اذیت نکرده. بنده از حقّ خودم گذشتم و یقین دارم که شما هم از حقّ خود می گذرید. بنابراین این شخص را آزاد کردم.

پرواز به عرش

از سال تولد او 82 سال گذشت. پرندۀ روح ملکوتی آیت الله قاضی دیگر تاب قفس تن را نداشت و با بی قراری به دنبال پرواز به عرش بود. زمینه ساز این پرواز، بیماری او بود که مدتی با آن مدارا کرده بود، اما سرانجام در شامگاه روز یکشنبه دوم آذر ماه 1388 وجود قدسی اش قاضی از زمین رها

ص:43

شد. غم فراقش نه تنها خانواده بلکه دل همۀ دوستداران انقلاب اسلامی را داغدار کرد و این اندوه را به خوبی از پیام های تسلیت می شود مشاهده کرد، به خصوص از پیام تسلیت نائب عام امام زمان(عج) ولی امر مسلمین جهان امام خامنه ای(مد ظله العالی) که متن آن در ادامه خواهد آمد.

پیکر او بر دوش دوست داران و شاگردان تشییع گردید و سپس آن را بر گرد مزار حضرت معصومه علیها السلام طواف دادند. پس از آن با حضور پر شور مردم قم و آیات عظام و فضلا و دانشجویان، آیت الله سبحانی بر پیکرش نماز اقامه کرد و سپس در جوار مضجع شریف حضرت معصومه علیها السلام در دل خاک آرام گرفت.

مراسم ترحیم

با خاک سپاری پیکر پاک او، مجالس یادبودی بدین شرح برپا شد:

1. مراسم شب اول در مسجد اعظم قم از طرف جامعۀ مدرسین و شورای عالی حوزه و مرکز مدیریت حوزه و دانشگاه قم؛

2. مراسم سوم در حسینیۀ شهدا در قم؛

3. مراسم و مجلس بزرگداشت از طرف آیت الله سید حسن طاهری خرم آبادی در تهران؛

4. مراسم هفتمین روز درگذشت، در حسینیۀ شهدای قم با حضور مراجع عظام تقلید مکارم شیرازی، نوری همدانی، جعفر سبحانی و حضرات آیات: امینی، استادی و هاشمی شاهرودی، ائمۀ جمعۀ قم، آیت الله مسعودی تولیت آستانه حضرت معصومه علیها السلام و برخی از اعضای مجلس خبرگان رهبری و جامعه مدرسین و طلاب و دانشجویان و اهالی محترم قم و لرستان؛

5. مراسمی هم در شهر خرم آباد و در حوزه علمیه کمالیه برگزار شد که با حضور گسترده مردم و مسئولین منطقه همراه بود.

پیام های تسلیت

اشاره

یکی از راه های پی بردن به اهمیت فقدان بزرگان، پیام های تسلیتی است که در بزرگداشت آنان، از سوی دیگر بزرگان صادر می شود. پیام های تسلیت متعددی هم در سوگ آیت الله مهدی قاضی انتشار یافت که با دقت در متن آنها، به خوبی به جایگاه این عالم ربّانی می توان پی برد. این پیام ها را با پیام مقام معظم رهبری، آیت الله خامنه ای آغاز می کنیم.

ص:44

پیام تسلیت رهبر معظم انقلاب (مد ظله العالی)

بسم الله الرحمن الرحیم

درگذشت عالِم خدمتگزار و ایثارگر جناب حجت الاسلام و المسلمین آقای حاج شیخ مهدی قاضی (رحمت الله علیه) را به خاندان مکرم ایشان و به همه ارادتمندان این شخصیت روحانی دانا و توانا تسلیت عرض می کنم. خدمات برجسته این روحانی پرتلاش و مبتکر، چه پیش از انقلاب و چه در دوران مبارک جمهوری اسلامی، از ایشان شخصیتی کم نظیر در جامعه روحانیت و حوزه های علمیه پدید آورده بود و درگذشت ایشان، فقدانی تأسف بار است. از خداوند متعال رحمت و مغفرت و اجر جزیل برای تلاش خستگی ناپذیر و فداکارانه این روحانی عالی قدر مسئلت می کنم.

سید علی خامنه ای 5 / 9 / 1388

پیام تسلیت آیت الله مکارم شیرازی (مد ظله)

بسم الله الرحمن الرحیم

فقدان اسفناک عالم ربّانی و سخت کوش و پرتلاش و مخلص و مجاهد حضرت حجت الاسلام و المسلمین آقای قاضی (رضوان الله علیه) را به جامعه روحانیت قم و اهالی محترم خرم آباد و اساتید و دانشجویان دانشگاه قم و به آن بیت محترم صمیمانه تسلیت عرض می کنم.

مرحوم قاضی عالمی بود مدیر و مدبّر و با اخلاص و خدوم که سی سال دانشگاه قم را به طور آبرومندی سرپرستی کرد و بی آنکه ذرّه ای از حقّوق، مزایا و پاداش استفاده کند، از هر گونه تظاهر خودداری می کرد و با تمام وجود در خدمت دانشجویان و اساتید آن دانشگاه بود. بسیار با همّت و متواضع و حقّ شناس و عاشق اسلام و مکتب اهل بیت بود.

خداوند روح پاکش را با ارواح اولیاء الله محشور گرداند و به همه بازماندگان صبر و اجر فراوان عنایت فرماید!

ناصر مکارم شیرازی

پیام تسلیت آیت الله العظمی موسوی اردبیلی

بسم الله الرحمن الرحیم

درگذشت عالم ربّانی و خدمت گزار خستگی ناپذیر مرحوم حجت الاسلام و المسلمین آقای قاضی خرم آبادی موجب تأسف و تأثر شد. این شخصیت بزرگوار که سال های عمر شریفش به تحصیل و

ص:45

تدریس و تحقّیق و مدیریت علمی و خدمات فراوان عام المنفعه گذشت، از علمای خیراندیش و روشن بینی بود که جامعه ما به امثال او سخت محتاج است. این جانب سال ها شاهد انضباط، سخت کوشی و احتیاط او بودم. در تمامی مدت خدمت و خصوصاً تلاش برای عفو و آزادی محکومان، دیناری از اموال دولتی و عمومی استفاده نکرد، بلکه می کوشید استفاده های قهری از بیت المال را نیز جبران کند. زندگی زاهدانه در عین برخورداری مادی خانوادگی، پرهیز از خودنمایی وهیاهو، حریت و استقلال فکری و تلاش برای توسعه و پیشرفت علمی جامعه از حسنات آن مرحوم بود. تأسیس دانشگاه قم به همت والای او صورت گرفت و سال-ها خدمات او در مدیریت حوزه فراموش ناشدنی است.

این جانب این مصیبت را به بازماندگان و بیت شریف آن مرحوم و علمای اعلام و حوزه های علمیه و دانشگاهیان و همه ملت شریف ایران خصوصاً مردم غیور لرستان تسلیت عرض نموده، برای ایشان علو درجات و برای بازماندگان صبر و اجر مسئلت دارد.

سید عبدالکریم موسوی اردبیلی

پیام تسلیت آیت الله العظمی جعفر سبحانی (مد ظله)

بسم الله الرحمن الرحیم

درگذشت عالم فرزانه حجت الاسلام و المسلمین آیت الله حاج شیخ مهدی قاضی موجب تأسف و تأثر شد. معظم له از بیت علم و تقوا برخاسته و پس از تحصیل مراتب عالی دانش و اخلاق، عمر خویش را یکسره به انجام خدمات علمی و اجتماعی و دینی گذراند و زندگی پربار او مصداق آیه شریفه «والباقیات الصالحات خیر عند ربّک ثوابا و خیر أملاّ» است. عاش و مات سعیداً.

درگذشت فقید سعید را به علمای اعلام و آیات عظام و حوزه های علمیه و اساتید دانشگاه قم تسلیت می گویم و از درگاه خداوند منان، برای آن مرحوم، غفران و علوّ درجه و برای بازماندگان ایشان صبر جمیل و اجر جزیل خواهانم.

قم - مؤسسه امام صادق علیه السلام

جعفر سبحانی

ص:46

پیام تسلیت آیت الله هاشمی رفسنجانی (مد ظله)

بسم الله الرحمن الرحیم

خبر درگذشت حجت الاسلام و المسلمین آقای حاج شیخ مهدی قاضی موجب تأسف و تأثر خاطر گردید.

ارتحال آن فقید سعیدکه در طول عمر پر برکت خود علاوه بر بنیان گذاری دانشگاه قم، خدمات دینی، علمی و اجتماعی ارزنده ای از خود برجای گذاشت را به علمای اعلام، آیات عظام، حوزه های علمیه و اساتید دانشگاه قم تسلیت گفته، از درگاه خداوند متعال برای آن مرحوم غفران الهی و برای بازماندگان صبر و اجر مسئلت می نمایم.

اکبر هاشمی رفسنجانی

رئیس مجلس خبرگان رهبری

رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام

پیام تسلیت وزیر علوم، تحقّیقات و فناوری

بسم الله الرحمن الرحیم

روح بلند اندیشمند فرزانه ومعلم اخلاق واسوه خدمت و فضیلت حضرت آیت-الله قاضی خرم آبادی به پیشگاه حضرت دوست و جایگاه ابدی صالحین شتافت و ثلمه ای جبران ناپذیر برای جامعه علمی کشور و قلب مشتاقان علم و دانش پدید آورد و حوزه های علمیه و مراکز آموزشی بخصوص دانشگاه قم را به سوگی عظیم نشاند.

بی شک حضرت آیت الله قاضی خرم آبادی عمر خجسته خویش را در راه اعتلای دانش و تربیت دانشوران فرهیخته سپری ساخت و اندیشه زلال و مجاهدات مستمرشان در تاریخ بصیرت و دانایی، جاری بوده و صفا، پاکی، ساده زیستی و خدمت بدون چشمداشت از ویژگی های مبرهن و بارز این انسان ساعی، صادق و سخت کوش محسوب می شد.

این عالم ربّانی در طول حیات طیبه خویش، در تمام عرصه ها بی هیچ شائبه ای و به دور از هرگونه تعلقات فانی دنیا کوشید و با حمایت های همه جانبه به ویژه حمایت های مالی، خدمات خالصانه و خداخواهانه ای در حوزه و دانشگاه از خویش به یادگار گذاشت.

ص:47

تلاش در تأسیس و راه اندازی و مدیریت دانشگاه جامع قم که نقشی مؤثر و انکارناپذیر در ایجاد تحول علمی در این استان داشته است، هرگز از لوح ضمیر مشتاقان دانش و پژوهش محو نخواهد شد.

این جانب ارتحال ملکوتی حضرت آیت الله مهدی قاضی خرم آبادی، ریاست محترم دانشگاه قم را به جامعه حوزوی و دانشگاهی به ویژه استادان، دانشجویان و کارکنان دانشگاه قم و بیت شریف ایشان به ویژه آقای احمد قاضی فرزند مکرم آن عالم عالیقدر، تسلیت و تعزیت عرض می نمایم و از بارگاه حضرت سبحان، علوّ مقامات و سموّ درجات مرحوم آیت الله قاضی را خواهانم و امید آن دارم که بستگان و بازماندگان مکرمشان در ظل عنایات حقّ تعالی و در سایه توجهات حضرت ولی عصر (عج) پیوسته از سلامت مدید و عزت سدید، بهره ور گردند.

کامران دانشجو

پیام وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی

بسم الله الرحمن الرحیم

ارتحال عالم پارسا و معلم اخلاق حضرت آیت الله مهدی قاضی خرم آبادی (ره) را به عموم ارادتمندان ایشان خصوصاً جامعه حوزوی و دانشگاهی و دانشگاهیان استان پاک آستان قم و خاندان مکرم ایشان تسلیت و تعزیت عرض می کنم.

بی تردید عمر بابرکت این عالم ربّانی، منشأ خدمات ارزنده ای بود که یکی از برجسته ترین آنها، تأسیس و اداره دانشگاه جامع قم بود که در طول سی سال گذشته نقشی بی بدیل در توسعه و ایجاد تحول علمی در منطقه داشت و آثار آن هرگز از لوح ضمیر مشتاقان عرصه دانایی زدوده نخواهد شد.

به یقین می توان مرحوم آیت الله قاضی خرم آبادی (ره) را با توجه به مساعی وافر و بی دریغشان، در دو نهاد حوزه و دانشگاه، به عنوان نمادی از وحدت حوزه و دانشگاه برشمرد که سرمایه گران سنگ علمی، معنوی و مادی خویش را در راستای ارتقا و اعتلای دانشگاه و حوزه به کار گرفت. ایمان و توکل، همت بلند و اراده استوار، مناعت طبع و پارسایی، خوش رویی و وارستگی، صمیمیت و خیرخواهی، بی رغبتی به نام و عنوان و عدم دلبستگی به این و آن، سیمای واقعی شخصیت ایشان را ترسیم می کرد.

این جانب با توجه به شناخت و ارتباطی که به خاطر مسائل دانشگاهی در سال های اخیر با این روحانی فاضل داشتم، از بارگاه باریتعالی، علو مقامات و سمو درجات ایشان را خواهانم.

سید محمد حسینی

ص:48

پیام تسلیت حوزه علمیه قم و جامعه مدرسین

بسم الله الرحمن الرحیم

ارتحال عالم نستوه و مجاهد حضرت آیت الله حاج شیخ مهدی قاضی خرم-آبادی موجب تأسف و تأثر و اندوه فراوان گردید. ایشان در طول زندگی با برکت خویش در قبل و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در خدمت حوزه علمیه و نظام اسلامی بود.

از سوابق درخشان ایشان شرکت فعال در نهضت امام خمینی (قدس سره) قبل از انقلاب و پس از انقلاب، نیز مسئولیت هایی چون عضویت در شورای عالی قضایی، همکاری با شورای مدیریت حوزه علمیه قم و ریاست دانشگاه قم را می-توان نام برد.

آیت الله قاضی به منظور تربیت نیروهای متعهد و متخصص، جزو بنیان گذاران مدرسه عالی قضایی، تربیت مدرس و دانشگاه قم بود که تا آخرین روز حیات خویش نیز در مسئولیت ریاست دانشگاه قم به تربیت نسل جوان اهتمام داشت. پاکی و ساده زیستی و خدمت بی اجر و مزد، از خصوصیات بارز این انسان سالم و فداکار بود.

جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، ارتحال ایشان را به محضر حضرت بقیة الله الاعظم (اروحنا له الفداء)، مقام معظم رهبری (مدظله العالی)، مراجع عظام تقلید (دامت برکاتهم) و عموم دانشگاهیان خاصه اساتید، کادر علمی و دانشجویان دانشگاه قم تسلیت عرض نموده، علو درجات را برای آن فقید و صبر و اجر فراوان برای بازماندگان آن مرحوم خواستار است.

فهرست منابع

قرآن کریم

نهج البلاغه

مستدرک الوسائل

یادنامه آیت الله قاضی (ره)

گفتگو با دکتر احمد عابدی

گفتگو با حجت الاسلام و المسلمین منصوری

روزنامۀ جمهوری اسلامی چهارشنبه، 11 آذر 1388

هفته نامه افق حوزه، چهارشنبه، 4 آذر 1388

متن های پیام های تسلیت

گفتگو با آقای احمد قاضی، فرزند آیت الله مهدی قاضی.

ص:49

حاج شیخ رفعت الله حامدی «امام جمعه خدوم» / عبدالرحیم اباذری

اشاره

تولد و پدر

میرزا رفعت الله حامدی سال 1320 ش در شهرستان میانه چشم به جهان گشود. پدرش ملاّ محسن گرمرودی، از روحانیون سرشناس و مورد احترام این شهرستان بود. ملاّ محسن مقدمات علوم اسلامی را نزد پدرش ملاّ مراد علی آموخت، سپس برای تکمیل دروس حوزوی به شهر اردبیل هجرت کرد و در حوزۀ این شهر از محضر میرزا علی اکبر مجتهد اردبیلی بهرۀ فراوان برد.

منطقه «میدان داغی» از توابع شهر میانه که محل تولد این عالم جوان بود، به شهر اردبیل نزدیک تر بود. از این رو، معمولاً طلاب و فضلای منطقه برای تکمیل دروس حوزوی خویش به جای حوزۀ تبریز یا زنجان، به حوزۀ اردبیل می رفتند. ملاّ محسن گرمرودی نیز پس از تکمیل درس های حوزوی در این شهر، برای تبلیغ دین و ارشاد مردم در منطقه میدان داغی به روستای «دوه داشی» رفت و در این روستا ساکن شد و به فعالیت دینی و فرهنگی همت گمارد. او چندین سال به تلاش خود ادامه داد، تا اینکه در اواخر عمر به جهت سالخوردگی و عدم توانایی جسمی به شهر قم رفت و

ص:50

نزد فرزند روحانی اش در این شهر ساکن شد. ملاّ محسن در سال 1355 ش چشم از جهان فرو بست و در قبرستان بهشت معصومه این شهر به خاک سپرده شد. (1)

پدربزرگ

آخوند ملاّ مراد علی گرمرودی از عالمان متعهد و پر تلاش شهرستان میانه، جد امام جمعه شهید حاج میرزا رفعت حامدی به شمار می آید. او تحصیلات مقدماتی و سطح را در حوزۀ علمیۀ تبریز نزد اساتید آن زمان آموخت. بعد به تهران آمد و در حوزۀ علمیه پایتخت به تحصیلات عالی خود ادامه داد و یکی از استادان برجستۀ شهر تهران شد.

این روحانی سخت کوش علاوه بر تدریس و تعلیم و تربیت شاگردان در حوزۀ پایتخت، به مدرسه دولتی و تازه تأسیس «دارالفنون» رفت و یکی از کرسی های تدریس آنجا را برعهده گرفت و بدین ترتیب مورد توجه و احترام دولت مردان وقت درآمد. (2)

چند سال بعد در ربیع الثانی 1297 به زادگاهش منطقه میانه بازگشت و در کنار سنگر تبلیغ دین و ارشاد مردم، سنگر دیگری برپا کرد و به مبارزه با ظلم و ستم اشرار و خوانین منطقه بر خاست.

این عالم عامل در عرصۀ تحقّیق و تألیف نیز آثار ارزشمندی پدید آورد که متأسفانه همه آنها گرفتار حوادث تلخ روزگار شد و بر اثر غارت و چپاول اشرار منطقه از بین رفت. فقط حاشیه های ایشان بر دو جلد کتاب شرح لمعه و یک دورۀ کامل نحو که در روز 13 ربیع الاول 1293 ق از نگارش آن فارغ شده است، با دست خط زیبای وی به یادگار مانده است. (3)

نقش مّهری که در انتهای این آثار به چشم می خورد و مورد بازدید نگارنده قرار گرفته است، جملۀ «یا مراد من لا مراد له» می باشد.

منزل ملاّ مراد علی در شهر میانه جنب مسجد «کربلایی تقی» مسجد موسی بن جعفر علیه السلام فعلی قرار داشت. او در همان جا چشم از جهان فرو بست و در ضلع شرقی صحن امامزاده اسماعیل، به خاک سپرده شد.


1- . سیمای میانه خطۀ ولایت، عبدالرحیم اباذری، ص 192.
2- . سیمای میانه خطۀ ولایت، عبدالرحیم اباذری، ص 192.
3- . این آثار در کتابخانه شخصی نوه اش شهید حجت الاسلام و المسلمین حاج میرزا رفعت الله حامدی نگهداری می شود.

ص:51

تحصیلات و استادان

شهید میرزا رفعت الله حامدی پس از گذراندن دوران کودکی، چون در خانوادۀ مذهبی و ساده و بی آلایش به سن نوجوانی و بلوغ رسید، بی درنگ علاقه مند به پیروی از راه پدر و جد بزرگوارش شد و تصمیم گرفت به جمع طلاب و فضلای فاضل و متعهد بپیوندد و درس تقوا و تعهد بیاموزد.

او در هفت سالگی روخوانی قرآن، ادبیات فارسی و مقدمات علوم عربی را نزد پدر فرا گرفت، در سال 1339 ش وارد حوزۀ علمیۀ میانه شد، بقیۀ مقدمات را نزد حجت الاسلام و المسلمین حاج سید سجاد حججی و سطح را به مدت دو سال در محضر حضرات آیات آقا میرزا ابومحمد حجتی، میرزا لطفعلی زنوزی و حاج شیخ هادی نیری (1) آموخت. در اینجا به معرفی اساتید گمنام ایشان می پردازیم:

1. آقا میرزا ابو محمد حجتی: وی فرزند آیت الله میرزا محمد حجتی متولد سال 1280 ش است. او از شاگردان شیخ عبدالکریم حائری، سید محمد تقی خوانساری و شیخ عباس قمی به شمار می آید. پس از اتمام تحصیل در حوزه قم، به شهر میانه آمد و به جای پدرش به خدمتگزاری پرداخت و حوزه علمیه شهر میانه را رونق بخشید و به اعتباری مؤسس حوزۀ این شهر شد. او شاگردان بسیاری تعلیم و تربیت نمود که از جمله آنها، آیت الله احمدی میانجی و امام جمعۀ شهید بود. (2) احمدی میانجی(ره) در بخشی از خاطرات خویش در شرح خدمات ایشان به طلاب و علما می گوید:

استادم آمیرزا ابو محمد برای طلبه ها غذا درست می کرد و خانه خودش را هم مدرسه کرده بود. منزل ایشان یک اتاق داشت که طلبه ها در آن ساکن شدند. آمیرزا ابو محمد کفیل و سرپرست طلبه ها شد. در ابتدا چند نفر بیشتر نبودیم. بعدها که شاگردان ایشان زیاد شد، خانه ای خرید و آن را جزء خانه خود کرد. این خانه بالا و پایین داشت، دست طلبه ها بود... ایشان خیلی زحمت می کشید، حتی شب ها سرزده به اتاق طلبه ها می آمد تا ببیند طلبه ها درس می خوانند یا نه. کرسی داشتیم، ولی او زیر کرسی نمی نشست. پوستین می پوشید و می گفت: اگر در زیر کرسی بنشینم، خلاف انصاف می شود. (3)


1- . برای آگاهی از شرح حال ایشان ر.ک: ستارگان حرم، ج 13، ص 94.
2- . سیمای میانه، ص 221.
3- . خاطرات فقیه اخلاقی آیت الله احمدی میانجی، ص 40 و 41.

ص:52

مؤسس حوزۀ علمیۀ میانه پس از سال ها تلاش و کوشش و خدمت به طلاب و فضلا و مردم، در 88 سالگی به سال 1368 ش چشم از جهان فرو بست و در قبرستان طالب آباد جنب گلستان شهدای میانه به خاک سپرده شد.

2. حاج میرزا لطفعلی زنوزی: او متولد سال 1268 ش و برادرزاده آیت الله العظمی میرزا رضی زنوزی می باشد. از شاگردان بارز آیات عظام میرزا نائینی، میزا علی ایروانی، شیخ محمد حسین اصفهانی کمپانی، واز همدرسان آیات عظام میلانی، خویی و مرعشی نجفی به شمار می آید. پس از کسب درجه اجتهاد به تبریز آمد. چون این ایام مصادف با کشف حجاب رضا خان بود، نتوانست در این شهر بماند و در سال 1316 به روستای خواجه ده، از توابع شهرستان میانه، هجرت نمود. سپس به دعوت علمای شهر میانه، به این شهر آمد و تا آخر عمر شریف به تعلیم وتربیت طلاب علوم دینی همت گمارد و در مسجد حاج علی اکبر اقامه نماز جماعت کرد. سرانجام در سال 1354ش چشم از جهان فروبست. پیکر او به شهر قم انتقال یافت و در قبرستان وادی السلام به خاک سپرده شد. (1)

3. حاج سید سجاد حججی: او در سال 1307ش در شهر میانه به دنیا آمد. خواندن و نوشتن را در مکتب خانه آموخت. مقدمات علوم اسلامی را نزد پدرش آیت الله سید حسین حججی شاگردی کرد. سپس به حوزۀ علمیه قم آمد و دروس سطح را از محضر آیات مشکینی، مجاهدی، ملکوتی و شیخ نصر الله بناروانی بهره برد و خارج فقه و اصول را از محضر آیات عظام حجت، بروجردی، عباسعلی شاهردوی و امام خمینی استفاده کرد و تقریرات درس آیت الله حجت را به عربی به رشتۀ تحریر درآورد. (2)

خاطره ای از دوران تحصیل

در آن زمان که شهید میرزا رفعت الله حامدی در حوزه میانه مشغول تحصیل بود، در بعضی از روستاهای منطقه «میدان داغی» از توابع میانه، افرادی زندگی می کردند که اغلب سبیل های بلندی می گذاشتند؛ به طوری که تمام روی لب ها را می پوشانید و به همین جهت ظاهری غیر متعارف داشتند. در میان اینها، تاجرهایی هم وجود داشتند که هر روز با چند قطار شتر وارد شهر میانه


1- . سیمای میانه، ص 213.
2- . گنجینۀ دانشمندان، ج 7، ص 219.

ص:53

می شدند و در کاروان سراهای مختلف جای می گرفتند و اجناس روستایی خود را می فروختند و اجناس مورد نیاز خود را هم از شهر می خریدند و بار شتران می -کردند و بعد از ظهر همان روز به روستاهای خود بازمی گشتند.

در آن زمان، ناگهان شایع کردند که این اشخاص در بعضی از اصول و فروع دین مشکل دارند؛ مثلاً می گفتند: اینها در ماه مبارک رمضان فقط سه روز روزه می-گیرند. بنابراین چون منکر احکام ضروری اسلام هستند، پس نجس می باشند و باید از آنها اجتناب کرد؛ در حالی که این فقط یک شایعه بود. در این میان، علمای شهر به عنوان مخالف و موافق به دو دسته تقسیم شدند. حتی بعضی از بازاریان که در میان مردم به تقدس معروف بودند، وارد معرکه شدند و حکم به ارتداد آنها دادند و روابط تجاری خود را با آنها قطع نمودند.

در این میان، میرزا رفعت الله حامدی که طلبه ای جوان و کم تجربه بود، چون خودش از همان منطقه بود و به غیر واقعی بودن این شایعه یقین داشت، به دفاع از مردم متدین آن روستا پرداخت و این باعث شد تا خود او نیز متهم به هم مسلکی با آنها شود. او می گفت: «من اینها را از نزدیک می شناسم. آنان مسلمان و شیعه دوازده امامی هستند. اگر هم به فرض بعضی هایشان در ماه رمضان سه روز، روزه می-گیرند، به علت جهل به مسأله است، نه اینکه اعتقادشان این باشد».

سخنان میرزا رفعت الله فایده و خریداری نداشت و او را به هم مسلکی با آن روستاییان متهم کردند و حکم اخراجش را از حوزۀ علمیه میانه نیز صادر نمودند. به علاوه، بر اثر فشار بعضی از همان بازاریان شهریه اش هم قطع شد. فضای شهر به قدری آلوده و مسموم شده بود که بعضی از روحانیون بزرگ هم نتوانستند مانع از این اقدام بشوند. در این میان، تنها روحانی که با تمام توان و جرئت، به دفاع از این طلبۀ جوان برخاست، حجت الاسلام و المسلمین حاج سید سجاد حججی بود. او در این شرایط دشوار، حامدی را در منزل خویش جای داد و مدت زیادی او را مورد حمایت مادی و معنوی خود قرار داد، به درس هایش رسیدگی کرد و نگذاشت سرنوشت وی به گونه ای دیگر رقم بخورد. خود مرحوم حاج آقای حامدی چند بار این موضوع را به مناسبت هایی نقل می کرد و می گفت: «در این مدت آقای حججی بیش از فرزندان خود از من مواظبت و سرپرستی می کرد.» (1)


1- . نگارنده بارها این تعبیر و امثال آن را از ایشان شنیده بود.

ص:54

مدت زیادی این موضوع، بزرگ ترین معضل شهر میانه شده بود و هر روز هم پیچیده تر می شد، تا اینکه آقای حججی به منطقه میدان داغی رفت و مردم و ریش سفیدان آن مناطق را در مسجدی جمع کرد. به پیشنهاد وی، آنها نامه ای خطاب به مراجع عظام در قم و مشهد نوشتند و اعتقادات خود را در آن توضیح دادند و از مراجع عظام تقلید خواستند اگر در اعتقاداتشان ایراد و اشکالی است، متذکر بشوند تا رفع اشکال کنند. آقای حججی طی مسافرتی به شهر قم و مشهد، این نامه را به محضر مراجع عظام رساند و از آنها جواب گرفت. همۀ آن بزرگان، در جواب خویش بر مسلمان و شیعۀ دوازده امامی بودن آنان تأکید کرده بودند. (1) وقتی متن سخنان مراجع در شهر میانه و حومه انتشار یافت، این معضل که مدتی گریبان گیر مردم این شهرستان شده بود، برای همیشه از سطح منطقه برچیده شد.

در این ایام میرزا رفعت الله حامدی که طلبه ای نوزده ساله بود، ارادت ویژه ای به آقای حججی پیدا کرد. او هر روز وقت نماز ظهر، عصر ، مغرب و عشا در مسجد «کربلایی تقی» موسی بن جعفر علیه السلام فعلی حاضر می شد و با صدای دلنشینی که داشت، اذان می گفت و چون نماز جماعت به امامت آقای حججی آغاز می گشت، مکبری آن را برعهده می گرفت.

در انقلاب اسلامی

قیام خونین پانزده خرداد 1342ش منجر به شهادت بسیاری از مردم شهرهای قم، تهران و ورامین شد و چهلم این شهدا مصادف با اربعین حسینی سال 1383 ق گردید. بعد از ظهر همین روز، آقای حججی در بازار حاج عبدالحسین شهر میانه به منبر رفت و سخنان بسیار تندی را بر ضد رژیم پهلوی و شخص محمد رضا شاه ایراد نمود. به همین سبب، حکم جلب و دستگیری او صادر شد و مقرر گردید، مأموران ساواک شب هنگام به منزلش یورش بردند تا او را شبانه دستگیر نمایند. از سوی دیگر، علمای بزرگ شهر، چون احتمال دستگیری او را پیش بینی می کردند، وی را ملزم ساختند تا آن شب را در منزل سپری نکند و جای دیگری را برای استراحت انتخاب کند. منزل پدربزرگ طلبۀ جوان شهید میرزا رفعت الله حامدی، در کوچۀ پشت مسجد کربلایی تقی چند مدتی خالی از سکنه و محل امنی برای این کار بود. او به اصرار و خواهش از استادش درخواست کرد شب را در این منزل


1- . متن نامه ریش سفیدان روستاها و نامۀ آقای حججی و جواب آقایان مراجع قم و مشهد در آرشیو نگارنده موجود است.

ص:55

بماند. آقای حججی نخست قبول نمی کرد و این کار را نوعی ترس و عقب نشینی تلقی می کرد که در روحیه مردم اثر سوء می گذاشت، اما وقتی اصرار علما و شاگردش را دید، به ناچار پذیرفت و شب را به آن منزل رفت. همان شب مأموران ساواک به طرز ناجوانمردانه ای به منزل آقای حججی حمله ور شدند و چون او را نیافتند، فرزندان و همسر ایشان را مورد ضرب و شتم قرار دادند، چنانکه همسر حامله اش به خاطر ترس و وحشت، نوزادش را زودتر از موعد مقرر به دنیا آورد.

حاج آقای حامدی در این باره نقل می کرد:

فردا صبح حاجی آقای حججی مرا به خانه اش فرستاد تا خبری بیاورم. وقتی رفتم و از ماجرا باخبر شدم، فوری برگشتم و گزارش دادم و من اولین نفری بودم که تولد پسرش را به ایشان مژده دادم. او به یاد فرزند سقط شده حضرت زهرا علیها السلام گریست و بعد نام پسر نوزادش را محسن گذاشت. (1)

بدین ترتیب، طلبه جوان رفعت الله حامدی دوران پر فراز و نشیب طلبگی را پشت سر می گذاشت و هر روز که می گذشت، ارتباط و علاقه اش با استاد بیشتر و صمیمی تر می شد.

تحصیلات در قم

او در سال تحصیلی 1342 ش به شهر قم هجرت کرد و با سکونت در مدرسه حقّانی و بعد در مدرسه حجتیه به تکمیل آموخته های علمی خویش همت گمارد. او دروس سطوح عالی مانند رسائل، مکاسب و کفایتین را از محضر حضرات آیات شیخ احمد پایانی، شیخ مصطفی اعتمادی و میرزا محسن دوزدوزانی بهره برد و در مجموع نزدیک به بیست سال در درس خارج فقه و اصول آیات عظام شریعتمداری، گلپایگانی، میرزا هاشم آملی، شبیری زنجانی و مکارم شیرازی شرکت کرد و در کنار آن چند سالی نیز در درس تفسیر مفسر قرآن و استاد و معارف اهل بیت علیهم السلام مرحوم آیت الله حاج شیخ باقر ملکی میانجی حضور یافت و در ردیف شاگردان خاص ایشان قرار گرفت.


1- . حاج آقای حامدی چند بار به مناسبت های گوناگون این واقعه را برای نگارنده نقل کرد.

ص:56

تشکیل خانواده و فرزندان

این روحانی پر تلاش در سال 1346ش به فکر تشکیل خانواده افتاد و با دختر یکی از بازاریان محترم و متعمدین شهر میانه به نام حاج صفر صادق نژاد وصلت کرد. حاصل این ازدواج سه پسر و چهار دختر شد که نام پسران و دامادهایش به شرح زیر است:

حجت الاسلام محمد رضا حامدی، از فضلای حوزه علمیه قم که هم اکنون امام جمعه شهر میانه می باشد؛

علی رضا حامدی، لیسانس و دارای شغل آزاد؛

حمید رضا حامدی، دانشجوی رشته کامپیوتر در دانشگاه تهران؛

داماد اول حجت الاسلام سید حسن حسینی، فرزند آیت الله سید کاظم حسنی میانجی امام جمعۀ خرم آباد؛

داماد دوم، حجت الاسلام سید ابوالفضل افضلی، فرزند حاج آقا افضلی سردفتر ازدواج شمارۀ 6 قم؛

داماد سوم، حجت الاسلام سید احمد حسینی، فرزند حجت الاسلام و المسلمین مرحوم حاج سید مبارک حسینی؛

داماد چهارم، آقای سید محمد روحانی، فرزند آیت الله سید شمس الدین روحانی، پیش نماز مدرسه امیرمؤمنان قم.

او طی توسلاتی که به ساحت مقدّس حضرت امام رضا علیه السلام و حضرت معصومه علیها السلام داشت، از آن دو شفیع بزرگ خواسته بود که در امر ازدواج دخترانش عنایتی داشته باشند و دامادهایش را افرادی صالح و از سلسلۀ سادات انتخاب بکنند؛ چنانکه همین طور نیز شد. (1)

فعالیت ها و مسؤلیت ها

وی از همان سال های آغازین طلبگی در شهر میانه، به فعالیت دینی و تبلیغی علاقه داشت. هر سال در ایام تبلیغی و تعطیلی اعم از ماه محرم، رمضان و تابستان به روستاهای اطراف میانه می رفت و با شور و شوق فراوان در هدایت و ارشاد مردم و خدمت به آنان سر از پا نمی شناخت. در سال 1353 فعالیت های تبلیغی - فرهنگی و دینی او به مناطق شهریار، کرج، تهران، جلفا و علمدار گرگر گسترش


1- . بارگاه فاطمه معصومه، تجلی گاه فاطمه زهرا، سید جعفر میرعظیمی، ص 165.

ص:57

پیدا کرد. این روحانی سخت کوش و متعهد هر سال در ایام تعطیل و تبلیغ به این مناطق می رفت و علاوه بر سخنرانی و منبر، با تشکیل کلاس های دینی برای جوانان و نوجوانان در امر تعلیم و تربیت آنان می کوشید.

او در ضمن صحبت های خود هر از چند گاهی به مسائل انقلاب اسلامی و افشاگری جنایت های رژیم ستمشاهی می پرداخت و مردم و جوانان را روشنگری می نمود؛ به طوری که به این دلیل، چند بار دستگیر شد و مورد بازجویی ایادی ساواک قرار گرفت. پس از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی هرگز خود را کنار نکشید و در عرصه های مختلف به ایفای نقش پرداخت و خدمت به مردم و انقلاب و نظام را سرلوحه فعالیت هایش قرار داد. در اینجا فهرست مسئولیت های مهم اجرایی، قضایی، فرهنگی و دینی او را در مناطق و شهرهای گوناگون مرور می کنیم:

سرپرستی کمیته انقلاب اسلامی شهر علمدار گرگر در آذربایجان غربی به حکم دفتر حضرت امام خمینی در قم، تاریخ حکم 14 / 1 / 1358 برابر پنجم جمادی الاول 1399ﻫ .ق؛

از سوی جامعۀ مدرسین حوزۀ علمیه قم با دو حکم، قاضی شرع در دادگاه های انقلاب اسلامی علمدار و جلفا به مدت سه سال، تاریخ حکم 22 / 6 / 1358و مسؤل رسیدگی به وضع رباخواران در مناطق جلفا و علمدار و حومه، تاریخ حکم، 10 / 10 / 1358؛

امامت جمعه در شهر جلفا در سال 1358 به مدت یک سال؛

امامت جمعه موقت در مرودشت شیراز به مدت پنج سال (از 1367 تا 1367)؛

مسؤلیت سازمان تبلیغات اسلامی شهرستان جهرم در استان فارس، دو سال (1371 و 1372ﻫ.ش)؛

حضور در جبهه های غرب و جنوب در موارد متعدد؛

تلاش در جهت کمک رسانی و تجهیز کاروان های مردمی به جبهه های نبرد؛

امامت جمعه در شهرستان میانه، دوازده سال (1373 - 1385)؛

عضو مؤسس و مدیر گروه معارف اسلامی در دانشگاه آزاد شهرستان میانه.

ص:58

آثار و تألیفات

روحانی شهید حاج شیخ رفعت الله حامدی در کنار فعالیت ها و مسؤلیت های اجرایی و فرهنگی، از موضوع تحقّیق و تألیف غافل نبود. در اوقات فراغتی که به دست می آورد، به کار تحقّیق و تألیف نیز می پرداخت. حاصل تلاش ایشان در این عرصه به شرح زیر است:

تقریرات درس خارج فقه و اصول آیت الله مکارم شیرازی (خطی)؛

شرح بر رسالۀ حقّوق امام سجاد علیه السلام (خطی)؛

شرح مجموعۀ حدیثی از فرمایشات اخلاقی امامان معصوم علیهم السلام (خطی)؛

مقالات متعدد در موضوعات گوناگون که در بعضی نشریات محلّی و سرتاسری چاپ شد؛

تهیه و تدوین جزوات درسی گروه معارف اسلامی دانشگاه آزاد اسلامی پیام نور شهرستان میانه.

ویژگی های اخلاقی

بردباری و سعه صدر

در سال 1373 شمسی که به عنوان امامت جمعه میانه این مسؤلیت خطیر را بر دوش گرفت، با توجه به اختلاف ها و تنش هایی که سال های سال بر کوچه پس کوچه ها و خیابان های این شهر سایه افکنده بود، سعی بسیار نمود تا از عمق و شعاع آن بکاهد. با صبر و تحمل و سعۀ صدر و بزرگواری، همۀ گروه ها و نیروهای معتقد به انقلاب را زیر بال و پر خویش گرفت، مثل پدری دلسوز و مهربان بر نقاط اشتراک آنان تکیه کرد و اتحاد و الفت و یکپارچگی را در سطح شهر و در میان مردم عینیت بخشید.

نماد خدمت و خضوع

در طول دوازده سال امامت جمعه، همواره در خدمت مردم بود، به رفاه و آسایش مستمندان و مستضعفان می اندیشید. در جلساتی که با مسئولین اجرایی شهرستان داشت، همواره این مسائل را به آنها گوشزد می نمود و از آنان می خواست به طور جدی در خدمت مردم و درصدد تأمین آسایش و رفاه حال تودۀ مردم باشند. به خصوص به خانواده های شهدا، ایثارگران و رزمندگان و جانبازان عشق می ورزید و خضوع و خشوع زاید الوصفی به آنها از خود نشان می داد و آنها را ولی نعمت خود می شمرد.

ص:59

سادگی و بی آلایشی

ظواهر دنیا و بزرگی مسئولیت ها هرگز نتوانست او را از اهداف اصلی و ذیّ طلبگی باز بدارد و زندگی سادۀ و طلبگی او را تغییر بدهد. این ساده زیستی در زندگی شخصی بر مسئولیت اجتماعی و دفتر امامت جمعۀ ایشان هم تأثیر و سرایت کرده بود. آغوش دفتر در سرتاسر روز به روی مردم و مسئولین باز بود. هر کسی از هر قشری اگر مشکل داشت، به راحتی وارد دفتر می شد و با خود ایشان درد دل و گفتگو می کرد. تا آخر عمر هیچ نگهبان و محافظی در دفتر ایشان دیده نشد. او همۀ اینها را بدون منّت و توقع و فقط به خاطر رضای خدا و ایفای وظیفه انجام می داد. بارها مسئولین انتظامی و امنیتی شهر خواستند تیم حراستی در اختیار دفتر بگذارند، ولی او زیر بار نرفت و به همان سادگی و بی آلایشی بسنده نمود. حاج آقای حامدی در وصیت نامه اش در این مورد خطاب به نزدیکان و دوستانش می نویسد:

در اقبال و ادبار دنیا خود را نبازید. زندگی دنیا چنین بوده و خواهد بود. یکی را امروز بالا می برد و فردا پایین می کشد. اوست همیشه باقی.

احترام به اساتید

یکی دیگر ار خصوصیات بارز امام جمعۀ شهید میانه، احترام به بزرگان و اساتید خود بود. بارها شاهد بودم وقتی از مرحوم آیت الله حاج شیخ نصرت الله بناروانی از علمای بزرگ میانه، نامی و ذکری به میان می آمد، با تجلیل و احترام و ادب بسیار از ایشان یاد می کرد. از مقام علمی و سایر مراتب و فضایل آن عالم می-گفت و به حال او غبطه می خورد، به خصوص به مرحوم آیت الله حاج شیخ باقرملکی که استاد تفسیرش بود، ارادت خاصی داشت او از اینکه مقام علمی و اخلاقی ایشان در میان همشهریان ناشناخته است، همواره اظهار تأسف می کرد. در تلاش بود تا مجلس بزرگداشتی در تبیین مقام علمی و منزلت اخلاقی او در سطح شهرستان برگزار بکند، ولی به دلیل عدم همکاری مسئولین ذی ربط به این کار موفّق نشد.

او ارتباط نزدیک و خیلی صمیمی با استادش حاج سید سجاد حججی داشت و این ارتباط به مدت دو دهه ادامه پیدا کرد. او هر وقت از شهر قم به میانه می رفت، حتماً به منزل استادش سر می زد و از ایشان احترام و تجلیل به عمل می آورد، تا این که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، آقای حججی به درخواست مؤمنین، خود را کاندیدای نمایندگی در دورۀ اول مجلس شورای اسلامی کرد. در این

ص:60

هنگام حاج آقای حامدی بنا به تشخیص خود، از کاندیداتوری استادش حمایت نکرد و فرد دیگری را بر او ترجیح داد و از این تاریخ بود که روابط این دو استاد و شاگرد به سردی گرایید و هر روز بر فاصله و تنش آن افزوده شد.

در این میان بعضی از افراد چاپلوس که معمولاً نان را به نرخ روز می خورند، در تکاپو بودند تا ایشان را علیه استادش بشورانند، به خصوص در این دوازده سالی که ایشان امام جمعۀ میانه بود و مقام و موقعیت داشت، گاهی سخن چینان به نقل از آقای حججی بر ضد ایشان سخن چینی می کردند و درصدد بودند تا امام جمعه محترم تحریک شود و در مجامع و محافل عمومی بر علیه استادش سخنی بگوید و احیاناً پرخاشی بکند، ولی این روحانی متعهد هرگز به این شیطنت ها تسلیم نشد. بارها از نزدیک مشاهده می شد که ایشان در برابر آن تفرقه افکنان می گفت: «حاج آقای حججی استاد من بود و حقّ استادی بر گردن من دارد و من هیچ وقت به خود اجازه نمی دهم در مورد ایشان کوچک ترین اسائۀ ادبی بکنم.»

نوکری اهل بیت علیهم السلام

به اهل بیت معصومین علیهم السلام عشق و علاقه فراوان داشت، به خصوص شیعۀ امام حسین علیه السلام و یارانش بود و با شور و شوق خاصی در مجلس عزاداران حسینی حاضر می شد. روضه خوانی برای ائمه علیهم السلام و حضرت زهرا علیها السلام و به ویژه ابا عبدالله الحسین علیه السلام را مایه عزت و شرف برای خود می دانست و با صدای گیرا و دلنشین و با خلوص تمام روضه می خواند و گریه می کرد. او در بخشی از وصیت نامه خود می نویسد:

در دار دنیا در زیر لوای حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام پناه گرفتم و از اعمال صالحه به ذکر مصائب و مناقب و فضایل اهل بیت و اشک های چشمانم امیدوار هستم. افتخار نوکری حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام را از دست ندادم.

بعد در فراز دیگر خطاب به فرزندان می گوید:

از خواندن قرآن و دعاهای مأثور غفلت نکنید و به روضه خامس آل عبا اهمیت بدهید، خشنودی حضرت زهرا علیها السلام آنجاست. فرزندان خود را متدین بار بیاورید.

ص:61

ولایت مداری

از دیگر ویژگی های بارز ایشان اعتقاد کامل و التزام عملی به ولایت پیامبر صلی الله علیه و آله و ائمه اطهار علیهم السلام و ولایت ولی فقیه جامع شرایط در زمان غیبت بود. او التزام عملی به این اصل را به دیگران هم توصیه و تأکید می کرد. وی در بخشی دیگر ازوصیت نامه اش، خطاب به فرزندانش می نویسد:

ولایت انبیاء و ائمه علیهم السلام سرلوحۀ زندگی هاست. مرگ بدون ولایت، مرگ جاهلیت است. امروز ولایت فقیه محور مدیریت جامعۀ ماست. باید از ولیّ امر اطاعت کرد تا حکومت شیعه برقرار باشد.

عروج مظلومانه

پس از سال ها تلاش و کوشش و خدمت خالصانه و صادقانه به مردم، سرانجام این روحانی فداکار روز سه شنبه 24 / 11 / 1385 برابر 24 محرم 1428 وقتی نزدیک اذان ظهر می خواست برای اقامۀ نماز جماعت آماده شود و به مسجد جامع برود، با ضربه های چاقوی فرد سنگدلی که گویا اختلال حواس داشت و خواسته ی غیر منطقی از او داشت، به شهادت رسید و به سوی خدای متعال پر گشود.

فرد قاتل قبلاً چند بار به دفتر امام جمعه آمده و از الطاف مادی و معنوی او بهره مند شده بود و حتی امام جمعه دلسوز و مهربان به وی وعده داده بود که مشکلات خانوادگی او را برای همیشه و اساسی برطرف بکند، ولی او ازاین صداقت، ساده زیستی و بی آلایشی سوء استفاده کرد و یک بار دیگر به بهانه درخواست کمک مالی به دفتر آمد و مثل همیشه وارد اندرونی و اتاق مخصوص امام جمعه شد و ناگهان با چاقویی که قبلاً آماده کرده بود، ایشان را مورد ضرب و شتم شدید قرار داد و از پای درآورد.

چنان که اشاره کردیم، ایشان به دلیل برخورداری از روحیه مردمی و ساده زیستی، دارای نیروی محافظتی و امنیتی نبود و این امر باعث می شود که قاتل به راحتی به دفتر امام جمعه برود و چون در آن زمان شخص دیگری هم حضور نداشت، قصد شوم خود را عملی می کند. وقتی مردم آن مرد را بیرون دفتر با دست و چاقوی خونین مشاهده می کنند، متوجه جنایتش می شوند و هنگامی بر پیکر نیمه جان امام جمعه حاضر می شوند که خیلی دیر شده بود و بدین ترتیب امام جمعۀ شهرستان میانه مظلومانه و غریبانه به شهادت می رسد. این شهادت مظلومانه نشان داد که روحانیت اصیل شیعه در خدمت به مردم، صادق و بی آلایش است و تا پای ایثار جان و خون می ایستد.

ص:62

در پی این حادثه غم انگیز شورای سیاستگزاری ائمه جمعه، آیت الله مکارم شیرازی، آیت الله شبستری امام جمعه تبریز و نماینده ولی فقیه درآذربایجان شرقی، و حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ غلامرضا حسنی امام جمعه ارومیه و نماینده ولی فقیه در آذربایجان غربی، با صدور اطلاعیه هایی، این عروج شهادت گونه را به مردم میانه و خانواده محترم امام جمعه تبریک و تسلیت گفتند. علاوه بر این از طرف نماینده ولی فقیه در آذربایجان شرقی و استاندار این استان، یک روز در استان و سه روز در شهرستان میانه عزای عمومی اعلام شد.

فردای آن روز، پیکر آغشته به خون امام جمعه میانه، ساعت 30: 10 صبح با حضور انبوه و حماسی قشرهای مختلف مردم، از مقابل بیمارستان امام خمینی(ره) به سمت مسجد جامع به طرز باشکوه و کم سابقه ای تشییع شد و آیت الله شبستری بر پیکر او نماز اقامه کرد. بعد از ظهر همین روز، پیکر او طبق وصیت به شهر قم انتقال یافت. در آنجا نیز با حضور بعضی مراجع تقلید، اندیشمندان، فضلا و طلاب و تعداد زیادی از مردم میانه و قم از مسجد امام حسن عسکری علیه السلام به طرف حرم حضرت معصومه علیها السلام تشییع شد و بار دیگر آیت الله مکارم شیرازی، بر آن نماز خواند و سپس پیکر شهیدش در گلزار شهدای علی بن جعفر علیه السلام قم به خاک سپرده شد. روحش شاد و راهش پر رهرو باد.

ص:63

محمد جواد انصاری همدانی «باغبان عرفان» / غلامرضا گلی زواره

اشاره

پدر و مادر

حاج ملاّ فتحعلی انصاری، روحانی فاضلی بود که اصالتی شیرازی داشت. برای تبلیغ و نشر احکام اسلامی به همدان رفت و در این سرزمین رحل اقامت افکند. ایشان در همدان با بانوی صالح و پاکدامنی به نام رخساره خانم ازدواج کرد که محصول آن، دو فرزند به نام های بتول و محمد جواد بود. (1)

ولادت و ایام کودکی

رخساره خانم قبل از تولد نوباوه اش در رؤیایی راستین نویدی نورانی را دربارۀ فرزندش مشاهده کرد:


1- . با من بیا به باغ عرفان، محمد رضا پیوندی، پژوهشکده تحقیقات اسلامی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، ص 111 - 110.

ص:64

«فرشته ای مرا به سوی آسمان برد و از طبقات آن عبور داد، آن گاه سیمای سراسر نور و قداستی را دیدم که به من گفتند: او حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله است. ایشان بشارت فرزندم را به من دادند و فرمودند مراقب و مواظب این طفل باش که مورد نظر ماست و آینده ای درخشان خواهد داشت». (1)

سرانجام در سال 1320 ق .1280 ش محمد جواد دیده به جهان گشود و خانواده اش را در موجی از سرور و شادمانی فرو برد. محمد جواد در دامن مادری وارسته و خوش نیت و پدری عالم و پارسا پرورش یافت، اما به زودی مادر وی در بستر بیماری قرار گرفت و هنگامی که محمد جواد چهار ساله بود، به سرای باقی کوچ نمود. (2)

تحصیلات

محمد جواد که با مرگ مادر در اندوه فرو رفته بود، در سنین کودکی با برخی بیماری ها روبه رو گردید که تا سنین دوازده سالگی دامن گیرش بود، اما این ناراحتی ها و کسالت ها در ذهن و دل او فرسایشی به وجود نیاورد و از همان سنین، آثار هوش و استعدادهای فوق العاده و اشتیاق به معرفت و معنویت در وجودش هویدا بود.

وی از هفت سالگی فراگیری مقدمات دروس حوزوی و زبان و ادبیات عرب را نزد پدرش آغاز کرد. این برنامه تا سن دوازده سالگی استمرار یافت، اما در این سال محمد جواد، پدر دانشور و فاضل خود را از دست داد، گر چه این ضایعه اسفناک او را از کسب دانش های مفید باز نداشت. (3)

اولین استاد او در حوزه علمیه همدان آقا سید علی عرب بود که نزدش فقه و اصول و برخی معارف عقلی چون اسفار ملاّصدرا و منظومه سبزواری را آموخت؛ چنان که فرزندش حاج احمد انصاری خاطر نشان ساخته، این شخصیت که از فقهای برجسته همدان بود، برای محمد جواد دورۀ سطح را تدریس می کرد. استادان دیگرش در همدان عبارت بودند از: آیت الله میرزا علی خلخالی، حاج آقا علی شهیدی، آقا محمد اسماعیل عمادالاسلام و میرزا حسین همدانی. (4)


1- . به نقل از فاطمۀ انصاری از زبان رخساره خانم، کتاب سوخته، 9.
2- . در کوی بی نشان ها، مصطفی کرمی نژاد، ص 15؛ مصاحبه با حاج احمد انصاری (فرزند آیت الله انصاری، مؤسسه فرهنگی مطالعاتی شمس الشموس)، مأخذ قبل، ص 267.
3- . کتاب سوخته، ص 10.
4- . فرهنگ رجال و مشاهیر تاریخ معاصر ایران، ج 2، ص 168.

ص:65

فراگیری طب

حاج میرزا حسین کوثر همدانی عالم فاضل همدان در سه محور طب، مطالعاتی داشت: طب اسلامی و آشنایی با روش درمانی ابوعلی سینا، طب محمد زکریای رازی و سایر مشاهیر مسلمان، و طب یونانی و کسب مهارت های تجربی دربارۀ گیاهان دارویی منطقه همدان. محمد جواد در محضر این طبیب جسم و جان، تبحر یافت و در زمرۀ اطبای سنتی همدان به شمار آمد که علاوه بر مردم محل، از اطراف و اکناف نیز برای درمان بیماری ها به خدمتش می رسیدند.

محمد حسین کوثر همدانی، در معرفت نفس و اخلاق اسلامی استادی برجسته محسوب می گردید و به فضایل و مکارم انسانی آراسته بود که محمد جواد در این جنبه نیز محضرش را غنیمت شمرد. (1)

مهارت در معقول و منقول

شیخ محمد جواد انصاری به دلیل ذکاوت سرشتی، اهتمام فوق العاده و لطف و عنایت الهی و توجهات اهل بیت علیهم السلام، در همان سنین جوانی و در 24 سالگی به درجه اجتهاد رسید و علمای حوزه همدان مقام فقهی او را تأیید کردند. (2)

وی که برخی آثار فلسفی را نزد سید علی عرب و برخی مدرسان دیگر فراگرفته بود، علاقه مند گشت با مبانی عرفان نظری و حکمت های ذوقی بیشتر مأنوس گردد. به همین دلیل، در تهران به حوزه درسی حکیم نامدار سید محمد کاظم عصّار راه یافت و فصوص الحکم شیخ محی الدین عربی را از محضرش آموخت. آنچه علاوه بر تبحّر این متفکر برای آیت الله انصاری جذبه داشت، این بود که سید محمد کاظم در اظهار عقاید و افکار خود بسیار صریح و شجاع بود و تسلیم افکار و اعمال مزدورانه و مستبدانه نمی گردید و بهترین دلیل شهامتش مقاومتی بود که در برابر رضاخان از خود بروز داد و با آنکه ممرّ معاشی جز حقّ الزحمۀ تدریس در دانشگاه نداشت، از افاضه علمی در دانشگاه چشم پوشیده، ولی لباس روحانیت را تغییر نداد. (3)


1- . در کوی بی نشان ها، ص 16؛ سوخته، ص 10؛ آیت نور (یادنامه آیت الله تهرانی)، ص 201.
2- . آیت نور، ص 201؛ سوخته، ص 10.
3- . اظهارات احمد انصاری فرزند ایشان در کتاب سوخته، ص 298؛ زندگینامه رجال و مشاهیر ایران، حسن مرسلوند، ج 4، ص 326.

ص:66

ملاّقات با اسوۀ وارستگی

آیت الله انصاری به موازات تحصیلات رسمی در معقول و منقول، از خودسازی و تزکیۀ درون غفلت نداشت و مشتاق پیمودن مسیری عرفانی با تکیه بر موازین شرعی بود. از این روی، به دنبال استادی وارسته و پارسا می گشت. بعد از مدت ها جستجو، با ملاّ آقا جان زنجانی در شهر زنجان ملاّقات کرد و از رهنمودهای وی برای تهذیب نفس و حکمت عملی بهره برد.

یکی از شاگردانش نقل کرده است:

«چند روزی در همدان خدمت آیت الله انصاری بودیم که فهمیدیم می خواهد با عارفی شوریده حال ارتباط برقرار کند که ملاّ آقاجان نام داشت. قرار شد مرحوم انصاری به زنجان برود. من با اصرار زیاد تقاضا کردم در این سفر همراهشان باشم (که پذیرفتند). من و آیت الله انصاری که بیست سال از من بزرگ تر بود و مجتهدی مسلّم به شمار می رفت، یک حجره در یکی از مدارس علمیه زنجان گرفتیم. در آن مدت ضمن اینکه من از پرتو مرحوم انصاری بهره می بردم، ایشان محضر ملاّ آقاجان را غنیمت شمرد و از مواعظ، توصیه ها و دستورات سلوکی او که مبتنی بر موازین شرعی بود، استفادۀ شایان توجهی نمود». (1)

ملاّ آقا جان که نام اصلی او میرزا محمود بود، از مروّجین و ذاکرین صادق زنجان است که برایش مقامات عالی معنوی نقل کرده اند. آیت الله زین العابدین، زنجانی را به عنوان عارف بالله، صاحب نفس زکیّ و جمال سالکین معرفی کرده است». (2)

مرحوم محمد شریف رازی که با وی مأنوس بوده است، او را این گونه می-شناساند:

«آن طوری که نگارنده یافتم، آن مرحوم دانشمندی کامل، عارفی عامل، عابدی زاهد، عاشقی صالح و دارای معنویت و خلوص عمل و جدّاً مُعرِض از شهرت و تظاهرات بود. اوصاف متقین که در نهج البلاغه آمده است، درباره اش صدق می-کرد؛ زیرا زندگی ساده و متواضعانه ای داشت و به سادات بسیار احترام می کرد. صوفیه و دراویش را منحرف از حقّ می دانست و با آنان مخالفت می ورزید». (3)


1- . در کوی بی نشان ها، ص 26 - 28.
2- . علمای نامدار زنجان در قرن چهاردهم، ص 53.
3- . گنجینۀ دانشمندان، محمد شریف رازی، ج 5، ص 261.

ص:67

در قم

با وجود آنکه آیت الله انصاری در جوانی به درجه اجتهاد نایل شده بود، همچنان خود را نیازمند آموختن و افزایش دانسته های فقهی، اصولی و روایی می-دید. به همین دلیل، در سی سالگی همدان را به قصد اقامت در قم ترک نمود و محضر حاج شیخ عبدالکریم حائری را درک کرد. علاّمه سید محمد حسین حسینی تهرانی در این باره نوشته است:

«مرحوم حاج شیخ جواد انصاری، پس از اتمام تحصیلات (در همدان) جهت تکمیل فقه و اصول رهسپار دیار مقدّس قم گردید و در حوزۀ مقدّسه علمیه مدت ها در محضر درس مرحوم استاد بی بدیل، مرجع وقت حضرت آیت الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری حاضر می شد و بهره ها می برد تا در این رشته تخصصی نیز به مقام عالی نایل آمد و به اجازات متعددی از مراجع وقت فائز و در مسائل فقهی صاحب فتوا گشت؛ به طوری که برخی دوستان و آشنایان از ساکنین همدان و غیره از آن مرحوم تقلید نموده اند». (1)

ایشان در درس مرحوم حائری هم درس آیات محترم امام خمینی، گلپایگانی و سید محمد تقی خوانساری گردید و با آیت الله سید محمد رضا گلپایگانی مباحثه-های مفصلی داشت. فرزندش حاج احمد انصاری گفته است:

«پدرم می فرمود: وقتی به اجتهاد رسیدم و مسائل فقهی و شرعی را خودم استنباط می کردم، با این وجود به قم رفتم و در درس مرحوم حائری شرکت کردم. آنجا با مرحوم امام خمینی آشنا می شوند و ویژگی علمی و اخلاقی امام چنان برایش جاذبه داشت که به مناسبت های گوناگون و در جلسات متعددی می گفت: «حاج آقا روح الله مرد بزرگواری است» و صفای نفس، جامعیت علمی و وارستگی ایشان را می ستود. اصولاً امام و مرحوم انصاری در دوران طلبگی علاوه بر مسایل درسی، درباره سلوک معنوی و عرفان عملی و نظری با یکدیگر ملاّقات ها و گفتگوهایی داشته اند، ولی چون فضای حاکم بر مدارس آن روز، عرفان و حکمت ذوقی را برنمی تابید، این روابط کاملاّ مخفیانه و در حالت استتار صورت می گرفت». (2)


1- . آیت نور، ص 201.
2- . سوخته، ص 264 و 297.

ص:68

با وجود این، عده ای تنگ نظر تُنُک مایه که تحمل موفّقیت های علمی، معنوی و اخلاقی او را نداشتند، حرکات رشک آلود خود را آغاز کردند و از مرحوم انصاری نزد آیت الله حائری به مذمت پرداختند، حالاتش را به تمسخر گرفتند و به او نسبت درویشی دادند و گفتند: وی از روش صوفیان و اهل بدعت پیروی می کند، اما آیت-الله حائری که به خوبی این شاگرد با استعداد و پارسای خود را می شناخت و بارها پای بندی آیت الله انصاری را به شرع مقدّس در سلوک عرفانی دیده بود، به چنین گفته های مغرضانه و غیر واقعی وقعی ننهاد، اما به مرحوم انصاری توصیه کرد برای دور بودن از این آتش افروزی ها، حالات روحانی و برنامۀ خودسازی و تزکیه خود را کتمان کند و اغیار را به حریم مذکور راه ندهد. (1)

آیت الله حائری برگ اجتهاد انصاری را که به تأیید علمای همدان رسیده بود، تأیید و امضا کرد و آن مرحوم ضمن شاگردی نزد آن مجدِّد گران قدر حوزه، شروع به نوشتن شرحی بر عروةالوثقی کرد. این پژوهشِ گران سنگ برای آیت الله حائری افتخار آفرین بود. در همین ایام بود که برگ اجتهاد آیت الله انصاری را خدمت مرجع وقت شیعیان آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی فرستاد و آن مرجع بلند پایه هم این مقام علمی و فقهی مرحوم انصاری را تأیید کرد». (2)

جوانه های جاوید

شیخ محمد جواد انصاری همدانی بعد از پنج سال خوشه چینی از خرمن فقاهت آیت الله حائری به همدان بازگشت و در حوزه این شهر به تدریس فقه و اصول در مقام سطح و خارج پرداخت، اما در همان اوان تدریس، ناگهان بارقه ای از لطف و عنایت الهی در اعماق قلبش نوعی فروزندگی معنوی پدید آورد.

در همان روزها طلاّبی که برای درس و بحث به محضرش می آمدند، برایش خبر آوردند که شخصی در سلک اهل عرفان و کسوت اهل علم به همدان آمده و برخی از مشتاقان معارف ذوقی در جلسات وی حضور می یابند. آیت الله انصاری که تا آن زمان با این شیوه ها مخالف بود، کوشید با روش های ارشادی خود، آن جمع را از ادامه چنین روندی برحذر دارد، اما آن عارفِ روشن ضمیر با


1- . سوخته، ص 33.
2- . سوخته، ص 10.

ص:69

نگاهی نافذ به آیت الله انصاری و با زبان حال به وی می فهماند تو هنوز طعمِ شوقِ مقدّس را نچشیده ای و با زبان حال به وی گفت که به زودی خودت از عنایت الهی برخوردار می شوی و از زبانت حکمت جاری می گردد و آتشی به سوختگان عالم خواهی زد. این جملاّت چون تیری در جانش نشست و او را متحوّل ساخت، گویی گمشده ای دارد که قیل و قال مدرسه نمی توانست او را در یافتن این گوهر گرانبها یاری کند و چون از یافتن کسی که درد درونش را درمان کند، ناامید گشت، به پیشگاه حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله متوسّل گردید و جواب هم گرفت. خودش خاطر نشان ساخته بود:

«...مطمئن بودم دوام نمی آورم. ناگهان احساس کردم نوری قلبم را روشن کرد. آن گاه آرام شدم و آن حرارت درون فروکش کرد». (1)

آیت الله سید محمد حسین حسینی تهرانی یادآور شده است:

«آیت الله انصاری در ایام تحول درونی، به خدمت بزرگانی از اهل عرفان رسید و نیز در قم با برخی شاگردان مرحوم ملکی تبریزی از جمله حاج آقا سید حسین فاطمی و آیت الله آقا سید محمود مدرس یزدی ملاّقات ها و مذاکراتی برگزار کرده است». (2)

تلاش های آموزشی و تربیتی

بعد از این انقلاب معنوی و رهایی از ظلمت های فکری و گام نهادن به ساحل آرامش در پرتو ذکر، عبادت، توسلات و دعاهای عارفانه و خالصانه، آیت الله انصاری به موطن خویش، همدان، بازگشت و برنامه های تربیتی خود را برای هدایت و رشد معنوی و اخلاقی افراد مستعد آغاز کرد.

او معمولاً مساجد دورافتاده، خلوت، متروک و گاه فراموش شده را برای اقامه جماعت برمی گزید و بسیاری اوقات در «مسجد پیغمبر» و در سال های بعد در زاویه ای از مسجد جامع همدان ضمن برگزاری نماز جماعت، به وعظ و خطابه می پرداخت.

در هفته دو جلسه اخلاقی برگزار می کرد: یکی مختص برخی شاگردان خاص که از مأنوسین ایشان بودند و هر هفته در روزهای یکشنبه در منزل حاج غلامحسین سبزواری برگزار می شد. در این


1- . اظهارات حجت الاسلام علی محمود حقیقی به نقل از آیت الله انصاری، سوخته، ص 31.
2- . روح مجرد، علامه سید محمد حسین حسینی تهرانی، ص 59.

ص:70

محفل نخست آیاتی از کلام الله مجید تلاوت می گردید و ایشان به مواعظی کوتاه اما پر محتوا و متحول کننده اکتفا می کرد، آن گاه مجلس غالباً با سکوتی توأم با تفکر و تأمل در آفاق انفسی و آفاقی سپری می گشت. به گفتۀ آیت الله سید احمد مهری زنجانی و آیت الله حاج سید صدر الدین حائری شیرازی، این مجالس اگر چه با سکوت برگزار می گردید، اما معنویت ویژه ای داشت و آن قدر آموزنده و ارزنده بود که هر کسی در حد توان و میزان ظرفیت خود از آن بهره می گرفت.

یک جلسه هم برای عموم مردم در مسجد منعقد می کرد. در این محفل انس، برخی اقشار مردم به خصوص بازاریان و کسبه شرکت می کردند. در مجالس عمومی ابتدا قدری قرآن تلاوت می گردید و سپس فرازهایی از دعاهای مستند و معتبر از جمله گزیده هایی از دعای جوشن کبیر خوانده می شد، بعد آیت الله انصاری بیانات حکیمانه خویش را توأم با مثال ها، لطایف و نوعی جاذبه معنوی مطرح می کرد.

مأخذ مطالبش غالباً از کتاب مصباح الشریعه، ارشاد القلوب دیلمی، و خزینة الجواهر آیت الله شیخ علی اکبر نهاوندی بود. تأکید بر سیرۀ معصومین، اصحاب آنان و اولیای الهی و نیز توسل به خاندان عصمت، از برنامه های اصلی این جلسات بود. (1)

آیت الله انصاری در سفرهای زیارتی اش به عتبات عراق، مشهد مقدّس، قم و نیز تهران و شیراز، این شیوه ها را پی می گرفت و ضمن انجام برنامه های عادی خویش، اگر انسان مستعدی را می یافت، طریق رشد معنوی را برایش هموار می کرد. (2)

در سال های واپسین زندگی، با وجود کسالت و ناراحتی قلبی در شرایطی که وسایل نقلیه کمتر وجود داشت و تردّد در چنین مسیری بسیار دشوار بود، به پاکستان مسافرت کرد و به امداد کسانی که در آن سرزمین ظرفیت رشد و تعالی اخلاقی را داشتند، شتافت. (3)

شیوه های ارشادی

آیت الله انصاری به عنوان عالمی عامل، فقیهی وارسته و عارفی متشرّع، در سیر و سلوک خویش محورهای زیر را پی گیر بود:


1- . آیت نور، ص 203 - 202؛ سوخته، ص 288 - 289؛ در کوی بی نشان-ها، ص 67 - 69؛ با من بیا به باغ عرفان، ص 114 و 126.
2- . سوخته، ص 288؛ در کوی بی نشان ها، ص 69 - 70.
3- . روح مجرد، ص 288 - 289؛ در کوی بی نشان ها، ص 54 - 55.

ص:71

1. روش تربیتی او همان شیوه ای است که سید بن طاووس بر آن تأکید داشت و نیز از طریق حکیم متأله محمد جواد بیدآبادی، سید علی شوشتری و آخوند ملاّ حسینقلی همدانی تبعیت می کرد؛ یعنی التزام کامل به شرع مقدّس، و اعتقاد داشت که سالک فقط از این مسیر می تواند به کمال و درجات والا برسد.

2. وقتی افرادی خدمتش می آمدند و درخواست راهنمایی برای خودسازی و تهذیب درون از ایشان می کردند، می گفت: قبل از هر چیز تکلیف خود را با خلق خداوند پاک کنید، بعد از رد مظالم و حقّ الناس، حساب هایی را که با پروردگار خود داشته اید و ناقص بوده، اصلاح کنید. در سومین مرحله با توجه به شناختی که از اعمال و رفتار افراد به دست می آورد، آنان را به پالایش درون وادار می کرد.

3. با توجه به ظرفیت، تحمل و توان افراد این توصیه ها در برنامه های او دیده می شد:

توجه به نماز اول وقت با حضور باطن، اقدام به اقامه نوافل روزانه و شبانه، عادت دادن به روزه داری حداقل هر ماه سه روز، سحر خیزی و شب زنده داری، توسل به ائمه طاهرین، به خصوص حضرت ولی عصر (عج)، تلاوت قرآن و توجه به معانی و مفاهیم آن، صلوات روز جمعه بعد از نماز عصر و خواندن دعاهایی در تعقیب آن، با وضو بودن و دوام طهارت، التزام به غسل جمعه و سایر غسل های مستحبی، در صورت امکان و مهیا بودن مقدورات، مداومت بر صلوات، پرهیز از خوراکی هایی که در سنگدلی مؤثر است و روی آوردن به غذاها و میوه هایی که نورانیت درون رامی افزاید، تفکر در آیات آفاقی و انفسی و نیز اندیشیدن به مرگ و برزخ و معاد.

4. توحید و ولایت را از هم جدا نمی دانست و می گفت ظهور توحید در ولایت است. به باورش ائمه هدی در گرداب های دنیایی، کشتی نجات انسان ها هستند و در این میان سفینه حسینی با سرعت افزون تری آدم را از توفان می رهاند و می گفت: محال است کسی در حالات عرفانی و معنوی قدم بگذارد، ولی در برابر خاندان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله خاضع نباشد. اصرارش بر این بود که صرفاً علاقه به اهل بیت علیهم السلام مشکل را حل نمی کند و تولای ما باید عمیق و از روی بصیرت باشد و در ضمن، نفرت از دشمنان این بزرگواران و موضع گیری علیه مخالفان اهل بیت، می تواند ما را به سوی محبوب برساند و مجذوب جلوۀ حقّ گرداند. (1)


1- . محورهای شیوه های ارشادی آیت الله انصاری از منابع ذیل اقتباس گردیده است: با من بیا به باغ عرفان، ص 113 و 119؛ سوخته، ص 247 و 292؛ در کوی بی نشان ها، ص 73؛ آیت حق، ص 204.

ص:72

مخالفت با صوفیه و دراویش

آیت الله انصاری گرایش های فرقه ای صوفیان را دور کنندۀ آدمی از راه رشد معنوی می دانست و معتقد بود که برنامه های آنان با شریعت اسلامی مغایرت دارد. شاگردان را از اندک توجهی به دراویش منع می کرد و هر وقت رؤسای سلسله های مختلف صوفی برای آشنایی با سلوک عرفانی وی، به محضرش می آمدند، در اولین قدم می کوشید آنان را راهنمایی کند و سپس به این افراد تأکید می کرد از تصوف دست بردارند و اگر نمی پذیرفتند، از آنان دوری می کرد. (1)

یک بار سران یکی از فرقه های درویش مسلک، خدمت ایشان آمد. آن شخص از آقای انصاری دستورالعمل عرفانی خواست. ایشان فرمود: راه ما همان طریق حضرت محمد و آل او است که در احادیث شریف ذکر گردیده و من چیزی بر آن اضافه نمی کنم و چون آن درویش بر خواستۀ خود پافشاری می کند، می گوید: لعنت خداوند بر من! اگر بخواهم بدعت در برابر نصّ صریح و مسلّم قرآن و حدیث بیاورم. (2)

آیت الله سید محمد مهدی دستغیب (برادر شهید دستغیب) می گوید:

«آیت الله انصاری آن قدر به قیودات شرعی اعتقاد داشت که در جلسات خود حتی از واژه ها و تعابیری که دراویش به کار می بردند استفاده نکرده و کلماتی را استعمال می کردند که در حیطۀ شرع و مدّنظر فقها و مجتهدین بود. می گفت: توحید و ولایت آن قدر مظلوم است که اگر کسی علی علی گوید، حقّ حقّ کند، نام درویش و صوفی بر او می نهند؛ در حالی که مرزهای شرع و معارف دینی در اینها نمی باشد. این اموری که صوفیه دنبالش هستند مثل علوم غریبه، همه اش تاریک است و باید از آنها عبور کرد. (3)

در وصف مشاهیر معاصر

علاّمه سید محمد حسین حسینی تهرانی گفته است:


1- . عارف ناشناخته، صادق حسن زاده، ص 76؛ اسوه سالکان (علی اکبر مرندی)، صادق حسن زاده، ص 89 و 90.
2- . ناگفته های عارفان، محمد جواد نور محمدی، ج 1، ص 41؛ در کوی بی نشان ها، ص 64.
3- . سوخته، ص 70 - 71.

ص:73

«عالم عابد زاهد ناسک عالم بالله و بأمرالله، حاج شیخ محمد جواد انصاری همدانی در ایام تحصیل (در محضر آیت الله حائری) نسیم نفحات قدسیه الهی بر دلش وزید. اگر گفته شود مرحوم انصاری یکی از اولیای برجسته قرن اخیر بود که قولاً و عملاّ و اعتقاداً و سراً در ممشای ائمه طاهرین قدم می زد و نمونه ای بود که سیره و اخلاق و معارف آن بزرگواران را به عصر خود معرفی نمود، سخنی به گزاف نرفته است». (1)

آیت الله حاج صدرالدین حائری شیرازی خاطر نشان ساخته است:

«من و شهید دستغیب همراه آیت الله انصاری از مسجد به سمت منزل ایشان می آمدیم، آقای دستغیب رو به من کرد و فرمود: ما که انبیا و ائمه هدی را درک نکردیم و آنها را ندیده ایم، اما وقتی آدم این مرد (آیت الله انصاری) را می بیند، متوجه می شود که آن بزرگان چه مقامات بالایی داشته اند. بارها آن شهید به آیت الله نجابت فرمود: اگر ما با این عارف آشنا نمی شدیم، از عبودیت و توحید چیزی درک نمی کردیم، از ایشان بهره های معنوی و علمی فراوانی گرفته ام». (2)

از آیت الله شیخ حسنعلی نجابت در برابر استادش محمد جواد انصاری پرسیدند: او جواب داد:

«ان کان عالماً فنعم العالم و ان کان عارفاً فنعم العارف و ان کان طبیباً فنعم الطبیب؛ (3) اگر او عالم است، عالم خوبی است، و اگر عارف است، عارف خوبی است، و اگر طبیب است، طبیب خوبی است».

آیت الله سید مهدی دستغیب گفته است:

پنج - شش سالی با آیت الله انصاری در ارتباط بودم و آنچه که دربارۀ ایشان می توانم بگویم، این است که فوق العاده بودند». (4)

حالات عبادی

ایشان در شبستان حاج محمد طاهر در مسجد جامع همدان نماز جماعت اقامه می کرد. افرادی که در نماز ایشان حضور می یافتند، چنان منقلب می شدند که در سکوتی توأم با تفکر و خلوت درون


1- . آیت نور، ص 203 - 204.
2- . عارف بالله، ص 49 - 50.
3- . در کوی بی نشان ها، ص 33؛ ناگفته های عارفان، ج2، ص41.
4- . سوخته، ص95 - 96.

ص:74

فرو می رفتند. آیت الله انصاری نمازهای واجب را با تمام نوافل، تعقیبات و مستحبات به جای می آورد، رکوع و سجود را طولانی تر می کرد، صلوات و اللهم عجل فرجهم و لعن فرستادن بر دشمنان اهل بیت جزء اذکار او در نماز بود. در قنوت دعای «یا من اظهر الجمیل» را با لحنی جذاب و تأثیرگذار می خواند.

می کوشید دائم الوضو باشد و چنان مقیّد به رعایت مستحبات بود که به گفته آیت الله نجابت، اگر شب هنگام چندین بار از خواب برمی خاست، چشم ها را نمی بست، برمی خاست و تجدید وضو می کرد، ضمن اینکه خود به نوافل و تهجد اعتقاد داشت دیگران را به این امر توصیه می نمود و تأکیدش بر این بود که اگر به عللی نوافل شبانه را ترک کردید، حتماً قضای آن را به جای آورید». (1)

تقیّد شرعی و اخلاقی

انصاری بسیار ملتزم و متعهد به شرع مقدّس بود، ضمن اینکه در حدّ توانایی واجبات الهی را انجام می داد و به ترک محرمات مبادرت می ورزید، تلاش می کرد مستحبات را به جای آورد و از امور مکروه بپرهیزد.

در جلساتش به اجرای موازین شرعی اهمیت فوق العاده ای می داد و می گفت شروع هر حرکت معنوی، اخلاقی و عرفانی باید با رعایت امور شرعی صورت گیرد و اگر مسائل شرعی شما ایراد داشته باشد، به جایی نمی رسید. (2)

با اینکه مجتهد بود و حتی مقلّد هم داشت، ولی از وجوهات شرعی استفاده نمی کرد. می گفت استفاده از وجوهات شرعی بسیار دشوار است. با شرکت در فعالیت های دامی، زراعی و تجاری هزینه زندگی خود را تأمین می کرد و اگر هم افراد وجوهاتی به وی می دادند، یا آن را برای حوزه های نجف، مشهد و قم می-فرستاد، یا آنکه اجازه می داد تا آن فرد مقداری از آن را به خویشاوندان فقیر دهد و بقیه را به دفتر مراجع تقلید بپردازد. (3)

اگرچه سیره علمی و نظری ایشان مبتنی بر دنیاگریزی و اعراض از امور فناپذیر بود و با قناعت و ساده زیستی از جلوه های رفاهی و مادی فاصله گرفته بود، ولی اجازه نمی داد که اهل خانه از نظر


1- . سوخته، ص 45، 48، 211 و 228؛ در کوی بی نشان ها، ص 29، 60 و 61.
2- . سوخته، ص 67، مصاحبه با حاج احمد انصاری.
3- . سوخته، ص 67.

ص:75

مایحتاج زندگی دچار کمبودی گردند و اهتمامش بر این اصل استوار بود که خانواده در نهایت عزّت زندگی کنند. البته همسر و فرزندانش تحت تأثیر جلوه های معنوی و فضیلت های اخلاقی آیت الله انصاری، در استفاده از مواد غذایی، ملزومات خانه و پوشاک، مراقبت های لازم را معمول می داشتند و می کوشیدند مقتصد و معتدل باشند و از اسراف و تبذیر بپرهیزند. (1)

اگر کسی سربار جامعه بود و از راه تلاش و کوشش رزق حلال خود را به دست نمی آورد، او را به جلسات خویش راه نمی داد و چون برخی علت آن را می پرسیدند، می گفت اینها در روایات لعن گردیده اند. (2)

نه خود غیبت می کرد و نه اجازه می داد در جلسات او، افراد به بهانه های گوناگون زبان به غیبت دیگران بگشایند. احترام اهل علم و عالمان سلف را به شدت مراعات می کرد و می گفت مجاز نیستیم به بهانه نقد و ارزیابی دیدگاه دیگران، دانشوران مسلمان را مخدوش کنیم.

ایشان برای قدم زدن، به منطقه عباس آباد که آن زمان بیرون شهر همدان بود، می رفت. یک روز هنگام برگشتن، حوالی غروب سوار ماشین شد. مشاهده کرد که زنی بی حجاب سوار آن اتومبیل شد. آقا در همان لحظه پیاده شد و تمام راه را با پیکری نحیف و بیمار پیاده طی کرد. (3)

شرح درد اشتیاق

آیت الله انصاری از دوران کودکی به خاندان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله علاقه داشت، ولی در سنین بالاتر این شوق درونی را با نوعی معرفت و بصیرت توأم ساخت و آن چنان تکریمی در مقابل این خاندان از خود بروز می داد که وصف ناشدنی بود. (4)

در دو وقت حالش منقلب می گردید: یکی بعد از نماز و دیگری هنگام خواندن زیارت ائمه هدی و یا زیارت مراقد آن بزرگواران. به محض آنکه مصائب این خاندان را می شنید، سیل اشک از گونه هایش بر روی محاسنش جاری می گردید. در ایام محرم و صفر و به مناسبت شهادت ائمه هدی: مرتب مراسم روضه خوانی برگزار می کرد، ضمن اینکه به طور هفتگی روضه خوانی داشت. در مقابل


1- . در کوی بی نشان ها، ص 95؛ سوخته، ص 265.
2- . در کوی بی نشان ها، ص 60.
3- . در کوی بی نشان ها، ، ص 84.
4- . سوخته، ص 292.

ص:76

مزار اهل بیت نهایت خضوع و خشوع را داشت. وقتی به آستان قدس رضوی یا عتبات عالیات عراق می رفت، عتبۀ آن فروغ های معنوی را با فروتنی خاصی می-بوسید. زیارت ائمه علیهم السلام را با تکیه بر حافظه می خواند و چون صورت خویش را به ضریح نزدیک می کرد، واقعاً منقلب می شد و با تأثری خاص گریه می-کرد.

در ایام فاطمیه مراسم ویژه ای در منزل برگزار می کرد. اگر چه افرادی روضه می-خواندند، ولی خود او نیز در سخنرانی اش، مقامات حضرت زهرا علیها السلام را توضیح می داد که برای برخی از حاضران درک آن مباحث دشوار بود. (1)

دل آیت الله انصاری متصل به حضرت مهدی (عج) بود و وقتی نام آن حضرت را می شنید، قیافه ای دگرگون پیدا می کرد. علاوه بر تقیّد بر خواندن زیارت عاشورا، به خواندن زیارت آل یاسین و سایر زیارت های حضرت مهدی مداومت داشت و می-گفت: به پیشگاه حضرت ولی عصر (عج) توسل جویید و از آن حضرت صادقانه بخواهید تا مشکلات دنیا و آخرت شما را برطرف کند؛ زیرا صاحب اختیار همۀ ما اوست.

اعتکاف های متعددی در مسجد جمکران قم داشت و دیگران را به بهره گرفتن از فضای مقدّس این مسجد که به حضرت مهدی (عج) تعلق دارد، توصیه می کرد. (2)

با خانواده

آیت الله انصاری در سال 1308 ش و در 28 سالگی ازدواج کرد. حاصل ازدواج با همسر اولش سه فرزند پسر و دو فرزند دختر بود که همسر نخست بر اثر ابتلا به یک بیماری صعب العلاج از دنیا رفت و او ناگزیر همسر دومی اختیار کرد که از وی نیز دارای سه فرزند گردید. (3)

رفتار وی با همسرش توأم با احترام، تکریم و مهر و محبت بود و اجازه نمی داد در کارهای خانه بر او فشاری وارد گردد و در برخی زمینه ها احساس کمبودی کند. به همسرش در امور خانه کمک می کرد، در ماه رمضان شخصاً برای فرزندان افطاری آماده می کرد. هر شب دقایقی اهل خانه را دور خویش جمع می کرد و به آنان توصیه هایی در اخلاق، شئون دینی و شرعی می کرد. می کوشید روحیۀ


1- . سوخته ، ص 190.
2- . سوخته ، ص 294؛ روح مجرد، ص 484؛ در کوی بی نشان ها، ص 29.
3- . سوخته، ص 261و 265؛ در کوی بی نشان ها، ص 16.

ص:77

اجتماعی و حس تعاون و احسان را در فرزندان تقویت کند. به همین دلیل، آنان را در برخی کارها و تصمیم گیری های خیرخواهانه شرکت می داد و می گفت: می-خواهم از افکار شما استفاده کنم. برای کارهای خوب فرزندان، هدایایی درنظر می-گرفت و مشوق آنان در انجام فرایض دینی و دستورهای شرعی بود. (1)

رفتارش برای اهل خانه جاذبه داشت و ضمن محبت و عطوفت، با مدیریت و برنامه ریزی دقیقی که داشت، اجازه نمی داد فرزندانش تحت تأثیر عوامل دیگری که مانع رشد اخلاقی و فکری آنان بود، قرار گیرند. با وجود مراجعات فراوان، به تمام مسائل بچه ها رسیدگی می کرد و از پرورش های اخلاقی و رفتاری آنان غفلت نمی-کرد و چون به آنچه می گفت، در اولین وهله خودش عمل می کرد، مواعظ و اندرزهایش بر روح و روان فرزندان اثر گذار بود. در آموزش های شرعی و مذهبی می کوشید مبادا بچه ها خسته و کسل گردند و معمولاً توصیه هایش با نوعی شوق و ذوق توأم می گردید و نشاط درونی آنان را افزایش می داد. (2)

آداب معاشرت و روابط فردی

ایشان در برآوردن نیازهای مردم اهتمامی وافر داشت. در کمک به افراد فقیر و نیازمند، از هیچ گونه کوششی فروگذار نبود. برای بسیاری از خانواده های مستمند که در گوشه و کنار همدان زندگی می کردند و کمتر کسی از وضعیت آنان اطلاع داشت، غذا، لباس و فرش می برد و با آنان در مورد گرفتاری هایشان همدردی می-کرد. در زمستان های سرد منطقۀ همدان به منزل افراد بیمار می رفت و آنان را عیادت می کرد و چون از طب سنتی اطلاعاتی داشت، برای درمان آنان اقداماتی را انجام می داد. مشکلات دیگران را از زندگی خود جدا نمی دانست، دل او با امنیت روانی و آرامش مردم قرار می گرفت و در آشفتگی های آنان نگران می گردید.

افرادی نزدش می آمدند که گرفتاری ها و تلخی ها و تنگناهای زندگی خود را مطرح می کردند. ایشان می گفت سبب این مصائب و بلایا آن است که یا نماز نمی-خوانید یا در عبادات و واجبات و


1- . با من بیا به باغ عرفان، ص 128.
2- . سوخته، ص 134، 267 و 272.

ص:78

اوامر الهی کوتاهی و کاهلی می کنید. اگر به فرایض الهی رویکرد جدّی نشان دهید، دشواری ها برطرف می گردد. (1)

بسیار متواضع و فروتن بود. عموماً وقتی میهمان برایشان می آمد، با تمام وجود از آنان پذیرایی می کرد و اجازه نمی داد آنان کاری انجام دهند. در برخورد با قشرهای گوناگون هیچ گونه تشخّصی برای خود قائل نبود و زندگی بسیار ساده و عاری از هرگونه تکلّف و تشریفاتی داشت. در کارها به یاری دوستان و آشنایان می-شتافت، حتی با افراد غیر مسلمان مراوده داشت. یک فرد کلیمی که بچه اش از بیماری درمان ناپذیری رنج می برد، فرزندش را نزد ایشان آورد و او نیز با طب سنتی و نیز ذکر و دعا و توسلات در مداوای این کودک آن قدر کوشید تا او سلامتی خود را بازیافت. بعد از آن، خانواده مذکور به اسلام روی آوردند. (2)

از شهرت گریزان بود. می گفت این شهره کردن ها برای آدمی زحمت به وجود می آورد و گاهی باعث می شود صاحبش در چاه تکبر سقوط کند. حتی با مخالفان، دل سوزانه برخورد می کرد و اجازه نمی داد علاقه مندانش افراد مخالف را آزار، اذیت و اهانت کنند. همواره تأکید داشت رفتارهای سوء آنان غالباً از روی جهالت است و باید با آنان مهربّانی کرد و حتی به این گونه اشخاص احسان می کرد و برای گره گشایی از مشکلاتشان مهیا بود و این رفتارها موجب می شد آنان از رفتار منفی و موضع گیری های غلط خود دست بردارند.

به امر به معروف و نهی از منکر اهتمام داشت و تلاش می کرد اخلاق فردی و اجتماعی مردم را اصلاح کند. هنگام تزکیه درون از پالایش جامعه غافل نبود و اعتقاد داشت آلودگی های اخلاقی و اعتقادی برخی افراد به دیگران هم سرایت می-کند و اگر جلو آن گرفته نشود، بر فرهنگ عمومی اثر سوء می گذارد. با وجود رقّت قلب، ساده زیستی و فروتنی، از شجاعت و اقتدار معنوی فوق العاده ای برخوردار بود و در بیان حقّ و دفاع از ارزش های معنوی و مواضع اعتقادی، از هیچ قدرتی نمی ترسید.

در جنگ جهانی دوم که انگلیس ها برخی نقاط ایران را اشغال کرده بودند، روزی بانوی محترمی که با حجاب بود، از منزل بیرون آمد. یک سرباز انگلیسی دنبالش راه افتاده بود. آن زن قدم ها را تندتر کرد تا در کوچه ای به آیت الله انصاری برخورد کرد. بانوی مزبور خطاب به ایشان گفت: «مرا از دست


1- . سوخته، ص 84.
2- . با من بیا به باغ عرفان، ص 129.

ص:79

این خبیث برهانید». آیت الله انصاری جلو سرباز را می گیرد. سرباز قصد جسارت به آقا را داشت که آیت الله انصاری با عصای خود محکم بر سرش کوبید؛ به نحوی که وی نقش بر زمین گردید. در این میان زن از آن قصد سوء نجات یافت. (1)

در ماجرای تغییر لباس روحانیت از سوی رژیم دیکتاتوری پهلوی اول، درمقابل این نقشه شوم پایداری کرد و به سرهنگ شهربّانی که با ایشان برخوردی منفی داشت، پرخاش کرد و گفت: شما حقّ ندارید به ساحت مقدّس روحانیت بزرگ شیعه اهانت روا دارید.

در قضیه کشف حجاب وقتی عالم معروف سید ابوالقاسم لواسانی، از علمای بزرگ منطقه دعوت کرد که اجتماعی تشکیل دهند تا اقدامی علیه این وقاحت انجام دهند، آیت الله انصاری همراه شیخ هادی تألّهی نخستین افرادی بودند که در این جلسه حضور یافتند و به شدت علیه توطئه های رژیم پهلوی موضع گیری کردند. (2)

کرامت ها

اشاره

آیت الله انصاری می کوشید تا شاگردان را از غوطه ور گردیدن در اموری که به کشف و شهود موسوم است، دور کند. تأکید می کرد که به مکاشفات اعتنایی نکنید. خودش هم به احوالات و مجاهدات دوران سلوکشان اعتنایی نداشت. موت اختیاری، تجرد برزخی و طی الارض و مانند اینها را گرچه جزء محصولات وارستگی و غلبه بر هوای نفس و گرایش های دنیایی می دانست، ولی می گفت اینها برای کسی که طالب قرب الهی است، می تواند بازدارنده و حجاب باشد. تأکید می کرد که این حالات، دلیل بر مقامات معنوی نمی باشد و گاهی مزاحمت هم به وجود می آورد؛ زیرا دل را مشغول به خود می کند و غرور به وجود می آورد. در عین حال تصریح می کرد: کشف و شهودی که مطابق با واقعیت باشد و شرع انور با آن در تعارض نباشد، اشکالی ندارد، ولی این امور از تجلّیات نفسانی است و باید سریع از آنها عبور کرد. کرامت راستین را انسان سازی، هدایت، اصلاح و خدمت به مردم می دانست. (3)


1- . در کوی بی نشان ها، ص 82.
2- . سوخته، ص143 - 144.
3- . با من بیا به باغ عرفان، ص 127؛ سوخته، ص 165، 167؛ در کوی بی نشان ها، ص 63 و 64.

ص:80

با وجود اینکه می کوشید اسرار خود را حفظ کند، اما برخی کرامت ها از وی نقل گردیده که در ذیل به نمونه هایی اشاره می شود.

وضع برزخی یک ستمگر

علاّمه تهرانی می گوید: «آیت الله انصاری برایم نقل کرد که در یکی از خیابان-های همدان دیدم جنازه ای را بر دوش گرفته اند و آن را به سوی قبرستان می برند، اما از نظر جنبه های ملکوتی او را به جایی مبهم و تاریک انتقال می دادند و روح مثالی او که در بالای جنازه اش بود، مدام می خواست فریاد بزند که ای خدا مرا نجات بده! ولی زبانش به نام حقّ تعالی جاری نمی شد. آن وقت رو به سوی مردم کرد و گفت: مرا از این وضع برهانید، ولی صدایش به گوش کسی نمی رسید. البته صاحب آن جنازه را می شناختم، یکی از حاکمان منطقه بود که به مردم ستم می کرد. (1)

نماز ملاّئکه

وی گفته است: روزی وارد مسجدی شدم. دیدم پیرمردی مشغول نماز خواندن است و دو صف از فرشتگان پشت سرش صف بسته و به او اقتدا کرده اند و این فرد از وضع نورانی مزبور اطلاعی نداشت. می دانستم که او برای نماز خود اذان و اقامه گفته است؛ زیرا در روایت معتبر آمده است که هر کس اذان و اقامه بگوید، ملاّئکه به او اقتدا می کنند. (2)

تسبیح موجودات

آقای صفوی قمی می گوید: «مرحوم سید عبدالله فاطمی شیرازی به من فرمود: در ذهنم خطور کرد که دو سال است خدمت آیت الله انصاری هستیم، ولی از ایشان کرامتی ندیده ایم. داشتیم به اتفاق ایشان از مسجد پیغمبر بیرون می آمدیم که به محض خطور این فکر در ذهنم، آقا رو به من کرد و گفت: پس مشاهده کن. ناگهان پرده از جلو چشمانم کنار رفت و دیدم تمام درختان مشغول سجده حضرت حقّ هستند و من از تماشای تسبیح آنان لذت بردم». (3)


1- . معاد شناسی، علامه سید محمد حسین حسینی تهرانی، ج 2، ص 189.
2- . معاد شناسی، علامه سید محمد حسین حسینی تهرانی، ، ج 7، ص 258؛ آیت نور، ص 206.
3- . در کوی بی نشان ها، ص 112 - 113.

ص:81

مشاهدۀ ملاّئکه شب و روز

یکی از محترمین همدان نقل کرده است: «روزی هنگام غروب در مسجد که تمام حاضران منتظر اذان مغرب و برپایی نماز جماعت بودند، آیت الله انصاری به مؤذن گفت: اذان بگو. وی عرض کرد: آقا هنوز وقت شرعی مغرب فرا نرسیده است. مرحوم انصاری گفت: مگر رفتن فرشتگان روز و آمدن فرشتگان شب را مشاهده نکردی». (1)

شفای بیمار سرطانی

یک روز شخصی که مبتلا به سرطان بود، به برکت نَفَس پاک، دعا و ذکر و توسلات آیت الله انصاری شفا یافت. یکی دو هفته بعد مردم جلو حسینیه ای که وی در آنجا برنامه های فرهنگی - تبلیغی داشت، اجتماع کردند؛ زیرا به آنان گفته بودند آقا شفا می دهد. آیت الله انصاری مردم را پراکنده ساخت و گفت هر چه زودتر از اینجا بروید. این خبرها نیست، خدا می خواست او شفا یابد. (2)

شاگردان

1. شهید آیت الله سید عبدالحسین دستغیب (1360 - 1293 ه- .ش)

آن شهید در ایام اقامت در شیراز، در مواقعی به همدان می رفت و مدت ها تحت نظارت فقیه وارسته آیت الله انصاری به کسب کمالات معنوی مشغول بود. (3) حتی عارف همدانی به شهادت رسیدن آن مجتهد مبارز را پیش بینی کرده و در جلسه ای با صراحت به ایشان گفته بود: شما بعد از کشته شدن به دست مغرضان و منافقان، به مقام قرب حقّ و لقای الهی واصل خواهید گردید. (4)

2. آیت الله سید مهدی دستغیب (برادر شهید دستغیب)

ایشان می گوید: «حدود 24 یا 25 سالم بود که خدمتشان رسیدم. وقتی آمدم نزدشان، شیفتۀ اخلاقشان شدم. اصرار داشتم به حالات بالا برسم، ولی ایشان با ملاّیمت برخورد می کرد. با آدم رفیق


1- . با من بیا به باغ عرفان، ص 124.
2- . با من بیا به باغ عرفان، ، ص 126.
3- . شهید دستغیب لالۀ محراب، محمد جواد نورمحمدی، ص 46.
4- . هدهد سبا، کریم محمود حقیقی، ص 191.

ص:82

بود و به خوبی می دانست تا وقتی کسی مقام رضا و تسلیم را به دست نیاورده باشد، اگر جلو برود مفاسدی دنبالش می آید». (1)

3. آیت الله نجابت

فقیه مبارز آیت الله شیخ حسنعلی نجابت که نزد استاد عرفان مرحوم آیت الله سید علی قاضی مراحلی از سلوک عرفانی را سپری کرده بود، به توصیۀ آن استاد، به مرحوم انصاری مراجعه کرد. (2) استاد احمدی در مصاحبه ای گفته است:

«ایشان بعد از ارتحال آیت الله قاضی، به همران دوستان خویش، با عنایت و سفارش این استاد بزرگ، روانه ایران گردید و به محضر آیت الله انصاری همدانی رسید و تا زمان وفات وی (از 1330 تا 1339ش)، ملاّزم و همراهش بود. مرحوم نجابت در سیر و سلوک بیشترین استفاده را از وجود این دو استاد نموده است». (3)

آیت الله انصاری برای مرحوم نجابت احترام فوق العاده ای قائل بود.

4. علاّمه سید محمد حسین حسینی تهرانی

ایشان در سومین سال اقامت در نجف اشرف با آیت الله انصاری که برای زیارت عتبات عالیات عراق به آن سرزمین آمده بود، آشنا گردید و به محضرش راه یافت و هر روز که می گذشت، روابط آن دو قوی تر و صمیمی تر می گشت. او گفته است:

«در نجف پس از ادای فریضه و درس اصول آیت الله خویی در معیت شیخ عباس قوچانی به خدمتشان مشرف می شدیم. مجلس دو ساعت طول می کشید و حقّاً در آن دو ماه، استفاده های شایان نمودیم. بعد از قریب دو سال، مستقیماً یک سفر به همدان نموده و چهارده شب برایشان وارد و در منزلشان میهمان بودم». (4)


1- . سوخته، ص 95 - 96.
2- . توحید، آیت الله نجابت، مقدمۀ کتاب.
3- . ناگفته های عارفان، ج 1، ص 23.
4- . روح مجرد، ص 37 - 38.

ص:83

5. آیت الله شیخ یحیی انصاری (متولد 1306 ش)

ایشان که از شاگردان معروف علاّمه طباطبایی در حکمت و عرفان بود، موفّق گردید به خدمت شیخ محمد جواد انصاری برود و در محضر ایشان مباحث اخلاقی و راه های تزکیه را فراگیرد. (1)

6. استاد کریم محمود حقّیقی (متولد 1304 ش)

ایشان به موازات تحصیلات رسمی و اشتغال در آموزش و پرورش به فعالیت-های دینی و تبلیغی و در نهایت مباحث عرفانی و اخلاقی علاقه مند گردید. درس-های اخلاقی شهید دستغیب در شکوفا گردیدن این بُعد از استعداد وی مؤثر بود. بعدها به راهنمایی استادش آیت الله نجابت، محضر آیت الله انصاری راه یافت. (2) او می گوید:

«وقتی در سنین جوانی خدمت استادم شیخ محمد جواد انصاری مشرّف شدم، در نهایت تضرع بوسه بر دستش زده، انابه کردم که آقا دستوری فرمایید تا این حقّیر آدم شوم. فرمود: آدم شدن کاری ندارد. هر چه خداوند فرمود بکن، انجام ده و آنچه فرموده مکن، صرف نظر نما». (3)

7. استاد محسن بینا (1385 - 1290 ش)

محسن بینا بعد از تحصیلات در مکتب خانه ها، در مدارس علوم دینی همدان به فراگیری زبان و ادبیات عربی و مقدمات دانش های حوزوی اهتمام ورزید. در دبیرستان معقول و منقول تهران تحصیلات رسمی را تا دیپلم ادامه داد. آن گاه در دانشکدۀ الهیات تحصیلات دانشگاهی را تا حد کارشناسی ادامه داد و با این توانایی ها در اداره فرهنگ (آموزش و پرورش) به عنوان دبیر استخدام گردید و مدت بیست سال در همدان و ده سال در تهران، مشغول تعلیم و تربیت نسل جوان بود و در سال 1353 ش بازنشسته گردید. (4)

وی هنگام تحصیل و تدریس در تهران، در پی افرادی بود که با حکمت و معرفت سرو کار داشتند. این اشتیاق در وی بر اثر حضور مستمر در جلسات علمی و ذوقی و اخلاقی مرحوم میرزا


1- . گلشن ابرار، ج 5، ص 508.
2- . یار ماندگار، جواد محقق، ص 131 - 128؛ اشراق، ش 3، خرداد 1382، ص 211.
3- .از خاک تا افلاک، کریم محمود حقیقی، ص 226.
4- . زندگانیِ خود نوشت محسن بینا، کیهان فرهنگی، دی و بهمن 1382، ش 231 - 232، ص 6 - 13.

ص:84

مهدی آشتیانی و نیز میرزا مهدی الهی قمشه ای به وجود آمده بود، اما شخصیتی که حدود ده سال از محضرش در همدان بهره گرفت و در تحول روحی او تأثیر فراوان گذاشت، آیت الله میرزا محمد جواد انصاری بود. او در مصاحبه ای گفته است:

«وقتی به همدان آمدم و دستم از دامن بزرگانی چون الهی قمشه ای، آشتیانی و میرزا محمد علی شاه آبادی و... کوتاه شد، در حلقه مرحوم حاج محمد جواد انصاری درآمدم که در گوشه ای از شهر به غربت زندگی می کرد... با مرحوم انصاری بسیار نزدیک بودم». (1)

وی در جای دیگر نوشته است:

«این شخص ضمن اینکه صاحب محراب و منبر بود، در جهت تهذیب نفس، فعالیت های چشمگیر و در مراقبت های سلوکی اهتمامی خاص نسبت به ترک محرمات و امور واجبه داشت. در جلسات او بیشتر سخن از شور و شوق و شعار صالحان بود. دعاها و ندبه ها و گریه ها و زاری های این جمع، شکوه خاصی داشت که هر مستعدی را جذب می کرد. مدت مدیدی حقّیر در همدان در سلک این جمع بودم.» (2)

محسن بینا تحت تأثیر و تربیت های این عالمان وارسته، وجود خویش را به فضایل و مکارم والا آراست و در قم، تهران و همدان طی جلساتی خودجوش مباحثی رامطرح کرد که آکنده از زمزمه های معنوی بود. او تألیفات ارزنده ای در موضوعات ادبی، عرفانی، تربیت و اخلاق دارد. (3)

8. آیت الله شیخ حسن مصطفوی تبریزی (1382- 1297 ش)

وی که تحصیلات رسمی و حوزوی را در تبریز گذرانیده بود، فراگیری فقه و اصول را در حوزۀ قم و نجف تا سرحدّ اجتهاد ادامه داد و در نجف اشرف از محضر آیت الله سید علی قاضی بهره برد. او با آیت الله میرزا محمد جواد انصاری، مأنوس گردید و از پرتوهای علمی، فکری و عرفانی وی استفاده های فراوانی کرد. او عقیده داشت این استادش در اخلاق و تزکیه و وارستگی کم نظیر بود. (4)


1- . گفتگو با محسن بینا، مجله رشد معلم، سال 21، اردیبهشت 1382، ش 174، ص 19.
2- . آفتابی برای یک قرن، مجله کیهان فرهنگی، ش 231 - 232، ص 24 - 25.
3- . گفتگو با محسن بینا، مجله رشد معلم، همان مأخذ، و نیز مقالۀ کتابشناسی محسن بینا، در مجله کیهان فرهنگی، همان شماره.
4- . گنجینۀ دانشمندان، ج 3، ص 598، آیینه دانشوران، ص 502 - 503.

ص:85

9. سید هاشم رضوی (متوفی 1410 ق)

ایشان در بنارس هندوستان شاگرد آیت الله سید علی جواد بنارسی (متوفی 1338ق) بوده، سپس در نجف اشرف تحصیل فقه و اصول را پی گرفت، مدتی نیز در کربلا از محضر آیت الله سید محمد هادی میلانی استفاده کرد، سپس به ایران آمد و مدت ها در همدان از جلسات معنوی علاّمه عارف شیخ محمد جواد انصاری بهره گرفت و از آن پس در تهران اقامت گزید. (1)

10. حاج محمد اسماعیل دولابی (1381 - 1282 ش)

وی آن گونه که خودش نقل کرده است، از سنین نوجوانی تشنۀ مکارم و فضایل بود و یک بار که با پدرش به کربلا رفت، در بالاسر ضریح مقدّس حضرت امام حسین علیه السلام طی مکاشفه ای از سرگردانی ها و نگرانی های قبلی رهایی یافت، و از این تاریخ خدمت چهار عالم عارف رسید که هر کدام وی را تحویل دیگری داد. این شخصیت ها به ترتیب عبارت اند از: آیت الله سید محمد شریف شیرازی، شیخ محمد تقی بافقی، آیت الله شیخ غلامعلی قمی و آیت الله شیخ محمد جواد انصاری.

دولابی دربارۀ مربّی چهارم خود گفته است:

«ایشان با سایرین متفاوت بود. چنین کسی از پوستۀ بشری خارج شده و همچون استوانه ای از نور بود که انوار اهل بیت در آن جریان داشت و قابل وصول بود». (2)

مرحوم دولابی به چگونگی آشنایی با این عارف زاهد، این گونه اشاره کرده است:

«یک مسجدی بود به نام مسجد معزالدوله. بنده در مراسم و مجالس و نماز جماعت آن شرکت می کردم، تا اینکه یک روز دیدم آقایی آمد که چهار - پنج نفر همراهش بودند. پرسیدم کیست. گفتند: آقای انصاری. بله، همان که اسمش را شنیده، اما ندیده بودمش؛ مثل اینکه آمده بودند یکی - دو شب تهران بمانند و بروند مشهد. تقریباً من هم روبه رویش قرار گرفتم (بدون اینکه قبلاً هم دیگر را دیده باشیم). پرسیدند: بلیط گرفتید برای مشهد؟ در ادامه گفت: مثل اینکه کربلایی محمد اسماعیل هم همراه ما می آید. من غریبه، بی هیچ پرس و جویی! او گفت و ما هم رفتیم مشهد. در راه به جایی


1- . نقباء البشر، شیخ آقا بزرگ تهرانی، ج 4، ص 1610؛ تربت پاکان قم، عبدالحسین جواهر کلام، ج 4، ص 2149 - 2150؛ عطش، ص 369.
2- . مصباح الهدی، مهدی طیب، ج1، ص12 - 13.

ص:86

رسیدیم که چشمۀ آبی داشت. نشست کنار چشمه، من هم نشستم آنجا، از نگاهشان فراست و محبت می بارید. مسائل را مستقیم نمی گفتند، عموماً در قالب داستان بیان می کردند، قلب مرا هم با حکایتی از کربلا صید کرد». (1)

این آشنایی، مقدمه ای گردید برای مرحوم دولابی که به همدان برود و از محضر چنین عارفی ستوده خصال، بهره های معنوی ببرد. آیت الله انصاری نیز به وی خیلی احترام می گذاشت و مقامات معنوی او را تجلیل می کرد. (2)

رحلت

آیت الله انصاری در اواخر زندگی دنیوی با کسالت های گوناگونی مواجه بود و سرانجام در نهم اردیبهشت 1339 ش / دوم ذیقعده 1379 در سن 59 سالگی روح پاکش به سرای جاوید پرواز کرد. پیکر پاکش بعد از تشریفات شرعی و نماز آیت-الله ملاّ علی معصومی همدانی بر آن، بنا به وصیت خودش به قم انتقال یافت و بعد از تشییعی باشکوه و طواف بر گرد بارگاه حضرت فاطمه معصومه علیها السلام، در قبرستان علی بن جعفر علیه السلام، دفن گردید. هنگام ارتحالش، شهر همدان یک پارچه تعطیل گردید و بازماندگان و علمای این شهر، به مدت سه روز مجلس ترحیم و سوگواری در مسجد جامع برگزار کردند. (3)


1- . سوخته، ص 97 - 99.
2- . رمزی از آن خوش-حال ها، سید محمود یوسف ثانی، کتاب ماه دین، آذر و دی 1379، ش 38 - 39، ص 16 - 17.
3- . روح مجرد، ص 48 - 49؛ آیت نور، ص 204.

ص:87

سید مصطفی مهدوی هرستانی «دانشور خدوم» / سید مهدی سلطانی رنانی

اشاره

سید مصطفی مهدوی هرستانی، (1) فرزند مرحوم آیت الله سید مهدی (بحرالعطاء) مهدوی هرستانی (2) و نوه مرحوم آیت الله سید محمد موسوی هرستانی، از سادات جلیل القدر و از علمای بزرگ، متّقی و پارسای شهرستان خمینی شهر است. (3)

وی در سال 1329 ق برابر با 1296 ش در خانواده علم و تقوا، در قریه هرستان از نواحی خمینی شهر دیده به جهان گشود. (4)


1- . هرستان یا هراستان از دهات وابسته به سدۀ ماربین و از آبادی های قبل از اسلام است و امروز به عنوان یکی از محله های تابعۀ خمینی شهر به شمار می آید (ر.ک: فرهنگ جامع نام ها و آبادی های کهن اصفهان، محمد مهریار، اصفهان، مؤسسه انتشارات فرهنگ مردم، چاپ اول، 1382ش، ص 730).
2- . هرستان یا هراستان کلمه ای است مرکب از «هر» و «هرا» به ضمّه حرف اول و به معنای ترسیدن و از جای رفتن دل است و «هرا» به صدای مهیب و ترسناک گویند که به انضمام پسوند مکان «ستان» دارای مفهوم مکان خوفناک است. (ر.ک: تاریخ علمی و اجتماعی اصفهان در دو قرن اخیر، سید مصلح الدین مهدوی، اصفهان، انتشارات مهدوی، ج 2، ص 346).
3- . ر.ک: تاریخ علمی و اجتماعی اصفهان در دو قرن اخیر، سید مصلح الدین مهدوی، اصفهان، انتشارات مهدوی، ج 2، ، ص 342.
4- . گنجینه دانشمندان، محمد شریف رازی، تهران، مؤسسه کتابفروشی اسلامیه، (مکتب اسلام)، ج 9، ص 371.

ص:88

خاندان

سید مصطفی مهدوی هرستانی از سادات محترم اصفهان و از بزرگان خاندان مهدوی است که نسب وی با 32 واسطه به حضرت امام موسی بن جعفر علیه السلام می رسد و شجره نامه ایشان به شرح ذیل است:

سید مصطفی، ابن سید بحرالعطاء، ابن سید محمد حسن، ابن سید احمد، ابن سید محمد، ابن سید احمد، ابن سید علی، ابن سید محمد مهدی، ابن سید محمد علی، ابن سید مهدی، ابن سید تراب، ابن سید کاظم، ابن سید هدایت الله، ابن سید مهدی، ابن سید ابراهیم، ابن سید زین العابدین، ابن سید ابراهیم، ابن سید کریم، ابن سید رکن الدین، ابن سید زین العابدین، ابن سید صالح، ابن سید محمد، ابن سید محمود، ابن سید حسین، ابن سید حسن، ابن سید احمد، ابن سید ابراهیم، ابن سید عیسی، ابن سید حسن، ابن سید یحیی، ابن سید ابراهیم، ابن سید حسن، ابن سید عبدالله، ابن الامام موسی الکاظم علیه السلام. (1)

پدر

نام پدرش سید مهدی معروف به بحرالعطاء مهدوی هرستانی است. پدر او مدتی در حوزۀ علمیۀ اصفهان، نزد علمای بزرگ و فاضلی چون آیات عظام سید محمد باقر درچه ای (2)، سید ابوالقاسم دهکردی، سید مجاهد سید حسن مدرس، سید مهدی درچه ای، علاّمه شیخ محمد رضا نجفی، علاّمه میر محمد صادق خاتون آبادی (3)، آخوند ملاّ محمد کاشانی (4) و حکیم جهانگیر خان قشقایی (5) (6) تحصیل کرده و بهره های وافر علمی و معنوی برد. او که در هرستان اقامه جماعت می کرد و به ارشاد


1- . ر.ک : خمینی شهر؛ شهری که از نو باید شناخت، سید باقر میردامادی، چاپ قدس قم، چاپ اول، انتشارات میرداماد، 1381 ش، ص 213.
2- . زندگی نامه وی در مجموعه گلشن ابرار، ج 3، ص 228 - 241 و نیز کتاب روضۀ رضوان، نوشتۀ محمد حسین ریاحی، ص 113 تا 166 آمده است.
3- . برای مطالعه تفصیلی زندگی او ر.ک: شرح مجموعه گل، رحیم قاسمی، اصفهان، کانون پژوهش، 1386، ص 37 تا 84.
4- . جهت مطالعه تفصیلی زندگی وی ر.ک: سیری در تاریخ تخت فولاد، سید مصلح الدین مهدوی، انجمن کتابخانه عمومی اصفهان، 1370 ش، ص 204- 208.
5- . زندگینامه وی در مجموعه گلشن ابرار، ج 3، ص 174 - 190 آمده است.
6- . مصاحبه با حجت الاسلام مرحوم سید ناصر مهدوی در سال 1385 ش توسط رحیم قاسمی؛ نیز ر.ک: دانشمندان و بزرگان اصفهان، سید مصلح الدین مهدوی، اصفهان، نشر گلدسته، 1384 ش، ج 2، ص 682.

ص:89

و هدایت مردم می پرداخت، مردی شجاع، غیور، به زخارف دنیوی بی اعتنا و انسانی زاهد و متّقی بود. (1) وی در علوم غریبه مهارت داشت و از صدایی زیبا برخوردار و به ورزش علاقه مند بود. (2)

آیت الله سید مهدی مهدوی، سرانجام پس از عمری مجاهدت در عرصه علم، دین و معنویت اسلامی، در 29 ربیع الثانی سال 1371ق بدرود حیات گفت و پیکر مطهّرش پس از تشییع باشکوه، در تکیۀ سید العراقین، در قبرستان تخت فولاد اصفهان دفن گردید. (3)

تحصیل

آیت الله سید مصطفی مهدوی هرستانی با تربیت مجدّانه پدر خویش، دوران کودکی را پشت سرنهاد. وی از همین دوران، قرآن کریم را از محضر پدر بزرگوارش آموخت و با آن بسیار انس گرفت و برخی مباحث عقاید و مبادی علوم دینی را نیز از جد بزرگوار (4) و پدر شریفش آموخت و از سنین نوجوانی وارد حوزه علمیه اصفهان گردید و تحصیل کامل علوم دینی را آغاز کرد. (5)

او طی سال های متمادی، علوم دینی را در حوزه علمیه اصفهان، در محضر مبارک علما و مدرّسین معروف زمان خویش فراگرفت. دوره سطوح حوزه را به طور کامل در مدرسه جدۀ بزرگ اصفهان خواند و فلسفه، فقه، اصول و قسمتی از درس خارج فقه و اصول را نزد اساتید مبرّزی همچون سید علی نجف آبادی تعلیم دید و بدین ترتیب، پایه اولیه مقامات و مقدمات علمی خود را به پایان رسانید. (6)

ایشان سپس به عنوان یکی از مفاخر حوزه علمیه اصفهان، به قم عزیمت کرد و در حوزۀ علمیه آنجا در درس بزرگانی چون آیت الله حائری و آقا حجّت کوه کمره ای شرکت کرد و از دانش آنان


1- . ر.ک: شرح مجموعه گل، رحیم قاسمی، ص 358.
2- . مصاحبه با حجت الاسلام والمسلمین سید مجتبی مهدوی (فرزند مرحوم سید بحرالعطاء مهدوی) در تیرماه 1386، توسط آقای رحیم قاسمی.
3- . خمینی شهر؛ شهری که از نو باید شناخت، ص 207 و معجم القبور وفیات الاعلام، نسخه خطی.
4- . جد بزرگوارش عالم ربانی سید محمد حسن موسوی هرستانی معروف به سید محمد، از شاگردان آیت الله میرزا محمد هاشم چهارسوقی و فقیه عارف و عالم ربانی آیت الله شیخ محمد حسین نجفی و علامه میرزا ابوالمعالی کلباسی بود. وی پس از وفات، در وادی السلام نجف اشرف مدفون گردید. (ر.ک: شرح مجموعه گل، رحیم قاسمی، ص 356 - 357).
5- . ر.ک: تشیع و حوزه علمیه اصفهان، ج 1، ص 619 - 620.
6- . تشیع و حوزه علمیه اصفهان، ج 1، ، ص 620.

ص:90

بهره ها برد و تا سال 1362 ق در آن دیار مقدّس حضور داشت، تا اینکه در همان سال عازم سفر حج گردید. (1)

وی پس از سفر حج، به نجف اشرف رفت و مدت هشت سال، به تکمیل مبانی علمی خویش در آن سرزمین مطهر پرداخت. در این مدت، سه سال از محضر آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی رحمة الله استفاده کرد و در جلسات استفتائات آن عالم ربّانی شرکت می جست و جواب سؤالات را می داد. (2) همچنین از محضر عالمان و مراجع عظام دیگری در نجف اشرف، استفاده های علمی و معنوی کرد که در بخش اساتید از آنها یاد می کنیم.

سید مصطفی مهدوی هرستانی به علت ابتلای شدید به بیماری آسم و به امر آیت الله میرزا عبدالهادی شیرازی، در سال 1370 ق به اصفهان مراجعت کرد و بقیه دوران زندگی خود را در حوزه علمیه اصفهان و در حجره مدرسه جدۀ بزرگ سپری کرد. دلیل مهم این امر، جدیت در امر تدریس و نیز رسیدگی به مسائل طلاب و نزدیکی منزل خویش به مدرسه جده بزرگ بود. (3) این عالم ربّانی در مدت چهل سال عمر خویش، دائماً به تدریس، ترویج دین، تربیت طلاب، حل و فصل امور مسلمین، دفاع از مقدّسات و ارزش های دینی، اقامه نماز جماعت در مدرسه ملاّ عبدالله و مسجد کفّاش ها و دلجویی و تفقّد از مستضعفان اشتغال داشت (4) و در سال های آخر عمر به دلیل ابتلا به بیماری جسمی شدید، قبل از ظهرها در منزل خویش تدریس می کرد و عده ای از فضلا و طلاب از وی کسب فیض می کردند. (5)


1- . ر.ک: دانشمندان و بزرگان اصفهان، سید مصلح الدین مهدوی، اصفهان، انتشارات گلدسته، ج2، ص 1089، چاپ اول، 1384ش؛ گنجینه دانشمندان، ج 9، ص 371.
2- . تاریخ علمی و اجتماعی اصفهان در دو قرن اخیر، ج 2، ص 343.
3- . مصاحبه با حجت الاسلام سید مجتبی مهدوی هرستانی ( برادر مرحوم آیت الله سید مصطفی مهدوی هرستانی)، اصفهان، 19 / 1 / 1389، توسط نگارنده مقاله.
4- . ر.ک: خمینی شهر؛ شهری که از نو باید شناخت، ص 209؛ نیز ر.ک: معجم القبور وفیات الاعلام، نسخه خطی.
5- . تذکرة القبور، سید مصلح الدین مهدوی، اصفهان، نشر ثقفی، 1348 ش، ج 2، ص 1087؛ رجال اصفهان، سید محمد باقر کتابی، اصفهان، انتشارات گل ها، چاپ اول، پاییز 1375 ش، ج 1، ص 238.

ص:91

اساتید

اشاره

آیت الله سید مصطفی مهدوی هرستانی از محضر اساتید صاحب نام اصفهان، قم و نجف اشرف بهره های بسیار برد.

الف) استادان اصفهان

آیت الله مهدوی در حوزه علمیه اصفهان، از محضر مبارک علما و عرفای معروف آن زمان استفاده های معنوی و علمی برد که عبارت اند از:

1. آیت الله آقا سید محمد مهدی دُرچه ای: وی فرزند سید مرتضی شریعت موسوی درچه ای و برادر آیت الله سید محمد باقر درچه ای است. در سال های بین 1278 تا 1280 ق در درچه متولّد شد. او کوچک ترین فرزند خانواده بود. تحصیلات مقدماتی را نزد پدر خویش گذراند و هنوز به سن بلوغ نرسیده بود که پدر خویش را از دست داد. وی در علم، تقوا، امانت و صداقت زبانزد خاص و عام بود. او در حوزه علمیه اصفهان و نجف تحصیل کرد و در مدرسه علمیه نیم آور اصفهان به تدریس پرداخت. (1) بعد از وفات برادر بزرگوارش (سید محمد باقر درچه ای)، امامت و تدریس در مسجد نو اصفهان به وی واگذار گردید. پس از درگذشت پدرش، در حوزۀ علمیه اصفهان با نهایت تنگ دستی و کمال قناعت و با جدیت تمام به تحصیلات و تدریس در علوم دینی ادامه داد. (2) خود می گفت:

«گاهی یک مرغ که برایمان آورده بودند و به ما می دادند، می بردیم میدان جلفا و گاهی میدان کهنه اصفهان و به مبلغ پنج شاهی می فروختیم و مقداری از آن را سرکه برای خوردن با نان و بقیه را مصرف کاغذ و مرکب و قلم و کتاب و امثال آن می-کردیم و اغلب نان و سرکه می خوردیم». (3)

از اساتید وی در حوزه علمیه اصفهان و نجف می توان به آیت الله حاج شیخ محمد حسن نجفی، حاجی کلباسی (آیت الله حاج میرزا ابوالمعالی کلباسی)، آخوند ملاّ محمد کاشانی (معروف به آخوند کاشی)، آخوند ملاّ محمد کاظم خراسانی و آیت الله آقا شیخ محمد حسن مامقانی اشاره کرد. (4)


1- . ر.ک: نقباء البشر، شیخ آقا بزرگ تهرانی، تعلیق: سید عبدالعزیز طباطبایی، مشهد، دارالمرتضی للنشر، 1404ق، ج 1، ص 225.
2- . گلشن ابرار، ج 3، ص 241.
3- . گلشن ابرار، ج 3، ، ص 243 و 244.
4- . روضه رضوان، محمد حسین ریاحی، اصفهان، کانون پژوهش، چاپ اول، 1385 ش، ص 168 - 169.

ص:92

یک دوره اصول از اول مباحث الفاظ تا آخر تعادل و تراجیح، کتاب الطهارة و کتاب الصلوة، رساله ای درباره رضاع و صوم و حاشیه بر رساله عملیه حاجی کلباسی از جمله تألیفات اوست. (1) از شاگردان وی نیز باید از آیت الله سید مرتضی پسندیده (برادر امام خمینی 1)، آیت الله ادیب اصفهانی، آیت الله سید مصطفی مهدوی هرستانی، آیت الله اشرفی اصفهانی (شهید محراب)، آیت الله سید علی و سید محمد نجف آبادی و عده ای دیگر نام برد. (2)

آن عالم ربّانی در سال های آخر عمر تصمیم گرفت به مشهد مقدّس هجرت کند و در آنجا ساکن شود. سرانجام همراه بعضی از اعضای خانواده، در جوار حضرت امام رضا علیه السلام سکنا گزید. علما، مراجع و شخصیت های مقیم مشهد، به دیدار ایشان رفتند و با اصرار از ایشان خواستند که ظهرها زیر گنبد و شب ها در ایوان مسجد گوهرشاد، اقامه جماعت کند. وی درخواست آنها را پذیرفت و در پنج تا شش ماهی که آنجا بود، زائران حرم رضوی به ایشان اقتدا می کردند؛ تا اینکه به دلیل سکته ای که چند سال قبل از هجرت ایشان به مشهد مقدّس عارض شده و ماندن در آن دیار نیز برای او مشکل بود، در اواخر زمستان سال 1363 ق به اصفهان بازگشت. (3)

آقا سید محمد مهدی درچه ای پس از سال ها مجاهدت در راه احیای دین اسلام و نیز پرورش شاگردان بنام، در سال 1364 ق به ملکوت اعلی پیوست. پیکر شریفش را پس از غسل وکفن، به مسجد جامع اصفهان بردند و فردای آن روز، آیت الله حاج آقا رحیم ارباب رضوان الله علیه، بر او نماز خواند و سپس با تشییع جنازه باشکوهی، به تخت فولاد اصفهان بردند و در بقعۀ وسط تکیۀ کازرونی به خاک سپردند. (4)

2. آیت الله حاج آقا رحیم ارباب «رضوان الله علیه». (5)

3. آیت الله سید محمد نجف آبادی (معروف به مدرّس نجف آبادی): وی فقیه اصولی و محقّق شهیر و از مدرسین بزرگ حوزه علمیه اصفهان است که در سال 1294 ق در نجف آباد به


1- . گلشن ابرار، ج 3، ص 243.
2- . گلشن ابرار، ج 3، ص 243؛ نیز جهت مطالعه تفصیلی فهرست شاگردان او ر.ک: نگاهی کوتاه به خاندان و زندگی مرحوم آیت الله سید ابوتراب مرتضوی، بیت محترم آیت الله درچه ای، اصفهان، چاپ نشاط، بی تا، ص 28 - 31.
3- . مصاحبه با حجت الاسلام سید تقی درچه ای در سال 1384 ش.
4- . گلشن ابرار، ج 3، ص 243؛ نگاهی کوتاه به خاندان و زندگی مرحوم آیت الله سید ابوتراب مرتضوی، ص 38 - 39.
5- . زندگی نامه وی در مجموعه گلشن ابرار، ج 3، ص 347 - 362 آمده است.

ص:93

دنیا آمد. وی از سادات موسوی بود. مقدمات را در نجف آباد فراگرفت و به توصیه پدر به اصفهان رفت و تا سال 1318 ق سطوح عالی فقه و اصول را تعلیم دید و سپس به نجف اشرف مهاجرت کرد.

از اساتید وی در اصفهان و نجف می توان به آیت الله میرزا محمد هاشم چهارسوقی، جهانگیر خان قشقایی، سید محمد مهدی درچه ای، آخوند ملاّ محمد کاظم خراسانی، سید محمدکاظم یزدی، میرزا محمد تقی شیرازی و سید محمد فشارکی اصفهانی اشاره کرد.

وی از استاد اعظم خویش آخوند خراسانی موفّق به دریافت اجازه اجتهاد گردید. (1) در اصفهان به تدریس اصول و خارج فقه در مدارس صدر بازار و جده بزرگ اشتغال داشت و گاهی در ساعات عصر در مدرسه چهارباغ نیز تدریس می کرد. مجمع علمی او، مجمع فضلا و علما از گوشه و کنار ایران بود؛ به گونه ای که اکثریت نزدیک به تمام اَعلامِ پنجاه سال اخیر اصفهان، از شاگردان او مسحوب می شوند و عموم طلاب و فضلا وجودش را مغتنم می دانستند و از منبع فیّاض دانش او بهره های فراوان می-بردند. (2) در زمان خویش، به تواضع اصیل، اخلاق خوش و نرمش در معاشرت با مردم، نداشتن ریاست طلبی و بلند پروازی، زهد و بی اعتنایی به دنیا ونشاط روحی و معنوی در تعاملاّت اجتماعی مشهور بود.

تقریر دروس اصول آیت الله محمد کاظم خراسانی، رساله ای در ترتّب و تقریر دروس آیت الله میرزا محمد تقی شیرازی (رساله در استصحاب کلی) از جمله تألیفات اوست. سرانجام این عالم جلیل و مدرّس شهیر حوزه، در 25 ذی القعده 1358 ق / 15 دی ماه 1318 ش در اصفهان دار فانی را وداع گفت و پیکر مطهرش پس از تشییع با شکوه در تخت فولاد اصفهان به خاک سپرده شد. (3)

4. آیت الله شیخ محمد علی دزفولی (معروف به مدرّس دزفولی): عالم فاضل و زاهد عابد، از مدرّسان بزرگ اصفهان. وی در سال 1271 ق در دزفول متولّد شد. در آن شهر تحصیل کرد و به تهذیب نفس پرداخت تا به مقامات بلند علم ومعرفت دست یافت. پس از چند سال سکونت و تدریس در اراک، به اصفهان آمد و به تدریس در مدرسه جدۀ کوچک مشغول شد و عده ای از فضلا از عمل و کمال او مستفیض گشتند. او در شانزده سالگی شروع به تحصیل کرد و تا نوزده سالگی قرآن


1- . شرح مجموعه گل، رحیم قاسمی، ص 85 - 88.
2- . ر.ک: هفده رساله فارسی، به کوشش رضا استادی، مشهد، انتشارات آستان قدس رضوی، 1375 ش، 375 - 376.
3- . ر.ک: شرح مجموعه گل، ص 105 - 107 و ص 111 و 118.

ص:94

کریم و زبان فارسی را فراگرفت و سپس به تحصیل علوم دینی روی آورد. شیخ محمد حسن معزّی و شیخ محمد طاهر معزّی دزفولی را می توان از استادان او دانست. (1)

وی به ریاضات شرعی مشهور بود و در نهایت سادگی و به دور از تجمّل و حبّ دنیا و مال آن زندگی می کرد. انجام تمام نوافل پس از واجبات، روزه داری در روزهای مخصوص با عنایت به روزۀ مستحبی و عدم ترک آن و مداومت بر قرائت زیارت عاشورا روزی سه بار با صد لعن و صد سلام، از جمله ریاضات و سلوک شرعی ایشان بود. (2) در زهد و تقوا بسیار بی نظیر بود. (3) وی را جامع معقول و منقول، حاوی فروع و اصول و مجموعه علم و عمل نامیده اند. (4)

وی سال ها در دزفول، چهار سال و دو ماه در اراک و پس از آن تا پنج سال قبل از وفات، در اصفهان تدریس می کرد. آیت الله شهید شمس آبادی، سید ابوالحسن مرتضوی کرونی، سید حسن مدرّس هاشمی، سید محمد حسن میرجهانی، شیخ غلامحسین تسلیمی رهنانی، سید مصطفی مهدوی هرستانی و شیخ هبة الله هرندی را می توان از جمله شاگردان او دانست.

کتب نورالأنوار، الدرر الفتحیه(هر دو در منطق)، الکنوز الحسینیة در کلام، غنیة الأدیب در علم نحو و حاشیه بر آن و حاشیه بر لمعه از جمله تألیفات اوست. وی سرانجام در شب عرفه سال 1358ق/1318ش، در 88 سالگی وفات یافت و در صحن غربی تکیۀ سید العراقین در تخت فولاد اصفهان به خاک سپرده شد. (5)

5. آیت الله حاج شیخ محمد رضا نجفی مسجد شاهی. (6)

6. آیت الله حاج آقا سید علی نجف آبادی. (7)

7. آیت الله حاج شیخ محمد حسن عالم نجف آبادی: در سال 1267ق/ 1230ش. در خانواده محمد علی نجف آبادی متولد شد. وی پس از سپری کردن ایام کودکی و گذرانیدن معلومات علوم دینی و آشنایی وافر با زبان و ادبیات عربی و فارسی، به حوزه علمیه اصفهان وارد شد و از


1- . ر.ک: شرح مجموعه گل، ص 153 - 158.
2- . شرح مجموعه گل، ص 160.
3- . دانشمندان و بزرگان اصفهان، ج 2، ص 688.
4- . نوائب الدهور فی علائم الظهور، سید محمد حسن میرجهانی، ج1، ص 458.
5- . ر.ک: شرح مجموعه گل، ص 182 - 187.
6- . جهت مطالعه کامل زندگی وی ر.ک: مجموعه گلشن ابرار، ج4، ص 338 - 352.
7- . ر.ک: خمینی شهر؛ شهری که از نو باید شناخت، ص 208.

ص:95

محضر عالمانی وارسته و شهیر همچون آیت الله سید محمد باقر درچه ای، میرزا جهانگیر قشقایی، آخوند کاشی و حاج میرزا بدیع درب امامی بهره مند شد. (1)

او سپس عزم هجرت به عتبات عالیات عراق را کرد و برای تکمیل تحصیلاتش به نجف اشرف رفته، در محضر آخوند خراسانی و سید محمد کاظم یزدی حضور یافت و از پرتو کمالات و فضایل ایشان بهره های وافر برد. عالم نجف آبادی پس از درک محضر پرفیض اساتید نجف و استفاده از افاضات علمی و فقهی مراجع بلند پایۀ عراق و رسیدن به مقام اجتهاد، به ایران بازگشت و مشغول تدریس گردید و بسیاری از طلاب و شیفتگان علم در درسش حاضر شدند و پیوسته از پرتو دانش و فضیلت او بهره بردند. (2)

آن عالم ربّانی به اظهار مواعظ اخلاقی مهم و ارزنده مشهور بود. به علاوه، لطافت روحی ویژه ای در هنگام افاضه داشت و به همین دلیل، گاهی هنگام درس منقلب می گردید و می گریست و این حالت وی آثار تربیتی فراوانی بر شاگردان داشت. مکرّر به طلاب تذکّر می داد: «از نمی دانم گفتن، خجالت نکشید!» وتأکید می کرد:

«شما نباید تصور کنید مثل مردم عادی هستید. وابستگی شما به دین و اولیای الهی موجب رعایت یک سری از ملاّحظات می گردد که برای همه طلاب، توجه به آنها ضرورت دارد و به دلیل رسالتی که بر دوش دارید، قلمروی دارید که نباید از آن تجاوز کنید و باید به برخی شئونات پای بند باشید.» (3)

از ویژگی های آن عالم ربّانی و عارف الهی آن است که :

1. به هر مناسبتی طلبه ها را موعظه می کرد و چون مواعظ از دل برمی خاست، در عمق وجود اثر می گذاشت. همیشه اصرار بر انس با قرآن، دعا و عبادت داشت و می فرمود: خود را به این حالات عادت دهید و نگذارید چنین صبغه ای در وجودتان کم رنگ شود.


1- . ر.ک: سیمای دانشوران، حسنعلی خزائلی، قم، انتشارات گنج عرفان، چاپ اول، 1383ش، ص 127.
2- . ر.ک: سیمای دانشوران، حسنعلی خزائلی، قم، انتشارات گنج عرفان، چاپ اول، 1383ش، ص 128 - 132.
3- . ر.ک: فصلنامه مبلغان، واعظ وارسته (آیت الله عالم نجف آبادی)، غلامرضا گلی زوّاره، ص 102 - 106؛ نیز ر.ک: روضه رضوان، ص 224 - 226 و ص 228 - 232.

ص:96

2. درس منظّمی داشت و در استفاده از فرصت ها جدی بود و به آن سفارش می کرد و می فرمود: «در فرصت هایی که دستیابی مجدد به آنها امکان ندارد، در جهت خودسازی، افزایش معرفت و ارتباط با خدا بهره جویید». (1)

3. با وجود مقامات علمی و کمالات فقهی و داشتن درجه اجتهاد، برای وعظ و ارشاد مردم به منبر می رفت و سخنانش متّکی بر آیات و روایات بود و از دلی مطمئن سرچشمه می گرفت.

هنگامی که احداث مسجد کازرونی در اصفهان تمام شد، این عالم زاهد، امامت آن را عهده دار گردید و معمولاً پس از نماز جماعت به منبر می رفت و مسائل مذهبی، اخلاق و احکام را برای نمازگزاران به زبانی ساده بیان می داشت. علمای بزرگ و اندیشمندان معاصری چون آیت الله ابراهیم امینی و آیت الله مقتدایی - که هر دو بزرگوار هنوز در قید حیات اند و مشغول خدمت گزاری اند - از محضر علمی او استفاده های بسیار برده اند و همیشه او را به زهد، خوش خلقی و تهذیب نفس ستوده اند. (2)

سید محمد باقر کتابی، از نویسندگان و اساتید شهیر اصفهان، از آن عالم ربّانی به عنوان دانشمندی وارسته و فقیهی عادل یاد می کند و می نویسد:

اکثر مردم به او ارادت می ورزیدند. در تدریس شرح لمعه از معروف ترین اساتید اصفهان محسوب می گردید. بارها دیده بودم که برای تدریس وضو می ساخت. او همیشه مقید بود نان زکات داده بخورد و همیشه نماز را اول وقت اقامه می کرد و هنگام اذان صبح، در سنین کهولت، برای جماعت به مسجد می رفت و پس از برپایی نماز، در یک جلسۀ انس، که حالت عرفانی و اخلاقی داشت، حضور می-یافت. گاهی خود نیز در نماز جماعت که به امامت حاج آقا رحیم ارباب برگزار می گردید، حاضر می شد. (3)

برای خود زندگی ساده، توأم با قناعت و زهد برگزیده بود و در منزل محقّری روزگار می گذرانید.

سرانجام این مرد الهی و عالم ربّانی، در شب سه شنبه هجدهم ربیع الاول سال 1384 ق / مرداد ماه 1344ش، چشم از جهان فانی فرو بست و به جهان ابدی کوچ کرد. پیکر مطهّرش پس از تشییع


1- . مصاحبه محمد حسین ریاحی با آقای دکتر رضا عالم، 24 / 9 / 1384.
2- . مصاحبه محمد حسین ریاحی با آیت الله ابراهیم امینی، 24 / 12 / 1384.
3- . ر.ک: رجال اصفهان، سید محمد باقر کتابی، اصفهان، انتشارات گل ها، پاییز 1375 ش، ج 1، ص 229.

ص:97

باشکوه و با حضور علما و انبوه مردم در تکیۀ کازرونی تخت فولاد اصفهان دفن گردید. تقریرات فقهی و اصولی اساتیدش و نیز کتابی تحت عنوان «فضیلة السیادة و فضایل السادات» از آثار اوست. (1)

آیت الله مهدوی هرستانی در محضر اساتید و علمای مذکور، سطوح و قسمتی از خارج فقه و اصول حوزه را خواند و پایه اولیۀ مقامات علمی خویش را بنا نهاد و به تکامل رساند.

ب) حوزه علمیه قم

مهم ترین اساتید وی در این حوزه مقدّسه عبارت اند از حضرات آیات:

1. حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی؛

2. حاج سید صدر الدین صدر؛

3. سید محمد حجّت کوه کمری؛

4. سید محمد تقی خوانساری. (2)

ج) حوزه علمیه نجف اشرف

وی در این حوزه مقدّس بیشتر به تکمیل مبانی علمی خود پرداخت و به درجه اجتهاد نائل گردید. مهم ترین اساتید وی در این حوزه علمیه عبارت اند از حضرات آیات:

1. سید ابوالحسن اصفهانی؛

2. سید ابوالقاسم خویی؛

3. سید عبدالهادی شیرازی؛

4. سید محمود شاهرودی؛

5. آقا محمد ابراهیم اصطهباناتی؛

6. سید جمال الدین گلپایگانی؛

7. شیخ محمد کاظم شیرازی؛

8. حاج شیخ آقا بزرگ تهرانی؛ (3)

9. شیخ موسی خوانساری؛


1- . ر.ک: تاریخ تخت فولاد، سید مصلح الدین مهدوی، ص 172.
2- . تاریخ علمی و اجتماعی اصفهان در دو قرن اخیر، ج 3، ص 342 - 343؛ تشیع و حوزه علمیه اصفهان، ج 1، ص 620.
3- . تربت پاکان قم، عبدالحسین جواهر کلام، قم، انتشارات انصاریان، چاپ اول، 1382 ش، ج 4، ص 105.

ص:98

10. شیخ محمد علی کاظمینی. (1)

مشایخ اجازه

آیت الله مهدوی هرستانی(ره) از برخی علما و مراجع عظام نیز اجازه اجتهاد دریافت کرد که از مهم ترین مشایخ اجازه ایشان می توان به این بزرگان اشاره کرد:

1. آیت الله حاج سید علی بهبهانی؛

2. شیخ محمد کاظم شیرازی؛

3. آیت الله سید ابوالقاسم خویی؛

4. حاج شیخ آقا بزرگ تهرانی. (2)

شاگردان

بسیاری از طلاب و چهره های علمی در حوزه علمیه اصفهان از محضر آیت الله مهدوی هرستانی بهره مند شده اند؛ ولی به دلیل آنکه محل تدریس وی در اصفهان بود و همه شاگردانش از مدارس حوزه علمیه اصفهان و به ویژه مدرسه جده بزرگ بودند، در منابع، به تفصیل از شاگردان او نام برده نشده و اشاره ای به آنها نگردیده است، بلکه فقط نام دو تن از ایشان ذکر شده که عبارت اند از:

1. محقّق و دانشمند کم نظیر حجت الاسلام و المسلمین سید مصلح الدین مهدوی (ره)؛

2. عالم فرزانه حجت الاسلام و المسلمین سید باقر میردامادی. (3)

فعالیت ها

آیت الله سید مصطفی مهدوی هرستانی (ره) در مدت چهل سال از عمر شریفش که در حوزه علمیه اصفهان بود، آثار و برکات و خیرات فراوانی برای اسلام و جامعه مسلمین و به ویژه مردم اصفهان داشت و خدمات چشمگیر و کاملاّ مخلصانه ایشان در عرصه های مختلف اجتماعی و علمی مشهود و گواه این مدعاست:

1. ایشان به فقرا و مستمندان و خانواده های بی سرپرست بسیار کمک می کرد؛


1- . گنجینه دانشمندان، ج 9، ص 371.
2- . رجال اصفهان، ج 1، ص 239.
3- . خمینی شهر؛ شهری که از نو باید شناخت، ص 209- 210.

ص:99

2. کمک های چشمگیر به حوزه های علمیه و مدارس حوزوی؛ از جمله، مدت-ها به طلاب حوزه علمیه اصفهان شهریه می داد و تقسیماتی نیز به طلاب قم داشت؛

3. تعمیر و حتی تأسیس بسیاری از مدارس علمیه، به دور از تظاهر و سروصدا و به طور مخفیانه؛ مانند تعمیر مدرسه ملاّ عبدالله و برخی مدارس حوزوی خمینی شهر؛

4. خدمات و مساعدت های بسیار به مؤسسات خیریّه؛ مانند کمک به مؤسسه-های خیریه مهدیه، عسکریّه، انجمن مددکاری امام زمان (عجل الله فرجه) و نقش مؤثر در تأسیس و بنای آنها؛ (1)

5. نقش فعّال ایشان در تأسیس مؤسسه نابینایان ابابصیر اصفهان و بیمارستان معلولین و سالمندان صادقیه؛

6. تعمیر بسیاری از مساجد و تلاش در ایجاد بسیاری از کتابخانه ها و مراکز فرهنگی و تأسیس و تعمیر مدارس برای دانش آموزان. (2)

ویژگی های اخلاقی

حضرت آیت الله مهدوی، اخلاقی متعالی و روحیه ای بس بزرگ و الهی داشت. از ویژگی های اخلاقی معظم له می توان به موارد ذیل اشاره کرد:

1. او در برخورد محترمانه با افراد و شخصیت دادن به مردم کم نظیر بود. به علمای بزرگ گذشته و حاضر و مراجع عظام و پیرمردان اهل علم، احترام فوق العاده می گذاشت؛ آنها را بسیار تجلیل و تکریم می داشت، از ایشان به خوبی و عظمت یاد می کرد. در برخورد با ایشان، متواضع و در حفظ آثارشان کوشا بود و بارها مشاهده می شد که دست علمای بزرگ را می بوسید. (3)

2. هرچند او نماینده تام الاختیار آیات عظام سید عبدالهادی شیرازی و سید ابوالقاسم خویی بود، ولی به همۀ مراجع احترام می گذاشت و به دفتر آن عزیزان کمک مادی می کرد و به هیچ وجه اجازه نمی داد کسی به مرجعی جسارت و اسائۀ ادب کند و منزلت معنوی و علمی ایشان را به فراموشی سپارد. (4)


1- . همه مؤسسات مذکور در شهر اصفهان قرار دارند.
2- . تربت پاکان قم، ج 4، ص 106.
3- . تربت پاکان قم، ج 4، ص 106؛ مصاحبه نگارنده مقاله با حجت الاسلام سید مجتبی مهدوی هرستانی، 19 / 1 / 1389.
4- . خمینی شهر؛ شهری که از نو باید شناخت، ص 211.

ص:100

3. در دل دلجویی و تفقّد از علمای منزوی وگوشه نشین، بسیار جدی و کوشا بود و هیچ گاه رفقای قدیمی خویش را فراموش نمی کرد و با زبان و مال، به آنان محبّت می کرد.

4. مقیّد بود که در تمام مراسم ختم و بزرگداشت علما شرکت کند. با وجود کهولت سن و عوارض ناشی از کسالت آسم، هر عالم یا واعظی که رحلت می کرد و از دنیا می رفت، حتی الامکان در تشییع جنازه و مراسم ختم او شرکت می جست و این امر ناشی از تواضع بسیار و خوش خلقی و روحیه خداگرایی ایشان بود. (1)

5. همواره به طلاب و محصلان ابراز علاقه می کرد و آنها را بسیار تشویق به تحصیل و شرکت در مراسم روضه و منابر علما و روحانیون مبرّز می کرد.

6. بسیار کریم و بخشنده بود و به فقرا و مستمندان و خانواده های بی سرپرست کمک های فراوان می کرد. خدمات اجتماعی و نقش بی بدیل ایشان در تأسیس و توسعۀ مؤسسات خیریه، گواه این مدعاست. نکته شایان توجه اینکه در همۀ مراحل، کار خیر را به گونه ای محرمانه و مخفی انجام می داد. (2)

ویژگی های علمی و تألیفات

1. آیت الله مهدوی، تسلّط و تبحر کامل در مسائل و مباحث فقهی و فتاوای مراجع تقلید متقدم و متأخر داشت و همیشه حاضر الذهن بود. از هر بابی از فقه که مسئله ای پرسیده می شد، بلافاصله جواب می داد؛ به طوری که بسیاری از علما و مدرسین اصفهان نیز گاهی فتوای علما و مراجع گذشته و حال را از ایشان می-پرسیدند و یا سؤال کنندگان را به وی ارجاع می دادند و این دلیل بر کثرت تتبّع، مطالعات وافر و حافظه قوی آن عالم ربّانی بود. (3)

درس ایشان برای همه قشرهای جامعه مفید بود و بسیار ساده و روان درس می-گفت و در ضمن درس به مناسبت های بسیار، مطالب رجالی، تاریخی، ادبی و اخلاقی بیان می فرمود و شوخی می کرد. تدریس وی جامع بود و موجب خستگی و ملاّلت شاگردان نمی شد. (4)


1- . خمینی شهر؛ شهری که از نو باید شناخت، ص 212.
2- . تربت پاکان قم، ج 4، ص 107.
3- . تربت پاکان قم، ج 4، ص 107.
4- . خمینی شهر؛ شهری که از نو باید شناخت، ص 210.

ص:101

3. به همه شاگردان، میدان بحث و اجازۀ سؤال می داد و فکر و استعداد آنها را به کار می گرفت و همیشه درس های گذشته را می پرسید و مرور می کرد و اشکالات همه شاگردان را رفع می فرمود.

4. همیشه اتاق ایشان پر از کتاب های درسی، علمی و تاریخی بود و کتابخانه-اش برای همه طلاب، مفید و قابل استفاده بود. گاهی کتاب های خود را به شاگردان خویش و طلاب دیگر و حتی غیر اهل علم نیز اهدا می کرد. (1)

5. ایشان علاوه بر فقه و اصول، بر بسیاری از علوم اسلامی، احاطه بسیار داشت؛ از جمله اطلاعات رجالی او دربارۀ راویان احادیث و شرح حال علما و محدّثان بزرگ شیعه بسیار زیاد بود و از این جهت محبوب قلوب عام و خاص و به ویژه علمای اصفهان و قم بود. (2)

گفتنی است که ظاهراً برخی دست نوشته ها و تقریرهای فقهی، اصولی و رجالی از ایشان موجود است؛ اما پس از تحقّیق مستمر و جدی راقم سطور، مشخص گردید کتابی از او به طبع نرسیده است. دلیل مهم این موضوع را، اشتغال به خدمات بسیار اجتماعی و فعالیت در امور خیر و مؤسسات مردم نهاد و تدریس مداوم می-توان دانست.

ویژگی های سیاسی

آیت الله سید مصطفی مهدوی، از بینش عمیق و بصیرت نافذ و عالی در مسائل سیاسی برخوردار بود. او به حضرت امام خمینی و انقلاب اسلامی بسیار علاقه مند بود و از آن مرد الهی به عنوان مرجع عالی قدر و نماینده مورد تأیید امام زمان علیه السلام نام می برد و با طاغوتیان مبارزه می کرد و آنان را مظهر بی عدالتی، ظلم و بی دینی می دانست. ایشان در روز ورود امام خمینی، در بهشت زهرا به دیدار و استقبال امام رفت و به دفتر آن بزرگوار همیشه کمک مالی می کرد و در سخنرانی های خویش فتوا و نظرات ایشان را علناً بیان می داشت و بر تبعیت کامل از امام راحل تأکید می ورزید. (3)


1- . خمینی شهر؛ شهری که از نو باید شناخت، ص 211.
2- . تاریخ علمی و اجتماعی اصفهان در دو قرن اخیر، ج 3، ص 343؛ رجال اصفهان، ج 1، ص 240؛ تذکرة القبور، ج 2، ص 1089.
3- . معجم القبور وفیات الاعلام، نسخه خطی؛ تشیع و حوزه علمیه اصفهان، ج 1، ص 620 - 621؛ مصاحبه نگارنده مقاله با حجت الاسلام سید مجتبی مهدوی هرستانی، 19 / 1 / 1389.

ص:102

فرزندان

آیت الله سید مصطفی مهدوی هرستانی، صاحب دو پسر به نام های سید محمد علی و سید محسن، و یک دختر است. فرزندان ایشان هر دو از جوانان درس خوانده، فاضل، متدیّن و خدمتگزار هستند. سید محمد علی به امر تدریس در حوزه علمیه اصفهان و خمینی شهر اشتغال دارد و سید محسن، علاوه بر تحصیل و تدریس در حوزه علمیه، امام جماعت مسجد صاحب الزمان (عج) هرستان است و هر دو از طلاّب فاضل به شمار می آیند. داماد ایشان نیز حجت الاسلام سید محمد علی احمدی از فضلا و مدرسان حوزه علمیه قم و امام جماعت مسجد الحجة (واقع در خیابان چهارمردان قم) است و منشأ خیرات و برکات بسیار برای اسلام و مسلمین بوده اند. (1)

شایان ذکر است که آیت الله مهدوی هرستانی دارای پنج برادر به نام های «حاج سید مرتضی، سید رضا، سید محمد، سید مجتبی و سید احمد» بود که همه اهل فضل و علم بودند و فقط حجت الاسلام سید مجتبی مهدوی در قید حیات است. او سه خواهر نیز داشت که همه دار فانی را وداع گفته اند و آخرین خواهر او تا اوایل محرّم الحرام 1431 ق زنده بود. (2)

غروب خورشید

این عالم ربّانی و فقیه صمدانی، خدمتگزار اسلام و مسلمین، سرانجام در صبح روز یکشنبه مورخ 7 / 3 / 1368 ش برابر با 23 شوال 1409 ق، یک هفته قبل از فاجعه رحلت جان گداز امام خمینی(ره) در سن هشتاد سالگی، پس از عمری با برکت و مجاهدت در تهذیب نفس و علم و دانش و خدمتگزاری خالص بندگان خدا، در پی بیماری سرطان در اصفهان درگذشت و به دیدار معبود شتافت. پیکر این عالم گران قدر پس از تشییع باشکوه در اصفهان، به قم منتقل گردید و در آنجا نیز پس از تشییع واقامه نماز بر پیکر شریفش به وسیله حضرت آیت الله سید محمد رضا گلپایگانی، در حجرۀ اول از درِ ورودیِ صحن نو (همان صحن بزرگ) در حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه علیها السلام و در کنار مرقد آقای سید علی فانی (ره)، که امروز دفتر تبلیغات حرم مقدّسه است، مدفون گردید و آرامش ابدی یافت. (3)


1- . خمینی شهر؛ شهری که ازنو باید شناخت، ص 213.
2- . مصاحبه نگارنده مقاله با حجت الاسلام سید مجتبی مهدوی هرستانی، 19 / 1 / 1389.
3- . همان؛ گنجینه دانشمندان، ج 9، ص 371؛ تربت پاکان قم، ج 4، ص 106 - 107.

ص:103

آیت الله سید جلال الدین فقیه ایمانی (ره) «امین فقاهت» / سید محمدحیدر فاضلی

اشاره

پیش بیان

قُلْ هَلْ یسْتَوِی الّذینَ یعْلَمُونَ وَ الّذینَ لا یعْلَمُونَ إِنّما یتَذَکَّرُ أُولُوا اْلأَلْبابِ؛ «بگو، آیا کسانی که می دانند با کسانی که نمی دانند، یکسان اند؟ فقط خردمندان متذکّر می شوند». (1)

شرح حال انسان های بزرگ و عالمان وارسته که در حیات مبارکشان، با مجاهدت های علمی و عملی، قله های رفیع علم، عبودیت و معرفت الله را پیمودند و تاریخ ارزشمند و سترگی را از خود به یادگار گذاشتند، از عهده قلم و بیان خارج است؛ زیرا عمق و ابعاد شخصیتی آنان، دریای ژرفناکی را می ماند که گنجینه های پربهایی را در خود نهان دارد که کشف آن میسور نیست.

آیت الله سید جلال الدین فقیه ایمانی، از تبار بزرگمردان علم در میدان عمل است که پس از هجرت های علمی به حوزه های آن زمان شیعه از جمله حوزه کهن نجف اشرف، و کسب دانش، بینش و معرفت از محضر استوانه های علم و فقاهت شیعه و افتخار دامادی حضرت آیت الله سید ابوالقاسم خوئی (علیه الرحمه) و طی مدارج عالی علمی و فقهی، به ایران بازگشت تا زکات علم را در


1- . زمر/ 9.

ص:104

میدان عمل به خلق الله بپردازد. به راستی با نگاهی به زندگی آن عالم پارساو خدوم، او را الگوی شاخص و مناسبی در خدمت به علم، علما و حوزه های علمیه شیعه می توان یافت.

ولادت و پیشینه خاندان

سید جلال الدین فقیه ایمانی، در سال 1311ش در خانواده ای علمی و مذهبی در اصفهان قدم به عرصه وجود گذاشت. آن سید جلیل القدر، فرزند ارشد آیت الله حاج سید مصطفی فقیه ایمانی بود که نسب شریف سیادتشان، به شاخه ای از سادات محترم حسینی مشهور به «نوربخشی ها» می رسد. (1)

سید مصطفی و پدرش عالم ربّانی سید محمدکاظم فقیه ایمانی، از علمای مشهور اصفهان بود. سید محمد کاظم در منطقه زانیان (2) بود و از زمرۀ شاگردان مرحوم آخوند به شمار می رفت. ایشان به دستور آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی (ره) در آن منطقه شروع به فعالیت کرد.

آیت الله سید مصطفی فقیه ایمانی در منطقه احمدآباد اصفهان پیش نماز بود و به فعالیت دینی اشتغال داشت و پدر همسرش، آیت الله شیخ عبدالحسین نیز از علمای شناخته شده و منشأ خدمات بود. (3)

آیت الله سید محمد باقر ابطحی اصفهانی، از دوستان آن عالم راحل، می گوید:


1- . شجره نامه خاندان آیت الله فقیه ایمانی، به همت عالم وارسته، محروم آیت الله سید ابوالقاسم دهکردی فراهم آمده است که هردوخاندان اصیل، از تیره سادات شریف حسینی نسب اند. مرقد مطهر یکی از اجداد بزرگوارش، در لواسانات تهران واقع شده که زیارتگاه عموم مردم است. سید جلیل القدر امام زاده عبدالله در منطقه جائیج واقع در بلوار امام خمینی گلندوک در مرکز لواسان قرار گرفته. این بقعه دارای مساحتی حدود 1500 متر مربع است. قدمت بقعه به قرن هفتم باز می گردد که در فهرست میراث فرهنگی کشور به ثبت رسیده است.
2- . منطقه زانیان (مهدیه) که به آن، «سامان» نیز اطلاق می شود، از توابع شهرکرد استان چهار محال و بختیاری، در دامنه کوه شیراز قرار دارد. زبان مردم، ترکیِ قشقایی و فارسی است. در گذشته این نقطه به جهت شعرای نامورش مانند عمان سامانی، دهقان سامانی، قطره سامانی، نیسان سامانی شهرت داشت؛ عمان سامانی در باره زادگاهش گفته است: سامان که بود به زیر کوه شیراز داده است به روح مرغ سعدی پرواز بر اساس آمار سال 1385 جمعیت سامان چهارده هزار و 777 نفر بوده است. ارتفاع این منطقه از سطح دریا دو هزار و نوزده متر است. این منطقه به دلیل قرار گرفتن در حاشیه زاینده رود، از مهم ترین قطب های کشاورزی استان و از مناطق گردشگری کشور به حساب می آید. پل تاریخی زمان خان در ا ین ناحیه قرار دارد.
3- . در کتاب «سیری در تاریخ تخت فولاد اصفهان» به قلم عالم محقق، مرحوم سید مصلح الدین مهدوی، در صفحه 57، از عالم فاضل و وارسته شیخ یحیی (ره) و در صفحه 138 از عالم عظیم القدر سید مصطفی فقیه ایمانی ذکری رفته است.

ص:105

پدر ایشان، مرحوم سید مصطفی فقیه ایمانی سید عالم و محترمی بود. پدر همسرشان مرحوم شیخ عبدالحسین همسایه ما بود. آن عالم ربّانی، بسیار انسان مقدّسی بود. او امام جماعت و محل وثوق مردم بود.

دوران تحصیل

الف) شروع تحصیل در اصفهان

دوران تحصیل مرحوم آیت الله سید جلال الدین فقیه ایمانی را می توان به سه دوره (سفر به اصفهان، قم و نجف اشرف) تقسیم نمود. ایشان پس از رسیدن به سن تحصیل، دوره ابتدایی را در شهر خود به پایان رسانید و از دروس استادانی بنام، همچون حضرات آیات حاج شیخ حیدر علی صلواتی اصفهانی (1)، و (دایی خود) حاج شیخ یحیی فقیه ایمانی، حاج شیخ فضل الله ذوعلم و حاج شیخ محمد حسن عالم نجف آبادی بهره (2) برد.

در میان اساتید اصفهان، ایشان با حاج شیخ یحیی فقیه ایمانی ارتباط بیشتری داشت. وی از مرحوم آقای ذوعلم نیز به نیکی یاد می کرد.

ب) تحصیل در قم

فقیه ایمانی، این تشنه دانش و بینش، در عنفوان جوانی دست به هجرت علمی به قم مقدّس می زند. طبق نقل خود او، از اوایل طلبگی که در اصفهان درس می-خواند، شور و اشتیاق ادامه تحصیل در قم را در سر می پروراند. اما علاقه مادری باعث می شود که مادرش مخالفت کند. پدرش می گوید:« بر سر سفره خودمان، چیزی کم و زیاد نمی شود، ولی اگر به قم بروی، نمی توانم هزینه آن


1- . عالم فاضل، زاهد عابد و واعظ شیخ حیدر علی صلواتی فرزند حاج قدیرعلی مداح در سال 1321 در شمس آباد از محلات خوزان اصفهان متولد شد. ایشان پس از سال ها تلاش علمی نزد اساتید و فقها و بزرگان، به مقامات عالی علم و اجتهاد رسید و از عده ای از اساتیدش اجازه روایتی و اجتهاد و ارشاد دریافت نمود. از آیت الله صلواتی آثار زیادی باقی مانده؛ همانند نجم السهیل، اشعار ناب و... . او در سال 1351ش در اصفهان درگذشت و در تکیه حاج آقا باقر تخت فولاد مدفون گردید. (سیری در تاریخ تخت فولاد اصفهان).
2- . عالم فقیه و زاهد واعظ، مرحوم حاج شیخ محمد حسن نجفی عالم نجف-آبادی (متوفای 1384ق) از مدرسین و از ائمه جماعت مدرسه جده اصفهان، یکی از آثار مشهورش کتاب فضیلة السیادة است. (سیری در تاریخ تخت فولاد اصفهان).

ص:106

را تأمین کنم و باید با هزینه خودت بروی». ایشان می گوید: «ما با لطایف-الحیل و واسطه های زیاد، بالاخره توانستیم رضایت والدین، خصوصاً مادر را جلب کنیم و به قم آمدیم.» (1)

او عازم حوزه علمیه قم می شود که در آن زمان، پس از حوزه نجف، بزرگ ترین حوزه علمی - معرفتی شیعه محسوب می شد.

در حوزه قم، دروس عالی را نزد اساتید بزرگی چون حضرات آیات حاج شیخ مرتضی حائری، سید محمد باقرسلطانی، علاّمه طباطبایی، سید محمد حجت، حاج آقا حسین بروجردی، سید محمد رضا گلپایگانی و دیگر بزرگان فراگرفت.

از هم دوره ها یا دوستان او در حوزه ، از حضرات آیات سیدمحمدباقر ابطحی اصفهانی، ابراهیم امینی (امام جمعه سابق قم)، راستی کاشانی، آقای الهی قمی (داماد آیت الله اراکی) می توان نام برد.

از اساتید قم، او با آیت الله سلطانی (2) ارتباط بیشتری داشت و از ایشان ذکر خیر می کرد. و همچنین با حضرت آیت الله گلپایگانی (ره) مأنوس بود و آنان را به نیکی می ستود.

ج) تحصیل در نجف اشرف

اقیانوس بی کران حوزه کهن و هزارساله نجف اشرف در جوار حضرت امیرالمؤمنین:، سید جلال الدین جوان، این تشنه زلال علوم اسلامی را در 26 سالگی به سوی خود می کشاند. ایشان در حلقه درس مراجع حوزه نجف، آیت الله سید محسن حکیم و آیت الله حسین حلی (ره) شرکت کرد. سپس افتخار استفاده علمی از حضرت آیت الله حاج سید ابوالقاسم خویی(ره) نصیب او می شود.

ایشان قبل از آیت الله خویی، ملتزم درس آیت الله حلی (ره) بود، اما وقتی به درس مرجع فقید شیعه آیت الله خویی راه می یابد، زندگی علمی و شخصیتی او متحول می شود.

برخی از هم دوره ها و دوستانش در نجف عبارت اند از حضرات آیات مرحوم آقای شیخ حسن صافی اصفهانی، ناصری دولت آبادی، شیخ جعفر اراکی ( از اساتید مدرسه مروی تهران) و سید محمد علی موحد ابطحی (ره).


1- . مصاحبه با فرزند ارشد ایشان حجت الاسلام حاج سید محمد فقیه ایمانی (دامت برکاته).
2- . آیت الله سلطانی، پدر همسر حجت الاسلام حاج سید احمد خمینی، در جوار مرقد امام راحل (قدسره الشریف) مدفون است.

ص:107

جریان ازدواج

هر انسانی در سنین جوانی به فکر تشکیل خانواده و ازدواج می افتد. فاضل ارجمند، حجت الاسلام حاج سید محمد فقیه ایمانی (دامت برکاته) در خصوص ازدواج پدرش نقل می کند: «مرحوم حاج آقا دربارۀ جریان ازدواج خود با دختر استاد معظم خود آیت الله خوئی(ره) می فرمود که آیت الله صافی اصفهانی و آیت الله حاج آقا باقر خوانساری به عنوان معرف، نقش زیادی در این ازدواج داشتند».

وی در ادامه می افزاید:«مادر بزرگ ما در عالم رؤیا حضرت زهرا علیها السلام را می بیند که خطاب به ایشان می فرمایند: «پسر من می آید و او را رد نکن».

البته این دختر خواستگار دیگری نیز از اهل علم داشت که دارای روابط قوی با بیت مرحوم خویی بود، اما از آنجا که سید نبود، افتخار دامادی آیت الله خویی نصیب سید جلال الدین می شود. این جریان، بسیار شبیه جریان ازدواج امام راحل (ره) است. (1)

ثمره این ازدواج، هفت پسر به نام های حجت الاسلام حاج سید محمد فقیه ایمانی، حاج سید مهدی، حاج سید ابراهیم، حاج سید مصطفی، حجت الاسلام حاج سید مجتبی، حاج سید محمود و حاج سید حسن فقیه ایمانی بود و سه دختر او نیز هر یک به ترتیب با سه بیت رفیع آیات عظام گلپایگانی، نوه سید علی محمد مددی موسوی (2) از علمای نجف (اهل مشهد) و نوه مرحوم آیت الله سید محمد صادق لواسانی وصلت کردند. (3)


1- . مراجعه شود به کتاب سرگذشت هایی از زندگی امام خمینی (ره).
2- . برادر آیت الله مددی که در قم درس خارج دارد.
3- . سایت شیعه نیوز.

ص:108

فعالیت های علمی در نجف اشرف

از تألیفات آیت الله سید جلال الدین فقیه ایمانی در نجف، علاوه بر تعلیم و تعلم، تقریرات درسی آیت الله العظمی خویی و مباحث دینی است که به صورت دست نویس می باشد. ایشان می فرمود: «در جلسات استفتائات مرحوم آیت الله العظمی خوئی نیز همکاری هایی داشتم». (1)

بازگشت به ایران

بر اثر فشارهای رژیم بعث بر حوزه علمیه نجف آیت الله فقیه ایمانی در سال 1348ش. به ایران آمد و بنا به دعوت عده ای از مؤمنین اصفهان، در این شهر رحل اقامت افکند.

کرسی تدریس

آیت الله فقیه ایمانی، در بدو ورود به شهر علمی و باستانی اصفهان، ضمن تصدی نمایندگی آیت الله العظمی خویی، به تدریس رسائل و کفایه در مدرسه علمیه ملاّ عبدالله اصفهان مشغول شد. او شاگردان خوبی داشت و از اساتید برجسته به شمار می آمد. فضلای بزرگواری چون سید علی رضا افقهی (از علمای سبزوار)، مرحوم آقای کرمانی، حاج آقای متقی اصفهانی و... از زمره شاگردان ایشان محسوب می شوند.

او همزمان علاوه بر کار تدریس، پرچم ارشاد مردم را نیز به دست می گیرد و سمت امام جماعت را عهده دار می شود. ظهرها در مسجد کازرونی و شب ها در مسجد اقدسیه اصفهان به این امر اشتغال می ورزد و سال ها این برنامه ادامه می یابد.

از آنجا که وی داماد آیت الله خویی بود طبیعی است که مردم و مقلدین به وی مراجعه کنند و از طریق ایشان بهتر با مرجعشان ارتباط برقرار نمایند. از سوی دیگر، آیت الله فقیه ایمانی بسیار مورد اعتماد و علاقه آیت الله خویی بود و از این رو امور مقلدین و نمایندگی ایران - عراق از طریق آیت الله فقیه ایمانی انجام می شد. ضمناً پاسخ گویی به سؤالات شرعی مقلدین، رسیدگی به مشکلات


1- . به نقل از حجت الاسلام حاج سید محمد فقیه ایمانی.

ص:109

آوارگان عراقی، خانه سازی برای آنان، کمک به نیازمندان و برخی مؤسسات عام المنفعه، از کارهای روزمره ایشان بود. (1)

بحران آوارگان عراقی

وقتی حزب بعث قدرت گرفت و ایرانی ها را از عراق اخراج کرد، فقیه ایمانی که وکالت از مرجعیت را برعهده داشت در این خصوص احساس مسئولیت کرد و به گفته فرزندش، برای رسیدگی به امر آوارگان عراقی دو سفر مهم انجام داد.

نخست به کرمانشاه و تا مرز خسروی سفر می کند و کمک های فراوان مردمی و غیر آن را که مورد نیاز آوار گان بود، به آنان می رساندو از شیعیان آواره دلجویی می کند. در آن سفر، عده زیادی از علما و محترمین را به اصفهان آورد که از آن جمله می توان از مرحوم آیت الله حاج شیخ مجتبی لنکرانی یاد کرد. آیت الله فقیه ایمانی، آن عالم جلیل القدر را با خانواده اش به اصفهان آورد که تا آخر عمر در اصفهان ماندگار شد. مرحوم آیت الله شیخ مجتبی لنکرانی، یکی از علما و بزرگان برجسته حوزه علمیه اصفهان محسوب می شد.

سفر دوم ایشان به استان کرمان و شهرستان جیرفت بود که دولت، تعداد زیادی از آوارگان عراقی را به آنجا انتقال داده بود. آن عالم خدوم در این سفر، کمک های فراوانی را از سوی آیت الله خوئی در میان آوارگان توزیع کرد. در جیرفت نیز تعداد زیادی از بزرگان حوزه علمیه نجف و کسانی را که به صورت نامناسبی در چادر ها زندگی می کردند، به اصفهان منتقل کرد و با کمک مرحوم آیت الله شمس آبادی و تعدادی از اعیان و بزرگان اصفهان، چندین واحد مسکونی ساخت و به قیمت بسیار ناچیز در اختیار رانده شدگان عراقی گذاشت. آن محله به نام محلۀ «عرب ها» در خیابان کاوه اصفهان شهرت یافت و جمع زیادی از این مردم در آنجا زندگی می-کردند. (2)


1- . نشریه خیمه، آبان 1388ش.
2- . به نقل از فرزند ارشد حجت الاسلام سید محمد فقیه ایمانی.

ص:110

مجتمع مسکونی «مدینة العلم»

شاید بتوان گفت که احداث مجتمع بزرگ علمی و مسکونی مدینۀ العلم قم، در گستره حوزه های شیعی، حتی در زمان فعلی شاهکاری کم نظیر به حساب آید. این مهم به همت والای آیت الله فقیه ایمانی آن هم در زمان طاغوت شاهنشاهی و محدودیت های جاری آن زمان، به نحو احسن انجام گرفت.

ساخت این مجتمع حسب الامر مستقیم مرجع جهانی شیعه، آیت الله سید ابوالقاسم خویی آغاز گردید. آن زعیم راحل با امکاناتی که در اختیار داشت، تأسیسات عظیم و بناهای بزرگ، کتابخانه ها، مدارس و حوزه های علمیه دیگری نیز در کشورهای مختلف جهان بنیان نهاد؛ از جمله در آمریکا، انگلستان، فرانسه، لبنان، تایلند، بنگلادش، مالزی، اندونزی، پاکستان، عراق و جمهوری اسلامی ایران، (1) اما در میان همه آنها، مجتمع «مدینة العلم» قم، در صدر قرار دارد.

در روزنامه رسالت آمده است:

از باشکوه ترین آثار ماندگار مرحوم آیت الله العظمی خوئی، مجموعه فرهنگی - مسکونی مدینة العلم در قم می باشد. در سال 1354 به دستور آن مرجع فقید و به همت نماینده و داماد ایشان، مرحوم آیت الله حاج سید جلال الدین فقیه ایمانی، در حاشیه شهر قم زمین هایی جهت تأسیس مرکز علمی - دینی خریداری شد و کار ساختمان سازی طبق اصول مهندسی شروع گردید، لیکن بعد از یک سال ساخت، پروژه از طرف ساواک تعطیل و متوقف شد. بعد از دو سال در اوج تظاهرات مردمی، عملیات ساختمانی مجدداً بدون سروصدا و تبلیغات آغاز شد . از سال 1359 با اسکان جمعی از فضلای حوزه علمیه در بلوک 1 و2 از فاز اول مدینة العلم، بهره برداری انجام گرفت و به تدریج بلوک های دیگر آن تکمیل شد. ضمن استفاده مسکونی، کار ساخت مدرسه علمیه و کتابخانه ای عظیم در مجموعه به سرعت و با معماری اسلامی مدرن جهت استفاده طلاب و دانشجویان طبق نقشه پیش بینی شده، انجام و سپس مورد بهره برداری قرار گرفت و طی سالیان بعد و با توسعه فعالیت ها دو فاز دیگر به این مجموعه افزوده شد.


1- . نامداران راحل، ص 390.

ص:111

مدینة العلم آیت الله العظمی خوئی(ره) را می توان یکی از بزرگ ترین و زیباترین آثار معماری اسلامی دانست که با طرح های برگرفته از اصالت سنت و اصول فنی و مهندسی، توانسته الگوی نمونه ای برای شهرک سازی اسلامی باشد. ]این مجتمع[ موقوفه ای است که بیش از سیصد خانوار از ملیت های مختلف را اسکان داده است و سالیانه حدود یکصد طلبه مجرد نیز در مدرسه علمیه این مجتمع، اشتغالات علمی دارند و ضمن آنکه کتابخانه با عظمت آن نیاز دانش پژوهان را برآورده می کند. شایان ذکر است بنیانگذاری مجموعه مدینه العلم حاصل تلاش چشمگیر و درایت دوراندیشانه حضرت آیت الله فقیه ایمانی است.

مرحوم آیت الله العظمی خوئی(ره) جهت قدردانی از خدمات و زحمات مخلصانه مرحوم آیت الله فقیه ایمانی در نامه هایی کراراً مزد و اجر ایشان را از حضرت ولی عصر (عج) مسئلت نموده اند. (1)

حجت الاسلام سید محمد فقیه ایمانی (دامت برکاته) در این خصوص می-گوید:

«در سال 1354ش نامه ای از سوی حضرت آیت الله العظمی خوئی1 به مرحوم پدرم رسید که در آن مرقوم فرموده بودند: برای رفاه حال طلاب حوزه علمیه قم، به فکر جایی باشید، زمینی تهیه و برایشان خانه سازی شود».

مرحوم فقیه ایمانی که تا آن زمان در اصفهان سکونت داشت، با سفرهای متعدد به قم، اقدام به تهیه جایگاه و زمین مناسب برای طلاب می کند.

حجت الاسلام شیخ محمد جواد طبسی که از دوستان آن عالم خدوم به حساب می آیند، می فرمود:

«مرحوم آیت الله سید جلال فقیه ایمانی (ره) یکی از وکلای موفّق مرحوم آیت الله العظمی خوئی بودند و شاید در میان وکلای آقا، کسی به اندازۀ ایشان خدمت نکرده باشد. در سال 1349 که آن هجرت عمومی از حوزۀ نجف به قم انجام شد، در منزل آیت الله شیخ عبدالرحمان حیدری ایلامی، که عده ای از فضلای نجف هم بودند، مرحوم سید جلال الدین فقیه ایمانی پیام سلامتی حضرت آیت الله خوئی را داد و فرمود قرار است شهریه ای از سوی آقا به طلبه هایی که از نجف آمده اند، داده شود. ابتدا شهریه پنجاه تومان بود که در آن وقت، مبلغ زیادی بود.

در سال 1354 ش بنده خانه ای را در خیابان آذر قم خریده بودم و برای ثبتش به یکی از دفاتر رفتم. مرحوم آیت الله سید جلال فقیه ایمانی را در آنجا دیدم. ایشان فرمودند: زمین بسیار بزرگی را


1- . روزنامه رسالت، مورخه 4/10/87، ش6605، ص6.

ص:112

خریدیم و آمده ام که آن را برای طلاب ثبت کنم تا در آینده آنجا را بسازیم. همان زمین، مدینة العلم شد. در نجف نیز آیت الله العظمی سید محمود شاهرودی شبیه این مجتمع را داشت و در قم نیز اکنون برای طلاب جوان و تازه ازدواج کرده مجتمعی دارد، اما نه به آن گستردگی. اگر مدینة العلم رفته باشید، می بینید که هنوز هم زیبایی و عظمت خودش را از دست نداده است. بنده شاهد بودم که ایشان شبانه روز مشغول بود تا آنجا را ساخت. (1)

قسمت اول زمین مدینة العلم، در حدود چهل هزار متر بود. بعد قسمت کارخانه که در کنار آن قرار داشت و سپس بخش پشت بیمارستان به آن اضافه و به مرور ساخته شد. بناهای مدینة العلم از یک تا پنج طبقه احداث شده اند. بنای مدرسه و مجتمع مسکونی، فضای زیادی به خود اختصاص داده است. بیش از سیصد واحد مسکونی دارد. مدرسه دارای بیش از یکصد حجره، تعداد زیادی مدرس و تعدادی سالن های اجتماع است.

ساختمان این مرکز علمی- مسکونی، تلفیقی است از معماری اسلامی - سنتی با معماری نوین. مرحوم آیت الله فقیه ایمانی با وجود حجم وسیع فعالیت و مدیریت و سرپرستی مراکز مربوط به آیت الله العظمی خوئی (ره) که در قم و شهرهای دیگر پراکنده بود، از همت بلند و دوراندیشی والایی برخوردار بود. روش او این بود که کا را با آینده نگری و کیفیت بالا انجام می داد. فرزند وی در این خصوص می گوید:

«گروه مهندسی که ایشان با آنها بیشتر کارها را دنبال می کرد، به سرپرستی مهندس پدیدار بود. آقای مهندس پدیدار می گفت پس از طرح ریزی اولیه، گمان می کردیم کارفرما طرح ما را نپذیرد؛ زیرا آنان بیشتر سعی می کنند طرح ها ساده تر و کم هزینه تر باشند، اما پدر شما این طرح را پذیرفت و خودش هم در مراحل کار نقشه ها با ما همفکری می کرد و بیشتر دغدغه آسایش طلبه و محل سکونتش را مد نظر داشت. در این طرح یک اتاق بیرونی هم در نظر گرفته شده که اقتضای زندگی طلبگی و جداکننده زندگی مرد از بخش خانه وخانواده است. همچنین سعی شده خانه ها خیلی باز و آزاد نباشند که اقتضای زندگی مذهبی چنین است. حیاط، نور و فضای کافی هم برای بازی بچه ها در نظر گرفته شده است. همچنین فضاها به گونه ای طراحی شده اند که تکراری نباشند و زندگی از


1- . مصاحبه اختصاصی نگارنده با حجت الاسلام شیخ محمد جواد طبسی (دامت برکاته) در قم.

ص:113

شادابی لازم برخوردار باشد. این عالم وارسته، در روند فعالیت ها، نقش مستقیمی داشت و در جلساتی که با مهندس ها دایر می نمود، روی این مسائل بحث می کرد». (1)

کتابخانه مدرسه مدینة العلم

مدرسه مذکور دارای کتابخانه بسیار بزرگی است که بیشتر، جنبه تخصصی حوزوی دارد. به دلیل آنکه در منطقه ای که مدینة العلم واقع شده، چنین کتابخانه بزرگ و مجهزی نیست، دانشجویان و محصلین به این کتابخانه رجوع می کنند. از این رو، مدیریت وقت مدرسه به فکر افتاد که کتاب های مورد نیاز این قشر را تهیه کند تا آنان نیز از این مرکز علمی، بهره مند شوند. (2)

بناها و کتابخانه هایی که مرحوم آیت الله فقیه ایمانی احداث کرده است، عمدتاً در شهر مقدّس قم و خراسان قرار دارد. البته در اصفهان نیز کتابخانه ای احداث شده است.

از جمله خدمات ایشان در خارج از کشور، به دارالایتام سوریه و لبنان می توان اشاره نمود.

مدرسه علمیه آیت الله خویی در مشهد

دومین بنای عظیمی که مرحوم فقیه ایمانی عهده دار ساخت آن بود، مدرسه علمیه آیت الله العظمی خوئی (قدسره) در مشهد مقدّس است که نزدیک حرم مطهر امام رضا علیه السلام احداث شده است. قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، بسیاری از مدارس اطراف حرم رضوی به بهانه توسعه حرم مطهر، تخریب شدند. (3) به گفته استاد و محقّق گرانمایه حجت الاسلام محمدجواد طبسی (دامت برکاته)، تقریباً با فاصله دو - سه سال از شروع بنای مدینة العلم قم، ساخت مدرسه مشهد به همت والای آن عالم خدوم آغاز شد. ایشان نقل می کند:

«در مشهد خدمت ایشان رسیدم. در خیابان آیت الله شیرازی - معروف به بالا خیابان - در آن کوچه ای که مدرسه احداث شده، به دیدنشان رفتم. این محله ابتدا بسیار فرسوده و کهنه بود و قبلاً کنسولگری روس ها در آنجا واقع شده بود. مرحوم آیت الله فقیه ایمانی (ره) این زمین را از یک مالک می خرد که مهم ترین خدمت ایشان برای حوزه های علمیه قم و مشهد بود. امروزه حوزه علمیه مشهد


1- .مصاحبه نگارنده با حجت الاسلام استاد حاج سید محمد فقیه ایمانی (دامت برکاته).
2- . مصاحبه نگارنده با حجت الاسلام استاد حاج سید محمد فقیه ایمانی (دامت برکاته).
3- . روزنامه رسالت، مورخه4/10/87 ، ص6.

ص:114

در آنجا متمرکز است و محور قرار گرفته است. جای بسیار وسیعی است و دارای کتابخانه بزرگ، مجهز، مدرس ها و دیگر امکانات است. در حوزه مشهد، جز این مدرسه، چنین مکان علمی و فرهنگی وسیعی نداریم.

وقتی که به خدمتشان رسیدم، سال 1354 بود. ایشان تازه آنجا را خریده و کار ساختمانی را شروع کرده بود.

در اهمیت مدرسه آیت الله العظمی خویی (ره) در مشهد همین بس که طلاب ملیت های گوناگون از آن استفاده می کنند. در وسعتش باید گفت که تقریباً راستۀ یک خیابان را به خود اختصاص داده است و فضای آن به حدود ده هزار مترمربع می-رسد.

گفتنی است، فاز جدید مدرسه، در سه طبقه، روز عید فطر 1386 به یمن قدوم مرجع عالی قدر حضرت آیت الله العظمی آقای وحید خراسانی (مدظله) افتتاح گردید.

در اصفهان نیز کارهای علمی و خدمات ارزشمندی داشت. ظاهراً در آنجا هم پاساژی احداث می کند تا صرف هزینه حوزه شود. در مشهد، مکان هایی را برای طلاب تهیه کرده بود.

وجوهاتی که از آیت الله العظمی خویی (ره) در دست ایشان بود، به خوبی و به نحو احسن در خدمت علم و رفاه عالمان مصرف می شد. اگر خدمات و احداث بناهایی که به همت ایشان و با آینده نگری انجام گرفته، اکنون انجام می شد، نیازمند ده ها برابر بودجه آن زمان بود که در این زمان، چنین اقداماتی نشدنی می نماید.»

خصوصیات فردی و اخلاقی

به گفته دوستان و فرزندان آیت الله فقیه ایمانی (ره)، وی انسانی خوش برخورد، شاد و شوخ طبع بود. فرزند ارشد ایشان در این باره عنوان می دارد:

«مرحوم والد در عین شوخ طبعی و نشاط، مدیر بود و جدیت لازم را در محیط کار و مدیریتی دارا بود. این نشاط را در زندگی خانوادگی هم داشت.

معمولاً روابط در خانواده ما، در محیط بی تنش و آرامی بود و برخورد ایشان با خانواده، بسیار صمیمی بود. ایشان با وجود ده فرزند و زندگی شلوغی که داشتد، اما تنش و مسائل ناگواری که معمولاً نوع خانواده های پرجمعیت با آن مواجه اند، در این خانواده راه نداشت».

فرزند وی بازگو می کند:

ص:115

«مرحوم پدر، به اقتضای کارش، مسافرت های زیادی به اصفهان، قم، مشهد، تهران و خارج کشور داشت و معمولاً مادرمان بار تربیت اولاد را به تنهایی و بیشتر تحمل می کرد. با همه این احوال، مشکل جدّی در زندگی نداشتیم. پدر ما در سفرها کم توشه بود. اکثر اوقات بقچه سفیدی همراه داشت که در آن مدارک ضروری مربوط به کار و یک دست لباس منزل را در آن می پیچید و آن را زیر بغل می گرفت و در ماشین و هواپیما آن را همراه داشت. به اقتضای سفر برای خانواده اش سوغاتی می آورد. البته تهیه سوغاتی را به عهده یکی از دوستان می گذاشت و آن همراه بلیط، تحویل قسمت بار می داد و باز با همان وسایل که زیر بغل زده بود، راه می افتاد. به بنده می گفت، همراه این بلیط مقداری وسایل در گمرک هست، اگر می-خواهید، بروید و بردارید».

از دیگر ویژگی های اخلاقی مرحوم آیت الله فقیه ایمانی (ره) این بود که با افرادی که با ایشان معاشرت داشتند، خیلی صمیمی بود. به گفته کسانی که با ایشان ارتباط و دیدار داشتند، در معاشرت با آن عالم فقید، رابطه کوچک تر و بزرگ تر وجود نداشت. او با جوان ها و حتی با خدمه شوخی می کرد، هم سفره و هم غذا می شد.

آدمیّت به حسن اخلاق است

حیف این شیوه در جهان طاق است (1)

درِ خانه و دفتر ایشان معمولاً باز بود و چنین نبود که به دلیل موقعیت خود، سلسله مراتب طی شود. در روابط اجتماعی حتی در جوانی با کسبه محل و دیگر افراد، ارتباطی صمیمانه و دوستانه داشت. با افراد زود رابطه دوستانه برقرار می کرد، حتی با مخالفان نیز این گونه بود.

در نگاه بزرگان

اشاره

یکی از راه های شخصیت شناسی، دیدگاه بزرگان و معاصرین دربارۀ جایگاه علمی، خدماتی و مانایی یک چهره است. در ذیل، شخصیت آیت الله فقیه ایمانی را از نگاه چند تن از بزرگان بیان می کنیم.


1- . وافی کاشانی.

ص:116

الف) حضرت آیت الله العظمی خوئی (قدس سره)

به گفته معاصرین و دوستان ایشان، مرحوم آیت الله العظمی خوئی علاقه ویژه ای به ایشان داشت و گاهی که در برخی جلسات از ایشان یاد می کرد، علت موفّقیت ایشان را در شرح صدر و خوی ملاّیم ایشان دانسته و گفته بود: «آقای سید جلال الدین فقیه ایمانی، در مقابل مشکلات بسیار بردبار است...» (1)

معمولاً کارها و اهداف بزرگ، مشکلات بزرگی هم در پی دارد. آن سید بزرگوار، در برابر مشکلاتی که وارد می شد، بسیار بردبار و حلیم بود. دیر برمی آشفت. در رأس کارهای عظیمی که وی انجام داد، می بایست مدیریت و سرپرستی چنین انسان نیک سیرتی باشد تا بر همه مشکلات فایق آید. به راستی که او با سرمایه مکارم اخلاقی خود، نه تنها از بحران ها و مشکلات پیاپی قبل و بعد از انقلاب به راحتی عبور کرد و قله اهداف بزرگ را فتح نمود، بلکه پیرامونیان نیز در شداید و تنگناها، به کوه وقار آن مرد وارسته، پناه می بردند و راسخ بودن را از ایشان وام می گرفتند.

ب) حضرت آیت الله العظمی وحید خراسانی (مدظله العالی)

فرزند ارشد مرحوم فقیه ایمانی نقل می کند: «بعد از وفات مرحوم والد، خدمت مرجع عظیم القدر آیت الله العظمی وحید خراسانی (مدظله) رسیدیم، ایشان می-فرمود:

در آن موقع که پدرشما به قم سفرهایی داشت و جا و مسکنی نداشتند، بیشتر منزل ما می آمد. بنده متوجه بودم که ایشان چه صدماتی متحمل شد تا این زمین ها را قطعه قطعه خریداری کرد و برای احداث مدینۀ العلم آماده ساخت. از ابتدای برنامۀ پدر شما در خصوص مدینة العلم و موارد دیگر، در جریان برنامه ها بودم. این زمین ها، مالکین زیادی داشتند؛ خود ایشان نقل می نمود که با چه صدمات و مشکلاتی مالکین را راضی می کند».

ج) حضرت آیت الله سید محمدباقر ابطحی اصفهانی

عالم محقّق و وارسته، حضرت آیت الله ابطحی که از دوستان مرحوم آیت الله فقیه ایمانی است، درباره شخصیت پربرکت این عالم خدوم می فرماید:

«با مرحوم سید جلال الدین فقیه ایمانی سابقه آشنایی در اصفهان و قم داشتم. نجف که رفت، بنده نیز سالی یک بار نجف می رفتم. معمولاً یک ناهار و شام دعوت می کرد و وقتی به ایران آمد و


1- . به گفته حجت-الاسلام استاد حاج سید محمد فقیه ایمانی (دامت برکاته).

ص:117

کار اجرایی را شروع کرد، واقعاً همت بالایی به خرج داد. در اصفهان متنفذ بود و مردم را مقلد آیت الله العظمی خویی درست کرد. همت فوق العاده ای به کار برد. ما مراکزی مثل مؤسسه، مدرسه و مجتمع مسکونی مدینة العلم نداریم. درست است که این برنامه از طرف آیت الله خویی - به عنوان یک مرجع جهانی - بود، اما خود آقا در قم نبود و چنین اقدام بزرگی قدرت، سعه صدر و همت زیادی می-خواست.

در مراحل ساخت مدینة العلم، در تهیه برخی مصالح مثل سیمان، ایشان را در تنگا قرار داده بودند. ایشان موضوع را به من گفت. نزد یکی از مقامات رفتم و گفتم - به همین بیان - حیا نمی کنید! برای چنین کار با عظمتی که در قم انجام می شود، مانع تراشی می کنید؟ به هر حال، حرمت گذاشتند و مشکل حل شد. ایشان همت فوق العاده ای به کار برد. علاوه بر آن، مرحوم فقیه ایمانی شهریه می داد و از آن مهم تر تهیه شهریه برای طلاب بود و این کار با همکاری مرحوم آیت الله آشتیانی انجام می شد.

در هر کاری مجری و مدیر آن مهم است. ایشان به جهت خوش برخوردی و برخورداری از فراست، ارتباطاتی قوی با متمکنین اصفهان و بعضاً تهران داشت و کارها را به خوبی مدیریت و اجرا می کرد. علاوه بر این فعالیت ها و کارهای حوزوی، دستی در مدیریت و دستگاه مرجعیت نجف هم داشت. در نجف که بود، جزء شاگردان درس خارج آقا محسوب می شد.

فرزندان آیت الله خویی، با اصفهانی ها ارتباطی نداشتند، اما این مرحوم به لحاظ آنکه داماد مرحوم خویی بود و به سبب ارتباط خوبی که با اصفهانی ها داشت، به تنهایی در ایران این همه خدمت کرد. اگر هیچ فعالیت و برنامه ای نداشت، تنها همین یک مؤسسه برای عظمت شخصیت او بس است. کار کمی نیست که در آن شرایط به تهیه زمین، تهیه نقشه مهندسی و دیگر نیازها پرداخت و از همه مهم تر تهیه بودجه است که به عقیده بنده حتی اگر فرزندان آیت الله خویی بودند، نمی توانستند چنین کار ماندگاری بکنند؛ هنر زیادی می خواهد که کسی صبرش تمام نشود. ساختن خانه مشکلات زیادی دارد، چه برسد به مدرسه ساختن، آن هم مؤسسه ای بزرگ مثل مدینة العلم که نمونه ندارد. این اقدام را کوچک نگیریم. هرکس می خواهد بفهمد هنر ایشان چیست، یک سفر به قم بیاید و ازآن بازدید کند تا از بزرگی و وسعت آن به همت سازنده اش پی برد. (1)


1- . مصاحبه با ایشان در مدرسه منتظر المهدی(عج)، مورخه 21/10/1389.

ص:118

ارتباط با آیت الله کاشانی(ره)

مبارز نستوه و عالم سرشناس، مرحوم آیت الله سید ابوالقاسم کاشانی به عنوان پرچمدار نهضت ملی شدن نفت در ایران و یکی از رهبران مذهبی - سیاسی و چهره-های تأثیرگذار در تاریخ کشور مطرح است. آیت الله سید جلال الدین فقیه ایمانی در دوران جوانی که در قم مشغول تحصیل بود، قبل از رفتن به نجف، جزء حامیان و هواداران مرحوم آیت الله کاشانی بود و ارتباط و همکاری نزدیکی با آن عالم مجاهد داشت. فرزند ارشد ایشان نقل می کند: «مرحوم والد از خاطرات آن ایام و از همکاری و ارتباط با آیت الله کاشانی یاد می کرد».

زبان گویا در مقابل دشمنان اسلام

از آنجا که اقدامات ایشان علاوه بر جنبه علمی - فرهنگی، بیشتر جنبه خدماتی و مذهبی داشت ، وی به جنبه های سیاسی نمی پرداخت، اما این به این معنا نبود که در برابر طاغوت های زمان که دشمن قسم خورده مرجعیت شیعه بودند، مهر سکوت بر لب بزند. فرزند ارشد ایشان از قول والد معظمش چنین نقل می کند:

«در جلسه ای که بزرگان حوزه نجف از جمله آیات عظام حکیم و خوئی (علیهم الرحمه) تشریف داشتند، قرار بود یکی از سران حزب بعث عراق، ملاّقاتی با مراجع و بزرگان حوزه علمیه نجف اشرف داشته باشد. در آن دوره، حرف اول مبارزات علیه استعمار و طاغوت زمان را مرحوم آیت الله سید محسن حکیم در حوزه علمیه و جامعه می زد. نظام طاغوتی بعث، فشارهای زیادی را بر ضد حوزه کهن نجف و علما و طلاب روا می داشت. محل جلسه، بیت آیت الله سید محسن حکیم (ره) بود. بنده در معیّت حضرت آیت الله العظمی خویی (قدس سره) به آنجا رفتم. وقتی جلسه آغاز شد و سران بعثی به دلیل فشارها و جنایاتشان محکوم شدند، یکی از مسؤلین رده بالای حزب بعث، هرگونه فشاری را بر حوزه و علما منکر می شود. مرحوم آیت الله فقیه ایمانی بلند می شود و اعتراض می کند و می گوید:« این گونه نیست! شما فلان آقا را، فلان عالم را از حوزه گرفته اید...» آن مقام بعثی که از مسئولین اصلی حزب بود، از جرئت آن سید جوان که این گونه رو در روی آنها ایستاده و دست آنها را رو کرده، به قدری ناراحت می شود که می گوید:«اسکت! ساکت شو!»

ص:119

بعد از جلسه، اطرافیان آقا می گویند که بعثی ها انتقام این جرئت و جسارت شما را خواهند گرفت و بی پاسخ نمی گذارند. ایشان در همان ایّام سفری به ایران داشت و جریان فوق باعث می شود که مرحوم آیت الله فقیه ایمانی (ره) در ایران بماند و تقدیر چنان می شود که ایشان زندگی علمی و خدماتی خویش را در ایران پی بگیرد.

در ایران تمام تلاش او آن می شود که نمایندگی و مسئولیت هایی که از سوی مرجعیت به ایشان واگذار شده است و نیز تکلیفی را که خود احساس می کند، به نحو احسن انجام دهد.

پرهیز از تنش

امیرالمؤمنین علیه السلام می فرمایند: «سلامۀ الدین و الدنیا مداراۀ الناس؛ سلامتی دین و دنیا در مدارا کردن با مردم است». (1) در جریان تنش هایی که در سال های آغازین انقلاب وجود داشت، مرحوم آیت الله فقیه ایمانی وقتی در آن برهه حساس، عزم آن کرد تا فعالیت علمی، فرهنگی، تبلیغی و رسالت حوزوی خویش را آغاز کند. ایشان با توجه به اقتضای زمان، محدودیت ها و محرومیت های جاری در زندگی علمی علما و روحانیت، تصمیم گرفت به منظور گسترش بسترهای علمی، علاوه بر نشر آثار علمی و معارف شیعی، ساخت ابنیه و فراهم آوردن امکانات رفاهی را در شرایط حساس و پرتنش آن سال ها، شروع نماید؛ لذا در مسیر این هدف عالی، نهایت خردورزی، تدبیر و بصیرت را به کار بست تا کار خدمت رسانی به حوزات علمیه را به سرانجام رساند.

در آن دوره بحران آلود، بیشترین تلاش مرحوم آیت الله فقیه ایمانی آن بود که نه تنها خود وارد این جریانات نشود، بلکه اطرافیان را نیز از ورود به مسائل تنش زا منع می نمود. هنگامی که جریاناتی در سال های آغاز انقلاب علیه مرحوم آیت الله العظمی خوئی (ره) موضع می گرفتند، این عالم صابر و اهل تدبیر، زیر مجموعه های خود را از وارد شدن در این موضع گیری های سیاسی یا از موضع گیری علیه کسی، باز می داشت. شاید بتوان رمز دوام توفیقات و موفّقیت های مرحوم فقیه ایمانی را در کارنامه ی درخشان و وسیع علمی- خدماتی، موضوع مهم پرهیز از ورود در تقابل-های گذرا دانست.

آسایش دوگیتی تفسیر این دو حرف است

با دوستان مروت با دشمنان مدارا (2)


1- . غررالحکم و دررالکلم، ح 5610.
2- . حافظ .

ص:120

تهدید گروهک های انحرافی

تأثیر شخصیتی و نفوذ کلام مرحوم آیت الله فقیه ایمانی بر قاطبه مردم اصفهان به حدی بود که برخی از گروهک های تروریست و منحرف داخلی مثل باند غروی اصفهانی، مهدی هاشمی، امید نجف آبادی، آن عالم وارسته، مردمی و متنفذ را پس از به شهادت رساندن چهره های شاخص شهر همچون شهید آیت الله شمس آبادی و... - که سدّی در برابر اهداف شوم خود می انگاشتند - در فهرست ترور قرار دهند. در قرآن کریم حدود بیست مرتبه مسئله آزمایش مطرح شده است. امتحان بندگان از سنت های الهی است. در حدیث از امام معصوم (ع) می خوانیم: «البلاء للظالم ادب، و للمؤمن امتحان و للاولیاء درجة». (1) به اراده الهی و عنایت حضرت بقیۀالله (عجل الله تعالی فرجه-الشریف)، مرحوم آیت الله فقیه ایمانی از آن دوران تهدید و بحرانی، جان به سلامت برد تا منشأ خدمات ماندگاری در حوزات علمیه شیعه باشد.

مدیریت والا و همگرا

در درخشش مدیریت و دیانت محوری ایشان همین بس، در زمانی که مجتمع مدینة العلم قم مسکونی شد، طلبه های مختلف با فرهنگ ها و نژادهای گوناگون گرد آمدند. هر کسی سلیقه ، ایده و دیدگاهی دارد. وجود و تمرکز آن همه گوناگونی ها زیر چتر یک مجموعه مسکونی، هیچگاه به تعارض و واگرایی مبدّل نشد و افراد با ملیت ها و آرای مختلف در سال هایی که مهمان مدینة العلم بودند، هم در مجتمع و هم در دفتر مدیریت، احساس آزادی می کردند و خاطرات خوشی دارند؛ زیرا آنجا طیف خاصی حکومت نمی کرد. همه طیف ها در آنجا بودند. بحث های سیاسی مطرح نمی شد، بلکه نوعاً بحث های علمی و حوزوی مطرح می گردید و نتایج خوبی در پی داشت.

توکل

ایمان اگر با عمل، توکّل و صبر توأم شود، ارزش بیشتری دارد. تکیه و توکّل بر خداوند و استمداد از او، رمز مصونیّت از تمام وسوسه ها و انحرافات است و به گفته بزرگان، قوی ترین اهرم در برابر


1- . گنجینه معارف، ج1، ص 115، به نقل از بحارالانوار.

ص:121

تهدیدات دشمن، ایمان و توکل بر خداست و هرجا احساس نگرانی اجتماعی رخ داد، باید روحیه امید و توکل را در مردم زنده کرد.

حجت الاسلام استاد حاج سید محمد فقیه ایمانی (دامت برکاته) نقل می کند:

«به دلیل مسئولیت نیابتی که در مدینة العلم داشتم، گاهی با مشکلاتی مواجه می شدم و با مرحوم پدر درد دل می کردم. می دیدم که مرحوم والد، به گونه ای عجیب به من توجه می دادند که در امور توکل بر خدا داشته باش: ومن یتوکّل علی الله فهو حسبه. (1) روحیه بالای توکل را در زندگی اجتماعی ایشان، در بحران ها، بارها و بارها تجربه می کردیم، ایشان خود را نمی باختند و همین مسئله «توکل»، مسائل و مشکلات جاری را برایشان حل می نمود.

گفت پیغمبر به آواز بلند

با توکل زانوی اشتر ببند (2)

اخلاص

اگر انسان کار را برای خدا و به عشق تکلیف انجام دهد، نه برای هوای نفس، رسیدن به ثروت و مقام و نام و نشان و افزون طلبی، و فقط برای خدا و محض انجام وظیفه کار کند، این معنای اخلاص است. به گفته ارادتمندان آن عالم مخلص، به دلیل علاقه و انتسابی که به مرحوم آیت الله العظمی خویی داشت، تمام فعالیت ها و برنامه هایش را مخلصانه و تحت پوشش مؤسسات آقا انجام می داد.دنبال این نبود که برای خود جایگاه و موقعیت مستقلی تثبیت کند. بر این اساس، همه کارها و فعالیت ها را با هماهنگی نجف به عنوان موقوفات آیت الله العظمی خویی وقف کرد. ایشان مؤسسات خارج از کشور مثل لبنان و سوریه را به علمای همان مناطق، واگذار نمود. خدمات و آثاری که در ایران انجام شد، در اداره اوقاف به ثبت رسید و وقف آن رسمیت یافت. او به دنبال این نبود که برای خود تشکیلاتی راه اندازی کند؛ لذا کار او موروثی نشد و فعالیت ها و آثار به جای مانده در مسیر موقوفات شرعی قرار گرفت.

نوعاً وکلای مراجع برای خود جایگاه مستقل ایجاد می کنند، اما مرحوم فقیه ایمانی، با روحیه اخلاص و تعهد خود در کارها اسم و رسمی از خود برجا نگذاشت و خود را مطرح نکرد و همه


1- . «و هر کس بر خدا توکّل کند، کفایت امرش را می کند». طلاق/3.
2- . مولوی بلخی.

ص:122

اقدامات را تحت پوشش مرجعیت نجف انجام داد.کاری که برای خدا باشد، باقی و پابرجا می ماند؛ چون رنگ خدا به خود گرفته است و اگر برای خدا نباشد، تاریخ مصرفش دیر یا زود تمام می شود: ما عندکم ینفد و ما عندالله باق. (1)

حساسیت و علاقه به حضرت زهرا علیها السلام

ایشان در زندگی خود به حضرت فاطمه زهرا علیها السلام علاقه وحساسیت خاصی از خود نشان می داد و مقید بود روز تولد آن بانوی دو جهان؛ یعنی بیست جمادی الثانی را حتماً مراسم و اطعامی داشته باشد. سال های سال برنامه اطعام او به صورت عمومی برقرار بود و نیز این برنامه در مدینة العلم و برای طلاب مشهد جریان داشت.

فاطمه، ای حافظ گنجینۀ اسرار هو

ای نبی را افتخار و ای علی را آبرو

ام سبطینی و ام زینبین و ام اب

چون علی ام الکتاب و همسر و همتای او

تألیفات و تدریس

او در کنار اقدامات فرهنگی، رفاهی و مذهبی، تالیفات و اقدامات علمی نیز دارد که می توان به موارد ذیل اشاره نمود:

1. تقریرات درسی آیت الله العظمی خویی(ره)؛

2. مباحث دینی، که به صورت دست نویس است؛

3. تصحیح و نشر دوره جامع الاحادیث مرحوم آیت الله العظمی بروجردی؛ (2)

4. بازنگری، تجدید چاپ و ترجمه برخی آثار آیت الله العظمی خویی (ره)؛ همانند منهاج الصالحین، مناسک، مستدرک الوسائل و...؛

5. تدریس کفایه، رسائل و مکاسب در حوزه اصفهان؛


1- . نحل/ 96.
2- . دوجلد از مجموعه ارزشمند مذکور در زمان حیات آن مرجع فقید چاب شد، اما پس از رحلت او، کار به دست ورثه محوّل می شود و به اختلافات می کشد. مرحوم فقیه ایمانی با هماهنگی آیت الله خویی، با تلاش پی گیرانه، با تشکیل یک گروه محقق و با چاپ این کتاب موفق به احیای این اثر ارزشمند می گردد.

ص:123

6. تدریس و مباحثات علمی در طول سال های ساخت بنای مدینة العلم قم، که با عده ای از دوستان انجام گرفت.

رحلت

مرحوم آیت الله فقیه ایمانی (ره) پس از عمری مجاهدت های علمی، آیینی و خدماتی برای حوزات علمیه شیعه و تلاش صادقانه برای مرجعیت و قاطبه علما، روحانیت و توده های نیازمند، سرانجام در شنبه 15 دی ماه 1386ش. برابر با 25ذی الحجه 1428ق در بیمارستان تهران رحلت کرد. بدن مطهرش برای تشییع و تدفین به قم منتقل شد.آن سال مصادف بود با سرما و یخبندان بی سابقه ای که برودت هوا به بیش از سی درجه زیر صفر می رسید. انتقال بدن از تهران به قم با مشکلات و محدودیت هایی همراه بود.

مرجع عالی قدر حضرت آیت الله وحید خراسانی(مدظله) به رغم سرمای شدید و کهولت سن، به جهت علاقه اش به آن عالم و سید عزیز و جلیل القدر، در حرم مطهر حضور یافت و در مسجد بالاسر، نماز اقامه کرد.

نکته شگفت اینکه، قبری در کنار همسرمرحومه اش (بی بی فخرالسادات خوئی) که در حدود هشت سال قبل درگذشته بود، به صورت اتفاقی فراهم شد و این دو قرین و همسایه یکدیگر، در جوار کریمه اهل بیت فاطمه معصومه علیها السلام آرمیدند. عاش سعیدا و مات سعیداً

ص:124

ص:125

حاج میرزا آقا باغمیشه ای (1334 - 1404 ق) «خادم شریعت» / محمّد الوانساز خویی

اشاره

اشاره

مقاله فراروی خوانندگان، دفتری است از شرح زندگانی شارح گمنامِ نهج البلاغه در دیار آذربایجان؛ مردی که در همه عمر مبارک خویش به عشق نخستین مظلوم تاریخ بشریت و اولین شهیده راه ولایت سخنان حکیمانه و احادیث نورانی این دو بزرگوار را شرح و بسط کرد و در مجموعه آثار علمی انگشت شمار خود، عشق وافر و علاقه بی حدّ و حصر خویش را به ساحت مقدّس آنها ابراز داشت و نام خویش را در ردیف شیعیان ایشان ثبت کرد. آن شخص سعادتمند کسی جز عالم پارسا، آیت اللّه حاج میرزا آقا باغمیشه ای، استاد برجسته حوزه علمیه تبریز نیست.

خاندان

یکی از دودمان های اصیل ، نجیب، گمنام امّا خدوم و خدمتگزار در خطه آذربایجان، خاندان آیت اللّه حاج میرزا احمد مدرس وحید معروف به «حاج میرزا آقا باغمیشه ای» است که تا چندین نسل همگی در سلک روحانیت بوده اند. او فرزند عبدالرحیم، فرزند میرزا حاج آقا، فرزند آقا میرزا محمّد علی، فرزند حاج میرزا عبدالرحیم، فرزند محمّد علی، فرزند عبدالرحیم، فرزند علی قلی باغمیشه ای

ص:126

است. همه اجدادش از صاحبان فضل و کمال و از خادمان شریعت نبوی بودند . مع الاسف بر اثر حوادث روزگار، اثر علمی از این خاندان بر جای نمانده و همه آنها از بین رفته و یادی از آنها در تذکره ها و منابع نیامده است . آیت اللّه میرزا آقا باغمیشه ای خود در این خصوص می گوید :

آبا و اجداد گرامم، همگی از اهل علم و فضل بودند. یاللأسف در سال 1322ق. در بین محلاّت تبریز فتنه و آشوب [به وجود آمد که در نتیجه آن] اثاث البیت غارت و سوزانیده شد و هر چه از کتب و نوشته جات بود، از دست رفت و چیزی به دست نیامد. (1)

سالم ماندن جنازه

آبا و اجداد ایشان در ردیف عالمان دینی بودند و جدّش آقا میرزا محمّد علی و جدّ اعلایش حاج میرزا عبدالرحیم نیز در تبریز به وعظ و تبلیغ اشتغال داشتند. آنها پس از وفات در قبرستان ویلانکوه دفن می شوند و پس از چندین دهه پیکرشان سالم نمایان می شود. آیت اللّه حاج میرزا آقا باغمیشه ای در این مورد می گوید:

جدّ بزرگوارم آقا میرزا محمّد علی و جدّ اعلایم حاج میرزا عبدالرحیم - قدس سرهما - در تبریز و در قبرستان ویلانکوه مدفون بودند. در سال 1383 قمری از طرف شهرداری خواستند تسطیح نمایند، به اضطرار جنازه هایشان را به بلده طیبه قم نقل و در جوار شاهزاده ابراهیم دفن شدند. قریب هفتاد سال از وفات جدّ گرامم آقا میرزا محمّد علی - قدس سره - و زیاده از صد سال از وفات جدّ اعلایم حاج میرزا عبدالرحیم - قدس سره - گذشته بوده، عجب اینکه جنازه های هر دو سالم و صحیح بود؛ چنان که چشم هایش در جای خود سالم بود. (2)


1- . شرح نهج البلاغه، ج 8، ص 333 .
2- . شرح نهج البلاغه، ج 8، ص 333 .

ص:127

تولد و تحصیلات

شارح نهج البلاغه، آیت اللّه حاج میرزا احمد مدرس وحید، معروف به «حاج میرزا آقا» (1) در روز یکشنبه شانزدهم ربیع الثانی 1334 ق در بیت روحانیت و معنویت چشم به جهان گشود، امّا هنوز دو سال از ولادت ایشان نگذشته بود که پدرش به دستور یکی از اشرار روزگار به نام سیف اللّه خان به شهادت رسید و خانه مسکونی اش پس از شهادت سه بار به آتش کشیده شد و همه آثار علمی و مایحتاج زندگی او در آتش سوخت. جنازه پاک وی در قبرستان امامزاده سید حمزه علیه السلام به صورت امانت دفن گردید و سپس برادرش آن را به نجف اشرف منتقل کرد و پیکرش را در قبرستان وادی السلام به خاک سپردند. فرزندش حاج میرزا آقا باغمیشه ای در این خصوص می گوید:

والد ماجدم در سال 1336 ق که قحط سالی و خشکی بوده - شب شنبه 21 ربیع المولود - برای جمع اعانه و مساعده به مجلسی می رفتند، به زخم گلوله به دست اشرّ خلایق به فیض شهادت فائز و بعضی از ادبا در تاریخ وفاتش سروده:

گفت تاریخش هاتف غیبی

میهمان است بر رسول کبیر = 1336 ق (2)

حاج میرزا آقا پس از اینکه از سایه پدر محروم گردید، تحت تربیت مادر بزرگوارش قرار گرفت و در هفت سالگی، به تعلیم کلام الهی و ادبیات متداول فارسی آن روز پرداخت. او در کنار تحصیل در مدرسه صادقیه و فراگیری مقدمات ادبیات در محضر ادیب دانشور ، شیخ علی اکبر نحوی ، علاّمه سید هادی سینا (برادر آیت اللّه سید ابراهیم دروازه ای)، آقای شیخ محمّد تقی علومی یزدی و آیت اللّه سید حسن خویی به تجارت در بازار تبریز پرداخت و به دست آیت اللّه حاج میرزا فتاح شهیدی ملبّس به لباس روحانیت گردید.

وی همچنین در مجلس درس آیت اللّه حاج سید عبدالحجّت ایروانی حاضر گردید و از سال 1362 ق تا 1372 ق، ده سال ملاّزم درس خارج فقه و اصول فقیه دانشور، آیت اللّه حاج میرزا فتاح


1- . نام وی در کتاب تربت پاکان قم، ج 1، ص 165 «میرزا آقا باغمیشه ای تبریزی ، مدرس وحید»، در کتاب نامداران تاریخ، ج 2، ص 288 «حاج میرزا احمد ... مشهور به حاج میرزا آقا باغمیشه ای»، در موسوعة مؤلفی الامامیة، ج 4، ص 72 «احمد بن عبدالرحیم مدرس وحید التبریزی ، میرزا آقا» آمده و خود وی در پایان نوشته های خود ، نام خود را« احمد - مدرس وحید - المشتهر به میرزا آقا» آورده است .
2- . شرح نهج البلاغه، ج 8، ص 333 .

ص:128

شهیدی و بعد از آن در محفل علمی آیت اللّه حاج میرزا رضی زنوزی حاضر گردید و از وجود علمی و معنوی آنها کسب فیض کرد. (1)

اجازات

وی از سه تن از مفاخر علمای معاصر نجف اشرف و قم، اجازاتی دریافت داشت؛ از جمله از آیت اللّه سید محسن حکیم اجازه نقل حدیث و امور حسبیه (به تاریخ 5 شوال المکرم 1384 ق و 1388 ق)، از آیت اللّه سید ابوالقاسم خویی اجازه امور حسبیه (به تاریخ 14 ربیع الثانی 1388 ق) و از آیت اللّه سید کاظم شریعتمداری اجازه نقل حدیث و امور حسبیه (به تاریخ 14 ربیع الاوّل 1387 ق) گرفت، اما اینکه آیا خود ایشان به کسی اجازه روایی داده یا نه، اطلاعی به دست نیامد. (2)

شاگردان

«ایشان علاوه بر آنکه به اقامه نماز ظهر و عصر در مسجد مدرسه حاج صفر علی و نماز مغرب و عشا در مسجد محله باغمیشه و بعد از انتقال به محله عباسی در مسجد امین الوزراء می پرداخت، (3) یکی از استادان مشهور در حوزه علمیه تبریز بود و جلسه درس ادبیات عرب او هر روز شاهد حضور عده ای از دانشوران و طلاب جوان بود که هم اکنون بسیاری از آنها در محافل علمی مشغول تعلیم و تربیت هستند. نام برخی از آنها با حذف القاب چنین است:

سید طه موسوی هاشمی ، سید حسین موسوی تبریزی ، سید محمّد ثقفی ، شیخ علی اکبر مهدی پور ، شیخ علی النقی روحانی خویی ، میرزا حسن اسلامی ، میرزا علی عبدی ، میرزا علی نوری ، میرزا یداللّه دوزدوزانی . (4)


1- . نامداران تاریخ، ج 2، ص 288 .
2- . تربت پاکان قم، ج 4، ص 2193-2195 .
3- . به نقل از حاج مهدی مدرس، فرزند معظم له.
4- . علمای معاصر آذربایجان، آماده چاپ.

ص:129

فضایل اخلاقی

حاج مهدی مدرس در مورد خصوصیات اخلاقی پدرش آیت اللّه حاج میرزا آقا باغمیشه ای می گوید:

«ایشان در خانه خیلی خوش اخلاق بود و بچه ها را به دعا، نماز و عبادت توصیه می نمود. تأکیدش بر این بود که شهریه باید به طلبه ای داده شود که اهل تبلیغ باشد و یا اهل درس و بحث باشد. از سهم امام علیه السلام استفاده نمی کرد و برای اجرای عقد و ... هم از کسی پولی قبول نمی کرد. علاقه فراوانی به اهل بیت علیهم السلام داشت و در مجالس روضه قبل از شروع روضه گریه می کرد و اگر مطلبی خلاف واقع در مجلس خوانده می شد، فوراً اعتراض می نمود. هیچ وقت اجازه نمی داد کسی پشت سرش راه بیفتد و این کار را خلاف اخلاق می دانست. تأکید فراوان بر قرائت زیارت عاشورا، دعای توسل و زیارت امام زمان داشت و می فرمود هر وقت توانستید از زیارت اهل بیت علیهم السلام غافل نشوید. وصیتش برای بنده این بود که اگر معمّم هم نشوم، دروس حوزوی را تا اتمام مکاسب بخوانم. (1)

در کتاب تربت پاکان در خصوص اخلاقیات ایشان آمده است:

مردی بسیار غیور و با شهامت بود، از سهم امام علیه السلام استفاده نمی کرد. در ضمن به اقامه جماعت، تدریس، تألیف و وعظ و ارشاد اشتغال داشت و احتیاجات روزمره خود را از راه تجارتخانه و کارخانه حلاجی و پشم پاک کنی اداره می نمود. (2)

در کارهای روزانه و برنامه های علمی خویش شخصی جدّی، فعال، پرتلاش و کاردان بود. از افراد تنبل و فرومایه دوری می جست و طلاب فاضل، مجدّ و درس خوان را تشویق و ترغیب می کرد. (3) مرحوم حاج میرزا عمران علیزاده در مورد خصوصیات اخلاقی وی می نویسد:

در ادبیات عرب وارد و اهل تدریس و مطالعه بود و ... اخلاق مخصوص به خود داشت و از اشخاص تنبل و بی کار بالخصوص که در لباس روحانیت باشد، بدش می آمد. (4) عشق و علاقه سرشار


1- . به نقل از حاج مهدی مدرس، فرزند معظم له.
2- . تربت پاکان قم، ج 1، ص 166.
3- . به نقل از حاج میرزا ابراهیم وثوقی.
4- . نامداران تاریخ، ج 2، ص 289.

ص:130

به محضر مبارک امیرمؤمنان علی علیه السلام از دیگر خصوصیات ارزشمند ایشان بود که در لحظه لحظه زندگی ایشان دیده می شد. استاد ممتاز حوزه علمیه تبریز حاج میرزا ابراهیم وثوقی که از نزدیک با وی آشنا بود، در این مورد می گوید:

مرحوم آیت اللّه حاج میرزا آقا مدرس علاقه وافری به ساحت باعظمت مولای متقیان علی علیه السلام داشت و هر وقت صحبت از فضایل و یا مصایب آن حضرت به میان می آمد، اشک از دیدگانش جاری می شد و در عشق و محبت به آن سرور دو جهان اشک می ریخت. (1) استاد وثوقی همچنین نقل می کرد:

روزی آن بزرگوار برای بنده نقل کرد: در تبریز قصابی بود که از من خوشش نمی آمد و در پشت سر من از من بد می گفت و یا هر وقت مرا می دید، اهانت می کرد. روزی همان قصاب به پیش من آمد و گفت: حاج آقا مرا حلال کن! و سپس برایم گفت: شب در خواب حضرت علی علیه السلام را مشاهده نمودم و به من فرمود: فلانی را اذیت مکن، او از دوست داران ماست. (2)

از دیگر صفات آن عالم ربانی، علاقه فراوان به حضرت صدیقه کبرا و دفاع از حریم ولایت و امامت بود و زمانی که شنید کسی در قم به حقّ مسلم آن حضرت در فدک اظهار بی لطفی کرده، شدیداً ناراحت شد و تصمیم گرفت هر روز بعد از اقامه نماز ظهر و عصر در مسجد مدرسه حاج صفر علی، حدیث شریف کسا را برای مردم حاضر در نماز بخواند و شرح و توضیح بدهد. همچنین بدین منظور در شرح نهج البلاغه خود در مورد فدک و اهمیت آن و چگونگی غصب آن به درازا سخن گفته است . (3)

خطیب برجسته تبریز، حاج شیخ عبدالحمید بنابی در خاطرات خویش ضمن توصیف فضایل اخلاقی و علمی ایشان می گوید:

مرحوم میرزا آقا باغمیشه ای (احمد مدرس وحید) از افاضل علمای تبریز، از شاگردان برجسته آیت اللّه شهیدی و از مدرسان حوزه تبریز بود. در امر تعلیم و تربیت طلاب تا حدی سخت گیری می کرد و معتقد بود که طالب علوم دینی باید اصول مسائل ریز و


1- . به نقل حاج میرزا ابراهیم وثوقی، به تاریخ سه شنبه 10/1/1389ش.
2- . به نقل حاج میرزا ابراهیم وثوقی، به تاریخ سه شنبه 10/1/1389ش.
3- . به نقل حاج میرزا ابراهیم وثوقی.

ص:131

درشت ادبیات عرب را، آن مقداری که در کتب درسی مرسوم مثل جامع المقدمات، سیوطی، مغنی، جامی و مطول آمده، بخواند و بداند تا بتواند عمق علوم فقه و اصول و حدیث و تفسیر و معارف اصیل را درک نماید. در برابر این سخت گیری مشهورش، البته طلاب فاضل و باسواد را خیلی تشویق می کرد. خدا رحمتش کند، خود نیز ادیب و ادبیات شناس خوبی بود. در مدرسه دینی ماهم خیلی زحمت کشید و برگردن طلاب و علمای تبریز حقّ دارد. آثار و کتبی را هم بویژه در شرح نهج البلاغه تألیف کرده است. حقّ او نیز در تبریز ناشناخته ماند. ایشان مورد اعتماد شهید مدنی و آیت اللّه ملکوتی بود و شهریه امام (ره) برای روحانیون و طلاب را به نیابت از نمایندگان امام تقسیم می کرد. (1)

آثار

حاج میرزا آقا اهل تحقّیق و تحفص بود و آثار قلمی که از ایشان بر جای مانده، حاکی از عمق اطلاعات ایشان در رشته های حدیثی، رجالی، سیره اهل بیت، ادعیه، ادبیات، فقه، اصول و ... است. آثار علمی او چنین است:

1 . شرح نهج البلاغه، 20 جلد: شرحی است کم نظیر بر کلام مولای متقیان امیر مؤمنان علی علیه السلام که در بیست جلد تدوین یافته است. یازده جلد آن در زمان حیات شارح و با خط نستعلیق و به زبان فارسی در قم و تبریز به چاپ رسیده و یک جلد از آن هم تحت عنوان «مدخل» و خودآموز مطول در شرح و توضیح مفاهیم «معانی، بیان و بدیع» بر اساس کتاب مطول نوشته و چاپ شد و متأسفانه بقیه آن هنوز به چاپ نرسیده است. در قسمتی از مقدمه آیت اللّه سید صادق روحانی بر آن کتاب گران سنگ آمده است:

خوشبختانه در گوشه و کنار دنیای عظیم اسلام کسانی پیدا شده اند که هم درد را تشخیص داده و هم راه درمان را. آنان با توجه به اهمیت موقعیت و وظایف خویش در راه این جهاد تلاش و در راه ایجاد یک انقلاب اصیل معنوی و فکری در میان اجتماع به ویژه جوانان تحصیل کرده، دامن همّت به کمر زده و در کار مقدّس خویش تا حدودی پیشرفت کرده اند.


1- . خاطرات حجّت الاسلام والمسلمین بنابی، ص 106.

ص:132

جناب مستطاب حجّت الاسلام والمسلمین آقای حاج شیخ احمد مدرس وحید معروف به «حاج میرزا آقا» (دامت افاضاته) یکی از رجال علمی می باشند که در این راه گام بزرگی برداشته و خدمت ارزنده ای انجام داده اند. (1)

شارح محترم در چهار مرحله به شرح و توضیح کلام مولی می پردازد:

در مرحله اوّل «اللغه» به ریشه یابی و معنای کلمات مشکل پرداخته است. مرحله دوّم «الاعراب»: شارح در این مرحله به تبیین و توضیح کلمات و جملاّت از لحاظ اعرابی پرداخته و ترکیب ادبی آنها را به شکل مطلوبی به انجام رسانده است.

مرحله سوم «المعنی»: شارح در این مرحله با انتخاب جملاّت به شکل کوتاه به ذکر معنای آنها پرداخته و در موارد متعددی سخن دیگر شارحان را بیان داشته و به نقد و یا قبول آرای آنها پرداخته است. مرحله چهارم «المصادر»: در آخرین مرحله، مصادر و مسانید خطبه را بیان کرده، گاهی مستدرکات خطبه در آخر کلام ذکر می کند.

2 . الدُرّ المنثور فی شرح زیارة العاشور: کتابی است به زبان فارسی در آداب ، فضایل و ثواب قرائت زیارت عاشورا که مؤلف آن را به در خواست شخصی به نام حاج علی تألیف کرده است . این کتاب در 255 صفحه در تاریخ 11 جمادی الاولی 1380 ق برابر با 10 آبان ماه 1331 ش در چاپخانه محمّدی علمیه تبریز در قطع رقعی به چاپ رسیده است . (2)

3 . شرح خطبه حضرت صدیقه کبری3: کتابی است مفید در شرح خطبه حضرت زهرای مرضیه علیها السلام که در 439 صفحه در سال 1348 ش در چاپخانه محمّدی علمیه تبریز در قطع وزیری به چاپ رسیده است .

4 . شرح دعای مکارم الاخلاق : شرحی است بر دعای مکارم الاخلاق صحیفه سجادیه که در سال 1354 ش در 680 صفحه به قطع وزیری در تبریز به چاپ رسیده است .

5 . شرح دعای کمیل (خطی) ؛


1- . شرح نهج البلاغه، ج 5، ص 386 .
2- . مؤلفین کتب چاپی، ج 1، ص 359 .

ص:133

6 . شرح قصیده سادسه (عینیه): شرحی است مفصل در 402 صفحه بر یکی از قصاید علویات سبع ابن ابی الحدید معتزلی . این شرح در سال 1353 ش به قطع وزیری در تبریز به زیور چاپ آراسته گردیده است .

7 . شرح نامه همایون: شرحی است مفصل بر وصیت امیرمؤمنان علیه السلام به فرزند بزرگوارش امام حسن مجتبی علیه السلام. این کتاب در 589 صفحه به قطع وزیری در سال 1398 ق در تبریز به چاپ رسیده است .

8 . پیرامون مصباح الشریعه (خطی) ؛

9 . تحقّیق و تصحیح هدایت الطالب الی اسرار المکاسب اثر آیت اللّه شهیدی: این کتاب در شوال 1372 ق برای بار اوّل با عنوان المکاسب المحشی با تصحیح چهار تن از شاگردان ایشان به نام های حضرات آیات حاج میرزا آقا باغمیشه ای، سید عبد العظیم حسینی ، حاج میرزا محسن کوچه باغی و حجّت الاسلام و المسلمین حاج میرزا علی شهیدی (داماد معظم له) در تبریز به چاپ رسید . چاپ دوّم آن در ربیع الاوّل 1375 ق با تصحیح آیت اللّه حاج میرزا آقا باغمیشه ای و با خط طاهر خوشنویس در تبریز منتشر گردید . چاپ سوّم آن به همّت آیت اللّه شهید حاج میرزا محمّد علی قاضی طباطبایی همراه متن مکاسب به چاپ رسید . چاپ چهارم آن نیز اخیرا به همّت عده ای از محقّقان در هفت جلد چاپ و منتشر شده است.

تقسیم شهریه امام خمینی

حاج میرزا آقا باغمیشه ای از روی اخلاص و اراداتی که به امام خمینی داشت، شهریه آن بزرگوار را در تبریز بین طلاب و روحانیون تقسیم می کرد. استاد برجسته حوزه علمیه تبریز، حاج میرزا ابراهیم وثوقی که در این امر مددکار ایشان بود، در این خصوص می گوید:

مرحوم آیت اللّه حاج میرزا آقا باغمیشه ای به واسطه آیت اللّه حاج سید عبدالمجید ایروانی فرزند آیت اللّه حاج سید عبدالحجّت ایروانی تقسیم شهریه ایشان ]امام[ را بر عهده داشت. در بحبوحه دوران حکومت پهلوی، شهریه معظم له به اسم آقای قاضی و

ص:134

گاهاً به اسم آقای آشتیانی پخش می شد تا مانعی از طرف مأموران حکومتی ایجاد نشود، ولی پس از پیروزی انقلاب شهریه به اسم خود امام داده شد. (1)

در نامه ای که امام خمینی در چهارم صفرالمظفر 1388 ق خطاب به حاج شیخ محمّد فقیهی مرندی نوشته، از مریضی آیت اللّه میرزا آقا باغمیشه ای اظهار تأسف نموده است. متن نامه چنین است:

بسمه تعالی

خدمت جناب مستطاب عمدة الاحکام آقای آقا شیخ محمّد فقیهی مرندی (دام علاه)! مرقوم محترم که حاکی از سلامت مزاج شریف و حاوی عواطف آن جناب به اینجانب بود، موجب تشکر گردید. سلامت و توفیق جنابعالی را از خداوند تعالی خواستار است. از کسالت آقای باغمیشه متأثر، امید است تاکنون رفع شده باشد. به آقای اسلامی راجع به ایشان چیزی نوشتم، از جنابعالی امید دعای خیر دارم. والسلام علیکم. روح اللّه الموسوی الخمینی (2)

فرزندان

باغمیشه ای با دختر دایی اش، فرزند حاج آقا بالا نبات دوست، ازدواج کرد و ثمره آن وصلت، ولادت دو پسر و شش دختر است. اسامی فرزندان ذکور و دامادهایش چنین است:

1 . مرحوم رحیم آقا مدرس مشهور به «بیوک آقا»: وی داماد آیت اللّه سید محمّد روحانی بود و در سال 1349ش در زمان حیات پدرش دارفانی را وداع گفت. 2 . حاج یوسف تاری وردیان. 3 . حاج ابراهیم حازمی. 4 . علی اکبر جودیان. 5 . حاج میرزا رضا مقدّس: ایشان پسر حاج میرزا حسن مقدّس آذرشهری و نواده آیت اللّه حاج شیخ حسین مقدّس آذرشهری بوده و پس از وفاتش پدر بزرگوارش در مسجد اعظم قلهک در تهران اقامه جماعت می کند. (3) 6 . حمید شعیبی 7 . محمّد علی شوشتری. 8 . حاج مهدی مدرس.


1- . به نقل از حاج میرزا ابراهیم وثوقی.
2- . صحیفه امام، ج 2، ص 179 .
3- . به نقل از حاج مهدی مدرس، فرزند معظم له.

ص:135

وفات

آیت اللّه باغمیشه ای بعد از سه سال کسالت جسمی و در نهایت در اثر سکته مغزی در شامگاه روز سه شنبه 2 ذی القعده 1404 ق برابر با 9 مرداد ماه 1363 ش در هفتاد سالگی در تبریز ندای حقّ را لبیک گفت و روح پاکش در جوار یار آرام گرفت.

پیکر پاک وی پس از تشییع جنازه و اقامه نماز میت به امامت آیت اللّه حاج میرزا مسلم ملکوتی، به شهر مقدّس قم منتقل شد و در آن شهر نیز پس از تشییع و اقامه نماز مجدد که آیت اللّه سید صادق روحانی خواند، در جوار تربت منور کریمه اهل بیت حضرت فاطمه معصومه علیها السلام در قبرستان باغ بهشت و در مقبره ای روبه روی مقبره علما به خاک سپرده شد . (1)


1- . به نقل از حاج مهدی مدرس، فرزند معظم له.

ص:136

ص:137

آیت الله شیخ احمد شاهرودی «دانشور بصیر» / محمد حسین صالح آبادی

اشاره

تولد

آیت الله شیخ احمد شاهرودی در سال 1281 قمری در شهر شاهرود و در خانواده ای مذهبی و اهل علم به دنیا آمد.

خاندان

جدِّ ایشان، عالم ربّانی آیت الله ملاّ محمد کاظم شاهرودی (1) ، از علمای برجسته دوره قاجار بود که به تقاضای مردم شاهرود در آن شهر اقامت گزید و با تشکیل حوزه درسی , اقامه نماز جماعت در مسجد امام حسن عسکری علیه السلام شاهرود و تأسیس مدرسه علوم دینی , به نشر احکام , تربیت طلاب و رسیدگی به امور مردم پرداخت. شاهرود به برکت هدایتگری ایشان از آفت بهائیت مصون ماند و حیات دینی خود را حفظ کرد (2).


1- . ایشان اصالتاً خراسانی بود، اما در سفری که از شاهرود می گذشت با درخواست مردم این شهر برای اقامت در این شهر و پاسخگویی به نیازهای دینی شان روبه رو می شود که می پذیرد و بعداً به شاهرودی شهره می شود . ضمناً وی از شاگردان آیت الله سید علی طباطبایی، صاحب ریاض المسائل بود.
2- . اعیان الشیعه، ج 9 ، ص 5 .

ص:138

هم زمان با اقامت ایشان در شاهرود، دو تن از مروجان بهائیت به نام های «ملاّ حسین بشروی » و «قرة العین » از خراسان وارد این شهر شدند و به تبلیغ آیین خود پرداختند و گروهی را به خود جذب کردند . آیت الله شاهرودی به بحث و گفتگو و مناظره علمی با آنان پرداخت و سرانجام این دو را از شهر بیرون کرد (1). این امر آتش کینه را در دل های آنان شعله ور کرد و دستشان را به خون او رنگین ساخت . سید محسن امین عاملی می گوید: «بعد از این که مناظراتی بین آخوند و بهائیت انجام گرفت، یکی از افسران ترک یا کرمانی در خارج شهر بر سر راه شیخ کمین کرد و او را به قتل رساند» .

آیت الله حاج محمد علی (2) (م1293ق ) پدر شیخ احمد شاهرودی نیز از زمره دانشمندان و محقّقان علوم دینی به شمار می آمد. این عالم جلیل القدر جامع معقول و منقول بود و در فقه، اصول، فلسفه، کلام، حدیث و عرفان تبحر داشت . بنا بر نقل سید محسن امین در اعیان الشیعه، وی 52 تألیف در زمینه فقه، اصول، حدیث و کلام دارد؛ مانند «ردّ بر اخباریان» و «عصارة الفقاهة فی المهمات الفقهیة » (3). وی با تقاضای مردم شاهرود و به خواست مرحوم میرزای شیرازی از عراق به شاهرود بازگشت، اما بیش از چهل روز طول نکشید که دعوت حقّ را لبیک گفت. (4)

شیخ احمد در چنین کانونی که آکنده از عطر علم و فضیلت بود، به دنیا آمد و این به معنای بهره مندی از موهبتی ویژه برای رشد و تعالی است . ایشان با بهره جویی از این فرصت و همت والای خود , راه فراگیری علوم دینی و کسب فضایل اخلاقی را برای خویش هموارتر ساخت.

تحصیلات

حاج شیخ احمد، در دامان پدر بزرگوارش رشد یافت . تحصیلات مقدماتی را در شاهرود گذراند و برای ادامه تحصیل، همراه برادرش (شیخ حسن زاهد) رهسپار مشهد شد . وی در مدت کوتاهی توانست تحصیلات تکمیلی در مقطع سطح را در این شهر بگذراند . اما او همچون هر طلبه مستعد و جوان دیگری, نمی توانست به همین مقدار از تحصیلات بسنده کند، بلکه خود را نیازمند به تحصیل


1- . ناسخ التواریخ (بخش قاجاریه)، ص 59، شرح حال بشروی .
2- . ایشان معاصر شیخ انصاری بود.
3- . اعیان الشیعه، ج 46، ص 34 .
4- . مقدمه کتاب راهنمای دین در شرح حال ایشان، ص 6 .

ص:139

در مراکز حوزوی بزرگ تر و با اساتید تواناتر می دید. از این رو، شهر نجف؛ یعنی کانون جوشان معارف اهل بیت را برای ادامه تحصیل برگزید .

هجرت به نجف

وی در آغاز ورود به نجف، در درس آیت الله حاج میرزا حبیب الله رشتی شرکت می کرد، اما بعد در درس آخوند ملاّ محمد کاظم خراسانی نیز حضور یافت و در مدت کوتاهی از شاگردان برجسته و سرشناس وی شد . همت و تلاش در کنار بهره مندی از استعدادی درخشان و کم نظیر , خیلی زود او را به درجات بالاتر علمی رساند و باعث شگفتی دیگران گشت . رشد سریع علمی وی در سنین جوانی در کنار کسب فضایل اخلاقی , نگاه ها را بدو خیره کرد و شأن و منزلتش را رفیع ساخت (1).

بازگشت به وطن

تکمیل تحصیلات , بهره گیری از محضر اساتید بزرگ نجف و بالندگی علمی و اخلاقی , او را بدین حقّیقت رهنمون می شد که اکنون وقت بازگشت به وطن و عمل به آیه ای است که از دانشمندان دانش های الهی خواسته است که به میان قوم خود بازگردند و مردم خود را از عاقبت بدی ها بترسانند:

{فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ کلِّ فِرْقَۀ مِنْهُمْ طائِفَۀٌ لِیتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَ لِینْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَیهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ (2)}؛ « چرا از هر گروهی , تعدادی به مراکز دانش های دینی کوچ نمی کنند تا دانش و بینش دینی پیدا کنند و هنگامی که نزد قوم خود بازمی گردند، آنان را (از عذاب خدا) بیم دهند، شاید ایشان بترسند؟»

این گونه بود که ایشان به شهر شاهرود بازگشت و سال ها در این شهر ماند و به کار تبلیغ و ترویج دین و تربیت طلاب علوم دینی همت گماشت و از دین مردم آن سامان در برابر اندیشه های انحرافی مانند بهائیت پاسداری کرد .


1- . . مقدمه کتاب راهنمای دین، ص 7.
2- . بنی اسرائیل/ 122.

ص:140

شخصیت و جایگاه علمی

قدرت علمی در اصول و فقه , از ایشان اصولی ای توانمند و فقیهی متبحر ساخت . وی در هر دو زمینه تألیفاتی دارد که متأسفانه به چاپ نرسیده اند. نوشته ها و احکامی که از ایشان در خصوص پایان دادن به دعاوی حقّوقی، به جا مانده، حکایت از شرح صدر فوق العاده و عمق دانش فقهی دارد. شخصیت علمی وی منحصر در فقه و اصول نبود، بلکه در زمینه کلام و ادیان و تفسیر نیز توانمند بود .

جایگاه علمی

پس از طرح نظارت علمای طراز اول بر مصوبات مجلس در قانون اساسی مشروطه , هر گاه در بین مراجع نجف, سخن از تعیین افرادی برای این مقصود به میان می آمد، نخستین شخصی که بر صلاحیت او اتفاق نظر داشتند، آیت الله شیخ احمد شاهرودی بود؛ زیرا در او علاوه برعلم وتقوا , فضایلی چون آگاهی , بصیرت و عقلانیت را نیز می دیدند . شخصیت چند بعدی ایشان، مراجع بزرگ تقلید را نسبت به او فوق العاده علاقه مند ساخته بود. در این میان آیت الله العظمی حاج آقا حسین بروجردی1, محبت فوق العاده ای به وی داشت؛ چنان که در باره ایشان گفت: «مرحوم آقای آقا شیخ احمد، فخر شیعه بود». (1)

سید محسن امین نیز از او این گونه یاد کرده است: «او عالمی سر شناس، (2) دانشمندی فاضل, متخصص در علم کلام , محقّق و اهل مناظره با پیروان دیگر اندیشه ها و فردی کوشا و پرتلاش در دفع شبهات است و تألیفات زیادی در زمینه ردّ فرقه های مخالف اسلام دارد». (3)

آقا بزرگ تهرانی نیز در نقباء البشر از او با عناوینی چون دانشمندی صاحب تألیف و معتمدی اهل ترویج (دین) یاد کرده است. (4)


1- . مقدمه کتاب راهنمای دین، ص 15 .
2- . اعیان الشیعه، ج 3 ، ص136 :« ...کان من أعلام العلماء»
3- . «کان عالماً فاضلاً متکلما بحاثاً مناظراً مجاهدا فی دفع الشبهات: له تألیف کثیرة فی رد الفرق المخالفة للإسلام». (اعیان الشیعه، ج 2 ، ص 600)
4- . نقباء البشر (طبقات اعلام الشیعة) , آقابزرگ تهرانی , ج 1 ، ص 115 .

ص:141

مجاهدی بصیر در مبارزه فرهنگی

عالمان بصیر در پاسداری و حفظ دستاوردهای دین از همه چیز خود مایه می گذاشتند و در رویارویی با اندیشه های باطل و مخرب , تمام تلاش خود را به کار می بستند . آیت الله شاهرودی را باید از این دسته بلکه از پیشگامان نهضت دفاع از ارزش های دین در برابر جبهه فرهنگی سکولار در آن دوران دانست (1) . دوران زندگی این عالم فرزانه با تحولات فرهنگی پر تلاطم ورود به دوران جدید و شروع تهاجم فرهنگی روشنفکران وابسته و غربگرای دوره مشروطه همراه بود . امتیاز این شخصیت بزرگ آن بود که چند گام فراتر از زمان خود حرکت می کرد، عصر خود و متقضیات آن را خوب می شناخت و با درک عمیق از زمان خود و شناخت ترفندهای دشمن، از وظیفه خود که همان روشنگری و افشاگری است، غافل نبود . از این روی , در این شرایط دست به قلم برد و در برابر هجوم شبهات ایستاد و آثار ارزشمندی از خود به یادگار گذاشت .در آثار قلمی این عالم روشن بین، مباحث روز آن دوران مانند تمدن اسلامی , حجاب و ...مورد توجه قرار گرفته است . کتاب « مدینة الاسلام روح التمدن » ایشان دو دهه بعد از قدرت یافتن مشروطه خواهان، با تکیه بر تجربه مشروطه به نگارش درآمد . در این کتاب که در سال 1346ق (1306ش ) در نجف به چاپ رسید ، به زیبایی, گسترۀ آموزه های دینی تبیین شده است. او در بخشی از نوشتار خویش، «اقلّی بودن دین» را رد و بر احکام کلّی اسلام تأکید می کند و کیفیت جهت دهی دین را روشن می سازد. وی که شیوه عقلایی برنامه ریزی بر اساس دستورهای دین را قبول دارد،در تلاش است تا شبهاتی چون «اقلّی» و «ناکافی بودن دین» را که در دوران او رواج داشت، برطرف سازد . آثار دیگر ایشان نیز در پاسخ گویی به شبهات مسیحیان و در رد فرقه ضاله بهائیت است که در بخش تألیفات، آنها را می بینید .

گفتنی است در آن دوران نگارش مطالب علمی به زبان فارسی , در بین علما چندان رواج نداشت، از این رو تلاش ایشان برای قلم زنی در عرصه زبان فارسی از درک ضرورت زمانه حکایت دارد . این نکته با توجه به حوادث فرهنگی آن دوران قابل فهم است؛ زیرا روشن فکران غربزده که عمدتاً مروج اندیشه مشروطه خواهان ضد دین بودند، به شکل گسترده با انتشار نشریات و کتب به زبان فارسی - که برای عموم قابل فهم - بود، در صدد نشر افکار انحرافی خود و مبارزه با دین بود . از این رو، پاسخ


1- . مجله آموزه، ش 1، حسن حاجی حسینی, بررسی یک کتاب ناشناخته عصر مشروطیت : «مدینة الاسلام، روح التمدن ».

ص:142

گویی به شبهات آنان در جامعه ایران نیز باید در قالب زبان فارسی صورت می گرفت. ما در اینجا گزیده ای از کتاب مدینة الاسلام ایشان را که در باره ضرورت حجاب است، در ذیل می آوریم؛ هر چند که این متن، متاثر از شیوه های نگارشی گذشته, دارای نثری فنی است، اما تلاش وی در زیبانویسی حائز اهمیت است. ایشان در بحث از رفتار مناسب برای بانوان که شریعت خواستۀ است می نویسد:

... و غضّ بصر در موقع خروج، و حفظ زینت و نرمی در گفتار، و آرامی در رفتار، و مراعات جلباب و ستر و خمار را که این اطوار مناسب مقام اوست، در شئون او اعتبار فرموده، دست اغیار و چشم نظّار را از آن مجمع محاسن و گلزار رخسار کوتاه نموده تا اجنبی، طمع در گل و مل و در پسته و بادام خسته و سیب برجسته و ترنج دل خسته و حقّه سربسته و شعر النبات سرشکسته و نقل آراسته آن ضعیفه پا شکسته ننماید، و گنجینه در بسته را نگشاید (1) ... .

نویسنده کتاب ارزشمند اعیان الشیعه نیز از او با عبارت « کان عالماً ...مجاهداً فی دفع الشبهات (2)» یاد کرده است . از این عبارت پیداست که تلاش فراوان ایشان در پاسخ گویی به شبهات دینی، توجه معاصرانش را به خود جلب کرده بود . این سخن سیّد محسن امین عاملی از آن جهت مهم است که خود وی نیز همپای آقا بزرگ تهرانی برای پاسخ به یک اشکال و شبهه علیه تشیع , به پا خاست و سال ها عمر خود را وقف این مجاهدت کرد .

شاگردان

ایشان شاگردان فراوانی تربیت کرد که شناخته ترین آنها , آیت الله سید محسن اشرفی است. وی از تربیت شدگان و شاگردان برجسته ایشان در حوزه درسی ایران و شاهرود بود که بعدها روانه نجف شد (3).

مرجع گران قدر و نسب شناس معروف دوران ما ,آیت الله مرعشی نجفی نیز از جمله کسانی است که از ایشان اجازه نقل روایت داشت (4).


1- . بخشی از مقاله دوم کتاب مدینة الاسلام .
2- . اعیان الشیعه، ج 2، ص 600 .
3- . گنجینه دانشمندان، ج 5، ص 357.
4- . اعیان الشیعه، ج 2، ص 600 : «یروی عنه جماعة منهم السید شهاب الحسینی المعروف بآقا نجفی النسابة المعاصر».

ص:143

تألیفات

چنان که گفتیم، وی در زمینه فقه و اصول تألیفاتی دارد که به چاپ نرسیده اند، اما تألیفات او در زمینه پاسخ گویی به شبهات با استقبال روبه رو شده و بیشتر آنها به چاپ رسیده اند . این آثار عبارت اند از :

1 . «حقّ المبین » در رد بهائیت .کتابی است جامع و استدلالی، که در سال 1334 ق به چاپ رسیده است.

2 . «ازالة الاوهام فی رد ینابیع الاسلام » .این کتاب در پاسخ به ادعای اندیشمند مسیحی «عبدالمسیح مسیحی» ، در کتاب «ینابیع الاسلام (1)» به نگارش در آمد. مرحوم شیخ احمد در این اثر خود , ادعاهای موهوم او را پاسخ گفته است . این کتاب درسال 1344 ق به چاپ رسید .

3 . «مدنیة الاسلام روح التمدن» (363ص) . این کتاب در سال 1346 ق در مطبعۀ علویۀ نجف چاپ شده است . وی این کتاب را در زمان حضور یک ساله در نجف پس از سفر حج به نگارش در آورد . خود او در مقدمه نوشته است که در جریان تألیف این کتاب، کتاب هایش در شاهرود بود و کتاب را «در حال مسافرت و تشرّف در اعتاب مقدّسه متبرّکه» نوشته است. ناشر این کتاب می نویسد : «یگانه کتابی است که در سیاست اسلامیه و توافق آن با روح تمدن تألیف شده» . وی در این کتاب، با دلایل منطقی و برهان های فلسفی در پی اثبات این مطلب بود که فقط قوانین دین اسلام, توانایی اداره جوامع بشری و مصونیت در برابر ناهنجاری ها را دارد؛ چرا که اسلام دین و روش میانه و وسط است. (2)

4 . «مرآت العارفین » (235ص).

5. «تنبیه الغافلین » (156ص).

6 . «ایقاظ النائمین »(241ص) . سه کتاب اخیرکه در رد بابیان نوشته شده است، تحت عنوان «راهنمای دین» در یک مجلد به سال 1343ش به همت فرزند مؤلف شیخ عبد الله شاهرودی به


1- . این عنوان به معنای سرچشمه های اسلام است و نویسنده در این کتاب در صدد برآمده ریشه داشتن اسلام در وحی الهی را انکار و رد کند و برای این منظور به دلایلی تمسک جسته است که آیت الله شیخ احمد شاهرودی به ردّ آن می پردازد .
2- . در باره این کتاب مراجعه کنید به مجله آموزه، ش 1، مقاله بررسی یک کتاب ناشناخته عصر مشروطیت: «مدینة الاسلام، روح التمدن » , نوشته حسن حاجی حسینی .

ص:144

چاپ رسیده است. پیش از آن نیز کتاب مرآت العارفین و گویا رساله های دیگر مؤلف در رد بابیان در سال 1343ق به صورت سنگی در490 صفحه به چاپ رسیده بود.

7. تفسیری ناتمام در رد برخی مطالب تفسیر «الجواهر فی تفسیر القرآن» (1) که شیخ جوهری طنطاوی نوشته بود. (2)

زندگی سیاسی- اجتماعی

دوران زندگی این عالم فرزانه با تحولات فرهنگی - سیاسی فراوان و پر فراز و نشیبی همراه است . شروع نهضت عدالت خانه و مشروطه اول و دوم و به حکومت رسیدن رضاخان و برخورد شدید او با مذهب و علما، از مهم ترین حوادث سیاسی و اجتماعی این دوران است . نقش آفرینی روحانیت و در پی آن دشمنی فراوان قدرتمندان عرصه سیاست و فرهنگ با آنان از بارزترین شاخصه های این دوران است . در چنین شرایطی، روحانیت آگاه و مبارز تمام تلاش و همت خود را برای حفظ دین مردم در شرایط تازه و کاملاّ متفاوت از گذشته به کار بست . جایگاه علمی و اجتماعی آیت الله شیخ


1- . نویسنده این تفسیر، مفتی اسکندریه مصر است که به شیوه علمی , قرآن را تفسیر کرده است . یاد آور می شویم در پی تحول بزرگی که در زمینه دانش بشری و اکتشافات علمی پدید آمد , برخی از نویسندگان و دانشمندان اسلامی تلاش کردند برخی از آیات قرآنی و احادیث معصومین را با نظریات جدید علمی تطبیق دهند و بگویند که در این متون مقدس، اشاراتی به این کشفیات شده است، ولی مردم و از جمله خود مسلمانان از درک آن ناتوان بودند و اینک با پیشرفت علم، مفهوم درست آن سخنان به دست می آید. شک نیست که این یک حرکت انفعالی بود، ولی در عین حال، باعث جلب و جذب روشن فکران به سوی اسلام و تقویت ایمان مردم می شد و البته در موارد بسیاری هم این تطبیق ها درخور توجه و بررسی بود و می توانست یکی از وجوه اعجاز قرآن باشد. این حرکت نخست در مصر آغاز شد و این بدان سبب بود که مصر زودتر از کشورهای اسلامی دیگر با تمدن و پیشرفت های علمی غرب آشنا شد. دانشمندان مصری در مقالات و کتاب های خود به تفسیر علمی آیات قرآنی و تطبیق آنها با علوم روز پرداختند؛ از جمله نخستین کسانی که دست به این کار زد، می توان از عبد الرحمن کواکبی نام برد که کتاب «طبایع الاستبداد» را در سال 1318 نوشت. او نخست بدون ذکر نام مؤلف کتاب را منتشر کرد و در چاپ های بعدی نام خود را هم روی کتاب نوشت. او در این کتاب، ضمن انتقاد از پیشینیان که فقط به فصاحت و بلاغت و الفاظ قرآن پرداخته اند، بعضی از کشفیات علمی زمان خود را با آیات قرآنی تطبیق نمود. همچنین در سال 1930 میلادی دانشگاه الازهر، مجله ای به نام «نور الاسلام» را منتشر می کرد و در هر شماره راجع به صنعت هایی چون ترکیب فلزات و عکس برداری و ساختن دوربین های فلکی و ساختن هواپیما و زیردریایی با استناد به آیات قرآنی بحث می شد. بعد از این، کتاب های بسیاری در این باره منتشر گردید که از همه آنها مهم تر و گسترده تر، تفسیر «الجواهر» اثر شیخ طنطاوی جوهری بود که در چهارده جلد منتشر شد و دائرة المعارفی از علوم روز بود. او در این تفسیر به طور وسیعی آیات قرآنی را با علوم جدید تطبیق کرد و حتی فرضیه های علمی را که هنوز به اثبات نرسیده بود، بر آیات قرآنی تحمیل نمود و لذا این تفسیر مورد انتقاد شدید بعضی از عالمان اسلامی قرار گرفت و حتی در بعضی از ممالک اسلامی نسخه های آن توقیف گردید( تفسیرکوثر، یعقوب جعفری، ج 5 ، ص 493) .
2- . اعیان الشیعة، ج 2، ص 600 .

ص:145

احمد شاهرودی در کنار روحیه وظیفه شناسی، باعث شد نامش در فهرست نقش آفرینان این دوره مهم تاریخی ثبت شود . با شروع تهاجم فرهنگی روشن فکران وابسته و غربگرای دوره مشروطه , وی دست به قلم برد و در برابر هجوم شبهات ایستاد و آثار ارزشمندی از خود به یادگار گذاشت که بیشتر آنها در همان دوران به چاپ رسیدند.

او علاوه بر نقش آفرینی فرهنگی در حوزه قلم و نگارش , در عرصه تبلیغ نیز تلاش هایی در ایران و به ویژه شهر شاهرود کرد. این موقعیت و تشخّص ایشان در میان علمای نجف و مردم ایران به خصوص خراسان و شاهرود باعث شد تا نام او در بین بیست مجتهدی باشد که آخوند خراسانی برای نظارت بر مصوبات مجلس ملی دوره مشروطه معرفی کرد (1) (سوم جمادی الاولی 1328 ق )؛ هر چند فقط دو تن از این افراد در مجلس حاضر شدند . مرحوم شاهرودی نیز همچنان در شاهرود ماند و به تهران نرفت . از نظر تاریخی، این مقطع به دوران مشروطه دوم؛ یعنی پس از فتح تهران ازسوی مشروطه خواهان در سال 1327 قمری تعلق دارد .

در سال 1342 ق (برابر با 1302 شمسی ) در پی اعتراضات علمای نجف به دولت دست نشانده انگلیسی ها در عراق و تیره شدن روابط مرجعیت با آن دولت , آقا سید ابوالحسن اصفهانی و آقای نائینی از عراق به ایران و قم آمدند که در نزد عموم به تبعید این بزرگواران به ایران قلمداد شد. (2) گفته شده ایشان در پی اطلاع از این ماجرا آرام و قرار نداشت و در تلگراف خانه شاهرود بست نشست


1- . بر اساس اصل دوم متمم قانون اساسی مشروطه که بر اثر تلاش و مجاهدت جناح مشروعه خواه به رهبری شیخ شهید فضل الله نوری در سال 1325ق به تصویب رسید باید گروهی از علمای طراز اول بر مصوبات مجلس نظارت می داشتند تا مخالف شریعت نباشد . مرحوم آخوند خراسانی از این اصل حمایت کرد و جمعی از فقهای پارسا را به عنوان طراز اول برگزید که به مجلس بروند و البته فقط دو نفر از آنها حاضر به این کار شدند. یکی، مرحوم حاج امام جمعه خویی بود و دیگری ،مرحوم مدرس. دیگران به علل مختلف و از آن جمله، نیاز مردم مناطق به مجلس نرفتند.
2- . وقتی فیصل، پادشاه کشور تازه تأسیس عراق، در صدد تشکیل دولت و انتخاب نمایندگان مجلس بر آمد تا پیمان جدیدی را که انگلیسی ها پیشنهاد کرده بودند، تصویب و امضا کنند، با مخالفت سید ابوالحسن اصفهانی و آیت الله نائینی و سایر علمای حوزه نجف و تحریم انتخابات از سوی آنان روبه رو شد. این امر، مقامات انگلیسی و فیصل را سخت بر آشفت و آنها را به تبعید برخی علما چون شیخ مهدی خالصی زاده از عراق واداشت (ذی القعده 1341 ق) . این دو عالم بزرگوار و سایر علمای شیعه، پس از این اقدام خصمانه پادشاه عراق بر آشفتند و به عنوان اعتراض از عراق خارج شدند و رهسپارتهران گشتند. علمای معترض یادشده پس از یک مسافرت چهل روزه، در 1342 ق وارد قم شدند و از سوی آیت الله شیخ عبدالکریم حائری رئیس حوزه علمیه قم و سایر علمای این شهر مورد استقبال قرار گرفتند. آیت الله حائری برای تجلیل از اصفهانی و نائینی دستور داد طلاب قم در درس ایشان حضور یابند، ولی اصفهانی میل به ماندن در ایران نداشت و از این رو، توقف ایشان و همراهانش در قم یک سال بیشتر طول نکشید و سرانجام به نجف بازگشتند .

ص:146

و پی در پی تلگراف هایی به عنوان اعتراض به دولت عراق و حمایت از علمای نجف ارسال می کرد. (1)

در سال 1345 ق ایشان عازم سفر معنوی حج می شود . در بازگشت از حج , با هم سفر حجّش آیت الله بروجردی وارد نجف می شود (2) . در سال 1346 ق و با گذشت چند ماه از حضور این دو عالم فرزانه در نجف , قانونی در ایران به تصویب رسید که اعتراض هایی را در پی داشت . این امر حاج آقا نورالله اصفهانی، از علمای فعال و مجاهد دوره مشروطه را بر آن می دارد تا از این فرصت برای سازمان دهی اعتراضات علیه رضا خان استفاده کند . وی به این منظور، به شیوه بست نشینی رو می آورد تا بدین وسیله همه اعتراض ها و فریادها را هماهنگ سازد . او حرم حضرت معصومه علیها السلام را برای بست نشینی انتخاب می کند و نامه هایی برای روحانیان دیگر شهرها می نویسد و آنان را به هجرتی سرنوشت ساز به قم فرا می خواند. بدین ترتیب، مهاجرت رهبران مذهبی به این شهر آغاز می شود . توجه بیشتر عالمان و متحصنان قم، به نجف اشرف و پشتیبانی آیات عظام و مراجع عالی قدر عتبات آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی ، آیت الله میرزا محمد حسین نائینی و آیت الله میرزا علی آقا شیرازی بود و با ارسال تلگراف هایی از آنان کمک می خواهند . علمای نجف نیز به فکر چاره اندیشی و کمک به این نهضت می افتند. از این رو , در منزل نائینی جلسه ای با حضور سیدابوالحسن اصفهانی، آیت الله بروجردی، شیخ احمد شاهرودی و دیگران برگزار می شود و از نحوه برخورد با رضاخان سخن به میان می آید . نظر سید ابوالحسن اصفهانی بر قیام علیه رضاخان و سرنگونی او از طریق بسیج عشایر علیه او با اعزام گروهی از روحانیان به میان عشایر , استوار است، اما نائینی تنها راه مناسب را نرمی و ملاّیمت , جهت کاستن از تندی و خشونت او می داند . هر چند در این جلسه اتفاق نظری برای نحوه برخورد با رضاخان و حمایت از متحصنان به دست نمی آید، اما سید ابوالحسن اصفهانی بر دیدگاه خود پای بند است، از این رو، نامه ای برای این دو بزرگوار ( بروجردی و شاهرودی ) می نویسد و از آنها می خواهد به ایران بروند و مردم را علیه رضا خان بشورانند:


1- . مقدمه کتاب راهنمای دین , ص 13 .
2- وی کتاب مدینة الاسلام را در همین زمان نوشت.

ص:147

شما هر دو, در ایران نفوذ دارید . من از شما می خواهم که بروید ایران و مردم را علیه رضا خان بشورانید. در این صورت، ما هم شما را کمک می کنیم، و گرنه من مقدّسین نجف را علیه شما می شورانم. (1)

مرحوم بروجردی اشکالاتی در این نوع برخورد می بیند و در پاسخ نامه سید می نویسد که این اقدام اشکالاتی دارد، اما به دلایلی جواب نامه را برای سید نمی فرستد و نزد خود نگه می دارد و همپای آیت الله شاهرودی روانه ایران می شود. (2)

رضان خان از جریان این سفر آگاه می شود . این امر در کنار تحصن قم، او را به شدت نگران می کند و به چاره جویی وا می دارد . از این رو، با دسیسه ای آقا نور الله اصفهانی را مسموم می سازد و او را در بامداد اول رجب 1346 ق به شهادت می رساند. از سوی دیگر، بر آن می شود از تأثیر روانی حرکت این دو بزرگوار به ایران در امان باشد. بدین جهت آنان در ورودی مرز قصر شیرین , بی سروصدا و مخفیانه دستگیر می شوند؛ به گونه ای که خبر آن نیز منتشر نمی شود و اعتراضی شکل نمی گیرد. آیت الله بروجردی را شبانه به طرف تهران می برند و در محله ستاد لشکر زندانی می کنند (3)و شیخ احمد شاهرودی نیز ده روز در قصر شیرین زندانی می شود. (4) پس از این دستگیری و ممانعت حکومت از هر گونه اقدامی, او به نجف باز می گردد و بیش از یک سال در آنجا می ماند و سپس راهی ایران می شود.

بنابراین وی فقط یک عالم و روحانی نبود، بلکه یکی از رجال بزرگ سیاسی آن دوران به شمار می آمد. از این رو شخصیت های سیاسی وقت به هنگام عبور از شهر با وی دیدار می کردند و برخی از احاطه این مرد روحانی بر امور سیاسی شگفت زده می شدند . با اینکه بعضی از دیدار کنندگان از نظر سیاسی با ایشان همسو و هم سلیقه نبودند، ولی به ایشان و شناخت سیاسی اش ایمان داشتند. (5)

وی از هم رزمان , یاوران و دوستان شهید مدرس محسوب می شد و همواره شعار زندگی سیاسی اش


1- . سخنان آیت الله بهجت در دیدار 19/10 / 1377 با آیت الله ری شهری . زمزم عرفان: یادنامه فقیه عارف حضرت آیت الله محمد تقی بهجت, محمدی ری شهری , ص 320.
2- . این سفر در آذر ماه 1306 هجری شمسی رخ داده است .
3- . مجله حوزه، ش 41 , آذر و دی 1369، مصاحبه با حجت الاسلام والمسلمین واعظ زاده خراسانی.
4- . مقدمه کتاب راهنمای دین, ص 15 .
5- . مقدمه کتاب راهنمای دین، ص 14.

ص:148

همان شعار معروف شهید مدرس بود که فریاد می زد: «سیاست ما، عین دیانت ماست و دیانت ما، عین سیاست ما» (1).

جایگاه اجتماعی در بین توده مردم

یکی از روحیات و ویژگی های روحانیت متعهد , با الهام از سیره و روش انبیا و اوصیای الهی, رسیدگی به مشکلات توده مردم در حد توان خود است. در زندگی با برکت آیت الله شاهرودی نیز این شیوه پسندیده خوبان دیده می شود. خانه او پناهگاهی بود برای عموم مردم از تمام طبقات جامعه . او برای پاسخ گویی به نیازهای مردم از اذان صبح تا پاسی از شب حاضر و مهیا بود. مردم برای مراجعه به او با حاجب و مانعی روبه رو نبودند. ظهر که برای صرف لقمه نانی به اندرونی منزل می آمد، با زنان فقیر و مستمندی روبه رو می شد که از او تقاضای کمک می کردند. وی نیز با وجود خستگی با خوش رویی با آنان برخورد می کرد و با دادن پول نقد یا حواله، آن ها را خوشحال می کرد. این مرد روحانی، پدری مهربان برای آن سامان و شهرستان به شمار می آمد. در راه رفاه و آسایش مردم, از هیچگونه فداکاری دریغ نمی کرد و با آنان بسیار رئوف و مهربان بود، اگر ستم و تجاوزی در مورد فردی می دید، به شدت ناراحت می شد و تا رفع ظلم از او آرام و قرار نداشت. خدمات گران سنگ این عالم گران قدر نزد اشخاص حقّ شناس فراموش شدنی نیست.

در سالی که بر اثر جنگ جهانی اول قیمت گندم و خواروبار به شکل سرسام آوری بالا رفته بود و در پی این قحطی , خیابان های شهرهای بزرگی چون تهران و مشهد از جنازه بی جان فقرا پوشیده بود، ایشان از محبوبیت , نفوذ و قدرت خود بیشترین استفاده را در جهت حل این مشکل و آسایش مردم کرد و ثروتمندان و مالکین را به فداکاری فرا خواند و بدین وسیله پول و گندم برای بینوایان جمع کرد و به شکل گسترده، نان رایگان در اختیار نیازمندان قرار داد . همچنین تلاش کرد تا قیمت نان در حد ّیک من چهار ریال ثابت بماند تا سایر طبقات جامعه دچار سختی نشوند.

این مرد بزرگ روحانی با تمام توان در پی آن بود که از منکرات دینی جلوگیری کند و در این راه از قدرت و نفوذ روحانی و سیاسی خود حداکثر استفاده را می کرد. به عنوان مثال, گروهی از بهائیان


1- . مجله آموزه، ش 1، حسن حاجی حسینی, بررسی یک کتاب ناشناخته عصر مشروطیت: «مدینة الاسلام، روح التمدن »، و مقدمه کتاب راهنمای دین .

ص:149

با کمک برخی از نیروهای انتظامی در پی کسب قدرت در شهر بودند. مردم با آگاهی از این موضوع بسیار ناراحت و عصبانی شدند و نزدیک بود شورش و درگیریی رخ دهد. در چنین شرایطی، وی ابتدا مردم را به حفظ آرامش فرا خواند و سپس آنان را به مبارزه منفی با این گروه باطل دعوت کرد و از مردم خواست از معاشرت و ارتباط و داد و ستد با آنان خودداری کنند و حتی آنها را به حمام های عمومی راه ندهند. نفوذ کلام این عالم ربّانی و پیروی مردم از ایشان اثر خود را گذاشت و پس از مدت کوتاهی, آن گروه مجبور به ترک شهر و مهاجرت از شاهرود شدند.

مردم شاهرود نیز با دیدن محبت و فداکاری مخلصانه این مرد بزرگ، از صمیم قلب , شیفته و ارادتمند وی شدند. این نکته از نگرانی های آنان به هنگام بیماری او دانسته می شد که در این مواقع، مردم برای سلامتی وی صدقه می دادند و در محل زندگی ایشان که کوچه «آقا» نامیده می شد، جمع می شدند و ختومات می گرفتند . شاهد دیگر بر ارتباط قلبی مردم با ایشان , تعطیل عمومی شهر به هنگام سفر رفتن او و حضور آنان در جمع بدرقه کنندگان همراه با ناله و ضجه بود؛ رفتاری که به هنگام بازگشت ایشان، با قربّانی کردن و شادی و خوشحالی تکرار می شد.

رسیدگی به شکایات و دعاوی حقّوقی

سنت دیرینه عالمان شیعی در رسیدگی به شکایات شیعیان و حل و فصل دعاوی بر اساس مکتب تشیع که از خواسته ها و ابتکارات ائمه بود , شیعیان را از بردن شکایات نزد قضات جورِ حکومت های طاغوتی بی نیاز می ساخت و استقلال قضایی شیعیان را در پی داشت . به کار گیری این سنت حسنه، از سوی عالمانی امکان پذیر بود که نفوذ معنوی و موقعیت اجتماعی بالایی داشتند .

با توجه به آنچه در بالا گفتیم، موقعیت ویژه آیت الله شاهرودی برای اجرای این سنت به بهترین شکل فراهم بود و ایشان نیز تمام توان خود را در خدمت به مردم در این زمینه به کار می گرفت. بدین جهت، مردم خود را از مراجعه به دادگستری بی نیاز می دیدند . این گونه بود که رئیس عدلیه (دادگستری ) آن دوران در گزارشی به پایتخت چنین می نویسد : « با بودن آقای آقا شیخ احمد , درِ عدلیه را باید بسته دید، زیرا همه مردم متوجه ایشان هستند» (1).


1- . مقدمه کتاب راهنمای دین , ص 15 .

ص:150

اخلاق و روحیه معنوی

از نظر اخلاقی و دینی، این مرد روحانی بهترین مربی برای مردم بود، مواعظ و نصایحش با جانش گره خورده بود و بیش از گفتار، با رفتار خود دیگران را به فضایل اخلاقی و آداب و سنن مذهبی رهنمون می ساخت . وی در عمل به امور عبادی نیز با پای بندی و عمل خود , مردم را بدان ها فرا می خواند. به عنوان نمونه، در ایام البیض ماه رجب، (1)با اینکه از نظر جسمی ضعیف و ناتوان بود، روزه می گرفت و مردم را هم به روزه و دعا دعوت می کرد . هر سال در عصر روز نهم ذی حجه که به روز عرفه معروف است، در مسجد حضور می یافت و اجتماعی تشکیل می داد و خود شخصاً با صدای بلند دعا می خواند، هم خودش گریان بود و هم سوز دعایش مردم را به گریه وامی داشت.

شب زنده داری و نمازهای شب او هیچ گاه ترک نمی شد. چند ساعت پیش از اذان صبح برای راز ونیاز و نیایش به درگاه الهی از خواب بیدار می شد و تا طلوع خورشید به عبادت مشغول بود. به هنگام اذان صبح، خود با صدای بلند و گیرا اذان می گفت و پس از آن برای خواندن نماز صبح روانه مسجد می شد.

در مناسبت های مذهبی پس از نماز به منبر می رفت. سخنرانی های وی از پشتوانه دانش علمی، تحقّیق و فصاحت و بلاغت بهره مند بود. وی در سخنرانی خود شیوه ای حماسی داشت و از مطالب سیاسی و عرفانی نیز بهره می جست. وی در ابراز ارادات به اهل بیت و ذکر مصیبت آنان، کوشا و با شوق و حرارت بود . نوشته هایی نیز در زمینه مصائب اهل بیت دارد که از دقت و تحقّیقات کم نظیر وی حکایت دارد. ایمان عمیق او به ائمه اطهار از لابه لای عبارات وی در تألیفاتش پیداست. شور و حال ایشان در عزاداری ها مشهود بود، به گونه ای که پیشاپیش دسته های سینه زنی با پای برهنه به راه می افتاد و مانند آنان به سینه زنی می پرداخت. (2) در این جا مناسب است به ماجرای سکته ایشان و شفا با تربت امام حسین علیه السلام اشاره ای کنیم: از شیخ محمد حسن جلالی شاهرودی نقل است: در سال 1345 ق - قبل از تشرف ایشان به حج - در مسجد امام حسن علیه السلام شاهرود مشغول سخنرانی بودند


1- . روزهای سیزدهم و چهاردهم و پانزدهم رجب به ایام البیض شناخته می شوند . انجام عمل عبادی اعتکاف در مساجد و روزه گرفتن در این سه روز توصیه شده است .
2- . مقدمه کتاب راهنمای دین، ص 15 .

ص:151

که سکته کرد و آثار فلج در ایشان نمایان شد و دست و زبانش از کار افتاد . مردم وی را به منزل بردند. در برگه نوشت تربت با آب نیسان بیاورید و مخلوط کنید. این معجون شفابخش را آماده کردند و در کام ایشان ریختند که باعث شد همان لحظه زبانشان باز شود. (1)

از ویژگی های پسندیده وی , عزت نفس , پاکدامنی و نداشتن طمع بود. وی با توجه به جایگاه و منزلتی که در منطقه داشت، می توانست اموال مشروع فراوانی را به دست آورد، اما او از این زخارف روی گرداند و عمری را با عزت نفس و مناعت طبع گذراند و به هنگام مرگ , بدهی فراوانی برای فرزندانش به ارث گذاشت . ایشان به ندرت از اشخاص بزرگ و ثروتمندان هدیه قبول می کرد و گاهی که هدیه ای را می پذیرفت، فقط در صورتی بود که برایش ثابت باشد شائبه ای ندارد.

منزل او محل آمد و شد شخصیت ها , علما و مراجع بزرگ بود و ایشان برآن بود از آنان به شکل آبرومندانه ای پذیرایی کند، اما وضع زندگی شخصی و خانوادگی وی بسیار ساده و زاهدانه اداره می شد و به نان و پنیر و کشک سرد قناعت می ورزید.

وی بیشتر مواقع از قبول وجوهات شرعی خودداری می کرد و از صاحبان اموال در خواست می کرد آن را نزد خود نگه دارند و از طریق حواله هایی که ایشان به نیازمندان می داد، آن را مستقیماً به مستحقّان بدهند (2).

فرزندان

از بین فرزندان ایشان دو نفر از اهل علم هستند که اطلاعات مختصری دربارۀ آنها در ذیل آمده است:

1. فرزند بزرگ ایشان حجت الاسلام و المسلمین آقای حاج شیخ عبدالله مهدوی در سال 1321 ق در شهرستان شاهرود متولد شد . وی پس از پایان دوران تحصیلات مقدماتی خود در شاهرود, عازم مشهد گردید و در محضر اساتید و مدرسین به سطوح اشتغال ورزید. او در سال 1340ق به شاهرود مراجعت کرد و در مدت یک سال توقف در شاهرود، پای درس پدر گرامی اش حاضر می شد. سپس به قم رفت و پس از دو سال تحصیل در این شهر روانه نجف شد و در آنجا از محضر آقا


1- . تربت پاکان ، ج 1، ص 357 .
2- . مقدمه کتاب راهنمای دین، ص 14 .

ص:152

ضیاء الدین عراقی و آیت الله العظمی نائینی بهره برد . در 1350 ق با ارتحال پدرش به شاهرود باز گشت و به تدریس فقه و اصول و تبلیغ و ترویج دین مشغول شد و همچون پدر با اخلاص و بدون چشمداشت، به رتق و فتق امور مردم شاهرود پرداخت . وی چند سالی است که در تهران زندگی می کند. (1)

2. دومین فرزند، جناب آقای اسد الله غروی است که سال ها در لباس روحانیت بود و به فرا گرفتن علوم دینی از فقه و اصول نزد اساتیدی اشتغال داشت، ولی به عللی به کار در ادارات دولتی رو آورد و در اداره ثبت اسناد استخدام شد. (2)

برادران

برادران ایشان , شیخ حسن زاهد (م 1333 ق )و آیت الله آقاشریف (م1325 ق ) نیز از جمله اهل علم و شخصیت های برجسته آن دوران بودند.

حجت الاسلام شیخ حسن عالمی زاهد , متقی و رویگردان از دنیا بود. وی از امور اجتماعی دوری می گزید و بیشتر به عبادت و طاعت خداوند سرگرم بود.

برادر دیگرش، حجت الاسلام و المسلمین آقای شریف العلماء نیز از شاگردان مرحوم آیت الله حاج میرزا حبیب الله رشتی بود که پس از پایان تحصیلات در نجف به شاهرود بازگشت و ریاست روحانی و سیاسی آن شهر را بر عهده گرفت. وی در دوران حیات خود، با پاکی ومناعت طبع به حل و فصل امور مردم مشغول شد. (3)

دوستان

بین ایشان و آیت الله بروجردی دوستی و الفتی وجود داشت (4). همدوشی این دو در عمل به درخواست آیت الله سید ابو الحسن اصفهانی و دستگیر شدن او از سوی حکومت و ابراز ارادت آیت


1- . مقدمه کتاب راهنمای دین، ص 18 .
2- . مقدمه کتاب راهنمای دین، ص 18 .
3- . مقدمه کتاب راهنمای دین، ص 6 و 7.
4- . مقدمه کتاب راهنمای دین، ص 14 .

ص:153

الله بروجردی نسبت به او که در بخش های دیگر مقاله آمد، دلیل بر این ادعاست . همچنین او از همرزمان, یاوران و دوستان شهید مدرس دانسته شده است. (1)

وفات

این عالم پر تلاش و فداکار بیش از 68 سال در این دنیا زندگی نکرد . وی در سه شنبه پانزدهم محرم سال 1350 ق (یازدهم خرداد 1310 ش ) در تهران درگذشت . جنازه وی را به قم منتقل کردند و در قبرستان تازه تأسیس کنار رودخانه دفن کردند (2) که امروزه این قبرستان به ابوحسین معروف است.


1- . مجله آموزه، ش 1، حسن حاجی حسینی, بررسی یک کتاب ناشناخته عصر مشروطیت: «مدینة الاسلام، روح التمدن »، و مقدمه کتاب راهنمای دین .
2- . اعیان الشیعه، ج 2، ص 600.

ص:154

منابع

راهنمای دین , سید کاظم موسوی،18 شوال 1384 ق (یکم بهمن 1343 ش).

مجله آموزه، ش1، حسن حاجی حسینی, بررسی یک کتاب ناشناخته عصر مشروطیت: «مدینۀ الاسلام، روح التمدن »، و مقدمه کتاب راهنمای دین.

اعیان الشیعه، ج 2 ، 3 و 9 .

کتاب زمزم عرفان: یادنامه فقیه عارف حضرت آیت الله محمد تقی بهجت, محمدی ری شهری, ج1، قم, دار الحدیث , 1389.

مجله حوزه، ش 41، آذر و دی 1369، مصاحبه با حجت الاسلام والمسلمین واعظ زاده خراسانی.

گنجینه دانشمندان، ج5.

ناسخ التواریخ (بخش قاجاریه)، در شرح حال بشروی .

نقباء البشر (طبقات اعلام الشیعة) , آقابزرگ تهرانی , ج 1 ، چ2، مشهد، نشر دار المرتضی للنشر , 1404 ق.

تربت پاکان, عبد الحسین جواهر الکلام, ج1، قم، انتشارات انصاریان 1382 .

وفیات العلماء .

مؤلفین کتب چاپی، ج1.

مجموعه وزیری یزدی، خطی.

ص:155

غلامحسین جعفری همدانی «فقیه نستوه» / محمد حسین صالح آبادی

اشاره

ولادت

آیت الله غلامحسین جعفری همدانی در سال 1324 ق در خانواده ای متدین و ارادتمند به اهل بیت پیامبر: به دنیا آمد . پدرش حاج محمد تقی از اخیار و صالحان محل و برپا کننده مجالس سوگواری امام حسین علیه السلام بود . وی در دهه اول محرم در روستا به منبرمی رفت و به ذکر مصیبت سالار شهیدان می پرداخت.

محل تولد ایشان روستای شانگرین، (1) از توابع شهرستان رزن ِهمدان است . او دوران کودکی را در همین روستا به سر می برد، تا اینکه در آستانه نوجوانی برای تحصیل علوم دینی روانه شهر همدان می شود (2).


1- . این روستا از حیث تقسیمات کشوری , امروزه یکی از دهستان های ِقُروه درجزین به شمار می آید. قروه درجزین یکی از مراکز بخش شهرستان رزن است. این شهر در فاصله 85 کیلومتری از همدان قرار دارد.
2- . مصاحبه با مجله حوزه، ش52، مهر و آبان 1371.

ص:156

تحصیلات

او تحصیلات اولیه را نزد فقیهِ زاهد حاج شیخ مقیم زنجانی در فارسجین گذراند (1)و در سال 1337 ق مصادف با 1298 ش با فرا رسیدن دوران نوجوانی , وارد نزدیک ترین محفل طلاب علوم دینی؛ یعنی حوزه علمیه شهر همدان می شود و دوران مقدماتی تحصیلات علوم دینی را در این شهر می گذراند . با گذران این دوران، پنج سال از عمر او طی می شود و او قدم در دوران جوانی می گذارد و وقت آن می رسد که برای ادامه تحصیل به مراکز حوزوی بزرگ تر هجرت کند . از این رو، در هجده سالگی، در سال 1342 ق برابر با 1302 ش روانه حوزه علمیه قم می شود . ایشان زمان ورود خود را به قم به لحاظ سیاسی - اجتماعی چنین وصف می کند :

سالی که به قم آمدم مصادف بود با مسافرت حضرات آیات ؛ آقا سید ابوالحسن اصفهانی و آقای نائینی از عراق به ایران و اقامت آن بزرگواران در قم. (2) این ایّام، همزمان بود با نیمه شعبان و عید نوروز. از این روی، مردم از تهران و شهرستان ها، برای زیارت حضرت معصومه علیها السلام و دیدار با این دو بزرگوار، به قم می آمدند. کثرت مسافران در قم، به قدری بود که دولت مانع آمدن مردم از تهران به قم می شد ؛ لذا مردم از طریق قزوین، ملاّیر و اراک به قم می آمدند. بزرگان و شخصیت های سر شناس قم، در آن زمان عبارت بودند از حضرات آیات: آقا میر سیّد علی یثربی کاشانی، آقا سیّد محمد تقی خوانساری و آقا شیخ محمد علی اراکی. (3)

سفر آیت الله جعفری به قم در زمانی صورت گرفت که دو سال از حضور آیت الله العظمی شیخ عبد الکریم حائری یزدی در این شهر و تأسیس حوزه علمیه قم (4) می گذشت و این حوزه هنوز رونق چندانی نیافته بود و شهر نجف همچنان به عنوان اولین مرکز حوزه جهان تشیع شناخته می شد . همین امر طلاب جوان را برآن می داشت تا در نخستین فرصت, روانه حوزه نجف شوند . غلامحسین جوان نیز از این دسته بود، لذا فقط سه سال در قم ماند و در این مدت توفیق یافت علم اصول فقه و


1- . تاریخ مفصل همدان، ج 3، ص137.
2- . برای اطلاعات بیشتر در این باره رجوع کنید به پاورقی شماره یک صفحه146.
3- . مصاحبه با مجله حوزه، ش52، مهر و ابان 1371 .
4- . حوزه قم با ورود آیت الله حائری به این شهر در سال 1340 ق مطابق با سوم فروردین 1301 ش تأسیس شد .

ص:157

فقه را نزد سه تن از اساتید حوزه قم فرا بگیرد . او کتاب اصولی قوانین الاصول را در محضر آقا میرزا محمد ثابتی همدانی و کتاب فقهی شرح لمعه را نزد آقایان ملاّعلی معصومی همدانی و آقاشیخ غلامرضا طبسی (1)خواند (2).

هجرت به نجف، کانون دانش اهل بیت

آرزوی طلاب جوان آن روزگار , تحصیل در حوزه نجف بود؛ از این رو، ایشان نیز در سال 1345 ق ( 1305ش) و در 21 سالگی راهی حوزه نجف می شود . طولانی ترین مقطع دوران تحصیل او در حوزه نجف است که 23 سال طول می کشد و تا سال 1368 ق مصادف با 1328 ش ادامه می یابد و در این سال، به ایران بازمی گردد . (3)

تحصیلات در نجف

وی در سال های نخست ورود به نجف , ادامه تحصیل در سطوح عالی حوزه را پی می گیرد و در این مدت توفیق فراگیری دروس اصولی رسائل، کفایه و دروس فقه مکاسب را نزد آقا میرزا ابوالحسن مشکینی می یابد. با گذراندن تحصیلات دوران سطح , نوبت به تحصیل در دوران تخصصی تر فقه و اصول می رسد که اصطلاحاً از آن به خارج فقه و اصول (4)یاد می کند. وی این مقطع تحصیلی را نزد اساتید برجسته حوزه نجف؛ یعنی حضرات آیات: سید ابوالحسن اصفهانی، آقا ضیاء عراقی، شیخ محمد حسین کمپانی، نائینی و میرزا ابوالحسن مشکینی گذراند .


1- . پدر آیت الله واعظ طبسی تولیت فعلی آستان قدس رضوی.
2- . مصاحبه با مجله حوزه، ش52، مهر و ابان 1371 .
3- . مصاحبه با مجله حوزه، ش52، مهر و ابان 1371 .
4- . دوران تحصیل در حوزه های علمیه به چند مقطع تقسیم می شد: مقطع مقدمات که طلاب ادبیات عرب , منطق و برخی مباحث کلامی را می آموختند. مقطع سطح که خود به دو بخش سطح یک و عالی تقسیم می شد: در مقطع سطح یک، کتاب های اولیه آموزشی در باره فقه و اصول را نزد اساتید می خواندند، مثل کتاب شرح لمعه در فقه و کتاب قوانین در اصول . در سطح عالی نیز کتاب های تخصصی تر و عمیق تر در فقه و اصول را نزد اساتید می خواندند تا مهارت اجتهاد و استنباط از منابع دینی را به دست بیاورند . کتاب های رسائل شیخ انصاری و کفایة الاصول آخوند خراسانی در رشته اصول، و کتاب المکاسب شیخ انصاری در فقه در این مقطع برای طلاب تدریس می شد. پس از اتمام دروس دوران سطح , پای درس یکی از اساتید برجسته فقه یا اصول می رفتند تا نظرات استدلالی او را در مباحث فقهی یا اصولی بشنوند و آرام آرام در کنار درس استاد آموخته های علمی خود را تحکیم ببخشند و مهارت خود را در استنباط احکام دینی به کار بندند . از این دوران که مقطع تحصیلی پایانی حوزه ها به شمار می آید، با اصطلاح «خارج فقه و اصول» یاد می کنند، زیرا طلاب از آموزش دوران سطح خارج شده اند .

ص:158

برخی طلاب در کنار دروس رایج و متداول حوزه نجف در فقه و اصول , به آموختن فلسفه نیز علاقه نشان می دادند . آیت الله جعفری نیز از این دسته بود . وی کتاب منظومه سبزواری در منطق و فلسفه را نزد شیخ مرتضی طالقانی و کتاب اسفار ملاّصدرا در فلسفه را نیز نزد آقایان سید حسین بادکوبه ای و میرزا احمد آشتیانی فرا گرفت.

ایشان در خصوص نحوه تحصیل در این دوران می گوید : بنده در ایّام تحصیل، خیلی مطالعه می کردم و شب ها تا ساعت ها از شب گذشته بیدار بودم و به مطالعه می پرداختم. یک وقتی مرحوم طالقانی، به من گفت:«آقای جعفری! کسب علم، همه اش، به تحقّیق و مطالعه و زحمت کشیدن نیست؛ العلم نور یقذفه الله فی قلب من یشأ. حفظ قوا و نیروی جسمانی هم لازم است. (1)

مکتوبات علمی در نجف

آثار نگارشی به جا مانده از این بزرگوار , تقریرات (2) درس اساتید خارج فقه و اصولشان است که عبارت اند از :

تقریرات درس اصول مرحوم کمپانی؛ تقریرات درس اصول مرحوم آقا ضیاء عراقی ؛ تقریرات درس اصول و فقه آقاسید ابوالحسن اصفهانی ؛ تقریرات درس اصول اصول و فقه آقا میرزا ابوالحسن مشکینی؛ (3) تقریرات درس آیت الله نائینی.

جایگاه اساتید نجف از نگاه ایشان

اشاره

ایشان از نظر علمی , اساتید خود را این گونه وصف می کند :

مرحوم میرزا ابو الحسن مشکینی، نسبتاً فقهی قوی داشت؛ زیرا از حافظه قوی برخوردار بود. می دانید که در فقه، نسبت به اصول، توسعه ذهنی بیشتری نیاز است. اصول، نقل اقوال است، آن هم در حدّ محدود و سپس اظهار نظر، ولی در فقه علاوه بر نقل اقوال، نوعاً برای اثبات نظریه ای، به کتاب و سنّت و اجماع و اصل نیاز است. بنده یک دوره صلاة پیش مرحوم مشکینی خوانده ام. به عقیده


1- . مجله حوزه، ش52، مهر و ابان 1371 .
2- . تقریرات ، عنوان آثاری عمدتاً در فقه و اصول است که مؤلفان آنها به مبانی ، دلایل و توضیحات استاد خود در دوره درس خارج پرداخته اند . در تقریر مکتوب ، طلابی که قدرت فراگیری بیشتری دارند، پس از پایان هر نوبت درس استاد (در دوره خارج فقه و اصول )، مشروح مطالب آن درس را به قلم خود می نویسند.
3- . مجله حوزه، ش52، مهر و آبان 1371.

ص:159

من، صلاة ایشان اگر چاپ بشود، از صلاة مرحوم حاج آقا رضا بهتر است. حداقل، نقل اقوال در آن بیشتر است. مرحوم آقا ضیاء عراقی، بیان فوق العاده ای داشت. یک مطلب را به چند بیان می گفت. ایشان، هم فقه می گفت و هم اصول، ولی عمده, درس اصول ایشان بود؛ اصول فقه ایشان، خیلی قوی بود. شاگردان ایشان در کوشایی، ضرب المثل بودند. نوعاً در درس ایشان، کسانی شرکت می کردند که عشق به تحقّیق و علم داشتند. چون ایشان، شهریه ای به شاگردان نمی داد و تنها علاقه به تحقّیق و درس، موجب جذب شاگردان شده بود. مرحوم آقا سید ابوالحسن اصفهانی، فقه بسیار خوبی داشت. مرحوم آقا شیخ محمّد تقی آملی، فقه ایشان را بر فقه آقای نائینی ترجیح می داد. بنده از ابتدای ورود تا زمانی که ایشان در قید حیات بود، در درس خارج فقه ایشان شرکت می کردم (1).

آیت الله جعفری از نظر اخلاقی نیز استاد خود سید ابو الحسن اصفهانی را این گونه وصف می کند:

فردی بین نماز مغرب و عشاء، با چاقو به آقا زاده ایشان حمله می کند که منجر به قتل وی می شود. از این حادثه غم انگیز، دو خاطره عبرت آموز به یاد دارم:

الف) شکیبایی و وقار در برابر این حادثه

ایشان انصافاً با این حادثه غم انگیز، با متانت و وقار و شکیبایی برخورد کردند. در تشییع جنازه و هنگام نماز با اینکه اشک از دیدگانش جاری بود، ولی از نظر روحی تغییری در حالاتشان مشاهده نکردم .

ب) جلوگیری از فتنه

مرحوم آقا سید ابوالحسن اصفهانی، در این حادثه به گونه ای برخورد کردند که جلو هر گونه سوء استفاده و فتنه ای گرفته شد. چون سال پیش از این حادثه، در اربعین حسینی، بین هیئت های سینه زنی که از نجف به کربلا رفته بودند، با اهالی آنجا درگیری هایی پیش آمده بود و چند نفری هم از بین رفته بودند، به طور حتم اگر بعد از کشته شدن آقا زاده آقا سید ابوالحسن اصفهانی، دسته ها و هیئت های سینه زنی به کربلا می رفتند، فتنه ای دیگر به وقوع می پیوست. (2)


1- . مجله حوزه، ش52، مهر و آبان 1371.
2- . چرا که قاتل به کربلا گریخته بود و غبار نفرت و کینۀ پدیده آمده در پی درگیری نجفی ها با کربلایی ها هنوز فروکش نکرده بود . از این رو، احتمال می رفت با حضور نجفی ها در کربلا، به بهانه اینکه قاتل در کربلا حضور دارد، دوباره آتش درگیری شعله ور شود و فتنه دیگری رخ بنماید .

ص:160

ارتباط عاطفی و نزدیک با اساتید

آیت الله جعفری همدانی حدود دو دهه در درس آقا سید ابوالحسن اصفهانی شرکت جست؛ از زمان ورود به نجف تا رحلت استاد . وی می گوید : [آقا سید ابوالحسن] به بنده لطف خاصی داشتند. گاه اگر عرایضی خدمت ایشان می کردم، ترتیب اثر می دادند. علاوه بر این، مقدار شهریه ای که به بنده اختصاص داده بودند، به مراتب بیشتر از شهریه اساتید حوزه بود .

وی در مورد ارتباط خود با استاد دیگرش مرحوم مشکینی نیز چنین می گوید : رسائل و مکاسب را خدمت مرحوم مشکینی خواندم. وقتی خارج فقه شروع کرد، در آن نیز شرکت کردم. ایشان به من خیلی اظهار لطف می کردند. من هم به ایشان علاقه داشتم . از آنجا که به خاطر کمک های مالی پدرم , تمکن مالی نسبتاً خوبی داشتم، برخی خریدهای استاد را به عهده می گرفتم و خودم به منزلشان می بردم .

الفت و دوستی با آیت الله خویی

در دوران تحصیل در نجف یکی از توفیقات ایشان , الفت و دوستی با یکی از شخصیت های برجسته حوزه نجف؛ یعنی حضرت آیت الله خویی (ره) بود . ایشان خود در این زمینه می گوید :

با حضرت آیت الله خویی (رضوان الله تعالی علیه) همدرس و بسیار رفیق و صمیمی بودیم و حتّی رفت و آمد خانوادگی داشتیم و گاه شب ها تا ساعت ها از شب گذشته، جلسه داشتیم. بعد از ظهرها در درس مرحوم کمپانی شرکت می کردیم و بعد از نماز مغرب و عشاء، من درس آقا ضیاء می رفتم و ایشان درس مرحوم نائینی . با ایشان، نشست های علمی فراوانی داشتیم . از جمله شب ها، پس از پایان درس مرحوم آقا ضیاء و مرحوم نائینی ,سر قبر مرحوم میرزای شیرازی جمع می شدیم و مختصر گفتگویی با ایشان و دیگر دوستان داشتیم.

به یاد دارم زمانی که ایشان رفتند کربلا و می خواستند در خدمت مرحوم حاج آقا حسین قمی به فعالیت بپردازند , بنده به خاطر همان رفاقتی که با ایشان داشتم، گفتم: چرا آمده ای کربلا، و نجف را که مرکز علم است، ترک کرده ای؟ خوب است که برگردی نجف . ایشان این نظر مرا پذیرفت که البته باعث شد برخی از اعضای بیت حاج آقا حسین قمی از این کار من دلگیر شوند.

ص:161

همچنین به یاد دارم یک بار آیت الله خویی به من گفت : «دوست دارم مدرّس بشوم؛ مثل مرحوم آقا ضیاء.» گفتم: شان شما بالاتر از حد استادی است، شما شایستگی مرجعیت دارید و در آینده مرجعیّت خواهید یافت! که البته چنین نیز شد و ایشان مرجعیّت یافت. (1)

جایگاه علمی و اجتماعی

حضور طولانی طلاب در نجف فرصت گران بهایی در اختیارشان قرار می داد تا از جریان زلال علم و معرفت و اخلاق جاری در متن این حوزه مقدّس و نورانی, بهره مند گردند و آرام آرام خود به کانون های علمی و معرفتی جدیدی برای تربیت نسل بعد تبدیل شوند . ایشان نیز از این حلقه بیرون نبود؛ چرا که وقتی می خواست نجف را ترک کند، خارج فقه و اصول را تدریس می کرد که پس از بازگشت به ایران نیز آن را ادامه داد . (2)

او از نظر شخصیتی نیز از استوانه های علمی این حوزه به شمار می آمد. از این رو , وقتی پس از وفات سید ابوالحسن اصفهانی در سال 1324 ش، تصمیم به بازگشت به ایران می گیرد، شیخ محمّد کاظم شیرازی مانع می شود و می گوید: «شرعاً جایز نیست شما به ایران باز گردید؛ زیرا با فوت مرحوم آقا سید ابوالحسن اصفهانی، حوزه نجف در وضعیّتی نیست که امثال شما، آن را خالی کنند».

ایشان می گوید :« من کاره ای نیستم».

پاسخ می شنود:« در هر صورت، تو پله ای از نردبانی هستی که حوزه نجف، قائم به آن است» (3)

این امر باعث می شود که ایشان تا چند سال دیگر در نجف ماندگار شود و سر انجام در سال 1328 ش راهی ایران گردد .

بازگشت به ایران

اندیشه تأسیس مراکز و حوزه های علمی دینی، برگرفته از آیه {فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ کلِّ فِرْقَۀ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِیتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَ لِینْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَیهِمْ لَعَلَّهُمْ یحْذَرُونَ} (4) است.


1- . مجله حوزه، ش52، مهر و آبان 1371.
2- . گنجینه دانشمندان، محمد شریف رازی، ج4، ص423 و 424، تهران، اسلامیه ، 1373 ش.
3- . مجله حوزه، ش52، مهر و آبان 1371.
4- . بنی اسرائیل/ 122.

ص:162

در این آیه شریفه، خداوند از اهل ایمان خواسته است که از هر گروهی , تعدادی به مراکز دانش دینی بکوچند تا دانش و بینش دینی پیدا کنند و هنگامی که نزد قوم خود بازمی گردند، قوم خود را از عذاب خدا بیم دهند، شاید ایشان بترسند.

بازگشت به وطن و آگاه ساختن مردمان دیار خویش از آموزه های دینی نیز بر اساس تکلیفی است که از بخش دوم آیه بر می آید .آیت الله جعفری همدانی نیز پس از 23 سال تلاش علمی در حوزه نجف و بهره مندی از معارف اهل بیت , در سال 1328 ش تصمیم به بازگشت به وطن می گیرد. ایشان به تهران می رود و اقامه نماز جماعت در یکی از شبستان های مسجد جامع تهران (1) را بر عهده می گیرد و به وعظ و ارشاد مردم می پردازد (2). علاوه بر آن، به تلاش های علمی برای تربیت طلاب جوان نیز ادامه می دهد و تدریس کتاب اصولی رسائل و کتاب فقهی مکاسب را به عهده می گیرد.

تشرف به حج

ایشان خود در این زمینه می گویند : در حوزه، بین فضلا مشهور است که هر کس مبحث فقهی حج را تدریس کند، خداوند سفر حج را روزی او می کند. از این رو، من هم تدریس این بحث را شروع کردم و توفیق تشرف به حج را به دست آوردم. (3)

وارستگی در اوج نیاز

روحیه وارستگی ایشان ناشی از این باور بود که زمام همه امور در دست خداست، اگر او بخواهد چیزی انجام بگیرد، انجام می گیرد و اگر نخواهد، انجام نمی گیرد. او با اینکه نیاز شدیدی به تهیه منزل مناسب داشت، تمایل نداشت از سهم امام زمان علیه السلام و وجوهات شرعیه استفاده کند . وی خود در این زمینه می گوید : هر چه که از خدا می خواهید، به صورت جدّی طلب کنید، حتی امور دنیوی را. خیال نکنید جدّی طلب کردن از خدا، بی ادبی است نسبت به ساحت او، خیر.


1- . این مکان پس از قیام پانزده خرداد امام خمینی (ره) به کانون مبارزات ایشان با رژیم طاغوتی شاه تبدیل می شود .
2- . مجله حوزه، ش52، مهر و آبان 1371؛ گنجینه دانشمندان ، محمد شریف رازی،ج 4، ص 423 و 424، تهران اسلامیه ، 1373 ش.
3- . مجله حوزه، ش52، مهر و آبان 1371.

ص:163

بنده این منزلی که اکنون دارم، از برکت در خواست جدّی از خداوند متعال است. در سال 33، این خانه را خریده ام و قبل از آن، خانه بسیار محقّری داشتم. با توجّه به اینکه ایاب و ذهاب زیاد داشتم، خیلی به زحمت افتاده بودم؛ از این روی، وقتی که مکه معظّمه مشرف شدم، به طور جدّی به خداوند عرض کردم: خدایا! این خانه، خانه توست، با این عظمت و بزرگی! هر شهر و دیاری هم که می روم، بهترین و زیباترین خانه ها، خانه توست. آخر من هم بنده توأم. چرا نباید خانه مناسبی داشته باشم؟ از حج که برگشتم، پس از مدت کوتاهی، با اینکه امکانات مادی نداشتم و نمی خواستم از سهم امام علیه السلام برای خرید خانه استفاده کنم، خداوند اسباب خرید این خانه را مِن حیث لا یَشعُر، تهیه کرد و راه قرض آن را هم فراهم نمود. (1)

عزت شاهی، مبارز معروف دوران انقلاب نیز در باره این روحیه ایشان می گوید :

به یاد دارم روزی مأمورین ساواک تحت عنوان سازمان اوقاف چکی به مبلغ یکصد هزار تومان به او دادند تا ایشان خرج مسجد کند. گفتند : حاج آقا! شما این را بگیرید و فقط یک امضا کنید و هر طور صلاح دانستید، آن را خرج کنید. من آنجا بودم. شیخ نگاه تند و غضب آلودی به آنها کرد و گفت: من حقّ السکوت نمی گیرم، بروید سراغ کسانی که به آن احتیاج دارند. این پیشنهادها در شرایطی به او می شد که وی گاهی به نان شبش محتاج بود. خودش می گفت: گاهی بعد از نماز ظهر و عصر که می خواستم بروم خانه، چون پول نداشتم تا نان بگیرم، داخل مسجد می ماندم ، می خوابیدم ، کتاب و قرآن می خواندم ، تا غروب بشود و در این فاصله پولی به دستم برسد . می گفت : روزی به خانه رفتم، دیدم خدمۀ خانه گریه می کند، علت را پرسیدم، گفت : « به یک قصابی رفتم تا پنج سیر گوشت نسیه بگیرم ، قصاب نداد. چرا باید وضع این طوری باشد ، آخر شما آیت الله هستید ، محترم هستید و ... » که شیخ هم حقّ را به قصاب داده بود و گفته بود او در برابر ما وظیفه ای ندارد. گوشت می فروشد، باید پولش را بگیرد . او تا این حد وارسته بود ، با اینکه کلی وجوهات در دستش بود، اما زندگی اش در عسر و حرج بود (2) .


1- . مجله حوزه، ش52، مهر و آبان 1371.
2- . خاطرات عزت شاهی، ص 37.

ص:164

مبارزات سیاسی

آیت الله جعفری در برابر اوضاع سیاسی و اجتماعی رژیم پهلوی ساکت نبود و به درستی دریافته بود که اقدامات و فعالیت های امام خمینی(ره) باید مورد حمایت روحانیت قرار گیرد. او در موقعیت های مختلف به سخنرانی های افشاگرانه دست می زد و هیچ هراسی از رژیم به خود راه نمی داد. وی درباره مبارزات سیاسی اش گفته است:

ورود من به مسائل سیاسی، به طور جدّی، بر می گردد به دوران پس از تبعید حضرت امام خمینی (رحمة الله علیه) به ترکیه در سال 1343 ش . در زمانی که امام (ره) در ترکیه تبعید بودند، داماد حضرت آیت الله آقا سید احمد خوانساری، برای دیدن ایشان به ترکیه رفته بود، امام گفته بودند : «اگر می خواهید ماندن من در ترکیه طول نکشد، باید در داخل ایران، به فعالیت های سیاسی دست بزنید». در بازگشت وی به ایران ,جلسه ای با حضور مبارزان و از آن جمله حاج مهدی عراقی، تشکیل شد و این موضوع مطرح شد. بنده نیز که در این جلسه بودم. به هنگام خروج، به حاج مهدی عراقی گفتم: من که کاره ای نیستم، ولی به اندازه یک ریگ که در دریا موج ایجاد می کند، اگر مؤثر باشم، وظیفه خود می دانم که اقدام کنم. به همین خاطر، مسجد گرمخانه را که در آن اقامه جماعت می کردم و به وعظ و ارشاد مردم مشغول بودم، به شکل پایگاهی در آوردم برای روشنگری مردم و افشاگری چهره حاکمان دژخیم. از شخصیّت های مبارز روحانی از جمله مرحوم ربّانی املشی دعوت کردم تا برای مردم سخنرانی و آنان را به وظایفشان آشنا کنند.

حاج مهدی عراقی و دوستان مبارزش هم رفته بودند مسجد بزّازها، تا آنجا را مرکز تبلیغات خود قرار دهند که آقایی که آنجا بوده است، موافقت نکرده بود. آنها هم آمدند مسجد ما . شب هفتم بود که مرحوم ربّانی را دستگیر کردند. آن شب را خودم صحبت کردم و از آن به بعد، آقا شیخ حسن طاهری منبر می رفتند. ایشان را هم دستگیر کردند. برای شب های بعد آقا شیخ محمد جواد حجّتی را دعوت کردم که منبر بروند. ایشان تشریف آوردند و منبر رفتند. تا اینکه من را هم دستگیر کردند و مسجد ما را و همچنین مساجد اطراف را بستند. چند ماهی در قزل قلعه با عده ای دیگر از روحانیون، محبوس بودیم. به آیت الله سیّد محسن حکیم، خبر می رسد که رژیم شاه عده ای از روحانیون را بازداشت کرده است. ایشان به دستگاه فشار می آوردند که اینان را آزاد کنید. از آنجا که بنده و آقای انواری را می شناختند، از ما اسم می برند. از این روی، حکم آزادی ما صادر شد، با اینکه قرار بود ما

ص:165

را محاکمه کنند. در موقع ابلاغ حکم گفتند: «آیت الله حکیم، از اعلیحضرت تقاضا کردند که شما را آزاد کنیم». من گفتم: آیت الله حکیم، به شاه دستور داده اند، نه اینکه تقاضا کنند! در هر صورت ما را آزاد کردند؛ امّا التزام گرفتند که هر وقت برای محاکمه دعوت شدیم، حاضر شویم.

مرتبه دیگر که زندانی شدم، مربوط می شود به سخنرانی که در مدرسه فیضیه قم داشتم. یک وقتی که قم مشرّف شده بودم، وارد مدرسه فیضیّه شدم، دیدم طلاب جمع هستند. مناسب دیدم یکسری از جنایات رژیم را برای طلاب و فضلا باز گو کنم. استخاره کردم. خوب آمد، لذا در ایوان جلوی دارالشفاء ایستادم و شروع کردم به صحبت و انتقاد از رژیم منحوس پهلوی. به تهران که برگشتم، دستگیر و روانه بازداشتگاه شدم. چند ماهی در زندان قزل قلعه به سر بردم. وقتی خواستند آزادم کنند، گفتند : «باید التزام بدهی که نه سخنرانی بکنی و نه از شهر خارج بشوی».گفتم: چنین التزامی نمی دهم. مرا برگردانید زندان. حاضر هستم در زندان بمانم، ولی چنین التزامی ندهم! وقتی این برخورد را از من دیدند، حاضر شدند بدون هیچ گونه التزامی، رهایم کنند.

مرحله سوم بازداشت من، حدود سال 1350ش بود که علیه رژیم پهلوی سخنرانی کردم و پس از سخنرانی، توسّط مأموران ساواک دستگیر شدم. این سخنرانی در پاسخ به سخنان شاه بود که در کنار قبر کورش، در تخت جمشید گفته بود: «کورش! بخواب، ما بیداریم». من در پاسخ به این سخن، مشکلات ومعضلات کشور را بر شمردم و سخنان او را به تمسخر گرفتم. سخنرانی بسیار پر شوری بود. جمعیت هم زیاد بود. پس از این سخنرانی، مرا دستگیر کردند و به قزل قلعه بردند. ابتدا در انفرادی بودم. مدتی که گذشت، به بند منتقل شدم. در بندی که من بازداشت بودم، عده ای از بزرگان حضور داشتند، از جمله آیت الله منتظری و حاج سید احمد آقا خمینی. در این بند، به لحاظ اینکه سن من از دیگران بیشتر بود , مرا پیش نماز قرار دادند. مدّتی در حبس بودم، بعد آزادم کردند، ولی با این شرط که کشور را ترک کنم. کشوری که تعیین کردند، عراق بود. استخاره کردم که از کدام مرز بروم: خسروی یا بصره؟ مرز بصره خوب آمد؛ لذا از مرز بصره رفتم.در مرز به من گفتند:«ورود شما به عراق ممنوع است!» خیلی ناراحت شدم. متوسّل شدم به فرزند بزرگوار علی علیه السلام، یار با وفای امام حسین علیه السلام، حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام. طولی نکشید که یکی از مأمورین از آنجا آمد پیش من و گفت: «مشکل شما چیست؟» گفتم: رژیم ایران مرا اخراج کرده است، شما هم مرا راه نمی دهید. چه کنم؟

ص:166

گفت: «مسئله ای نیست». ماشین آماده کرد و مرا فرستاد بصره. بصره که آمدم، مسئول آنجا گفت: «شما حقّ خروج از عراق را ندارید، ممنوع الخروج هستید!» گفتم: اشکالی ندارد. مرا تحت الحفظ، روانه نجف کردند. نجف که رسیدم، مرحوم آقا سید مهدی حکیم که خیلی به من اظهار لطف می کرد، گفت: «اینان اشتباه کرده اند. شما ممنوع الورود به عراق هستید و نه ممنوع الخروج از عراق». بعداً جناب آقای سید رضی شیرازی نیز به من گفتند: «همان ایّام، اسم شما را در مرز خسروی، در لیست ممنوع الورودهای به عراق دیده بودم». گویا علت این تصمیم رژیم عراق، تلگرافی بود که من یک وقتی به مرحوم آیت الله حکیم مخابره کرده بودم و محتوای آن، با سیاست های دولت عراق در تعارض بود . بالأخره توسل من به آن بزرگوار علیه السلام، مشکل را حلّ کرد و مأموران مرزی عراق را دچار چنین اشتباهی کرد. در هر صورت، در مدرس یکی از مدارس سکنا گزیدم و برخی از بزرگان نجف از جمله: حضرت امام (رحمة الله علیه) به دیدنم آمدند. مرحوم آقا مصطفی خمینی، خیلی به من اظهار لطف می کرد و آن چند روزی که دید و بازدید داشتم، ایشان پیش من می آمد و از مهمان ها پذیرایی می کرد. آن مرحوم، روزی از من خواست که با حضرت امام، خصوصی ملاّقات کنم .پذیرفتم و خدمت ایشان رفتم .از ایشان خواستم مقداری با علمای ایران، مدارا کند؛ چون خود امام، خیلی قاطع و شجاع بود، ولی همه که نمی توانستند آن گونه باشند.تا وقتی که آنجا بودم، حضرت امام، دو بار توسط مرحوم آقا مصطفی، برای من پول فرستادند که یک بار آن را قبول نکردم. گفتم: قصد توهین نیست. من برای ایشان جان فشانی می کنم. نیازی ندارم. بنده باید برای ایشان پول بیاورم.

حضرت امام (رحمة الله علیه) وقتی که در ترکیه تبعید بودند، خیلی تلاش کردم و از بازاریان و تجار پول جمع کردم و برای آن حضرت فرستادم .

بالآخره اقامت من در نجف شش ماه طول کشید و به لطف خداوند، بدون اینکه به مشکلی برخورد کنم، به ایران بر گشتم. اینکه می گویم: لطف خدا شامل من شد، واقعاً همین طور بود؛ زیرا کار آن قدر پیچیده و مشکل بود که آقایی به من پیشنهاد کرد به سفارت ایران در بغداد بروم و التزام بدهم تا اجازه ورودم را به ایران بدهند.حاضر نشدم. گفتم: می روم، اگر مانع شدند، بر می گردم نجف.

ص:167

خاطراتی از دوران مبارزه

دوران مبارزات مبارزان، با خاطرات تلخ و شیرین بسیاری همراه است. دوران مبارزه، دوران استقامت در برابر ستم است؛ اما خاطرات تلخ دوران برای کسانی که در راه هدف خود پایمردی کرده اند، شیرین و خاطره انگیز است. آیت الله جعفری نقل کرده است:

روزی سرهنگ طاهری با عده ای منزل ما آمد که مرا بازداشت کند. با عصبانیّت وارد منزل شد. به وی اعتراض کردم و گفتم: این چه طرز وارد شدن است؟ نه دزدی کرده ام، نه جنایت و نه هم فراری هستم. من که در اختیار شما هستم. صدا زد: «شیخ نجفی، بیا!»گفتم: درست حرف بزن شیخ نجفی چیست. آقای نجفی! آقای شیخ جعفری! گفت: «من قصد توهین نداشتم». بعد، همین بگو مگو را جزء پرونده من کرد که: «جعفری به مأمور توهین کرده است».

بعد از سخنرانی اخیر، وقتی مرا بازداشت کردند ... مرا به قزل قلعه بردند. پس از چند روزی، مرا به دفتر مقدم، معاون نصیری، که آدم ملاّیم تری بود، بردند.مقدم به من گفت:«آقای جعفری! چرا شما با شاه مخالفت می کنید؟» شروع کرد به موعظه کردن و سپس پیشنهاد کرد: «به شما ماهانه مبلغی می دهیم بروید در منزل، کنار تلفن بنشینید و آقایی تان را بکنید. نمی گویم از نظام حمایت کنید، بلکه مخالفت نکنید!»از این سخن، به شدّت عصبانی شدم و گفتم:

برو این دام را جایی دیگر نه

که عنقا را بلند است آشیانه

گفت: «چرا عصبانی شدید؟»گفتم: چون به من توهین کردید. شما خیال می کنید ما برای دنیا با شما مخالفت می کنیم ...

دو سال قبل از انقلاب، یکی از این ساواکی ها آمد منزل ما و به من پیشنهاد کرد که در امور سیاسی دخالت نکنم و گفت: اگر مداخله نکنی، فلان مبلغ به شما خواهیم داد. با قاطعیّت دست ردّ به سینه اش زدم.ولی متأسّفانه در همان ایّام، به برخی از افراد سست ایمان و کم سواد ، این پیشنهاد شده بود و آنان هم پذیرفته بودند و لکه ننگی شدند در دامن روحانیّت. (1)


1- . مجله حوزه، ش52، مهر و آبان 1371.

ص:168

خاطرات عزت شاهی از مبارزات ایشان

عزت شاهی (1) یکی از مبارزان معروف قبل از انقلاب است. وی را می توان گنجینه ای پر از خاطرات مربوط به دوران ستم شاهی دانست. ایشان درباره چگونگی آشنایی خود با آیت الله جعفری می گوید:

در دهه 40 مسجد جامع بازار یکی از مراکز و پایگاه های مهم فعالیت های سیاسی بود و من به سبب حضورم در بازار به آنجا رفت و آمد می کردم. در شبستان گرمخانه این مسجد، شیخی به نام غلامحسین جعفری همدانی اقامه جماعت می کرد . این روحانی مبارز سر نترسی داشت و به صراحت علیه رژیم صحبت می کرد ، هیچ ترس و واهمه ای از ساواک و مأمورین امنیتی رژیم نداشت . او ... رک و با صراحت لهجه سخن می گفت... ، هر چه را که می فهمید و تشخیص می داد، می گفت . من یکی از علاقه مندان واقعی او بودم. خیلی از مبارزین و روحانیون پای منبر ایشان می نشستند. من به حدی به او نزدیک شده بودم که وی با داشتن دو پسر، مرا فرزند اول خود می دانست . البته من با پسران وی رفیق بودم. سال های 42 _ 43 تعدادی از روحانیون مانند آقایان : ربّانی املشی ، هاشمی رفسنجانی ، شیخ حسن طاهری اصفهانی ، مروارید و ... ده روز کمتر یا بیشتر در مسجد او سخنرانی کردند و دستگیر شدند و من از اینجا بود که با این چهره های مبارز و روحانی آشنا شدم .

سال 42 _ 43 من یکی از شماره های مجله خواندنی ها را پیدا کردم که تاریخش مربوط به زمان اشغال ایران توسط قوای متفقین بود. در این مجله سخنی از محمدرضا پهلوی درج شده بود که از روحانیت تجلیل کرده بود ، گفته بود که : «روحانیت طرفدار استقلال مملکت است. هر وقت مملکت در معرض خطر و در لب پرتگاه قرار گرفته است، این روحانیون آن را نجات داده اند. حالا هم من از روحانیت می خواهم که اولیای امور را نصیحت کنند ، تذکر بدهند». متن سخنرانی شاه را کپی گرفتم و در اختیار آقای جعفری قرار دادم. او خواند و برایش جالب بود. در ماه رمضان به خصوص از روز نوزدهم تا بیست و سوم، مأمورین به وضوح در مساجد حضور می یافتند . آشیخ غلامحسین روز نوزدهم خطاب به سرهنگ طاهری و دیگر مأمورینی که در مسجد بودند، گفت:


1- . خاطرات عزت شاهی به کوشش آقای محسن کاظمی و به همت انتشارات سوره، چاپ شده است . بخش مربوط به آیت الله جعفری از صفحه 37 به بعد این کتاب آمده است .

ص:169

«آقایان سوزمانی ها ! (به سازمانی ها می گفت سوزمانی ها) روز بیست و یکم این چیزک هایشان (ضبط صوت هایشان) را بیاورند که من می خواهم فردا مطالب مهمی بگویم ، کامل آن را ضبط کنند و به گوش اربابان شان برسانند ، نه چیزی کم و نه چیزی زیاد ! "

روزی در مسجد پای منبر آقای جعفری نشسته بودیم و احساس می شد که چند ساواکی هم بین جمعیت هستند. بین صحبت او ناگهان گربه ای از پنجره پرید داخل مسجد ، ایشان گفت: «راه را باز کنید تا از مسجد برود بیرون. شیطان به هر لباس در می آید. این ساواکی ها هم چون شیطان هستند، ممکن است به شکل گربه در آمده باشند. بگذارید تا برود بیرون!» مردم با خنده، گربه را از در مسجد بیرون کردند . ساواک واقعاً حریف آقای جعفری نبود. مانده بودند که با او چه کنند. به او می گفتند: "شیخ دیوانه ! " چرا که هر چه تشخیص می داد، علیه رژیم شاه می گفت. یک بار تیمسار مقدم به او تلفنی گفته بود که: آقا شما بهتر است برای تبلیغات اسلام از تلفنت، از قلمت استفاده کنی، نامه بنویسی ، توصیه بکنی و برای هر کاری ما کمکت می کنیم، مقاله ای بنویس ، مجله ای تأسیس کن، بودجه اش را ما تأمین می کنیم. چرا با سخنرانی خودتان را به زحمت می اندازید؟ شیخ هم مطالب و پیشنهادات تیمسار را بالای منبر طرح کرد و گفت: «من در همان پشت تلفن به او گفتم که آن قلم و آن دست و آن گوشی بشکند، آن زبان لال بشود که بخواهد با تلفن توصیه و تبلیغ کند. شما بروید و این دام را برای مرغ دیگری بگذارید. من اهل این حرف ها نیستم ، کار خودم را می کنم».

روز بیست و یکم او با یک بقچه زیر بغل وارد مسجد شد، به پای منبر که رسید، گفت: «بالاخره اگر ما بخواهیم داخل آب برویم، خیس می شویم، من هم الآن کفنم را آورده ام؛ چرا که می خواهم حرف هایی بگویم که شاید سوزمانی ها را خوش نیاید و بخواهند مرا بزنند». بعد سینه اش را باز کرد و گفت: «اگر می خواهید بزنید، به همین جا بزنید، تا لااقل در جا در همین مسجد بمیرم. من مجبورم که به نصیحت شاه عمل کنم؛ چرا که می ترسم در روز آخرت یقه ام را بگیرد و بگوید من که گفته بودم نصیحت کنید، پس چرا نکردید».

سپس آقای جعفری شروع به خواندن متن سخنرانی شاه کرد و گفت: «حالا من می گویم شاه زمانی که این حرف ها را زد، دستمال ابریشمی در دست داشت. آن موقع ضعیف بود ، نه تانکی داشت، نه ارتشی ، نه آمریکا پشت سرش بود و ...، اما الآن قدرت دارد ، ارتش دارد ، توپ و تانک دارد ، آمریکا از او حمایت می کند ، پس دیگر روحانیت به درد نمی خورد و باید خفه شود ، خمینی

ص:170

تبعید شود ، در مملکت تمام قوانین ضد اسلامی پیاده شود ؟ ... خدایا! تو شاهد باش که من تکلیفم را انجام دادم و آنچه شرط بلاغ است، گفتم تا در روز قیامت گیر نباشم». معلوم بود بعد از این سخنرانی او را دستگیر می کنند. خبر هم داشتیم که مأموران سر خیابان بوذر جمهری (15 خرداد) منتظر هستند ، لذا بعد از اینکه آقای جعفری از منبر پایین آمد، به او گفتم: «حاج آقا! می خواهند شما را بگیرند». گفت: «من که آماده ام ، مسئله نیست !» گفتیم: «پس برای اینکه کمی اینها را دست بیندازیم ، بیایید از بازار مولوی بروید. اگر آنجا گرفتندتان که گرفتند، و اگر نه فبها المراد».

او پذیرفت و راه افتاد و جمعیتی پشت سرش صلوات گویان مشایعتش می کردند. سر چهارراه مولوی که رسیدیم، دیدیم چند مأمور با یک خودرو بنز منتظر هستند . آقای جعفری را سوار ماشین کردند و با خود بردند. چند ماهی در زندان بود که بعد با وساطت آیت الله حکیم آزاد شد.

هنگام محاکمه در دادگاه، تیمسار خواجه نوری (رئیس دادگاه) می گوید: «آشیخ! هر گاه اسم اعلیحضرت برده می شود، برای احترام بلند شو !»

آقای جعفری عصبانی می شود و می گوید: «تو کسی نیستی که بخواهی به من دستور بدهی !» بعد عصایش را بلند کرد و به سوی عکس شاه گرفت و گفت: «من با این مخالفم ، آن وقت تو می گویی برای اسمش بلند شوم؟ من برای خودش بلند نمی شوم تا چه رسد به اسمش و ...».

در سال 1350 ساواک وقتی دید نمی تواند جلو این آدم نترس و از جان گذشته را بگیرد، او را دستگیر و به عراق تبعید کرد. در این دوره او سفری به شامات و دمشق رفت. وقتی از تبعید برگشت، باز دست از سخنان تند و نقادانه اش بر نداشت .

روزی بر بالای منبر گفت: روزی در بازار دمشق عرب ها با انگشت به یکدیگر نشان مان می دادند و می گفتند: «أَخُ الیهود»... پرسیدم : آخر برای چه ؟... گفتند: در حالی که ما با اسرائیل در جنگیم، شاه شما به این کشور نفت و پول می دهد و کمک می کند. من در آنجا تقیه کردم و از شاه دفاع کردم ... اما واقعیت چیز دیگری است، واقعاً اگر کسی به دشمن در حال جنگ با مسلمانان کمک کند، حکم کافر حربی را دارد و کشتنش واجب است... .

او الگوی خوبی از شجاعت و شهامت و ایمان برای من بود و من در زندگی و در مبارزه از او بسیار تأثیر گرفتم و به خاطر شرکت در برنامه ها و سخنرانی های او چند بار به ساواک و کلانتری احضار شدم.

ص:171

یک بار در مغازه بودم که تلفن زنگ خورد... پشت خط سرهنگ افضلی بود، رئیس ساواک بازار. حداکثر دو روز مهلت داده بود تا شش قطعه عکس بفرستم، من هم گوش نکردم، تا اینکه... آمدند و... دستگیرم کردند و به ساواک بازار بردند. در آنجا فهمیدم که درباره رفتن به مسجد شیخ غلام حسین جعفری است ، به غیر از من افراد دیگری را نیز برده بودند؛ چرا که حریف خودش نمی شدند، می خواستند با تهدید و زور و فشار پشت سر ایشان را خالی کنند.

گفتنی است کتاب «آیت الله حاج شیخ غلامحسین جعفری همدانی به روایت اسناد ساواک»،تدوین آقای اکبر خوش نژاد، گزارش مستندی از مبارزات ایشان است. این کتاب با استقبال عمومی اهل فرهنگ روبه رو شده است. (1)

ارتباط عاطفی با رهبر کبیر انقلاب امام خمینی (ره)

در شرح حال مبارزات ایشان, دیدیم که وی رابطه خود با حضرت امام (ره) را اعتقادی و ایمانی دانسته بود و اطاعت از امام و پیمودن راه ایشان را با توجه به اخلاص , شجاعت , قاطعیت , فداکاری و درک و شعور بالای امام , برخود لازم می دانست. وی همچنین می افزاید:

رابطه من با حضرت امام، رابطه معنوی و ایمانی بود، و گرنه سابقه دوستی با ایشان نداشتم. ولی با آقای شریعتمداری، با اینکه رفیق بودم و سابقه آشنایی داشتم، این گونه حمایت ها نبود، بلکه از برخی کارهایش انتقاد می کردم؛ مثلاً آن جریانی که پس از انقلاب رخ داد و طرفداران ایشان، آن فتنه و آشوب را در قم آفریدند، توسط آقایی به ایشان پیام دادم:« بر خلاف جریان آب، شنا نکن که نابود می شوی». آقای شریعتمداری به آن آقای واسطه گفته بود: «این هم از رفقای ما!» بله، ایشان به خاطر همان سابقه دوستی و آشنایی، چنین برخوردی را از من انتظار نداشت. (2)

ارادت و اعتقاد وی به امام خمینی، به دلیل همان روحیه دینی اهل ایمان است که یکدیگر را برای خدا دوست دارند و ملاّک دوستی آنها ,ایمان به خداست. در منابع روایی، منزلت این دسته از مومنان بسیار رفیع دانسته شده است. (3)


1- . http://www.econews.ir/fa/NewsContent.aspx?id=103344
2- . مجله حوزه، ش52، مهر و ابان 1371.
3- . کافی، ج 2، ص 124، بابُ الْحُبِّ فِی اللَّهِ وَ الْبُغْضِ فِی اللَّه.

ص:172

آیت الله جعفری همدانی در دوران تبعید امام در ترکیه تلاش بسیاری کرد تا کمک های مالی بازاریان و تجار را برای امام راحل بفرستد. در دوران مبارزه نیز پیوسته با طرفداران امام ارتباط داشت و مسجد گرمخانه و منزل شخصی وی به محلّی برای تجمع پیروان امام تبدیل شده بود. وی معمولاً از طریق آیت الله سید احمد خوانساری نماینده امام در ایران با امام در ارتباط بود و وجوهات شرعی را از طریق حاج سید صادق لواسانی به نجف اشرف نزد امام می فرستاد. (1)

پس از تبعید به عراق، او با مشکلات فراوان خود را به نجف می رساند و در یکی از کلاس های درس حوزه ساکن می ود. در این مدت برخی از بزرگان نجف از جمله حضرت امام (رحمة الله علیه)، به دیدن ایشان می روند. مرحوم آقا مصطفی خمینی نیز خیلی به ایشان اظهار لطف می کند. (2)

در دوران پیروزی انقلاب ایشان به دلیل بیماری قلبی در منزل بستری بود و نمی توانست به دیدار امام خمینی برود؛ از این رو، امام از آقای لواسانی می پرسد:«آقای جعفری کجاست؟» ایشان در پاسخ می گوید:«آقای جعفری بیمار است و در منزل بستری است». از این رو آقای لواسانی را چندین بار به نمایندگی از خود, برای عیادت و احوالپرسی ایشان به منزل می فرستد (3).

دیدگاه ایشان درباره آیت الله خامنه ای

آقای عزت شاهی در ضمن خاطرات خود درباره آیت الله جعفری همدانی، به چگونگی آشنایی اش با آیت الله خامنه ای نیز اشاره دارد. او می گوید:

آشنایی من با آقا [آیت الله خامنه ای]تقریباً از سال های 1342 در مسجد جامع بازار بود. شبستانی بود به نام گرمخانه مسجد جامع و پیش نمازش شخصی بود به نام آقا شیخ غلامحسین جعفری همدانی. در همان سال های 41 و 42 که مبارزات اسلامی به رهبری روحانیت علیه رژیم شاهنشاهی شروع شد، در تهران پاتوق و پایگاه اصلی مبارزه، همین مسجد جامع بود که به صورت علنی مبارزه می کرد، اما جاهای دیگر در حدّ کار مخفیانه بود؛ چون پیش نمازهای آنجاها خودشان خیلی اهل مبارزه نبودند. لذا اگر هم مقاطعی پیش می آمد یا منبر خاصّی بود، دیگران بانی این قضیه می شدند، امّا در مسجد جامع شرایط فرق می کرد. شخص پیش نماز؛ یعنی آقای جعفری، خودشان از آدم های


1- . سند شماره 187 از مجموعه آیت الله جعفری به روایت اسناد ساواک .
2- . مجله حوزه، ش52، مهر و ابان 1371.
3- . مجله حوزه، ش52، مهر و ابان 1371.

ص:173

مبارز و مخالف دستگاه بودند. لذا هر زمانی که در آن مسجد روضه ای بود یا مثلاً اگر در ماه رمضان مسائلی و وفاتی یا جریانات خاصی پیش می آمد، اگر آنجا مجلسی می گذاشتند، ایشان سعی می کرد از آخوندها و روحانیونی که جنبۀ سیاسی دارند و مبارز هستند، استفاده کند. البته خودش هم اکثراً بین دو نماز صحبت می کرد و هم همین مسائل سیاسی را مطرح می کرد. افرادی را هم که دعوت می کردند، چون خیلی هم می آمدند پای سخنرانی شان، بعد از چند روز دستگیر می شدند یا از آنها تعهد می گرفتند که دیگر در آن مسجد سخنرانی نکنند.

برای یکی - دو مرتبه یا یکی - دو سال، یکی از منبری های مسجد، شخص جناب آقای خامنه ای بودند. خوب ایشان آنجا بیشتر صحبتشان درباره همین مسائل مبارزه و تفسیر قرآن بود...آقای جعفری می گفت:«این آقای خامنه ای مفسّر خوبی است، برداشت های او از قرآن خیلی خوب است و خوب تفسیر می کند... می تواند تفسیر خوبی بنویسد... یکی از افرادی است که در آینده می شود در مسائل اسلامی از ایشان استفاده کرد»... آقاشیخ غلامحسین جعفری، نسبت به آقا خیلی لطف داشتند، همیشه هم از ایشان تعریف می کردند. حتّی این اواخر هم که در کهولت سن و مریض بودند، آمدند ملاّقات ایشان. زمانی هم که آقا رئیس جمهور بودند، آقای جعفری آمدند ملاّقاتشان. با چرخ او را آوردند و بردند. (1)

دوران پس از پیروزی انقلاب

وی در دوران پیروزی انقلاب و پس از آن , به دلیل بیماری قلبی امکان حضور در عرصه فعالیت های سیاسی - اجتماعی را نیافت. در دهه شصت که اوج توجه به مبارزان قبل از انقلاب بود، هیچ تلاش سهم خواهانه ای نکرد و حتی ادعای مبارز بودن و توقع توجه از سوی نظام و مردم نداشت؛ همانگونه که در کوران مبارزات دوران طاغوت، روحیه اخلاص و اعتماد به خدای متعال، ایشان را انسانی قاطع , پایدار , فداکار، شکیبا و در دوران پیروزی نیز او را شخصیتی متواضع , راضی و متین ساخته بود. گویی او به بارنشستن تلاش هایش را در برپایی حکومت اسلامی، پاداش زحمات


1- . 44203 http://www.rajanews.com/detail.asp?id=

ص:174

خود می دانست و بدین لطف پروردگار راضی و آرام بود . خداوند ایشان را با مجاهدان راستین آیین محمدی محشور گرداند (1).

فرزندان

ایشان چند فرزند داشت. یکی از دو پسر ایشان به نام شیخ محمد نجفی , ساکن تهران و فردی صالح و فاضل و در کسوت اهل علم است و به خدمات دینی اشتغال دارد. (2)

وفات

آیت الله غلامحسین جعفری همدانی در سال 1356 ش دچار سکته قلبی شد و در منزل بستری شد. او پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز بیشتر بیمار بود و فقط به اقامه نماز جماعت در مسجد جامع می پرداخت. سرانجام این عالم مبارز و وارسته، در 25 آبان 1374 در 92 سالگی دارفانی را وداع گفت. (3) پیکر مطهر این عالم ربّانی در ضلع جنوبی قبرستان شیخان قم به خاک سپرده شده است.


1- . گفتنی است مجله حوزه در سال 1371 با ایشان مصاحبه ای کردکه اطلاعات بسیار ارزشمند و فراوانی از او به یادگار گذاشت. امروزه این مصاحبه از مهم ترین منابع مکتوب در باره این شخصیت بزرگوار به شمار می آید . بدین جهت ما به سهم خود از این نشریه وزین تشکر و قدر دانی می کنیم تلاش هایی از این دست که به مکتوب ساختن شرح حال فرزانگان معاصر می انجامد، از لحاظ تاریخی و تراجم , اهمیت به سزایی دارد و باید مورد توجه محافل علمی و مدیران اجرایی مربوطه قرار گیرد.
2- . تاریخ مفصل همدان، ج 3 ، ص 173.
3- . روزنامه ایران، ش 2040 (27 آبان 1374) ، ص 3.

ص:175

منابع

- مجله حوزه: مهر و آبان 1371، شماره 52.

- شریف رازی، محمد ، گنجینه دانشمندان ، جلد 4 ، تهران اسلامیه ، 1373 ش،

- روحانی، سید حمید، بررسی تحلیلی از نهضت امام خمینی، بنیاد فرهنگی امام رضا علیه السلام ،

- کتاب آیت الله حاج شیخ غلامحسین جعفری همدانی به روایت اسناد ساواک" تدوین اکبر خوش نژاد. نشر مرکز اسناد انقلاب اسلامی.

- روزنامه ایران، شماره 2040، (27 آبان 1374) ،

- خاطرات عزت شاهی؛ بهکوشش محسن کاظمی, انتشارات سوره.

- صابری همدانی, تاریخ مفصل همدان، ج 3 , نشر شاکر قم , چاپ دوم 1382.

- مینا احمدیان , شیخان قم , انتشارات دلیل ما , چاپ اول 1383.

- تربت پاکان، ج 2 ، 1220.

- و تارنماهای ذیل :

. http://www.econews.ir/fa/NewsContent.aspx?id=103344

44203 http://www.rajanews.com/detail.asp?id=

http://www.tebyan.net/Hawzah/Scholars_Clerics/

http://www.hawzah.net/hawzah/Magazines/MagArt.aspx?MagazineNumberID=4542id=32712.

ص:176

ص:177

شیخ محمد علاّمه «خطیب فداکار» / سید غلام حسین صادقی بلخابی

اشاره

استاد شیخ محمد علاّمه، روحانی فاضل، ادیب و مدرس ارزشمندی بود که از اوان جوانی بر اثر استعداد، همت و تلاش مستمر، شایستگی بیشتری را نسبت به بسیاری از معاصران و هم دوره هایش نشان داد. وی عمر خود را در حوزه های علوم دینی درجهت فراگیری علوم و فرهنگ اهل بیت علیهم السلام مصروف ساخت و از آبشخور علمی و معنوی آن بهره برد و سعی کرد چگونه زیستن را با ادب، اخلاص و خدمت رسانی در آمیزد.

تولد

شیخ محمد علاّمه در سال 1315ش در خانواده ای روحانی واقع در منطقه یکه ولنک استان بامیان دیده به جهان گشود. نام پدرش محمد عطا، معروف به ملاّ عطا از جمله بزرگان و مروجین فرهنگ اسلامی در منطقه به حساب می آمد.

ص:178

تحصیل

از آنجا که پدر و خانواده استاد علاّمه به علوم و معارف اهل بیت علیهم السلام علاقمند بودند، وی نیز با چنین فضایی خو گرفته بود و شیفته فراگیری فرهنگ، ادب و درس بود و از این رو، در هفت سالگی (1323ق) در مکتب خانه شروع کرد به فراگیری قرآن، اشعار حافظ شیرازی و سایر کتب متناسب با این سن.

پس از فراگیری خواندن و نوشتن، در سیزده سالگی (1327ق) وارد حوزه علمیه یکه ولنگ شد و نزد شیخ اسماعیل عالمی مقدمات وسیوطی را آموخت و پس از دو سال (1329ق)، راهی فرمانداری بلخاب شد و به حوزه علمیه دهنه که زیر اشراف و هدایت عالم پارسا آیت الله حاج سید محمد دهنه اداره می شد، رفت و در مدت دو سال بخشی از سیوطی و مغنی را فراگرفت.

گفتنی است که حاج سید محمد دهنه (معروف به آقای حاج) از تحصیل کرده های حوزه مشهد (1275ق به بعد) و از چهره های علمی و عرفانی کشور افغانستان به حساب می آید و منشأ خدمات زیادی در بلخاب و مناطق همجوار آن بود.

شیخ محمد علاّمه یک سال و اندی در مدرسه علمیه محسنیه شاهمرد که زیر نظر حجت الاسلام سید غلام حسن واعظ اداره می شد به تحصیل و نیز تدریس مشغول شد، (1) آن گاه در تاریخ 1332ش وارد حوزه علمیه سر پل گردید که در آن زمان زیر نظر عالم مشهور حجت الاسلام ناصر اداره می شد. سه سال هم در آن حوزه به تحصیل خود ادامه داد و در این مدت کتاب های مطول، حاشیه، معالم و شرح لمعه را نزد استاد ناصر سر پلی آموخت.

علاّمه پس از سه سال تحصیل در حوزه سرپل، در سال 1335ش به زادگاهش بر می گردد و به ترویج فرهنگ دینی می پردازد، تا آنکه برای طی نمودن مدارج بالاتر علمی در سال1342 زادگاهش را ترک می کند و وارد حوزه علمیه مشهد مقدّس می شود و مدتی به فراگیری علوم سطح عالی حوزه مشغول می گردد. پس از چندی، عطش فراگیری علوم دینی و فرهنگ اهل بیت علیهم السلام او را به حوزه علمیه نجف اشرف می کشاند و تحصیلات عالی فقه، اصول و معارف اهل بیت علیهم السلام را در آنجا نزد استادان بنام آن حوزه فرا می گیرد. (2)


1- . سانچارک در بستر زمان، سید علی نقی میر حسینی، ج1، ص210، چاپ اول، 1388ق. قم، اشراق.
2- . سانچارک در بستر زمان، سید علی نقی میر حسینی، ج1، ص211.

ص:179

استاد محمد علاّمه در دروس فقه و اصول اساتید ذیل شرکت کرد:

1. شیخ اسماعیل عالمی 2. حاج سید محمد معروف به حاج دهنه، از عالمان برجسته و عارفان بنام عصر خود بود که مردم منطقه از وی کرامات فراوانی نقل می کنند. 3. استاد شیخ ناصر سرپلی. اساتید نام برده از چهره های علمی ناحیه شمال کشور افغانستان به حساب می آمدند و استاد شیخ محمد علاّمه در محضر ایشان افتخار شاگردی پیدا کرد.

استادان وی در نجف عبارت اند از: آیات بزرگوار:

صدرا بادکوبه ای، میرزا کاظم تبریزی، حسین راستی کاشانی، سیدابوالقاسم خویی، شیخ مجتبی لنکرانی.

شیخ محمد علاّمه در قم نیز از محضر بزرگانی چون حضرات آیات:

محمد فاضل لنکرانی، ناصر مکارم شیرازی، حسین وحید خراسانی و حسین نوری همدانی بهره برد.

در سال 1348 حکومت بعثی عراق حوزه علمیه نجف را تحت فشار قرار می دهد که با واکنش علمای حوزه روبه رو می شود و علما و روحانیت دست به تظاهرات می زنند که در نتیجه، بسیاری از آنان دستگیر و زندانی می شوند. استاد علاّمه نیز که در تظاهرات شرکت داشت، دستگیر می گردد و به زندان بعثی ها می افتد. بر اثر شکنجه، گوش چپ ایشان آسیب می بیند و شنوایی خود را از دست می دهد.

او پس از حدود یک ماه، آزاد و از عراق اخراج می گردد و به ایران می آید و هر چند حوزه علمیه قم زمینه خوبی برای تحصیل و تدریس بود، ولی ایشان به دلیل دعوت مردم و احساس مسئولیت در سال 1350 به وطن خود باز می گردد و مورد استقبال چشمگیر مردم قرار می گیرد. (1)

خدمات

اشاره

استاد علاّمه خدمات چشمگیری انجام داد که هر کدام تا حدی پاسخگوی نیازهای ضروری مردم بود و باری از مشکلات مردم را از دوش آنها بر می داشت. اینک به چند مورد از آن اشاره می گردد:


1- . حجت الاسلام شیخ سلیمان علامه (فرزند مرحوم) و حجت الاسلام شیخ ابراهیم رضایی.

ص:180

1. تأسیس حوزه علمیه

شیخ محمد علاّمه در سال 1350 حوزه علمیه قم را ترک کرد و به زادگاه خود بازگشت و با توجه به نیازهای علمی، فرهنگی و تربیتی مردم آن سامان، به رفع این نیازها بذل توجه نمود و در صدد تأسیس مرکز دینی بر آمد. او این موضوع را با برخی از صاحبان نفوذ، سرمایه داران و روحانیان محلّی در میان گذاشت و پس از جلب پشتیبانی مادی و معنوی آنان، حوزه علمیه باقریه را تأسیس کرد.

این مدرسه در سال 1350 ش در زمینی به مساحت هزار متر مربع در روستای آب کلان به وسیله دو تن از روحانیان برجسته آن دیار به نام های شیخ علی ظفر و شیخ محمد علاّمه و کمک اهالی تأسیس شد (1) و تعداد زیادی از جوانان علاقه مند منطقه، جهت فراگیری علوم دینی به این مرکز دینی و تربیتی روی آوردند و تحت هدایت و تربیت استاد شیخ محمد علاّمه، قرار گرفتند. (2)

یکی از روحانیون منطقه سانچارک در باب مدرسه و حوزه علمیه باقریه چنین گفته است:

«از جمله خدمات ماندگار مرحوم استاد علاّمه تأسیس حوزه علمیه باقریه در منطقه آب کلان از توابع استان سرپل است که ده ها نفر را تحت پوشش تربیتی و آموزشی خود قرار داد و اکنون برخی از طلاب آن، در حوزه های مشهد و قم مشغول تحصیل و تدریس می باشند». (3)

درباره تأمین نیازهای معیشتی طلاب حوزه علمیه باقریه یکی از علمای سانچارک چنین گفته است: « ایشان با استفاده ازوجوهات شرعی همانند زکات و خمس به تأمین نیازهای مادی طلاب می پرداخت». (4)

2. بنای مسجد

مرحوم علاّمه در کنار مدرسه، مسجد جامع منطقه آب کلان را ساخت که برخی از مراسم عبادی و اجتماعی در این مسجد برگزار می شد و به خصوص نماز جماعت باشکوهی با امامت مرحوم استاد


1- . سانچارک در بستر زمان، ج1، ص171.
2- . حجت الاسلام والمسلمین شیخ سلیمان علامه (فرزند مرحوم).
3- . حجت الاسلام والمسلمین سید محمد روحانی و استاد سید جعفر فاضلی و حجت الاسلام سید باقر مصباح (امام جمعه موقت بلخاب).
4- . حجت الاسلام حاج سید میر حسین شریفی.

ص:181

علاّمه خوانده می شد. (1) در مناسبت های گوناگون مذهبی همانند محرم، صفر و رمضان هر گاه مجلسی گرفته می شد، استاد علاّمه که خود خطیب توانایی بود، سخنرانی می کرد. (2)

3. ساخت حسینیه در بلخ

در ولایت بلخ واقع در پشت باغ، تعداد کمی از پیروان اهل بیت در میان اهل سنت زندگی می کردند و فاقد محلّی برای انجام برنامه های دینی و به خصوص مجالس سوگواری سالار شهیدان امام حسین علیه السلام بودندو در منازل و تقریباً به طور مخفی به عبادات و عزاداری می پرداختند و از این رو، نیاز به حسینیه داشتند. استاد علاّمه در سال 1357 سفری به منطقه بلخ داشت و از نزدیک وضع شیعیان را بررسی کرد. بعد از صحبت با بزرگان و بررسی وضعیت مالی و اجتماعی، با همکاری برخی از شیعیان خیّر، زمینی را در محل مناسب، انتخاب کردند و ساخت حسینیه را بنا گذاشتند تا پیروان اهل بیت علیهم السلام به طور منظم و هماهنگ به عزاداری بپردازند. به برکت عزاداری سالار شهیدان امام حسین علیه السلام یک خانواده از اهل سنّت در همان منطقه «پشت باغ» مربوط به ولایت بلخ به مذهب شیعه گروید. (3) سید حسین معروف به سید ریزگگ از سادات یکه ولنگ ولایت بامیان در این باره می گوید:

«وقتی بنای حسینیه را گذاشتند، ظهر همان روز من که همراه استاد علاّمه بودم، اذان گفتم و برای اولین بار صدای اذان با علی ولی الله به گوش مردم منطقه رسید.

بعد از اذان و نماز جماعت (به همان تعداد که پیروان اهل بیت علیهم السلام بودند) یک خانواده سنّی مذهب خدمت استاد علاّمه آمد و شیعه شد. وقتی از علت شیعه شدنش پرسیدند، گفت: وقتی صدای اذان را شنیدم، تحت تأثیر قرار گرفتم و قلبم مملو از محبت اهل بیت گردید». (4)

مرحوم علاّمه در همان سال(1357) جهت ساماندهی بهتر افکار مردم در دفاع از فرهنگ اهل بیت علیهم السلام در برابر دیگران با همکاری تعدادی از متدینین منطقه مذکور (پشت باغ) زمینی را جهت ساخت حوزه علمیه آماده ساخت و پیش از آنکه برنامه خود را جامه عمل بپوشاند، نظام سیاسی در افغانستان تغییر کرد و حکومت کمونیستی روی کار آمد که تهدید جدی علیه مذهب و روحانیت به


1- . شیخ سلیمان علامه.
2- . حجت الاسلام حاج سید میر حسین شریفی.
3- . شیخ سلیمان علامه.
4- . سید حسین یکه ولنکی (معروف به سید ریزگگ).

ص:182

حساب می آمد و از آنجا که جان ایشان نیز با خطر مواجه گردید، افغانستان را به قصد ایران اسلامی ترک گفت و وارد حوزه علمیه قم گردید. (1)

4. کانون تربیتی و فرهنگی

ایشان در منطقه نصرآباد کویر کاشان - که همسر دومش در آنجا ساکن بود - کانون تبلیغی و تربیتی به وجود آورد که یکی از نتایج آن مرکز آن بود که تعداد هشت نفر از فرزندان مردم، آن منطقه جذب حوزه علمیه کاشان و قم شدند و به مدارج بالای علمی نایل آمدند. (2)

5. تدریس

از جمله خدمات ارزشمند شیخ محمد علاّمه، تدریس دروس حوزوی در سطوح مختلف آن و تربیت شاگردان فراوان بود. او از آن زمان که مشغول خواندن سطوح عالی در حوزه نجف و قم بود، به تدریس سطوح متوسط و مقدماتی نیز می پرداخت. یکی از دوستان ایشان در این زمینه چنین گفته است:

مرحوم علاّمه وقتی در نجف اشرف بود، در کنار تحصیل، کتاب های معالم، اصول فقه و لمعه را تدریس می کرد و شاگردان زیادی هم داشت. (3)

استاد علاّمه بعد از تأسیس حوزه علمیه باقریه، پنج سال به طور متوالی در آن حوزه تدریس کرد. (4) وی با تغییر اوضاع کشور و حاکمیت کمونیست ها، مجبور به ترک وطن شد و این بار به عنوان مهاجر وارد ایران گردید و خود را به حوزه علمیه قم رسانید و به تدریس دروس حوزوی پرداخت.

احاطه علمی و بیان شیرین وی، از او شخصیتی جذاب و مقبول پدید آورد؛ تا آنجا که در شمار اساتید رسمی حوزه علمیه قم قرار گرفت. (5)

متن گواهی مدیریت حوزه علمیه قم بدین شرح است:


1- . حجت الاسلام ابراهیم رضایی (از شاگردان مرحوم) حجت الاسلام علامه علی محمدی (پسر برادر).
2- . مهدی علامه، «فرزند مرحوم» و سلیمان علامه.
3- . حجت الاسلام والمسلمین سید طالب مروج خیرآبادی «محقق و نویسنده».
4- . شیخ ابراهیم رضایی و سلیمان علامه.
5- . سانچارک در بستر تاریخ، ص211، استفاده از یاداشت های علامه علی محمدی.

ص:183

با احترام، گواهی می شود استاد محترم جناب مستطاب آقای مرحوم محمد علاّمه فرزند محمد عطا و به شمارۀ پرونده 180 مدت چهار سال در مدارس تحت پوشش مرکز مدیریت حوزه های علمیه به تدریس دروس سطوح عالی اشتغال داشته اند. (1)

شاگردان

محصول سال ها تلاش و تدریس استاد علاّمه در افغانستان، نجف و قم، تربیت شاگردان فراوانی است که هر کدام یاد آور آن استاد فرزانه اند.

اینک به نام برخی از آنها اشاره می گردد: حضرات حجج اسلام: سید جواد واعظی، سید ایوب واعظی، سید محمد حسن بهشتی، سید عبدالغفور کریمی، شیخ ابراهیم رضایی، شیخ سلیمان علاّمه، غلام علی محمدی، شیخ محمد علی سانچارکی، شیخ غلام علی آب کلانی، شیخ طاهر ناصری، شیخ محسن صالحی سرپلی (مدرس حوزه علمیه فلاورجان اصفهان)، شیخ عبدالرحیم فاضل.

اهتمام به خدمات عام المنفعه

از جمله تلاش های ماندگار و چشمگیر مرحوم شیخ محمد علاّمه آن بود که در زمان اقامت در منطقه آب کلان، کوشش کرد تا راه ارتباطی میان فرمانداری بلخاب و سانچارک بازسازی شود. این مسیر تقریباً به شکل کوره راه بود که حکومت دو فرمانداری برای تسهیل در عبور و مرور مردم، دست به کار شدند و از مردم نیز برای انجام این کار یاری طلبیدند.

در انجام این امر عام المنفعه، مرحوم شیخ محمد علاّمه نقش بسیار مؤثری ایفا نمود و از نفوذی که در میان مردم داشت، استفاده کرد و آنها را به کار و همکاری فراخواند و با کمک آنان، نیازهای غذایی و غیر آن را به کارگران می رسانید و خود نیز گاهی همانند یک کارگر ساده کار می کرد. (2)

استاد علاّمه با تشویق به کار خیر و خاطرنشان ساختن آثار دنیوی و اخروی برای مردم، نقش چشمگیری در عمران راه ارتباطی بلخاب و سانچارک داشت. (3)


1- . شورای عالی حوزه علمیه قم، شماره نامه ی 23341 ، تاریخ17/3/1389.
2- . حجت الاسلام سید میر حسین شریفی سانچارکی.
3- . حجت الاسلام شیخ اسلم عرفانی آب کلانی.

ص:184

وفات

این عالم وارسته و خدمتگزار، پس از عمری تلاش خالصانه در راه فراگیری علوم، تربیت شاگردان، تدریس دروس حوزوی، خدمات ماندگار و صیانت از مرزهای فکری اسلام و فرهنگ اهل بیت علیهم السلام، سرانجام در تاریخ 17/7/1389 در 69 سالگی، دار فانی را وداع گفت و به دیار باقی شتافت. پیکرش را دوستان و شاگردانش بر دوش گرفته و از مسجد امام حسن عسکری علیه السلام تا حرم حضرت فاطمه معصومه علیها السلام تشیع کردند و در قبرستان بقیع نزدیک مسجد جمکران به خاک سپردند. روحش شاد و یادش گرامی باد.

ص:185

سیدعلی رضا ریحان یزدی (1330-1408 ق.) «ریحان دانشوران» / حبیب الله سلمانی آرانی

اشاره

تولد و زادگاه

سید علی رضا (ریحان الله) فرزند سید محمد در محرم سال 1330 قمری برابر با 1290 شمسی در یزد و خانواده ای که اهل علم و دانش و تقوا بود، قدم به عرصۀ وجود نهاد.

مادرش به رسم احیای یاد بزرگان در گذشتۀ فامیل، نام جدّ مادری اش سید علی رضا را بر او گذاشت.

پدر و مادر

پدر سید علی رضا، سید محمد حسینی یزدی (مدرّس سعیدی) فرزند سید هاشم، در سال 1294ق در یزد متولد و در نوجوانی به تحصیل علوم و دانش های متعارف روز پرداخت. (1) او از محضر بزرگانی همچون آیت الله سید مرتضی مدرّسی (1343ق) که بعدها داماد وی شد، و دیگران بهره علمی برد و تا پایان عمر در زادگاهش به فعالیت های تبلیغی و دینی اشتغال ورزید.


1- . گنجینۀ دانشمندان، ج7، ص456.

ص:186

آقا سید محمد دو پسر فاضل و اهل علم به نام های حجج اسلام آقایان سید ابوالفضل و سید علی رضا و یک دختر داشت که به همسری حجت الاسلام حاج شیخ محمد محقّقی لاهیجی (1389ق) در آمد. (1)

وی پس از سال ها اشتغال به امامت جماعت و تبلیغ و ارشاد اهالی یزد سرانجام در 18 محرم سال 1365 بدرود حیات گفت و در مقبرۀ عطارها واقع در مزار «جوی هرهر» که بسیاری از عالمان و صالحان یزد آرمیده اند، به خاک سپرده شد.

مادر سید علی رضا، دختر آیت الله آقا سید مرتضی مدرسی، از بانوان مؤمن و صالح و از خانوادۀ اصیل و سرشناس سادات مدرسی یزدی بود که به علم و تقوا شهرت داشتند.

تبارنامۀ سید علی رضا بدین شرح است: سید علی رضا (ریحان الله)، فرزند محمد فرزند هاشم، فرزند محمد فرزند محمد علی، فرزند علی نقی، فرزند حسین، فرزند محمد سعید، فرزند محمد، امین، فرزند محمد، کبیر، فرزند محمد رضی، فرزند محمد محسن، فرزند غیاث الدّین الحسینی الحسنی... (2)

تحصیلات و استادان

سیدعلیرضا پس از دوران کودکی، آموزش های ابتدایی خواندن و نوشتن را فرا گرفت. قرائت قرآن را نزد پدر آموخت و در هشت- نه سالگی کتاب های فارسی را به آسانی می خواند و نیکو می نوشت.

او دروس مقدماتی حوزوی از ادبیات تا سطح متوسط را در مدرسۀ مصلاّ نزد آخوند ملاّحیدر، شیخ محمود فرساد اردکانی (1383 ق) و آقا سید احمد مدرّس خواند و در همین سال ها ملبّس به لباس مقدّس روحانیت گردید.

در ادامۀ تحصیلات حوزوی سطح، برخی متون درسی را نزد آیت الله حاج شیخ غلام رضا یزدی (1378ق) (3)و آیت الله آقا سید حسین باغ گندمی (1324ق) به اتمام رسانید.

سید علیرضا در سال های تحصیلی 48-1347 قمری در نخستین امتحان طلاب که دولت وقت در مدرسۀ مصلاّ برگزار کرد، شرکت نمود و پس از قبول شدن، اجازۀ باقی ماندن در لباس روحانیت را به دست آورد. او پس از این موفّقیّت و در حالی که نوزده بهار از عمرش را پشت سر گذاشته بود، با


1- . ستارگان حرم، دفتر3، ص11.
2- . آینۀ دانشوران، ص 429.
3- . گلشن ابرار، ج4، ص425.

ص:187

کسب اجازه از پدر راهی کرمان شد و مدتی در مدرسۀ معصومیۀ کرمان سکونت گزید و به تحصیل پرداخت.

او بیشتر از دو استاد برجستۀ آن حوزه حجج اسلام، میرزا احمد اهل زنجان و سید شهاب الدین نجفی بهره برد و پس از مدتی به زادگاهش بازگشت. سید علیرضا که طعم شیرین تحصیل و یادگیری علوم پایۀ حوزوی را چشیده بود عزم خود را برای تحصیلات عالی در حوزۀ علمیۀ قم جزم کرد و تصمیمش را با پدر در میان گذاشت. پدر با مشورت و مساعدت یکی از بازرگانان متدین و نیکوکار یزد آقای حاج علی اکبر ریسمانی که از وضع زندگی و شرایط خانوادگی آنان آگاهی داشت و متکفل کمک هزینۀ تحصیلی او شده بود، با عزیمت فرزند برای تحصیل در قم موافقت کرد. (1)

سید علیرضا در روز ششم ربیع الثانی سال 1350 به اتفاق آقا میر محمد مدرسی فرزند آقا سید ابراهیم امام جمعه یزدی از زادگاهشان یزد به قم مهاجرت کردند.

نخستین شب ورودشان به قم را در حجرۀ آقا سید یحیی مدرسی (1383ق) (2) به سر بردند. روز بعد آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائری (1355ق) مؤسس حوزه به دیدار آن دو طلبۀ جوان یزدی آمد.

میزبان، آنها را به حاج شیخ معرفی کرد. سپس از سوی آیت الله حائری منزلی اجاره ای برای آن دو و چند نفر دیگر از طلاب یزدی فراهم شد. سید علیرضا چند سالی را در قم ماند و پیوسته مورد لطف حاج شیخ بود.

سید علیرضا در این دوره از تحصیلات محضر استادان بزرگ حوزه علمیۀ قم در علوم فقه و اصول همچون آیات عظام آقایان حاج شیخ عبدالکریم حائری، میرزا محمد فیض (1370ق)، (3) میرزا محمد ثابتی همدانی (1365ق) (4) سید شهاب الدّین مرعشی نجفی (1411ق) (5) و در اخلاق از میرزا جواد آقا همدانی [ظاهراً شیخ محمد جواد انصاری همدانی] (1379ق) (6) بهره های فراوان برد.


1- . آینه ی دانشوران، چاپ جدید، ص 430.
2- . زندگینامه او در دفتر 11 ستارگان حرم آمده است.
3- . ستارگان حرم، دفتر 7، ص193
4- . ستارگان حرم، دفتر 20، ص 86.
5- . گلشن ابرار، ج2، ص949.
6- . روح مجرّد، علامه حسینی تهرانی، ص43.

ص:188

در تابستان یکی از سال های تحصیلی، سید علیرضا برای دیدار دوستش که در نهاوند اقامت داشت، عازم آن دیار گردید. چون به بروجرد رسید، جاذبه ی معنوی و علمی آیت الله بروجردی او را از ادامۀ سفر باز داشت و او مدتی در بروجرد ماند و در دروس خارج فقه و اصول آیت الله بروجردی که در یکی از اتاق های منزلش تشکیل می شد، حاضر شد و از محضر ایشان استفاده های فراوان کرد.

پس از بازگشت از این سفر تا زمان وفات آیت الله حائری در سال 1355قمری در قم بود و بعد از رحلت ایشان به زادگاهش یزد بازگشت و مدتی هم در آنجا ماند. (1)

ریحان یزدی در خاطره ای مربوط به آن زمان، نقل می کند: «... حبّۀ قندی را به دست آیت الله بروجردی دادند تا حسب مرسوم دعا خوانده و بر آن بدمد. معظم له فقط سرزبانی به قند زد و آن را مسترد داشت. این کار و نکته، آدمی را به دو موضوع متوجه می سازد؛ یکی نکوهش از دمیدن به غذا و طعام و دیگر اینکه شفا در نیم خوردۀ مؤمن است و این هر دو از ائمۀ معصومین علیهم السلام به صحت پیوسته است. من از اینجا دانستم که این عالم بزرگوار تسلیم عادات و رسوم مردم نمی شود. هم اگر مشتمل بر امر مباحی باشد، و در جمیع امور چه کوچک و چه بزرگ، همان راهی را می پیماید که اجداد طاهرینش پیمودند. (2)

اجازات و مدارج علمی

ریحان یزدی از استادان خود و دیگر بزرگانی که از آنها استفاده علمی و معنوی برده، موفّق به کسب اجازات و تصدیقات شد و از آن جا که اکراه داشت آن گواهی ها را عرضه کند، فقط از سه اجازه یاد کرده است: یکی از آن اجازات را برای تبرّک و دو نمونه دیگر را به جهت جنبۀ تاریخی آن ارائه کرده است.

در اجازۀ نخست که جنبۀ تبرّک دارد، اجازۀ نقل روایت از محدّث مشهور جناب حاج شیخ عباس قمی (1359ق) است که در شعبان 1351قمری برای وی نگاشته است. در آغاز این اجازه محدّث قمی پس از حمد و ثنای الهی و درود بر پیامبر و دیگر سفیران الهی، سید علیرضا ریحان یزدی را به عنوان برادری که در راه خدا فعالیت می کند یاد می کند و پس از آن وی را با اتصال و ارتباط به خود در سلسله روایت کنندگان از مشایخ بزرگ حدیث تا امامان معصوم علیهم السلام قرار می دهد.


1- . آینه دانشوران، ص356.
2- . آینه دانشوران، ص 477 .

ص:189

گواهی دیگر، گواهی مدرسی ریحان یزدی در فقه و اصول است که در سال 1313شمسی، وزارت فرهنگ برای وی صادر کرده و دیگری اجازۀ نامه وزارت معارف - آموزش و پرورش آن زمان - است که در سال 1315شمسی برای ریحان یزدی صادر شده و وی را مدرّس شناخته شده ای دانسته است که می تواند در لباس روحانیت باقی بماند. (1)

در قسمتی از اجازۀ روایی محدّث قمی به ریحان یزدی آمده است:

«... الحمدلله الّذی اوضح لنا السّبیل إلی الأحکام و جعل الرّوایة طریقاً لأخذها من هداة الانام... و بعد فإنّ الأخ فی الله السید علیرضا الریحان الیزدی (ارقاه الله تعالی الی ذروة الآمال)...؛ بانام خدا و حمد و ستایش او که برای ما راه های دستیابی و رسیدن به احکام را از طریق روایت و حدیث از پیامبر صلی الله علیه و آله و جانشینان او واضح و روشن کرد...

برادر دینی و الهی سید علیرضا ریحان یزدی که خدا او را به آرزوها و خواسته های دینی اش برساند، از من خواست تا در نقل روایت از گذشتگان و از کتب حدیث معروف به او اجازه دهم...»

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله الذی أوضح لنا السبیل إلی الأحکام و جعل الروایة طریقاً لأخذها من هداة الأنام و الصلوة و السلام علی سیّد أنبیائه و سفرائه المعصومین الکرام و بعد فإنّ الأخ فی الله السیّد علیرضا الریحانی الیزدی أرقاه الله تعالی إلی ذروة الأمال و الأمانی قد طلب منّی إجازة ما قد صحّ لی إجازته مما صنّفه و رواه علمائنا الماضون و سلفنا الصالحون رضوان الله علیهم من الکتب الاربعة المشهورة الّتی هی دعائم الاسلام و مرجع الفقهاء العظام و غیرها من الکتب المعتبرة المشهورة فأجزتُ له أن یروی عنّی جمیع ما رویتُه عن مشایخی العظام أعلاها و أغلاها ما أرویه إجازة عن الشیخ الاجل ثقة الإسلام خاتم المحدّثین العظام العالم الکامل الخبیر و المتبحّر الناقد البصیر ذی الفیض القدسی الحاج شیخ مرتضی الانصاری عن مولانا الحاج ملاّ احمد النراقی عن شیخنا العلامة الطباطبائی بحر العلوم عن المحقّق البهبهانی عن أبیه المولی محمّد أکمل عن العلاّمة المجلسی بطرقه المذکورة فی إجازات بحارالأنوار و نتبرکُ بحدیث شریف یزین به المشایخ سلسلة الأجازات فنقول أروی إجازة عن الشیخ الأجل المتبحّر الفقیه المحدث الحاج محمّد حسین النوری عن الشیخ الأجلّ الأفقه الأعلم الأزهد الحاج شیخ مرتضی الانصاری نوّر الله مرقده عن السید الجلیل الفقیه السید صدر الدین محمّد العاملی الإصفهانی من أبیه الفاضل السیّد صالح من أبیه السید محمّد بن زین العابدین عن الشیخ الأجل محمّد


1- . آینه دانشوران، ص 453. 458.

ص:190

بن الحسن الحر العاملی صاحب الوسائل عن العلاّمة المجلسی عن سیّد الحکماء المیرزا رفیع الدین النائینی عن الشیخ الاجل بهاء الملة ولدین العاملی عن أبیه المسدد الشیخ حسین بن عبدالصمد عن الشیخ الجلیل الشیخ زین الدین الشهید الثانی عن الشیخ الجلیل علی بن عبدالعالی المیسی عن الشیخ الفقیه مروّج المذهب علی بن عبدالعالی الکرکی عن الشیخ الزاهد علی بن هلال الجزائری عن الشیخ البارع جمال الدین أحمد بن فهد الحلّی عن الشیخ الجلیل زین الدین علی بن الخازن الحائری عن الشیخ الأجل الأفقه السعید محمّد بن مکّی الشهید عن الشیخ الفقیه فخر المحقّقین عن أبیه جمال الملّة و الحقّ والدین آیة الله العلاّمة الحلی رفع الله تعالی مقامه عن نجم الملة والدین المحقّق الحلّی عن السید الجلیل فخار بن معد الموسوی عن الشیخ الفقیه شاذان بن حسن القمی عن الشیخ العماد محمّد بن ابی القاسم الطبری عن الشیخ الجلیل أبی علی الحسن عن أبیه محیی المذهب شیخ الطائفة محمّد بن الحسن الطوسی ع ن مُلهّم الحقّ الشیخ السعید محمّد النعمان المفید عن الشیخ الأجل رئیس المحدّثین أبی جعفر محمّد بن علی ابن بابویه القمّی قال حدّثنا محمّد بن القاسم الجرجانی قال حدّثنا یوسف بن محمّد زیاد و علی بن محمّد بن سنان عن أبویهما عن مولانا و سیّدنا أبی محمّد الحسن بن علی بن محمّد بن علی بن موسی بن جعفر ابن محمّد بن علی بن الحسین بن علی بن أبی طالب علیهما السلام عن أبیه عن أبیه عن أبیه عن أبیه عن أبیه عن أبیه عن أبیه عن أبیه عن أبیه أمیرالمژمین علیه السلام قال: قال رسول الله صلی الله علیه و آله لبعض أصحابه ذات یوم: یا عبدالله أحبب فی الله و ابعض فی الله ووال فی الله و عاد فی الله فإنّه لاتنال ولایة الله إلا بذلک ولایجد رجل طعم الأیمان و إن کثرت صلوته وصومه حتی یکون کذلک و قد صارت مواخات النّاس یومکم هذا أکثرها علی الدنیا علیها یتوادون و علیها یتباغضون وذلک لایغنی عنهم من الله تعالی شیئا. فقال الرجل: یارسول الله کیف لی ان اعلم انی قد والیت وعادیت فی الله و من ولی الله حتّی أوالیه و من عدوّه حتی أعادیه؟ فأشارله صلی الله علیه و آله إلی علی علیه السلام فقال: ألا تری هذا؟ قال: بلی. قال: ولی هذا ولی الله فواله وعدو هذا عدو الله فعاده وال ولی هذا ولو أنه قاتل ابیک و ولدک وعاد عدوه ولو أنه أبوک و ولدک.

قد أجزتُ له أیّده الله أن یروی عنّی الکتب الاربعة و البحار و الوسائل و المستدرک والوافی بأسنادی المتّصلة إلی مؤلّفیها قدّس الله أرواحهم و المسئول منه الدعاء فی مظانّ الإجابة و أن یسلک سبیل الاحتیاط و کتب هذه الأسطر.

عباس القمی فی شعبان سنة 1351 (1).


1- . آینه دانشوران، ص456.

ص:191

اقامت در تهران

ریحان دانشوران در سال 1365قمری، برابر با سال 1324شمسی از یزد به تهران هجرت کرد و تهران را به عنوان اقامتگاه دایمی خود برگزید. در ماه رجب سال 1366ق ثقة الاسلام حاج شیخ اسماعیل کاتوزیان که از فاضلان و امام جماعت مسجد حاج ملاّ محمد جعفر تهرانی بود و باریحان یزدی سابقۀ آشنایی داشت، به جهت بیماری اش، از او خواست تا به جای وی در مسجد مذکور نماز جماعت اقامه کند. سید علیرضا پیشنهادش را پذیرفت و از آن وقت تا هشت سال در دو نوبت ظهر و شب به اقامۀ نماز جماعت و در فرصت های مناسب به ارشاد و تبلیغ اهالی پرداخت.

در این سال ها یکی از خیّرین و نیکوکاران یزدی قطعۀ زمینی را برای بنای مسجد در چهار راه عباسی (حدود میدان گمرک سابق) تهران تهیه کرد و تولیت آن را به عهدۀ ریحان یزدی گذاشت. با تلاش نامبرده و همت واقف و دیگر نیکوکاران این مسجد ساخته شد و به نام مسجد حضرت سجاد علیه السلام یزدی ها معروف گردید. ریحان یزدی امامت جماعت مسجد و سایر فعالیت های دینی محل را بر عهده گرفت و روز به روز بر رونق آن افزوده شد. (1)

او دربارۀ مسجد و فعالیت هایش چنین می نویسد:«... از جمله محصلین قم که ردیف دانه های پراکنده شدۀ خرمن آن حوزۀ علمیه به سرزمین تهران افتاده و در قبال ابتلائات و ناملاّیمات به یاری خدا ایستادگی کرده است، این جانب سید علیرضا بن محمد الحسینی الحسنی الملقّب به ریحان الله است... و اکنون به مناسبت مقام از مسجدی که من خود به توفیق الهی باعث بنای آن شدم، یاد آور می شوم: این مسجد که به نام مسجد سجاد علیه السلام یزدی ها مرسوم است، زمین آن را استاد حسن مرادیان... وقف کرده و تولیت آن را با خودش و این جانب قرار داده است و نیز قطعه زمینی در جوار مسجد را واقف نامبرده، وقف حوضخانۀ مسجد کرده است. (2)

سفرهای داخلی و خارجی

آثار و نگاشته های ریحان یزدی حاکی از آن است که وی در جوانی آرزو داشته به سیر و سیاحت در جهان بپردازد و با اوضاع و احوال برادران مسلمان خود در نقاط مختلف آشنا شود. نخستین سفر او به شیراز و اطراف آن بود که او از دیدنی ها و آثار تاریخی آن بازدید کرد. از آن پس در تعطیلات و


1- . آینه دانشوران، ص 433.
2- . آینه دانشوران، ص 607.

ص:192

فرصت های مناسب به شهرهای اصفهان، گیلان، همدان، مشهد، قزوین و شهرهای دیگر رفت. هنوز سیرو سفرش را به تمام شهرهای ایران تمام نکرده بود که زمینۀ سفر به کشورهای عراق، پاکستان و هندوستان برایش فراهم شد و خود را برای سفرهای طولانی آماده کرد.

سید ریحان الله در سه نوبت به کشور عراق و زیارت عتبات عالیات رفت و ضمن زیارت و عرض ارادت به آستان امامان معصوم علیهم السلام مدفون در آن اماکن از جاهای دیدنی بازدید و با شخصیت های برجسته دیدار کرد. در نوبت آخر از همان جا به قصد بازدید از کتابخانه ها و مراکز علمی و سیاحتی عازم هندوستان گردید.

در این سفر که از اول فروردین 1337 تا دوم مهر 1337 به مدت شش ماه به طول انجامید، وی از نقاط مختلف فرهنگی، تاریخی، کتابخانه ها و سایر مراکز علمی دیدن کرد و با شخصیت های مذهبی به ویژه شیعیان آنجا به خصوص ایرانیان مقیم هند که بیشتر از همشهری ها و هم ولایتی های او بودند، دیدار و گفت و گو نمود و مشاهدات و اوضاع و احوال آنان را نگاشت.

او بعد از مدتی نوشته هایش را با عنوان «شیعه در هند» چاپ و منتشر کرد. (1) وی در بخشی از این نگاشته ها هدف عمدۀ خود را، بررسی کتابخانه های هندوستان و دقت در اخلاق و شیوه و زندگی شیعیان هند ذکر می کند و دربارۀ شیعه در هند چنین می نگارد:

زندگی شیعه در هندوستان و چگونگی اخلاق و رویۀ ایشان به ویژه شیعیان ایرانی، قابل توجه و درخور بررسی دقیق و نقّادی شدید است. من شیعیان هندی را از دور می دیدم و به اخلاق و طریقه زندگی ایشان می پرداختم، ولی شیعیان ایرانی را از نزدیک دیدن کرده و با ایشان نیز محشور بودم و به خوبی از مزایا و خصوصیات آنان آگاهی یافتم و به سود و زیان آن برادران ایمانی وقوفی تمام حاصل کردم و از راهنمایی های دینی و اخلاقی که وظیفه من بود دربارۀ دوستان دریغ نداشتم... دقّت و مطالعه زندگی مردم شیعه در هند و چگونگی اخلاق آنان کتاب پرشور و غوغایی را جلوی آدمی باز می کند و غم ها و غصه ها و شگفتی ها و شادمانی ها را با چهره ای گوناگون در پیش نظر مجسم می سازد، به ویژه شیعیان ایرانی که ضعیف ترین افراد آنها زندگی اش مملو است از حکایات شنیدنی و قضایای پند گرفتنی .... به نظر من نخستین نیازمندی شیعه ایرانی در هند به عالمی پرهیزگار و


1- . آینه دانشوران، ص435.

ص:193

شجاع است که افراد مستعد را خورشید وار در آغوش شعاع تربیت خود گرفته، گوهرهای بس قیمتی تقدیم جامعه کند... .

او بارها به هندوستان سفر کرد و دوستانی از اهل مذهب برای خویش فراهم ساخت و این شعر را نیز پس از بازدید در کتابخانه های حیدرآباد در هندوستان در سال 1381قمری سرود.

حیدرآباد خانه ات آباد

باد اهل تو جملگی دلشاد

خال مشکین روی کشمیری

نوجوان بخت و در خِرَد پیری

بیشۀ شیر صولتان هستی

منزل نیک سیرتان هستی

مهد علم و کمال و فرزانی

باگران قدریت چه ارزانی ...

منِ آواره میهمان توأم

مؤمنم لیک در پناه توأم

خوان من آن کتابخانۀ توست

مرغِ دل پای بند دانۀ توست (1)

پس از بازگشت از سفر هند، دومین سفر خارجی خود را به کویت قرار داد. این سفر با هدف جمع آوری مطالب جدید برای چاپ دوم آینۀ دانشوران بود. در روز 14 رمضان سال 1383قمری به آن سرزمین وارد شد. این سفر 45روز به طول انجامید.

ریحان دانشوران در مدت یادشده به برخی کتابخانه های مهم مراجعه کرد و مطالبی را برای دیگر اثرش: «کتاب هایی که خوانده ام» تهیه نمود و شرح حال چند تن از عالمان کویت را نگاشت. (2)

پس از این سفر، در اول ذیقعده سال 1383 به بصره رفت و از آنجا به نجف مشرف شد. مجالس دروس خارج فقه و اصول آیات عظام آقایان سیدابوالقاسم خویی (1413ق)، سید محمود شاهرودی


1- . آینه دانشوران، ص648.
2- . آینه دانشوران، ص153.

ص:194

(1394ق) و... را از نزدیک ملاّحظه کرد، سپس رهسپار کربلا گردید. از تأثیرات این سفر زیارتی این بود که در این سفر اشعاری را در مرثیۀ شهیدان کربلا سرود که برخی از ابیات آن را می خوانید: (1)

***

ولدی یا ولدی اکبر من اکبر من

آرزوی دل من نور دو چشم تر من

***

پسر مه رخ من شبه رسول مدنی

ای که در صورت و سیرت همه چون جدّ منی

تو به بستان رسالت چمن یاسمنی

لب و دندان تو پر خون چو عقیق یمنی

***

این مه چارده شمع شب دیجور من است

این به خون غرقه جوان یوسف گل پیرهن است

این صنوبر که سراپا گل سرخش به تن است

پسر من علیِ اکبرِ خونین کفن است

***

دیر در جلوه شدی ای سحری اختر من

زود خاموش شدی کوکب مه پیکر من

از چه پژمرده شدی تازه گل احمر من

گل من بلبل من سنبل من اکبر من

تألیفات

ریحان دانشوران از دوران نوجوانی علاقۀ وافری به کتاب و کتاب خوانی داشت. به مرور زمان این علاقه بیشتر شد. او به مطالعۀ آثار مکتوب گذشتگان روی آورد و تحت تأثیر این گونه آثار قرار گرفت


1- . آینه دانشوران، ص157.

ص:195

و اقدام به گرد آوری مطالب مفید و موضوعات جدید کرد و به تدریج حاصل مطالعات خود را در قالب آثاری با ارزش، مدّون ساخت.

وی دربارۀ چگونگی روی آوری خود به تألیف و تدوین و نگارش و تولید آثاری ماندنی چنین اظهار می کند:«... من در روزگار نه سالگی، فارسی را خوب می خواندم و نیکو می نوشتم و کتبی را که در دسترسم بود، چون معراج السعاده، حلیة المتقین، گلستان سعدی، دیوان حافظ و خمسۀ نظامی درست می خواندم... نیز از کودکی به کتاب ذخیرة المعاد مرحوم سید اسماعیل اردکانی مأنوس بودم و بارها آن را خوانده ام و مطالبش را به خاطر سپرده ام، به ویژه که مرحوم پدرم در بعضی از شب های سوگواری در حالی که من و دیگر فرزندانش با مادر عزیزمان در خدمتش بودیم، قسمتی از این کتاب را می خواند و همی اشک می ریخت و ما متأثر می شدیم و این طریق عزاداری خانوادۀ ما بود برای حضرت سیدالشهدا علیه السلام. (1) چون آغاز شباب در رسید، نیروی عشق به صورت های مختلف جلوه گر شد. روزی اوراقی را جمع آوری نمودم و به نام بازرگانی محمد صلی الله علیه و آله در جهان منتشر ساختم. روزی دیگر درس انشا یا علم بیان را نوشتم. روز دیگر ترجمۀ فارسی قصّه بلوهر را نگاشتم... اینها همه بهانۀ آن بود که جان آرام شود و راه خود سری پیش نگیرد. طولی نکشید که دل از این روش ها پشیمان شد و با سوز و گداز همۀ این اوراق را به آتش ندامت سوزاند و کتاب مقدّس قرآن را در آغوش کشیده، گفت: تنها تویی که در هر حال انیس و مونس منی، من تو را دوست می دارم و بس.»

از جمله آثار مکتوبی که از حجت الاسلام والمسلمین سید ریحان الله یزدی به چاپ رسیده و مورد استفاده اهل کتاب و مطالعه می باشد، از این قرار است:

آینۀ دانشوران

این نخستین اثر چاپ شدۀ مؤلف است که طبع اول آن در سال 1354قمری به همت انتشارات اقبال و علمی و فرهومند در تهران منتشر شد. موضوع آن شرح حال بنیان گذار و مؤسس حوزۀ علمیۀ قم آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی و شاگردان وی و اوضاع و احوال آن ها در زمان او است.


1- . آینه دانشوران، ص 26 و 458.

ص:196

چاپ دوم این کتاب با اضافاتی که از مطالعه در سفرها به دست آورده بود، در سال 1383قمری به همّت مرکز نشر کتاب و چاپخانه مصطفوی منتشر شد.

چاپ سوم آینۀ دانشوران با تعلیقات و اضافات نویسندۀ محقّق آقای ناصر باقری بیدهندی به همت دفتر انتشارات کتابخانۀ آیت الله نجفی مرعشی در سال 1372شمسی انتشار یافت.

مؤلف در مقدمۀ چاپ های متعدد، انگیزه و هدف خود را از نگاشتن این اثر چنین بیان می کند:«... این اوراق که به نام آینۀ دانشوران موسوم است، یادگاری است از روزگار دانشجویی من که در ساعات تعطیل نوشته ام و به صورت و سیرت جمعی از دانشمندان و دانشجویان معاصر و غیر معاصر پرداخته ام...» (1)

«... این بنده سید علیرضا معروف به ریحان الله ابن محمد الحسینی الحسنی الیزدی در سال 1350 قمری برای تکمیل فقه و اصول از زادگاه (یزد) به قم آمده و تا به حال اشتغال به وظایف تخصیصیه دارم. از وقتی که رونق حوزه علمیه و جدّیت جوانان دانشجو را مشاهده نمودم، شاد و خرسند شده، توفیق آنان را از حضرت پروردگار خواستار شدم. سپس نظر به بزرگی و اهمیت این مجمع علمی همواره آرزو می کردم فرصتی به دست آورده و مختصر شرح حالی از مدرسین و محصلین این حوزه را نوشته، با تمثال بعضی از مبرّرین بر صفحۀ روزگار به یادگار بگذارم...

بیشتر چیزی که مرا وادار به این امر کرد، همانا نقصی است که در نگارش های تاریخ نگاران دنیا مشاهده می شود... ای نو نهالان باغستان علم و دانش و ای نغمه سرایان چمن زار معرفت و بینش! برای شما هفته ای یک روز یا بیشتر تعطیل است. اگر همین وقت کم را به نوشتن احوال هم درسان و رفقا و فراهم آوردن تصویر آنان صرف نمایید، وقتی نگذرد که دارای یک تاریخچۀ بس گران بها خواهید بود و ممکن است این یادداشت شما در اندک زمانی مورد احتیاج بزرگان واقع شده، رهین خدمات شما باشد. خود مدتی این هوا را بر سر داشتم و توفیق از خداوند می خواستم، تا اینکه بعون الله موفّق شده در ایام و لیالی تعطیل از احوال پدران روحانی این مختصر را نوشته، تقدیم فرزندان آینده می نمایم و این مجموعه را آینۀ دانشوران موسوم کردم و چنان که در پیش اشارت رفت، از جملۀ مقاصد ما به نوشتن این مختصر، تهیه نمودن دفتری است مشتمل بر اسم و عکس آموزگاران و


1- . آینۀ دانشوران، چاپ سوم، ص12، مقدمۀ چاپ دوم.

ص:197

محصلین حوزه روحانی، تا بعد از ارتحال و جدایی، یکدیگررا فراموش نکنیم و مراجعه بدین نوشته برای برادران دانشجوی من به منزلۀ دیدار دانشمندان و معلمین و هم درسانشان بوده باشد...» (1)

درس انشا یا علم بیان

مؤلف، این اثر را در پاسخ کسانی نوشته که از او دربارۀ راه خوب شدن انشا پرسیده اند. او به حسب استعداد و حال پرسش کنندگان پاسخ هایی گفته و یادداشت های خود را از تدریس دروس ادبی در مدرسه حیات و محمدیه (یزد و قم) گردآورده و به دانش آموزان تقدیم کرده است. این اثر به همت مدیر کتابفروشی یزد چاپ و منتشر شده است. (2)

داستان بلوهر: این کتاب، حکایت بودزاسف و بلوهر است و از تعالیم بودا در بدگویی و نکوهش دنیاست و به نام های مختلف و زبان های گوناگون نگارش یافته است. علامۀ مجلسی (1110ق) در پایان جلد 17 بحارالانوار عربی آن را آورده. سپس نوشتۀ خود را به فارسی برگردانده است و در کتاب عین الحیات خود گنجانده است. (3)

ریحان یزدی هم این کتاب را از زبان تازی به فارسی سره ترجمه کرده، در مقدمۀ آن انگیزۀ خود را چنین بیان داشته است: «... روزهایی که بهترین بخش زندگی مرا در آغوش ناز داشت، هنگامی که پرده های امید و آرزوی جوانی در جلوی چشمم به آرامی می گذشت، آینۀ جانم برای پذیرفتن هرگونه رنگ و نگاری آماده بود... زندگی به دانش آموزی می گذاشتم و نکوترین یادداشت ها را برای آینده خود می نگاشتم...

آن روزها بود که به داستانی از پیشینیان (بلوهر) بر خوردم و چندین بار آن را خواندم. گویی مرهمی بود که برای سینۀ زخم دار من فراهم شده بود. جوری گفتارهای پند آمیزش در من سودمند افتاد که روشن ساختن آن از راه گفتن و شنیدن نیست. تنها چیزی که می توانم گفت، این است که جوانان پاکدامن بیدار دل، باید این داستان را بخوانند، آن گاه بنگرند که چگونه آنان را دگرگون می کند و از هر چیزی ایشان را بی نیاز ساخته، با یک بزرگواری شگفت آوری زندگی جهان را می گذراند.


1- . آینه دانشوران، ص14.
2- . آینه دانشوران، ص460 و 468.
3- . الذرریعه، ج3 ص 149

ص:198

در همان روزها بود که من این داستان را با اندک دستبردی از زبان تازی به پارسی سره آوردم؛ باشد که جوانان پارسی پارسانژاد نیز بخوانند و از این راه به پاکدامنی و خداپرستی خود بیفزایند... این کتاب را نیز مدیر کتابفروشی یزد در سال 1355ش، چاپ و منتشر کرده است». (1)

بازرگانی محمد صلی الله علیه و آله

مؤلف در مقدمۀ این اثر چنین می نویسد:«... در این روزها که پدر مهربانم، آن که تو خود بارها سفارش او را به من کرده ای و خشنودی خود را نسبت به من منوط به خشنودی و رضای او دانسته ای، به من دستور داد که از بازرگانی محمد صلی الله علیه و آله و خدمات او نسبت به عالم اقتصاد چیزی بنویسم. این امر بر من گران می آمد و این راه برایم سخت و دشوار و نا هموار می نمود... هنگامی که پدرم در این باره به من اصرار می فرمود، یک دفعه متوجه شدم که اگر بدین امر پردازم، در این بین به یک داستان دلپذیری خواهم رسید که آن، سرچشمۀ همۀ عشق ها و محبت هاست... چون چنین دیدم، خامه را برگرفته، به یاد دوست، کتاب بازرگانی محمد صلی الله علیه و آله را آغاز می کنم، تا به کجا انجامد و سخن به کدام جمله پایان پذیرد... (2) مدیرکتابخانۀ حافظ تهران این اثر را در دو نوبت چاپ و منتشرکرد.

کتاب هایی که من خوانده ام

از نوشته های مؤلف مجموعه ای حدود دوازده جلد به نام کتاب هایی که من خوانده ام، است. در هر جلد از این مجموعه برگزیده ای از کتاب هایی را که نویسندگان گوناگون درباره موضوعات مختلف نگاشته اند، یاد کرده است.

تفسیر ریحان

ریحان دانشوران در 43 سالگی اقدام به نوشتن ترجمه و تفسیر تمام قرآن کرد. او کوشید که آیات قرآن را با پاره ای از مطالبی که از سوی امامان معصوم علیهم السلام روایت شده، به شیوه ای استدلالی در آمیزد و به شاگردان مبتدی کلاس های قرآن اهدا کند. این نگاشته ها به انضمام دریافت های


1- . آینه دانشوران - و الذریعه، ج17، ص270
2- . آینه دانشوران - و الذریعه، ج17، ص 465.

ص:199

شخصی، گاه با نام درس انشا و یا علم بیان ارائه شد. مدیران کتابفروشی یزد و حافظ در تهران جلد اول این تفسیر را در چند نوبت به فارسی و اردو به چاپ رساندند. (1)

یک جزء این تفسیر به نام «عشق و عصمت» که تفسیر سورۀ یوسف است، با تقریظاتی از بزرگان در سال 1365قمری چاپ شده است. (2)

وی در مقدمۀ تفسیرش چنین آورده است:«... از رهروان راست گوی به ما رسیده است که راه آخرت را عقباتی صعب العبور و پرتگاه هایی بسیار مخوف است. رهنورد این وادی را ساز و برگ شایسته لازم است و احتیاط و دور اندیشی فراوان... من این مردم را دیده ام که به هنگام سفرهای خطرناک، قرآن را حرز خویش می سازند و در پناه کلام الله مجید راه صحرا و دریا و هوا را با کمال آسودگی می پیمایند و من این شیوه را از آنان بسیار پسندیده ام و بر سر آنم که در این مسافرت پرخطر که در پیش دارم، قرآن عزیز را حرز جان سازم و با دلی آسوده پای در بیابان هولناک آخرت گذارم...

از این روی، با شتاب فراوان قرآن مجید را به حافظه می سپارم و تفسیر آیات مبارکات آن را آویزۀ گوش جان می سازم؛ باشد که با آرامش دل این راه را طی کنم و جان ناتوان را به نیروی قرآن به منزل جانان برسانم...

بندۀ شرمسار تو التماس می کند که فرشتگان مرگ را دستوری دهی آن قدر مرا مهلت دهند که قرآن مجید را حمایل جان سازم، آن گاه از خانۀ تن قدم بیرون نهم و به سوی شهرستان ابد رهسپار شوم. اللّهم صلّ علی محمد و آل محمد. (3) پنجشنبه 29 ج 2/ 1376 برابر با 11/11/1335.»

اشعار

سید علیرضا از طبعی روان و ذوقی سرشار بهره داشت و این صفت را نیز از والدین خود که صاحب طبعی سلیم بودند، به ارث برده بود. او پس از آنکه طبعش را با سرودن اشعار آزمود، تخلّص «ریحان» را برای خود انتخاب کرد و نام خود را هم در شمار سخنوران یزد به ثبت رسانید.


1- . طبقات مفسران شیعه، ج5، ص121.
2- . الذریعه، ج15، ص271.
3- . مقدمه تفسیر ریحان، آینه دانشوران، ص466 - 468.

ص:200

او برخی از سروده هایش را در نخستین اثر خویش - آینۀ دانشوران - به دوستداران شعر و ادب تقدیم کرده است. در این جا یکی از غزلیات او را می خوانید:

انگشت به لب گرفت انگشت

کآتش چه نکوی و من چنین زشت

خندید و جواب گفتش آتش

آورد ورا به رقص و رامش

خواهی بشوی اگر چو من نور

نزدیک به من شو و زخود دور

انگشت به پای آتش افتاد

انگشت زلب به دیده بنهاد

آن گاه به سوز و ساز آمد

با قلب پر از فراز آمد

چون سوخت و چنین به چهره ناورد

پس مغبچه اش به معبد آورد

«ریحان» تو مگر کم از جمادی

کز زشتی خود نکرده یادی

در آتش علم محترق شو

پس مکتب عشق را سبق شو (1)

وفات و مدفن

سرانجام ریحان دانشوران سید علیرضا سعیدی یزدی در شب جمعه 16 ذیقعده سال 1408 برابر با 10/4/67 شمسی در هفتاد و هشت سالگی در تهران وفات یافت. جنازۀ وی پس از تشییع در تهران به قم منتقل و در قبرستان ابوحسین در یکی از مقابر سمت غربی به خاک سپرده شد.


1- . تذکره سخنوران یزد، ج2، ص 541 و آینه دانشوران، ص 302 و ص 469.

ص:201

از منظر دیگران

دکتر علیرضا فیض از استادان دانشگاه پیرامون استادش ریحان یزدی چنین اظهارداشت:«... وقتی ما در قم بودیم و به مدرسه می رفتیم، ایشان (ریحان یزدی) معلم ادبیات و درس انشای ما بود. هم از اخلاق و هم از رفتار و بیانات او بهره می بردیم...» (1)

سید حسن امین: سید علیرضا ریحان یزدی از خطیبان و واعظان بود. به کشمیر سفر کرد و تعدادی از کتاب های خطی دینی را فهرست نمود. مهم ترین تألیف او «آینۀ دانشوران» است که در آن، احوال عالمان و طلاّب دینی به ویژه عالمان شهر یزد گردآوری شده است. (2)

نویسندۀ مفاخر یزد: ریحان یزدی عالمی مفسر، مورّخ و شاعری ادیب بود. (3)


1- . تماس نویسنده با وی.
2- . مستدرک اعیان الشیعه، ج5، ص317.
3- . مفاخر یزد، ص 317.

ص:202

ص:203

شهید حسن جابریان «الگوی مبلغان» / سید عباس رفیعی پور

اشاره

قرن ها ثبت است بر لوح سحر

عزّت نعلین پوشانِ قَدَر

باده خواران - آسمان نوشان عشق

دار بر دوشان - «عبا پوشان» عشق (1)

زادگاه و خاندان

حسن جابریان در سال 1324 ش در همدان در خانوداه ای مذهبی دیده به جهان گشود. وی در هفت سالگی پدرش محمد را از دست داد و زیر سایه پر مهر مادرش رقیه بزرگ شد. (2)

پدرش در بازار همدان به خواروبار فروشی مشغول بود و تا آخر عمرش با همان لباس قدیمی بلندی که به تن داشت، زندگی بسیار شرافتمندانه و ساده ای را سپری کرد و با کسب روزی حلال فرزندانش را بزرگ کرد.یک بار بر اثر اشتباه، بانک، مبلغ چهل هزار تومان را که بانک به او اضافه داده بود، به متصدی باجه برگرداند. مسئول صندوق بانک برای عمل نیک او تصمیم می گیرد مبلغی


1- . مثنوی بلند، شجاع الدین ابراهیمی، ص 4.
2- . مصاحبه با همسر شهید جابریان (نوار شماره 3).

ص:204

به عنوان تقدیر و تشکر به پدر شهید جابریان بدهد که وی نمی پذیرد و در پاسخ به متصدی صندوق می گوید: «برو، خدا پشت و پناهت باشد». (1)

محمد جابریان علاوه بر حسن، یک پسر و یک دختر دیگر نیز دارد که در همدان زندگی می کنند.

تحصیلات ابتدایی

جابریان در همدان، تحصیلات ابتدایی طلبگی را در مدرسه مرحوم آخوند آغاز کرد. از جمله استادان وی شهید آیت الله مدنی بود. (2) وی در ضمن درس خواندن، برای امرار معاش در داروخانه شهلای همدان کار می کرد. (3)

هجرت به قم

وی در سال 1342 ش، سال حماسۀ خونین فیضیه، به قم هجرت کرد تا در سایه سار ولایت فقیه، حضرت امام خمینی (ره) و از چشمه زلال معرفت حوزۀ علمیه قم جامی برگیرد. او در قم از حضرت آیت الله مشکینی وآیت الله احمدی میانجی بهره کافی برد.

وی در شهر علم و اجتهاد، در کنار تحصیل علوم حوزوی، برای تأمین مخارج زندگی کار می کرد و به دست فروشی می پرداخت. (4)

مراسم عمامه گذاری

شهید جابریان پس از چند سال تحصیل درحوزه علمیه قم و همکاری با «انجمن دین و دانش» و احراز مراتب علمی تبلیغی، به دست حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ حسن نوری همدانی (برادر آیت الله شیخ حسین نوری همدانی) معمم شد. گفتنی است که حاج شیخ حسن نوری همدانی مدیریت آن انجمن را به عهده داشت.


1- . خواهر شهید حسن جابریان به نقل از کتاب همیشه خدمتگزار، ص5.
2- . مصاحبه با آقای ابراهیم درفشی که در اسدآباد همدان مغازه داشت و وسایل کفش می فروخت و شهیدجابریان مدتی شاگرد او بود.
3- . کتاب همیشه خدمتگزار، ص 6، چاپ گروه فرهنگی شهید جابریان.
4- . کتاب همیشه خدمتگزار، ص 9.

ص:205

تدریس

این استاد علم و اخلاق در کنار دانش آموزی و کسب فیض از محضر بزرگان علم و تقوا همچون آیات عظام مشکینی، احمدی میانجی، برخی از کتب را تدریس می کرد و عملاّ به ندای مراد و مقتدایش امام راحل که فرمود: «تعلیم و تعلّم عبادت است»، لبیک گفت. (1)

جشن عقد و ازدواج

همسر شهید حسن جابریان از زندگی ده ساله اش با ایشان و خاطرات ماندگارش چنین می گوید:

ایشان همدانی و من تبریزی هستم. زندگی مشترک مان از سال 1349 آغاز شد و تا سال 1359 ادامه داشت و در این مدت ما صاحب فرزندی نشدیم.

خطبه عقدمان را آیت الله زنجانی (پدر آیت الله سید موسی شبیری زنجانی) - که با پدرم آشنایی داشت - خواند. مهریه ام پنج هزار تومان بود. در ضمن، مبلغی به عنوان شیربها تعیین می کنند که داماد بپردازد که آن را پدرم نگرفت.

شهید جابریان یک زمین در قم (خیابان امام) خریده بود که دو اتاق ساخته بود، پدرم گفت: یک جشن ساده عقد بگیرید و همین خانه نیمه کاره تان را تکمیل کنید.

تابستان همان سال، ایشان برای تبلیغ به اسدآباد همدان رفتند. در آنجا به چهارصد شاگرد، آموزش قرآن می داد. از تبلیغ که برگشت، مبلغی پول از دایی اش قرض گرفت و برای تکمیل اتاق های ناتمام، یک طرف سقف اتاق را زد، بعضی روزها دست فروشی می کرد، درس هم می خواند. من هنوز نامزد ایشان بودم و به منزل ایشان نیامده بودم، تا اینکه در پاییز همان سال 1349 چند زن از طلبه ها، با راهنمایی آیت الله احمدی میانجی، (2) مادر آقای جابریان، خواهر و برادرش که از همدان آمده بودند، مرا به خانه داماد آوردند.

سال 1359 که شهید شدند، هنوز اتاق های منزل ما سفید نشده بود. تازه توانسته بود پولی را که - برای بنّایی گرفته بود - به دایی اش برگرداند.

البته این منزل ساده و کوچک، پناهگاه انقلابیون فراری بود. (3)


1- . کتاب همیشه خدمتگزار، ص 10.
2- . آقا میرزا علی احمدی میانجی.
3- . مصاحبه با همسر شهید رجایی، نوار شماره 3 ، ص 6.

ص:206

زندان و حکم اعدام شهید جابریان

مادر شهید جابریان در خصوص دستگیری فرزند و شکنجه هایی که در زندان متحمل شده بود، از زبان همسرش چنین نقل کرده است:

اولین بار که در شهر همدان دستگیر شد، چهارده ساله بود. هنگامی که ساواک همدان وی را در سال 1341 ش دستگیر کرد، (1) به من گفتند می بریم پسرت را می-کشیم! من به آنان گفتم: هیچ غلطی نمی توانید بکنید. او را به زندان بردند و پس از بازجویی او را به اعدام محکوم کردند، اما از آنجایی که به سن قانونی نرسیده بود، به زندان محکوم شد. ساواکی ها به اوگفته بودند تو یک الف بچه، چی هستی که این چیزها را به شاه می گویی؟! ایشان در جواب آنها می گوید: شاه شما چی هست که از یک الف بچه می ترسد! اگر من بچه ام، پس چرا مرا زندانی کرده اید؟! این مطالب در پرونده اش موجود است.

ما نیز بیکار ننشستیم و برای آزادی او دعا کردیم. یک استکان برنج آوردیم و به تعداد دانه های برنج سوره «قل هو الله احد» خواندیم و آن را برای ایشان به داخل زندان فرستادیم و سفارش کردیم این برنج ها را بخور تا از زندان آزاد شوی. حسن، هم خودش از برنج ها خورده بود و هم به دیگر روحانیونی که در زندان به سر می-بردند، داده بود. آنها نیز میل کرده بودند و متعاقباً از زندانِ آزاد می شوند. (2)

فریاد یا صاحب الزمان در زیر شکنجه

همسر شهید جابریان می گوید:

بعدها از آقای جابریان پرسیدم، که در زندان زیر شکنجه چه می گفتی؟ گفت: «می گفتم یا صاحب الزمان!» اما چند لحظه بعد، از گفته اش پشیمان شد، چون گمان می کرد که شاید ریا شده و اجر و ثواب او کم شده باشد. ایشان از شکنجه-های در زندان شاه چیزی ابراز نمی کرد. بسیار کتوم و کم حرف بود. (3)


1- . شهدای روحانیت در یکصد سال اخیر، علی ربانی خلخالی، ج1، ص 447.
2- . شهدای روحانیت در یکصد سال اخیر، علی ربانی خلخالی، ج1، ص 447.
3- . مصاحبه با همسر شهید جابریان.

ص:207

علی رغم عدم موافقت برادر بزرگ حسن با فعالیت های سیاسی ضد رژیم شاهنشاهی وی، شهیدجابریان از ابتدای طلبگی در مدرسه آخوند همدان مبارزات انقلابی خود را شروع کرد. ابتدا به پخش اعلامیه در سطح شهر همدان پرداخت و سپس فعالیت هایش را به جاهای دیگر گسترش داد. در پی این حرکت سیاسی، ایشان دستگیر و روانه زندان می گردد. او پس از شکنجه های زیاد از زندان آزاد، ولی مجدداً دستگیر و روانه زندان می شود و این در هنگامی بود که به یک روحانی نمای ساواکی برای تجسس، در مدرسه آخوند همدانی حضور پیدا می کند و حسن به سوی او دمپایی پرتاب می کند. آخوند درباری که نمی دانسته است این اقدام از سوی کدام یک از طلاب است، شبانه همراه چند ساواکی دیگر به مدرسه می ریزند و با پوشاندن دمپایی به پای همه طلبه ها متوجه می شوند که آن متعلق به حسن جابریان است. ساواک از مدیر مدرسه درخواست اخراج ایشان را می کند. ابتدا وی را به زندان می برند و سپس از ایشان تعهد می گیرند که نباید در همدان بماند. پس به اجبار حسن قم را برای تبعید انتخاب می کند. (1)

پخش نوار، اعلامیه و اسلاید

شهید جابریان قبل از پیروزی انقلاب، هنگام اعزام روحانی به مناطق محروم و دور افتاده کشور، نوارهای سخنرانی حضرت امام (ره) و انقلابیون دیگر را همراه اعلامیه، بروشور و فیلم اسلاید در اختیار طلاب قرار می داد. (2)

پناه دادن به انقلابیون

هر بار که حسن از زندان آزاد می شد، منزل استیجاری اش، مأمن و پناهگاه انقلابیون فراری بود؛ از جمله حجت الاسلام محمدی عراقی، داماد آیت الله مصباح، تحت تعقیب ساواک قرار می گیرد و در منزل پنهان می شود. همسر آقای جابریان از این ماجرا نگران می گردد و بسیار می گرید، اما شهید جابریان به وی آرامش می دهد و آقای عراقی را به حضرت مسلم تشبیه می کند که آواره شده و آنان باید همانند «طوعه» که به حضرت مسلم پناه می دهد، به حجت الاسلام عراقی پناه دهند (!)


1- . شهدای روحانیت در یکصد سال اخیر، علی ربانی خلخالی، ج1، ص 447.
2- . شهدای روحانیت در یکصد سال اخیر، علی ربانی خلخالی، ج1، ص 447.

ص:208

توسّل به حضرت معصومه علیها السلام

همسر شهید جابریان می گوید:

آقای جابریان یک بار سخت مریض بود که ساواک سراغ ایشان آمد. او سفارش می کند که موضوع دستگیری اش را به مادرش اطلاع ندهم. متعاقب آن من مادرش را به حرم حضرت معصومه علیها السلام بردم تا از نبود فرزندش نگران نشود. من متوسّل به حضرت معصومه علیها السلام شدم و برای آزادی ایشان دعا کردم. وقتی از حرم برگشتیم، دیدم او از زندان آزاد شده است. او پرسید: کجا بودید؟ گفتم: حرم دختر موسی به جعفر علیه السلام. گفت: چه کار کردید که من از دست ساواکی ها نجات پیدا کردم؟ (1)

علاقه به امام خمینی (ره)

همسر شهید جابریان می گوید:

اولین بار که در دوران نامزدی او به منزل ما آمد، رساله حضرت امام (ره) را برایم هدیه آورد. خداوند فرزند پسری به خواهرش داد که ایشان نام او را روح الله گذاشت. آن قدر به امام خمینی (ره) علاقه داشت که قبل از انقلاب عکس امام را در خانه مان نصب کرده بود. هنگامی که وارد خانه می شد، به تصویر امام سلام می داد. پسر خاله حسن ارتشی بود و هر گاه که خاله اش منزل ما می آمد، می گفت: عکس امام را بردارید، خطر دارد! شهید جابریان به او می گفت: خاله، نترس! پسرت به ما ملحقّ می شود، و قضیه همان شد. (2)

بازداشت در قمصر کاشان

بار دیگر که ساواک قمصر کاشان، او را دستگیر و زندانی کرد، هنگامی بود که برای سخنرانی به آن شهر رفته بود. به او می گویند چرا برای شاه دعا نمی کنی؟ در جواب می گوید: شما شاه را خیانتکار مملکت می دانید یا خدمتکار؟! همچنین در جواب ساواکی ها گفته بود: من بر بالای منبر دعا کردم که


1- . شهدای روحانیت در یکصد سال اخیر، علی ربانی خلخالی، ج1، ص 447.
2- . شهدای روحانیت در یکصد سال اخیر، علی ربانی خلخالی، ج1، ص 447.

ص:209

هر کس به مملکت خیانت می کند، خوار و ذلیل شود و هر کس خدمت می-کند، خدا او را تأیید کند. اگر شاهنشاه خدمتکار مملکت است، من دعایش کردم و اگر او را ستمکار می دانید، لعنتش کردم!

احضار به پاسگاه علویجه اصفهان

همسرش می گوید:

در سال 1356 که بنا به دعوت اهالی علویجه اصفهان به آن شهر برای تبلیغ رفته بودیم، در مراسم جشن عروسی یکی از طلبه های آن شهر به نام آقای سید عباس رفیعی پور علوی، آقای جابریان برای میهمانان فیلم و اسلاید فرعون را نشان می دهد و از جنایات فرعون و فرعون های زمان سخن می گوید. او شاه را به فرعون تشبیه می کند و کارهای او را زیر سؤال می برد. بر اثر این اقدام، صبح فردا او را به پاسگاه علویجه احضار می کنند.

قبل از رفتن به پاسگاه ژاندارمری، او به منزل آمد و نوار آیت الله سعیدی را پنهان کرد و به جای آن نوار آقای کافی را همراه خود به پاسگاه علویجه برد.

وقتی که اهالی علویجه می خواستند جلو پاسگاه تجمع کنند تا آقای جابریان را آزاد کنند، من گفتم: نیازی نیست. مگر او مرتکب قتل یا جرم دیگری شده است! سرانجام او را پس از چند ساعت بازجویی، آزاد می کنند. (1)

ارتباط با جوانان و استفاده از ابزارهای تبلیغ

برخورد ایشان با جوانان بسیار عالی بود، او با جوانان مطابق نیاز و استعدادشان همکاری می کرد. او برای رشد استعدادهای جوانان و نوجوانان، برنامه ریزی فرهنگی کرده بود و آنها با محبت و دوستی، جذب مسجد و شرکت در کلاس های ایشان می شدند و با آموزه های دینی، آینده خود را ترسیم می کردند.

شهید جابریان برای این منظور، در حد توان از ابزارهای نوین و پیشرفته روز استفاده می کرد و این در حالی بود که ساواک اجازه نمی داد او به امکانات زیادی دست پیدا کند، با این حال، او یک


1- . شهدای روحانیت در یکصد سال اخیر، علی ربانی خلخالی، ج1، ص 447.

ص:210

دستگاه اسلاید تهیه می کرده و برای تبلیغ به هر شهر و روستا که می رفت، با این دستگاه تصاویر مذهبی و تاریخی نشان می داد و به توضیح هر قطعه اسلایدی می پرداخت؛ مثلا با تصویر فرعون، وقایع زمان او و چگونگی سرنگونی اش را توضیح می داد و شاه را فرعون زمان معرفی می کرد. این اقدام تأثیرات فراوانی بر نسل جوان می گذاشت و آنان را همگام انقلاب می ساخت.

حاج محمد علی ابراهیمی علویجه یکی از دبیران انقلابی، نقل کرده است:

در تابستان 1356 ش که ایشان برای تبلیغ به شهر علویجه اصفهان آمده بود، به مناسبت یکی از ایام مذهبی، فیلم سرگذشت فرعون و مبارزه حضرت موسی علیه السلام را در حسینیه فیض علویجه به نمایش گذاشت. جمعیت تماشاگر اعم از جوانان، نوجوانان، مردان و زنان و دختران انقلابی که تعدادشان به حدود سیصد نفر می رسید، با شور و حال و ولوله ای وصف ناپذیر فضای حسینیه را پر کرده بود. در پایان جلسه، بعد از توضیحات آقای جابریان دربارۀ شیوۀ حاکمیت طاغوت ها در هر زمان، بین حضّار به ویژه جوانان این جملۀ شهید جابریان ردّ و بدل می گردید که در همۀ اعصار فرعون و فرعونیان و طاغوت و طاغوتیان زمان وجود دارند و طاغوت زمان ما همین پدر و پسر هستند، و نام شاه و پدرش را بر زبان می آوردند.

هنوز جمعیت از حسینیه خارج نشده بود که رئیس پاسگاه ژاندارمری علویجه با تکبّر جلو آمد و به من گفت: فردا صبح ساعت هشت به اتفاق این آقا (آقای جابریان) به پاسگاه مراجعه نمایید. شاید سبب اینکه همان لحظه حاج آقای جابریان را دستگیر نکرد، ترس از مردم بود.

من این موضوع را به اطلاع آقای جابریان رساندم. او بی هیچ ترسی، این آیه را خواند:

وَلاَ تَهِنُوا وَلاَ تَحْزَنُوا وَأَنتُمُ الأَعْلَوْنَ إِن کنتُم مُّؤْمِنِینَ (1)؛

«و سست و محزون نشوید و شما برتر از دیگرانید، اگر در زمرۀ باوردارندگان باشید».

فردای آن روز من آزمون ورود به دانشگاه داشتم و به این سبب، قصد عدم مراجعه به شرکت در آزمون را داشتم. موضوع را به آقای جابریان مطرح کردم، ایشان فرمود: «حتماً در آزمون شرکت کن و من می دانم با اینها چگونه برخورد کنم. نترس!» شب تا صبح خوابم نبرد و به فکر فردا بودم. صبح زود مجدداً خدمت ایشان رسیدم و از ایشان خواستم که در معیت وی به پاسگاه برویم. ایشان فرمود: تا دیر نشده، برو، الآن اتوبوس حرکت می کند و از آزمون عقب می افتی! به ناچار خداحافظی کردم و


1- . آل عمران/ 139.

ص:211

سوار اتوبوس شدم، اما تا هنگام بازگشت به علویجه، نگران حال ایشان بودم. پس از امتحان و در اولین فرصت به منزل ایشان مراجعه کردم. به مسجد رفته بود. نگرانی من برطرف شد. به سرعت راهی مسجد شدم و خدمت ایشان رسیدم. گفتم: آقا چه شد؟ فرمود: «چه می خواهی بشود!» و به آرامی گفت: «هیچ. از من پرسیدند که برای چه از چه طریقی به این شهر آمده ای؟ گفتند: قصد ما از احضار شما این نبود که برای شما دردسر درست کنیم، بلکه خواستیم به شما اطلاع بدهیم که برخی از افراد در لباس روحانیت به شهرهای دور مراجعه می کنند و قصد برهم زدن اوضاع را دارند. لذا خواستیم شما را مطلع کنیم که در قضیه خرابکارها وارد نشوید. سپس گفتند: نمایش این فیلم ها به صلاح شما نیست. شما فقط در مسجد نماز بخوانید».

من به رئیس پاسگاه گفتم: «در شهری که سینما نیست، امکانات سمعی و بصری و سرگرمی برای جوانان نیست، چگونه می توان برای آنها صحبتی نمود که از گذشته به ویژه تاریخ اسلام و قرآن و امثال اینها باخبرشوند. حالا چه اشکال دارد چهار تا فیلم اسلاید هم از طرف یک روحانی به نمایش گذاشته شود که به ما برچسب متحجّر و ارتجاعی نزنند و چه بسا بشود از این طریق تا اندازه ای فکر این جوانان را نسبت به خوبی ها تربیت نمود.

بازجویی دو ساعته از من به خیر و خوبی تمام شد و من آنان را متقاعد کردم که داستان این فیلم هایی که به نمایش گذاشتیم، در قرآن آمده است؛ از جمله در سوره قصص، طه، شعرا، اعراف، یونس، نمل، نازعات، هود، ابراهیم، مؤمنون و اسرا.

دیگر رئیس پاسگاه حرفی برای گفتن نداشت، سکوت کرد و سپس گفت: ما قصد مزاحمت نداشتیم، ما مسلمانیم، فقط خواستم بدانم که اگر از ما دربارۀ نمایش این فیلم ها پرسیدند، چه جواب بدهیم و چگونه آنها را متوجه کنیم؟! (1)

کار عمرانی و تبلیغ

یکی دیگر از دوستان شهید جابریان چنین می گوید:

بین دوستان نزدیک، یار کم داشت، اما اهل کار و عمل بود. هیچ وقت خسته نمی شد و آن قدر کار می کرد تا از پا بیفتد. در کارهای فرهنگی، خلاقیت و ابتکار خدایی داشت.


1- . گزارش کتبی حاج آقای محمد علی ابراهیمی علویجه، ص 4 و 5، با اندکی تصرف در عبارات.

ص:212

شیوه های انحصاری و مؤثر یکی از کارهایش در ایام تبلیغ، ساخت و ساز و فعالیت های عمرانی بود. برای مناطق محروم، اولویتش این بود که مسجد، مدرسه و پل بسازد و مشکل آبشان را حل کند. خیلی از ماها فکرش را نمی کردیم عمرمان به پیروزی انقلاب برسد. شهید جابریان اما پیروزی برایش روشن بود.

مخالفت با آخوندهای ساواکی

اصلاً تندرو نبود و بی حساب و کتاب کاری نمی کرد. آن روزی که کفش را به طرف واعظ درباری پرتاب کرد، کارش تندروی نبود، از روی حکمتی بود که بعدها معلوم شد.

رمز موفّقیت

اصلی ترین دلیل موفّقیتش، صداقت و خلوصش بود. ارتباطش با ائمه معصومین علیهم السلام، اسم حضرت صاحب الزمان (عج) ورد زبانش بود، همیشه حتی زیر سخت ترین شکنجه ها. (1)

پناه بی پناهان

حدود دو ماه به خاطر فرار از ساواک در خانه او مخفی بودم، یک بار ندیدم خم به ابرویش بیاید، چه رسد به اینکه بد اخلاقی کند. تا می توانست از خودش و خانواده اش می گذشت و به دیگران رسیدگی می کرد. از خودش عبور کرده بود.

به شدت عاطفی بود، اما در کنارش، صلابت و اقتدار داشت. این را از رفتارهایش با مأموران ساواک هنگامی که می ریختند به خانه اش، می شد فهیمد. (2)

تبلیغ مخلصانه

یکی از خصوصیات اخلاقی ایشان این بود که با کمال جدیّت و خشوع و خلوص، تبلیغ می کرد. (3)


1- . هفته نامه پرتو، ص 5، ش 3 - 5، 13 آبان 1388، مصاحبه با حجت الاسلام و المسلمین آقای محمدی عراقی.
2- . هفته نامه پرتو، ص 5، ش 3 - 5، 13 آبان 1388، مصاحبه با حجت الاسلام و المسلمین آقای محمدی عراقی.
3- . حاج آقای هادی رفیعی پور، مسئول مؤسسه پیام امام هادی علیه السلام.

ص:213

او منتظر دعوت برای تبلیغ نمی شد. می رفت که حرف اسلام و خدا و پیامبر را بزند. در تبلیغ به دنبال پول نبود. (1) و حتی اگر امکان داشت، از جاهای دیگر پول تهیه می کرد و در محل تبلیغ خود خرج می کرد. (2)

شناخت زمان و مکان برای اعزام مبلغ

از دیگر خصوصیات شهید جابریان شناسایی مناطق محروم و برنامه ریزی برای اعزام مبلغ به آن شهر و روستا بود. در برخی مناطق به سبک خاصی عمل می کرد؛ مثلاً در ابتدا خودش برای تبلیغ به شهر یا روستایی می رفت و با مردم ارتباط برقرار می کرد و سپس به اعزام مبلغ می پرداخت. به برخی مناطق، خودش نمی رفت، بلکه با روحانی آن منطقه ارتباط برقرار می کرد، بعد از طریق او، مبلّغ می فرستاد و به ویژه در مناطق عشایری به این روش عمل می کرد. (3)

سوژه یابی

آقای ابراهیم درفشی (4) می گوید: من به اتفاق آقای جابریان که ایشان در کسوت روحانیت بود، توی خیابان راه می افتادیم و بعد منتظر می شدیم تا یک نفر به ما حرفی بزند و مثلاً تکه ای بپراند و مسخره مان کند. با همان شخص سلام و علیک واحوالپرسی می کردیم و سخن او را مطرح می-کردیم و به او جواب می دادیم و مکرر اتفاق می افتاد که شخص مسخره کننده، از شاگردان خوب ما می شد.

تدریس قرآن و اصول عقاید

آقای جابریان در شهرهای همدان، اسدآباد، کنگاور و صحنه، کلاس های قرآن تشکیل می داد. او در این شهرها یادگارهایی از خود به جای گذاشته است. ایشان بدون دریافت حقّ الزحمه، در راه اعتلای قرآن تلاش می کرد. این طور نبود که منتظر پاکت پول باشد. حتی اگر می توانست از جاهای دیگر پول تهیه می کرد و می برد آنجا خرج می کرد.


1- . مصاحبه حاج ابراهیم درفشی.
2- . مصاحبه حاج ابراهیم درفشی.
3- . آقای هادی رفیعی پور.
4- . مصاحبه با آقای ابراهیم درفشی.

ص:214

او علاوه بر تشکیل کلاس های قرآن در شهرهای مختلف، جلسات اصول عقاید نیز در شهر همدان برپا کرده و جزوه ای درباره خاتمیت پیامبر صلی الله علیه و آله وجزوه ای درباره ی قائمیت منتشر ساخته بود. کاری را که بر عهده اش بود، خوب و بی سروصدا انجام می داد. کار را برای خدا می کرد، نه برای دیگران. (1)

اهتمام به تصحیح قرآن

در همان خانۀ کوچک خود، یک جلسۀ مقابله و غلط گیری قرآن تشکیل داده بود؛ چون در آن زمان در کتابت و چاپ قرآن ها، دقت لازم نمی شد و مع الأسف اِعراب و کلمات قرآن، مغلوط به طبع می رسید و در اختیار مردم قرار می گرفت. شهید جابریان برای رفع این نقیصه، با دعوت از چند نفر از کارشناسان حوزوی، با دقت آیات قرآن را قرائت و موارد ناصحیح را تصحیح می کردند و برای ناشر می-فرستادند تا در چاپ های بعد، آن را اصلاح کند. (2)

اهتمام به امر تبلیغ

یکی از روحانیان درباره اهتمام شهید جابریان به تبلیغ و ارشاد می گوید:

برای اولین بار تصمیم داشتم برای تبلیغ در ایام ماه مبارک رمضان و سپس ماه محرم اعزام شوم. برخی از دوستان، شهید جابریان را به من معرفی کردند. از آنجا که ایشان مورد وثوق بعضی از مدرسین و علمای قم مثل آیت الله مشکینی و آیت-الله احمدی میانجی بودند و آنان امکاناتی را در اختیار آقای جابریان قرار می-دادند، ایشان طلبه های مستعد و آماده را به روستاها و شهرهای دورافتاده و محروم می فرستاد. برخی از روستاها بودند که برای اولین بار روحانی به آن مناطق اعزام می شد و عموماً مردم آن دیار اصلاً احکام و مسائل دینی را نمی دانستند و از چگونگی اقامه نماز جماعت اطلاعی نداشتند. پشتکار و جدیّت مرحوم جابریان سبب دلگرمی مبلّغین اعزامی به مناطق دور دست و محروم بود. ایشان واسطه خیر بودند و رسالت انبیا را استمرار می بخشیدند و با کمترین امکانات مادی، ده ها روحانی را برای تبلیغ دین مبین اسلام گسیل می داشتند و بعد از انقلاب نیز این رسالت


1- . مصاحبه حاج ابراهیم درفشی.
2- . برخی از دوستان.

ص:215

را در سنگر جهاد سازندگی و صدا وسیمای شهرهای شمال کشور ادامه داد تا سرانجام در مسیر تبلیغ و جهاد علمی - تبلیغی جانش را فدا کرد و دار فانی را وداع گفت. (1)

شهید جابریان توجهی خاص به مناطق محروم و دور افتاده داشت و تلاش می کرد روحانیان را به این مناطق بفرستد. در سال های 1350ش. به بعد در فصل-های تبلیغی، ما اطلاعیه های دست نویس را بر در و دیوار مدرسه علمیه حقّانی قم می دیدیم که طلاب را دعوت می کرد به تبلیغ در دورترین، بد آب و هواترین و محروم ترین نقطه، بدون امکانات و حمایت های مالی.

این اطلاعیه کوچک و دست نویسی که ما آن را در تابلو اعلانات مدرسه می-دیدیم، بارها ما را به فکر فرو می برد که اینها چه کسانی هستند که روحانیون مخلص و فداکار را می خواهند برای اعزام به دورترین و محروم ترین نقاط سازماندهی کنند. تا اینکه سرانجام در روز اعزام چهره مرحوم آقای شیخ حسن جابریان را دیدیم که چهره ای پر تلاش و خالصانه داشت. (2)

نماز شب و زیارت عاشورا

شهید جابریان اهل راز و نیاز و شب زنده داری بود و حتی هنگامی که به سفر تبلیغی می رفت از آن غفلت نمی ورزید. یکی از کسانی که از نزدیک با آن شهید آشنا بود، می گوید:

یک بار توفیق داشتم که برای تبلیغ به شهر فیروزآباد فارس برویم که همزمان بود با فعالیت های تبلیغی شهید جابریان در آن شهر دقیقاً محرم و صفر سال قبل از پیروزی انقلاب بود؛ یعنی سال 1356. ایشان در آن شهر از قبل تشریف داشت و بنده نیز به دعوت و هدایت آیت الله شیخ صدر الدین حائری که اخیراً مرحوم شد، به مدت پانزده روز در فیروزآباد بودم. برخی شب ها هر دو به یک محل دعوت می-شدیم. و برنامه های مشترک تبلیغی اجرا می کردیم.

گاهی شب ها که با هم مهمان یک نفر بودیم، می دیدم که شهید جابریان پس از مقداری استراحت، برخاسته و با شور و نشاط خاصی به مناجات و نماز شب مشغول است و مقید بود که ساعتی مشخص به تهجد بپردازد.


1- . آقای حسین عالمی (یکی از همسایگان شهید جابریان در شهر مقدس قم).
2- . مصاحبه با حجت الاسلام والمسلمین حاج آقای محمود مهدی پور، با دخل و تصرف در عبارات.

ص:216

ایشان بعد از نماز صبح بیدار می ماند و ما خواب بین الطلوعین را از ایشان ندیدیم. او تلاوت قرآن می کرد، گاهی زیارت عاشورا می خواند و گاهی به پیاده روی می پرداخت.

شهامت و شجاعت

در آخرین روزهای رژیم پهلوی بود که نیروهای مسلح شاه قصد ورود به شهر فیروزآباد را داشتند، ولی شهامت و شجاعت جابریان مانع این کار شد.

تقریباً آخرین روزهای اقتدار حکومت رژیم منحوس پهلوی بود. مردم شهر فیروزآباد به دلیل اینکه از عشایر مسلح بودند و قدرت نسبی سریعی را پیدا کرده بودند، با هدایت و تلاش در نقاط مختلف شهر سنگرها و سد معبرهایی درست کردند و از ورود نیروهای مسلح شاه جلوگیری نمودند و شهر را در تسلط کامل خود درآوردند و سرانجام با بلدوزر، ساختمان ساواک شهر را تسخیر و تخریب کردند و نیروهای ساواک فرار را برقرار ترجیح دادند. (1)

نظارت بر بازار

در دوره طاغوت، ایشان گاهی قیمت ها را کنترل می کرد تا مانع سودجویی برخی افراد شود. او گاهی یک جنس از نقاط مختلف شهر می خرید و سپس معدل قیمت را به دست می آورد و بعد می گفت: در بازار اعلام کنید که فلان جنس را نباید بیشتر از این قیمت به مشتریان عرضه کنید. این اقدام ایشان به این سبب بود که ممکن بود عده ای سودجو، از عدم توانایی و عدم نظارت حکومت بر قیمت ها سوء استفاده کنند و قیمت ها را افزایش دهند. شهید جابریان تلاش می کرد که گران فروشی رایج نشود، مخصوصاً برخی اقلام مانند مواد شوینده به لحاظ کمبود مواد اولیه، کمیاب بود. (2)

ملاّقات با امام خمینی (ره)

شهید جابریان بعد از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی ایران هیچ گاه به خود اجازه نداد که وقت امام را بگیرد و به ملاّقات ایشان نایل شود. برخی از دوستانش پیشنهاد می دادند که از حضرت امام وقت بگیریم تا شما به ملاّقات ایشان بروید. شهید جابریان می گفت:


1- . مصاحبه با حجت الاسلام والمسلمین حاج آقای محمود مهدی پور.
2- . مصاحبه با حاج آقای محمود مهدی پور، با دخل و تصرف در عبارات.

ص:217

بعضی از اشخاص وقت شریف امام را می گیرند و از کارهایی که انجام داده اند، تعریف می کنند. حضرت امام (ره) به آنها می فرماید: این کارها را برای من کردید یا برای خدا؟ اگر برای خدا خدمت کردید، خداوند عوضش را به شما می دهد و اگر برای من کردید، من چیزی ندارم که به شما بدهم.

با این حال، شهید جابریان یک بار در سال 1342 در قم، هنگامی که طلبه ی جوانی بود، امام را ملاّقات کرد. (1) و یک بار بعد از پیروزی انقلاب در منزل آیت الله مشکینی یا آیت الله احمدی میانجی که در زمان ریاست قطب زاده بر صدا و سیما از امام خمینی درباره پخش موسیقی از صدا و سیما پرسیده بود و امام خمینی جواب فرموده بود که موسیقی مطرب، حرام است و صداهای مشکوک، مانع ندارد. (2)

پرهیز از شهرت طلبی

همسر شهید می گوید:

آقای جابریان دنبال این نبود که با شخصیت ها عکس بگیرد. فقط یک عکس با آیت الله مشکینی داشت که همراه یکی دیگر عکس گرفته بود و آن فرد یک عکس هم به ایشان می دهد، من این عکس را روی دیوار کاهگلی منزل لای سیم برق گذاشته بودم. هنگامی که آقای جابریان این تصویر را دید، آن را برداشت و با اعتراض گفت: چرا این عکس را اینجا می گذاری؟ بعدها من آن عکس را به خانواده فردی که داخل تصویر کنار آقای جابریان وآقای مشکینی بود، تحویل دادم. کارهای آقای جابریان قربة الی الله بودو از شهرت طلبی بیزار بود. (3)

همکاری با کمیته انقلاب اسلامی

در اوایل پیروزی انقلاب آقای جابریان با کمیته انقلاب اسلامی، به همراه شهید حاج مهدی عراقی، همکاری داشت. وی در زمینه جمع آوری کمک برای مستضعفین و جمع آوری اسلحه هایی که مردم از پادگان ها و مراکز نظامی و انتظامی به دست آورده بودند، همکاری می کرد.


1- . رساله نوین، ج 3، ص 213.
2- . رساله نوین، ج 3، ص 213.
3- . مصاحبه با همسر شهید جابریان، با دخل و تصرف در عبارات.

ص:218

مدال یا حجت بن الحسن و فرزندان فرهنگی شهید جابریان

شهید جابریان در شهر ساوه به درجه داران ارتش به جای تاج و مدال هایی که بر لباس آنان نصب می شد، مدال یا حجت بن الحسن علیه السلام تهیه و به آنان اهدا می کرد. (1)

همچنین هر خانه ای که می رفت به بچه ها، اسم «یاحجت ابن الحسن» را هدیه می داد تا روی شیشه منزل نصب کنند.

عشق و علاقه او به امام زمان علیه السلام باعث شده بود که در نیمه شعبان هر سال، در قم جشن بگیرد و برای مراسم سخنرانی دعوت می کرد. هر روز جمعه، در هر جا که بود، دعای ندبه برگزار می کرد. پس از دعا، با جوانان جلسه داشت و ضمن تبلیغ و بیان آیات قرآن، در مورد مسائل سیاسی، موضوعات روز، مبارزه با رژیم شاهنشاهی و حمایت از حضرت خمینی سخن می گفت و آنان را به نهضت امام ترغیب می کرد. (2)

هر چند شهید جابریان فرزندی نداشت، اما با اقدامات او کسانی پرورش یافتند که آنان را می توان فرزندان فرهنگی او دانست. یکی از دوستان شهید جابریان در این خصوص می گوید:

«با خود فکر می کردم که مرحوم جابریان فرزندی نداشت، اما خداوند سبحان به خاطر اخلاص ایشان بعد از سال ها فرزندانی فرهنگی به ایشان عنایت کرد؛ با اینکه آنان او را ندیده و فقط اخلاص و صفای او را شنیده بودند. ما هم امیدواریم که راه این شهید را ادامه بدهیم».

تسلیم خدا

یک روز به مرحوم جابریان گفتند: نمی خواهید دکتر بروید و بچه دار شوید؟ ایشان مقداری صحبت کرد و توضیح داد که من این کار را به خدا واگذار کرده ام. اگر خدا خواست بچه به ما می دهد و گرنه تسلیم خدای متعال هستیم. (3)


1- . مصاحبه با همسر شهید رجایی ، نوار شماره 3، با دخل و تصرف در عبارات.
2- . مصاحبه با همسر شهید رجایی ، نوار شماره 4.
3- . مصاحبه با آقای هادی رفیعی پور علوی.

ص:219

صدای اذان

در تابستان 1359، گروهک ها در شهر رشت تبلیغات گسترده ای علیه نظام جمهوری اسلامی می کردند. شهید جابریان نیز برای خنثی سازی اقدامات آنان بیکار ننشست. همسر آن شهید می گوید:

در پی تبلیغات گروهک ها و به ویژه منافقین در رشت علیه نظام جمهوری اسلامی، از طرف آیت الله مشکینی و آیت الله مصباح چهارصد نفر مبلغ به آنجا اعزام شدند. آقای جابریان برای ساماندهی این مبلغین شب و روز در تلاش بود و اکثر مواقع خانه نمی آمد. از او پرسیدم ما را از یاد برده ای؟ هنگام اذان بود. در جوابم گفت: این اذانی که از بلندگوهای مسجد می شنوی، مرهون زحمات شبانه روزی طلاب اعزامی به این شهر است. منافقین و گروهک ها همه جا نفوذ کرده اند و علیه مسئولان نظام شایعه پراکنی و توطئه می کنند. ما باید بیدار باشیم و توطئه های آنان را خنثی کنیم ونگذاریم زحمات امام خمینی را مورد تهدید و هجوم قرار دهند. بعد از این سخنان، می خواست به محل کار خود برود. گفتم نیامده، می خواهی بروی؟ ما بچه نداریم و خانه و زندگی برایت سرد است! در جوابم گفت: اگر چهل بچه هم داشتیم، باید امشب بروم.

با حضور منافقین و گروهک ها در شهر رشت، بر ما بسیار سخت می گذشت، اذیت و دشمنی زیادی از آنان مشاهده می شد.آقای جابریان نمی توانست به راحتی یک کیلو تخم مرغ برای منزل تهیه کند. من مجبور بودم به بازار بروم و با سختی تعدادی تخم مرغ خریداری کنم و زیر چادرم بگیرم و به منزل بیاورم. منافقین آن قدر ما را اذیت کردند که مجبور شدیم اثاث زندگی مان را به مدرسه ای منتقل کنیم. سرانجام نیز آقای جابریان به دست همین منافقین و گروهک ها کشته و شهید شدند. (1)

آگاهی کودتای نوژه

یکی از اقدامات مخالفان انقلاب اسلامی، کودتای نوژه بود که خوشبختانه توطئه کودتاجیان نقش بر آب شد. همسر شهید جابریان می گوید:

شهید جابریان برایم تعریف می کرد که به ارتش رفته بودم، با اینکه محل خدمت او جهاد سازندگی بود و با صدا و سیمای آن شهر همکاری می کرد که ارتباطی با ارتش نداشت. آن شب به


1- . مصاحبه به همسر شهید جابریان.

ص:220

ارتش رفته بود و به فرمانده ارتش رشت گفته بود که به هیچ سرباز و درجه داری، مرخصی ندهید. پرسیده بودند: چرا؟ گفته بود: علتش را بعد می گویم.دستور کودتاچیان نوژه در آن شب این بود که نیروهای نظامی پادگان ها و مراکز انتظامی به مرخصی بروند تا آنان به راحتی کودتا را به سامان برسانند. (1)

معلوم نیست شهید جابریان چگونه از جریان کودتا در پادگان نوژه همدان مطلع شده بود، اما احتمال دارد که چون ایشان اهل همدان بود و در صدای و سیمای رشت فعالیت می کرد، دوستانش یا ارتشیان وفادار به نظام اسلام موضوع را به اطلاع ایشان و دیگران رسانده باشند.

شهادت

همسر شهید جابریان در خصوص چگونگی شهادت وی می گوید:

پاییز بود. روزی بود که خونین شهر را دشمن بعثی گرفته بود، آن روزها ما در رشت بودیم. من تازه از قم به رشت آمده بودم. آقای جابریان گفت: از تهران به من اطلاع داده اند که باید به آنجا بروم. گفتم: با همین ماشین های اداره؟ گفت: نه، بنزین نیست نمی توان برای یک نفر از ماشین بیت المال استفاده کنم، با اتوبوس می روم. (2)

به هر حال، شهید جابریان به تنهایی حرکت می کند و در تاریخ 11 / 8 / 1359 در بازگشت از مأموریت تهران به رشت در مسیر، راننده دو مسافر را سوار می کند. می گفتند که جابریان از درب ماشین پایین افتاده. البته راننده ناشناس بود که باید او را بازداشت می کردند، اما بازداشت نکرده و مسافران هم رفته بودند. من عبای ایشان را دیدم که سوراخ شده و روی آسفالت کشیده شده بود. در آن شب بارانی این قضیه مشکوک بود. ایشان چند ساعت در بیمارستان قزوین زنده بوده و حرف می-زده. او مورد عمل جراحی مغز قرار می گیرد، اما به سبب جراحات شدید، عمل جراحی موفّق نبود و پس از دو روز به رحمت ایزدی می پیوندد. آن هنگام همسر ایشان - که خواهر من هست - در رشت بود. من با اتوبوس به این شهر رفتم و ایشان را به قزوین آوردم که متوجه شدم آقای جابریان به رحمت خدا رفته است. اهالی قزوین پیکر مجروح شهید جابریان را تشییع می کنند و سپس بدن مطهر


1- . مصاحبه با همسر شهید جابریان، با دخل و تصرف.
2- . قانع فر (شورای اجرایی جهاد سازندگی استان گیلان) مورخه 27 / 1 / 1360).

ص:221

آن خدوم در قم تشییع باشکوهی می شود. به دستور آیت الله مشکینی از تریبون نماز جمعه قم عزای عمومی اعلام و بازار قم سیاه پوش و تعطیل می شود و در قبرستان شیخان (واقع در میدان آستانه مبارکه حضرت معصومه علیها السلام) نزدیک مقبره میرزای قمی و زکریا بن آدم، آرام می گیرد. آیت الله سید مهدی روحانی نیز در منزل شهید جابریان، نماز وحشت برگزار می کند. روحش شاد و راهش پر رهرو باد.

قدردانی

در پایان از گروه فرهنگی شهید جابریان که در مورخه 14 / 8 / 1389 مراسم باشکوهی در سالن اجتماعات دفتر تبلیغات اسلامی برپا کردند و یاد و نام این عزیز را در خاطره ها و نسل آینده و حاضر زنده کردند و مصاحبه های دوستان شهید را در اختیار اینجانب قرار دادند، صمیمانه تشکر می کنم.

مسئولیت های شهید جابریان در نظام مقدّس جمهوری اسلامی ایران

1 فعالیت در امر اعزام مبلغ.

شهید جابریان در سال های قبل از انقلاب، با اعزام عده ای از برادران روحانی به نقاط دوردست، فعالیت های تبلیغی فراوانی را انجام داد که به شرح زیر است:

- فرستادن عده ای از طلاب محترم و فاضل قم به روستاها و قصبات هندیجان در سال های متمادی؛

- اعزام مبلغان به زابل و اطراف با همکاری و معیّت حجت الاسلام حسینی از شهدای هفتم تیر؛

- سال ها همکاری با چند تن از برادران همدانی، برای اعزام مبلغ به روستاهای همدان.

2. در دوران انقلاب فعالیت های سیاسی مذهبی خود را در فیروزآباد فارس آغاز کرده و در نتیجه این تلاش توانستند حتی چند ماه قبل از پیروزی انقلاب اداره شهر را به دست مردم مبارز آن دیار بسپارند.

3. مدت ها کمیته انقلاب اسلامی ساوه را اداره می کرد.

4. تابستان 58 با اعزام تیم های تبلیغی به شهرستان های مختلف و پخش کتاب و اسلاید و... نقش مهمی را در گسترش فرهنگ اسلامی ایفا کرد.

ص:222

5. از اوایل سال 59 به استان گیلان مهاجرت کرد و به طور خستگی ناپذیر به فعالیت های زیر اشتغال داشت:

- بنیان گذاری و سرپرستی دفتر تبلیغات اسلامی که نقش مهمی در گسترش فرهنگ اصیل اسلامی داشته است.

- تدریس در حوزه علمیه رشت. لازم به ذکر است که ایشان نماینده مدرسین حوزه علمیه قم در استان گیلان نیز بوده اند.

6. از مؤسسین گروه های مؤتلفه اسلامی رشت.

7. نماینده امام و عضو شورای اجرایی جهاد سازندگی استان که در مسیر هر چه پویا تر کردن جهاد سازندگی نیز شهید شد.

8.. همکاری با صدا و سیمای استان گیلان (در بخش ایدئولوژیک).

9. کمک در ایجاد انجمن های اسلامی ادارات دولتی و همکاری و راهنمایی نهادهای انقلابی.

زندگی شهید جابریان در این چند کلمه خلاصه می شود، اخلاص، جهاد و شهادت، و خلاصه تر: «طلبه». و ثمره این تلاش برای من و تو یک الگوی زنده و سازنده. (1)


1- . شهدای روحانیت، جلد اول، ص 448، علی ربانی خلخالی.

ص:223

آیت الله علاّمه مُهری «تندیس پارسایی» / سید مصطفی علاّمه مُهری

اشاره

مقدمه

شهرستان«مُهر» از شهرهای جنوبی استان فارس است و از سمت شرق، شمال و شمال شرقی به شهرستان های«لامرد» و «خُنج»، از شمال غرب به شهرستان«فراشبند» واز جنوب و جنوب غربی به شهرستان های«کنگان» و «جَم» منتهی می گردد.

مُهر با داشتن عالمانی برجسته و ساداتی اصیل و شریف، همراه با مردمی مؤمن و متدین، همواره منشأ خیرات و برکات برای داخل و خارج مرزهای کشور عزیز ایران اسلامی بوده است.

نقش عالمان شهرستان مهر در خیزش های انقلابی، ملی و اسلامی؛ همچون نهضت تنباکو، نهضت مشروطیت و انقلاب اسلامی بر آگاهان پوشیده نیست.

نام شخصیت های برجسته ای همچون: آیت الله سید علی اکبر فال اسیری(م.1319ﻫ.ق.) - به عنوان سلسله جنبان نهضت تنباکو در فارس (1)- ، مرحوم سید علی سید هاشم حسینی مُهری، مرحوم سید عبدالحسین مهری در نهضت اسلامی مشروطه – در منطقه لارستان- به رهبری مرحوم آیت الله


1- . نقش مجتهد فارس در نهضت تنباکو، محمد رضا رحمتی، ص76،61.

ص:224

سید عبدالحسین لاری(م.1307ش.) (1) و نیز نقش آیت الله حاج سید عباس مُهری(م.1366ﻫ.ش.) (2) و دیگر بزرگان از شهرستان مهر در نهضت امام خمینی(ره) هرگز از حافظه تاریخ محو نخواهد شد.

نقش علمای مهر در هدایتگری و تبلیغ معارف اهل بیت، به مهر محدود نمی گردد؛ بلکه شهرهای همجوار، چون آبادان و خرمشهر و حتی برخی کشور های حوزۀ خلیج فارس و برخی کشور های اروپایی نیز از آنها متاثر بوده اند.

یکی از شخصیت های برجسته که سال ها به امر تبلیغ و ارشاد و هدایت مردم در شهر پر افتخار خرمشهر همت گماشت، فقیه عارف، پدر شهید، حضرت آیت الله حاج سید هاشم علاّمه است. سیمای معصومانه و عارفانه و خدمات صادقانه آن بزرگ مرد از خاطر مردم خوب آن دیار، فراموش شدنی نیست. ما به گوشه ای از زندگی این عالم عارف و عاشق و دلباخته ولایت اشاره می کنیم. امید که درسی باشد برای رهپویان راه حقّیقت و عبرتی برای سالکان طریق معرفت.

ولادت

روز نهم خرداد سال 1294در شهر مهر فارس، در خانواده ای روحانی از ذراری رسول الله صلی الله علیه و آله نوزادی دیده به جهان گشود که وجودش، حرارت و عشق زاید الوصفی به خانواده بخشید. پدر با الهام از نام جد اعلایش این فرزند را «سیدهاشم» نامید. پدر با طهارت روح و زبانی مترنِّم به شکر الهی، با زمزمۀ نوای دلنشین«اذان و اقامه» در گوش نوزاد، او را با آوای تکبیر و توحید آشنا کرد. عارف واصل، آیت الله سید هاشم علاّمه مهری فرزند روحانی پارسا، حجت الاسلام سید عباس علاّمه، از نوادگان محدث خبیر و مفسّر کبیر، علاّمه سید هاشم بحرانی[ره] صاحب تفسیر گرانسنگ « البرهان فی تفسیر القران» است. (3) خانواده مرحوم علاّمه، از سادات جلیل القدر مهر، به جهت انتساب به جد اعلایشان، مرحوم علاّمه بحرانی[ره] مشهور و معروف به سادات«علاّمه» هستند.


1- . ولایت فقیه زیر بنای فکری مشروطه مشروعه، سید محمد تقی آیت اللهی، ص76، مجموعه مقالات،ص195.
2- . ستارگان حرم، گروهی از نویسندگان ماهنامه کوثر، ج1، ص166.
3- . الذریعه، سید هاشم ابن سید عباس ابن سید علی ابن سید محمد جواد ابن سید علی ابن علامه سید هاشم بحرانی(ره)، آقا بزرگ تهرانی، ج26، ص28؛ زندگینامه علامه بحرینی، سید محمد برهانی، ص97؛ علامه بحرانی آیینه ابرار، سید مصطفی علامه مهری، ص131.

ص:225

علاّمه بحرانی[ره]

ستارۀ درخشان بحرین، نامش سید هاشم، فرزند سید سلیمان حسینی بحرانی (1) و معروف به«علاّمه بحرانی» است. (2) نسب او با بیست و پنج واسطه به امام موسی بن جعفر علیه السلام می رسد. (3)

علاّمه بحرانی پس از مدتی تحصیل در زادگاهش، راهی نجف اشرف شد و از استادان آن حوزه با شکوه، استفاده فراوان برد. وی سال ها بعد با رسیدن به مقام اجتهاد، از مراجع بزرگ آن حوزه گشت. (4) علاّمه بحرانی در حالی که مرجع دینی و فقیهی متبحر و صاحب نظر بود، عمر شریفش را وقف جمع آوری، تصحیح و تدوین احادیث نمود. وی همراه هم عصران اش؛ مانند علاّمه مجلسی[ره] یکی از احیاگران حدیث در قرن یازدهم هجری است.

علاّمه بحرانی با تألیف ده ها کتاب ارزشمند در موضوعات متفاوت علوم اسلامی، پاسدار حریم ثقلین شد. برخی از آثار این شخصیت بزرگ عبارتند از:

1. البرهان فی تفسیر القرآن

2. غایة المرام و حجة الحضام فی تعیین الامام من طریق الخاص و العام

3. مدینة المعاجز

4. حلیة الابرار

5. الإنصاف

6. تبصره الولی فیمن رأی القائم المهدی(عج)

7. التنبهات فی الفقه

8. حلیة النظر فی فضل الائمة الإثنی عشر

9. کشف المهم فی طریق خبر غدیرخم


1- . منسوب به بحرین.
2- . لؤلؤ البحرین، شیخ یوسف بحرانی، ص66؛ ریاض العلماء، عبدالله افندی، ج5، ص296؛ انوار البدرین، علی بلادی بحرانی، ص136؛ العلامه السید هاشم بحرانی، فارس تبریزیان، ص42.
3- . جامع الأنساب، سید محمد علی روضانی، ص23.
4- . گلشن ابرار، ج1، ص243.

ص:226

10. معالم الزلفی (1)

علاّمه بحرانی(ره) پس از یک عمر تلاش و کوشش شبانه روزی در نشر معارف الهی و قرآنی، در سال 1107 یا 1109 ﻫ.ق. بدرود حیات گفت. قبر او در«توبیلی» زیارتگاه عاشقان و خداجویان طریق الی الله است. (2)

جرعه ای از جام نور

علاّمه مهری تحصیل را در زادگاه خود؛ مهر، از مکتب خانه و نزد پدرش که استاد تجوید و معلم قرآن بود، آغاز کرد. وی پس از فراگیری قرآن و کتب معمول آن زمان به همراه عموزاده خود، حجت الاسلام حاج سید محمد علاّمه، دروس حوزوی را شروع کرد.

ایشان کتاب جامع المقدمات را که حاوی چندین کتاب ادبی و منطقی ، و اولین کتاب درسی حوزوی بود در نزد حجة الاسلام حاج سید مرتضی حسینی المدنی آموخت. وی دروس دیگر حوزوی را نزد حجت الاسلام سید محمد رشیدی از عالمان مهر در سال 1363ﻫ.ق. به پایان رساند و در شهر مهر نیز ملبس به لباس مقدّس روحانیت گردید.

هجرت

علاّمه پس از گذراندن دورۀ مقدمات حوزه در شهر عالم پرور مهر، برای ادامه تحصیل و استفاده از انوار الهی ولایت علوی و بهره گیری از محضر اساتید حوزه علمیه نجف اشرف راهی کشور عراق گردید.

خاطرات سفر

شرح سفر علمی و معنوی از زبان همسفر وعموزادۀ علاّمه مهری:


1- . برای آشنایی بیشتر با زندگی و آثار این دانشمند بزرگ ر.ک: العلامه السید هاشم البحرانی، زندگینامه علامه بحرانی، علامه بحرانی آیینه ابرار، گلشن ابرار، ج1، فؤائد الرضویه، انوار البدرین، لؤلؤ البحرین، اعیان الشیعه و . . .
2- . العلامة السید هاشم البحرانی، ص42 و 43؛ امل الآمل، حر عاملی، ص341؛ اعیان الشیعه، سید محسن امین، ج10، ص2998؛ زندگینامه علامه بحرینی، ص114؛ علامه بحرانی آیینه ابرار، ص47 و 48.

ص:227

سال 1343ق. برای ما سالی به یادماندنی و پرخاطره، همراه با عشق و شور و هیجان بود. عشق به زیارت بارگاه ملکوتی مولی الموحدین امیر المؤمنین علی علیه السلام و فرزند بزرگوارش اباعبدالله الحسین علیه السلام وسایر امامان از یک طرف و تحقّق رویای شیرین تحصیل در حوزۀ علمیۀ نجف اشرف خواب و قرار را از ما ربوده بود. روز موعود فرارسید. دوم ذی الحجة الحرام 1363ﻫ.ق. به اتفاق مرحوم آیت الله حاج سید هشام علاّمه مهری و حجت الاسلام حاج سید حسن حسینی (1) همراه مرحوم آیت الله حاج سید عباس مهری، نمایندۀ محترم حضرت امام خمینی[ره] در کویت، از مهر به طرف بوشهر حرکت کردیم.

ما راهی را که امروز در عرض چند ساعت طی می شود، به علت نبودن راه و امکانات، به مدت یک ماه سپری کردیم و در دوم ماه محرم الحرام 1363 وارد بوشهر شدیم. شروع ماه محرم و زائر کوی علوی و حسینی بودن، برای ما محرمی تاریخی و به یادماندنی ساخته بود.

مرحوم آیت الله مهری در طول دهه محرم، در مسجدی به نام«پیرزن» و سپس در محلۀ«هلیله» منبر می رفتند. بعد از دهۀ محرم با کشتی بادی، آهنگ شهر«آبادان» کردیم. برای مدت سه الی چهار ماه در این شهر ماندگار شدیم تا اینکه امکان سفر به نجف اشرف برای ما فراهم شد. سپس راهی دیار معشوق و قبله مقصود گردیده و در سال 1363ﻫ.ق. وارد شهر مقدّس نجف اشرف شدیم. ابتدا به منزل حجت الاسلام حاج سید ابراهیم رشیدی- از علمای مهر- وارد شدیم و چند روز خدمت ایشان بودیم. علما و روحانیون مهر هر قدر تلاش کردند که جایی برای ما در نجف تهیه کنند، موفّق نشدند؛ لذا به سوی کربلا روانه گشتیم. ابتدا به منزل یکی از آقایان مهری رفته، سپس در مدرسه صدر که کنار حرم حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام بود ساکن شدیم. مقبره ای در آنجا بود که ما به مدت شش ماه در آن مدرسه و آن مقبره بودیم. پس از این مدت دوباره به [نجف اشرف] برگشتیم؛ اما باز هم جایی پیدا نشد. بار دیگر برای مدت سه ماه در مقبرۀ مرحوم کاشف الغطا [ره[ به سر بردیم. پس از آن یک جایی در مدرسه سیّد (2) برای حاج سید هاشم پیدا شد و من نیز به مدرسه قزوینی رفتم.


1- . فرزند حجت الاسلام آقای حاج سید هاشم حسینی برادر بزرگ آیت الله سید عباس مهری.
2- . مدرسه مرحوم آیت الله العظمی سید محمد کاظم یزدی(ره).

ص:228

اینجانب برای مدت شش سال در نجف اشرف ماندم و سپس به ایران آمدم، ولی مرحوم حاج سید هاشم علاّمه ماندند و به درس ادامه دادند. (1)

علاّمه مهری تا سال 1346ش. در نجف اشرف ماند و از محضر اساتید بزرگ آن حوزۀ هزار ساله بهره برد و به مدارج عالی علمی و معنوی اجتهاد نایل گردید.

استادان

از اساتید علاّمه در این مرحله اطلاع زیادی در دست نیست. همین قدر می دانیم که وی بعضی از کتب سطوح عالی را از محضر آیت الله سید عباس مهری، مشهور به کلانتر، صاحب کتاب الإفاضات فی احکام مشکوک التزکیه و عالم فاضل شیخ محمد طاهر اردبیلی استفاده برده است. وی کلام و کتاب منظومۀ محقّق سبزواری در فلسفه را از محضر شیخ عباس قوچانی استفاده نموده است.

علاّمه پس از اتمام سطوح عالی حوزه، برای نیل به مدارج عالی علمی و معنوی اجتهاد در محضر استوانه های کم نظیر علمی نجف اشرف و اساتید نامدار آن حوزۀ کهنسال حاضر گردید و از خرمن پر فیض آنها توشه برگرفت. ایشان دروس خارج اصول را بیشتر از محضر آیت الله العظمی خویی(م.1413ﻫ.ق./1371ﻫ.ش.) و دروس خارج فقه را از محضر دیگر اساتید گران سنگ آن دیار مقدّس همچون امام خمینی[ره]، آیت الله حکیم(م.1390ﻫ.ق.1348ﻫ.ش.)، آیت الله شاهرودی(م.1394ﻫ.ق.) و آیت الله سید عبدالهادی شیرازی (م.1382ﻫ.ق.) کسب فیض نمودند .

جایگاه علمی

علاّمه با اشتیاق بسیاری که نسبت به فراگیری علم و دانش داشت و با استفاده از اساتید حوزۀ علمیۀ نجف اشرف و نیز به علت ممحّض بودن در درس توانست به مدارج بالای علمی دست یابد و خود نیز در زمرۀ استادان سطوح عالی قرار گیرد. ایشان از اعضای هیئت استفتای آیت الله العظمی شاهرودی بود. علاّمه یک دور تقریر درس اصول استاد خود؛ آیت الله العظمی خویی[ره] را به رشتۀ تحریر درآورد، (2) اما در جنگ تحمیلی همراه با خانه، کتابخانه و زندگی ایشان از بین رفت. وی از


1- . حجت الاسلام والمسلمین حاج سید محمد علامه مهری.
2- . روزنامه جمهوری اسلامی،سال 22، ش6288، ص12، اظهارات خود علامه.

ص:229

طرف اکثر مراجع عظام و اساتید خود اجازه داشت که بسیاری از این اجازات علاوه بر اجازه در امور حسبیه، همراه با تأیید اجتهاد ایشان بود.

اجازۀ حضرت امام خمینی[ره] (1)همراه مرحوم حجت الاسلام سید ابوالفضل علوی تراکمه ای فرستاده شد.

تندیس پارسایی

علاّمه مهری این عارف سالک، وارسته از عالم مادیات و پیوسته به عالم ملکوت ابتدا خود را به زیور تقوا آراسته و روح خود را جلا داده بود. لذا زهد و تقوای علاّمه زبانزد همه و نیروی جاذبه ای بود که هر کس او را می شناخت، مجذوب چهره و شخصیت معنوی او می گردید؛ به ویژه جوانان.

در مراتب تقوای ایشان همان بس که حضرت آیت الله العظمی شاهرودی با آن زهد و قداست و احتیاط، علاّمه را به عنوان «ذوالشهادتین» قبول داشتند. (2)

او روزی به این جانب گفت: عمو! والله من حتی برای یک بار دنبال دنیا و مادیات نبوده ام. (3)

ساده زیستی

زندگی علاّمه بسیار ساده و خانۀ ایشان بسیار معمولی و به دور از هر گونه تجملاّت بود. پس از تخریب منزل کوچک ایشان در جنگ تحمیلی و هجرت اجباری ایشان به قم به دلیل ناراحتی و عمل چشم، تا آخر عمر خانه ای از خود نداشتند. بارها ریاست بنیاد شهید به ایشان گفتند: شما، هم پدر شهید هستید و هم عالم و هم جنگ زده. تمام زندگیتان را از دست داده اید. اجازه دهید خانه و وسیلۀ نقلیه برای شما تهیه کنیم! دویست هزار تومان- که در آن زمان می شد با آن منزل خرید- حواله کردند، ولی ایشان قبول نکردند و اجازۀ چنین کاری را ندادند. می گفتند من نیاز ندارم، آیا بنیاد شهید برای همۀ خانواده های شهدا و جنگ زده، خانه تهیه کرده است؟ لذا تا آخر عمر بدون خانه ای از خود و وسیله نقلیه زندگی کرد.


1- . صحیفۀ نور، ج1، ص497.
2- . اظهارات خود معظم له، روزنامه جمهوری اسلامی،ش6288، ص12.
3- . نگارنده.

ص:230

حجت الاسلام حاج سید احمد آقا از طرف امام به دیدن ایشان آمد و مقداری وجه نیز برای ایشان آورده بود. ایشان بعد از تقدیر و تشکر گفتند من که درس نمی روم و چشمی هم برای مطالعه و تدریس ندارم؛ لذا گرفتن این وجه برایم جایز نیست؛ لذا از محضر امام عذر خواهی کرده و وجه را نپذیرفتند.

فرزندش می گوید: (1) وقتی مقداری پول به عنوان چند ماه حقّوق برادر شهیدم، سید ابراهیم، برای پدرم آوردند، وقتی من خدمت ایشان بردم، بسیار ناراحت شد و فرمود: چرا گرفتید؟! گفتم حقّوق ایشان است. فرمود: این پول را ببرید به فقیر و مستحقّ بدهید و دیگر حقّ ندارید وجهی از کسی بگیرید؛ لذا حقّوق ایشان را برای همیشه قطع کردند. ایشان از عزت نفس عجیبی برخوردار بود.

علاّمه در مصرف وجوهات بسیار محتاط و سخت گیر بود و کمال احتیاط را رعایت می کرد. فرزند ایشان (2) می گوید: زندگی برایمان بسیار سخت می گذشت. بارها می شد که پدرم برای تهیه نیازهای زندگی روزانه، پول قرض می گرفت؛ بااینکه وجوهات در نزد ایشان بود. در هوای گرم و طاقت فرسای خوزستان، نه تنها کولر نداشتیم، بلکه پنکه ای هم در خانه نبود؛ اما پدرم هرگز عزت نفس خویش را از دست نمی داد و با اینکه دوستانی متموّل داشت، تقاضا نمی کرد و در مصرف بیت المال با نهایت احتیاط عمل می نمود. (3)

پایگاه مردمی

آری این عبد صالح در میان مردم خرمشهر، از اقوام و جایگاه خاصی برخوردار بودند. او عاشق رزمندگان، دلباخته ولایت و مطیع و دوست دار امام بود. هنوز قدیمی های خرمشهر به یاد دارند که مردم، عرق تن علاّمه را برای تبرک به خود می کشیدند. (4)


1- . سید محمد تقی علامه.
2- سید محمد جواد علامه.
3- . بیت المال در سیره ابرار، اثر نگارنده، ص106.
4- . روزنامه جمهوری اسلامی، ش6288.

ص:231

رؤیای صادقه

علاّمه مهری می گوید: شبی در عالم خواب شنیدم که حضرت حجت(عج) به حرم حضرت امیر علیه السلام تشریف آورده اند. من برای ملاّقات امام رفتم. مردم هم برای ملاّقات امام می آمدند. طلاب به صف ایستاده بودند و امام از آنها سان می دید. وقتی امام را ملاّقات کردم، قرآن در دست ایشان بود؛ آن را به من دادند و فرمودند: بگیر« احکام الله» را. من قرآن را گرفتم و دودستی به سینه ام چسباندم و در جلوی صف ایستادم. در همین زمان جمعی از طلاب که آنها را می شناختم، وارد شدند. یکی از آنها وقتی وارد شد، در گوش یکی از طلاب که در صف ایستاده بود، چیزی گفت و او هم در گوش دیگری و. . . سپس یکی یکی رفتند. من گفتم چرا می روید؟ امام زمان(عج) است! همه رفتند جز من!

امام قدم می زدند تا به قبر مرحوم شیخ جعفر شوشتری رسیدند. سپس بالای سر حضرت امیر علیه السلام آمدند و به حال تفکر، قدری نشستند، بعد فرمودند: اینها همه رفتند، شما هم قرآن را بگذارید در طاقچه بالای سر امیر المؤمنین علیه السلام و بروید، «هنوز وقتش نیست». (1) فردای آن شب آنهایی را که در خواب دیده بودم، دیدم. به آنها گوشزد کردم که کسی چنین خوابی دیده و شما باید در رفتار خود دقت بیشتری کنید! یکی از آنها همان کسی بود که در عالم خواب، وارد شد و در گوش دیگری چیزی گفت. ایشان بسیار متأثر شد و گفت: این رویای صادقه است و حقّیقتی است که بر آن شخص کشف شده است. ماجرا از این قرار بود که دیروز، من وارد شدم و در گوش یکی از همشهریانم گفتم که فلانی از ایران آمده و سوغاتی می دهد، او هم در گوش دیگری گفت و یکی یکی از پای درس رفتند و درس استاد خلوت شد.

آیت الله العظمی سبحانی

در روایت آمده است: عالم آن است که دیدار آن شما را به یاد خدا بیاندازد. «تذکرکم الله رویتُه»؛ دیدن این عالم باعث می شود شما به یاد خدا باشید. جناب مستطاب حجت الاسلام آقای حاج سید هاشم علاّمه مهری، مصداق بارز این حدیثی است که از اجداد بزرگوارش به ما رسیده است. رؤیت و معاشرت با این عالم الهی، انسان را به یاد خدا و سرای دیگر می اندازد. سال ها ما در ایام تبلیغی در خرمشهر خدمت ایشان می رسیدیم و مورد لطف و محبتش بودیم. ما از ایشان جز ذکر خدا و احترام


1- . نقل خواب توسط علامه برای نویسنده انجام پذیرفته است.

ص:232

به کسانی که با او معاشرت می کردند چیزی مشاهده نکردیم. بر خلاف برخی که گاهی در مقابل افراد ذی نفوذ خضوع می کنند، ایشان هرگز در مقابل افراد ذی نفوذ ، چه نفوذ مالی و چه نفوذ سیاسی، خضوع نمی کرد؛ صلابت و استقامت خود را حفظ می کرد. به روحانیت علاقه فراوانی داشت. انسانی بود دست و دلباز؛ آنچه به دستش می آمد، خرج دوستان و افرادی می کرد که به او مراجعه می کردند. نسبت به دنیا علاقه نداشت؛ خانه و زندگی بسیار مرفهی نداشت! خداوند این عالمان واقعی را که از خاندان رسالت اند و زبان و زندگیشان برای دیگران سرمشق است، در جامعه ما زیاد بفرماید!

بعد از انقلاب که ایشان خرمشهر را رها کردند و آمدند قم، گاه گاهی من خدمتشان می رسیدم؛ ولی کوچکترین گله از ایشان مشاهده نکردم؛ با آنکه خانۀ ایشان به دست صدامیان نابود شده بود. آنچه داشتند از بین رفت و با یک زندگی مختصر در قم به سر می بردند. کأنّه این همه بلا متوجه او نشده است؛ یعنی در حقّیقت مصداق آن حدیث اند که امام باقر علیه السلام به جابر فرمود: ما خاندان پیامبر به آنچه خدا حکم و مقدر کند، راضی هستیم«رضی الله رضائنا اهل البیت؛ ما اهل بیت تابع رضای خدا هستیم». در منزل ایشان چیزی نبود که انسان بگوید بیت المال را حبس کرده اند.

ایشان عزت نفس بسیار عجیبی داشتند. در ظاهر خیلی به صورت آقایی زندگی می کردند، و از باطنش کسی آگاه نبود. هیچگاه برای احدی خم نمی شد، جز برای اهل فضل، فضیلت و تقوا.

افرادی که در زمان رژیم پهلوی در مصدر کار بودند، گاهی منزل بعضی از آقایان رفت و آمد می کردند، ولی هیچگاه خدمت ایشان نمی رسیدند؛ چون می دانستند که ایشان هیچ نوع آنها را نمی پذرد.

ایشان به فرزندانش سفارش می کرد که راه علم را بروند؛ حتی اولین بار در آن زمان یکی از صبیّه های ایشان در قم مشغول علوم دینی شد. در مسجدی که داشت، برخی اوقات مردم را به فیض می رساند. انسان در مجالس، جز خوشی و خوبی چیز دیگری از ایشان مشاهده نمی کرد. هر چه خدمت به این عالم و این انسان وارسته کنند- که من در زندگی اش همه اش نقطه روشن دیده ام- در دفتر حسناتشان نوشته می شود. (1)


1- . مصاحبه با حضرت آیت الله سبحانی( حفظه الله).

ص:233

فعالیت های فرهنگی و اجتماعی

آیت الله علاّمه مهری در سال 1346ﻫ.ش. که از عراق وارد ایران شد، به دعوت جمعی از علما و مردم خرمشهر در آن شهر ساکن گردید و مورد احترام و محبت علما و مردم خوب این شهر قرار گرفت. ایشان در مسجد النبی به اقامۀ جماعت و هدایت و ارشاد مردم مشغول شد.

خرمشهر، به ویژه آبادان، به لحاظ موقعیت ویژۀ تجاری - اقتصادی و همچنین هم مرز بودن با کشور عراق، بیشتر مورد توجه حکومت طاغوت بود و سایۀ طاغوت بر این شهرها سنگینی می کرد. تبلیغات فرهنگ غرب در این شهرها بیشتر نمایان بود. لذا می طلبید که علما نیز به موازات این حرکات طاغوتی، نشر معارف الهی و قرآنی را بیشتر وجهه همت خود قرار دهند. به همین علت عالمانی فرزانه و سخنرانانی دانشمند به این شهر دعوت می شدند. علاّمه، حرکت فرهنگی بسیار خوبی شروع کردند. در مسجد النبی برای جوان ها کلاس تشکیل دادند. جوانان؛ اعم از پسر و دختر ضمن آموزش معارف دینی، از ارتقای قدسی و محضر الهی این عالم وارسته بهره مند می شدند. ایشان پس از نماز مغرب و عشا چند مسأله را برای عموم نمازگزاران می گفتند، سپس کلاس شروع می شد. جوان ها با ذوق و اشتیاق خاصی در این کلاس ها حاضر می شدند؛ هم تحصیل علم می کردند و هم کسب معنویت. به دلیل زندگی ساده و بدون تجمّل و چهرۀ معنوی و الهی علاّمه صحبت هایش بر جان و دل می نشست. بعدها همین کسانی که در این جلسات شرکت می کردند به تشکیل هسته های فرهنگی و آموزشی در مساجد دیگر مانند: مسجد جامع، مسجد امام علی، حسینیۀ اصفهانی ها و مسجد صاحب الزمان پرداختند؛ به ویژه قسمت خواهران و ایشان نیز مشوق و راهنمای این افراد بودند. علاّمه با این وسیله، کلیۀ مساجد شهر را فعال کرده بودند. رزمندگان شجاع و مدافعان دلیر خرمشهر و شهیدان زنده یاد که مرحوم علاّمه به آنها عشق می ورزید، از کانون همین جلسات وعظ که به وسیلۀ وی و دیگر عالمان بزرگوار، صبور و روشن ضمیر این شهر تشکیل می شد، به پا خواستند. ایشان خود را وقف نموده بود و هر زمان که این جوان ها ابراز علاقه می کردند، به منزل ایشان می رفت. برنامه آموزشی علاّمه پس از پیروزی انقلاب نیز ادامه داشت. وقتی علمای خرمشهر اقدام به تاسیس دفتر حزب جمهوری اسلامی کردند، هر کدام از آنها بخشی از فعالیت های فرهنگی،

ص:234

سیاسی و اجتماعی حزب را عهده دار شدند. برگزاری کلاس های تفسیر قرآن در شهر نیز بر عهده علاّمه بود. (1)

فعالیت های سیاسی

علاّمه مهری همگام با عالمان خرمشهر سال ها روشنگری و تبلیغ و برملاّ کردن نقشه های شیطانی نظام طاغوتی را وجهه همت خود قرار داد. وی با شروع نهضت اسلامی، همگام با مردم و علمای گرانقدر خرمشهر در پشتیبانی از حرکت و رهبری امام[ره] به پا خاست. وی خود و فرزندانش در فعالیت های سیاسی و فرهنگی علیه نظام طاغوتی و خیزش های ضد انقلاب پس از پیروزی انقااب اسلامی شرکت فعال داشتند. منزل علاّمه، محل امنی برای نگهداری و پخش اطلاعیه های امام و محل تصمیم گیری برای فعالیت های سیاسی جوانان؛ به ویژه خواهران بود.

صبیّه ایشان نیز یکی از چهره های سیاسی و فرهنگی بود و تصمیمات اساسی برای خواهران در منزل ایشان گرفته می شد. شخصیت های سیاسی هر گاه به خرمشهر می آمدند، به منزل ایشان می رفتند. منزل ایشان سنگر و محل امن برای فعالیت های سیاسی خواهران بود، به همین جهت منزلشان بارها مورد بازرسی ساواک قرار گرفت. فرزندان علاّمه؛ به ویژه صبیّه ایشان همواره تحت تعقیب و بازداشت بودند، ولی دست از مبارزه و تلاش برنمی داشتند.

علاّمه پس از پیروزی انقلاب نیز در پاسداری از انقلاب اسلامی همراه با دیگر عالمان شهر، لحظه ای غفلت نکرد.

وی در همراهی با متحصنین در مسجد جامع خرمشهر برای خلع سلاح افراد و کوتاه کردن دست فرصت طلبانی که به کانون فرهنگی- نظامی انقلابیون و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی یورش برده بودند، و نیز برای تخلیه اماکن عمومی و دولتی و بسیاری از موارد دیگر، اطلاعیه ای صادر کردند و همراهی خود با مردم شهر و مخالفت با فرصت طلبان را اعلام داشتند. (2)

تصمیم بر هجرت از خرمشهر همراه با دیگر روحانیون شهر برای اعلان انزجار و مخالفت با دخالت بیگانگان در امور شهر و ایجاد تفرقه و دودستگی بین مردم به ویژه کوتاهی مسئولان شهر


1- . سید محمد تقی موسوی خرمشهری، زندگی و خاطرات، ص102.
2- . زندگی و خاطرات، ص136.

ص:235

نسبت به فعالیت های دینی و مذهبی از دیگر فعالیت های علاّمه است (1) که در پی فرمان امام [ره] و در خواست ستاد عملیاتی امام خمینی متوقف شد. (2)

علاّمه دلباخته ولایت، مطیع و دوستدار امام، پدر شهید و عاشق رزمندگان و مجاهدان فی سبیل الله بود. وی وجود مقام معظم رهبری را نعمت و رحمت الهی می دانست و با شهید آیت الله سعیدی، دوستی و الفت خاصی داشت. وی با مرحوم آیت الله مهری، نمایندۀ امام در کویت که عمری در راه اعتلای اسلام و اهداف امام[ره] جهاد کرد و رنج تبعید را به جان خرید، انس و الفت خاصی داشت. فرزند آیت الله مهری می گوید: هر وقت ما با پدرمان عازم نجف اشرف می شدیم، میهمان علاّمه بودیم، با اینکه عموزادگان پدرم هم نجف بودند. روزی از ایشان سؤال کردم: چرا با وجود خویشاوندان نزدیکتر، شما به منزل علاّمه می روید؟ فرمودند: آنها عموزادگان من هستند؛ آقای علاّمه برادر من است. مرحوم علاّمه نیز وقتی به کویت سفر می کرد، میهمان آقای مهری می شد. این، بیانگر نزدیک بودن مدار فکری و روحی و اهداف این بزرگواران به یکدیگر است.

علاّمه مهری هرگز حاضر به ترک خرمشهر نبود. با اینکه به تازگی چشمش را عمل کرده بود و زندگی در این شهر برایش بسیار مضر بود، اصرار داشت در کنار رزمندگان بجنگد. فرزندانش در کنار جوانان خرمشهر مشغول دفاع از شهر بودند؛ ولی او اصرار بر ماندن داشت که با اصرار زیاد و وساطت دوستان، راضی به ترک خرمشهر شد.

بازماندگان

علاّمه علاوه بر تبلیغ و ارشاد نشر معارف اهل بیت علیهم السلام، فرزندان صالح و خدمتگزاری از خود به جای گذاشت. وی دارای پنج پسر و دختر بود که یکی از فرزندان پسرش به درجۀ رفیع شهادت نایل گشت. فرزندانش عبارتند از:

1. سید محمد جواد علاّمه فرزند بزرگ مرحوم

2. سید محمد تقی علاّمه


1- . زندگی و خاطرات، ص135.
2- . زندگی و خاطرات، ص134.

ص:236

3. سید محمد رضا علاّمه؛ از طلاب علوم دینی است و چند سال در قم، در مدرسۀ رسالت به تحصیل پرداخت. وی پس از اتمام سطح به خرمشهر بازگشت و در حال حاضر نیز در آنجا به فعالیت های اجتماعی و فرهنگی همت گماشته است.

4. سید اسماعیل علاّمه

5. شهید سید ابراهیم علاّمه

یکی از دختران علاّمه از طلاب علوم دینی و تحصیل کردۀ حوزۀ علمیۀ قم است و سال ها به تبلیغ و ارشاد و فعالیت های فرهنگی، سیاسی و اجتماعی در خرمشهر مشغول بوده است.

شهید سید ابراهیم علاّمه

شهید سید ابراهیم علاّمه در سال1340ﻫ.ش. در شهر مقدّس نجف اشرف در جوار بارگاه ملکوتی مولی الموحدین امیر المومنین علی علیه السلام دیده به جهان گشود. وی در سال 1346ﻫ.ش. همراه خانواده به دنبال حکم نمایندگی که از جانب حضرت امام خمینی[ره] به پدر بزرگوارش داده شد، به ایران آمد و در خرمشهر سکونت یافت. سید ابراهیم از کودکی از بهرۀ هوشی بالایی برخوردار بود. در شش سالگی ابتدا به صورت مستمع آزاد در دبستان«بزرگمهر» به تحصیل مشغول شد و سپس به جهت ضریب هوشی بالا به عنوان دانش آموز رسمی پذیرفته شد و بدین ترتیب، مقاطع تحصیلی را با موفّقیت های چشمگیری پشت سر گذاشت.

علاقه و توجه به مسائل دینی، سید ابراهیم را بر آن داشت که با تشکیل«مکتب قرآن» در حسینیۀ اصفهانی های خرمشهر به هم سن و سالان خود خدمت نماید. ساواک مرتب ایشان را به علت برگزاری چنین فعالیت هایی مورد اذیت و آزار و شکنجه قرار می داد و همواره درصدد تعطیلی و برچیدن «مکتب قرآن» و پراکنده کردن جوانان بود.

در ایام پر تب و تاب انقلاب، سید ابراهیم با شرکت در تظاهرات و پخش اعلامیه هایی که از نجف اشرف به دست پدر بزرگوارش می رسید، حساسیت ساواک را برانگیخت و تحت تعقیب قرار گرفت. با اقدام به موقع خانواده، سید ابراهیم مدتی از شهرستان خرمشهر به جای دیگری مهاجرت کرد.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی سید ابرهیم با دیگر برادران خرمشهری در کمیتۀ انقلاب فعالیت می نمود. وی پس از تشکیل سپاه پاسداران، تصمیم گرفت به عضویت سپاه درآید و به مردم و

ص:237

دستاوردهای انقلاب خدمت کند. او پس از پیوستن به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، جهت گذراندن دورۀ نظامی به اهواز عزیمت و زیر نظر شهید دکتر چمران دورۀ لازم را گذراند. سید، همزمان با دورۀ آموزش نظامی و شروع جنگ تحمیلی، در کنار شهید دکتر چمران و دیگر همرزمانش در عملیات آزادسازی « بستان» شرکت کرد.

وی با شنیدن خبر اشغال خرمشهر به این شهر بازگشت و در حسینیۀ اصفهانی ها، در کنار سایر دوستان، به پیکار با دشمن بعثی پرداخت.

سید ابراهیم در سال 59 برای شناسایی موقعیت دشمن که مرتب مسجد جامع را مورد هدف قرار می دادند، در خیابان «بهروز»، در نزدیکی آتش نشانی سابق کمین نمود، که مورد اصابت گلوله دشمن بعثی قرار گرفت و به فیض شهادت نایل آمد . روحش شاد و راهش پر رهرو باد.

عروج ملکوتی

عبد صالح خدا حضرت آیت الله علاّمه مهری، که قلبش به نور الهی متجلّی بود و عشق ولایت در آن موج می زد، سال های آخر عمر را در کنار بارگاه ملکوتی عمۀ سادات فاطمه معصومه علیها السلام به شوق دیدار یار سپری می کرد تا اینکه لحظۀ موعود فرا رسید. وی پس از عمری تلاش و تبلیغ و نشر معارف اهل بیت علیهم السلام سر بر آستان دوست نهاد و در صبحگاه هفتم آذر 1378 برای همیشه چشم از دار فانی فرو بست. پس از تشییع با شکوه در قم و اقامه نماز توسط عارف واصل حضرت آیت الله العظمی بهجت[ره]، در گلزار شهدای علی بن جعفر برای همیشه آرمید. عاش سعیداً و مات سعیداً. خداوند او را با اجداد طاهرینش محشور بفرماید.

منابع

1. الذریعة الی تصانیف الشیعة، آقابزرگ تهرانی، ناشر: دار الاضواء، بیروت، 1406ه - 1986م.

2. زندگینامه علاّمه بحرینی، سید محمد برهانی، ناشر: مکتبة النجاح، تهران، 1362ﻫ.ش.

3. علاّمه بحرانی آیینه ابرار، سید مصطفی علاّمه مهری، ناشر: مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزۀ علمیِه قم، 1377ﻫ.ش.

4. نقش مجتهد فارس در نهضت تنباکو، محمد رضا رحمتی، ناشر: بنیاد تاریخ انقلاب اسلامی ایران، 1371ﻫ.ش.

5. ولایت فقیه، زیر بنای فکری مشروطه، تألیف سید محمد تقی آیت اللهی.

ص:238

6. ستارگان حرم، گروهی از نویسندگان ماهنامه کوثر، ج1، ناشر: انتشارات زائر، 1377، قم.

7. اعیان الشیعه، سید محسن امین، ناشر: دارالتعارف، بیروت، 1406ﻫ.ق.

8. امل الامل، حر عاملی، ناشر: دارالکتاب الاسلامی، قم، 1362ﻫ.ش.

9. لؤلؤ البحرین، شیخ یوسف بحرانی، ناشر: دارالاضواء، بیروت، 1406ﻫ.ق.- 1986م.

10. ریاض العلماء، عبدالله افندی، ناشر: کتابخانه آیت الله مرعشی، قم، 1401ﻫ.ق.

11. زندگی و خاطرات، سید محمد تقی موسوی خرمشهری، ناشر: دارالنشر اسلام، قم ، چاپ اول.

12. جامع الانساب، سید محمد علی روضاتی، ناشر: جاوید، اصفهان.

13. انوار البدریین، فی تراجم علماء القطیف والاحسا و البحرین، شیخ علی بلادی، ناشر: کتابخانه آیت الله مرعشی، قم، 1407ﻫ.ق.

14. بیت المال در سیره ابرار، سید مصطفی علاّمه مهری، ناشر: معروف، قم ، 1377ش.

15. عرفان واقعی و عارف حقّیقی، سید محمد علی مکی، نشر برقعی، قم، 1389ﻫ.ش.

16. مهدی موعود یارانی این گونه دارد، سید مصطفی علاّمه مهری، ناشر: علاّمه بحرانی، قم، 1380ﻫ.ش.

17. مجموعه مقالات کنگره بزرگداشت آیت الله عبدالحسین لاری، ناشر: بنیاد معارف اسلامی، قم، 1418ﻫ.ق.

ص:239

آیت الله سید محمد علی جزائری آل غفور(ره) «قلب سلیم» / سیداکبر میرصفی

اشاره

مطلع سخن

شهرتاریخی شوشتر یکی از شهرستان های استان خوزستان می باشد که در جنوب غربی ایران و شمال خوزستان واقع شده است. فاصله آن تا اهواز 85 کیلومتر و تا تهران 831 کیلومتر می باشد. بالغ بر 185624 هزار نفر جمعیت دارد که بعد از کلانشهر اهواز و شهرهای دزفول و آبادان چهارمین شهر پرجمعیت خوزستان به شمار می رود.

آن شهر به لحاظ ایمان مداری مردمانش لقب دارالمؤمنین به خود گرفت (1) و مهد پرورش عالمانی بس بزرگ و نامور چون واعظ شهیر شیخ جعفر شوشتری (ره) و قاضی نورالله شوشتری ملقّب به شهید ثالث (2)و... گردید.

از جمله تربیت یافتگان آن دیار سلسله سادات شریف جزائری (3)می باشند که در این نوشتار در صدد تبیین زندگی و شخصیت والای یکی از عالمان وارسته ی آن خاندان پاک؛ یعنی حضرت آیت الله


1- . سایت ویکی پدیا.
2- .معارف و معاریف، سید مصطفی حسینی بوشهری، حرف ش.
3- .سرسلسله سادات جزایری به فقیه، محدث و ادیب امامی قرن یازدهم و دوازدهم ه-.ق سید نعمت الله جزایری برمی گردد که سه قرن در منطقه خوزستان خصوصاً شوشتر، خدمات ارزنده ای کردند. نسب بالاتر آنها به عبدالله بن موسی بن جعفر فرزند امام کاظم علیه السلام می رسد. بزرگترین پسر سید نعمت الله، سید نورالدین بود که نسب عموم سادات جزایری به وی بر می گردد. از این رو به آنان سادات (نوریه) نیز می گویند. وجه تسمیه آنان به سادات جزایری این است که سید نعمت الله طبق گفته خودش در روستای صباغیه از جزایر بصره، محلی میان دجله و فرات متولد شده است. شجره مبارکه یا برگی از تاریخ خوزستان، ج1،ص22و355، از سید محمد جزایری.

ص:240

حاج سید محمد علی آل غفور (جزائری) قدس سره می باشیم، باشد که مرضی خداوند متعال و مورد توجه آقا امام عصر(عج) قرار گیرد.

ولادت

حضرت آیت الله سید علی آل غفور که نسب شریفش با هشت واسطه به علاّمه سید نعمت الله جزائری متوفی 1112ه-.ق از شاگردان علاّمه مجلسی و فیض کاشانی می رسد، در بهمن ماه سال 1317 ﻫ.ش مصادف با عید سعید غدیر 1357 ه-.ق تولد یافت. تولد او در چنین روزی نقطۀ سعادتی در حیات طیبه ی ایشان است؛ چون سالی که نیکوست از بهارش پیداست. او در شهرستان شوشتر در خانواده ای مذهبی و روحانی دیده به جهان گشود. پدرش سید محمدتقی به خاطر حبّی که به اهل بیت علیهم السلام داشت، نام ترکیبی محمد علی را بر وی نهاد.

تحصیلات و اساتید

سید محمد علی در طفولیت (4 سالگی) پدرش را از دست می دهد و تحت تکفل برادر بزرگ حاج سید مرتضی قرار می گیرد. از قافله ی تحصیل عقب نمی ماند و دوره ی ابتدایی را در مدرسه ی ملّی شوشتر که به صورت دولتی و مردمی اداره می-شده (به مدیریت آقای حقّانی) می گذراند. مدرسۀ ملی مدرسه ای بود شبیه مکتبخانه که بسیاری از علمای شوشتر دوره ی ابتدایی را در آن مدرسه گذرانده اند.

آیت الله حاج سید محمد حسن آل غفور برادرزاده ی ایشان (امام جمعه محترم پیشین شوشتر) خاطرات خود را ازآن مدرسه چنین بیان می کند:«من و سید محمد علی مانند دو برادر در منزل کنار هم بودیم تا اینکه به مدرسه رفتم. ایشان کلاس ششم بود و من کلاس اول. روش مدیر مدرسه

ص:241

آقای حقّانی این بود که کلاس های بالاتر شاگردان پایین تر را درس بدهند؛ نتیجتاً من هم دوست ایشان بودم و هم شاگردش. بعد هم با هم برای تحصیل به نجف اشرف رفتیم. به خاطر علاقه ای که به هم داشتیم، ایشان چون در نجف خانه داشتند، اصلاً اجازه نمی دادند که من موقع شام و ناهار در حجره بمانم. در حالی که خانه شان خیلی هم کوچک بود. (1)

سپس ایشان جهت ادامه دادن راه مرحوم پدرشان به تحصیل علوم دینی مشغول شدند و تا کتاب معالم الاصول را در شوشتر در محضر آیت الله سید محمد حسن آل طیب فراگرفتند. آنگاه با توجه به شهرت بالای علمی حوزه نجف اشرف، علی رغم مشکلاتی که رفتن به آنجا داشت، به خاطر روابط بد ایران و عراق که می بایست به طور قاچاق از طریق نهرها و نخلستان ها با قایق به آن جا رفت، همه سختی ها را به جان خرید و در سن بیست سالگی در سال 1337 ﻫ.ش به آن جا عزیمت کرد و به ادامه ی تحصیل پرداخت. لمعتین را در محضر آیت الله مدنی (شهید محراب) و حاج شیخ غلامرضا باقری اصفهانی و رسائل و مکاسب را در محضر آیت الله محمد جعفر مروّج و آیت الله باقری به اتمام رساند و کفایه را نیز در محضر آیت الله شیخ محمد کاظم تبریزی فرا گرفت.

همزمان با تحصیل، دو جلد کفایه را شرح نمود. آنگاه از سال 1383ه-.ق از دروس اصول و فقه آیت الله العظمی خوئی قدس سره بهره جست و تمام دروس ایشان را که مدّت هشت سال شرکت می کرد تقریر نمود. بعد از تشرّف امام خمینی رضوان الله تعالی علیه به نجف اشرف تا سال 1350 ﻫ.ش در دروس فقه ایشان شرکت کرد و از محضرشان بهره ی فراوان برد و موقعی که به قم تشریف آورد دو سال در دروس فقه مرحوم آیت الله گلپایگانی و منتظری شرکت نمود. (2)

در رابطه با تحصیل و تدریس آن مرحوم دو نکته قابل دقّت است. اول اینکه به درس و بحث خیلی اهتمام داشت و از فعالان برگزاری دروس بود. ایشان فرمود: درس کفایه آیت الله تبریزی که در حقّیقت به منزله درس خارج بود، جلد اولش دو سال و نیم طول کشید و من در این مدت فقط یک روز غایب بودم، آن هم بنا شد درس تعطیل باشدولی استاد درس داده بود و بنده مطلع نشدم. (3)


1- . بر اساس مصاحبه صورت گرفته با ایشان.
2- . به نقل از دست نوشته های ایشان که فرزند ارشدش در اختیار ما قرار داده است، ص34.
3- . به نقل از دست نوشته های ایشان که فرزند ارشدش در اختیار ما قرار داده است، ص34.

ص:242

باز آیت الله سید محمد حسن آل غفور در این زمینه چنین بیان می دارد:« آن مرحوم درسی را که می خواند و یا تدریس می کرد، می نوشت و حتی پاک نویس نیز می نمود، به طوری که الان 49 سر رسید پر از مطالب و خاطره از ایشان به یادگار مانده است». (1)

دوم این که هم در تحصیل و هم در تدریس، رابطه ی او با استادش و شاگردانش رابطه پدر و فرزندی بوده به طوری که آیت الله مروّج که خیلی در اجتهاد سخت گیر بود، به ایشان می فرمایند هر چه من دارم تو هم داری، ایشان فرموده بود که من در درس نمی توانم شوخی کنم همان طور که استاد ما مرحوم آیت الله تبریزی با ما شوخی می کرد، چنین نقل می کند که من چشمم ضعیف شده بود و عینک می زدم در درس از ایشان زیاد سؤال می کردم؛ روزی ایشان به من فرمود شما دیگر لازم نیست درس را بفهمی چون عینکی شده ای. (2)

سوابق و فعالیت ها

الف) اجتماعی

یکی از آموزه های دینی ما بر آورده کردن نیازها و رفع مشکلات دیگران است که پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:«من قضی لمؤمن حاجة قضی الله له حوائج کثیرةً أدناهنّ الجنّة؛ هر کس حاجت مؤمنی را برآورده کند، خداوند حاجت های زیادی برای او برآورده می کند که نزدیکترینش بهشت است».

یا فرمود:«سید القوم خادمهم». مرحوم آل غفور در این امر سر آمد بود. وقتی که از ایشان سؤال می شود که شیرین ترین خاطره ی شما در طول عمرتان چیست، می فرماید حل مشکلات حجاج در سفر مکّه و علما و زائرین عتبات در سفر نجف (3)، یا وقتی از ایشان می پرسند اگر دوباره جوان شوید به چه کاری مشغول می شوید، در جواب می فرماید خدمت کردن به مردم بزرگ ترین افتخار من است. (4) از جمله خدمات ایشان در بعد اجتماعی به موارد زیر می توان اشاره کرد:


1- .مصاحبه با ایشان.
2- . دست نوشته ها، ص24.
3- . مصاحبه با ایشان.
4- . به نقل از نشریه شریعت.

ص:243

1. حضور در جبهه های نبرد حقّ علیه باطل بیش از ده مرتبه، آن هم با روحیه ی باز و شاد همراه با مزاح و شوخی با رزمندگان اسلام مثلاً وقتی که راننده با سرعت بالا می رفت می فرمود من نمی خواهم شهید اجباری بشوم، می خواهم در جبهه شهید شوم. (1)

2. حل مشکل مردم به ویژه علما و طلاب: آیت الله جزائری امام جمعه ی محترم اهواز در این زمینه فرمود: چون ایشان سخنرانی می کرد و وضع مالی شان از دیگران کمی بهتر بود، اگر مطلع می شد کسی نیاز مالی دارد به هر صورتی که ممکن بود مشکل او را حل می کرد. (2) در سفرهای حج با این که از سال 1353 به بعد روحانی کاروان بود و روحانی کاروان اتاق جداگانه دارد و شرایط خاص خودش را دارد، ایشان خودشان بلند می شد، سفره می انداخت، غذا توزیع می کرد و اگر اختلافی بین حجاج بود، مجدّانه آن را حل می کرد و افراد ضعیف و پیر را خودش می برد و سعی و طواف آن ها را به اتمام می رساند. (3) لذا در روز عرفه وقتی حاجی های خوزستان خصوصاً کسانی که ایشان را می شناختند، متوجه رحلت ایشان شدند بسیار متأثر گردیده و برای او طلب غفران کردند. حتی در بعثه ی مقام معظم رهبری نیز از ایشان ذکر خیر شد و برای شادی روحشان طلب رحمت کردند (4)

3. تشکیل صندوق قرض الحسنه برای حل مشکلات طلاب، موقعی که در نجف اشرف تشریف داشتند که این امر حاکی از بینش ایشان در آن زمان بوده است.

4. تشکیل جلسات تمرین منبر: موقعی که در نجف بودند با وضع یک سری از مقررات و آیین نامه ها از جمله موارد زیر، جلسات تمرین منبر برگزار می کردند.

1. زمان منبر کمتر از نیم ساعت باشد. 2. منبر باید حداقل حاوی یک آیه و دو حدیث و یک داستان و شعر و مرثیه باشد. 3.موضوع منبر باید مناسب با وفیات و اعیاد و... باشد. 4.از غیر طلاب هم باید در جلسه جهت استماع حضور داشته باشند. 5.اشکالات باید در کاغذی یادداشت و بعداً به خود خطیب گفته شود و اگر اشکال در قرائت آیه یا احادیث است، عموم حضار مطلع شوند. 6.


1- .دست نوشته ها.
2- .مصاحبه با ایشان.
3- . مصاحبه با ایشان.
4- . مصاحبه با ایشان.

ص:244

.هرکسی در وقت مقرر حاضر نشود، باید مبلغی جریمه دهد و اگر ندارد باید قرض کند، که آئین نامه فوق مورد امضای موافقین از جمله ایشان قرار گرفت. (1)

5. اهتمام به صله ی رحم و سرزدن به فامیل و حل مشکلات آنان.

ب) فعالیت های سیاسی

هم زمان با آغاز نهضت عظیم امام خمینی(ره) در سال 42 ایشان خود را ملزم به پیروی و حمایت از آن می دانست و وقتی که رژیم امام را تبعید می کند، ایشان یکی از امضا کنندگانی بود که خواستار آزادی امام (ره) می شود. (2)

آیت الله حاج سید علاءالدین موسوی از علمای برجسته خوزستان چنین بیان می کند: «موقعی که ایشان در نجف بود یک رادیو و ضبطی آورد و چند نفری می-نشستیم و سخنرانی های امام را گوش می دادیم. آن روز چنین کاری با توجه به جوّ حاکم بر حوزه ی نجف و کم رنگ بودن مسائل سیاسی و نیز کمبود رادیو آن هم در آغازطلبگی و نوجوانی ایشان کار خیلی مهمی بود». (3)

آیت الله سید محمد حسن آل غفور نیز چنین اظهار می دارد: «به خاطر علاقه ی وافری که ایشان به حضرت امام (ره) داشت، زمانی که امام می خواست بعد از تبعید از ترکیه به نجف تشریف بیاورد، ایشان یک تیم استقبال کننده تشکیل داد و حتی تا بغداد به استقبال امام رفت و خودش فرمود، موقعی که امام به مدرسه ی آخوند تشریف آوردند، اولین طلبه ای بودم که دست امام را بوسیدم». (4)

به دنبال حضور امام در نجف اشرف، ایشان در درس خارج فقه و ولایت فقیه امام شرکت می کند و می فرماید یک روزی که کنار مدرسه ای که امام درس می داد سبزی فروشی هی داد می زد إلی فجل، إلی خجل (تربچه دارم)، امام فرمود: اسلام برای این إلی فجل هم برنامه دارد. (5)

بعد از برگشت اجباری ایشان به ایران (چون حزب بعث، ایرانیان مقیم در عراق خصوصاً علما را به طرز بدی از نجف اخراج می کرد) در سال 1350 ﻫ.ش به دنبال درخواست مردم ماهشهر مبنی بر


1- . یک: نورالدین موسوی جزائری، دو: علی موسوی الجزائری(المعلّم)، سه: محمد حسن الجزائری آل سید غفور، چهار:محمد علی الموسوی الجزائری، پنج: محمد علی الجزائری آل سید غفور، شش: محمد الموسوی المروّج، هفت: عبدالکریم طالب زاده، هشت: سید محمد منجم، نه: سید طیّب الموسوی، ده: سید طیّب الجزائری، یازده: سیدمحمد جواد موسوی، ویژه نامه صفحه 118.
2- . امام خمینی(ره) در آیینه اسناد، ج2، ص59.
3- . مصاحبه با ایشان.
4- . مصاحبه با ایشان.
5- . مصاحبه با ایشان.

ص:245

اعزام یک روحانی برجسته از مرجع عالی قدر حضرت آیت الله العظمی گلپایگانی (ره) به آن شهر و با توجه به شناخت و اعتماد معظم له به ایشان، وی را به آنجا اعزام می نماید و این جمله ی زیبا را که حاکی از نهایت حسن نیّت به ایشان بوده، خطاب به وی بیان می فرماید: امیدوارم با رفتن شما، ماهشهر ماه شهر شود، و چنین هم می شود. چون با سخنرانی های انقلابی ایشان، مردم آگاه می شوند و شرکت نفتی ها اعتصاب می کنند و رژیم حقّوق آنان را قطع می کند و وضع شهر حالت انقلابی به خود می گیرد. (1)

در این زمینه این خاطره از همسرشان (بی بی بزرگ بهشتی شوشتری) هم شنیدنی است و هم حاکی از توکل عالی ایشان به خدا و به قول شاعر:

تکیه بر تقوا و دانش کافری است راهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش

حاج آقا در مسجد جامع - مسجد بزرگ شهر - اقامه ی نماز می کرد. وقتی که شرایط سخت و بی پولی اعتصاب کنندگان شرکت نفت را دید، خیلی ناراحت شد. روزی تصمیم گرفت استخاره کند و اگر خوب آمد اعلام کند هر کسی پول ندارد بیاید از ما بگیرد و این تصمیم از دو جهت مشکل بود؛ اول این که پول چندانی نداشتند. دوم این که توکل بالایی را می طلبید. از قضا استخاره خوب آمد و ایشان موضوع را اعلام کرد. از صبح تا شب جمعیت زیادی جلو مسجد جمع می شدند و کمک می خواستند. بعد از آن عده ای از پول دارهای شهر که فهمیدند حاج آقا نیاز به حمایت دارند او را همراهی کردند و از طرفی هم حاج آقا با چند محافظ رفتند اهواز و از آدم های خیّر پول گرفت و بین آنان تقسیم کرد. (2)

قبل از پیروزی انقلاب، در قم محضر امام شرفیاب می شود و اجازه ی مصرف وجوهات شرعیه را از امام می گیرد و بیش از یک میلیون تومان بین کارمندان اعتصابی تقسیم می کند. (3)

بعد از حمله ی وحشیانه ی کماندوهای رژیم به منزل آیت الله العظمی گلپایگانی (ره) و شهید کردن تعدادی از علما و مردم، طی ارسال نامه ای به معظم له آن را محکوم نموده و حمایت خویش را از معظم له اعلام می دارد. (4)


1- . مصاحبه با ایشان.
2- .دست نوشته ها، ص20.
3- .ویژه نامه، ص168.
4- . ویژه نامه، ص164.

ص:246

در تاریخ 24/1/1354 رژیم، مراسم نیایشی جهت دعا برای شاه برگزار می کند و از ایشان جهت شرکت در آن مراسم دعوت به عمل می آید اما ایشان خود داری می نماید که در نتیجه ساواک طی نامه ای گزارش آن را به مسئولین مربوطه می دهد و وی مورد مؤاخذه قرار می گیرد. (1)

به دنبال مقاله ی اهانت آمیز روزنامه ی اطلاعات به ساحت مقدّس امام (ره) و اعتراض مردم قم و دیگر شهرها و شهادت عده ای جهت اعتراض به این امر یک هفته مساجد تعطیل می شود. اما آیت الله آل غفور غیر از وقت نماز مردم را در مسجد جامع ماهشهر جمع نموده و با در دست داشتن روزنامه به افشاگری و کذب بودن مطالب مندرج در آن می پردازد که این امر موجب عکس العمل منفی ساواک در مقابل ایشان می گردد. (2)

در سال 1359 ﻫ.ش از طرف امام (ره) به امامت جمعه ی علی آباد کتول منصوب می شود و بعد از دو سال اقامه ی نماز جمعه در آن شهر که منشاء برکات زیاد بود و موجب اتحاد مردم گردید، مجدداً به قم بر می گردد. (3)

ج) فعالیت های علمی و تبلیغی

اشاره

فعالیت های علمی و تبلیغی که در چهار بخش به بررسی و تبیین آن می-پردازیم:

الف) تدریس و شاگردان

تدریس در دو سطح حوزوی و دانشگاهی؛ حوزوی از زمانی که در شوشتر بوده اند، مثلاً موقعی که معالم را می خواند، سیوطی و حاشیه را درس می داد. ایشان از سال 1367 ﻫ.ش به بعد نیز دروس فقه و تفسیرو اخلاق را در دانشگاه تدریس می کرده است (4) آن هم با تسلّط کامل بر درس با بیان زیبا و دسته بندی منسجم و منظم مطالب و با جذبه ی فراوان.

در درس مکاسب ایشان که در مدرسه ی آیت الله العظمی گلپایگانی برگزار می شد، بیش از صد نفر شرکت می کرد که برخی از آنان از افراد سرشناس و نامور کشور بودند از جمله آقایان:« دکتر نجف لک زائی، مسؤول پژوهشکده علوم سیاسی دفتر تبلیغات؛ آقا رحیم خواجه موگهی، معاونت مرکز


1- . ویژه نامه، ص167.
2- . ویژه نامه، ص156.
3- .دست نوشته ها،ص21.
4- .به نقل از سید محمد، فرزند ارشد ایشان.

ص:247

علمی کاربردی که تألیفات زیادی هم دارد؛ سید علی رضوی؛ آیت الله سید محسن علوی گرگانی، از اساتید به نام حوزه دکتر سید محمد رضا شریعتمدار، از اساتید حوزه و دانشگاه؛ دکتر سید محمد حسین طباطبایی علم الهدی، حافظ کل قرآن؛ فرزند ارشدشان سید محمد آل غفور؛ حجت الاسلام سید مصطفی آل غفور داماد ایشان و مسؤول کتاب فروشی دارالشفاء؛ سید احمد سید موسوی؛ کارشناس مدیریت دولتی.

ایشان می گوید: بعد از 12 سال تدریس در دانشگاه عالی قم به حاج آقا قاضی (ره) رییس آن گفتم من دیگر می خواهم خداحافظی کنم (1) دیگر به دانشگاه نمی آیم. مخالفت کرد و گفت دانشجویان ما گاهی از شرکت در دروس برخی از اساتید که از تهران می آیند امتناع می کنند و اما چهار تا از اساتید حوزه هستند که با رغبت در دروس آن ها شرکت می کنند و یکی از آن ها شما هستید. دانشجویان وقتی چهره ی شما را می بینند، روحیه می گیرند. (2)

ب) منبر و تبلیغ

علی علیه السلام فرمود: «تکلّموا تعرفوا فانّ المرء مخبوء تحت لسانه» (3)

به قول سعدی:

تا مرد سخن نگفته باشد

عیب و هنرش نهفته باشد

یکی از جلوه های شخصیتی مرحوم آل غفور، بیان شیوای ایشان بود که در قالب منبر بروز کرده بود با چنین خصوصیاتی:

1. استفاده از آیات و روایات در آغاز سخن

2. استفاده از داستان های شیرین و آموزنده

3. استفاده از نکات نغز تفسیری و حدیثی

4. استفاده از کلمات قصار بزرگان خصوصاً علما


1- . دست نوشته ها، ص25.
2- .ویژه نامه، ص114.
3- . دست نوشته ها،ص21.

ص:248

5. استفاده از خاطرات و تجارب شخصی

6. استفاده از تجارب بزرگان خصوصاً علما

7. استفاده اشعار شعرا، خصوصاً شعرای اخلاقی

8. استفاده از طنز، لطیفه و تمثیلات

9. رعایت سادگی لفظی و محتوایی

10. رعایت تنوع و قالب های مختلف سخنوری

11. رعایت نشاط و توجه به خسته نشدن مخاطب

12. رعایت وقت و شروع و ختم به موقع

13. رعایت یکسونگری به همه ی مخاطبان

14. رعایت بیان مطالب با اعتقاد درونی و سوز قلب

15. وارد نشدن در باندبازی و جناح گرایی

16. ختم سخن با مرثیه و یا دعا (1)

و اینها نبود مگر به خاطر علاقه و تمرین و ممارست زیاد ایشان به منبر از همان ابتدای طلبگی که خود فرموده بود: من از اول طلبگی هم تدریس و هم تبلیغ و هم تألیف را شروع کردم. لذا می بینیم موقعی که در نجف اشرف تشریف داشتند با تحمل تمام سختی ها ایام تبلیغاتی مثل ماه مبارک رمضان و محرم و تابسان ها تشریف می آورد شوشتر، منبر می رفت و بر می گشت و ده سال هم در شهر آغاچاری منبر می رفت و چند سالی هم در قم بود و در ماه های رمضان هر روز بعد از نماز عصر در مسجد تاریخی امام حسن عسکری علیه السلام و در ماه های محرم و صفر هر شب در مسجد امام جواد علیه السلام واقع در خیابان باجک منبر می رفت و خیل عظیم جمعیت از آن بهره می برد. (2)

ج) اقامه نماز جماعت

از سال 1361 تا رحلتش در طول سال صبح ها در مسجد امام جواد علیه السلام و ظهرها و شب ها در مسجد امام حسن عسکری علیه السلام چهار راه بازار شبستان آیت الله حائری اقامه نماز جماعت داشت.


1- . به نقل از دکتر سید محمد رضا شریعت مدار، شاگرد آن مرحوم.
2- . مصاحبه با ایشان.

ص:249

تألیفات

اشاره

یکی از آثار ماندگار مرحوم آل غفور، تألیفات ایشان است که برخی از آن ها به چاپ رسیده و برخی چاپ نشده اند که در دو بخش جداگانه به معرفی آن ها می-پردازیم.

الف) آثار چاپ شده

1. شرح مزجّی مکاسب (شرحی که با متن مخلوط است) در 14 جلد که 6 جلد آن را در سال 1383 توسط نشر امام منتظر به چاپ رسیده است. جلد 1 الی 3 آن شرح مکاسب محرّمه و مجلّدات 6-5-4 شرح باب بیع مکاسب می باشد. در جلد اول به شرح زندگانی شیخ انصاری و در آخر هر جلد به کنیه و القاب علمایی که شیخ انصاری مختصر بیان کرده، پرداخته شده است. چنین شرحی برای اولین بار از ابتکارات آن مرحوم است که حاکی از دقت ایشان می باشد.

2. چراغ هدایت، شامل 25 سخنرانی از معظم له درباره ی امام حسین علیه السلام که نام آن از حدیث شریف نبوی «انّ الحسین مصباح الهدی» اقتباس شده که در سال 1382 توسط نشر بنی زهراء منتشر شده است.

اوصاف روزه داران: شرح خطبه ی شعبانیه پیامبر صلی الله علیه و آله که حاوی 26 سخنرانی ایشان در ماه مبارک رمضان 1369 ﻫ.ش در مسجد امام حسن علیه السلام می باشد و توسط نشر دارالمجتبی در سال 1383 ﻫ.ش به چاپ رسیده است.

4. دروس اخلاق اسلامی: که شامل مجموعه ای از دروس اخلاق ایشان در دانشگاه باقرالعلوم و دانشگاه عالی قم می باشد و توسط انتشارات مرکز مدیریت حوزه در سال 1382 به چاپ رسیده است.

5. از هر چمن گلی: گلچینی کشکول مانند و حاوی مواعظ و لطایف و نکات گوناگون از جمله 138 حدیث است که در سال 1382 توسط انتشارات المنتظر به چاپ رسیده است.

ب) آثار چاپ نشده

1. شرح العروة الوثقی، 3 جلد به زبان عربی: تقریرات 8 سال درس خارج فقه آیت العظمی خویی(ره)

2. مبانی الاصول به زبان عربی: تقریرات 8 سال درس خارج اصول آیت العظمی خویی (ره)

3. تحقّیق الکفایه به زبان عربی: تقریرات درس کفایه آیت الله میرزا کاظم تبریزی (ره)

4. شرح کفایةالاصول مرحوم آخوند خراسانی

ص:250

5. سخنرانی های نجف اشرف: شامل 34 سخنرانی در ایام ولادت معصومین علیهم السلام.

6. خاطرات نخستین سفر حج ایشان که در سال 1353 ﻫ.ش مشرف شده اند، به ضمیمه شرح تاریخی و جغرافیایی مشاهد مشرفه ی مکه و مدینه. (1)

ویژگی های اخلاقی آن مرحوم

1. عشق به عبادت

خوشتر آن باشد که سرّ دلبران

گفته آید در حدیث دیگران

آیت الله سید محمد حسن آل غفور، امام جمعه ی پیشین شوشتر که سال ها با آن مرحوم معاشرت داشته ، جنبه ی عبادی ایشان را چنین توصیف می کند:«ایشان برنامه ی عبادی خاصی داشتند مثلاً در ماه های مبارک رمضان که هوای نجف خیلی هم سرد بود و کوچه ها یخ می زد، یک ساعت قبل از اذان صبح به حرم مشرف می-شد و نماز شب می خواند و نماز صبح را هم در آن جا می خواند و بعد از نماز صبح هم روی صفه ی حضرت امیر می نشست و تا طلوع آفتاب قرآن تلاوت می کرد.

و شب ها نیز بعد از درس آیت الله خویی (ره) و بعد از مباحثه، برای عرض سلام به حرم مشرف می شد. این کار هر شب ایشان در 13 سال حضور در نجف اشرف بود». (2)

برخی از زائران نقل کرده اند وقتی ایشان در سرزمین مقدّس عرفات دعای شریف عرفه را می خواند، ما احساس می کردیم که ملاّئک دارند دعا را با ایشان زمزمه می کنند. (3)

آیت الله حاج سید طیب جزائری رییس مؤسسه علوم آل محمد صلی الله علیه و آله و از اساتید حوزه، از معاشرین آن مرحوم چنین می گوید: «چند بار با ایشان پیاده از نجف اشرف به کربلای معلاّ رفتیم که تقریباً سه روز طول می کشید اما خوش خلقی ایشان سبب آسانی سفرها می شد. در این سفرها آن قدر دعا می خواند که من لقب دَعّاء به او دادم (کسی که از دعا خواندن خسته نمی شود)». (4)


1- . مصاحبه با ایشان.
2- .مصاحبه با ایشان.
3- .به نقل از آیت الله آل طیب.
4- .به نقل از سید محمد مهدی طباطبایی.

ص:251

2. اخلاص در عبادت و سایر اعمال

عن الصادق علیه السلام: «من تکلّم لله و عمل لله و علّم لله دُعِیَ فی ملکوت السماوات عظیماً؛ هرکس چیزی را برای خدا یاد گیرد و برای خدا عمل کند و برای خدا به دیگران یاد بدهد، در ملکوت آسمان ها شخصیت بزرگی خوانده و معرفی می شود».

آن مرحوم با تمسک به آیه ی شریفه ی «قل إنّ صلاتی و نسکی و محیای و مماتی لله رب العالمین؛ (1) بگو نماز و عبادت من و زندگی و مردنم همه برای خداست»، (2) قصد قربت و خلوص نیت را نخستین شرط لازم هر کاری خصوصاً برای سربازان امام زمان (عج) می دانست و علت ماندگاری آثار بزرگانی چون شیخ طوسی و انصاری و امام (ره) را اخلاص آنان می شمرد. (3) و می فرمود: سخنی که از دل برآید لاجرم بر دل نشیند. در این مورد به دو خاطره از آن مرحوم بسنده می کنیم. اول اینکه فرموده بودند اولین منبری که رفتم بعد از جلسه، بانی پول کمی به من داد. جریان را به برادرم (سید مرتضی) گفتم. ایشان فرمود اگر برای امام حسین منبر می روی برو و اگر برای پول می روی از امروز دیگر منبر مرو. گفته ی ایشان را آویزه ی گوشم قرار دادم که فقط بکوشم قربة إلی الله منبر بروم.

دوم این که فرموده بودند روزی جلوی ضریح حضرت امیر علیه السلام بودم. آخر ماه بود و از شهریه ام مبلغ اندکی باقی مانده بود. یک آقایی آمد جلو و گفت حاج آقا چیزی در منزل نداریم به من کمک کن. آن پول کم را به او دادم. رو کردم به قبر حضرت و به ایشان عرض کردم مگر خدا نفرموده «من جاء بالحسنة فله عشر أمثالها؛ هر کس کار نیکی کند ما به او ده برابر می دهیم». چیزی نگذشت که یک گروه ایرانی وارد حرم شدند. یکی از آن ها رو به من کرد و گفت آقا سید بیا برای ما زیارتنامه بخوان. من هم برای آنان زیارتنامه خواندم. مبلغی به من دادند که وقتی نگاهش کردم دیدم دقیقاً ده برابر مبلغی است که من به آن مرد داده بودم؛ یعنی بعد از چند دقیقه هم عنایت مولا علی علیه السلام و هم وعده خداوند را مشاهده کردم. (4)


1- . انعام/162
2- . انعام/162
3- .ویژه نامه، ص9.
4- . ویژه نامه، ص33.

ص:252

3. برخورداری از صفای درون

آیت الله سید محمد علی موسوی جزائری نماینده ی محترم ولی فقیه و امام جمعه ی اهواز و عضو خبرگان نقل می کند: یک شب به قصد تشرف به مسجد کوفه و زیارت حضرت مسلم علیه السلام به سمت کوفه رفتم. شب خلوتی بود و من هم تنها بودم. صحنه ی مظلومیت مسلم علیه السلام و بی وفایی مردم کوفه برایم مجسم شد. شروع کردم گریه کردن و با خود اشعار و کلماتی را در رثای مظلومیت ایشان زمزمه کردم. بعد از نیم ساعت به حال خود آمدم. فردا صبح در منزل ما مجلسی بود. حاج آقا آل غفور زودتر از دیگران به منزل ما آمدند به من گفتند فلانی دیشب شما برنامه ای درباره ی حضرت مسلم داشته اید؟ گفتم چطور؟ فرمود دیشب در فلان ساعت (حدود همان ساعتی که من در مسجد کوفه بودم) خواب دیدم دفتری از جیبتان بیرون آوردید و گفتید قصیده ای برای مسلم علیه السلام سروده ام، می-خواهم آن را برایتان بخوانم. حالا شعر را ببینم چیست؟ اتفاق دیشب را برایشان بیان کردم و عرض داشتم رویای شما صادقه بوده. بنده از این رویای صادقه به صفای درون ایشان پی بردم؛ چون غیر از من و خدا کسی از آن ما جرا خبر نداشت. (1)

4. بهره مندی از قلب سلیم

«یوم لاینفع مال و لابنون الا من أتی الله بقلب سلیم؛ (2) روز قیامت مال و پسران سودی نمی بخشد مگر کسی که دارای قلب سلیم است. نکته ی جالب در این آیه اینکه نفرموده قلب سالم، بلکه فرموده قلب سلیم؛ یعنی قلبی که نه تنها مجذوب متاع های دنیوی و به دست آوردن ثروت و قدرت نیست بلکه بر خلاف عقربه ی آن حرکت می کند که بیان نمونه های ذیل در مورد مرحوم آل غفور مبیّن آن است.

1. بارها از کشورهای عربی حاشیه ی خلیج فارس جهت سخنرانی از ایشان دعوت به عمل می آوردند و آن مرحوم چون احساس می کرد قبول این دعوت شاید به سبب حقّ الزحمه خوبی باشد که به او می دهند، از این امر امتناع می کرد. (3)


1- . ویژه نامه، ص10.
2- . شعراء، آیه 88.
3- .مصاحبه با ایشان.

ص:253

فرزند ایشان سید محمود می گوید یک روز وارد سایتی شدم دیدم که کتاب اوصاف روزه داران که پدرم تألیف کرده بود، به طور کامل در آن سایت درج شده طبق قانون کپی رایت باید از صاحب اثر اجازه بگیرند و بعد اقدام کنند. به پدرم گفتم آنان از شما اجازه گرفته اند این کار را کرده اند یا نه؟ فرمودند نه گفتم این کار خلاف قانون است و پی گرد قانونی هم دارد. ایشان فرمودند تازه بهترهم شد چون عده ی بیشتری از کتابمان استفاده می کنند و هدف از تألیف و انتشار ما هم همین است. (1)

3. بارها دوستان از ایشان می خواهند که تألیفاتشان را چاپ کنند. ایشان در پاسخ می فرمایند قصد قربتم نمی آید تا اینکه در سال 1381 ﻫ.ش به شدّت بیمار می شود و در بیمارستان بستری می گردد، می فرماید ناگهان بانویی مجلل و زیبا و کریمانه بر بالینم حاضر شد. بعد از حضور ایشان بدنم را حرکت دادم، به مرور بهتر شدم به گونه ای که معتقد شدم خداوند به برکت کوثر قرآن فاطمة الزهرا علیها السلام عمر دوباره ای به من عطا فرموده تا خدمات بیشتری را انجام دهم. از آن پس به تنظیم و تدوین و نشر تألیفات پرداختم و بعد از این مریضی و سکته همواره خدا را شکر می کرد و می فرمود که همین مریضی سبب شد من شرح مکاسب را کامل کنم.

ایشان می گوید: بنده شرحی بر کفایۀ مرحوم آخوند نوشته ام اما چون کتاب منتهی الدرایة فی توضیح الکفایة به قلم استادم مرحوم آیت الله سید جعفر مروّج از چاپ خارج شد و دیدم شرح خوبی است، از چاپ شرح خودم خود داری کردم.

5. ساده زیستی و بی تکلّفی

آیت الله حاج سید محمد حسن آل غفور، امام جمعه ی پیشین شوشتر و برادر زاده ی آن مرحوم می گوید: «ایشان از همان دوران کودکی که تحت تکفل پدر مکرم ما بود، ساده زیست بود. همین طور در نجف با توجه به هوای گرم و سوزان آنجا در سال های آخر اقامتش، پنکه و یخچالی تهیه کرده بود. به قم که آمد، زندگی ساده ای داشت. خودش به بازار می رفت و خرید می کرد و آنها را تمیز و مرتب می نمود. بعد ها هم یک پیکان خرید. بعد از مدّتی فرمود این هم احتیاج نیست. در حالی که


1- . مصاحبه با ایشان.

ص:254

قسمتی از منزلش را رطوبت گرفته بود، قسمتی موریانه زده بود و قسمتی هم گچش ریخته بود، برایش اصلاً فرقی نمی کرد. (1)

باز ایشان اظهار می دارد که در استفاده از وجوهات، محتاطانه عمل می کرد. اخیراً فرش های منزلشان را نو کرد و تعبیرش این بود حالا که کتاب هایم چاپ می-شود و خودم درآمدی دارم و وجوهات شرعیه نیست و مال خودم است، به خود اجازه دادم که فرش ها را نو کنم. (2)

6. رعایت حقّ الناس

ایشان در مصاحبه با نشریه ی شریعت (3) بعد از اظهار تأسف از عدم پرداختن به مسائل معنوی حتی گاهاً توسط طلاب، می فرماید در زمانی که ما نجف بودیم شب ها کسی با کفش صدا دار راه نمی رفت که مبادا تمرکز حواس طلاب به هم بخورد.

آیت الله حاج سید طیب موسوی رییس حوزه علمیه ی اهواز از دوستان ایشان، بعد از بیان حدیثی از امیرالمؤمنین علی علیه السلام پیرامون مقام والای فقها؛ «انّ الله اذا اراد بعبد خیراً فقهه فی الدین؛ خدا هرگاه بخواهد به بنده ای خیر برساند او را فقیه در دین می کند»، می فرماید: روزی در مسجد امام قم خدمتشان بودم، دیدم نافله های عصر را بعد از عصر می خواند. علّت را پرسیدم، فرمود اگر هشت رکعت نافله بین الصلاتین بخوانم، مأمومین معطل می شوند و به زحمت می افتند. (4)

7. بهره مندی از ثبات و صلابت نفس

روزی بنا شد همراه پدرم جهت عیادت عمه ام به اهواز برویم. در فکر تهیه ی بلیط بودم. نوه ی عمه ام که داماد ما می شود به همراه من زنگ زد و گفت عمه به رحمت خدا رفته. چون پدرم سکته کرده بود، از اتاق بیرون رفتم. به رفتار من مشکوک شد. گفتم چیزی نیست عمه حالش بد است. تا این حرف را زدم فرمود: «انا لله و انا الیه راجعون» من در این دنیا خودم را برای همه چیز آماده کرده ام. (5)


1- . نشریه شریعت.
2- .مصاحبه با ایشان.
3- . مصاحبه با ایشان.
4- .دست نوشته ها، ص23.
5- .ویژه نامه، ص128.

ص:255

8. دقّت در اجتناب از گناه

تقوا و تقدس برای ما خیلی اهمیّت داشت. در آغاز طلبگی با یکی از هم مباحثه هایم به نام حاج سید علی ناشرالاسلام که بعدها در سوریه او را شهید کردند، با هم صیغه ی نذر خوانده بودیم که اگر خدای نخواسته عمداً به نامحرم نگاه کردیم، باید کفّاره ی آن روز، روزه بگیریم. (1)

9. تقدم در سلام بر دیگران

سلام تنها عمل مستحبی است که لنگه ی مستحب آن، ثواب بیشتری بر لنگه ی واجبش دارد. امام حسین علیه السلام فرمود: «سلام کردن هفتاد حسنه دارد که 69 تای آن برای سلام کننده و یکی برای جواب دهنده، که واجب است. و نیز روایات، ما را تشویق به سبقت بر سلام کرده؛ براین اساس مرحوم آل غفور چنین بود. حتّی پشت گوشی تلفن معمولاً هنگامی که به ما زنگ می زنند، می گوییم اَلو، یا می گوییم بفرمایید! ولی آن مرحوم وقتی گوشی شان زنگ می خورد، بدون اینکه توجه کند طرف پیر است، جوان، غریبه، آشنا، عالم یا غیرعالم است و چه شخصیت حقّوقی دارد یا ندارد، بلافاصله بدون اینکه مهلت سلام به طرف مقابل بدهد، می فرمود سلام علیکم. (2)

10. بهره مندی از آراستگی ظاهر

آموزه های دینی ما به ما آموخته اند که «إنّ الله جمیل و یحب الجمال؛ یعنی خدا زیباست و زیبایی را نیز دوست دارد». بر این اساس و با تأسی به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله مرتباً به آینه نگاه می کرد، محاسن شریفش را شانه می کرد. علاوه بر عطر ذاتی که داشت، خود را معطر می کرد و لباس تمیز می پوشید؛ این کارها را انجام می داد. یکی از شاگردانش می گوید من که سال ها از محضر استاد تلمذ می کردم، غیر از تمیزی و ظاهر آراسته از ایشان چیزی ندیدم. یک روز در پاسخ یک سؤال شرعی به من فرمود، من به خاطر اینکه یقین کنم نمازم را با لباس پاک می خوانم برای نماز لباسی جداگانه دارم که کاملاّ پاک و تمیز است. (3)


1- . ویژه نامه، ص130.
2- . نشریه ی حجره.
3- . به نقل از آیت الله سید نورالدین شریعت مدار.

ص:256

11. شوخ طبعی و بذله گویی

شوخ طبعی آن مرحوم زبان زد عام و خاص بود و یکی از عوامل جذابیّت بیانات ایشان به شمار می رفت. دراین زمینه به بخشی از مصاحبه ایشان با نشریۀ حجره (1) اشاره می شود:

ایشان در جواب این سؤال که مرز طنز و تمسخر و استهزاء چیست، می فرماید: روایات، دال بر این اند که پیامبر صلی الله علیه و آله و امیرالمؤمنین علیه السلام شوخی می کردند. سیره ی علما و اساتید نیز چنین بوده است؛ به گونه ای که اگر از من بپرسند کدامیک از علما اهل شوخی بوده اند، من می گویم کدامشان اهل شوخی نبوده اند. بعد استدلال می کند به بیان پیامبر که فرمود:«انّی لأمزَح و لا أقوَلَ إلا حقّاً؛ من شوخی می کنم ولی غیر از حقّ چیزی نمی گویم» در ادامه به مرز میان طنز و استهزا پرداخته و می فرماید: مرز این است که از خطّ قرمز عبور نکنیم؛ یعنی این طنز و شوخی ها دروغ، غیبت، تحقّیر، تمسخر و استهزای دیگران نباشد و احترام متقابل حفظ شود. همان طور که این نکات در داستان خرما خوردن پیامبر صلی الله علیه و آله و علی علیه السلام که در کتاب (از هر چمن گلی) آورده ام، رعایت شده. داستان این است: پیامبر صلی الله علیه و آله خرماها را که می خورد هسته اش را می ریخت جلوی علی علیه السلام. خرما که تمام شد، به علی علیه السلام فرمود: «یا علی من کثر نواه هو اکول؛ کنایه از اینکه ای علی تو پرخوری! علی علیه السلام در جواب فرمود: یا رسول الله، الأکول من أکل مع ا لنّواه، یعنی پر خور کسی است که خرما را با هسته اش می خورد.

12 .توجه و کمک به خانواده

موقعی که از نجف به شوشتر می آمد، کمتر بیرون از خانه می رفت. گفتند شما چرا بیرون نمی روید. فرمود ما در نجف که هستیم به خاطر تحصیل و تدریس غالباً در بیرون از خانه هستیم. می خواهم کمبود محبت ها را جبران کنم و در امورات خانه به خانواده کمک می کرد. قبل از اینکه خداوند سید محمد - پسر بزرگش - را به ایشان عطا کند، دو تا بچه داشته که بیمار بود و می بایست به بدن آنها روغن می-مالید تا صبح بیدارمی مانده و به آنها می رسیده که البته عاقبت هم هر دوشان فوت می کنند. (2)


1- . به نقل از آیت الله سید نورالدین شریعت مدار.
2- .به نقل از آیت الله سید حسن آل غفور.

ص:257

13. ارادت به ساحت مقدّس اهل بیت علیهم السلام

در آن شرایط سخت نجف و مشکلات مالی و معیشتی که داشتند، مجلس روضه می گرفت و در ماه مبارک رمضان افطاری می داد. (1) هم ایشان و هم برادرش - پدر ما - ارادت خاص به امام حسین علیه السلام داشتند؛ به گونه ای که تا مرثیه امام حسین علیه السلام را می خواندند، گریه می کردند و دیگر نمی توانستند مطالبشان را ادامه دهند. (2) حجت الاسلام سید مهدی طباطبایی - پدر سیدمحمدحسین طباطبایی حافظ خردسال قرآن کریم - خاطره ای را از استاد چنین بیان می کند: یکی از چیزهایی که در تدریس آیت الله آل غفور، بنده و محمد حسین دیدیم و برای ما درس عملی بود، این بود که به مجرّد ذکر مظلومیت اهل بیت علیهم السلام حین درس یکدفعه می زدند زیر گریه به گونه ای که دیگر نمی توانستند درسشان را ادامه دهند. البته چون محمد حسین ما خردسال بود، برای اینکه چندان روحش آزرده نشود و آثار منفی به او نگذارد، آرام آرام اشکش را پاک می کرد، مطلب را عوض می کرد و یک مطلب خنده داری می گفت و ایشان واقعاً مصداقی از {هو أضحک و أبکی} بود؛ یعنی دارد می خنداند و می گریاند. (3)

14. مهمان نوازی

اخلاق عجیبی داشت. در ایامی که هوا گرم بود و من و سید محمدحسین خدمتش می رسیدیم، با آن کهولت سن و کسالتی که داشت، برای ما چای یا هندوانه یا خربزه می آورد. و خودش قاچ می کرد و به ما می داد. هرچه اصرار می کردم من این کار را بکنم، اجازه نمی داد. گاهی هم که بر اثر کسالت، درس محمد حسین را تعطیل می کرد، بعداً که خوب می شد، خودش اطلاع می داد و ما دوباره می رفتیم و ایشان همان طور پذیرایی می کرد. جالب تر اینکه با آن همه مشغله ای که داشت، کودک هفت ساله ای را پذیرفت که نزدش درس بخواند. و جالب تر ازآن اینکه برای اینکه به محمد حسین شخصیت بدهد، همان جزوه های اخلاقی را که به دانشجویان می داد به ایشان هم می داد و می فرمود آنها را مطالعه کن. او هم نمی-گفت اینها برای من سنگین است؛ یعنی اعتماد و احترام طرفینی بود.


1- .ویژه نامه، ص97.
2- . به نقل از سید محمد مهدی طباطبائی.
3- .به نقل از فرزند ارشد ایشان.

ص:258

آری ویژگی های ارزشمند اخلاقی فوق بود که توانسته بود از آن مرحوم، عالمی چند بعدی و جامع الاطراف بسازد که بتواند در عصر دیجبتال و مدرنیته که عصر انفجار افکار و عقاید و مکاتب گوناگون است، اسلام را به صورت علمی و عینی به مردم معرفی کند و در سایه سار آن، مشکلات اجتماعی و روحی و روانی آنها را حل نماید.

فرزندان

آن مرحوم در سال 1337 ﻫ.ش با یکی از سلاله های زهرا علیها السلام وصلت نمود و میوه ی پرثمر آن پنج پسر و سه دختر بود که دو تن از پسران ایشان در کودکی از دنیا رفتند، اما سه پسر به نام های:

حجت الاسلام والمسلمین حاج سید محمد آل غفور مسؤل اعزام نخبگان دفتر تبلیغات

سید احمد آل غفور، مسؤل مرکز مطالعات و پژوهش حوزه

و سید محمود آل غفور، مهندس الکترونیک در سازمان هواپیمایی کشور و سه دختر از ایشان به یادگار مانده است.

لازم به ذکر است یکی از دامادهای ایشان (حجت الاسلام سید مصطفی آل غفور) مسؤل کتابفروشی دارالشفا، و روحانی می باشد.

رحلت غم انگیز

آن مرحوم در تاریخ 15/9/1387 ﻫ.ش برابر با ششم ذی الحجه 1429 ه-.ق در روز جمعه بعد از 70 سال عمر با برکت به لقای معبود خویش شتافت و همه ی دل ها را غمگین خویش نمود که تشییع جنازه ی باشکوهش را برخی از مراجع عظام تقلید و نمایندگان برخی بیوت و علما و بازاریان و شاگردان و اقشار مختلف مردم همراهی می کردند و بعد از طواف به دور ضریح مطهر کریمه ی اهل بیت فاطمه معصومه علیها السلام و خواندن نماز بر پیکر مطهرش توسط حضرت آیت الله العظمی صافی گلپایگانی در قبرستان شیخان به سمت قبله همجوار قبور پدر و مادر آیت الله العظمی فاضل لنکرانی به خاک سپرده شد.

عاش سعیداً و مات سعیداً. روحش شاد و یادش گرامی باد.

بعد از ارتحال ملکوتی ایشان، پیام تسلیتی از سوی آیت الله سید محمد تقی حکیم از علمای برجسته ی خوزستان مقیم تهران خطاب به فرزند ارشدشان ارسال گردید که متن آن چنین است:

ص:259

بسم الله الرحمن الرحیم

العلماء باقون مابقی الدهر

این جانب فقدان آن عالم ربّانی را به بیت محترمشان به ویژه فرزند برومند ایشان حجت الاسلام سید محمد آل غفور تسلیت عرض می کنم و برای آن فقید سعید همجواری با اجداد طاهرینش و برای بازماندگان، صبر و اجر مسألت می نمایم.

سید محمد تقی حکیم

نیز مجالس مختلف ترحیمی از جمله در مسجد امام حسن عسکری علیه السلام منعقد گردید و خطباء و گویندگان در مورد سجایای اخلاقی ایشان سخن گفتند. با این شعر سخن را به پایان می بریم:

در چهره ی تو نور خدا می دیدیم

این آینه را چه با صفا می دیدیم

در سینه، گل محمدی وا می شد

هرگاه تبسم ترا می دیدیم

شاعر: سید محمدجواد شرافت

منابع

1. سایت ویکی پدیا.

2. معارف و معاریف.

3. ویژه نامه.

4. نشریه ی حجره، که با همکاری جمعی از طلاب جوان منتشر می شود. شماره 17 و 18 بهمن و اسفندماه 1383.

5. نشریه شریعت، گاهنامه انجمن فقه و مبانی حقّوق اسلامی دانشگاه قم، شماره اول، بهمن 1384.

6. امام خمینی در آیینه اسناد، ج2، ص59.

7. دست نوشته های آن مرحوم.

8. مصاحبه با دوستان و شاگردان آن مرحوم.

9. شجره طیّبه یا برگی از تاریخ خوزستان، نوشته سید محمد جزائری.

ص:260

ص:261

آیت الله سید محمد تقی وحیدی بهسودی (ره) / سیدمحمد حیدر فاضلی (حاجی زاده بلخابی)

اشاره

تولد و پیشینۀ خانوادگی

شهرستان بهسود از توابع ولایت میدان وردک، و از دیرباز به عنوان جزوی از مناطق شیعه نشین و عالم خیز در کشور افغانستان مطرح بوده است. علما و دانشمندان نامور و مشهوری از این خطه برخاسته اند. سال1329، سبزدرخت کجاب، حصۀ دوم بهسود از ولایت میدان وردک، پذیرای قدوم فرزندی شد که پدرش او را سیدمحمدتقی نامید.

پدر وی مرحوم حجت الاسلام و المسلمین سید اسماعیل آخوند از علمای منطقه بود و در صرف و نحو و ادبیات عرب تبحر زاید الوصفی را داشت؛ به گونه ای که در دهه شصت و هفتاد شمسی که در حوزه علمیه قم حضور داشت، مهارت و استادی وی کاملاّ مشهود بود و در بحث ها و مناظره ها، گوی سبقت را نسبت به بسیاری از علما، از آن خود می نمود.

ص:262

نسب سیادت این خانواده، به شاه یحیی قلندر می رسد. و نسب شریف شاه قلندر از طریق زید شهید، به امام سجاد و امام حسین: می رسد. (1) امروزه حرم و بارگاه این سید جلیل القدر در منطقۀ میدان وردک - که در اطراف کابل واقع است - محل التجا و زیارتگاه عموم مردم است.

تحصیل در بهسود

مرحوم آیت الله وحیدی (ره) در شش سالگی، دروس مقدماتی و ادبیات عرب را از محضر پدر آموخت. والد عالمش که در سالهای زندگی تلخ و دشوار افغانستان آب دیده و مقاوم شده بود، تلاش مضاعف خود را بر آن داشت تا فرزندانش، خصوصاً فرزند کوچکش، سید محمد تقی، دروس را به طور مطلوب یاد بگیرد و ملکه ذهن و وجودش شود. پدر، وی را با جدّیت آموزش می داد و به تعلیم می گرفت و از همان عنفوان نوجوانی این مثال اصیل را به او گوشزد می نمود که:« الدرس حرفٌ و التکرار الفٌ».

در کنار تاکید و تلاش پدر در امر تحصیل فرزند، جد و جهد و در عین حال استعداد سرشار سید محمد تقی نیز مزید بر علت شد تا ایشان در همان اوان کودکی، مورد تشویق و تمجید بزرگان علمی آن دوران قرار گیرد؛ به گونه ای که خود ایشان در خاطراتش می آورد:« روزی در یکی از روستاها با پدر به محضر یکی از علما رفته بودیم. آن عالم بزرگوار، از من سوال کرد، چه می خوانی؟ گفتم صمدیه. از من چند سوال صرفی و نحوی نمود، با اطمینان تمام سوالات را جواب دادم. آن عالم بزرگوار، بسیار خوشش آمد و مرا مورد تشویق قرار داد».

مرحوم استاد وحیدی، در بارۀ خاطرات تحصیل در نزد والدش می گفت:« صرف و نحو را در نزد پدر آن چنان خوب خوانده بودم که لغتی از قرآن نبود که به من گفته شود و من از لحاظ صرفی و نحوی، آن را حلاجی و تجزیه و ترکیب نتوانم کرد».

معلم مکتب خانه

طبق قانون دولت، در سال های تحصیل در نزد پدر، در کنار دروس حوزوی، بالاجبار باید در مدارس دولتی نیز مشغول تحصیل می شد و چون ایشان در خانه، نزد پدر دروس ابتدایی، از قبیل


1- . سرسلسله اکثر سادات در افغانستان به این چهار سید و عالم جلیل القدر می رسد: میرسید علی یخسوز، میرسید علی ولی بلخاب، شاه برهنه، شاه یحیی قلندر.

ص:263

خواندن، نوشتن، حساب و ریاضیات را آموخته بود؛ دروس مدرسه برای وی بسیار سهل و آسان بود. لذا به گفتۀ همه هم سن و سالانش، وی در مدرسه به جای معلم تدریس می کرد و مطالب درسی مکتب را به دانش آموزان درس می داد.

ذهن سرشار و هوش و ذکاوت وی، پدر را بر آن داشت تا او را برای ادامه تحصیل نزد استادان پرتوان آن زمان فرستاده و از محضر آنها تلمذ نماید؛ لذا برای فراگیری مغنی و جامی، نزد شیخ خان علی خواتی رفته و مدتی شاگرد آن استاد فرهیخته شد.

هجرت به کابل

برای سید محمد تقی، کم کم زمان آن رسیده بود تا برای علوم اهل بیت علیهم السلام از دیار خود به سوی شهر کابل کوچ نماید و از محضر اساتید بزرگ پایتخت مستفیض گردد.

در این اوضاع و احوال، پدر از لحاظ مادی در مضیقه بود و پولی نداشت تا به فرزندش بدهد تا برای او خرج و مخارج زندگی در کابل فراهم آید؛ لذا به فرزند پیشنهاد می کند شش ماه نماز استیجاری، برای تو می گیرم. آن را بخوان و پولش را صرف تحصیل در کابل نما. فرزند نیز قبول می کند و نماز استیجاری را می گیرد و وارد شهر کابل شده توسط بعضی از دوستان و ارادتمندان، در مسجد غزنی چی ها، اتاقی فراهم می آورد و به تحصیل خود ادامه می دهد.

اساتیدکابل

استاد وحیدی، درس لمعه را نزد حجت الاسلام و المسلمین، مرحوم حاج آقای فاضل بزرگ و بعدها نزد آیت الله العظمی واعظ بهسودی (ره) شروع می کند و درس فلسفه را نزد آیت الله عالم خاک آغه (ره) مشغول می شود. حاشیه ملاّ عبدالله را نیز نزد اساتید آن زمان فرا می گیرد.

از دیگر اساتید ایشان، مرحوم آیت الله ناصر است. جد و جهد و تلاش ایشان به حدی بوده که خودش می گوید:«در زمستان بسیار سرد کابل، مجبور بودم فاصله بسیار زیادی را پیاده طی نمایم تا از محضر آیت الله ناصر استفاده نمایم. چرا که گرفتاری های اجتماعی آیت الله ناصر بسیار زیاد بود. وقتی از ایشان خواستم تا درسی را پیش ایشان بیاموزم، فرمود من تنها بلافاصله بعد از نماز صبح وقت دارم، آن هم برای نیم ساعت، و الا می روم دنبال مشاغل و گرفتاری هایی که دارم. اگر در این ساعت می توانی بیایی، بیا و الا وقت ندارم. من هم که تلاش و کوششم این بود که درس ها را خوب

ص:264

و کامل بخوانم، قبول کردم و مجبور بودم، نیم ساعت قبل از اذان صبح بلند شوم و پیاده به طرف مسجد آیت الله ناصر (ره) حرکت کنم تا در موعد مقرر سر درس برسم.»

مرحوم آیت الله تقدسی (متوفی 1390ش) از جمله اساتیدی است که مرحوم وحیدی چند صباحی از درس رسائل ایشان استفاده نموده است. آیت الله تقدسی در خاطراتش در مجلس ختم آن بزرگوار در مدرسه محمدیه کابل این چنین عنوان کرد: « وقتی او پای درس من آمد، دیدم بحر موّاج علم است و استعداد سرشار دارد؛ تخلص او را بنده انتخاب کردم. اول عندلیب بود. گفتم این تخلّص در شأن شما تناسب ندارد. خوب است تخلص شما آقای وحیدی باشد؛ یعنی وحید و یگانه در علم اصول، وحید در علم فلسفه، در ادبیات، در فقه و در تمام علوم متداول.

مدرسۀ علمیه محمدیه کابل

تقریباً پنج سال از ورود مرحوم استاد وحیدی به کابل می گذشت که به کوشش و تلاش حضرت آیت الله العظمی واعظ(ره) مدرسه محمدیه کابل افتتاح شد و اولین کرسی تدریس در آن مدرسه به صورت مدرن و امروزی در کابل به وجود آمد. مرحوم وحیدی، از جمله شاگردان ممتازی بودکه در این مدرسه مشغول تلمذ و در عین حال تدریس شد.

در این مدرسۀ مبارکه بود که زمینه استفاده از محضر استاد بزرگوار حضرت آیت الله واعظ (ره) فراهم گشت و او با استعداد و تلاش علمی و ورعی که از خود نشان داد، بهترین شاگرد آن بزرگوار به حساب آمد. گرچه علاقه و احترام یک طرفه نبود، استاد بزرگوارش نیز به عنوان یک استاد دلسوز او را همیشه مورد تفقد قرار می داد.

تقوی و ورعی که استاد عظیم الشأن بارها و بارها از شاگرد کم سن وسالش دیده بود، او را به عنوان پیش نماز در مسجد مدرسه به جای خودش منصوب کرد.

به گفته مرحوم استاد وحیدی، وقتی استادم برای ضرورتی خارج از کابل بود، آقای واثق که فزرند بزرگ آقا مسئولیت مدرسه را بر عهده داشت، بنده را به عنوان پیش نماز مدرسه منصوب می کرد.

حجت الاسلام والمسلمین سید محمد سرور امینی (ازشاگردان ایشان) می گوید:«آقا نظر و توجه خاصی نسبت به ایشان داشت که بیانگر فضل و علم او بود.مرحوم پدرم حجت الاسلام والمسلمین حاج سید قاسم امینی(وکیل امام راحل و برخی مراجع) از آیت الله وحیدی ذکر خیر می کرد و می گفت تنها کسی که جای حضرت آیت الله واعظ را از لحاظ علمی، تقوا و تواضع پرخواهد کرد، استاد وحیدی

ص:265

است. وقتی در قم خدمتشان رسیدم و تعبیر پدر را یادآور شدم، از روی تواضع فرمود: (استغفرا الله) اگر خدا او را از ما نمی گرفت به تعبیر همۀ علما، ایشان تنها کسی بود که خلاء و جایگاه علمی حضرت آیت الله واعظ را پر می کرد.

سید قاسم امینی نقل کرده: در بیمارستان علی آباد کابل بستری بودم. چند عالم و سید بزرگوار به عیادتم آمدند. در آن موقع یازده ساله و بچّه طلبه ای بیش نبودم. دیدم استاد وحیدی در معیت استادش حضرت آیت الله واعظ، برادر استادش سید جعفر و فرزند استاد، سید جان به بیمارستان آمده اند و عیادت و غریب نوازی نمودند. الان که بیش از پنجاه سال از عمرم می گذرد، اگر در بیمارستان بستری شوم، شاید کسی به عیادت نیاید! امّا آن عالم فرزانه با قلب رئوف و بزرگواری که داشت، جریان بستری شدن یک پسربچۀ غریب و بیمار را با استادش در میان می گذارد و به بیمارستان می آیند و آن گونه مرا مورد لطف و نوازش قرار دادند.

تدریس در کنار تحصیل

آیت الله نوری کابلی (1) در بارۀ آن سال ها می فرماید:«از ویژه گی های استاد وحیدی تقوای بالای ایشان در دورۀ جوانی است که او را در بین طلبه ها ممتاز ساخته بود. او از معنویت و نورانیت خاصی برخوردار بود. طلبه ای بود در حدود سن بیست سال، که بعد از اساتیدش در مدرسۀ محمدیه درس می داد که جمع زیادی در آن شرکت می کردند. ایشان خیلی اهل کار وتلاش و زحمت بود. گذشته از این که نزد آیت الله واعظ، کفایه می خواند، در همان سنین بیست سالگی تدریس نیز می کرد. برای عده ای از طلاب مقدمات، سیوطی، معالم و... را درس می گفت. شروع دروس حوزوی ما با ایشان بود. صرف میر، عوامل و هدایه، صمدیه، قسمتی از سیوطی و معالم را نزد ایشان خواندم که دیگر این درس ها را نزد کسی نخواندم.»

سال های 52 یا 51 بود که درس مکاسب را شروع می کند. از دوستان طلبه می شنود که استادش حضرت آیت الله واعظ (ره) فرموده است، من امسال درس کفایه را شروع می کنم و این آخرین باری است که کفایه را تدریس می نمایم و دیگر کفایه را تدریس نخواهم کرد.


1- . از شاگردان ایشان در دوره جوانی در کابل؛ آیت الله نوری کابلی فعلا از اعضای برجسته دفتر حضرت آیت الله وحید خراسانی است.

ص:266

شوق خواندن درس کفایه در محضر استاد، وی را بر آن داشت که در درس کفایه شرکت کند. کمر همت را بست و مشغول تلمذ از محضر استادش شد. چنان خوب درس می خواند که نه تنها مورد تحسین استادش قرار می گرفت، بلکه بیست و چند نفری که در نزد استاد تلمذ می کردند، وی را به عنوان استاد هنگام مباحثه انتخاب کردند و دلیل آنها نیز این بود که شما نکته های کلام استاد را بسیار خوب یاد می گیرید.

شیرینی مطلب

حجت الاسلام والمسلمین سید یوسف موسوی ورسی، از شاگردان ایشان، به نقل از استادش خاطره ای را نقل می کند که در سال های تحصیل و تدریس در کابل، از میان هفتاد، هشتاد تن از طلاب مدرسه محمدیه که نزد آیت الله واعظ درس می خواندیم، بنده مبصر بودم. روزی در موضوعی علمی، همه یک نظر و بنده نظر دیگری داشتم. نزد استاد رفتیم. طرح بحث صورت گرفت. استاد حقّ را به بنده داد که شرینی آن مطلب هنوز در کامم هست.

بر مسند خطابه

از ویژگی های بارز مرحوم آیت الله وحیدی از عنفوان جوانی، تبحر و کوشایی ایشان در امر مهم تبلیغ و وعظ و خطابه بوده است. وی در سن بیست سالگی، از خطبای بنام شهر کابل بوده و به شیوۀ قدما، که سبکی حماسی و بلیغ و مهیج داشته اند، سخن می گفته است.

محقّق و مدرس سطوح عالی و حکمت حوزۀ علمیه قم، استاد هاشمی نژاد بلخابی که از دوستان ایشان محسوب می شود، می گوید:«شأن مرحوم آیت الله سید محمد تقی وحیدی بیشتر شأن درسی و تدریسی بود. در کابل هم به عنوان مدرس و در کار خطابه و تبلیغ به عنوان خطیب سرشناس مطرح بود. خطیب سنتی که می توان گفت ایشان بیانگر سبک خطابه در کابل بود که در آن شهر خطابه خیلی اهمیت داشته است. کابل خطیبان بزرگی داشت. ایشان نمایندۀ آن سبک سنتی و حماسی بود که در این روش، منبری با شدت و پشت سر هم کلمات را ادا می نماید. خطابه خطبای کابل به همین سبک بود؛ مانند مرحوم آقای مصباح، آقای مجاهد و دیگران کابل در آن دوره خطیب و عالم زیاد داشته است. ایشان از آن نسل و عالم صاحب فضایل اخلاقی و دارای معنویت ویژه بود.»

ص:267

قدرت علمی

از ویژگی علمی و تحصیلی مرحوم آیت الله استاد وحیدی این بود که تا کاملاّ مسلط به فهم یک متن درسی نمی شد، آن رها نمی کرد.

می کوش به هر ورق که خوانی

تا معنی آن تمام دانی

مرحوم وحیدی، گاهگاهی که از آن دوران یاد می کرد، می گفت: « در آن هنگام که کفایه را در نزد استاد می خواندم، به قدری خوب خوانده بودم که وقتی چشم های خود را می بستم، تمام کفایه و نکات آن یادم می آمد».

خاطره ا ی از استادش

حجت الاسلام والمسلمین امینی به نقل از ایشان می گوید:«در مجمعی که چندصد دانشجوی دانشگاه کابل و عامۀ مردم شیعه و سنی کابل حضور داشتند، کسی از مولوی منصور راجع به آداب شیعگی و وضو به طریق این مذهب سؤال نمود. او با صراحت و جسارت گفت شیعه چنین و چنان است و وضویش کاملاّ باطل است!

مرحوم حضرت آیت الله واعظ از روی احساس مسؤولیت بحثی علمی و فقهی را با مولوی مطرح نمود و مجلس یکپارچه گوش فرا می دادند که سرانجام این مناظره به کجا می انجامد. پس از مدتی مولوی منصور چنان عاجز، بی برهان و بی دلیل شد که حقّ را به آیت الله واعظ داد و گفت هرچه آقای واعظ بفرمایند، درست است! نتیجه آن محفل و پیروزی آن فقیه شیعه بر عالم سنی مذهب، مثل توپ در کابل پیچید به ویژه اینکه بسیاری از مستمعین را دانشجوها تشکیل می دادند و خبر به مطبوعات هم کشیده شد.»

هجرت به قم

دوران تحصیلی در مدرسه محمدیه کم کم رو به پایان بود و ایشان به پیشنهاد استادش آیت الله واعظ، راهی ایران شد.

ص:268

عطش علم خواهی، این عالم عامل را در سال 1355 وارد حوزۀ جهانی قم مقدّسه نمود و ایشان با ورود به حوزۀ علمیه قم و درک محضربزرگان علم و فقاهت، فصل جدیدی در زندگی علمی و معنوی اش رقم خود و تاریخ روشنی را برایش ترسیم نمود.

نمرۀ بیست

ایشان در خاطره ای نقل می کند:«وقتی وارد حوزۀ علمیۀ قم شدم و خواستم برای شهریه امتحان بدهم، قرار شد نزد استادی کفایه را امتحان بدهم، مشغول خواندن مطلبی در کفایه شدم. یک صفحه کامل خواندم، استاد ممتحن نگاهی به من کرد و هیچ نپرسید و سپس در ورقه امتحان من، نمره بیست را گذاشت. نمره را آوردم نزد دفتر دار، این نمره را به همه نشان می دادند که یک فرد افغانی از این استاد ممتحن نمره بیست آورده است، آن هم از درس کفایه!».

اساتید قم

این عالم جلیل القدردر طی سال ها تلاش و مجاهدت علمی، از میان سایر آیات عظام، بیشترین بهره را از محضر اساتید بنام دروس خارج فقه و اصول همچون مرحوم آیت الله میرزا جواد آقاتبریزی و حضرت آیت الله وحیدی خراسانی برد و از خرمن علم و فضل آن استوانه های علم و فقاهت، استفاده های شایانی کرد.

بر کرسی تدریس

ایشان از همان ابتدای ورود به ایران، همت بر آن گماشت تا کلاس تدریس خود را نیز رها نکند و با راهنمایی های دوستان، در مدارس الوندیه و شهابیه آن دوران مشغول تدریس شد.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، روزگار بر همین منوال بود و در کنار شرکت در دروس خارج فقه و اصول، در مدارسی چون جامعة الزهراء و شهیدین مشغول تدریس شد. با بازگشایی مدرسه حضرت آیت الله گلپایگانی (ره) کلاس تدریس کفایه، رسائل و مکاسب ایشان شروع شد و با توفیق خداوند، توانست دو دوره کامل کفایه را از ابتدا تا انتها تدریس نماید و سومین بار نیز تا نیمه پیش رود.

ص:269

حجت الاسلام والمسلمین آقای زکی از آشنایان و ارادتمندان ایشان می گوید: «همان طور که حیات و وجود موجودات و گیاهان بستگی به آب دارد {وجعلنا من الماء کل شیء حی} اگر عالم نباشد، انسان ها نیز می میرند؛ وجود ایشان برای مردم مثل آب حیات بود».

قم که آمد و درس خارج شروع کرد، دیگر نیاز نبود کفایه را تدریس کند. چون علم را از آیت الله واعظ گرفته بود. زبان و بیان و تفسیرات و شرحی که آیت الله واعظ در آن ممتاز بود. الان که سی سال است در ایران آمده ام مثل آیت الله واعظ را ندیده ام. بیان او عیناً بیان و علم آقا بود. مثل درس کفایه او پیدا نمی شود.

حجت الاسلام والمسلمین سید محمد سرور امینی (از شاگردان او) می گوید: «در درس ولایت فقیه ایشان شرکت می نمودم. واقعاً درس عمیق و تحلیلی بود و آن مباحث را به زیبایی مطرح می نمود و می فرمود این مباحث را از استادمان حضرت آیت الله میرزا جوادآقا تبریزی دارم. جزوه هم می داد. این درس که مصادف شده بود تقریباً با ایام بیماری استاد، خدا خدا می کردیم که ایشان سلامتی خودشان را بازیابد و ما از وجود علمی ایشان محروم نشویم».

حجت الاسلام والمسلمین سید یوسف موسوی ورسی (از شاگردان) نیز می گوید:

«بیش از ده سال با آیت الله وحیدی ارتباط و افتخار شاگردی او را داشتم. از لحاظ درسی بدون اغراق، کفایه را به قدری مسلط بود که وقتی شروع به تدریس می نمود، هیچ گاه تأمل و مکث در وسط مطلب نداشت و بسیار مسلط بود. شاید ما حمد را به آن روانی که ایشان عبارات کفایه را تدریس می کرد، مسلط نباشیم.

تا جایی که در خاطر دارم سه دوره جلدین کفایه تدریس کرد و مثل برخی اساتید، جایی را نینداخت. هر دوره، سه سال طول می کشید.آیت الله وحیدی در افغانستان هم مدرس مسلم و مسلط بود که آیت الله سید علوی سرخ جوی بامیانی از زمره شاگردان افغانستان ایشان به حساب می آید که فی الحال کرسی درس خارج دارد.

* ایشان که از شاگردان برجستۀ مرحوم حضرت آیت الله واعظ کابلی بود، برخی نکات درسی را که در شروح نبود از قول مرحوم استادش آیت الله واعظ نقل می کرد.

ص:270

دوچیز انسان را زمین می زند

* یادم هست استاد آیت الله وحیدی روزی فرمودند دو چیز انسان را زمین می زند: «خودبینی» و «کم بینی»، و بعد افزود، شروح دروس استادمان آیت الله واعظ را از افغانستان با خود آورده بودم. آن موقع گفتم شروح زیادی چاپ شده است و شاید نیاز به چاپ این ها نباشد. بعدها فهمیدم که باید چاپ می نمودم و متوجه شدم عدم چاپ آن ها به خاطر «کم بینی» بوده است.

از خصایص استاد وحیدی این بود که نسبت به همه دعای خیر داشت و تکیه کلامش این بود که خداوند عاقبت ما را ختم به خیر گرداند؛ که واقعاً هم عاقبت به خیر شد.

فعالیت های جهادی

کودتای کمونیستی در افغانستان، علما و دانشمندان را بر آن داشت تا در پرتو تشکل حزبی، به کمک مجاهدین افغانی بشتابند. این رویداد با دعوت جمعی از علمای افغانی از جمله مرحوم وحیدی، از دانشمند فرهیخته حضرت آیت الله محسنی از سوریه به ایران رخ داد.

حزب حرکت اسلامی افغانستان تاسیس شد و ایشان در تاسیس حزب و کمک و جمع آوری کمک های مردمی نقش بسزایی داشت و با نفوذی که در بین مردم افغانی داشت، از پایه های اساسی حزب به حساب می آمد و با وجود اینکه هیچگاه به عضویت شورای مرکزی منصوب نشد و با وجود اصرار دوستان حتی برای یک بار در شورای مرکزی حزب حرکت قرار نگرفت، اما تاثیر مهم ایشان در ترویج این حزب کاملاّ مشهود بود.

بعدها با اصرار دوستان خصوصا شخص آیت الله شیخ آصف محسنی، رییس شورای روحانیت شد و وظیفه جمع آوری و سازمان دهی کمک های مردمی به مجاهدین و مناطق جنگزده را به عهده گرفت.

سال 1372 برای حضور در افغانستان وارد این کشور شد و مورد استقبال رهبران جهادی اعم از شیعه و سنی قرار گرفت. چهره علمی و روحیه جذاب و دلنشین وی مقامات دولتی را بر آن می داشت تا از او در جلسات فرهنگی و سیاسی دعوت شود و به عنوان سخنران، ایفای وظیفه نماید. اما شرایط جنگی و خفقان آن دوران سبب شد تا آن عالم مجاهد با وجود اصرار مقامات دولتی و سیاسی

ص:271

سنی و شیعه از جمله برهان الدین ربّانی رییس جمهور وقت، به ایران بازگردد و در ایران به کارهای تدریس مشغول شود.

با خروج طالبان از کابل و تشکیل دولت جمهوری اسلامی افغانستان باز عزم جدی برای رفتن به وطن و خدمت به مردم افغانستان، برای وی حاصل شد و در این سال های اخیر پس از پایان دروس ایران به افغانستان سفر می کرد و در مدرسه محمدیه جمال مینه کابل - مدرسه ای که روزگاری را در آنجا مشغول تحصیل بود - تدریس را شروع می کرد و رونق مدرسه را می افزود.

منبر و خطابه

شوق و اشتیاق ایشان به منبر و خطابه، در کنار احساس وظیفه، از او یک سخنران چیره دست و ماهر ساخته بود.

اندیشۀ وظیفۀ شرعی روحانیت، بارها و بارها او را بر آن داشت که حتی در مجالسی که از لحاظ شأن اجتماعی در حد نازلی بود، حضور پیدا کند و به وعظ و سخنرانی بپردازد. هنگامی که به وی ایراد و اشکال می شد که شما نباید در مجالسی که شأنتان اجل از آن است حضور پیدا کنید؛ می گفت وظیفه شرعی، شأن و منزلت اجتماعی نمی شناسد. حداقل در این گونه مجالس روایتی خوانده می شود؛ این خود یک ارزش است. شاید موجب ثوابی شود و شاید وظیفه شرعی ساقط گردد.

تاکید بر ترویج اسلام و مبانی اسلامی با سخنرانی، وی را بر آن داشت که در طول سال، پنجشنبه و جمعه در شهرهای مختلف در بین برادران ایرانی و یا مهاجرین افغانی به تبلیغ و ترویج دین بپردازد.

شیوایی سخن و نغز بودن کلام وی سبب شده بود تا همیشه مجالس وعظ و سخنرانی ایشان مملو از جمعیت بوده وطرفداران پرو پا قرصی داشته باشد.

شهرت زاید الوصف ایشان در بین مهاجرین افغانی و انصار ایرانی، مهاجرین خارج از ایران را بر آن داشت که از ایشان حتی در کشورهای اروپایی از جمله انگلستان و استرالیا دعوت نمایند تا علاوه بر استفاده از سخنرانی، در جلسات پرسش و پاسخ و گفت و گوهای کلامی و دینی حضور بیابد و بخصوص جوانان از محضر ایشان تلمذ نمایند.

پژوهشگر و مدرس سطوح عالی حوزه استاد هاشمی نژاد بلخابی، در خصوص سفرهای تبلیغی ایشان می گوید:«سفری به استرالیا داشتیم؛ در سیدنی در مرکز اسلامی نبی اکرم صلی الله علیه و آله. سال بعد از ما

ص:272

ایشان آنجا رفته بود. به همین خاطر تعلق خاطر بین ما ایجاد شد. مهاجرین کویت محفل بزرگی در محرم دارند. چهار هزار نفر از جمله رجال و شخصیت های غیر افغانی هم شرکت می کنند. سفیرو اعضای سفارت می آیند. دوست داشتند که چهره ای مطرح، دعوت شود. با ایشان تماس می گیرند، قم تشریف نداشت، بعد به سراغ ما آمدند. این، کاشف از آن بود که ایشان شناخته شده بود.

از باب اتفاق، سفری تبلیغی به لندن داشتیم. سفر دوم بنده بود. حدود هشت نفر با هم بودیم. در جمع ما آیت الله وحیدی شخصیت برجستۀ جمع محسوب می شد. البته سخنرانان خوبی در آن جمع بودند مثل مرحوم حاج آقای احسانی، که چهره ای علمی و شناخته شده بود. آقا زاده آیت الله رییس، آقای میرزایی جاغوری (امام جمعه جاغوری)، آقای حجت و شیخ زاده و... از علما و فضلا بودند. ایشان در این مجموعه، چهره ای وزین و سنگین محسوب می شد. نمازها کلا پشت سر ایشان برگزار می شد. پشت سر ایشان حرکت می کردیم. در مجلس، قبل از ایشان کسی دهان به سخن باز نمی کرد. سخن نهایی را ایشان می گفت.

از ایشان بسیار تجلیل می شد. در انگلستان جلسه بزرگ افغانی ها در لندن برگزار می شود. در شهرهای دیگر به خاطر وجود مهاجرین، بقیه آقایان به شهرهای دیگر فرستاده شدند. ایشان به خاطر جایگاهی که داشت در لندن نگه داشته شد.

لندن در اروپا جایگاه ویژه ای دارد که بزرگترین مراکز اسلامی در آنجاست و مراسم مهم مذهبی در آنجا برگزار می شود. مؤمنین از دیگر کشورهای اطراف سعی می کنند در محرم آنجا بیایند و استفاده کنند. بزرگترین خطبای ایران هم در آنجا دعوت می شوند. از کشورهای عربی هم زیاد می آیند.

آیات و مراجع تقلید، دفاترشان فعال است. مؤسسه ای از طرف آیت الله سید محمدرضا گلپایگانی سی سال پیش درآنجا تأسیس شده است که نماز جمعه لندن در آن برگزار می شود. مؤسسه آیت الله خویی نیز که خیلی معروف است و در سازمان ملل متحد به ثبت رسیده و جهانی است، در آنجاست.

خطیبی که در لندن سخن می گوید، خیلی اهمیت دارد. مرکز مراسمات مهاجرین آنجا منزل تاجری شیعی است که تبعۀ افغانستان است. منزل مذکور حدود چهل، پنجاه سال پیش ساخته شده است. این محفل مجلسی ریشه دار و محفل سنتی لندن است و در زمانی که عدۀ کمی شیعه در آنجا

ص:273

وجود داشته، تنها در این مجلس شرکت می کرده اند. امام جمعه لندن و آیت الله دکتر فاضل حسنی میلانی (1) که در لندن درس خارج دارد نیز در آن محفل شرکت می کنند.

فرزند آیت الله خویی و نوۀ ایشان و بسیاری از علما و بزرگان نیز در لندن هستند؛ به حدی که در مراسم رسمی وقتی علما شرکت می کنند، انسان گمان می کند که در حوزۀ علمیه است. مقام معظم رهبری جمهوری اسلامی ایران در آنجا مرکز اسلامی دارد که مرکز بسیار پررفت و آمدی است. حاج آقای شیخ عبدالحسین معزی مسؤل آن دفتر قبل از محرم کلیۀ روحانیت را دعوت می کند و حدود صد و چند روحانی در لندن گردهم می آیند.

در آن شرایط و آن محفل، آیت الله وحیدی منبر می رفت. در کنار این محفل، در جلسه ای که از سوی مهاجرین غیر افغانستانی برگزار می شد نیز ایشان منبر می رفت؛ در منزل خانوادۀ شیعی شهرستانی که مسؤولیت بازسازی حرم ائمه معصومین علیهم السلام را عهده دارد بودند. این خانواده، نسل به نسل متخصص در ساخت و احداث حرم ائمه علیهم السلام، حتی امام رضا بوده اند و در عراق و ایران حضور دارند. خانواده ای عریق، ریشه دار و سنتی که آنها هم صبح ها مراسم داشتند. یادم هست که سرپرست آن خانواده، خود مهندس که از کربلا آمده بود، دربارۀ ساخت و ساز حرم ها صحبت های شیرینی داشت.

مدرس و استاد گرامی حاج آقای رفعتی می گوید: «جنبۀ منبر و خطابۀ ایشان در کنار درس، بسیار مورد توجه مردم بود. چهارشنبه ها که درس اخلاق بود، گاهاً از محضرشان استفاده می کردیم یا در برخی مناسبت های اسلامی، منبرهای معنوی را القا می کرد. زحمت و تلاش داشت و خود نیز اهل سوز و گداز بود.

حجت الاسلام والمسلمین مبلغ: «ایشان که به عنوان خطیبب توانا مطرح بود، تمام آن چه را که برای مردم مطرح می نمود، خود عمل می کرد. انسان کمالات برجسته ای را در وجود او مشاهده می کرد که یکی از آن ها خوش اخلاقی او بود. به حدی که وقتی با او می نشستیم، احساس می شد اخلاق پیامبری در او بود. در جمعی که با ایشان می نشستیم، همه احساس می کردند که او از همه بیشتر مرا دوست دارد، که در سیرۀ پیامبر همین موضوع مطرح است.


1- . نوۀ آیت الله میلانی.

ص:274

روح لطیف

یکی از دوستان ایشان نقل می کند: «یادم هست در لندن درخواست کردیم کتابخانه بزرگ آن شهر که اکثر نسخ خطی و اسلامی در آنجا نگهداری می شود را بازدید کنیم. وقتی رفتیم، روحیات ایشان آنگونه نبود که در چنین فضاهایی مدت طولانی حضور داشته باشد. نیم ساعتی که بود خسته شد و گفت مرا زود برگردانید. و وقتی از آن سفر بازگشت، تأسف می خورده است که ای کاش به این سفر نمی رفتم. به خاطر اینکه انسان بسیار محجوب و اهل مراقبه بود؛ می گفته به حال روحی و معنوی ام تأثیر منفی داشت. محیط اروپا باز است و عالمی شبیه ایشان ولو چشمش به طور اتفاقی به آن مناظر بیفتد..، به این جهت ایشان اذیت شده بود.» (1)

تقوی و خضوع

یکی از خصوصیاتی که ایشان داشت، این بود که همه دوستان، آشنایان و تمام شاگردان و اساتید یا هر کسی که به نحوی با آن عالم فرهیخته در ارتباط بودند، به زهد و تقوی و در عین حال به خضوع و خشوع ایشان اذعان دارند. در برخوردها دیده می شد که در روابط اجتماعی، سلام کردن، و ادب و تواضع، پیش قدم بود.

با یک طلبه جوان یا یک فرد عادی چنان رفتار می کرد که گویا سال ها باهم دوست بودند و نوع برخوردش به گونه ای بود که انسان در همان رابطه اول و شیفته و عاشق اخلاق و منش و خوی خوش ایشان می شد.

زهد و تقوا ایشان زبانزد همه بود. بارها به شاگردان و یا فرزندانش می گفت برای توفیقات زندگی دنیا و آخرت، نماز شب را فراموش نکنید، خودم تا آنجا که بتوانم از این مهم چشم پوشی نمی کنم. یا گاه گاهی که نصایح پدرانه می کرد، همیشه تکیه کلامش این بود که در نماز چند چیز را همیشه از خدا بخواهید؛ عزت، صحت، حکمت. عزت از خداست و عزت را از خدا بخواهید. سلامتی والاترین نعمتی است که خدا به انسان می دهد و علم بالاترین ارزشی است که خداوند به انسان عنایت می کند، چرا که «العلم نور یقذفه الله فی قلب من یشاء».


1- . مصاحبه اختصاصی نگارنده با استاد هاشمی نژاد، مورخه25/4/90.

ص:275

مدرس فرهیخته و خطیب دانشمند، حجت الاسلام والمسلمین استاد شیخ جعفر رفعتی، می گوید: «استاد وحیدی بسیار متواضع، با اخلاق و مجدّ در برنامه های درسی و علمی بود. زمانی که ما در خدمت آن مدرسه بودیم، بسیاری از طلبه ها از کشور افغانستان بودند که دوست داشتند از وجود او استفاده شود. با ایشان آشنایی چندانی نداشتم. به مدرسه که تشریف آورد و سبب نورانیّت مدرسه شد، خیلی مجذوبش شدیم. بسیار با اخلاق و گشاده رو بود. جلسه ای نبود ایشان را ببینیم، اما صحبت نکنیم و روحیه نگیریم.

در مسائل و مشکلات مدرسه و طلاب، یکی از کسانی که بسیار به ما روحیه می داد، خود حاج آقای وحیدی بود. در برنامه های درسی و کلاس ها و امتحانات، منظم، مجدّ و جزو معدود اساتیدی بود که ما نسبت به کلاس ایشان هیچ مشکلی نداشتیم. بلکه بیش از آن مقداری که توقع مدرسه و طلبه ها بود، زحمت می کشید. برای امتحانات و تصحیح اوراق وقت می گذاشت. از همه مهمتر اینکه طلبه ها در این زمان، بیش از همه به یک پدر نیاز دارند. ایشان برای شاگردانش یک پدر مهربان بود. برایشان وقت می گذاشت، مشکلاتشان را گوش می کرد و برای مشکلات ازدواج و کمک مالی طلبه ها، تلاش می کرد.

در جلساتی که ما گاهاً برای اساتید می گذاشتیم، شرکت می کرد و بها می داد و این باعث دلگرمی ما بود. از نظر علمی، درس هایی که در آنجا داشت، شاهد بر این بود که شاگردها راضی بودند و امتحانات دقیق بود. برای درس ها زحمت می کشید و مسلّط بود.

عالمی بود فرهیخته، با اخلاق، متدیّن و دلسوز. نسبت به طلبه هایی از این کشور (افغانستان) که بعضاً محروم و مظلوم اند، ایشان بها می داد و کار می کرد.

حجت الاسلام والمسلمین کاظمی، از شاگردان و همراهان همیشگی: « ایشان در تقوا، اخلاق و تواضع به حدی کم نظیر بود که اگر بگوییم اسوۀ تقوا و اخلاق بود، اغراق نگفته ام.

هیجده سال که در خدمتش بودم، وقتی روزها از درس فارغ می شد با هم تا سر کوچه ایشان می آمدیم. در این مدت کلام بدی از زبانش راجع به احدی نشنیدم. هرچه در عمق مطلب می رفتم، آقا راضی نبود که بدی کسی گفته و شنیده شود.

در بیان، بسیار توانا و پر قدرت بود. در منطق کم نظیر بود. در فقه واقعاً فقیه بود. در اصول خصوصاً کفایتین متخصص بود. خودش گاهگاهی می فرمود، بنده قبل از اینکه وارد سرزمین مقدّس

ص:276

جمهوری اسلامی ایران شوم؛ سی و چهار سال پیش، چنان کفایتین را با عشق و علاقه خوانده ومسلط بودم که از اول جلد کفایه تا آخر جلد دوم را می توانستم در ذهنم مرور کنم.

آیت الله عالم: شخصیتی که در تمام افعال مجسمۀ تقوا شده بود، حرف و حالتش، نشست و برخاستش حساب شده بود. در مسائل انفرادی و اجتماعی. رحمک الله تبارک و تعالی.

تواضع و اخلاق ویژه استاد

حجت الاسلام والمسلمین سید محمد سرور امینی از شاگردان ایشان می گوید: «وقتی با تعابیر رسمی و احترامات مرسوم مثل «آیت الله، استاد معظم و...» که واقعاً در فراخور شأن ایشان بود، او را خطاب می کردیم، از روی تواضع خاصی که داشت، اعتراض می نمود.

یادم هست، بعد از تدریس در مدرسۀ مرحوم آیت الله گلپایگیانی، در مسجد مدرسه نماز را می خواند و بعد پای پیاده – مسیری نسبتاً طولانی- را طی می نمود و به منزل می رفت.

روزهای چهارشنبه، قبل از درس، حدیث جالبی را مطرح می نمود که در واقع درس اخلاق بود و واقعاً چون از ضمیر و لسان پاک ایشان جاری بود و از دل برمی خاست، لاجرم بر دل هم می نشست.

در تواضعش همین بس که معمولاً یکی دو تا از فرزندانش که در درس استاد بودند را اگر می خواست خطاب کند، شما می گفت و با احترام یاد می کرد.

در سال هایی که با ایشان حشر و نشر داشتم، ایشان را کاملاّ از آفت حسادت، غیبت گویی و غیبت شنوی مبرّی و دور دیدم. راضی نبود از عالم و عامی غیبتی گفته و شنیده شود. اگر کسی غیبتی شروع می کرد، فوراً موضوع بحث را عوض می نمود.

بیست و هفت سال است که در حوزۀ علمیۀ قم هستم، از هیچ کس مذمتی راجع به مرحوم آیت الله وحیدی نشنیدم و اگر در حضور شخص یا اشخاصی اخلاقیات حسنه استاد را می گفتیم یا می شنیدیم، همه تأیید می کردند.

اخوی نگارنده، حجت الاسلام والمسلمین حاج سید محمد فاضلی بلخابی که در همسایگی ایشان سکونت دارد، می گفت: «وقتی به زیارت آیت الله وحیدی می رفتیم، خود برای آوردن چای و پذیرایی اقدام می نمود و معطل نمی شد تا فرزندان -که احیاناً اگر بیرون بودند- بیایند. واقعاً تقوا، تواضع و مهمان نوازی ایشان که با همه برخورد رئوفانه و یکسان داشت، ویژه و زبانزد است».

ص:277

حجت الاسلام عالم زاده: «شخصیت آیت الله وحیدی به گونه ای است که انسان می تواند به عنوان اسوه و الگوی خود قرار دهد. علم توأم با عمل، فقیه و خطیب توانا، عالم عامل، شخصیتی که جامع صفات نیکو و متخلق به اخلاق حسنه بود.

هرگاه او را می دیدیم، تواضع را مجسم می دیدیم. همه ارادتمندان، دوستان و آشنایان، این صفات را در وجود او متجلی می دیدند. هرگاه دیده می شد، شخصیتی مشاهده می شد متخلق به اخلاق اسلامی، مزیّن به اخلاق قران و آراسته به سیرۀ اهلبیت علیهم السلام.

وقتی با ایشان به حرم مشرف می شدیم، از عبادت و خضوع و خشوع او لذت می بردیم و نماز واقعی را هنگام اقتدا در نمازش حس می کردیم؛ چون ایشان با تمام وجود گویا خدا را حس می کرد.

تقوای در گفتار و کردار داشت. برخلاف برخی که همین طور حرف می زنند و هر حرفی را می زنند بی جهت و نامناسب و غیر ضروری. ایشان این طور نبود. کلامش حساب شده بود. دو نکته در کلمات او قابل دقت بود. یکی اینکه وظایف اسلامی و انسانی و طلبگی را بسیار تذکر می داد.

دوم، خاطرات بسیار آموزنده ای بیان می کرد.

از میان صفات ایشان، همه اش مثال زدنی است، ولی تواضعش ویژه بود. بر سر همه دست محبت داشت. در عین حال که عالمی برجسته بود، با عامی و طلاب معمولی و ... چنان برخورد می کرد که ایشان را مثل خودش می دانست.

اکثراً به حرم و درس پیاده می رفت. با آنکه وسیله نقلیه داشت و می توانست فرزندی را در خدمت بگیرد اما پیاده می رفت و پیاده بر می گشت.

از جمله صفات قرآنی که در خود پیاده کرده بود، این آیه است:«و عبادالرحمن الذین یمشون علی الارض هونا و اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما». تواضع زیاد و پیاده روی، با آن که ماشین داشت.

خصوصیاتی که در ایشان بود به عنوان عمل صالح باعث شده بود که محبت خاصی در قلوب مؤمنین درباره ایشان ایجاد شود. روز تشییع، پیر و جوان، عالم و عامی چقدر در فراق او گریستند.

ص:278

قالوا سلاما

در شرایط بحرانی کشور و فضای حزب گرایی و افراطی گری، در مجلسی فردی با همدستی فرد دیگر مقدمات جسارت به ایشان را فراهم کرد. اما ایشان هیچ نگفت و طرف را دعوت به آرامش کرد و وقتی دید تأثیر ندارد، بلند شد و به آرامی مجلس را ترک کرد.

آیۀ {والکاظمین الغیض والعافین عن الناس} را در خود پیاده کرده بود. کریمانه و بزرگوارانه از اهانت های احتمالی جهّال می گذشت. اگر از رفتار ائمه علیهم السلام درس نگرفتیم، سیره ی امثال این گونه علما درسی عینی در امتداد سیره اهلبیت علیهم السلام است.

تعبّد و تهجد

از سیرۀ عملی ایشان مراقبت و خشوع و طمأنینه خاص وی در نماز بود. او با غیر زبان؛ یعنی با عمل خود دعوت به خوبی ها و امر به معروف می نمود.

آیت الله نوری کابلی:« اهل تهجد و نماز شب بود. خاطره ای که از ایشان دارم، مربوط به سفری است که- در آن موقع بنده خدمتشان معالم می خواندم- در معیت حضرت آیت الله علاّمه شهید واعظ (ره) و استاد بزرگوار حاج آقای وحیدی به برخی از مناطق بهسود دعوت شدیم. سه چهار شبانه روز در روستاهای مختلفی که مردم آن روستاها آیت الله واعظ را دعوت کرده بودند، در آنجا مردم و علما جمع می شدند، منبر و جلسه وعظ بود. یادم هست شب ها، آیت الله واعظ نماز شبش ترک نمی شد و تنها کسی که پشت سر ایشان بلند می شد و نماز شب می خواند، مرحوم حاج آقای وحیدی بود. بقیه فقط برای نماز صبح بیدار می شدند اما شاهد بودم که او در نماز شب مداومت دارد. ایشان اهل دعا، تهجد و معنویت بود که خداوند آن همه توفیقات را به ایشان داد.»

استاد هاشمی نژاد بلخابی:« درسفر تبلیغی به غرب، رابطه ما با ایشان بسیار نزدیک شد. در لندن سه نوبت نماز جماعت داشتیم که پشت سر ایشان اقامه می کردیم. اهل تهجد و سحر خیز بود. بعد از نماز صبح بسیار طولانی، تعقیبات نماز صبح را داشت و بسیار اهل ادب بود.»

حجت الاسلام موسوی ورسی می گوید: «چهارشنبه ها در ابتدای درس احادیثی اخلاقی به عنوان درس اخلاق مطرح می کرد و از جمله توصیه های اکیدش دربارۀ نماز بود. وقتی نماز او را می دیدیم

ص:279

که چقدر با طمأنینه و با وقار نماز می خواند، معنای واقعی خضوع و بندگی در نماز در مقابل معبود را حس می کردیم.

این فضاها سوز آهش دیده است

ناله های صبحگاهش دیده است

خیز تا ما را نماز آید به دست

یک دو دم سوز و گداز آید به دست (1)

زهد و ساده زیستی

دنبال تنوع گرایی و تجملاّت نبود. در کوچه پس کوچه های خیابان آذر قم که سال ها قبل کهنه منزلی گرفته بود و راه پیاده هم بسیار داشت، تا آخر آن را تبدیل نکرد.

استاد می فرمود، بنده در خصوص مال دنیا به هیچ دفتری رو نینداخته ام و دفترگردی نکرده ام. و می افزود این کار با سیرۀ علما مغایرت دارد. در یکی از مجالس ترحیم ایشان که حجت الاسلام والمسلمین سید ذکی منبر رفت، تعبیر جالبی به کار بردبه این مضمون که:«اوکه وحیدی است، واقعاً وحید و تک بود و بسی ویژگی ها و مزیت داشت که او را ممتاز می ساخت از بسیاری»

دیگر اساتید به شاگردان خود مساعده و شهریه می دادند جز ایشان، با این وجود باز شاگردان خود را داشت. البته در اعیاد و مناسبت ها شاگردان را مورد ملاّطفت قرار می داد. بنده شرمندۀ آنم که خودم را شاگرد آیت الله وحیدی بنامم در حالی که از خرمن علم و عمل او استفاده نتوانستیم و حقّ استادی ایشان را ادا ننمودیم.

دستگیر بینوایان

حجت الاسلام والمسلمین سید حسین احمدی، مؤسس مؤسسه و حسینیه سید الشهدا بلخابی ها که در همسایگی ایشان سکونت داشت، نقل می کرد، مرحوم آیت الله وحیدی باوجود مشغله های علمی، تدریسی و تبلیغی، همواره ایتام و نیازمندان را مدّ نظر داشت و به طور مثال همه ساله، برای صد و پنجاه دانش آموز یتیم لباس تدارک می دید و دست نوازش بر سر آنان داشت.


1- . علامه شاعر و فیلسوف، اقبال لاهوری.

ص:280

برخی از شاگردان

توفیق تدریس در کنار تحصیل، یکی از نعمات والایی بود که خداوند متعال به ایشان عنایت کرد. از همان ابتدای تحصیل شاگردان زیادی داشت به گونه ای که در هر جمعی از طلاب قدیم که می نشست حداقل چند نفری را می یافت که چند صباحی را در نزدش تلمذ نموده و شاگرد وی بودند.

از میان چهره های شاخصی که امروزه در ایران یا در کشورهای اروپایی و یا در افغانستان مسئولیت هایی را بر عهده دارند، به ذکر اسامی چند تن بسنده می کنیم:

حضرت آیت الله نوری کابلی از معتمدین حضرت آیت الله العظمی وحید خراسانی

حضرت آیت الله علوی سرخ جوی بامیانی از اساتید حوزه علمیه قم

حجت الاسلام و المسلمین معلم زاده، از فعالان فرهنگی در کشور هلند

حجت الاسلام عبداللطیف سجادی از فعالان حوزه علمیه خاتم النبیین کابل

حجت الاسلام والمسلمین محقّق زاده از فعالان فرهنگی کابل

حجت الاسلام و المسلمین سید هادی هادی از فرماندهان جهادی و رییس بنیاد فرهنگی رسول اعظم در کابل و وزیر شهدا و معلولین در دولت کرزای و...

تالیفات

در طول حیات با برکت ایشان دست نوشته های فراوانی تالیف شده است که متاسفانه در دوران حیات ایشان به جز کتاب نگرشی بر وهابیت که بر اساس نیاز کشور افغانستان و شرایط فرهنگی و هجمه های بسیار خطرناک و مرموز تالیف نموده؛ کتاب دیگری نمایند به چاپ نرسید است. و نیز کتاب

فروغ ثقلین که به تازگی به چاپ رسیده است.

اخلاق اسلامی

امام زمان (عج) مصلح صالح

الحصول الی کفایة الاصول

تقریرات درس آیت الله سید سرور واعظ بهسودی

تقریرات درس خارج فقه آیت الله العظمی تبریزی (ره)

ص:281

8- جلوه ای از خلافت الهی ( پیرامون شخصیت امام خمینی (ره) در کنگره یکصدمین سال تولد امام (ره).

فرزندان

1. حجت الاسلام والمسلمین دکتر سید محمدحسن وحیدی (متخصص چشم)

2. حجت الاسلام والمسلمین سید محمد حسن وحیدی (فوق لیسانس تاریخ و کارشناسی ارشد علوم قران)

3. حجت الاسلام والمسلمین سید محمدباقر وحیدی (پایان سطح حوزه)

4. سید محمدعلی وحیدی (متخصص امور رایانه)

5. سید ابوالقاسم وحیدی (خردسال)

داماد ایشان نیز سید علی نقی معصومی (استاد حقّوق در دانشگاه هرات) می باشد.

در سخن دوستان و شاگردان

سید هادی هادی(وزیر شهدا و معلولین افغانستان

آیت الله وحیدی چهرۀ فرهیخته، دلسوز ، شناخته شده، چهره ا ی علمی، مبارز، مردمی، خلیق و دوست داشتنی بود. شخصیتی که از آغاز زندگی تا پایانش، درکنار مردم و در خدمت مردم و با مردم بود. ایشان قبل از آنکه وارد حوزۀ علمیه قم گردد، یکی از مدرسین چیره دست کابل بود و یکی از سخنرانان شهیر و مؤثر و مفید بود.

زمانی هم که به قم مشرّف شد، با آن روحیۀ الهی تقوا و اخلاق الهی و روش خوب، زندگی خوبی را در حوزه قم آغاز و در کوتاه مدت جایگاه علمی خود را تثبیت می نماید و از مدرسین چیره دست حوزۀ علمیه قم می گردد. این شخصیت علمی فرهیخته در زمانی که افغانستان اشغال شد از چهره های معدودی بود که حضورش مردم را امیدوار می ساخت و دلگرم و مقاوم نموده، روحیه می داد. از چهره های محدودی بود که همیشه نفس گرم او در دفاع از مردم، بیچارگی و مصیبت و مظلومیت مردم را بیان می کرد و خود را شریک درد و رنج و مصیبت و آوارگی مردم می دانست.

ص:282

آیت الله حجت (فرزند حضرت آیت الله حجت کابلی قدس سره)

این شخصیت وارسته علاوه بر آنکه عالم و دانشمند بود، در فن خطابه هم ید طولایی داشت و خیلی خوش صحبت بود. مطالب را به روز انتخاب می کرد. آنچه را که به درد مردم می خورد، بیان می کرد. مستمع وقتی سخنانش را گوش می کرد، تشویق می شد و تا آخر صحبت ایشان را دنبال می کرد و تکان نمی خورد.

حجت الاسلام والمسلمین استاد شیخ ناصری

مرحوم آیت الله وحیدی شیوه تدریس را از استاد عالی قدر شهیدش حضرت آیت الله العظمی واعظ بهسودی فرا گرفته است. آن استاد فرزانه در شیوه بیان درس، آن چنان شیوا و با دقت تدریس می کرد که یک جمله به عنوان جمله مبتدا و خبر در شیوۀ تدریس او بی جهت به چشم نمی خورد. و ایشان این شیوه را اکتسابی تعلیم کرده است. و در تمام وجودش شده بود.

بنده به عنوان شاگرد او، در سال 61 جلدین کفایه را نزد وی در حوزه علمیه قم تلمذ کردم. وقتی انسان پای درس این استاد عالی قدر می نشست از درس او لذت می برد. تسلط کامل بر اصول داشت و با شیوه ای که از استادش به ارث برده بود، تدریس می کرد. ما می دانیم که او از چه جایگاه علمی برخوردار بود و خلاء جایگاه علمی او امروز در جامعه باقی مانده است. مرحوم وحیدی در درس خارج اصول و فقه آیات عظام تبریزی و وحید خراسانی رشد یافت. بدون تردید مرگ او ضایعه ای جبران ناپذیر است. او از مصادیق این جمله پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بود که فرمود: «وقتی عالم از دنیا می رود در اسلام و قرآن، یک شکاف عمیقی به وجود می آید و هیچ چیز نمی تواند آن شکاف را جبران کند».

مرحوم وحیدی2 چند شاخصه مهم را از استاد خود به ارث برده بود و تبدیل به ملکه او شده بود. قلم و خطی که حضرت آیت الله شهید واعظ داشت دقیقاً به مرحوم آیت الله وحیدی منتقل شده بود. دوم، شیوه تدریس او. در قدم سوم نیز معلومات او در مکاسب و جلدین کفایه که از مدرسه علمیه محمدیه فقیه شهید شکل گرفته بود.

حجت الاسلام والمسلمین ساجدی (از شاگردان)

از جامعیت یک عالم و فقیه این است که در یک زاویۀ خاص محدود نشود؛ در عین این که کارهای علمی، تدریسی، تحقّیقی و تبلیغی دارد، با مردم و در کنار مردم باشد که این، سیرۀ عملی

ص:283

اهلبیت علیهم السلام است. اگر از عالم و عامی در مورد آیت الله وحیدی بپرسیم، این صفت را در ایشان تأیید می کنند که این مهم، نشانگر جامعیت ایشان بود.

از خصوصیات بارز ایشان تواضع او بود. در مقابل شاگردان و افراد معمولی با قامت راست بلند می شد و بر خلاف عرف معمولی، حتی چند قدم جلوتر می آمد و وقتی کسی دست او را به اصرار می بوسید، ایشان هم دست طرف را – هرچند کوچکتر بود- با کمال ادب می بوسید.

آیت الله نوری کابلی

این نکته که ایشان در حوزه ای مثل حوزۀ علمیه قم استاد و مدرس باشد و تدریس مکاسب و کفایه کند و جمعی از طلاب و فضلای حوزه از ایشان استفاده کنند. حوزۀ علمیۀ قم، امروز بزرگترین حوزۀ علمیه شیعه امروز است و عدۀ کمی از فضلای افغانستانی مدرس رسمی حوزه قم هستند و ایشان از طرف حوزه، مدرس رسمی بود و جلسات درسش از سوی حوزه به رسمیت شناخته شده بود. در گردهم آیی های اساتید حوزه از ایشان دعوت می شد. با کمال تواضع در مناسبت ها، وفیات و فواتح، ایشان منبر می رفت. مؤمنین را موعظه می کردند. خطبه های بلیغ و موعظه های دلنشین داشت و حتی با کمال تواضع روضه هم می خواند. در جامعۀ روحانیت افغانستان مثل ایشان کم است.

بیماری و رحلت

پایان زندگانی هر کس به مرگ اوست

جز مرد حقّ که مرگ وی آغاز دفتر است

مولی الموحدین علی ابن ابی طالب علیه السلام می فرماید: «با مردم چنان رفتار کنید که اگر جان سپردید از فراق شما بگریند و اگر زنده ماندید مشتاق معاشرت با شما باشند.» بدون شک آیت الله وحیدی مصداق این فرمایش آن حضرت است.

زندۀ جاوید ماند هر که نکونام زیست

کز عقبش ذکر خیر زنده کند نام او

اواخر سال 87 اولین نشانه های بیماری کبدی آن بزرگوار دیده شد و اوایل سال 88 کم کم بیماری پر رنگ شد تا اینکه زیر نظر پزشک قرار گرفت . اما در اواسط آبان ماه به یکباره بیماری اش

ص:284

اوج گرفت و در فاصله کمی؛ یعنی در 22 آبان ماه 1388ﻫ.ش جان به جان آفرین تسلیم کرد و به دیار باقی شتافت.

آیت الله عالم، از دوستان و ارادتمندان ایشان نقل می کند:«ایشان مرگ خود را بر من اعلان کرده بود. عاشقانه، با کمال عشق و علاقه، گویا که جایگاه خود را می داند، وقتی که متبسم و خندان بود، با حالت خاطر جمعی نکته ای را گفت که بعدها برای من روشن شد که از مرگ خود خبر داده است.»

غالبا که با او می نشستیم، از آخرت صحبت می کرد. می گفت خیلی سخت است. دنیا که می گذرد، ولی آنجا جواب مشکل است. بعد معلوم می شود که چه می شود. می فرمود خدا عاقبتمان را به خیر کند. شخصیتی که علمش کامل، محبوبیت اجتماعی اش آنگونه مطرح و محبوب، دارای تواضع و فروتنی، عاطفه اش با بندگان خدا، بیگانه و آشنا لطیف و مثال زدنی. رفتن این گونه افراد ضایعه است. در قرآن آیه ای است که می فرماید: «الم تر أن الارض ننقصها من اطرافها». در تفسیر دیدم «ننقصها من اطرافها» معنایش رفتن علماست. هر عالمی که از دنیا می رود، گویا - در عالم معنا- از وسعت زمین کم می شود. (1)

نماز ایشان را حضرت آیت الله سید مصطفوی بهسودی در صحن بزرگ حضرت معصومه علیها السلام در میان خیل کثیر شاگردان و ارادتمندانش اقامه نمود و طی تشیع باشکوهی در قبرستان بقیع قم به خاک سپرده شد. راهش پر رو، و یاد و خاطره اش گرامی باد.

تجلیل از استاد

چیزی که نگارنده را در روز تشییع شگفت زده نمود، علاوه بر حضور خیل کثیر عالم و عامی، و پیر و جوانی که به دنبال جنازۀ او ضجّه و فریاد می زدند، حضور برادران عرب و دوستان و کسبه ایرانی بود که در لابه لای جمعیت به چشم می خورد. به طور مثال پیرمرد عربی که از ارادتمندان آیت الله وحیدی بود، یک سر چوب جلوی تابوت را گرفته بود و با آه و ناله، ایشان را تشییع می کرد.

علاوه بر قم که مراسم های باشکوهی در تجلیل از مقام علمی- اخلاقی سترگ این عالم راحل برگزارگردید، به همت مهاجرین و طلاب هموطن مقیم شهر اصفهان، مراسم باشکوهی در آنجا و


1- . حجت الاسلام والمسلمین ذکی .

ص:285

همچنین در شهر مقدّس مشهد، تهران، و در پایتخت کشور افغانستان کابل با حضور رجال علمی، سیاسی و اجتماعی و توده های مردم قدرشناس برگزار شد که این مراسم ها از چند شبکه تلویزیونی پخش شد.

حجت الاسلام والمسلمین آقای زکی می گوید: «به قدری بین مردم محبوبیت داشت که هیچ گاه اظهار نشد تا وقتی که از دنیا رفت. روزی که از دنیا رفت همه دیدند چقدر جمعیت آمده بود. کثرت جمعیت، همه گریه می کردند. من تا آن موقع در هیچ تشییع جنازه ای آن همه گریه ندیده بودم که آن همه ضجّه و فریاد و ناله داشتند. پیکر آن مرحوم داخل حرم در صحن بزرگ جایی که جنازۀ مراجع را می گذارند، گذاشته بودند و حضور مردم صحن را پر کرده بود. تا اطراف حوض حرم و... مملو از جمعیت بود. دو بار خیلی برایش گریه کردم از جمله وقتی که دنبال شعری بودم و آن را یافتم:

جان به حقّ واصل شد و من از پی جان می روم

گرچه دشوار است ره لیکن من آسان می روم

عاش سعیدا و مات سعیدا

ص:286

ص:287

شهید شیخ عباس صبائی «زمزمه کرامت» / سید اکبر میرصفی

اشاره

مقدمه

خطۀ عالم پرور گوگد (1) از توابع گلپایگان زادگاه و محل رشد بزرگانی چون حضرات آیات عظام و حجج اسلام حاج سید رضا موسوی گلپایگانی، میرزا هدایت الله وحید، حاج شیخ محمد جواد صافی (پدر آیت الله لطف الله صافی، حاج شیخ علی صافی)، حاج شیخ حسین احمدی (رحمة الله علیهم) و شهید وارسته حضرت حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ عباس علی صبائی(ره) بوده است.

وی با تاسی به علماء سلف همچون شهید اول،شهید ثانی، شهید ثالث و شهدای دیگر روحانیت (رحمة الله علیهم) در راه دفاع از حقّانیت شیعه و مبارزه با ظلم و افکار فرقه های انحرافی، با قلم و زبان و آبرو به مبارزه برخاسته و از هیچ تهدیدی نهراسید و در نهایت، جان خویش را در این راه در طبق اخلاص نهاده و برگ زرین دیگری در تاریخ تشیع آفرید.

در این نوشتار برآنیم تا به ابعاد شخصیتی آن شهید سعید بپردازیم، هرچند قلم را یارای بیان تمام زوایای شخصیتی آن عزیز سفر کرده نیست، ولی:


1- . گوگد فعلا به شهر تبدیل شده و در شش کیلومتری شرق گلپایگان از استان اصفهان قرار دارد و دارای بیش از 15 هزار نفر جمعیت می باشد.

ص:288

آب دریا را اگر نتوان کشید

هم بقدر تشنگی باید چشید

ولادت

ایشان در هشتم مرداد سال 1319 ه- ش در گوگد در خانواده ای مذهبی و کشاورز دیده به جهان گشود. پدرش مرحوم حاجی بابا بخاطر شدت علاقه اش به باب الحوائج ابوالفضل 7 نام زیبای عباس را بر او نهاد.

پیش از تولد وی مادرش شبی در عالم خواب می بیند که ماه و ستارگان دور او جمع شده و به وی مژده می دهند که صاحب فرزند عالمی خواهد شد. (1)

پدر و مادرش با توجه به اینکه قبل از او چندین طفل خود را از دست داده بودند، او را خیلی دوست می داشتند و بدین خاطر جهت بیمه کردنش وی را به پابوس آقا علی بن موسی الرضا علیه السلام می برند که از قضا در آنجا سخت بیمار می شود. پدر برای اینکه داغ تلخ مرگ فرزند دوباره بر سینه پدر و مادرش ننشیند، او را سراسیمه به بارگاه ملکوتی امام رضا علیه السلام می رود و استغاثه کنان سلامتش را از حضرت می خواهد. در برگشت مشاهده می کند فرزندش صحیح و سالم کنار مادرش مشغول راه رفتن است.

مادر عباس در سن هشت سالگی از دنیا می رود و از مهر مادری محروم می گردد. (2)

تحصیلات

در دوران نوجوانی ضمن همکاری با پدر در امر کشاورزی و نجّاری، قرآن را در مکتب خانه محلّی فرا می گیرد. در سال 1335 ه- ش در سن 16 سالگی همراه رفیق عزیزش حاج شیخ حسین شایسته (3) با تشویق پدر و مادر وارد مدرسه علمیه حاج محمد ابراهیم اراک می شود و کتب ادبیات (شامل جامع المقدمات، سیوطی، حاشیه ملاّ عبدالله و مغنی ابن هشام) را در آنجا به اتمام می رساند. معالم الاصول را نیز نزد مدیر مدرسه، حاج شیخ فضل الله نصیر الاسلام (ره) تلمذ می نماید. همچنین


1- . به نقل از خواهر آن مرحوم .
2- . به نقل از کتاب شرح حال علمای گلپایگان، با کوشش آیت الله رضا استادی، ج 2 ص 293.
3- . مرحوم صبائی ده سال با ایشان هم حجره بوده اند لیکن ایشان در سال 1350 و در جوانی مرحوم می شوند و در امامزاده جعفر قم دفن می گردند. به نقل از کتاب شرح حال علمای گلپایگان، با کوشش آیت الله رضا استادی، ج 2 ص293.

ص:289

قسمتی از کتاب مطول در معانی و بیان را نزد دایی گرامش حاج شیخ حسین احمدی گلپایگانی (ره) فرا می گیرد.

در سال 1340 ه- ش با ورود به حوزه مقدّسه قم و سکنی گزیدن در مدرسه آیت الله العظمی گلپایگانی در خیابان انقلاب، لمعتین را در محضر آیت الله حاج شیخ علی پناه اشتهاردی و رسائل را در محضر آیات سید محمد باقر سلطانی و شیخ محمد تقی ستوده اراکی(رحمة الله علیهم) به پایان می برد.

بعد از اتمام دوره سطح در سال 1344 ه ش به مدت 16 ماه در شهر مقدّس مشهد اقامت و در آن مدت در دروس اصول و فقه آیت الله العظمی سید محمد هادی میلانی(ره) شرکت نمود و میوه هایی از خرمن دانش آن فرزانه چید. همزمان از ممتحنین مدرسه نیز قرار گرفت و مفتخر به دریافت جایزه از دست مبارک آیت الله میلانی (ره)شد. در همان زمان امامت جماعت یکی از مساجد شهر مقدّس مشهد را نیز بر عهده گرفت.

در سال 1346 ه ش به صورت مخفیانه از طریق آبادان به قصد زیارت عتبات عالیات و تحصیل در حوزه مقدّس نجف اشرف عازم عراق می شود که بعد از روزها سرگردانی، عوامل رژیم عراق در میانه راه ایشان را برگردانده و مانع ورودش به عراق می شوند. توفیق زیارت عتبات عالیات آرزویی بود که ایشان تا آخر عمر شریفشان به آن دست نیافتند.

از سال 1360 ه- ش در قم در دروس فقه و اصول حضرات آیات گلپایگانی، محقّق دامادو شیخ مرتضی حائری یزدی (رحمة الله علیهم) شرکت جسته و از محضرشان بهره مند گردید. (1)

ایشان از آیات عظام گلپایگانی، اراکی، بهجت، فاضل، (رحمة الله علیهم) و آیت الله مکارم (مدظله) در امور حسبیه و اخذ وجوهات، اجازه نامه کتبی داشته اند.

ازدواج و تشکیل خانواده

در سال 1347 ه- ش با صبیه محترم مرحوم حجت الاسلام سید محمد بطحایی ازدواج کرد که ثمرۀ آن، دو پسر به نام های آقا جواد صبائی (دارای شغل آزاد) و حجت الاسلام شیخ مهدی صبائی (مشغول به انجام وظیفه در حوزه علمیه خواهران) و چهار دختر می باشد که از میان دامادهای ایشان


1- . به نقل از کتاب شرح حال علمای گلپایگان، با کوشش آیت الله رضا استادی، ج 2 ، ص294.

ص:290

حجت الاسلام سعید روستا آزاد در کسوت مقدّس روحانیت بوده و بقیه در مسئولیت های دیگری مشغول انجام وظیفه می باشند. (1)

تدریس و شاگردان

تدریس ایشان به دو شکل بوده است:

الف) پیش از انقلاب در قم دروس سطح را تدریس می کرد، بعداز انقلاب و تاسیس حوزه علمیه نیز پایه اول تا پایه ششم حوزه را در مدرسه امام جعفر صادق علیه السلام هشتگرد تدریس می کردند.

ب) برای روحانیون مستقر در شهرستان، نظیر ائمه جماعات و غیره در دفتر امام جمعه کتاب تحریر الوسیله امام( ره )، مکاسب شیخ انصاری (ره)و کفایتین مرحوم آخوند خراسانی(ره) را تدریس می کرد و با بیان دروس و مطالب و سخنان با چهره ای باز و لبانی متبسم، هر بیننده و شنونده ای را مجذوب خویش می ساخت. (2)

ده ها تن از محضر ایشان تلمذ نموده اند که برخی در ایام جنگ تحمیلی شربت شهادت نوشیدند و بسیاری از آنان در مراکز تبلیغی، فرهنگی، قضایی و سیاسی در اقصی نقاط کشور و بعضاً در خارج کشور مشغول به خدمت هستند که ذیلا به اسامی و سمت برخی از آنان اشاره می کنیم:

حجج اسلام آقایان:

1 . سعید روستا آزاد، مسئول دفتر ریاست دفتر تبلیغات

2 . سید مهدی حسینی، معاون آموزش حوزه علمیه خواهران

3 . توده فلاح، مدرس حوزه در مدرسه مروی تهران

4 . علیرضا نخبه روستا، مسئول آموزش نشر آثار حضرت امام (ره)

5 - حاج اکبر فلاح نژاد، مشغول به انجام وظیفه در دفتر مقام معظم رهبری در تهران

6 - آقای حسن زاده، مشغول به وکالت

7و8 و9 . آقای رضا مختاری وسید یوسف حسینی ومحمد امانخانی، مشغول به قضاوت در دادگاه های حقّوقی وجزایی و....... (3)


1- . به نقل از کتاب شرح حال علمای گلپایگان، با کوشش آیت الله رضا استادی، ج 2 ، ص294.
2- . بر اساس گفته آقازاده ایشان.
3- . بر اساس گفته آقازاده ایشان

ص:291

تالیفات

بنا به گفته آقازاده ایشان، از آن مرحوم دست نوشته های زیادی باقی مانده که عمدتا پیرامون مباحث اعتقادی می باشد که تا کنون تنهایک کتاب به نام« ققنوس روشنی» حاوی سلسله مباحث کلام اسلامی، توسط انتشارات گل های بهشت در سال 89 به چاپ رسیده است. جزوهایی هم از ایشان به صورت سلسله مباحث اعتقادی با توجه به فعالیت فرقۀ الحقّی ها در آن منطقه و جهت تنویر افکار مردم و در راستای مبارزه با این گروه منتشر شد. در جریان مقابله با «اهل حقّ» که دو گروه از آنها در منطقه هشتگرد به نام افشار کرد و تابعین نور علی الهی، فعالیت چشمگیری داشتند. (1) آقای صبائی با استفاده از دو کتاب خود آنها؛ یعنی«برهان الحقّ» از نور علی و «اثبات الحقّ» از فرزندش دکتر الهی مطالبی را استخراج و جزواتی در رد آنها نوشته بودند که در همان زمان تهیه و چاپ شده است. (2)

ویژگی های اخلاقی

ایشان در سایه سار تربیت دینی و قرآنی، ویژگی های یک انسان کامل و اسوه را دارا بودند ما نیز همچون قول شاعر که می فرماید:

خوش تر آن باشد که سر دلبران

گفته آید در حدیث دیگران

به سراغ برخی از دوستان وشاگردان آن شهید که سالیان متمادی با ایشان معاشرت داشته اند رفتیم، تا از زبان آن عزیزان با خصوصیات آن مرحوم آشنا شویم. در ذیل به گوشه ای از آنها اشاره می گردد:

1. عبادت و شیدایی به حضرت حقّ: ایشان دائم الذکر، دائم الوضو و اهل تهجّد و نماز شب بود و طلاب را توصیه به نماز شب می کرد و می فرمود: اگر می توانید هرشب و اگر نمی توانید حداقل هفته ای یک شب نماز شب بخوانید. در این مورد فرزندش می گوید:


1- . مقبره نور علی، کعبۀ حاجات آنهاست.
2- . به نقل از حجت الاسلام علی ملک زاده از دوستان آن مرحوم (مسئول سازمان تبلیغات و ستاد نماز جمعه شهرستان که بیش از 11 سال با آن مرحوم معاشرت داشته است.)

ص:292

انس با مسجد جمکران را از زمان سکونت در قم، با حضور در آن مسجد در روزهای جمعه و در ایام دوری از قم، هرگاه به قم می آمدند با اقامه نماز جعفر و نماز امام زمان تداوم می بخشیدند. (1)

حجت الاسلام علی ملک زاده، مسئول دفتر ایشان می گوید:

ایشان اهل عمل به مستحبات و خواندن ادعیه ماثوره به مناسبت های مختلف بودند و همیشه به ذکر خدا مشغول بودند. هرگاه به اتاق ایشان می رفتم، مشغول عبادت و یا مطالعه بود. خانه ما از بچگی معهد عالم و روحانی بوده و روحانیون زیادی را دیده ام ولی تا کنون روحانی مثل مرحوم صبائی ندیدام. بعد از شهادت ایشان فهمیدم که چه گوهر ارزشمندی را از دست داده ام و همه چیز را مدیون ایشان می دانم و الآن خیال می کنم که خوابی بوده که من دیده ام. (2)

زمانی که ما با ایشان هم حجره بودیم، هرگاه با دوستان شروع به گپ و گفتگو می کردیم ایشان به جای شرکت در بحث های ما به حرم حضرت معصومه علیها السلام رفته و به زیارت و نماز و ادعیه و راز و نیاز مشغول می شد.

مداومت بر زیارت عاشورا از دیگر ویژگی های آن شهید بود. هنگام غروب هر روز زیارت عاشورا را می خواند و ذکر یکصد بار سلام و لعن را در هنگام رفت و بازگشت از مسجد انجام داده و هنگام مراجعت به منزل، سجده آخر آن را انجام می داد.

2. اخلاص در قول و عمل: حجت الاسلام سید مهدی حسینی درباره ایشان چنین می گوید: سرمایه اصلی آن شهید، اخلاص و صداقتش بود؛ به گونه ای که هیچ کس از او عملی که شائبه ریا در آن باشد، سراغ ندارد و این امر از سخنان و دروس اخلاقی ایشان که هر روز بین نماز ظهر و عصر و مغرب و عشا برای نمازگزاران و روزهای دوشنبه و پنج شنبه برای طلاب بیان می کرد، مشهود بود. همواره متذکر این حدیث بودند که: «اخلص العمل فان الناقد بصیر» (3)

با اینکه ایشان پیش از انقلاب در قم دروس سطح را تدریس می کردند اما با اخلاص و تواضع کامل در مدرسه نو بنیاد هشتگرد مقدمات تا سطح را نیز تدریس کردند.


1- . بر اساس گفته آقازاده ایشان.
2- . به نقل از حجت الاسلام علی ملک زاده.
3- عملت را خالص کن که ارزیاب به حقیقت آگاه و دقیق است . بحارالانوار، ج13، ص 432.

ص:293

بعد از دوران امامت جمعه، با توجه به احاطه علمی ایشان به دروس سطح حوزه و فتاوای مراجع، برخی از شاگردان از ایشان درخواست می کردند که مانند بسیاری از علما به قم تشریف بیاورند و تدریس را شروع کنند، اما ایشان قبول نکرده و می فرمودند: وقت من برای مردم این شهرستان است و نمی توانم آن را فدای آسایش چند روزه خود نمایم.

تدریسش هم تنها تدریس نبود بلکه رابطه اش با طلاب رابطۀ پدری و فرزندی بود و می خواست واقعا عالم تربیت کند. دروس آنها را دقیقا زیر نظر داشت و هر هفته از طلاب امتحان کتبی و شفاهی می گرفت. جهت رشد آنان از طلابی که در سطوح بالاتری بودند برای تدریس در سطوح پایین تر استفاده می کرد، طلاب را موظف کرده بود که شبی چند ساعت به صورت دسته جمعی در مدرسه مطالعه کنند. عجیب این بود که با مشغله زیادی که داشت، گاهی شب ها مخفیانه جهت بررسی وضعیت طلاب به مدرسه تشریف می آورد.

اگر احساس می کرد در بین طلاب کسانی هستندکه صلاحیت ادامه تحصیل را ندارند، مشفقانه آنها را نصیحت کرده و آنها نیز بعضا انصراف داده و بعد هم می آمدند و از ایشان تشکر می کردند. (1)

3 - تواضع و فروتنی: بعد از معرفی امام جمعه جدید برای شهرستان، علی رغم اینکه از نظر سنی و حتی علمی پایین تر از ایشان بود)، شهید صبائی به استقبال وی رفت و حتی با توجه به اینکه سخنران قبل از خطبه ها هم بود مردم را تشویق به حضور در نماز با شکوه جمعه و حمایت از امام جمعه جدید نمود و فرمود: مهم انجام وظیفه است چه انسان یک متر عقب تر باشد چه جلوتر؛ امام باشد یا ماموم. (2)

منش ایشان تواضع و صداقت و متانت با همه اقشار مردم بویژه علما بود و متواضعانه به حرف فقرا گوش می داد و مشکل آنان را در حد توان حل می کرد.

حجت الاسلام علی ملک زاده می گوید:

«هنگامی که برای اولین بار در سال 1361 ه- ش از دفتر تبلیغات قم برای شهرستان ساوجبلاغ حکم گرفتم و وارد دفتر امام جمعه شدم، دیدم یک روحانی خیلی بی آلایش به استقبال آمد، از من پذیرایی کرد و متواضعانه کنارم نشست. گفتم حاج آقا تشریف نمی آورند؟ نمی دانستم خود ایشان امام


1- . به نقل از سید مهدی حسینی.
2- . به نقل از حجه الاسلام روستا آزاد و

ص:294

جمعه هستند، فرمود: حاج آقا کیه، گفتم امام جمعه. فرمود: حالا فرض کنید من امام جمعه هستم، فرمایشتان چیست؟ و من حکم را تحویل ایشان دادم و در همان برخورد اولیه شیفته اخلاق ایشان شدم و بیش از یازده سال در کنار ایشان ماندم». (1)

4. همدلی با بینوایان: با تأسی به مولایش امام حسین علیه السلام مراجعه مردم را نعمتی از نعمت های الهی می دانست و منزلشان لحظه ای به روی نیازمندان بسته نمی شد و به شکلی از آنان رفع نیاز می کرد که کرامت انسانی آنها ذره ای جریحه دار نشود و به هیچ وجه احساس شرمندگی نکنند و آزرده خاطر نگردند، یک روز طلبه ای به دفتر ایشان آمد. موقع رفتن، حاج آقا دید پشت عبای ایشان پاره است. موقعی که داخل حیاط رفت، عبای نویی را که برای خودش خریده بود به من داد و فرمود: این را به آن طلبه بدهید. (2)

5. مسئولیت پذیری و دقت در نوع مصرف و حفظ بیت المال: به ندرت بر سر سفره بیت المال می نشست لذا باوجود دعوت های مکرر مسئولین، خصوصا در ماه مبارک جهت افطار از قبول آن امتناع می ورزیدند. (3)

یک روز تمام مسئولین سازمان های تبلیغات استان را به حوزه دعوت کردیم، موقع ناهار که شد عدس پلو ساده ای برای میهمانان آوردند. تعجب کردم؛ چون بنا بود چلو مرغ تهیه شود! به حاج آقا صبائی گفتم میهمان ها از تهران آمده بودند، این غذا در شان آنها نبود. فرمود: این مرغ ها سهمیه غذایی طلبه ها است و من نمی توانم حقّ آنها را به دیگری بدهم. (4)

از جمله ویژگی های ایشان عدم کرنش در مقابل مسئولین بود وظیفه خود می دانست که در مقابل خطا و اشتباهات مسئولین ساکت نبوده وهشدارهای لازم را به آنها بدهد که همین امر هم بر مذاق برخی خوش نیامده وزمینه و بسترهای تفرقه را در شهرستان ایجاد می نمودند. (5)

6. بهره مندی از عفو و صفح: دو ویژگی عفو وصفح که قرآن کریم برای مومنین بیان می کند از ویژگی های آن شهید والا مقام بود. هیچگاه دیده نشد که از کسانی که مخالف او بودند به بدی یاد


1- . به نقل از حجت الاسلام علی ملک زاده.
2- . به نقل از حجت الاسلام علی ملک زاده.
3- . به نقل از حجت الاسلام علی ملک زاده.
4- . به نقل از حجت الاسلام علی ملک زاده.
5- . به نقل از حجت الاسلام علی ملک زاده.

ص:295

کند. یک بار که می خواستم دربارۀ این افراد حرفی بزنم، فرمود: چیزی نگویید، شاید ما ضعیفیم و حقّ با آنهاست.

به یاد دارم یک روحانی که پدر شهید هم بود با ایشان مقداری مخالفت می کرد، اما عکس العمل ایشان در مقابل او این بود که مرا مامور کرد تا در کارخانه سیمان آبیک، زمینه امامت جماعت وی را مهیا کنم و این کار را هم کردم، اما آن فرد هیچگاه متوجه نشد که این کار به دستور حاج آقا بوده است. در موردی دیگر حاج آقا فرمود: اولین هدیه ای که از طرف امام رسید - حضرت امام (ره) در ماه رمضان به روحانیون و طلاب افطاری می دادند - به ایشان بدهید. حتی شهریه او را کنار می گذاشت و شخصاً به او می دادند.

درکنار میز کوچک مطالعه شان کیسه پلاستیکی بود که در آن انواع تهمت، دشنام و شب نامه ها که علیه ایشان نوشته و در سطح شهرستان پخش می شد و احیاناً به دست خودش می رسید را جمع آوری و با متانت و صبری جمیل، تحمل و بعد از مدتی انبوهی از آنها را پاره کرده و به دور می ریخت. (1)

7. برخورداری از زهد و بی توجهی به دنیا: دنیا در چشم و دل او جایی نداشت، چشم روشنی او عمل صالح برای خدا و نماز و یاد اهل بیت خصوصا زهرای مرضیه علیها السلام بود، خانه ساده و زندگی بی آلایش ایشان مبیّن این امر است؛ همان طور که آن شهید وارسته در قسمتی از وصیت نامه اش به این امر اشاره می کند:

خدا را سپاس می گویم که نهال انقلاب اسلامی ایران به ثمر نشست و به دوران بلوغش نزدیک گردید و امید است با عزت و شکوه لایق انقلاب اسلامی، به دست صاحبش ولی الله مطلق سپرده شود. خدا را شاکرم که از اواخر نیمه اول سال 61 تا اواخر نیمه اول سال 74 در این نظام مسئولیت داشتم اگر چه نتوانستم آنچنان که لایق این نظام و امت اسلامی بود کاری انجام دهم و آنچه صورت گرفته، لطف خدا و عنایت ولی عصر (عج) بود، و خدا را شاکرم که انقلاب را وسیله دنیا و تامین اندوخته دنیای خود نخواستم و امید است لغزش ها مورد عفو قرار گیرد. (2)


1- . بر اساس گفته آقازاده ایشان.
2- . زمزم کرامت، ص67، نوشته مهدی صبائی در معرفی شخصیت شهید صبائی، چاپ بهار 87.

ص:296

اگر از ستاد نماز جمعه هم چیزی می دادند قبول نمی کرد، یک وقت اعلان کردند که یک ماشین قسطی به ائمه جمعه می دهند، اما راضی نبود آن را بگیرد فرمود: نیازی به ماشین شخصی ندارم. با اصرار من پذیرفت اما بعد از مدتی آن را فروخت و خانه ای که الآن در هشتگرد هست را با پول آن ماشین تهیه کرد و منزلی که مربوط به کارخانه فخر ایران بود و در اختیارش بود، تخلیه کرد.

خیلی ساده و بی آلایش بود. در مدت 13 سال مسئولیت امامت جمعه تنها یک بار از سفر هوایی جهت پابوسی امام رضا علیه السلام استفاده کرد. (1)

بعد از رحلت پدر خانمشان با وجود آن که ارث قابل ملاّحظه ای به همسرشان رسیده بود، ولی ایشان نه تنها هیچگونه دلبستگی به آن پیدا نکرد بلکه حتی به همسرش پیشنهاد کرد که با آن پول، منزلی به نام خود بخرد تا ایشان بتواند این منزل را به حوزه هدیه نماید. (2)

در ایام دهه محرم وماه رمضان به متولیان مساجدی که در آن اقامه نماز داشتند، می فرمود تا شخصی را برای این ایام دعوت کنند، با اینکه به حسب ظاهر جنبه های مالی در این ایام بیشتر مشهود می شود، ولی ایشان با بزرگواری خاص بارها و بارها این عمل را به راحتی انجام می داد که حاکی از روح بزرگ و تشخیص وظیفه بود. (3)

8 - منادی وحدت بین اقشار مختلف مردم : وجود وحدت و همدلی در میان نیروهای حزب اللهی در سالهای اول انقلاب و دفاع مقدّس در منطقه، موجب پیشرفت شهرستان و گسیل شدن تعداد زیادی از مردم و پیوستن آنها به خیل عظیم رزمندگان و نائل آمدن برخی از آنان به فیض عظیم شهادت گردید؛ به گونه ای که شهرک خور - که ازسال 1348 محل تبلیغ آن شهید والا مقام بود - از جهت اعزام نیرو به جبهه ها و تقدیم شهدا در ایام دفاع مقدّس به عنوان شهرک نمونه استان تهران معرفی گردید، همچنانکه از جهت کمک های مالی به جبهه های نبرد نیز این شهرستان از جمله برترین ها بود. (4)


1- . زمزم کرامت، ص55.
2- . بر اساس گفته آقازاده ایشان.
3- . بر اساس گفته آقازاده ایشان.
4- . زمزم کرامت ص 31 و 32 .

ص:297

ولی با کمال تاسف از سال 70 به بعد دست های ناپاک شروع به جو سازی علیه اتحاد مردم وآن عزیز کردند،ایشان در خطبه های نماز جمعه در مورخ 22/7/1377 به بیان عوامل جوسازی پرداخته و هشدار های لازم را پیرامون آن دادند که بدین قرار است:

الف ) حضور برخی از افراد تفرقه افکن در بین اجتماعات مردم شهرستان.

ب ) گمارده شدن برخی افراد بی تفاوت و مسئله دار به مسئولیت ها.

ج ) بزرگ جلوه دادن نقاط ضعف ها .

د ) سخن چینی و سخن این را برای آن و سخن آن را برای این بردن.

ه ) ضد و نقیض گویی ها.

و ) باور برخی ساده لوح ها نسبت به این مطالب کذب و تفرقه افکنانه و پخش کردن این نوع حرفها بین مردم.

9 . بهره مندی از حافظه قوی و احاطه بر مطالب: ایشان چه نسبت به فتاوای مراجع وچه نسبت به مطالب علمی، احاطه کافی ولازم را داشتند، مثلاً وقتی سخنی درباره ی علی علیه السلام گفته می شد، فوراً می فرمود: ابن ابی الحدید معتزلی یا فلان عالم سنی در این زمینه چنین گفته است. (1)

ویژگی های اخلاقی که به برخی از آنها اشارت رفت گوشه ای از خصال محموده آن شهید سعید بود که از ایشان شخصیتی وارسته و متمایز ساخته بود؛ به گونه ای که هر انسان طالب کمالی در حسرت از دست دادنش همچون ابر بهاران اشک از دیده فرو می نشاند.

فعالیت ها و مجاهدت ها

الف) فعالیت های فرهنگی و تبلیغی

عمده فعالیت های ایشان از سال 48 به بعد در شهرستان ساوجبلاغ (هشتگرد) از توابع تهران و بیشتر در روستای خور متمرکز بود. بعد از مدتی عوامل طاغوت که متوجه شدند ایشان رساله امام (ره) را تبلیغ و نام امام را مطرح می کنند، بنای مخالفت با ایشان را گذاشتند و به مسجد حمله برده و به پاسگاه شکایت کردند که موجب شد ایشان بازداشت و مدتی ممنوع المنبر شوند.


1- . به نقل از حجه الاسلام مرتضی معراجی گلپایگانی.

ص:298

به جهت ادامه فعالیت ها به نام خود خانه ای برای مسجد خریداری کردند - که الان هم به عنوان خانه عالم مورد استفاده قرار می گیرد - تا به عنوان ساکن آن خانه به آنجا تردد داشته باشند ولیکن باز هم مزاحم وی شدند. (1)

ازجمله فعالیت های ایشان بعد از انقلاب وبر عهده گرفتن امامت جمعه شهرستان به حکم دفتر حضرت امام (ره) به قرار ذیل بوده است:

1. تشکیل کلاس های اصول عقاید برای پاسخ به شبهات فرق انحرافی.

2. ارائه مشاوره به اقشار مختلف به ویژه نسل جوان خصوصاً طلاب.

3. تبلیغات وسیع برای حضور مردم در جبهه ها و کمک مالی به رزمندگان اسلام و تامین نیاز لشکر دهم سید الشهدا علیه السلام .

4. نیز تشکیل نه هزار پرونده در بسیج ساوجبلاغ و جمع آوری چهل میلیون وجه نقد، علاوه بر کمکهای غیر نقدی برای آن لشکر شاهد صدق این امر است.

ایشان به جهت احداث فاز یک پادگان شهید کلهر که با همت ایشان صورت گرفت، مورد تقدیر سردار علی فضلی فرمانده لشگر قرار می گیرد. (2)

ارائه پیشنهاد حضور یک ماهه ائمه جمعه در جبهه ها جهت تقویت روحیه معنوی رزمندگان و حضور هر ساله شخص ایشان در ایام نوروز همراه طلاب حوزه علمیه ساوجبلاغ برای پیشتازی در عمل به این پیشنهاد، که تقدیم هفت شهید از طلاب مدرسه مذکور، مؤید این مطلب است.

استقبال و بدرقه رزمندگان اسلام و خواندن نماز بر پیکر مطهر شهیدان و حضور در تشییع جنازه آنان همراه طلاب مدرسه با تعطیل کردن دروس؛ به گونه ای که کمتر رزمنده ای در شهرستان را می توان یافت که به جبهه اعزام شده باشد و مورد بدرقه یا استقبال ایشان قرار نگرفته باشد و کمتر شهیدی را در شهرستان می توان یافت که ایشان بر پیکرش نماز نخوانده باشد. (3)


1- . زمزم کرامت ص 19.
2- . زمزم کرامت ص 38 و 74
3- . زمزم کرامت ص 38 و 74

ص:299

ب) فعالیت ها سیاسی

فعالیت های قبل از انقلاب

فعالیت های ایشان از 15 خرداد 1342 شروع شد. ایشان در حمله دژخیمان شاه به مدرسه فیضیه مورد ضرب و شتم قرار گرفته و مجروح شدند. نیز بعد از بازداشت امام (ره) مبادرت به پخش رساله و اعلامیه های امام نمود که این کار باعث شد از دریافت کارت معافیت تحصیلی محروم شود و بدین خاطر سال ها از دست ماموران ستم شاهی فراری باشد.

باتوجه به تمرکز فعالیت ایشان در شهرستان، رژیم حضور وی را در شهرستان به مصلحت ندانسته، ایشان را مجبور می کند که ظرف 48 ساعت آنجا را ترک نموده و در قم ساکن گردد. (1) برخی از متدینین منطقه که مشتاق حضور ایشان در شهرستان بودند، با توسل به یکی از دلال های رژیم شاه - به تصور اینکه هدف مقدّس است و وسیله را توجیه می کند - نامه ای از اداره اوقاف وقت به نام عباس صباحی می گیرند تا ایشان بدون مزاحمت رژیم به فعالیت ها ادامه دهد، ایشان بعد از اطلاع از این موضوع اظهار ناراحتی نموده و آنها را توبیخ نمودند، لکن بیماردلان و سردمداران فرق ضاله و انحرافی که ایشان را مانع فعالیت های خود می دیدند، در اواخر سال 1373 ه- ش از جو مسموم سوء استفاده نموده و آن نامه را در سطح وسیع در شهرستان توزیع و ایشان را روحانی مورد تایید رژیم شاه معرفی می کند که این توطئه شوم، با آگاهی مسئولان، مردم و سربازان گمنام امام زمان (عج) خنثی می گردد. (2)

فعالیت های بعد از انقلاب

1 . اشتغال به امر قضاوت در محضر آیت الله محمدی گیلانی در اوین، از سال 60 تا 61 . (3)

2 . تصدی امامت جمعه شهرستان ساوجبلاغ با اصرار و پیشنهاد دوست شهیدش مرحوم حاج شیخ غلامرضا سلطانی - نماینده مردم کرج - با اخذ حکم از دفتر امام در تاریخ 19/ 2/61 تا سال 1373 به مدت حدوداً چهارده سال، که در این مدت تمام توان خود را جهت حمایت از نظام مقدّس


1- . زمزم کرامت ص 19 و20
2- . زمزم کرامت ص 19 و20
3- . شرح حال علمای گلپایگان، ص 295.

ص:300

جمهوری اسلامی و رهبری آن و رونق بخشی به نماز جمعه به کار گرفت؛ (1) از جمله با دعوت مسئولان کشوری و منطقه ای به عنوان سخنرانان قبل از خطبه ها زمینه های وحدت بیشتر بین مردم و مسئولان از یک سو، و رساندن مشکلات مردم به گوش مسئولان و حل مشکلات مردم توسط مسئولان را از سوی دیگر فراهم نماید.

تا جایی که امکان داشت، سعی می کرد در شهرستان حضور داشته و همراه و هم درد مردم باشد، لذا در طول سیزده سال به ندرت پیش آمد که خود، اقامه نماز جمعه نکرده باشد. (2)

3. مبارزه با فرق انحرافی خصوصاً الحقّی ها، که به تدریج موجب افزایش نفوذ خود و افکار باطلشان در ادارات و مدارس شهرستان شده بودند؛ به دو صورت:

الف) مبارزه فرهنگی در قالب مناظره با سران آنان که همین امر موجب برگشت بسیاری از مردم خصوصاً جوانان از عقاید آنان و قرار گرفتن در مسیر صحیح و حقّیقی اسلام ناب محمدی صلی الله علیه و آله شد که این امر، یکی از مصادیق مبارزه فرهنگی و آثار تشکیل حوزه علمیه بود که بعداً به آن اشاره می کنیم.

ب) مبارزه اقتصادی در قالب ایجاد مراکز خدماتی؛ قرار داشتن نانوایی ها و سوپر مارکت ها در اختیار الحقّی ها مؤمنین را از جهت تامین ارزاق حلال و طاهر در تنگنا و سختی قرا داده بود، لذا این شیوه مبارزاتی موجب گردید تا مردم مسلمان از این جهت در رفاه قرار گیرند. در بخش فعالیت های اقتصادی به مصادیق آن اشاره خواهد شد. (3)

4. حمایت همیشگی و ویژه از ولایت فقیه و رهبری نظام و دولت، هم در زمان امام (ره) که اندوه عمیق ایشان بعد از رحلت حضرت امام و اطلاعیه هایی که ایشان در آن زمان صادر کردند، موید این امر است، و هم در زمان مقام معظم رهبری.

ایشان از جمله کسانی بودند که قبل از انتخاب معظم له به رهبری توسط مجلس خبرگان تنها گزینه لایق برای تصدی این منصب را آیت الله خامنه ای می دانست و بعد از انتخاب ایشان به رهبری از سوی مجلس خبرگان نیز با صدور اطلاعیه های متعدد و نطق های گوناگون در خطبه های نماز جمعه و مناسبت های دیگر همگان را به اطاعت و حمایت از معظم له فرا می خواند و هر گاه


1- . شرح حال علمای گلپایگان، ص 295..
2- . زمزم کرامت، ص 25 و 27.
3- . زمزم کرامت، ص 25 و 27.

ص:301

استقبال پر شور مردم از معظم له را در سفرها می دید - که حاکی از اشتیاق و دلدادگی آنان به رهبرشان بود - اشک شوق در چشمانش جاری می شد. (1)

ج) فعالیت های اجتماعی و اقتصادی

1 . ساخت محل مصلای کنونی شهرستان با کمک متدینین و افراد خیر در زمینی به مساحت دوازده هکتار که از هیئت دولت وقت بدین منظور گرفته شده بود. که این مرکز باعث رشد و بالندگی شهرستان و محل برگزاری مراسمات متعدد گردید.

2 . تاسیس حوزه علمیه امام جعفر صادق علیه السلام به منظور تربیت مبلغین علیه افکار انحرافی که خروجی آن، فارغ التحصیل شدن بیش از دویست طلبه و عزیمت آنان به مراکز علمی، فرهنگی و قضایی کشور بود. این در حالی بود که تا قبل از آن، این شهرستان با سیصد هزار نفر جمعیت حتی یک طلبه بومی هم نداشت.

گفتنی است به علت نیاز شهرستان به بیمارستان و تشخیص مناسب بودن محل اولیه حوزه برای این امر، معظم له آن محل را در اختیار شبکه بهداشت گذاشته و حوزه را با تحمل سختی های فراوان، در خانه های سازمانی اداره کرد تا با همتی دیگر حوزه کنونی را در زمینی به مساحت پنج هکتار بنا نمودند که محلّی برای ثمر دهی کیان فکری و فرهنگی شهرستان تا ظهور حضرت حجت(عج) بوده باشد.

3 . فراهم کردن ساختمانی در کنار ساختمان مصلی و حوزه علمیه، به منظور جذب خواهران طلبه و بیان مسائل شرعی و اعتلای سطح آگاهی و معرفتی آنان.

4 . احداث چند واحد مسکونی در شهرک ولی عصر (عج) جهت استقرار اساتید اعزامی از قم برای تدریس در حوزه به منظور پرهیز از پرداخت اجاره بهای مسکن.

5 . راه اندازی نانوایی کاملاّ مکانیزه و ماشینی با هیجده ساعت کار که پشتیبان خوبی برای خدمت دهی در زمان دفاع مقدّس و ایام رحلت حضرت امام (ره) بود. در زمان تصدی امامت جمعه توسط ایشان نان نود خانواده مستمند با کارت هایی که بین ایشان توزیع می شد، به صورت رایگان توسط این نانوایی تامین می شد.

6 . راه اندازی مغازه لبنیات به منظور تامین لبنیات پاک و حلال مورد نیاز مردم.


1- . زمزم کرامت، ص 43 و 44.

ص:302

7 . ساخت حمام عمومی در شهرک ولی عصر (عج) در جهت حل مشکلات مردم.

8 . در اختیار قرار دادن طبقه فوقانی نانوایی مذکور به سازمان فنی و حرفه ای شهرستان به منظور آموزش جوانان جویای شغل، که این امر خدا پسندانه نیز بسترهای لازم برای آموزش ده ها کار آموز در رشته های مختلف فنی و تقدیر مسئولین مربوطه به دنبال داشت.

9 . احداث ساختمان پاساژ قائم به منظور پشتوانه مالی فعالیت های فرهنگی، با کمک متدینین و متمکنین خیّر شهرستان. این مسئله، مشکلات مهمی از مردم را با استقرار اداراتی (از قبیل بازرگانی، شبکه بهداشت و درمان، کلینیک تخصصی امام صادق علیه السلام، سازمان تبلیغات اسلامی، نیروی انتظامی، کارگاه قالیبافی جهاد سازندگی، رفع نمود.

10 . احداث مسجدی در پایین ده هشتگرد.

11 . تشویق مردم به وقف و احیای این سنت حسنه به منظور پشتیبانی مالی حوزه علمیه و اعتلای فرهنگ اصیل ناب محمدی صلی الله علیه و آله که این امر مورد استقبال مردم و متدینین قرار گرفت. ازجمله ثمرات این مهم، وقف گروهی از متدینین است که به شرح ذیل می باشد:

الف ) وقف دو هکتار زمین، موقوفه ورثه مرحوم نائب فلاح کیش به حوزه

ب ) وقف پنج هکتار زمین اهدایی در نظر آباد توسط آقای مقدم ره

ج ) وقف حدود دو هزار متر مربع زمین جهت تأسیس مدرسه در نظر آباد

د ) وقف یک واحد مسکونی اهدایی در نظر آباد

12 . ساخت هیجده خانه عالم در روستاهای شهرستان با پیشنهاد ایشان و همکاری خیرین و سازمان تبلیغات اسلامی استان و شهرستان که شاید برای اولین بار در کشوراجرایی گشت.

13. تصدی حدوداً سیزده ساله مدیریت حوزه علمیه امام صادق علیه السلام از سال 1373 ه- ش تا پایان عمر مبارک.

14 . تشکیل صندوق قرض الحسنه به جهت حمایت از طلاب، به منظور رفع مشکلات آنان. ایشان به همین منظور، ثلث اموال وخانه مسکونی خود درقم را به این جهت اختصاص داد. (1)


1- . زمزم کرامت، از ص 25 الی 30

ص:303

نحوه شهادت

کینه توزان منافق که نتوانسته بودند با تهمت و افترا و شایعه سازی، آن راد مرد را از صحنه مبارزه دور کنند، سرانجام در شب شهادت حضرت زهرای مرضیه علیها السلام در تاریخ27/3/1386، خفاش وار و با استفاده از تاریکی شب، هنگامی که ایشان از اقامه نماز جماعت و روضه صدیقه طاهره علیها السلام باز می گشت و شاید هنوز بر گونه هایش اشک جاری بود، در کنار منزلش در شهرستان هشتگرد، با حمله و بریدن گلوی ایشان، وی را مظلومانه در سن 76 سالگی به شهادت رساندند و بدین سان حیات طیبه اش مصداق و «ختامه مسک» (1) گردید.

بعد از شهادت ایشان پیام تسلیتی از سوی مرجع عالی قدر عالم تشییع حضرت آیت الله العظمی صافی گلپایگانی صادر گردید که به فرازی از آن اشاره می کنیم:

«آن شهید مظلوم که با دفع هجوم ضلال و اضلال، بد خواهان و دشمنان را منکوب و محکوم می ساخت سرانجام در راه اسلام و مکتب اهل بیت علیهم السلام به افتخار عظیم شهادت و حسن عاقبت و سعادت نائل گردید و به فوز عظیمی که خود در دعاها از خداوند متعال طلب می کرد فائز شد و در تاریخ علما و فضلای روحانیت که تا مرز بذل جان و نثار خون خود دین را یاری و از حقّ و قرآن پاسداری نمودند، نامش به عنوان شهید ثبت گردید.»

محل دفن

پیکر پاکش با شکوه تمام با حضور علما و نمایندگان آیات عظام، شاگردان، بستگان، خانواده های معظم شهدا و اقشار مختلف مردم ابتدا در هشتگرد و سپس در قم از مسجد امام حسن عسگری علیه السلام تا حرم مطهر حضرت معصومه علیها السلام و طواف بر گرداگرد ضریح حضرتش تشییع و پس از اقامه نماز توسط آیت الله العظمی صافی گلپایگانی در کنار گلزارشهدای شیخان در جوار علما، شهدا و عرفا به خاک سپرده شد.


1- . مطففین/ 26.

ص:304

مجالس ختم متعددی از جمله در مسجد عشقعلی از طرف آیت الله العظمی صافی به پاس گرامی داشت آن عزیز با حضور برخی آیات عظام و نماینده مقام معظم رهبری و اقشار مختلف مردم با سخنرانی سخنرانان بر جسته برگزار گردید. (1)

در پایان با قسمتی از شعری که توسط یکی از شاگردان ایشان در رثای وی سروده شده مقاله را به پایان می بریم.

صبر در راه خدا کار تو بود

مردنی زیبا سزاوار تو بود

خوش جدا گشتی از این قوم خمود

جای تو الحقّ در این ویران نبود

بوی دنیا از تو نشنیده است کس

مجلست بوی خدا می داد و بس

عاش سعید و مات سعیدا ، روحش شاد و راهش پر رهرو باد.


1- . زمزم کرامت، از ص 60 تا آخر.

ص:305

آقا سید محمد برقعی قمی / سجاد یزدان پناه فارسانی

اشاره

شناسنامه اجمالی

شناسنامه اجمالی(1)

نام: میر سید محمد

نام خانوادگی: برقعی قمی

نام پدر:آیت الله سید عبد الله مجتهد برقعی قمی

سال تولّد:1260 ﻫ.ش(برابر با 1298 ه.ق)

محل تولد: قم مقدّسه

محل تحصیل مقدمات و سطح: قم مقدّسه

محل تحصیل سطوح عالیه : نجف اشرف

آثار قلمی: تعلیقة علی کفایة الأصول

تاریخ وفات: پنجشنبه 20ربیع الثانی 1350ﻫ.ق که مصادف است با 13 شهریور1310 ﻫ.ش . (2)


1- . تربت پاکان قم، عبدالحسین جواهر کلام، ج3، ص1436، انتشارات قم، چاپ اول:1382ه.ش.
2- . البته کتاب تربت پاکان قم به نقل از وفیات العلماء و تاریخ قم، سال وفات را 1349 ذکر کرده است اما اینجانب آن را پیدا نکردم. و تاریخ وفات، یازده شهریور نوشته شده که بر اساس محاسبات سیزده شهریور صحیح است.

ص:306

محل وفات: قم

محل دفن: مسجد بالا سر حرم حضرت معصومه علیها السلام نزدیک قبر آیت الله حائری مؤسس حوزه علمیه قم(ره)

شاگردان: حاج میرزا ابوالفضل زاهدی قمی مفسر و...

سادات برقعی

سید محمد در قم به دنیا آمده و فرزند یکی از علمای بزرگ عصر، یعنی آیت الله سید عبدالله مجتهد برقعی قمی است. سید اسحاق برقعی قمی که از مشاهیر علمای قم بوده، پدر بزرگ او سید محمد است. (1)

با بررسی نسب سید محمد و خاندان با برکت برقعی به شخصیت علمی ،متّقی و بانفوذی بر می خوریم. شخصیت هایی که سلسله نورانی برقعی را زینت بخشیده اند و البته جا دارد که فرهنگ نامه ای از زندگی بزرگان این سلسلۀ جلیله، همراه شجره نامۀ این خاندان تدوین گردد تا قابل استفاده عموم محقّقان باشد.

نسب آقا میر سید محمد بر اساس کتب مختلف (2) بدین شرح است:


1- . گنجینۀ دانمشمندان، ج1،ص14.
2- . شیخ انوارالمشعشعین ذکر ورود الطالبیّین الی القمییّن، مورخ: محمد علی بن حسین نائینی اردستانی کچوئی قمی، تحقیق: محمد رضا انصاری قمی، اشراف: سید محمود مرعشی نجفی، ج2، ص360؛ منتهی الآمال، شیخ عباس قمی، ج2 ، ص497 تا 500، انتشارات اعلام التقی، چاپ اول 1382؛ سلسلۀ جلیله سادات رضوری، حاج سید محمد میرخازنی، ص155 به بعد، چاپ بهمن 1335؛ تشجیر عمده الطالب، علامه نسابه محمود بن علی المنکدم معروف به ابوجمیل، تحقیق: سید مهدی رجائی، نشر کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی[ره]، چاپ اول:1386ﻫ.ش؛ البدر المشعشع در احوال ذریه موسی المبرقع، علامه محدث میرزا حسن نوری طبرسی، تحقیق: سید مهدی رجائی، نشر کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی[ره]، چاپ اول:1386 ﻫ.ش؛ خاندان بزرگ برقعی، سید محمد مهدی برقعی، ص9، انتشارات سلسله، چاپ1388 ﻫ.ش.

ص:307

ص:308

با توجه به این شجره نامه روشن می شود که نسب آقاسید محمد برقعی با 26 واسطه به جناب موسی مُبَرْقَع و یا با 27 واسطه به امام جواد: می رسد. البته این شجره نامه، قابل توسعه است و زیر شاخه هایی دارد که راقم این سطور به قدر ضرورت بیان نموده است.

از جناب موسی مبرقع و اولاد ایشان سادات بسیاری در نقاط مختلف ایران از جمله قم، مشهد، همدان، تهران، قزوین، کرمان، کاشان و یزد و نیز سایر کشورها ازجمله: هندوستان، پاکستان، افغانستان، عراق، سوریه و... برجای مانده است. البته در عصر حاضر عده ای از آنان در اروپا و امریکا ساکنند.

به دلیل جلوگیری از تشابهات اسمی میان افرادِ فامیل، هر گروه، خود را به نامِ اشخاصِ سرشناسی که در این سلسله وجود داشته اند، منتسب نموده اند و نام خانوادگی خود را بر اساس آن انتخاب کرده اند. برخی بر اساس نَسَبشان به امام رضا علیه السلام به سادات رضوی یا ابن الرضا یا یاابن رضا، برخی بر اساس نسبتشان به جناب موسی مبرقع، به سادات برقَعی یا مبرقَعی یا مبرقَع؛ عده ای که فرزندان سید شریف بوده اند به شریفی و عده ای از فرزندان سید ابوالفتح به میرابوالفتحی یا فاتحی ملقّب گشته اند. همینطور بقیۀ سادات و اولاد امام جواد علیه السلام که لقب فاطمی، اخوی، بنی رضی، رضوی زاده، موسوی، تقوی، میر عمادی، معصومی، صفوی، صفوی زاده، صفوی فرد، تحویلداری، اسحاقی، سرکشیک، شریعت و... را اختیار کرده اند. (1)

موسی مبرقع

در اینکه امام جواد علیه السلام چند فرزند پسر و چند دختر داشته است، اختلاف است. اما در اینکه امام هادی علیه السلام و جناب موسی مبرقع، دو فرزندِ آن حضرت اند هیچ شک و شبهه ای میان مورّخان و سیره نویسان وجود ندارد.

جناب موسی مبرقع در سال 214ﻫ.ق در مدینه به دنیا آمد. او دارای چهرۀ زیبا و درخشانی بود و نوری در صورتش نمودار بود، تا جایی که او را یوسف زمان خود می نامیدند. موسی وقتی در دوران جوانی و نشاط از منزل خارج می شد، صورت خود را با نقاب(بُرْقَع) می پوشاند تا از نگاه مردم که


1- . خاندان بزرگ برقعی، سید محمد مهدی برقعی، ص9، انتشارات سلسله، چاپ1388 ه.ش؛ شناختنامه حضرت فاطمه معصومه علیها السلام، حاج شیخ محمد شریف رازی، ص240؛ شناختنامه حضرت فاطمه معصومه علیها السلام، صادق سجادی، ص304.

ص:309

مدتی طولانی به چهرۀ او خیره می شدند محفوظ بماند. به همین خاطر، به مبرقع یعنی کسی که نقاب زده است، معروف شد و بسیاری از فرزندان ایشان هم به نام مبرقع؛ نقاب زده و مبرقعی (منسوب به نقاب زده) و برقعی(منسوب به نقاب) ملقّب شده اند. (1)

آن جناب در سال 247ﻫ.ق به کوفه رفت و سال 256 ه.ق عازم قم شد. در آن زمان اعراب اشعری که از یمن به قم آمده، در آنجا ساکن شده بودند، چون آن جناب را نمی شناختند، او را از آنجا بیرون کردند، و آن بزرگوار از قم به کاشان رفت و مورد استقبال و احترام احمد بن عبد العزیز قرار گرفت. زمانی که دو نفر از رؤسای عرب کوفه برای دیدار ایشان به قم آمده بودند، مردم قم را سرزنش کرده و ایشان را به سراغ جناب مبرقع فرستادند. آن جناب عذر ایشان را پذیرفت و به قم باز گشت. اهل قم از آن پس ، ایشان را بسیار احترام کرده و اموال زیادی به او بخشیدند. آن جناب با آن اموال، مزارعی خرید و به کشاورزی پرداخت و تا آخر عمر، در قم ماند. و در نهایت در سال 296ﻫ.ق شب چهارشنبه (2روز مانده به آخر ماه ربیع الثانی) رحلت نمود. عباس بن عَمْر غنوی بر او نماز خواند و در جایی که اکنون به محلۀ «دربهشت» معروف است، دفن گردید. (2) بر فراز قبر ایشان مقبره ای بنا شد. قدمت مقبرۀ فعلی ایشان به پیش از قرن هفتم می رسد. (3)

نقابت

نقیب در لغت به معنای مهتر قوم و سرپرست گروه است که مأمور سرپرستی و تفحص احوال دسته یا صنف خاصی است (4) و در اصطلاح به معنای کسی است که سرپرستی امور سادات را بر عهده دارد . این نقابت کم کم به صورت یک تشکیلات منسجمی در آمد و باعث شد سادات گرامی در تحت حمایت یکی از بزرگان خویش باشند.


1- . تاریخ زندگانی امام جواد علیه السلام، حجت الاسلام والمسلمین سید محمد حسینی شاهرودی، ص30 ، به نقل از الامام الجواد، منتخب التواریخ، قزوینی، ص86 و ص649.
2- . آدرس کنونی مقبره ی ایشان به این صورت است: قم، خیابان طالقانی (که به میدان پلیس و خیابان آذر منتهی می شود)، کوچۀ 59 (نزدیک محله چهل اختران و موسویان).
3- . تقویم الشیعه، عبدالحسین نیشابوری، ص184.
4- . فرهنگ معین، واژه نقیب.

ص:310

در اجداد سید محمد بیست نفر دارای مقام نقابت بوده اند و نامشان هم در کتاب «تاریخ نقبای قم» آمده است. (1)

پدر

پدر سید محمد، آیت الله سید عبدالله برقعی است و در سال 1249 ق به دنیا آمد. او در جوانی به نجف اشرف مهاجرت کرد و در محضر علمای بزرگی، از جمله: شیخ راضی عرب و مرحوم حاج میرزا حبیب الله رشتی (ره) کسب فیض نمود تا به درجه اجتهاد نائل آمد. وی در سال 1288ﻫ.ق در 39 سالگی، در حالی که مجتهد بود، به قم مراجعت کرد و در مسجد امام حسن عسکری علیه السلام، اقامه جماعت پرداخت و بعدها، چون تولیتِ حرم حضرت معصومه علیها السلام را بر عهده گرفت، در آنجا به اقامه جماعت پرداخت. در شهر قم ریاستی بزرگ داشت و از روحانیان مشهور زمان خویش بود و از جهت مالی نیز فرد متمکنی به حساب می آمد. (2)

ایشان نزدیک به چهل سال به ترویج شریعت پرداخته و در مرافعاتِ مردم، بین آنها قضاوت، ومشکلاتشان را مرتفع می نمود. نقل است که مرحوم مدرس [ره] وقتی به عنوان مجتهد طراز اول، عازم تهران بود تا در مجلس حضور یابد، در قم توقف کوتاهی داشت و در این مدت چند روز در منزل ایشان اقامت کردو سابقه آشنایی این دو با هم به دوران تحصیل در نجف باز می گردد. (3)

سرانجام، ایشان در ماه ربیع الأول سال1333ه.ق(1293 ﻫ.ش) در 84 سالگی بدرود حیات گفت و در قبرستان شیخان قم، در مجاورت ابو جریر اشعری، مدفون گردید (4).

تحصیلات

سید محمد که همنام پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و نام پدرش همنام پدر آن حضرت؛ (محمد بن عبدالله) پس از رسیدن به دوران رشد و با تأسی به پیامبر رحمت و اهل بیت طاهرینش: شروع به تحصیل


1- . تاریخ نقبای قم، حمید رضایی، شماره 42 از مجموعه آثار کنگره بزرگداشت حضرت فاطمه معصومه: و مکانت فرهنگی قم، چاپ اول: سال 1384ه.ش
2- . گنجینه دانمشمندان، ج1،ص143 و 144.
3- . داستان های مدرس، غلامرضا گلی زواره ای، ص34.
4- . گنجینه دانمشمندان، ج1، ص143 و144

ص:311

دروس حوزوی کرد و مقدمات و سطح را در قم به پایان برد قبل از تاسیس حوزه علمیه قم چون بزرگترین حوزه در آن زمان، حوزۀ نجف اشرف بود و اساتید بارز، غالباً در آنجا کرسی درس تشکیل می دادند سید محمد بر آن شد که به آن حوزۀ درسی هجرت کند تا هم در سطوح عالیه تحصیل نماید و هم از مولایش امیرالمومنین علی علیه السلام مدد گرفته ، راه زهد و تقوا را بیاموزد.

در نجف، اساتید مشهور از جمله جناب آخوند خراسانی [ره] حلقه تدریس داشتند. در میان صدها شاگردِ مجتهدِجناب آخوند، سید محمد هم در درس ایشان شرکت می کرد و او که روایت کنندۀ حدیث از طرق مختلف بوده، از استادش جناب صاحب کفایه هم روایاتی نقل می کند. عالمِ بزرگِ معاصرِ ایشان آیت الله سید شهاب الدین مرعشی نجفی [ره] در مورد ایشان، (سید محمد) در کتاب خود، «الإجازة الکبیره» می نویسد:

«العالم الورع الجلیل حجة الإسلام المیر سید محمد ابن آیت الله السید عبد الله البرقعی الرضوی القمی ... یروی عن عدة منهم استاذه صاحب الکفایه بطریقه؛ (1) دانشمند با ورع و بزرگوار حجت الاسلام میر سید محمد فرزند آیت الله سید عبد الله برقعی رضوی قمی ... از عده ای که از آن جمله استادش جناب صاحب کفایه است، نقل روایت می کند.»

سید محمد از جمله کسانی است که به آیت الله مرعشی نجفی اجازه نقل روایت می دهد و طبیعی است که هر چه سلسلۀ نقل روایت مطمئن تر باشد، روایاتِ نقل شده از ایشان هم دارای اهمیت و اطمینان بیشتری است.

بازگشت

دیگر سید محمد انگیزه کمتری برای ماندن در نجف دارد؛ چرا که پس از رحلت استاد مورد علاقه اش، یعنی جناب آخوند، به جز خاطرات و احیاناً نوشته هایی که از درس های استاد یادداشت برداری کرده، چیزی برایش یادگار نمانده است.

سید محمد بار دیگر دنبال گمشدۀ خویش می گردد تا شاید جای خالی استاد از دست رفته را پر کند. اما این بار حاصل استادش را با خود همراه دارد و دیگر هیچ درسی را به شیرینی و لذتِ درسِ استادِ مرحومش نمی یابد. لذا پس از این که مدتی از فوت استادش می گذرد، در سال


1- . الاجازة الکبیرة، آیت الله سید شهاب الدین مرعشی نجفی، ناشر: کتابخانۀ نویسنده، ش 181، ص147

ص:312

1330ﻫ.ق.(1290ﻫ.ش) عازم زادگاه خویش گشته و اکنون که بیش از سی سال دارد، قم را برای سکونت انتخاب می کند. در این شهر به تدریس فقه و اصول می پردازد و دروسی چون: لمعه، مکاسب و کفایۀ استادش را تدریس می نماید. بیان شیرینش شاگردانی چون حاج میرزا ابو الفضل قمی مفسر را به پای درسش می کشاند و با تقریر مطلوب و مورد پسندی که داشته، عده ای از درس او بهره می برند. (1)

سه سال به همین منوال می گذرد و سید محمدکه پس از مدتی دوری، تازه در کنار پدر، احساس آرامش می کرد، او را که برای همگان چهره ای شناخته شده بود، در سال 1333ﻫ.ق. از دست می دهد. و نه در سوگ پدر بلکه در سوگ عالِمی مشهور، به عزا می نشیند و خاطرات برپایی تکیۀ عزای حسینی: توسط پدر را مرور می کند.

شهرت سید محمد

سید محمد پس از فوت پدر، در صحن اتابکی حرم مطهر حضرت معصومه: - که تازه تأسیس بود - نماز جماعت اقامه می کند (2) و با تدریس و فعالیت علمی و اجتماعی، کم کم از شهرتی نسبی برخوردار می شود و در شمار یکی از علما و دانشمندان شیعه قرار می گیرد. (3) یکی از نویسندگان، در جریان تأسیس حوزۀ علمیۀ قم می نویسد:

در شکل گیری و تأسیس حوزۀ علمیۀ اسلامی قم با زعامت و مرجعیت فقیه دور اندیش و زمان شناس مرحوم آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی، به طور مسلم افراد زیادی از عالمان، تاجران و واعظان و دیگر اندیشمندان مسلمان تهران، قم، اراک و دیگر حوزه ها و نقاط ایران نقش مؤثری داشنه اند. هویت آنها را به تفصیل نمی شناسیم، با این حال نام چهره های درخشان و نامداری چون حضرات آیات: میرزا مهدی پایین شهری قمی ، شیخ ابو القاسم کبیر قمی، شیخ محمد تقی بافقی ، میرزا سید محمد برقعی و.... در وقایع مربوط به مهاجرت شیخ عبد الکریم از اراک به قم به چشم می خورد. (4)


1- . آثار الحجه، رازی، ج1، ص220.
2- . آثار الحجه، رازی، ج1، ص220.
3- . تاریخچۀ قم و مساجد تاریخی، محمدرضا کوچک زاده، شماره 24.
4- . حرم اهل بیت خواستگاه انقلاب اسلامی، عنوان: چگونگی تاسیس حوزۀ علمیۀ قم، محسن اسماعیلی، ص87.

ص:313

زهد و تقوا

سخن گفتن در مورد زهد و تقوای این عالم بزرگ کمی مشکل است ، لذا بهتر آن است که از کلام ولی خدا امام خمینی[ره] که رضوان خدا بر او باد، سخن بگوییم. امام در مورخ 16/2/1364ﻫ.ش. در دیدار با روحانیان و ائمه جمعه سراسر کشور مطالبی در بارۀ لزوم زهد و ساده زیستی علما مطرح کردند که قسمتی از آن به شرح زیر است:

«در آن وقتی که ما ، اوایلی که آمدیم قم، در آنجا چه اشخاصی بودند: شخص اول قم در جهت زهد و تقوا و اینها ، مرحوم آشیخ ابوالقاسم قمی، مرحوم آشیخ مهدی و عدۀ دیگری[بودند] و شخص نافذ آنجا و متّقی مرحوم آمیرزا سید محمد برقعی و مرحوم آمیرزا محمد ارباب [بودند]. همۀ اینها را من منزل هایشان رفتم؛ «آنکه ریاست صوری مردم را داشت [والبته] ریاست معنوی هم داشت» با «آنکه زاهد بود»،در زندگی مشابه بودند.

مرحوم آشیخ ابو القاسم ، من گمان ندارم هیچ طلبه ای مثل او بود . زندگی اش یک زندگی ای بود مثل سایر طلبه ها، اگر کمتر نبود ، بهتر [هم] نبود ، [تازه] کمتر هم بود ... وقتی انسان در آن محیط واقع می شد ، که اینها را می دید ، همین دیدنِ اینها برای انسان یک درسی بود». (1)

تکیۀ آقا سید عبد الله

عزاداری در منازل و تکایای قم از پیشینۀ نسبتاً طولانی برخوردار است. گو اینکه قدیمی ترین خانه ایی که در آن عزاداری می شده و اکنون نیز ادامه دارد، خانۀ آقا سید عبدالله مجتهد برقعی قمی است؛ با سابقه ای بیش از 140سال. (2) هرساله هنگام محرم، عزاداری های باشکوهی در آنجا برگزار می شود و سادات برقعی از نقاط مختلف در آنجا جمع شده و به عزاداری می پردازند. اکنون (سال 1390 ﻫ.ش.) این مکان معروف است به تکیۀ آسید عبد الله مجتهد، بازاریان قدیمی حتماً آنجا را به خوبی می شناسند و البته چون هرسال عزاداری در آنجا برقرار است، و جوان ها هم با این تکیه آشنایی دارند. این تکیه در خیابان چهارمردان ، کوچه سومِ گذرخان واقع شده است.


1- . صحیفه امام، ج19، ص251.
2- . سایت استانداری قم، تاریخ عزاداری و آداب و رسوم آن در قم، نوشته چهاردهم آذر1387

ص:314

نزدیکان سید محمد

اشاره

سید محمد سه برادر به نام های سید حسن، سید حسین و سید علی داشت و دارای شش فرزند بود به نام های: سید ابوالقاسم، سید احمد، سید محمود ، سید جواد، سید رضا و فاطمه سادات، که البته اکنون همه از دنیا رفته اند؛ ولی نوه ، نتیجه و نبیرۀ ایشان در نقاط مختلف دنیا (از جمله قم، تهران و کشورهای دیگر چون: لندن، لس آنجلس و...)زندگی می کنند. برخی از آنها جداگانه نیاز به بیوگرافی دارند؛ مانند سید علی، برادر ایشان که شایسته است مختصری از احوال او و بعضی دیگر از اطرافیان سید محمد در اینجا ذکر شود. شجره نامۀ سید محمد بدین صورت است :

ص:315

ص:316

1. میرزا سید علی

میرزا سید علی(1)

سید علی در سال 1298 ﻫ.ق. - تقریباً همان سالی که برادرش سید محمد به دنیا آمد-در قم متولد شد و دروس مقدماتی و سطوح را در آنجا فرا گرفت. ولی به حوزۀ درسی آیات عظام: حاج میرزا محمد ارباب ، حاج شیخ ابوالقاسم قمی (ملقّب به کبیر) ، آقا شیخ عبد الکریم حائری یزدی ، سید ابوالحسن اصفهانی و حاج میرزا حسین نائینی راه یافت و فلسفه را نیز از حاج میرزا علی اکبر حکیم و دیگران آموخت.

سید علی در حدود سال 1314 ﻫ.ش. از قم به تهران رفت و به تدریس در حوزۀ علمیۀ تهران پرداخت. دامنۀ شهرت وی به قدری گسترش یافت که رضا شاه پهلوی برای تعلیم ادبیات و علوم دینی به ولیعهد(محمد رضا) از وی دعوت کرد. ایشان که مردی یکّه تاز میدان فضل ، ادب و سخنوری بود، به ویژه در ایام ممنوعیتِ عزاداری در زمان رضا شاه، در منزل مسکونی خود، بساط روضه خوانی پنهانی و باشکوهی داشت.

آیت الله میرزا سید علی برقعی دارای آثار مختلفی است که تعدادی از آنها در کتابخانۀ حرم حضرت معصومه علیها سلام و دیگر کتابخانه ها موجود است . از جمله این آثار می توان به کتب زیر اشاره کرد:

1. الهی نامه(اشعار)؛ که در سال 1366 ﻫ.ق. در تهران در 15 صفحه به چاپ رسید.

2. شرحی بر منازل السائرین.

3. کمال الإنسان و میزان الإیمان؛ با موضوع کمال، نبوت، امامت، اسلام. در 153 صفحه که در سال 1346 ﻫ.ش. منتشر شد.

4. لب البطون(خود و خدا).

5. بطون خمسه؛ در خداشناسی.

6. بطون سته(اشعار).

7. فلسفه شهادت؛ در 28 صفحه با موضوع امام حسین علیه السلام، شهادت ،مدح و مرثیه.


1- . خاندان بزرگ برقعی، ص277 و278؛ سید علی اکبر قمی، راهنمای دانشوران؛ رازی، آثار الحجه، ج1، ص220؛ شیخ آقابزرگ تهرانی، الذریعه الی تصانیف الشیعه، ج9، ق3، ص751؛ دکتر محمد رضا نصیری، اثر آفرینان(زندگینامه ی نام آوران فرهنگی ایران از آغاز تا سال1300) چاپ دوم سیا 1384، نشر:انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، ج2، ص41؛ تربت پاکان قم(مذکور)،ج2، ص1086.

ص:317

8. مثالی نامه؛ که در تهران سال 1363 ﻫ.ق. در 24 صفحه به چاپ رسید.

9. دیوان علی بیگ.

ایشان سر انجام در 27 صفر 1394 ﻫ.ق. از دنیا رحلت فرمود و در جوار حرم مطهرحضرت معصومه علیها السلام به خاک سپرده شد.

2. میرزا سید حسن

میرزا سید حسن(1)

سید حسن در سال 1264 ﻫ.ش. در قم متولد شد و در قم و نجف تحصیل کرد و از محضر آیات عظام: شیخ ابو القاسم کبیر، میرزای نائینی، شیخ عبد الکریم حائری و حاج آقا حسین بروجردی بهره برد و به تبلیغ و تدریس اشتغال داشت. ایشان که داماد آیت الله سید صادق روحانی بود،در امور اجتماعی نقش مؤثری داشت و بزرگواری خود ایشان و انتسابش به آیت الله سید عبد الله برقعی، مورد توجه شخص شاه بود؛ لذا خدماتی در طول حیاتش انجام داد که احداث مسجد و آب انبار بزرگ در روستای شادقلی(یکی از روستاهای قم) از آن جمله است. وی در مورد تأمین آب قم از رودخانه کارون و ساختن یک مسجد بزرگ برای آستانه حضرت معصومه علیها السلام با شاه صحبت کرد که مقدمات آن مورد موافقت قرار گرفت؛ ولی در عمل محقّق نشد.

وی در 1336ﻫ.ش. وفات نمود و در مسجد بالاسر حرم حضرت معصومه علیها السلام که قبلا در آن اقامۀ جماعت داشت، مدفون گردید.

3. سید حسین

سید حسین(2)

ایشان در قم به دنیا آمد، ولی ساکن تهران و در زمان حیاتش صاحب مناصب مهم دولتی بود البته در برخی کتب تذکره نویسی، ایشان را با برادرش اشتباه گرفته و فکر کرده اند که لفظ «حسین» همان «حسن» بوده که در کتابت اشتباه شده است و آیت الله سید عبدالله برقعی مجتهد، سه پسر داشت؛ در حالی که قطعاً این گمان غلط است چرا که با توجه به بررسی های مؤلف در کتب و صحبت هایی که با برادرزادگان ایشان صورت گرفته است، سید حسن غیر از سید حسین است و حتی سید حسن ، لقبِ برقعی را حفظ نموده ولی سید حسین ، لقبِ مبرقعی را انتخاب نموده است.


1- . آثار الحجه( مذکور)، ج2، ص33؛ تربت پاکان قم(مذکور)،ج2، ص808..
2- . خاندان بزرگ برقعی(مذکور)، ص244

ص:318

ایشان در سال 1336 از دنیا رفته و بین دو صحن عتیق و جدید حرم مطهر فاطمه معصومه علیها السلام دفن گردیده است.

4. سید ابو القاسم آیت الله زاده

سید ابوالقاسم درسال 1281 ﻫ.ش. در قم متولد شد و از عالمان زمان خویش بود. وی با امام خمینی (قدس سره) هم ارتباط نزدیک داشت. ایشان در سال 1314 ﻫ.ش. از دنیا رفت، در جلو ایوان طلای حرم مطهر حضرت امیرمؤمنان علی علیه السلام دفن گردید.

5. سید احمد برقعی

سید احمد حدود سال 1297 ﻫ.ش. در قم به دنیا آمد. وی ساکن تهران بود و در دهۀ1350ﻫ.ش. از دنیا رفت و در بهشت زهرای تهران به خاک سپرده شد.

6. سید محمود برقعی

سید محمود حدود سال 1295 ﻫ.ش. در قم به دنیا آمد و در تهران سکونت داشت. آن مرحوم، دفتر خانۀ اسناد رسمی بزرگی در تهران داشته که از معروفیت و مقبولیت خاصی برخوردار بود. رجال سرشناس، معاملاّت اموال غیر منقول خود را بیشتر در این دفترخانه انجام می دادند.

وی در سال 1351 ﻫ.ش. از دنیا رفت و در مسجد بالاسر حرم حضرت معصومه علیها السلام مدفون گردید.

7. سید جواد برقعی

ایشان در سال1293 ﻫ.ش. در قم به دنیا آمد. وی در تهران ساکن بوده و شغل نظامی داشت. وی در سال 1343 ﻫ.ش. وفات کرد و در صحن بزرگ حرم حضرت معصومه علیها السلام دفن گردید.

8. سید رضا برقعی

ایشان در سال 1299 ﻫ.ش. به دنیا آمد و در قم ساکن بود. وی در سال 1362 ﻫ.ش. از دنیا رفته. محل دفن وی ، آرامگاه بهشت قم است.

ص:319

9. فاطمه سادات آیت الله زاده

ایشان ساکن قم و همسر عموزادۀ خود؛ مرحوم حجت الإسلام سید مصطفی برقعی بود. سید مصطفی فرزند سید حسن، در 1292ﻫ.ش. متولد شد و در قم سکونت داشت. وی امام جماعت مسجد محمدیه بود. تولیت تکیۀ آقا سید عبد الله را بر عهده داشت و در زمان حیات خود، آثار مکتوبی به یادگار گذاشته است. از جمله آثار ایشان است: انقلاب فرهنگی، ستارۀ درخشان آسمان ولایت (شرح زندگانی موسی مبرقع) و اندرزهای حکیمانۀ مولای متقیان علی علیه السلام. سید مصطفی در سال 1369 ﻫ.ش. از دنیا رفته و در صحن بزرگ حرم فاطمه معصومه علیها السلام دفن گردید. (1)

شاگردان

در بین دانش آموختگانی که از سید محمد کسب فیض کرده اند، نام میرزا ابوالفضل زاهدی مفسر قمی به چشم می خورد. وی درنیمۀ شعبان 1309 ﻫ.ق. متولد شد. پدرش ملاّمحمود، از علما و وعاظ قم و مادرش از زمرۀ سادات رضوی به حساب می آید. او خواندن و نوشتن را در مکتب آموخت و مقدمات و سطح حوزه را در محضر آقا میرزا سید محمد برقعی فرا گرفت. میرزا ابوالفضل در درس خارج فقه و اصول حضرات آیات: میرزا محمد ارباب ، سید صادق قمی، شیخ ابو القاسم کبیر و شیخ عبد الکریم حائری شرکت جست و فلسفه و حکمتِ را از محضر آیت الله میرزا علی اکبر مدرس یزدی فرا گرفت.

او به قدری مورد وثوق موسس حوزۀ علمیۀ قم بود که به جای ایشان در صحن عتیق حرم مطهر اقامۀ جماعت می کرد. وی از افراد خاص آیت الله بروجردی و مأمور تبلیغ و بحث علمی با پیروان سایر ادیان بود. ایشان در مسألۀ ملی شدن صنعت نفت ،همراه آیت الله سید محمد خوانساری، نقشی فعال داشت و در اوائل نهضت انقلاب اسلامی در سال 1342ﻫ.ش. با امام همراه بود. وی تألیفات متعددی از خود به یادگار گذاشت که از جملۀ آنهاست:رسالةالشرط و آثاره، رسالةالضرر، أفعَل و ماأفعَل در اخلاق، منطق الحسین - که مجموعه ای است از کلمات امام حسین علیه السلام، مقصد الحسین در اهداف عاشورا، اثبات المعلوم فی نفی المفهوم در اصول فقه و...


1- . خاندان بزرگ برقعی(مذکور)، ص244

ص:320

ایشان در دوازده فروردین 1357 به علت کهولت سن و بیماری، دار فانی را وداع و پیکرش با تشییع کم سابقه ای در قبرستان شیخان قم مدفون گردید.

تألیفات

در مدتی که سیدمحمد از محضر جناب آخوند خراسانی بهره می برد ، آرایِ اصولی ایشان را فراگرفت و بعدها در کتابی به نام تعلیقة علی کفایة الأصول، آنچه را که از ایشان آموخته بود، به رشتۀ تحریر درآورد؛ اما صد افسوس که نه تنها این کتاب، بلکه هیچ کدام از آثار ایشان باقی نماند و یا لااقل، در کتابخانه های مهم قم، از آنها خبری نیست.

وفات

سید محمد که به آیت الله سید محمد مجتهد برقعی قمی معروف شده بود، پس از سال ها تلاش علمی، اجتماعی، زهد و تقوا ، سرانجام در پنجشنبه بیستم ربیع الثانی 1350ﻫ.ق. مصادف با یازده شهریور 1310ﻫ.ش. چشم از جهان فرو بست و به دیدار معبودش شتافت و باز در دنیای اسلام رخنه ای پدید آمد که هیچ چیز جای آن را پر نخواهد کرد.

پیکر این عالم وارسته پس از انجام مراسم تکفین و اقامه نماز ، در مسجد بالا سر حرم حضرت معصومه علیها السلام، نزدیک قبر آیت الله حائری -مؤسس حوزۀ علمیۀ قم- به خاک سپرده شد. محمد رازی در آثار الحجة ازجمله شخصیت هایی که حول قبر آیت الله حائری مدفون اند، شانزده نفر را نام می برد و در مورد سید محمد می گوید:«آیت الله آقای آقا سید محمد بن آیت الله آقا سید عبد الله برقعی». خداوند متعال ایشان را با اجداد طاهرینش محشور گرداند و توفیق پیمودن راه ایشان و پدر بزرگوارشان را به تمام علاقه مندان عصمت و طهارت علیهم السلام ، نصیب فرماید.

وآخر دعوانا أن الحمد لله رب العالمین

ص:321

میرزا احمد شیرازی «ستارۀ گمنام» / مصطفی صاحبی

اشاره

طلوع

لطف و تقدیر الهی بود که در جنوب غربی استان فارس (1) در منطقه نیمه خشک« قیروکارزین» (یکی از بخش های فیروزآباد فارس) در حدود سال 1296ه. در خانواده ای مذهبی، فرزندی پا به عرصۀ وجود نهاد. (2)

پدرش شخصی متمول، از خوانین آن منطقه و مادرش روحانی زاده بود. (3)

عشق طلبگی

با اینکه پدر میرزا احمد شخصی مذهبی بود، تمایلی به طلبه شدن فرزندش نداشت؛ اما عشق و علاقه و شور وافر این فرزند به تحصیل علوم دینی، وی را بر آن داشت تا مدت ها هر روز قبل از اذان


1- . ولی امروزه شهرستان مستقلی است که همسایگان این شهرستان از شمال به شهرستان فیروزآباد، از جنوب به شهرستان خنج و لارستان، از شرق به شهرستان جهرم و از غرب به شهرستان فراشبند می باشد.
2- . یادنامه آیت الله اراکی(ره)، رضا استادی، صفحه127.
3- . یادنامه آیت الله اراکی(ره)، رضا استادی، ص 128.

ص:322

صبح ، نزد عالمی که در آن منطقه بوده، برود و پس از فراگیری درس، قبل از طلوع آفتاب به خانه بر گردد به طوری که پدر متوجه این رفت و آمد نمی شده است. (1)

ایشان پس از تحصیل مقدمات به شیراز رفت و سال های متمادی به تحصیل سطح و دروس خارج پرداخت (2) و تا حد اجتهاد درس خواند. (3)

مشاور رهبر لارستان

میرزا احمد شیرازی مدت نه سال در کنار مجاهد عظیم الشان آیت الله العظمی آقا سید عبدالحسین لاری(قدس سره) به عنوان معین و مشاور (4)، در کانون مبارزات ضد استبدادی و استعماری فارس قرار داشت. وی پس از مشروطه نیز برای جلوگیری از انحراف این جنبش از پای ننشست. در جریان اشغال جنوب، در جنگ اول جهانی، همراه سید لاری به مبارزه با نظامیان انگلیس برخاست. ملاّ احمد که پیشاپیش مجاهدان، برای دفاع از استقلال ایران با دشمن می جنگید، (5) ظاهراً یکی از فرماندهان دشمن را خود او کشته بود. (6)

علاقه، طرفینی است

مرحوم حاج میرزا احمد شیرازی در آغاز نامه ای به حضرت آیت الله العظمی سید عبدالحسین لاری از او با تعبیر«مولانا» یاد نموده، که در جواب همین نامه، رهبر لارستان، میرزا احمد را با تعبیر«نورچشمی کرام» مورد خطاب قرار داده است اولاً این تعابیر بیانگر انس و الفت حاج میرزا احمد به آیت الله لاری است و ثانیاً، بیانگر علاقه طرفینی آنهاست. (7)


1- . یادنامه آیت الله اراکی(ره)، رضا استادی، ص 128.
2- . تربت پاکان قم، ص366.
3- . یادنامه آیت الله العظی اراکی(ره)، ص128.
4- . یادنامه آیت الله العظی اراکی(ره)، ص128.
5- . مجله حوزه، ش126، 1383، ص149.
6- . یادنامه آیت الله اراکی(ره)، ص128.
7- . نامه یاد شده به پیوست آمده است.

ص:323

تبعید

میرزا احمد پس از شرکت در جنگ با انگلیسی ها، به هندوستان تبعید شد و مدتی را در بمبئی گذراند. (1) پس از پایان دورۀ اسارت (2) به وی پیشنهاد شد یا تهران و تحت نظر زندگی کردن را برگزیند و یا اینکه یکی از ممالک دیگر را انتخاب کند. از آنجا که استکبار ستیزی از آموزه های دینی ماست، وی حجاز را اختیار نمود. او پس از موسم حج به ایران بازگشت و شهر مقدّس قم را برای زندگی انتخاب کرد. در آن تاریخ هنوز حاج شیخ عبدالکریم حائری(رضوان الله تعالی علیه) به قم نیامده بود. میرزا احمد بعد از ورود حاج شیخ در خدمت ایشان بود. (3)

مشایخ اجازه

اشاره

حضرت آیت الله میرزا احمد شیرازی(ره) از حضرات آیاتی که ذیلاً نامشان می آید، اجازات علمی و مالی داشت (4) . متن اجازات، موجود می باشد. (5)

1. حاج شیخ ابوالقاسم قمی کبیر(ره)( متوفی 1353ﻫ.ق.)

حاج شیخ در اجازۀ اجتهاد، مرحوم آیت الله میرزا احمد شیرازی را این گونه مورد خطاب قرار می دهد: « جناب العالم العامل الربّانی و البحر الفاضل الصمدانی الاغاالحاج میرزا احمد شیرازی مقیم دارالایمان قم کثرالله تعالی امثاله وادام علمیه فضله. . . .ورقی منه درجاتة العلیه وله العمل بما یستنبط من القواعد الشرعیه و ما یجتهد فیه من الاحکام الفرعیه و لغیره العمل بما اجتهد فیه مع عدم اعلم منه..». (6)

2. حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی (1280- 1355ﻫ. ق.)

آیت الله حائری، به میرزا احمد علاقه و اعتماد داشت و به کارهای او ارج می نهاد. حاج شیخ پس از احراز جایگاه علمی او، به وی اجازۀ اجتهاد و بر شایستگی علمی او گواهی داد. (7)


1- . یادنامه آیت الله العظمی اراکی، ص128.
2- . نشریه حوزه، ش126، 1383، بهمن و اسفند، ص149.
3- . یادنامه ایت الله اراکی، ص128.
4- . تربت پاکان قم، ج1، ص367.
5- . اجازات به پیوست آمده است.
6- . متن کامل اجازه به پیوست آمده است.
7- . نشریه حوزه، ش126، 1383، ص149.

ص:324

آیت الله حائری در اجازۀ نامه خود به تاریخ یازدهم جمادی الآخر 1342ﻫ.ق. مرحوم آیت الله میرزا احمد شیرازی را این گونه مورد خطاب قرار می دهد:« جناب مستطاب عماد الفضلاء العظام عمدد الدنام مروج الاحکام آقای حاج میرزا احمد شیرازی دامت تائیداته». (1)

3. میرزا محمد فیض قمی(ره) (1293-1370ﻫ.ق.)

میرزا محمد فیض قمی(ره) (1293-1370ﻫ.ق.)(2)

4. سید محمد باقر حسینی قزوینی(1291-1364ﻫ.ق.)

سید محمد باقر حسینی قزوینی(1291-1364ﻫ.ق.) (3)

5. سید ابوالحسن اصفهانی(ره)

در سال 1341ق، اولین سال تاسیس حوزۀ علمیۀ قم، دولت عراق به تحریک استعمارگران و بیگانگان، مراجع و زعمای عظیم الشان نجف اشرف، کربلا و کامین را به ایران تبعید نمود. در رأس این عالمان دینی آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی(قدس الله سره) بود. حضرات آیات به شهر قم آمدند و بنا به عادت کریمۀ خود به تدریس و مباحثه پرداخته و در این مدت کوتاه هفت ماهه، فضلا و دانشمندان را از فیوضات علمی خود برخوردار نمودند. (4)

با توجه به حضور هفت ماهۀ آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی(ره) در قم و صدور اجازۀ اجتهاد برای آیت الله شیرازی، روشن می شود که حاج میرزا احمد در سال 1341ﻫ.ق. مجتهد مسلم بوده است.

هم مباحثه

حضرت آیت الله میرزا احمد شیرازی(ره) با آیت الله سید صدر الدین(1299-1373ﻫ.ق.) و آیت الله سید محمد تقی خوانساری(1305-1371ﻫ.ق.) سال ها هم مباحثه بودند و به آیت الله سید محمد حجت کوه کمره ای(ره) (1310-1372ق) بسیار ابراز علاقه می نمودند. (5) این سه بزرگوار پس از فوت مرحوم آیت الله حائری(ره) تا ورود آیت الله بروجردی(ره)، مشهور به زعمای سه گانه بوده و با مساعدت و معاونت هم، حوزۀ علمیۀ قم را در آن شرایط سخت، حفظ و نگه داری نموده اند. (6) آیت الله میرزا احمد


1- . متن اصلی به پیوست آمده است.
2- . گنجینه دانشمندان، رازی، ج1، ص341.
3- . گنجینه دانشمندان، رازی، ج6، ص146.
4- . گنجینه دانشمندان، ج1، ص126-127.
5- . گنجینه دانشمندان، ج1، ص326.
6- . گنجینه دانشمندان، ج1، ص326.

ص:325

شیرازی پس از ورود حضرت آیت الله العظمی بروجردی(ره) در سال 1363ﻫ.ق. به قم، در درس ایشان حاضر می شد. (1)

ویژگی ها

ورزش

دین مبین اسلام از آنجایی که به سلامت جسم و جان اهمیت خاصی می دهد، برای ورزش جایگاه ویژه ای قائل شده است. به ویژه اسب دوانی و تیراندازی در روایات مورد تمجید و تقدیر است؛ به طوری که خود امامان معصوم علیهم السلام نیز در این رشته ها مهارت داشتند. حضرت آیت الله حاج میرزا احمد نیز سیرۀ معصومین را سر لوحه کار خود قرار داده و در این دو رشته ورزشی، مهارت خاصی داشت. (2) مهارت وی به قدری بود که در جنگ با انگلیسی ها از آن بهره برد و یکی از فرماندهان دشمن را به درک واصل کرد. (3) وی جسمی سالم داشت و کشاورز مجربی بود، حتی در سنین پیری چند فرسخ راه رفتن برای او مشکل نبود. (4)

تبلیغ خالصانه

روحانیون، تبلیغ را وظیفه اصلی خود می دانند، هر چند به مقام اجتهاد رسیده باشند. حاج میرزا احمد نیز از این قاعده، مستثنی نبود. «وی که از مبلغان پاک و خود ساخته بود، ضمن شرکت در درس حاج شیخ عبدالکریم حائری برنامه های تبلیغی خود را با عشق و علاقه دنبال می کرد». (5) گاهی در روستاهای محروم اطراف قم منبر می رفت و اگر پولی می دادند، می فرمود: خرج فلان مکان(مثلاً حمام) که ضرورت همان روستاست، نمایند. (6)


1- . یادنامه آیت الله العظمی اراکی(ره)، ص126.
2- . یادنامه آیت الله العظمی اراکی(ره)، ص128.
3- . یادنامه آیت الله العظمی اراکی(ره)، ص129.
4- . یادنامه آیت الله العظمی اراکی(ره)، ص128.
5- . نشریه حوزۀ، ش126، 1383، بهمن و اسفند، ص149.
6- . یادنامه آیت الله العظمی اراکی، ص129.

ص:326

سحرخیزی

سحرخیزی از ویژگی های بارز این عالم بزرگوار بود. وی همچنین هر روز بین الطلوعین را به نماز و دعاء می گذراند. (1)

استعمار ستیزی

اشاره

هدف سیاست استعماری انگلستان، برده کردن و بهره کشی از کشورها بویژه کشورهای اسلامی بود، غافل از اینکه خداوند متعال می فرماید:  لَنْ یجْعَلَ اللّهُ لِلْکافِرینَ عَلَی الْمُؤْمِنینَ سَبیلاً؛ (2) «خداوند هرگز کافران را بر مومنان تسلطی نداده است». بله، آموزه های دینی ما هرگز اجازۀ سلطۀ کافرین را بر مومنین نمی دهد.

حضرت آیت الله احمد شیرازی(ره) که با اهداف و نقشه استعمار کهنه کار انگلیس آشنا بود، هرگز سر سازش و مسالمت با آن را نپذیرفت، به طوری که عدم سازش وی سرانجام منجر به تبعید او به بمبئی شد. (3)

نمونه دیگری از استعمار ستیزی

حاج میرزا احمد با بیگانگان بویژه انگلیس که در آن روز دشمن معروف مسلمان ها بود سر سازش نداشت. سالیان سال، او و خانواده اش به جای مصرف قند و شکر که سودش به بیگانگان می رسید، از خرما و توت و مانند آنها استفاده نمودند. وی همیشه نام انگلیس را با پسوند «ابلیس پُر تلبیس» به زبان می آورد. (4)

عدم به رسمیت شناختن پهلوی

از جمله صفات و ویژگی های میرزا احمد شیرازی را می توان مخالفت علنی وی با دولت وقت که دولت جائر بود، نام برد. معظم له از گندم دولتی استفاده نمی کرد. وی جداگانه گندم تهیه و در خانه نان تهیه می نمود. (5)


1- . یادنامه آیت الله العظمی اراکی(ره)، ص130.
2- . نساء/ 141.
3- . تربت پاکان قم، ج1، ص365.
4- . یادنامه آیت الله العظمی اراکی، ص129.
5- . یادنامه آیت الله العظمی اراکی(ره)، ص129.

ص:327

او حکومت ستم شاهی را به رسمیت نمی شناخت و در مواقع مختلف، نظر مخالف خود را ابراز می نمود و از این کار را ابایی نداشت. به همین علت مدتی تحت تعقیب بود و شب ها در مسجد جمکران و روزها در همان اطراف زندگی می کرد. جواز عمامه را برای او آوردند، جواز را پاره کرد و گفت: من از پهلوی(رضاخان) جواز عمامه بگیرم؟! (1)

اعتقاد به ولایت فقیه

لازم است ابتدا گزیده ای از دو نامه که حضرت آیت الله احمد شیرازی در شعبان المعظم سال 1337ﻫ.ق. به موالیان و آیت الله لاری نوشته است، ذکر شود.

«. . . حضرت مهدی قائم علیه السلام خلیفة الله و حیّ است و به برکت وجود اقدس آن حضرت، عالم باقی است و علمای حقّه، نائب آن حضرت هستند. اگر چه خود آن حضرت از انظار غائب است لیکن به برکت آن حضرت و به واسطه علمای ابرار، فیض به عالم امکان هر آن می رسد کما یراء. و ثانیا، اینکه آنچه بتصریف این عاصی می باشد واقعاً امانتی است شرعی و ملک طلق حقّ و صدق حضرت واجب الوجود است، چنانچه فرمود:«و لله ملک السموات والارضین». آیه واقعاً راجع به امام عصر(عج) است.

و فعلاً به اعتقاد قطعی احقّر اختیار آن با جناب مستطاب آقای حجت الاسلام حاجی سید عبدالحسین دامت برکاته می باشد لهذا مستدعی است از خدمت تمام موالیانی که متصرفی احقّر بتصریف آنها می باشد، چنانم که نامه ام به قرار ثبت و سیامه علاحده. به موجب مطالبه و حواله کرد جناب مولائی دامت برکاته کارسازی فرمائید و احقّر و خود را بری الذمه نمائید». (2)

نامه معظم له به آیت الله لاری:

«مولانا: از آنجائی که یقیناً دنیا دار فناست و آخرت دار بقاست و در حلال دنیا حساب و در حرام دنیا عقاب است و به غیر انفس قدسیه معصوم کم کسی یافت می شود که اشتغال ذمه به انواع حقّوقی نداشته باشد، لهذا به مقتضای«ما آتاکم الرسول فخذوه و مانهاکم عنه فانتهواً» و محض اسقاط تکالیف ظاهریه و واقعیه و بس از جمیع ما یملکی و متصرفی خود حتی انگشتری که در دست دارم، برداشتم و تقدیم و تسلیم حضرتعالی نمودم و انشاالله حقّ را به من له الحقّ رسانیده ام،


1- . یادنامه آیت الله العظمی اراکی(ره)، ص129.
2- . متن نامه به پیوست آمده است.

ص:328

مستدعی و ملتمس به حضور مبارک، چنانم که قبول فرمایید و به هر کس رأی مبارک قرار بگیرد تفویض فرمایید که به مصرف لازمه صرف فرماید که انشاالله موجب خیر و برکت و سعادت و نجات دارین جان نثار می گردد.«مَن احیا نفساً فکانما احیی الناس جمیعاً». (1)

با توجه به دو نامه فوق الذکر در نوشتار آیت الله احمد شیرازی، به اعتقاد راسخ به ولایت حقّه ولی فقیه در زمان غیبت حضرت ولی عصر(عج) پی می بریم؛ به طوری که« همه اموالش را به آقا سید عبدالحسین لاری داده» (2) حتی انگشتری خود را از دست درآورده، تقدیم و تسلیم آیت الله لاری نموده است؛ «به ورثه نوشت که همه مالِ آقاست» (3). این عمل، کمال احتیاط، تقوی و ورع حضرت آیت الله میرزا احمد شیرازی را می رساند. آقا سید عبدالحسین لاری در حاشیۀ همان نامه، اموال را به خود ایشان برگرداند. (4) املاّک معظم له، روستای مستقلی بود که از پدرش به وی رسید و بعدها توسط قشقایی ها غصب و سپس به تملک رضاخان پهلوی درآمد. وی در این باره شکایت کرد، اما به جایی نرسید. (5)

تربیت فرزند

حضرت آیت الله میرزا احمد شیرازی(ره)در تربیت فرزند بسیار مقید بود. وی از پسرش خواسته بود که هر روز بین الطلوعین نیم جزء از قرآن را تلاوت کند.

این عنایت ویژه، وی را بر آن داشت تا برای جبران محدودیت هایی که احیاناً برای آنها ایجاد می کرد، با این که سنش زیاد بود، هفته ای یکی دو بار آنان را به خارج شهر برای تفریح برده و احیاناً خود نیز با آنان به بازی های مناسب بپردازد. (6)

عنایت حضرت ولی عصر(عج)

حضرت آیت الله میرزا احمد شیرازی(ره) شبی را در مسجد جمکران، در پشت بام مسجد مشغول عبادت شد. خادم مسجد که از حضور ایشان در پشت بام بی اطلاع بوده، درب مسجد را می بندد و


1- . متن نامه موجود و به پیوست آمده است.
2- . یادنامه آیت العظمی اراکی(ره)، ص130.
3- . یادنامه آیت العظمی اراکی(ره)، ص130.
4- . یادنامه آیت العظمی اراکی(ره)، ص131 ( اصل نامه موجود می باشد).
5- . یادنامه آیت العظمی اراکی(ره)، ص130.
6- . یادنامه آیت العظمی اراکی(ره)، ص130.

ص:329

می رود. معظم له پس از عبادت به خواب می رود و در عالم رویا حضرت ولی عصر(عج) را می بیند که می فرمایند: برخیز اذان بگو. وی عرض می کند: درب مسجد بسته است، باید از مسجد خارج شوم وضو بگیرم. حضرت فرمودند: درب باز است و او در خواب شروع می کند به اذان گفتن و در همین حین بیدار می شود، به کنار درب می رود می بیند درب مسجد باز است. (1)

ازدواج

حاج میرزا احمد شیرازی پس از چهل سالگی ازدواج نمود. همسر وی علویه و از نوادگان امام زاده سید حسن حسینی، مشهور به سید حسن واقف، مدفون در نطنز کاشان بود. مادر همسرش، علویه ای بود بسیار متدین و محتاط که با چرخ ریسی زندگی خود را اداره می نمود. وی حتی از اموال دامادش که ایشان هم بسیار محتاط بود استفاده نمی کرد. این بانو مورد توجه خاص مرحوم آیت الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری و آیت الله العظمی حاج شیخ ابوالقاسم قمی بود.

دربارۀ وی گفته شده، با اینکه از بلندی افتاده بود و گویا پایش سالم نبود، هنگام احتضار برخاست و به رسول خدا صلی الله علیه و آله سلام کرد و سپس خوابید و از دنیا رفت. در تشییع جنازه او مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری و حاج شیخ ابوالقاسم قمی شرکت و تابوت او را به دوش گرفتند. با اینکه در شاهزاده حمزۀ قم برای خود قبری تهیه نموده بود، مرحوم آیت الله حاج شیخ ابوالقاسم قمی(ره) قبر خود در شیخان قم را به او داد که بعد از حدود چهل سال حاج میرزا احمد شیرازی هم در همان قبر به خاک سپرده شد. حاج میرزا احمد به فرزندش می گوید: برای حل مشکلات به زیارت قبر این علویه برو، و می فرمود: من این کار را می کنم. (2)

نسبت با آیت الله اراکی(ره)

از آیت الله شیخ ابوالحسن مصلحی(ره) سوال شد: حاج میرزا احمد کیست؟

فرمودند: همسر ایشان دختر عموی مادر آقا(آیت الله العظمی اراکی) بود. (3) حضرت آیت الله حاج میرزا احمد شیرازی مدتی با آیت الله اراکی(ره) هم منزل و با خانواده آیت الله اراکی(ره) محرم بودند. (4)


1- . یادنامه ایت العظمی اراکی، ص129.
2- . یادنامه آیت العظمی اراکی(ره)، ص128و 129.
3- . یادنامه آیت العظمی اراکی(ره)، ص127.
4- . یادنامه آیت العظمی اراکی(ره)، ص128.

ص:330

غروب

حضرت آیت الله حاج میرزا احمد شیرازی(ره) دو روز قبل از فوت، پسرش را به عنوان وصی انتخاب نمود. وی تربتی را به او سپرد و سفارش کرد: این تربت خاصی است باید در خانوادۀ ما بماند، تو هم هنگام مرگ به دیگری بده. وی قدری از همان تربت را برای لحظات آخر عمر خود قرار داده، در لحظات آخر اشاره نمود تربت را بیاورید، تربت را خورد و جان به جان آفرین تسلیم کرد. (1)

معظم له در سال 1374ﻫ.ق. در سن 78 سالگی در قم درگذشت و با نظارت مرحوم آیت الله حاج شیخ مرتضی حائری در شیخان قم مدفون گردید. (2)

قبر معظم له با فاصله هشت متر از درب اصلی، کنار قبور شهدای قبرستان شیخان است.

منابع

1. قرآن

2. یادنامه آیت الله العظمی اراکی، رضا استادی

3. تربت پاکان قم، ج1

4. نشریه حوزه، ش126، 1383

5. نامه حضرت آیت الله شیرازی به آیت الله لاری

6. گنجینه دانشمندان، رازی، ج1و ج6

7. اجازه نامه کتبی حضرت آیت الله میرزا ابوالقاسم قمی به میرزا احمد شیرازی

8. اجازه نامه کتبی حضرت آیت الله حائری به میرزا احمد شیرازی

9. اجازه نامه کتبی حضرت آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی به میرزا احمد شیرازی

10. نامه آیت الله میرزا احمد شیرازی به آیت الله لاری پیرامون ولایت فقیه و جواب معظم له

11. سایت شهرستان قیروکارزین


1- . یادنامه آیت العظمی اراکی(ره)، ص130.
2- . یادنامه آیت العظمی اراکی(ره)، ص130.

ص:331

شیخ عبدالحسین وکیلی قمی «عالم ادیب » / علی حائری مجد

اشاره

ولادت

قم از دیرباز حرم اهل بیت و عُشّ آل محمد بوده، نسل اندر نسل، محبان خاندان پیامبر در آن حضور داشتهاند. با ورود حضرت فاطمه معصومه علیها السلام به قم، شهر به استقبال آن حضرت شتافت و با دفن آن بانوی بزرگوار در آن، حریم حرم ایشان نگین درخشان قم گردید. شیعیان قم فرزندان خود را به عشق اهل بیت علیهم السلام تربیت میکردند و در هر کوی و برزن، از آن زمان تاکنون، نام و نشانی از فاطمه معصومه علیها السلام هویداست. در چنین شهری بود که حاج شیخ عبدالحسین وکیلی از فضلا و نویسندگان معاصر در قم، در 21 شعبان 1323ه. ق. برابر با 29 مهر 1284ش. در محله سید سربخش این شهر به دنیا آمد.

پدر و جد

پدر ایشان شیخ محمدتقی نام داشت و جد مادری ایشان آخوند ملاّعلی بویهی، عالم و فقیه صریح اللهجه از شاگردان استاد اعظم، شیخ مرتضی انصاری بود که نسبت او به خاندان اشعریون قمی میرسید.

ص:332

تحصیل

شیخ عبدالحسین در کودکی از مکتب، گریزان بود و علاقهای به تحصیل از خود نشان نمیداد. تلاشهای پدر برای آنکه پسر را در مکتب نگاه دارد، ثمر نداشت و درصدد بود تا پسر را در سلک عالمان دینی درآورد.

شیخ عبدالحسین بعدها در این باره می گوید: «پدرم میل داشت در رشته علوم دینیه تحصیل کنم و در سلک روحانیت درآیم، اما بیرغبتی و کماستعدادی من موجب یأس والدم گردید. ناگزیر مرا به بازار برد و به کاسبی سپرد و چیزی در گوشش گفت که بعداً فهمیدم به او گفته بود کارهای سخت و طاقتفرسا به او محول کن تا شاید از بازار منصرف و به خواندن درس راغب شود. او نیز سفارش پدر را به جا آورد و با کار سخت، توأم با خشونت، آن هم بدون هیچ گونه مزدی به کار وامیداشت، اما سختیها را تحمل میکردم و رغبتی به درس نشان نمی دادم. ناچار برادرم مرا با ضرب و شتم خدمت میرزا احمد صفایی برد و پس از چندی به مدرسه جهانگیر خان روانه کرد. در این مدت هرچه میخواندم، کمتر میفهمیدم. تقریباً دو سال در صرف میر رنج بردم و چیزی از آن نفهمیدم، بالاخره متوسل به خداوند شدم وگفتم خداوندا! کاسب شدم نه طالب علم، از تو میخواهم مرا یاری کنی و از بلاتکلیفی نجات دهی. در همان روز بعد از ساعتی افسردگی به خود آمدم، آنچه از قواعد صرف نمیفهمیدم، احساس کردم حالم دگرگون شده و آنچه میخواندم میفهمیدم. از عنایت خداوند مسرور شدم. با جدیت به تحصیل ادامه دادم، دیگر راهم هموار شده بود و پس از اتمام دوره سطح به درس خارج قدم گذاشتم و اساتیدم در این دوره آیتالله حجت و آیتالله بروجردی و آیتالله گلپایگانی و آیتالله شریعتمداری بودند». (1)

استادان

شیخ عبدالحسین ادبیات فارسی را نزد اساتید بزرگواری چون: شیخ احمد فقیهی قمی و شیخ عبدالحسین ابن الدین قمی گذراند و منطق را از شیخ ابوالحسن فقیهی قمی فراگرفت. دروس سطح


1- . تربت پاکان قم، ج 2، ص 242.

ص:333

را نیز در محضر بزرگانی چون: آخوند ملاّ علی همدانی، میرزا محمد همدانی و سید شهاب الدین مرعشی نجفی تلمذ نمود. (1)

خارج فقه و اصول

حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی

ایشان در سال 1276ه.ق در «میبد» یزد به دنیا آمد و پس از طی مقدمات علوم اسلامی، راهی عتبات عالیات عراق گردید. آیت الله حائری در نجف از محضر بزرگانی چون آیات عظام: میرزای بزرگ شیرازی، شیخ فضل الله نوری و آخوند ملاّمحمد کاظم خراسانی بهرههای فراوان برد و پس از اخذ درجۀ اجتهاد به تدریس پرداخت. ایشان طی سالهای بعد، بنا به دعوتی، در اراک سکونت گزید و در این شهر، حوزۀ علمیه تأسیس نمود. هشت سال بعد و با دعوت مردم و علمای قم، ایشان در قم رحل اقامت افکند و با همتی عالی، سنگ بنای حوزۀ عظیم علمی را در این شهر نهاد. حضور تأثیرگذار آیت الله حائری طی سالهای خفقان رضاخان، ضامن بقای حوزۀ علمیۀ قم بود تا آنکه آن را به عالمان پس از خود سپرد. آیت الله حائری علاوه بر تدریس و تربیت صدها عالم فرزانه، خدمات اجتماعی متعددی انجام داد و آثار علمی ارزنده از قبیل دُرَرُ الفواید و الرضا و الصلوة از خود به یادگار نهاد، او سرانجام در 17 ذی قعده سال 1355ﻫ. ق (10 بهمن 1315 ﻫ.ش) در 79 سالگی بدرود حیات گفت و در مسجد بالاسر حرم حضرت معصومه علیها السلام به خاک سپرده شد.

میرزا محمد فیض قمی

وی از نوادگان ملاّمحسن فیض قمی متولد 1293ه. ق بود که در تهران از محضر عالمان بزرگی همچون حضرات آیات: میرزامحمدحسن آشتیانی، میرزامحمد قمی و شیخ علی رشتی کسب فیض کرد. وی در 24 سالگی با هجرت به عتبات عالیات، در حلقه درس آیات عظام: سیدمحمدکاظم یزدی، آخوند ملاّمحمدکاظم خراسانی و شیخ الشریعه اصفهانی شرکت کرد و پس از آن در شمار اصحاب خاص آیت الله میرزامحمدتقی شیرازی در سامرا درآمد. ایشان پس از اخذ درجۀ عالی اجتهاد به قم بازگشت و با همتی سترگ، به احیا و بازسازی مدرسۀ فیضیه پرداخت. میرزا محمد فیض قمی در زمره عالمانی بود که نقش مهمی در دعوت از آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی از اراک


1- . استادان کفایۀ وی میرزا محمد همدانی و سید شهاب الدین مرعشی نجفی هستند. ر.ک: تربت پاکان، ج2، ص242..

ص:334

به قم ایفا کرد و پس از تأسیس حوزۀ علمیۀ قم، یار و مددکار آن مرجع بزرگ بود. فیض قمی علی رغم صلاحیت علمی و فقهی هیچ گاه داعیهدار مرجعیت نبود و پس از ورود آیت الله بروجردی به قم، با تبعیت از ایشان، تحکیم وی را تحکیم و حفظ حوزه علمیه میدانست. از این عالم بزرگوار آثار متعددی بر جای مانده که الفیض، حاشیه بر عروة الوثقی و ذخیرة العباد از آن جملهاند. آیت الله فیض قمی سرانجام در 25 جمادی الاول 1370ه. ق (13 اسفند 1329 ه.ق) در 77 سالگی درگذشت و در ایوان طلای صحن عتیق حرم حضرت معصومه علیها السلام به خاک سپرده شد.

سیدمحمدتقی خوانساری

ایشان در سال 1305 ه.ق در خانوادهای اهل علم در خوانسار به دنیا آمد و پس از تحصیلات مقدماتی، رهسپار حوزۀ علمیۀ نجف اشرف گردید. ایشان با بهرهگیری از محضر درس آیات عظام: آخوند ملاّمحمدکاظم خراسانی، سیدمحمدکاظم یزدی، میرزا محمدحسین نائینی و آقا ضیاءالدین عراقی به مدارج والای علمی و اجتهاد دست یافت. وی در پی صدور فتوای جهاد علیه استعمار بریتانیا در جریان جنگ جهانی اول، با نیروهای متجاوز آن کشور به جنگ پرداخت و از همین رو بازداشت و به هند و چین تبعید شد. پس از تأسیس حوزۀ علمیۀ قم، به پیشنهاد مؤسس حوزه، در قم ماندگار شد و با برپایی نماز جمعه، حرکتی سیاسی و عبادی را رقم زد. اقامه نماز معروف باران که منجر به بارش رحمت الهی گردید، از جمله خاطرات ماندگار ایشان است که حکایت از صفای باطن و عمق ارتباط با خالق یکتا دارد. ایشان پس از رحلت آیت الله حائری یزدی، همراه حضرات آیات: سیدصدرالدین صدر و سیدمحمد حجت، حوزۀ نوپای قم را به خوبی هدایت کردند. وی پس از فرمان ننگین کشف حجاب توسط رضاخان پهلوی، با صدور فتوایی مبنی بر ضروری بودن حجاب، در برابر این اقدام دین ستیزانه ایستادگی کرد. آیت الله سیدمحمدتقی خوانساری سرانجام در 7 ذی حجه سال 1371ه. ق (7 شهریور 1331ش) در 66 سالگی دار فانی را وداع گفت و پس از تشییع باشکوه در مسجد بالاسر حرم حضرت معصومه علیها السلام به خاک سپرده شد.

سیدحسین بروجردی

ایشان در سال 1292 ق. در بروجرد به دنیا آمد و پس از فراگیری مقدمات. راهی نجف اشرف شد. آیت الله بروجردی در نجف از محضر عالمان نامداری چون آیات عظام: آخوند ملاّمحمدکاظم خراسانی، شیخ الشریعه اصفهانی و سیدمحمد کاظم یزدی استفاده برد و به مدارج عالی علمی و

ص:335

اجتهاد دست یافت. ایشان مدتی بعد، در بروجرد سکنی گزید؛ ولی به اصرار فضلای حوزۀ علمیۀ قم رهسپار این شهر شد و زعامت حوزۀ علمیه را به مدت 16 سال بر عهده گرفت. حضور مؤثر این عالم سترگ، مانع جدی اجرای نقشههای دین ستیزانه و خائنانه رژیم پهلوی بود و محمدرضا پهلوی تا زمان حیات معظم له از اجرای برنامههای ضددینی خود به صورت آشکار اجتناب میکرد. در حلقۀ درس این عالم ربّانی، شاگردان فرهیختۀ بیشماری پرورش یافتند که هر یک در عرصههای گوناگون عملی، عهدهدار مناصب مهمی گردیدند. حضور مدبرانه آیت الله بروجردی در این سالها، نهال نوپای حوزۀ علمیۀ قم را به درخت تنومندی تبدیل کرد که حلقههای درسی آن با حضور گرمابخش طلاب مشتاق علوم دینی، روز به روز پررونقتر میشد. از این فقیه ربّانی آثار متعددی بر جای مانده که جامع احادیث الشیعه، طبقات رجال و حاشیه بر کفایه از آن جملهاند. آیت الله سیدحسین بروجردی، سرانجام در 13 شوال 1380 ﻫ.ق. (10 فروردین 1340 ش) در 88 سالگی درگذشت و پس از تشییعی باشکوه، در مسجد اعظم که از آثار ماندگار ایشان است، به خاک سپرده شد. (1)

آیت الله سیدمحمد حجت کوه کمرهای

این فقیه فرزانه در سال 1310ق. در خاندانی عالم پرور در تبریز به دنیا آمد و پس از فراگیری مقدمات علوم اسلامی، رهسپار حوزۀ علمیۀ نجف اشرف گردید. آیت الله حجت در نجف از محضر آیات عظام: سیدمحمدکاظم یزدی، سیدابوتراب خوانساری، شیخ الشریعه اصفهانی، میرزا محمدحسین نائینی و آقا ضیاءالدین عراقی بهرههای فراوان علمی برد و در اندک زمانی به درجۀ عالی اجتهاد نایل آمد. آیت الله حجت در سال 1349ق. و پس از تأسیس حوزۀ علمیۀ قم در این شهر سکونت گزید و ضمن حضور در درس آیت الله شیخ عبدالکریم حائری یزدی، خود به تدریس خارج فقه و اصول پرداخت. پس از درگذشت آیت الله حائری یزدی، آیت الله حجت به همراه حضرات آیات: سیدمحمدتقی خوانساری و سیدصدرالدین صدر طی حدود نه سال، ریاست امور حوزۀ علمیه و زعامت دینی را بر عهده گرفت و این امر را به نحو مطلوبی به دست با کفایت آیت الله سیدحسین بروجردی سپرد. مدرسۀ معروف حجتیه از آثار ماندگار آیت الله حجت است. آیت الله وی سرانجام در سال 1373 ق. در 63 سالگی بدرود حیات گفت و بنا به وصیت، در مدرسۀ حجتیه به خاک سپرده شد.


1- . حجت الاسلام والمسلمین شیخ عبدالحسین وکیلی به مدت پانزده سال از محضر آیت الله سیدحسین بروجردی استفاده کرد.

ص:336

سیدمحمدرضا گلپایگانی

این عالم ربّانی در سال 1316ق. در منطقۀ «گوگد» گلپایگان به دنیا آمد و پس از طی مقدمات علوم اسلامی، در حلقۀ درس آیت الله حائری یزدی در اراک حضور یافت. با هجرت استاد به قم و تأسیس حوزۀ علمیه، ایشان نیز به این شهر هجرت کرد و در شمار اصحاب خاص استاد قرار گرفت. طی سالهای بعد، آیت الله گلپایگانی حضوری فعال در عرصۀ درس و بحث و تحقّیق در حوزۀ علمیۀ قم داشت و ضمن عهدهداری مرجعیت شیعه پس از رحلت آیت الله بروجردی، شاگردان بیشماری را تقدیم دنیای اسلام کرد. آیت الله گلپایگانی به عنوان یکی از ارکان فقاهت و مرجعیت شیعه علاوه بر نگاشتهها و تقریرات فراوان، در تمام ابواب فقه فتوا داده است. ایشان پس از عمری پربرکت سرانجام در 24 جمادی الثانی 1414ق. (18 آذر 1372ش.) در 98 سالگی جان به جان آفرین تسلیم کرد و پس از تشییعی بسیار باشکوه در مسجد بالاسر حرم حضرت معصومه علیها السلام به خاک سپرده شد.

سید علی فانی

میرسیدعلی فانی اصفهانی، در سال 1332ق. (1294ش.) در اصفهان به دنیا آمد و پس از طی مقدمات و سطوح در زادگاه خود، برای ادامۀ تحصیل رهسپار حوزۀ علمیۀ نجف اشرف گردید. ایشان در نجف اشرف از محضر درس استادان بزرگ آن حوزه استفادههای وافی برد و در مدت اقامت سی ساله در نجف اشرف، به تدریس فقه، اصول، تفسیر، کلام و اخلاق پرداخت. آیت الله فانی سپس به ایران مراجعت کرد و در قم به تدریس خارج فقه و اصول همت گماشت. از این عالم ربّانی آثار متعددی در کلام، فقه، اصول، فلسفه و تفسیر بر جای مانده است. آیت الله فانی سرانجام در 8 خرداد 1368 ش در 77 سالگی درگذشت.

تخصص

شیخ عبدالحسین وکیلی، دارای قریحهای نیکو و طبعی روان بود و اشعار زیادی از خود به یادگار نهاد. وی در سرودن شعر فارسی و عربی مهارت داشت و آثاری از خود به جا گذاشت که تماماً منظوم است.

ایشان اغلب احکام فقهی را به نظم در آورده و در آثار متعدد خود بیان کرده است. (1)


1- . سخنوران نامی معاصر ایران، ج 1، ص 127 و 126؛ گلزار مشاهیر، ص 234.

ص:337

تسلط بر ادبیات و متون فقهی

افراد بسیاری بر ادبیات عرب و یا ادبیات فارسی احاطه دارند و تعداد زیادی نیز ممکن است در احکام فقهی قوی و مسلط باشند؛ ولی اینکه افرادی ضمن مهارت در ادبیات، در احکام الهی نیز تبحر داشته باشند، زیاد نیست. حال اگر کسی ضمن دارا بودن استعداد سرودن اشعار، آن هم به زبانی غیر از زبان اصلی خود، به متون فقهی تسلط داشته باشد، این مسأله نبوغی چند برابر میطلبد. مرحوم حاج شیخ عبدالحسین وکیلی شخصیتی بود که علاوه بر تسلط در ادبیات عرب، متون فقهی را به خوبی میدانست و تلاش کرد تا در اثری فاخر، احکام الهی را به زبان عربی و در قالب شعر، تدوین نماید. میزان حساسیت این موضوع، وقتی بیشتر رخ مینمایاند که اگر صرف سرایش یک شعر مدنظر بود، شاید اشکالی به هم نمیزد؛ ولی وقتی قرار است این متن ادبی با موازین شرعی، آیات و روایات اهل بیت منطبق باشد و با کمترین تغییر ممکن است مطلب، تغییر معنی پیدا کند، پدید آوردن یک دوره فقه اسلامی به زبان عربی و انطباق آن با تمام موازین اسلامی و فقهی، کاری در حد اعجاز است که مرحوم حاج شیخ عبدالحسین وکیلی با همتی عالی و سعیی بلیغ در انجام آن کوشید و با سربلندی از پس انجام آن برآمد. نتیجۀ این کار طاقت فرسا، اثری با نام لئالی الفقها در دو جلد بود که در نوع خود کم نظیر است. (1)

تشکیل حلقه درسی و پرورش شاگردان

استاد حاج شیخ عبدالحسین وکیلی قمی از جوانی به تدریس مقدمات و سطوح همت گماشت و پس از تصدی مدرسۀ جهانگیرخان، همراه دیگر فضلای حوزۀ علمیۀ قم به تدریس و پرورش طلاب جوان پرداخت. در حلقۀ درسی ایشان، طی سالهای متمادی، شاگردان متعددی پرورش یافتند که حضرات آیاتی که اسامی شان در ذیل می آید، از آن جمله اند:

1 . سیدمحمد آل طه؛ واعظ شهیر (خواهرزاده ایشان)

2 . سیدمحمد صحفی؛ نویسنده کتب مذهبی، عضو هیئت امنای ائمه جماعات قم، امام جماعت مسجد فاطمیه قم (خیابان 19 دی)


1- . مصاحبه با سیدمحمد صحفی.

ص:338

3 . شیخ مهدی بیگدلی؛ مدرس و ممتحن حوزه علمیه قم (1)

4 . شیخ محمد نعیمی؛ (2)

تألیفات

از این ادیب و عالم فرزانه، آثار متعددی بر جای مانده که به جز چند مورد، مابقی به صورت خطی است. برخی از آثار ایشان عبارتند از:

1 . لئالی الفقها: یک دوره فقه به نظم (چاپ شده در 2 جلد)

2 . لوح القلم: یک دوره مختصر فقه به نظم (چاپ شده)

3 . تخمیس الکواکب الدّریه فی مدحِ خیر البریه (چاپ شده)

4 . دیوان اشعار متجاوز از 1500 بیت در مدایح و مراثی اهل بیت عصمت و طهارت (خطی)

5 . تخمیس تائیه دعبل خزاعی

6 . ارهاصات الاعجاز

7 . ستاره درخشان

8 . نفحة الصُّور فی یوم عاشورا

9 . سِرَّ الصَّدور فی بطلان العبادَة بالاجور (چاپ شده)

10 . الامر یقتضی النهی عن ضِدِّهِ اَم لا؟ (3)

11 . بعث المقبور لدفن اَدِلَّة المشهور (چاپ شده)

12 . دفع الثبور لیوم النُّشُور (4) (چاپ شده)


1- . مصاحبه با سید علی آل طه.
2- . مصاحبه با سید محمد صحفی.
3- . تربت پاکان قم، ج2، ص243.
4- . آینه دانشوران 390 و مؤلفین کتب چاپی، ج3،ص763.

ص:339

ویژگیهای اخلاقی

رضا و توکل

مرحوم شیخ عبدالحسین وکیلی نسبت به مقدرات الهی، تسلیم و ضمن توکل به خداوند متعال، در برابر شداید، متواضع بود. وی در اواخر عمر که به بیماری سرطان مبتلا شده بود، در جواب افرادی که از بیماری ایشان سؤال میکردند، با صراحت می گفت: سرطان است. این در حالی بود که خداوند را شاکر بود و شکایتی بر زبان جاری نمیساخت. در لحظاتی که با بیماری دست و پنجه نرم میکرد، تنها ذکر الحمدلله بر لب داشت و خداوند را به خاطر تمام نعمت هایش سپاس میگفت. (1)

آمادگی برای مرگ

در اواخر عمر، آن هنگام که بیماری بر او غلبه میکرد و از ضعف شدید رنج میبرد از خانوادهاش میخواست تا در شبهای تابستان او را به بالای بام ببرند. وقتی از ایشان دلیل این کار را سؤال می کردند و میگفتند چرا با این مشقت به پشت بام میروید، در پاسخ میگفت: میخواهم هر گاه مرگم فرا میرسد با نگاه به آسمان و تدبر در عظمت آفریدگار جهان، جان به جان آفرین تسلیم کنم. (2)

توجه به پیراستن محیط

مرحوم حاج شیخ عبدالحسین وکیلی قمی، با وجود تمام مشغلهها و گرفتاریهای علمی و تحقّیقی، روحی لطیف و وجودی بیپیرایش داشت. ایشان به گل و گیاه علاقه خاصی داشت و در مدرسه جهانگیرخان، ضمن پرورش گلهای اطلسی زیبا و درختان میوه، در قلم زدن گیاهان و درختان متبحر بود. (3)

مدرسه جهانگیرخان در سایه رسیدگی و مدیریت ایشان به صورتی آبرومند در آمده بود و انسان با ورود به آن مدرسه، احساس نمیکرد که با مدرسهای با قدمت چند صد سال روبه روست؛ چرا که آن را همیشه پاکیزه و منظم نگاه میداشت. (4)


1- . مصاحبه با سیدعلی آل طه.
2- . مصاحبه با سیدعلی آل طه.
3- . مصاحبه با سید علی آل طه.
4- . مصاحبه با سیدمحمد صحفی.

ص:340

نکته سنجی و دقت در مباحث

یکی از همسایگان مرحوم شیخ عبدالحسین وکیلی در مدرسه مؤمنیه قم، استاد شیخ محمد کاشفی است که درباره ایشان چنین میگوید: مرحوم وکیلی در یکی از مساجد پایین شهر تا آخر عمر به امامت جماعت اشتغال داشت و در بحثهای علمی بعضی از مراجع مانند آیت الله سیدعلی فانی اصفهانی شرکت میکرد و به آرای علمی ایشان بسیار معتقد بود. آن مرحوم همچنین با آیت الله شیخ مرتضی حائری یزدی بحث زیادی مینمود و گاهی بحث علمی به جدال کشیده میشد. (1)

مرحوم وکیلی فردی بحّاث بود و نکات دقیق علمی را با دیگر فضلای حوزه از قبیل حضرات آیات: سیدمهدی روحانی، احمد آذری قمی، احمد احمدی میانجی و ... به بحث میگذاشت. ضمن اینکه با این افراد جلسات دورهای داشتند و در آن به طرح مباحث علمی میپرداختند. (2)

دوری گزینی از دنیا

در حالی که شرایط یک زندگی مرفه برای مرحوم وکیلی مهیا بود، ولی ایشان با پشت پا زدن به مسائل دنیوی، سکونت در حجره مدرسه و تعلیم و تربیت را ترجیح داد. در زمانی که شیخ عبدالحسین وکیلی قدم به وادی کسب علم و معرفت در حوزه علمیه قم نهاد، ورود به این عرصه نه مال دنیا را در پی داشت و نه مقام و سمت و عنوان. در این شرایط، ایشان با اخلاصی مثال زدنی و در پیش گرفتن زهد و با هدف طاعت الهی و خدمت به اسلام، در این مسیر گام نهاد و هیچ گاه طلب دنیا و زینت آن نکرد. ایشان تا آخر عمر در محلههای پایین شهر و در میان مردم زیست و هیچ گاه خود را از مردم جدا نمیدید. (3)

تقدیم شهیدان در راه اسلام

در خاندان منتسب به وکیلی دو تن از نوادگان ایشان با لبیک به ندای رهبر کبیر انقلاب اسلامی، راهی جبهه های نبرد حقّ علیه باطل شده و پس از مجاهدت در راه خدا شربت شهادت نوشیدند که عبارتند از:

1 . شهید حسین وکیلی قمی (نواده پسری)


1- . تربت پاکان قم، ج 2، ص243.
2- . مصاحبه با سید علی آل طه.
3- . مصاحبه با سیدمحمد صحفی.

ص:341

2 . شهید عباس صاحب الزمانی (نواده دختری) (1)

مورد علاقه علما و بزرگان

مرحوم شیخ عبدالحسین وکیلی ضمن آنکه در بحثهای علمی، فردی دقیق و موشکاف بود، مورد توجه و علاقه علما و فضلای زمان خود نیز بود. از جملۀ این افراد آیتالله سید حسین بروجردی، زعیم حوزۀ علمیۀ قم بود که مرحوم وکیلی ضمن حضور در حلقۀ درس ایشان به مدت 15 سال، مورد اعتماد ایشان نیز بود. همچنین بنیانگذار کبیر جمهوری اسلامی ایران حضرت امام خمینی(ره) به مرحوم وکیلی علاقهمند بودند و در اوایل انقلاب و در زمان حضور در قم، در منزل مرحوم وکیلی حضور یافتند و از ایشان دیدن کردند. آیت الله سیدموسی شبیری زنجانی، از مراجع معظم تقلید حال حاضر، در مورد مرحوم وکیلی بیان لطیفی دارند که: انسان از نشاط علمی ایشان (شیخ عبدالحسین وکیلی قمی) لذّت میبرد. (2)

عشق به اهل بیت علیهم السلام

اشاره

قلب استاد شیخ عبدالحسین وکیلی قمی مالامال از محبت خاندان عصمت و طهارت بود. با شادی آنان شاد و در ایام حزن آنان حزین بود. ایشان حسب استعداد و ذوق سرشار ادبی خود، اشعار نغزی به فارسی در مدح خاندان نبوت و امامت سرود و در مراسم سوگواری آنان، اشعار متعددی پدید آورد. وی همچنین قطعات زیبایی دربارۀ حماسۀ جاویدان کربلا سروده است. (3) در اینجا دو نمونه از اشعار ایشان در مدح امام حسین علیه السلام و حضرت صدیقه طاهره علیها السلام ذکر میشود.

در ولادت با سعادت حضرت حسین بن علی علیه السلام

مژده رسید آشکار، ز فضل پروردگار

که پاک و پاکیزه دار، عذار را از غبار

لرزه بر اندام بید، بداد باد امید

بر او در این دم دمید، روح و نشاط بهار

فکنده بر فرق دی، حریر استبرقی

به عارضش شد هزار، حلّی و زیور نثار

ز قامتش شد قیام، قیامت خاص و عام

که نیست در وی حرام، جام می خوشگوار


1- . مصاحبه با سیدمحمد صحفی.
2- . مصاحبه با سیدعلی آل طه.
3- . مصاحبه با سیدعلی آل طه.

ص:342

شبنم ابر بهار، نشسته بر مَرغزار

همچو دُر آبدار، بسته به زلف تتار

شاخه شمشاد، شاد، گشت ز باران و باد

تاک ز دامن بزاد چنین در شاهوار

فرش زمرّد نگر بر زبر دشت و بر

نگر شجر پر ثمر، ز شبنم نوبهار

نسیم صبح سعید از افقش چون دمید

فروغ سرخ و سفید بداد بر سبزهزار

برون کشیده چمن ز خاک تاریک تن

یاسمن و نسترن، رسانده خود را به دار

شکوفه در خود طپید، پیرهنش را درید

چهچه بلبل رسید، بر زبر شاخسار

بیا بزن مطربا، بر دف و مزمار و نا

بشو تو نغمهسرا، همچون هزاران هزار

کشید لعیا قدم، برون باغ ارم

قابله شد در حرم، بر تن چون گلبهار

به کوثر و سلسبیل، ز سندس رنگ نیل

بشست و پوشید بر، گل همیشه بهار

خود متجلی بگشت ز جلوهاش سست دست

نقاب ظلمت ببست، خور به رخ شرمسار

نمود بیرون قمر، ز ابر تاریک سر

جامه خجلت به بر، گرفت از ابر تار

مشتری آمد نشست، به گوشهای در شگفت

کلید جنت گرفت در گرو روی یار

فطرس مطرود دید، همره روح الامین

خیل ملک را پدید، به دیدگه بیشمار

بگفت ای جبرئیل، مگر به امر خلیل

گشته از این قال و قیل، روز نشور آشکار

گفت که نی چون خدا، داده به زهرا حسین

ز بهر تبریک او بگشتهام رهسپار

فطرس فرخنده دید، امید خود را پدید

که لطف رب مجید میکندش رستگار (1)

امین وحی اسلام، داد به احمد پیام

پس از درود گرام به فطرس دل فکار

گفت حبیب اله، فطرس در بسته راه

بده تو خود را پناه، به چوبه گاهوار


1- . سخنوران نامی معاصر، ج 1، صص 129 - 127.

ص:343

بگشت فطرس به آن پناه در پر زنان

بر همه کرّوبیان گرفت عزّ و وقار

که من منم آن سعید، رهیدهام از وعید

شدم عتیق حسین از سخط کردگار

باغ جنان از نشاط دمید در خود حیات

روی زمین زین بساط، تمام شد لالهزار

چون که به عالم بزد، مقدم با ارجمند

یکسره برچیده کرد، عذاب از اهل نار

ز هر سو آید به گوش ز آتشش پر خروش

که گشتهام من خموش ز رحمت بیکنار

دید پس از تهنیت، پیمبر ذوالکرم

دو چشم عالم به هم ز همّ و غمّ اشکبار

به ناگهآمد صدا ز عرصه کبریا

جزا دهد بس تو را خدا پس از اصطبار

همین حسین مانده مات کنار شط فرات

بشسته دست از حیات در بر اهل و تبار

بگیرد از خواهرش خواهر غمخوارهاش

پیرهن چاک چاک بر بدن پارهپار

«آهی» قمّی به تن، چاک بزن پیرهن

تا که بگردد کفن بر بدن خاکسار

در مدح صدیقه کبری فاطمه زهرا علیها السلام

در جهان پهناور، غافل از جهانبانی

جان و دل به غم مدغم در هوای نفسانی

تا که خور به رخ بگرفت پردههای ظلمانی

از نهان عیان گردید کهکشان نورانی

مانده از تحیر مات در مهندسش «مانی»

مرغ روح برق آسا مطلق العنان گردید

پر زنان به هر جانب گرد آسمان گردید

رو به هر مکان بنمود تا بلامکان گردید

دست یأس و حرمان بر سینهاش عیان گردید

کی کجا توان طی کرد سالهای نورانی

ص:344

خسته بال و سرگردان همچو بوم شد بر بام

بانگ یأس و حرمان را بر فلک نمود اعلام

هر زمان بیاشامید آب جام تلخ آشام

ناگهان زنانی چند خوشخرام و خوش اندام

سرزمین بطحا شد زان زنان چراغانی

باز رفت در فکر عقل و هوش من یکسر

از چه گشته نورانی این زمین پهناور

بوالعجب تماشایی است در عوالم دیگر

هاتفی ندا در داد از سُرادق مصدر

جلوهگاه ربّانی است در محمدِ ثانی

بر خدیجه بنمودند خانه را دل آراتر

با بشارت و تبریک هر چه بود بالاتر

سرزمین بطحا گشت از صفا مصفّاتر

یا که آن زمین گردید از بهشت زیباتر

از ملاّیک رحمت هم ز روح روحانی

از قدوم رحمت باران ابر نوبهار آمد

بر سر درختان باز زیور ایام آمد

در زمین باغستان گل به جای خار آمد

قصه را نما کوتاه فضل کردگار آمد

از خدیجه در بطحا نور پاک یزدانی

فرع و اصل پیغمبر در وجود او مُضمَر

مُجملی از این معنی خوان ز سورۀ کوثر

از وجود او سنگین شد زمین پهناور

زین سبب در اینجا شد همترازِ وی حیدر

اوست قدر و او کوثر، او جمال ربّانی

لیله (1) شرف بنگر به ز لیلۀ اِسرا

شد ز صلب پیغمبر نور زهره زهرا

در ترائب اطهر از خدیجۀ کبری

شد پدید این گوهر یالها، لها البشری


1- . انتقال حضرت صدیقه کبری علیها السلام از صلب به رحم در شب قدر بوده است.

ص:345

صبح جمعۀ عشرین از جمادی ثانی

از درون این مشکوة لمعههای نورافشان

هر یکی پس از دیگر شمع محفل ایمان

این زمین از آنان شد، جای رحمت رحمان

هم ز هست آنان شد، هست عالم امکان

بلکه بودِ آنان بود، منصب نگهبانی

زینت جهان گردید این ذخیرۀ عالم

رخ به ماسوی تایید این نبیرۀ اعظم

«آهیا» از این بانو گر زنی به هر دم، دم

تا شکست بر زانو یا به کف، قلم هم خم

ذرهای ز اوصافش، طی نکرده درمانی (1)

فعالیتهای فرهنگی و تبلیغی

روشنگری

حجت الاسلام وکیلی قمی، طی سالهای متمادی در مسجد بازار قم حلقۀ درسی و وعظ داشت و با بیان مسائل علمی و اسلامی، جوانان را با احکام اسلام و مسائل روز آشنا میکرد. او ضمن پاسخگویی به شبهات و سؤالات جوانان و مردم، به روشنگری میپرداخت و چونان راهنمایی دلسوز، جوانان را از خطرات گمراهی نجات میداد. (2)

فعالیتهای اجتماعی

تعمیر و تصدی مدرسۀ جهانگیرخان

در عصر حکومت سلسلۀ صفوی، جهانگیرخان، مدرّس مسجد شاه اصفهان، به قم آمد و در جانب شرق دروازۀ قدیم ری در مرکز محلۀ مسجد جامع قم، مدرسهای را با بیست حجره تأسیس کرد که از آن پس به نام ایشان، مدرسۀ جهانگیرخان نامیده شد. طی سدههای بعد، آسیبهای متعددی به این


1- . سخنوران نامی معاصر، ج 1، صص 129 - 127.
2- . مصاحبه با سیدمحمد صحفی.

ص:346

مدرسه وارد شد، تا آنکه در زمان حکومت ناصرالدین شاه قاجار، میرزا نصرالله خان مستوفی گَرَکانی از رجال آن زمان، در سال 1278ق. آن را مرمت کرد و در اختیار طلاب علوم دینی نهاد. این مدرسه از آن زمان به نام مدرسۀ ناصری نیز شهرت یافت. مدرسه جهانگیرخان یا ناصری در عین کوچکی، از مدارس پر سابقه و با برکت قم بوده و فضلای بیشماری در طول عمر آن، به ویژه در عصر صفوی و قاجار، در آن پرورش یافتند. حدود یکصد سال پس از آن تعمیر، و در زمان مرجعیت عام آیت الله العظمی سیدحسین بروجردی در سال 1373ق. ایشان امر به مرمت این مدرسه داد. (1) در این میان فردی که مورد اعتماد و وثوق آن فقیه سترگ معرفی گردید، مرحوم حاج شیخ عبدالحسین وکیلی قمی عالم، ادیب و شاگرد آن بزرگوار بود. مرحوم وکیلی با عنایت و کمک آیت الله بروجردی و دیگر آیات عظام، همتی عالی مصروف کرد و این مدرسه را به وجهی نیکو مرمت و ساماندهی نمود. وی پس از آن، از طرف زعیم حوزه، متصدی و سرپرست مدرسه شد و به مناسبت افتتاح دیگر باره مدرسه، با سرودن قطعه شعری که در سردر ورودی مدرسه نصب شد، ضمن بیان ماجرای ساخت مدرسه و نیز کمک آیت الله بروجردی برای تعمیر آن، در انتهای شعر، ماده تاریخ این واقعه (1373ق.) را بیان کرد:

در تصدی، وکیل گشت وکیل (2)

چون قضا گشت با قَدَر توام

یکی آمد برون از اینجا گفت

اندر اینجاست اتقیای اُمَم (1373) (3)

فرزندان

شیخ عبدالحسین وکیلی دارای شش فرزند (2 پسر و 4 دختر) بود که از آن میان محمد، پدر شهید وکیلی طی سالهای گذشته به رحمت الهی پیوسته است. فرزند دیگر ایشان علی وکیلی است.

دامادهای وی با نامهای اصغر گلاب، علاّمه و صاحب الزمانی در حال حاضر مشغول خدمت هستند.


1- . آثار تاریخی و فرهنگی استان قم،ص188.
2- . آثار الحجه، ج 3، ص 15.
3- . منظور ازوکیل اول در این مصراع، خود شیخ عبدالحسین وکیلی و وکیل دوم به معنی وکالت و نمایندگی ایشان در این مدرسه است.

ص:347

فوت و محل دفن

مرحوم حاج شیخ عبدالحسین وکیلی در سال 1404ق. مبتلا به سرطان گردید. پس از چند بار عمل جراحی، بهبودی حاصل نشد تا آنکه دستگاه گوارش او نیز از کار افتاد. این عالم ربّانی سرانجام در شب سه شنبه 23 شوال 1406ق. مطابق با 10 تیر 1365ش. (1) در 83سالگی در قم درگذشت و پیکرش پس از تشییع، در صبح جمعه، در درب ورودی امامزاده علی بن جعفر علیه السلام، طبق وصیتش در کنار مزار دخترش به خاک سپرده شد. (2)

منابع

تربت پاکان قم، عبدالحسین جواهر کلام، انتشارات انصاریان، قم، چاپ اول، 1382.

آثار تاریخی و فرهنگی قم، رضا آقابابایی،سید حسن قریشی، انتشارات زائر، قم، چاپ اول، 1384.

سخنوران نامی معاصر ایران، سید محمدباقر برقعی، نشر خرم، قم، چاپ اول، 1373.

آینه دانشوران، سیدعلیرضا ریحان یزدی، انتشارات کتابخانه مرعشی نجفی، قم، چاپ سوم، 1372.

گلزار مشاهیر، مریم آقا شیخ محمد، سعید نوری نشاط، انجمن آثار مفاخر فرهنگی ایران، چاپ اول، تهران، 1377.

آثار الحجه، محمد شریف رازی، بینا، بیتا، قم.

گنجینه دانشمندان، محمد شریف رازی، بینا، چاپ اول، پاییز 1370.

مؤلفین کتب چاپ فارسی - عربی، مشار خان بابا، بینا، تهران، 1342.

مصاحبه با حجتالاسلام و المسلمین سیدمحمد صحفی، از شاگردان مرحوم وکیلی و امام جماعت مسجد فاطمیه، خیابان 19 دی قم.

مصاحبه با حجج اسلام آقایان سیدعلی و سیدحسین آل طه، نواده خواهری مرحوم که نقش مهمی در پدیدآوری این زندگینامه داشتند.


1- . بر سنگ مزار ایشان 10 مرداد 1365ش ذکر شده که با این احتساب، تاریخ درگذشت ایشان به قمری 25 ذی قعده 1406ق. خواهد بود.
2- . تربت پاکان قم، ج 2، ص 924.

ص:348

ص:349

استاد سید علی فاضلی بلخابی «مدرس موفّق و پرتلاش» / سید علی نقی میرحسینی

اشاره

اشاره

بلخاب، منطقه ای سرسبز، کوهستانی و خوش آب و هوا در شمال افغانستان است. این ناحیه در گذشته از توابع شهر بزرگ و تاریخی بلخ محسوب می شد و از دیرباز شیعه نشین بود؛ در حال حاضر یکی از فرمانداری های مهم ولایت سرپل است.

رود پرآب و خروشانی از بین آبادی های متعدد آن می گذرد و به نواحی بلخ و مزار می رسد و در آنجا هیجده نهر تقسیم و زمین های کشاورزی پیرامون خود را مشروب می سازد.

بلخاب، دو ویژگی مهم دارد؛ یکی جنگ و مقاومت در مقابل دشمنان داخلی و خارجی است. تاکنون بر اثر وجود کوه های سر به فلک کشیده و مردم شجاع و مقاوم، مهاجمان داخلی و خارجی به آن دیار پا نگذاشته اند. ویژگی دوم، علم پروری و عالم خیز بودن این سرزمین است که از این لحاظ نیز سرآمد دیگر شهرها و مناطق این کشور است. از دیرباز بر اثر فعالیت علمی و ایجاد حوزه های علمیه توسط عالمان بزرگ و خوشنام این دیار، مدارس علمی بنا شده و دوستداران علم و دانش اسلامی از گوشه و کنار کشور در این مدارس تحصیل کرده اند. این نوشتار به شرح زندگی عالم

ص:350

ارجمند و بزرگوار حجت الاسلام والمسلمین استاد حاج سیدعلی فاضلی بلخابی (مشهور به حاج مدرس) پرداخته که یکی از عالمان خوشنام این سرزمین است.

خاندان

الف) جدّ

آیت الله حاج سید محمد دهنه بلخابی یکی از عالمان و عارفان بنام و مشهور خطه بلخاب است. پدرش مرحوم قاضی سید محمد الله بود. این پدر و پسر، از انسان های متعبد، متهجد و شب زنده دار دیار بلخاب بودند. سیادت، از دیگر ویژگی های آنان است. نسب آنان از طریق امامزاده بزرگوار زید شهید علیه السلام، به امام سجاد علیه السلام می رسد. سید محمد الله در حدود یک و نیم قرن قبل زندگی می کرد. او دارای خدمات قابل تحسینی بود. وی نخستین حسینیه را در مرکز بلخاب بنیان نهاد. مردم در امور دادخواهی و قضاوت، نه به حکومت ظالم وقت، که به او مراجعه می کردند. او نیز با دقت و ظرافت به حل و فصل امور می پرداخت. به همین جهت به «قاضی» مشهور شد. (1)

ب) پدر

آیت الله حاج سید محمد دهنه بلخابی فرزند مرحوم قاضی است که برای کسب و نشر علوم دینی تلاش بسیار کرد. بخشی از عمر مبارکش را در حوزه علمیه مشهد گذراند. وی در این حوزه مبارک، معاصر مرحوم محدث قمی و مرحوم شیخ حسنعلی نخودکی و حاج مرحوم ملاّ عباس تربتی بود و با آنها ارتباط نزدیک داشت. مرحوم حاج شیخ عباس قمی در مدرسه بالاسر به دیدن او رفت. مرحوم حاجی دهنه در آن دوره به «سید محمد نحوی» و «مقدّس بلخی» مشهور بود. او یکی از کوشاترین عالمان موفّق این حوزه به حساب می آمد. به علت داشتن ویژگی های علمی و اخلاقی، مراجع تقلید وقت قم و نجف برایش وکالت عام داده بودند. مرحوم مدرس افغانی در ابتدای تحصیل، نزد او تلمذ کرده بود. وی هنگامی که در حوزه مشهد مقدّس و نزد ادیب نیشابوری (ادیب اول) مشغول به تحصیل بود، بنا به فرموده خودش نزد «سید محمد نحوی» نیز تلمذ می کرد. او در این خصوص


1- . کرامات سادات، سید علی باقریان موحد (احمدی)، انتشارات فکرآوران، ص131، زمستان 1379 ش.)

ص:351

می گوید: «... نزد عالم بزرگوار مرحوم سید محمد نحوی هم کتابی را مشغول بودم که او هم اعجوبه ای بود.» (1)

این عالم و عارف ربّانی سرانجام در سال1344ش. از دنیا رفت. هزاران تن از مردم قدرشناس از مناطق گوناگون با دسته های عزاداری - مثل ایام محرم - برای تشییع و تسلیت به بیتش شتافتند و بدن مطهرش را از حسینیه مرحوم پدرش به صورت با شکوه طی کیلومترها راه، تشییع و در حجره ای واقع در صحن زیارتگاه می رسید علی ولی که سال ها قبل در آن قبری را آماده کرده و به عبادت و راز و نیاز پرداخته بود، به خاک سپردند. (2) آیات عظام حکیم و شاهرودی(ره) در نجف اشرف برای تجلیل از مقام شامخ او مراسم ترحیم برگزار نمودند. امام راحل (ره) نیز که در آن روزگار ساکن نجف اشرف بود، از شرکت کنندگان در این مراسم بود. (3)

تولد

در بیت آیت الله دهنه بلخابی در سال 1320 ش کودکی به دنیا آمد که به جهت علاقه و محبت به اهل بیت علیهم السلام به ویژه امیرالمؤمنین علیه السلام نامش را «علی» گذاشتند. مادرش بانوی مؤمنه و پاک دامنی از سادات معروف منطقه بود. یکی از بزرگان در مورد دودمان مادرش گفته است: «او نوۀ سید احمد خان، وکیل شورای ملی و سید محمود خان، حاکم وقت بلخاب بود که تأثیر زیادی در اجتماع داشتند.» (4)

سید علی هنوز دو ساله نشده بود که تقدیر الهی او را از نعمت وجود مادر مهربان محروم ساخت. این ضایعه باعث شد که پدر بزرگوارش نسبت به او توجه مضاعف نماید و بیش از قبل به تربتیش اهتمام ورزد؛ (5) به گونه ای که حاج فاضلی تا واپسین لحظات عمر می کوشید به همان تربیت و آداب معنوی که الهام گرفته از سجایای روحانی والد معظمشان بود، زندگی نماید. (6) آیت الله عالمی بلخابی در این مورد می گوید: «مرحوم آقا[پدر ایشان] خیلی کوشش داشت تا مرحوم مدرس، پرورش دینی و علمی پیدا کند» (7).


1- . به نقل از حجت الاسلام والمسلمین استاد حاج سید علی فاضلی.
2- . هم اکنون مرقد ایشان دارای گنبد و بارگاه و زیارتگاه عموم مردم است.
3- . نشریه امان، شماره 21، ص 53 (با اندکی تلخیص و تصرف در عبارات).
4- . مصاحبه با آیت الله عالمی بلخابی، قم 5/5/90.
5- . فصلنامه بلخاب، شماره 12، زندگی نامه ایشان به قلم سید ضیاءالدین صدر، ص 70،
6- . فصلنامه بلخاب، ش12، ص70.
7- . مصاحبه با آیت الله عالمی بلخابی، قم 5/5/90

ص:352

شاگرد حوزه های علمیه

الف) در راه مکتب و مدرسه

سید علی از همان کودکی آموختن را آغاز کرد. سواد اولیه فارسی، قرآن و نصاب الصبیان را نزد پدر عالمش فرا گرفت. چیزی نگذشت که وارد حوزۀ علمیۀ دهنه بلخاب شد. او در مدرسۀ علمیۀ والدش، صرف و نحو را فراگرفت. ایشان به حدی از خود استعداد و نبوغ نشان داد که در سن دوازده سالگی در ادبیات عرب جزو شاگردان موفّق مدرسه شد. او برای فراگیری بیشتر و بنا به دستور پدر، به «مدرسه علمیه عالمیه» واقع در محله دهن شرط بلخاب رفت. این مدرسه توسط عالم بزرگوار آقای عالم بلخابی، پدر آیت الله عالمی بلخابی اداره می شد. مرحوم حاجی دهنه مناسبات خوبی با آقای عالمی داشت. آن دو در اداره مدارس بلخاب همکاری های خوبی با هم داشتند. مدرسه عالمیه نیز عطش دانش افزایی سید علی را فرو ننشاند. پدر، ذهن فعال و جویبارگون فرزند را خلاق و با طراوت یافت. به همین دلیل بین او و دریای بیکران طوس پیوند داد.

ب) کبوتر حرم رضوی

پدر و پسر، درّه زیبای بلخاب را به سوی مشهد الرضا علیه السلام که در آن روزگار از شهرهای عالم پرور جهان تشیع بود، ترک کردند و بیش از دوازده بهار از عمر سید علی نگذشته بود که همراه والد فرزانه اش مسافر دیار طوس شد و غبار حرم رضوی را سرمه دیدگانش ساخت.

ج) در جوار کریمه اهل بیت علیهم السلام

ایشان بعد از توقفی کوتاه در مشهد، به شهر قم «عشّ آل محمد» رفته و به زیارت کریمه اهل بیت علیهم السلام شتافتند. آنگاه به دیدار مرجع تقلید زمان حضرت آیت الله العظمی بروجردی رفتند. در مجلس آن زعیم بزرگ حوزه بود که بحث از ادبیات و صرف و نحو به میان آمد. اطلاعات ادبی سید علی به ورطه آزمایش گذاشته شد. معظم له او را نوجوان فاضل و درخور تحسینی یافت و مورد تشویق و ملاّطفت قرار داد.

البته او چند مرتبه به حوزه علمیه قم مشرف شد. یک بار در سال 1335 ش. بود؛ در مسیر راه نجف. یک بار هم در سال 1347. همچنین در سال 1353 ش. که در این سفر مدتی در قم اقامت گزید. او در این مرحله ضمن تحصیل، به کار تدریس نیز اشتغال داشت. آخرین هجرت علمی وی به قم در سال 1359 ش. صورت گرفت که در پی اشغال کشور افغانستان توسط کمونیست ها بود. در

ص:353

این سفر، ناگزیر همراه خانواده وارد جمهوری اسلامی ایران و شهر مقدّس قم شد و تا پایان عمر – جز یک سفر به افغانستان- در حوزه علمیه قم و کاشان رحل اقامت افکند.

د) در اقیانوس دانش نجف

ایشان در سال 1335 – 1336 ش، بلخاب و قم را به سوی کشور عراق و حوزه کهن و اقیانوس گونه آن دیار ترک نمود. او که سرشار از عشق و انگیزه در کسب علوم اسلامی بود، کوله بار سفر را در جوار ملکوتی مولای متقیان علیه السلام بر زمین نهاد و در جوار حرم علوی، به آموختن و فراگیری علوم اسلامی مشغول شد. سه سال تمام نزد اساتید عالی مقام آن حوزه هزار ساله به اندوخته هایش افزود. و در این مسیر افتخارآمیز با جدیت و تلاشی شگرف پیش رفت.

وی علاوه بر درس و بحث، هر صبحگاه و شامگاه، گونه بر ضریح مقدّس مولایش علی علیه السلام می سایید و در آن فضای ملکوتی، به خودسازی و تهذیب نفس می پرداخت.

بازگشت به زادگاه

طلبه جوان بلخابی به هجده سالگی رسیده بود که مرجع وقت نجف، آیت الله العظمی حکیم با شناختی که از مرحوم آقای حاجی دهنه داشتند، سفارش کردند تا ایشان به کشورش بازگردد. مرحوم آقای دهنه موافقت کردند. در این سفر، یکی از معتمدین آن مرجع عظیم الشأن، ایشان را تا آبادان همراهی کرد. (1) بازگشت او به کشور از این جهت که به سر و سامان دادن شیعیان در منطقه می پرداخت و با نیرو و انگیزه بیشتری به بازسازی و تکمیل حوزه علمیه اقدام می کرد، سودمند و پرفایده بود؛ اما از این جهت که جوان خوش فکری چون سید علی از ادامه فراگیری علوم حوزوی بازماند، تأسف بار بود. چنانچه او مسیر علم اندوزی را ادامه می داد، آینده درخشان و پربارتری در پیش داشت. یکی از فضلای هم دوره او به این نکته اشاره کرده، می گوید:

«اگر مرحوم حاج سید علی فاضلی نجف می ماند از اولیاء الله می شد! اما افسوس که نماند.» (2)


1- . به نقل از آیت الله هاشمی نژاد 3 /5/90.
2- . مرحوم حجت الاسلام سید علی اکبر فاضل؛ آیت الله هاشمی نژاد در معرفی او می گوید: آن عالم ربانی از سادات محترم سولیج، تحصیل کرده نجف، ملا و دارای تألیفات و اهل تقوا بود که در نجف با مرحوم استاد حاج فاضلی بسیار نزدیک بود. بعدها ساکن قم شد. وقتی مرحوم مدرس افغانستان بود، من را به حیث خواهر زاده ایشان می شناخت. وی سرانجام در قم به رحمت خدا رفت.

ص:354

ایشان بعد از ورود به بلخاب، به خدمات علمی و فرهنگی مشغول شدند. چندی بعد پدر به ملکوت اعلی پیوست و پسر، شمع زندگی و مددکار ایام تنهایی اش را از دست داد. این ضایعه اسفناک، قلبش را آکنده از غم و غصه ساخت. با رحلت پدر، مسؤولیت سرپرستی حوزۀ علمیه، امر تدریس، امامت جماعت و امور دینی بخشی از مؤمنین بلخاب به عهدۀ وی که در آن روزگار 24 ساله بود، افتاد.

اساتید سطوح عالی

استاد فاضلی علاوه بر تحصیل در بلخاب و نجف، در قم نزد اساتید برجستۀ حوزوی، دروس سطح عالی را گذرانده که برخی از آنها عبارتند از:

1. حضرت آیت الله سید شهاب الدین مرعشی نجفی: وی هنگام اقامت در شهر مقدّس قم، در دروس خارج فقه و اصول حضرت آیت الله العظمی مرعشی نجفی شرکت می کرد.

2. حضرت آیت الله سید محمد رضا گلپایگانی، ازدیگر اساتید برجسته مرحوم فاضلی، در دروس خارج بود.

3. استاد مدرس افغانی

مرحوم علاّمه مدرس افغانی از دیگر اساتید برجسته شخصیت او بود. وی در کلیۀ دروس این استاد فرزانه شرکت می کرد و با هدف حفظ آن گنجینه مهم علمی و در اختیار آیندگان نهادن آن، درس های ایشان را ضبط می کرد. این نشان می دهد که رابطه این استاد و شاگرد باید بسیار صمیمی باشد. در این مورد، یکی دیگر از شاگردان آن مرحوم و هم دوره مرحوم فاضلی گفته است: «برخی از دروس استاد مدرس افغانی، در مسجد مدرسۀ علمیۀ آیت الله روحانی قم، برگزار می شد. تقریباً می توان گفت مرحوم حاج سید علی فاضلی محور شاگردان علاّمه مدرس بود. یادم هست که در طی سال تحصیلی، دو سه بار ایشان دیرتر آمد، علاّمه مدرس به ساعتش نگاه می کرد و به سایر شاگردان می گفت: «سید برسد، شروع می کنیم.» (1)


1- . به نقل از استاد رضایی آبکلانی، 1388

ص:355

مدرس موفّق و پرتلاش

استاد فاضلی بعد از اقامت چندین ساله در حوزه علمیه قم و کسب علوم و معارف اسلامی، به فکر انتقال اندوخته ها و بهره رسانی به مشتاقان علوم اسلامی افتاد. بدین منظور به شورای مدیریت حوزه علمیه قم مراجعه و آمادگی خود را برای تدریس اعلام کرد. شورای مدیریت، وی را جهت آزمون نزد اساتید ارزیاب معرفی کرد. قرار شد استاد مرحوم آیت الله شیخ حسن تهرانی که در آن ایام ممتحن اساتید شورای مدیریت حوزه بود، ادبیات عرب را از آغاز تا مطول از ایشان امتحان بگیرد. وی وقتی توانایی مرحوم فاضلی را مشاهده کرد، خطاب به مسئولان حوزه علمیه کاشان -که قرار بود ایشان به آن شهر عازم شود- گفت: «اگر همه اساتید حوزه ها در تسلط، تدریس و حضور ذهن، مثل حاج آقای فاضلی این سید افغانی بودند، ما دیگر اصلاً نگرانی نداشتیم و حوزه ها شکوفا می شد». (1)

استاد فاضلی که مشتاق تدریس و تبلیغ معارف اسلامی بود، در سال 1363 ش. از سوی شورای مدیریت حوزۀ علمیۀ قم، به عنوان مدرس، به صورت رسمی به کاشان اعزام شد و در حوزه های علمیه این شهر به ویژه در مدارس آیات عظام: مدنی، مصطفوی، اعتمادی، یثربی، امام خمینی و... به مدت 20 سال مشغول تدریس گردید و از همین زمان به نام «مدرس» مشهور و شناخته شد. حضرت آیت الله حاج شیخ محمدرضا مدنی کاشانی، یکی از فقها و مجتهدین صاحب رساله کاشان بود. او همواره علمیت و قدرت تدریس مرحوم فاضلی را در میان شاگردان و دیگر اساتید حوزه اش می ستود. وی در مناسبتی، جلسه ای ترتیب داد و با اهدای تقدیرنامه از مرحوم مدرس تجلیل به عمل آورد.

وی چنان بر ادبیات عرب مسلط بود که خیلی از ریزه کاری های ادبی را که دیگران متوجه نمی شدند، تشخیص می داد و خواستار اصلاح می شد. آیت الله عالمی بلخابی در مورد احاطه علمی او گفته است:«درس های مرحوم مدرس، خصوصاً درس های ادبی او خیلی قوی بود؛ درس سیوطی، مغنی و...» (2)

استاد رحمانی نیز در مورد شخصیت علمی او می نویسد: «استاد فاضلی، شخصیت علمی و جامعی داشت؛ به ویژه در ادبیات عرب. وی در این علوم صاحب نظر بود و از استادان مسلم این فن به شمار می رفت.» (3)


1- . به نقل از : حجج اسلام : سید امیرحسین اعتمادی و سید عباس فاضلی20/5/88.
2- . مصاحبه با ایشان در تاریخ 5/5/90.
3- . متن ارسالی استاد رحمانی نویسنده محترم کتاب سه جلدی «تاریخ علمای بلخ» در تاریخ10/2/1390.

ص:356

در مجموع، مرحوم مدرس چنان مشتاق درس و بحث و تدریس بود که همواره یا به درس و مطالعه مشغول بود و یا به تدریس و تفکر. یکی از فرزندانش در این مورد گفته است: «مرحوم حاج آقا در طی سال ها تدریس، هیچ گاه تقاضای درس از سوی طلاب -خارج از برنامه و حتی یک نفر - را رد نکرد؛ این در حالی بود که از هفت صبح تا اذان ظهر پیوسته تدریس داشت. در زمان بستری بودن در بخش عمومی بیمارستان، بعضی از طلبه ها که به عیادت می آمدند، گاهاً از ایشان سئوال علمی می پرسیدند، آن قدر مسبوق به ذهن بود که بی درنگ پاسخ صحیح را می داد.» (1)

شاگردان با فضیلت

وی بیش از بیست سال از عمر با برکتش را به تدریس و تربیت شاگردان کوشا و با فضیلت گذراند. برخی از کسانی که سال ها نزد آن استاد فرزانه مشغول فراگیری علوم و فنون اسلامی بودند، عبارتند از حجج اسلام:

1. حجت الاسلام محمود لطفی نیا (قاری بین المللی قرآن، استاد خوشنویس)

2. محمد جواد کریمی لاهیجانی (استاد حوزه و دبیرستان)

3. حکمت الله غفاری (نماینده مردم غزنی در پارلمان افغانستان)

4. سیدعبدالخالق موسوی غزنوی (امام جماعت مسجد جامع لتحر کاشان)

5. عمران علی محمدی(از فضلای حوزه و دانشگاه و از مسؤلین دادستانی وقت ایلام)

6. هادی زادۀ کاشانی (استاد حوزه، مؤلف و نویسنده)

7. محمد سعدی کاشانی (استاد و مترجم زبان انگلیسی)

8. محسن دشتی نژاد کرمانشاهی(از فضلا و مبلغین)

9. جواد پاکزاد (از فضلای درس خارج حضرت آیت الله شبیری زنجانی (مدظله العالی) و...

اوصاف و خصال نیک

اشاره

کسانی که با ایشان محشور بودند، می دانند که در کنار بیست سال تدریس، از تحصیل، مطالعه، تهذیب و خودسازی غافل نبود. نماز شب، نوافل، نماز غفیله، مراقبت از برخی ذکرها و تلاوت ها را در


1- . حجت الاسلام سید حیدر فاضلی 1/5/90.

ص:357

سفر و حضر فراموش نمی کرد. همواره به فکر مرگ و عالم قیامت بود. برای خودش کفنی تهیه کرده بود. هرجا مسافرت می رفت، آن را با خود می برد. حتی در سفرهای کوتاهی چون کاشان تا نطنز از آن لباس آخرت غافل نبود و آن را باخود می برد.

به نماز جماعت خیلی اهتمام می ورزید. همواره یا امام بود و یا مأموم. حتی در منزل چنین بود. منتظر می ماند تا بچه ها از مدرسه بیایند و نماز را به جماعت بخوانند. هماره بعد از نمازهای واجب، توسلی به یکی از معصومین علیه السلام داشت.

از سخن لغو، لهو و لعب و بگو بخندهای شبانه بیزار بود و استراحت به موقع در شب، برای نشاط معنوی و توفیق سحرخیزی را سفارش می کرد. از آنجا که خود عامل بود، کلامش نیز نافذ بود. (1)

یکی از فرزندانش می گوید: «وقتی در بیمارستان از حالت کما به هوش می آمد، اولین سخنش راجع به نماز بود و می گفت: مرا تیمم بده و همراهم نماز بخوان تا بدون مشکل اقامه نمایم. آخرین روز حیاتش، عصر پنجشنبه چهارم ماه مبارک، نماز ظهرین را خواند و آنگاه سوره مبارکه یس را قرائت کرد و سپس همان شب با دنیا وداع کرد.»

از هر فرصت و شرایطی برای امر به معروف و نهی از منکر بهره می برد. از نماز مستحبی، تلاوت و دعا خسته نمی شد. تابستان ها در ایام البیض پشت بام، زیر نور ماه، قرآن و دعا می خواند. مقید به ادعیۀ طول هفته بود. دائم الذکر و دائم الوضو بود. تقریبا غالب ایام سال را روزه بود. در کارها همیشه عمل محور بود و می گفت:«مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد». (2)

بنا بر اظهارات یکی از بستگانش دو صفت ویژه، در ایشان بسیار مشهود بود؛ یکی اغماض و عفو کسانی که نسبت به او بدرفتاری کرده بودند. فوق العاده اهل عفو و کظم بود. دوم، امانت دار بود. (3) خیر خواه و پاک نفس و پاک دل بود. حتی نسبت به افرادی که بدخواه ایشان بودند، خیرخواهی می کرد. از برخوردهای روشنفکرانه پرهیز داشت. شرکت در جنگ های داخلی کشورش را جرم می دانست و نزاع های گروه ها و جناح های سیاسی را مذمت می کرد. صلح خواه و صلح طلب بود. به ویژه روحانیون را از رفتارهای ستیزه جویانه برحذر می داشت. (4) در اصلاح ذات البین، کوشا بود.


1- . به نقل از: سید محمد حیدر فاضلی(حاجی زاده) در تاریخ 20/8/90.
2- . به نقل از: سید احمد فاضلی فرزند ایشان در تاریخ 15/7/88.
3- . به نقل از: آیت الله هاشمی نژاد بلخابی در تاریخ 3/5/90.
4- . به نقل از: آیت الله هاشمی نژاد بلخابی در تاریخ 3/5/90.

ص:358

اهل معاشرت و مراوده بود. به سنت حسنه هدیه، اهتمام می ورزید. به دوستان و آشنایان به ویژه علما در حد توانش هدیه می داد. خوش بیان و شیرین سخن بود. دست خط جالبی داشت. خاطرات خود و پدر ارجمندش را نوشته بود. با سخاوت و مهمان نواز بود. گاهی به نام اهل بیت علیهم السلام سفره مهمانی می گستراند. اهل اسراف و تبذیر نبود. به قطعه های ریز و خشک شده نان، حرمت قائل بود. قانع بود و زندگی ساده و زاهدانه ای داشت.

خود را طوری عادت نداده بود که مثلا فلان غذا را دوست داشته باشد یا فلان خوراکی را مصرف نکند. در این مورد به اطرافیان می گفت: اگر به دید نعمت خدا به طعام ها بنگریم، دیگر غذایی اسراف نمی شود!

صبح های جمعه، سال ها در منزلش در قم، مجلس روضه برگزار می کرد. گاهی خودش روضه می خواند. بزرگانی چون مرحوم آقای شیخ محمدتقی بهلول، سید محمد آل طاها، آیت الله حاج آقا حسین امامی کاشانی و... در مجلس روضه اش شرکت کرده و گاه منبر می رفتند. اهل ارشاد و انذار بود. وی علاوه بر این، دو ویژگی مهم داشت که عبارتند از:

1. زبان تأثیرگذار

مرحوم مدرس، دارای زبان گویا و تأثیرگذار بود. در این مورد نقل شده: «استاد حاج فاضلی، در تدریس و تفهیم، تبحر خوبی داشت. در سال هایی که طلبه افغانستانی در حوزه زیاد نبود، بسیاری از فضلا او را به عنوان معرّف، برای طرح نیازهای کشور نزد مراجع می بردند. و انصافاً زبان گویا و رسایی داشت.» (1)

نیز یکی از آشنایانش گفته است: «نخستین باری که با شخصیت مرحوم حاج فاضلی آشنا شدم، در منزل استاد هاشمی نژاد بود که در جمع علما و فضلای حوزه، منبر می رفت. در ضمن سخنرانی به بیان خاطرات استادش علاّمه مدرس افغانی پرداخت. کلام تأثیرگذار و لحن گیرا و با معنویتش را در آن محفل مشاهده کردم که فوق العاده بود.» (2)

2. صدای گرم و محزون

او دارای صدای گرم، دلنشین و محزونی بود. با لحن حزن انگیز، روضه و دعا می خواند. یکی از بزرگان خاطره ای نقل کرده که گویای همین مطلب است:


1- . آیت الله استاد سید جعفر فاضلی 5/7/88.
2- . حجت الاسلام والمسلمین سید سجادی از فضلای مزار شریف، اواخر شعبان 1432.

ص:359

«شش ساله بودم که با پدرم یک شب مهمان آیت الله آقای حاجی دهنه بودیم. پدرم نماز صبح را با آقا خواند. مرحوم آقا به استاد مدرس دستور داد تا ذکر توسلی نماید. وی مشغول توسل شد. در حین توسل بود که صدای دلنشینش، مرا به خود جلب کرد. به دنبال آن صدا از خانه به سوی مسجد رفتم. به درب مسجد که رسیدم، دیدم آقا بر سجاده اش نشسته و سایر نمازگزاران پشت سرش قرار دارند. مشاهده کردم که سید جوانی بر روی منبر بود. حدیث شریف کساء را می خواند. آقا و حاضران به شدت گریه می کردند؛ وقتی صدایش بر زوایای مسجد می پیچید، از هر بلندگویی گوش نواز و دل نشین تر بود. کنار درب مسجد نشستم و با خودم گفتم: خدایا! ای کاش صدای من هم مثل صدای آن سید بزرگوار بود!

هنگام بازگشت وقتی از پدرم پرسیدم آن سید جوان چه کسی بود که آن چنان دعا و روضه می خواند، پاسخ داد: او حجت الاسلام و المسلمین حاج سید علی فاضلی فرزند بزرگ آقا بود. برکت آن مجلس و جاذبه شخصیت او باعث شد، طلبه شوم.» (1)

خدمات اجتماعی

1. ارشاد شیعیان شبرغان

در آن ایام، حکومت متعصب و خود کامه وقت، طبق بخشنامه ای، علما و روحانیت شیعه را مجبور می کرد تا در هر سن و موقعیتی که هستند، خود را برای سربازی معرفی کنند. مرحوم فاضل به ناچار خودش را معرفی کرد. محل سربازی اش، در شهر شبرغان افتاد. هنگامی که بزرگان شیعۀ آن شهر از حضور او آگاه شدند؛ باتوجه به شناخت و ارادت قبلی نسبت به مرحوم پدرش آقای حاجی دهنه، با خوشحالی از ادارۀ فواید عامه وقت، درخواست نمودند که ما نیاز به یک عالم دینی داریم. آن گاه با پرداخت هزینه، موافقت دولتمردان وقت را فراهم کردند. به ایشان اجازه داده شد باقی مانده دوره سربازی خود را در بین مردم شبرغان بگذراند و تنها هر هفته یک بار برای اعلام حضور، به اداره مربوطه مراجعه نماید. بدین سان او نزدیک دو سال سربازی خود را در بین شیعیان شبرغان گذراند. در این مدت به عنوان یک عالم دینی، به ارشاد و تبلیغ و ترویج معارف اسلامی در بین شیعیان شبرغان مشغول شد. در این رابطه، آیت الله سید محمد علی عالمی بلخابی می گوید:


1- . با استفاده از دست نوشته ارسالی استاد رحمانی ولوی لرکردی بلخابی در تاریخ 10/2/1390.

ص:360

«در زمانی که علما به اجبار سربازی می رفتند، مرحوم حاج مدرس در شهر شبرغان و در تکیه عرب خانه برنامه داشت. فردی به نام آقای محمد علی که بزرگ قریه بود، آقا را بسیار تمجید می کرد. آقا عطش داشت که برنامه های دینی، نماز جماعت و... انجام دهد. در شبرغان به منزلۀ محور بود. قبل از آن، منطقه از وجود چنین عالمی خالی بود.» (1)

2. مبارزه با پدیده بی سوادی

پس از اتمام سربازی، به زادگاهش مراجعه کرد و حوزۀ علمیه مرحوم والدش را فعال ساخت و مسئولیت خطیر تدریس و اداره آن را به عهده گرفت. در کنار آن به فعالیت های آموزشی برای فرزندان مردم پرداخت؛ زیرا دولت وقت هیچ برنامه آموزشی برای مردم به ویژه شیعیان نداشت. این امر، دلسوزان جامعه را به تکاپو واداشته بود. یکی از آنها مرحوم سید علی فاضلی بود. او با راه اندازی مکانی جهت آموزش، شرایط تحصیل را برای ده ها نفر از پسران و دختران بلخابی فراهم آورد که امروزه بسیاری از فرهنگیان و عالمان آن دیار از فعالیت های چشمگیر آن دوره مرحوم فاضلی به نیکی یاد می کنند. یکی از بزرگان منطقه در این مورد می گوید:

«ایشان نسبت به تعلیم و تربیت دینی اطفال، کار بزرگی کرد. مثلاً ملاّیی را استخدام کرد تا اطفال محل را آموزش دینی دهد تا سواد یاد گیرند. از جمله مرحوم «باز محمد معروف به ملاّ باز» را آورد. فضا و امکانات آموزشی را فراهم نمود. هم دخترانه بود و هم پسرانه. ما در آنجا در 6- 5 سالگی عم جزء را آموختیم. حدود صد نفر بودیم که قرآن خوان شدیم. بعداً که مدرسه دولتی به وجود آمد، بنده سواد خواندن و نوشتن را بلد بودم؛ به همین دلیل درس را از کلاس سوم شروع کردم» (2).

3. انتقال کتب مذهبی

یکی از کارهای فرهنگی آن مرحوم انتقال کتب مذهبی از ایران و عراق به افغانستان بود. در سال 1351 ش. در حالی که فضای کشور وضعیت نابسامان داشت و خطرات فراوان تهدیدش می کرد، به یک اقدام حساب شده و خطرناک دست زد و تعداد زیادی کتب مذهبی و حوزوی و اعتقادی را که بردن آنها به کشور جرم محسوب می شد، به آنجا انتقال داد و با این کار بر روند غنی سازی افکار عمومی جامعه کمک نمود.


1- . مصاحبه باایشان در تاریخ 5/5/1390.
2- . آیت الله سید جواد هاشمی نژاد در مورخه 3/5/90.

ص:361

4. تدوین شجره نامۀ سادات

یکی از مهم ترین کارهای فرهنگی این عالم دلسوز، تثبیت و ماندگار ساختن شجره نامه ی بخش کثیری از سادات حسینی بلخاب از نسل حضرت میرسید علی ولی (1) بود. سادات این نواحی سالیان سال در آرزوی داشتن یک شجره نامه مدون و مورد قبول بودند که به دلیل گستردگی و مشکلات راه، کسی در این مسیر گام بر نمی داشت. اما ایشان دلسوزانه قدم پیش گذاشت و با جمع آوری اسناد و مدارک لازم نزد نسّابۀ زمان، حضرت آیت الله مرعشی نجفی شتافت و معظم له بعد از رؤیت مدارک ارائه شده، چنین نوشت:

«لاریب فی صحّة نسب هولاء السادة الامجاد و انهم من العلویین الکرام. شهاب الدین الحسینی المرعشی النجفی.» (2)

5. احیاگر مجالس و مراثی اهلبیت علیهم السلام

اشاره

یکی از مهم ترین کارها و خدمات ارزشمند این عالم ربّانی، احیای مجالس موالید و مراثی اهل بیت علیهم السلام و دیگر مناسبت های اسلامی بود. وی همزمان با تدریس در حوزه های علمیه کاشان، طرح مهم برگزاری مجالس و محافل چهارده معصوم علیه السلام و برخی امام زادگان واجب التعظیم را به صورت مستمر پی ریزی کرد که تا هنوز صدها خانواده مهاجر و گاهاً انصار اجرا می کنند. این محافل دارای آثار و برکاتی بوده که بیان آن به دلیل گستردگی، از حوصله این نوشتار خارج است. با این حال، به مواردی اشاره می کنیم که گویای توجه خاص وی به احیای مجالس اهل بیت علیهم السلام می باشد:

الف) بیانیۀ امام جمعه نطنز

یکی از مناطق فعالیت مرحوم فاضلی، شهرستان نطنز بود. او در طی 20 سال فعالیت، روزهای پنجشنبه و جمعه و در دیگر مناسبت های اسلامی و ایام تعطیلی، شخصاً در میان توده های مردم می رفت و با تأسیس جلسات مذهبی، مردم را در خط قرآن و اهل بیت سوق می داد. امام جمعه نطنز وقتی متوجه حضور مستمر و تأثیر گذار او در بین مردم شده بود، ضمن صدور بیانیه ای، روش و شیوۀ تأثیرگذار او را تأیید کرد و بیانیه ای به این شرح صادر نمود:


1- ابوالبرکات میرسید علی ولی، جد سادات بلخاب، سانچارک و برخی از نواحی دیگر افغانستان از علما و عرفای برجسته ی امامیه در قرن هشتم هجری است. (ر.ک: تاریخ علمای بلخ، ج 2، زندگی نامه ایشان.)
2- . متن فوق با دستخط مبارک حضرت آیت الله مرعشی، در انتهای کتاب «کرامات سادات» و برخی منابع دیگر آمده است. (ر.ک: کرامات سادات، سید علی باقریان، صفحه آخر.)

ص:362

«بسمه تعالی، بر حسب بعضی روایات پس از مرگ، پرونده اعمال انسان بسته می شود الاّ در چند مورد که یکی از آن موارد، ایجاد صدقه جاریه است؛ و چه صدقۀ جاریه ای از این بهتر که برنامه ای مدون، اجرا شود که امر ولایت و امامت را احیا نماید؛ امری که همه ما مأموریم آن را احیا کنیم و این معرفت ربّانی شامل حال مروّج الاحکام حضرت حجت الاسلام والمسلمین استاد آقای حاج سید علی فاضلی بلخابی(دامت برکاته) با تعدادی از مؤمنین شده است. امیدوارم خداوند متعال بانی و طراح این سنت حسنه را با اولیای خود محشور و از شفاعت آنها همه را از جمله حقّیر را بهره مند فرماید... ابوالفضل سلیمانی، امام جمعه شهرستان نطنز». (1)

ب) رضایت مردم

یکی از آشنایان مرحوم فاضلی گفته است: «از یکی از خاندان های بزرگ شهر سرپل افغانستان که مهندس و فارغ التحصیل دانشگاه تهران بود و من را نمی شناخت، شنیدم که می گفت: «ما چهارده سال است که به هدایت حاج فاضلی مدرس در خانه مجلس روضه داریم، از برکت آن مجالس تا هنوز دکتر نرفته ایم، فقر از خانه ما برطرف شده است.» وقتی خبر درگذشت مرحوم فاضلی را به او دادم، بسیار متأثر شد و برای ایشان بسیار دعای خیر کرد.» (2)

ج) ترویج شیوه جدید محافل اهل بیت علیهم السلام

از بزرگی نقل شده که فرمود: «ایشان (مرحوم فاضلی) شیفته و عاشق اهلبیت علیهم السلام بود. نظرش این بود که علاوه بر محرم، در همه مناسبت ها، باید انسان مراسم داشته باشد. او برای مردم و خانواده ها مجالس و محافل اهلبیت را قرار داد. یکی را می گفت: شما مراسم موسی بن جعفر علیه السلام، دیگری را می گفت: شما میلاد امام زمان(عج)، به سومی ایام فاطمیه، به چهارمی مراسم حضرت زینب علیها السلام و... هرکسی را چیزی به عهده اش می گذاشت. هر چند برخی افراد تندرو، مخالفت می کردند؛ اما او پروایی نداشت و مشکلات را به جان می خرید. این شد که برنامه اش راه افتاد و در بین مردم ماندگار شد. این مسیر ایشان بود که ای کاش دیگران هم داشتند و رواج می دادند. ... در خانه ای که اهلبیت


1- . به تاریخ 28/4/1381.
2- . حجت الاسلام والمسلمین سید محمد شریفی در تاریخ 3/3/90.

ص:363

نباشد، آن خانه، خانۀ شیطان است. در جامعه ای که اهلبیت نباشد، آن جامعه بی روح است. قرآن تنها کارگشا نیست؛ مردم نمی فهمند؛ اهلبیت مفسر قرآن اند. (1)

د) معرفت آگاهانه

ایشان از جمله علمای عاملی بود که به موضوع تولی و تبری بسیار اهمیت می داد. در این مورد نقل شده است: «در ملاّقاتی که به همراه مرحوم والد، با مرحوم آیت الله سید عباس کاشانی داشتیم، آن فقیه عارف، پس از معارفه فرمود: تبرّی ایشان، خیلی قوی است». (2)

مبارزات سیاسی و انقلابی

اشاره

مبارزات سیاسی ایشان در دو کشور افغانستان و ایران صورت گرفته است. در افغانستان در مقابل حاکمان ظالم و متجاوزان روسی. در ایران نیز در مقابل نظام ستمشاهی رژیم پهلوی. جالب اینکه این روحانی فاضل افغانستانی قبل از کشورش، مبارزات خود را در راستای مبارزات عالمانی چون حضرت امام خمینی(ره) سوق داد و مخالفت و مبارزه با ستمگران را از ایران آغاز کرد. آنچه در ذیل می آید مبارزات سیاسی اوست که به ترتیب زمانی، اشاره شده است:

الف) در ایران

اشاره

مرحوم فاضلی مدرس در سفرهای متعددی که به مراکز علمی شیعه در ایران و عراق داشت، سعی می کرد با آیات عظام و مراجع تقلید ارتباط بگیرد. یکی از این مراجع، حضرت امام خمینی(ره) بود که در آن روزگار در نجف اشرف اقامت داشت. وی توسط شهید حجت الاسلام والمسلمین سید حسن صادقی که از اقوامش بود با حضرت امام آشنا شد. شهید صادقی همسایه دیوار به دیوار حضرت امام، و پدر خانمش (مرحوم سید مرتضی کربلایی) خادم و خدمتگزار حضرت امام بود. به این شکل زمینه آشنایی او با حضرت امام فراهم شد و با اشاره حضرت امام وارد مبارزه علیه طواغیت زمان شد. فرزندش در این خصوص می گوید: «مرحوم والد در زمان شاه، چند سفر، اعم از درسی و زیارتی به قم و نجف داشتند؛ حضرت امام (ره) در چند مورد پیام خود را به برادرشان آیت الله پسندیده، توسط ایشان به قم فرستادند. آیت الله پسندیده نیز پاسخ پیام امام را به وسیله او ارسال کردند.» (3)


1- . آیت الله سید محمد علی عالمی بلخابی در تاریخ 5/5/90.
2- . آیت الله سید محمد علی عالمی بلخابی در تاریخ 5/5/90.
3- . سید احمد فاضلی فرزند ایشان در تاریخ 7/6/89.

ص:364

اسارت ساواک

مرحوم فاضلی به دلیل همین ارتباطاتی که با حضرت امام داشت، مورد تعقیب وگریز ساواک قرار گرفت و در حالی که حامل پیام امام بود، سه مرتبه توسط نیروهای ساواک از جمله در آبادان دستگیر شد. دستگیری سوم او در روز حادثه میدان ژاله تهران بود. وی که در تظاهرات آن روز حضور داشت، بعد از کشتار مردم توسط نیروهای شاه، به سفارت کشور پاکستان پناهنده شد. مسئولان سفارتخانه جریان را به ساواک گزارش دادند. نیروهای ساواک سر رسیدند و او را دستگیر و مدت چند روز، در حبس نگه داشتند و سرانجام به علت عدم دستیابی به مدارک لازم، آزاد کردند.

ب) در افغانستان

با شروع انقلاب اسلامی، مردم و روحانیت بلخاب به سرپرستی آیت الله عالمی بلخابی در بهار 1358ش. قیام کردند. اندک اندک موج انقلاب فضای کشور را فراگرفت و مناطق و شهرهایی چون: سانچارک، دره صوف و یکاولنگ آزاد شد. مجاهدان تا نزدیکی شولگره در ولایت بلخ و شهر استراتژیک مزار شریف پیشروی کردند. جبهه های مجاهدین به مهمات جنگی و افراد آموزش دیده، نیاز شدید پیدا کرد. مرحوم استاد فاضلی نیز دوشادوش علما و انقلابیون به مبارزه روی آورد و در شکل گیری و تداوم انقلاب نقش داشت. در ادامه همین مبارزه و همفکری با جهادگران بود که از روی احساس وظیفه و ضرورت تقویت جهاد، جهت تهیه و تأمین سلاح و مهمات جنگی در رأس هیئتی چند نفره (1)، به جمهوری اسلامی ایران سفر کرد و از مسیر پاکستان وارد ایران شد. وی در این سفر، چند روزی در شهر مقدّس قم و در جمع اهل علم و مهاجران افغانستانی حضور یافت و با تشریح وضعیت دشوار کشور و منطقه، گوشه ای از نیازهای مجاهدان را برای آنها بازگو کرد و مسئولیت های فردی و اجتماعی آنها را نسبت به آینده گوشزد نمود. آنگاه در جمع مردم و طلاب مشهد مقدّس حضور یافت و با اقامت چند روزه در جوار حرم مطهر رضوی علیه السلام، ناشر و پیام رسان انقلاب و جهاد در بین مهاجران و انصار بود. در همین سفر بود که نفوذ کلامش مؤثر افتاد و بسیاری از جوانان سلحشور و با ایمان دیار بلخاب در یکی از پادگان های اطراف تهران، برای گذراندن دوره آموزش نظامی ثبت نام کردند و سرانجام به همراه ایشان به قصد پیوستن به مجاهدان سنگرنشین، عازم کشور شدند. این، اولین کاروان تدارکاتی بود که اندکی سلاح و تجهیزات نظامی به سنگرهای


1- . برخی از همراهان او در این سفر شیخ محمد حسین رضایی، سید حسن حسینی، حجت الاسلام سید حسن مصباح و... بودند.

ص:365

مقاومت شیعیان رساند. این سفر که هشت ماه طول کشید، دارای آثار و پیامدهایی مثبت بود. یکی از همسفران این عالم مبارز در این خصوص می گوید: «سفر جهادی این عالم مجاهد و همراهان، هشت ماه زمان برد. ما با سرپرستی ایشان از مسیرهای صعب العبور، برفگیر، یخبندان و کوهستانی، عبور و در مدت حدود بیست روز، با پای پیاده، افراد و مهمات را وارد منطقه نمودیم.» (1)

آثار و بازماندگان

اشاره

در یک نگاه کلی، آثار باقی مانده از آن مرحوم را می توان به دو بخش زیر تقسیم کرد:

الف) آثار و تألیفات

آثار تألیفی و قلمی آن مرحوم عبارتند از:

1. تقریباً تمامی متون ادبیات را شرح داده و در دفاتر مخصوص، مکتوب کرده بودند. از جمله: شرح حاشیه ملاّعبدالله، شرح سیوطی، شرح صمدیه، شرح مغنی، شرح مطول که با کمال تأسف هیچ یک از آثار فوق چاپ نشده است.

2. همکاری با مؤلف راحل، شیخ علی ربّانی خلخالی در تهیه برخی مطالب جلد 3 و 4 کتاب چهره درخشان قمر بنی هاشم علیه السلام. (2)

3. دفتر خاطرات و حکایات علما. و نیز نگارش زندگی نامه آیت الله حاجی دهنه بلخابی (پدرش).

4. تدوین دفتر یاد بود عالمان مبارز و انقلابی.

یکی از کارهای خوب و دوست داشتنی وی «تهیه دفتر یاد بود علما» بود. او این دفتر را در زمان شاه مخلوع ترتیب داده و نزد برخی از علما و بزرگان می برد و با دست خط خود آنها حدیثی می نگاشت و به عنوان یک اثر ماندگار حفظ می کرد. دست خط بزرگانی چون حضرات آیات: سید سرور واعظ کابلی، مدنی کاشانی، امامت، شهید سید عبدالحسین دستغیب، شهید صدوقی، مرحوم آقای شیخ احمد کافی، پسر شیخ عباس قمی، مرحوم علاّمه مدرس افغانی، مرحوم محمد تقی فلسفی، علاّمه طباطبایی و... در این دفتر ثبت شده بود.


1- . شیخ محمد حسین رضایی از منطقه سغلر بلخاب.
2- . چهره درخشان قمر بنی هاشم (پنج جلدی) علی ربانی خلخالی، ج 3 و 4، صفحات مختلف. (انتشارات مکتب الحسین علیه السلام).

ص:366

این دفتر از جهات مختلف ارزشمند بود که علاوه بر احادیث ناب، سرگذشت برخی از علمای انقلابی و طاغوت ستیز را در برداشت که متأسفانه در تحولات سال های اخیر از بین رفت. یکی از کسانی که مرحوم فاضلی را در یکی از سفرهایش همراهی کرده، نقل می کند که وی در این سفر به شهرهای مختلف سفر کرد و ضمن تبلیغ و ارشاد مردم، با علمای انقلابی و تبعیدی عصر شاه در این شهرها دیدارکرد و از آنها حدیثی در دفتر خود به رسم یاد بود گرفت. عالمانی که او در این سفر با آنها دیدار کرد و دست خط آنها را به یادگار ثبت کرد، عبارت بودند از: آیت الله آل طیب جزایری (امام جماعت مسجد امام حسن عسکری علیه السلام قم و از نوادگان سید نعمت الله جزایری)، آیت الله محمد علی گرامی در شوشتر، آیت الله شهید دستغیب در شیراز، آیت الله شیخ خادمی در سیرجان، آیت الله شهید صدوقی در یزد و آیت الله خلخالی در رفسنجان و... (1)

ب) در عرصه سازندگی

همکاری در تأسیس چندین مسجد، حسینیه و تکیه خانه و... در مناطق مختلف استان کرمان، بم، ایران و برخی مناطق بلخاب افغانستان.

از منظر دیگران

1. عالم عارف، مولوی حسن جان قندهاری (2)؛ وی که از دوستان و ارادتمندان پدر استاد فاضلی (آقای حاجی دهنه) محسوب می شد، مرحوم فاضلی را نزد آیت الله شهید دستغیب برای تداوم کارهای فرهنگی و انتقال کتاب به افغانستان چنین معرفی کرد: «ایشان، حاج سید علی فاضلی از بزرگ زادگان و فرزند یکی از حجج و آیات بلخ و بلخاب افغانستان می باشند که والد معظمشان از عالمان و بزرگان آن سامان محسوب می شد و مصداق«عادتکم الاحسان و سجیتکم الکرم» بود. (3)

2. حجت الاسلام سیدعبدالخالق موسوی غزنوی (امام جماعت مسجد لتحر کاشان واز شاگردان موفّق ایشان) نقل می کند:«استاد حاج سید فاضلی بلخابی علاوه بر سال ها تدریس علوم دینی در حوزه های کاشان، در خصوص رواج و گسترش مجالس و مراثی اهلبیت علیهم السلام بسیار تلاش نمود. او نمونۀ


1- . با استفاده از خاطرات آیت الله هاشمی نژاد و حجت الاسلام والمسلمین سید محمد شریفی.
2- . از عرفای نامی معاصر و مدفون در یکی از ورودی های صحن آزادی حرم امام رضا(ع).
3- . فصلنامه بلخاب، شماره 12، ص 71 .

ص:367

کامل یک عالم مخلص بود. امروزه نمونه هایی از روضه ها و مجالسی را که بین مردم ترویج نموده است، بنده اداره می کنم».

3. حجت الاسلام محسن دشتی نژاد که از شاگردان ایشان است، نقل می کند: «دو سال افتخار شاگردی ایشان را داشتم. استاد، سعی داشت مطلب برای طلبه ها جا بیفتد. وقتی سؤال پیش می آمد، با گشاده رویی پاسخ می داد. با آنکه تسلطش در علوم ادبیات فوق العاده بود، ولی اصلاً این را در ظاهر نشان نمی داد. هستند کسانی که صرف و نحو را مسلط اند اما خود را مطرح می کنند. امّا ایشان، انگار نه انگار که بحث علمی را می داند! عملاّ به شاگرد تأثیر می گذاشت. می فرمود: ما نباید در الفاظ و عبارات گم شویم. طلبه ای اگر دیر می آمد یا به درس اهمیت نمی داد، او را نصیحت می کرد تا درس را با جدیت و انگیزه دنبال کند. از اینکه عمرطلبه ها به بطالت بگذرد، نگران بود.» (1)

4. حجت الاسلام والمسلمین استاد رحمانی ولوی (2): «حضرت حجت الاسلام والمسلمین حاج سید علی فاضلی مدرس، فرزند اسوۀ علم و تقوا و عارف بزرگ، حضرت آیت الله حاج سید محمد فاضلی معروف به آقای حاجی دهنه می باشد. او نیز خود (چون والد معظمش) از مردان عارف و برجسته تاریخ بلخاب به شمار می رود. استاد مدرس هم زمان با فراگیری علوم ، به پالایش روح و تهذیب نفس پرداخت. وی معرفت الهی را در محضر ادیب عشق و عرفان، حضرت والدش آموخت. او در پرتو مراقبت ها و محاسبت ها بود که به فروغ تابناک عرفان دست یافت... .» (3)

5. حجت الاسلام والمسلمین محقّق غزنوی گفته است: «ایشان از لحاظ فضل، انسان با کمال و بافضلی بود. از لحاظ اخلاقیات، ویژه بود. از سماحت خاصی برخوردار بود. خیلی حلیم و متخلق به آداب، اخلاق و اخلاص؛ ایشان ما را جذب کرده بود. بسیار اهل لطف و محبت؛ از شاخصه هایی که می توان بیان کرد، علاوه بر مقام علمی، واقعاً متخلق به اخلاق حسنه بود. واقعاً ندیدم نسبت به کسی بد گفته باشد. از حیث تواضع و وقار هرچه از جانب ما گفته شود، کم است. برخوردش با همه طوری بود که انسان تصور می کرد خیلی با او رفیق و صمیمی است. ایشان آقا بود. آقایی و بزرگواری در


1- . مصاحبه با حجت الاسلام دشتی نژاد کرمانشاهی، از شاگردان ایشان در مدرسه علمیه مرحوم آیت الله اعتمادی کاشان.
2- . از فضلای گرامی حوزه علمیه نجف اشرف و مشهد مقدس (ساکن در مشهد) و صاحب کتاب سه جلدی تاریخ علمای بلخ.
3- . با استفاده از دست نوشته ارسالی استاد شیخ رحمانی ولوی لرکردی بلخابی در تاریخ 10/2/1390.

ص:368

سیما و چهره اش متجلی و گواه از رفتار و سیره اش بود. لااعلم منه الا خیرا، همین مسائل بود که مرید و شیفتۀ ایشان شده بودیم.» (1)

رحلت جانگداز

این عالم وارسته پس از عمری تلاش علمی و اعتقادی و مرزبانی از حریم قرآن و عترت علیهم السلام پس از تحمل بیماری طولانی و تحمل درد و رنج فراوان، سرانجام در ششم رمضان المبارک 1428 ق (1385 ش) در سن 65 سالگی درگذشت و بعد از یک تشییع باشکوه، در مقبرةالعلمای باغ بهشت قم (روبه روی گلزار شهدای امامزاده علی بن جعفر علیه السلام) دفن شد. عاش سعیدا و مات سعیدا.

فرزندان

از ایشان 6 فرزند پسر و2 فرزند دختر باقی مانده است که فرزندان ذکور آن فقید سعید عبارت اند از:

1. حاج سید محمد فاضلی(محصل درس خارج فقه و اصول حوزه علمیه قم)

2. سید احمد فاضلی (مهندس تأسیسات فنی، محصل کارشناسی ارشد رشته تاریخ).

3. حجت الاسلام سید محمدحیدر فاضلی«حاجی زاده» (نویسنده، فرهنگی، سردبیر نشریه بلخاب و محصل حوزوی)

4. سید عباس فاضلی (مبلغ دینی، محصل و مدرس حوزه)

5. سید محمدحسن فاضلی (کارگردان، بازیگر و هنرمند در کابل)

6. سید اصغر فاضلی (محصل رشته فلسفه و الهیات در حوزه)

دامادهای گرامی آن مرحوم نیز عبارتند از: آیت الله سیدجواد هاشمی نژاد بلخابی (2) و

حجت الاسلام والمسلمین سیدآغاحسین احمدی. (3)


1- . مصاحبه با حجت الاسلام والمسلمین محقق غزنوی (دامت برکاته) داماد حضرت آیت الله بهاءالدینی، مؤسس مؤسسات قرآنی و رسانه ای امام هادی، مصاحبه در مؤسسه قرآنی امام هادی، شعبه قم، 4/5/90.
2- . استاد حکمت، فقه و فلسفه در حوزه علمیه قم و محقق و قرآن پژوه و دارای تألیفات.
3- . مؤسس مؤسسه فرهنگی، خدماتی سید الشهداء در قم، کابل و مزار شریف.

ص:369

سید شهاب الدین نیریزی «حکیم عارف» / غلامرضا گلی زواره

اشاره

نیریز، خاستگان خاندان

شهرستان نیریز منطقه ای است نسبتاً وسیع با حدود 9250 کیلومتر مربع مساحت و متجاوز از یکصد هزار نفر سکنه که در شرق استان فارس قرار دارد و شامل بخش مرکزی، قطرویه، پشتکوه و آبادۀ طشک با مرکزیت اداری شهر نیریز می باشد. این قلمرو از شمال به شهرستان های بوانات و خاتم از استان یزد، از شمال شرقی و شرق به شهرستان سیرجان از استان کرمان و از جنوب به شهرستان های داراب و اصطهبان و از غرب به شهرستان های شیراز و ارسنجان محدود می گردد. اگر چه نیریز در جنوب غربی دریاچه بختگان و نیریز قرار دارد و نواحی جنوبی و شمال و شمال شرقی آن را ارتفاعات پوشانیده است اما از نواحی خشک ایران به شمار آمده و رودخانه مهمی ندارد و منابع آب آن از قنات ها و چاه های متعدّد عمیق تأمین می گردد و آب و هوای آن به طور نسبی معتدل است. مرکز اداری این شهرستان، شهر نیریز است که در 774 کیلومتری جنوب شرقی تهران و 175 کیلومتری شیراز قرار دارد. نیریز در منطقه شبانکاره واقع گردیده است.

ص:370

اساس فعالیت های اهالی این شهر بر دامداری، کشاورزی، معدن و مقداری صنایع دستی و ماشینی استوار گردیده است. نیریز مسجد جامعی دارد که در قرن چهارم هجری بنا گردیده و ارزش تاریخی و هنری فوق العاده ای دارد. (1)

مهد مشاهیر

در آسمان معرفت این شهر ستارگانی به پرتو افشانی پرداخته اند که نه تنها این قلمرو را از محصولات علمی و فکری خود برخوردار ساخته اند بلکه تشنگان معارف و مکارم در دیگر نقاط نیز از فیض وجودشان استفاده کرده اند. از آن جمله:

1. ابوالعباس فضل بن حاتم نیریزی، ریاضی دان و منجم ایرانی که در قرن چهارم هجری می زیست. شرح او بر اصول اقلیدس از نظر تاریخ ریاضیات اسلامی اهمیت دارد. رساله اش دربارۀ اسطرلاب نیز بسیار استادانه و از بهترین کتاب های دانشمندان مسلمان در این زمینه است. همچنین آثاری چون فی احداث الجو، آثار علوی (جوّی)، و رسالة فی سمت القبله از تألیفات اوست. (2)

2. عالم فاضل شیخ ارشدالدین محمد بن علی نیریزی که جامع علوم منقول و معقول بود و سالیان متمادی در مسجد جامع عتیق شیراز امام جماعت بود، هفتاد سال مداوم فتوا داد. کتاب مجمع البحرین در تفسیر قرآن و در ده مجلد از تألیفات مشهور اوست. وی در سال 604 هجری در شیراز وفات یافت. شیخ ابوالفضل فرزند مظفر بن ابی الخیر نیریزی در مدرسه زهدایه شیراز به تألیف و تربیت شاگردان و تدریس در علوم نقلی مشغول بود و سال ها مردم او را به عنوان مرجع فتوا و امور شرعی پذیرفته بودند. او متوفی به سال 621 هجری می باشد. (3)

3. حاج محمود نیریزی متوفی به سال 903 هجری و فیلسوف و متکلم ایرانی و شاگرد صدرالدین دشتکی است که خود فضلایی چون میرزاجان باغنوی، ملاّعبدالله یزدی، امیرفتح الله شیرازی، فخرالدین سماکی، قاضی شرف جهان قزوینی و شاه ابو محمد شیرازی را تربیت کرده است.


1- . جغرافیای کامل ایران، گروهی از نویسندگان، ج 2، ص870-871؛ سرزمین و مردم ایران، عبدالحسین سعیدیان، ص600-604؛ دانشنامه دانش گستر، ج17، ص195-196.
2- . دانشنامه دانش گستر، ج17، ص199-200.
3- . فارسنامه ناصری، حاج میرزا حسن حسینی فسایی، تصحیح و تحشیه: منصور رستگار فسایی، ج2، ص1567-1568.

ص:371

او شرحی بر برخی آثار معاصر خود ملاّ جلال الدین دوانی نگاشته، آثار سهروردی را شرح کرده و شرح تجرید الاعتقاد او سخت مورد توجه میرداماد بوده است. (1)

4. احمد خوشنویس نیریزی در خط نسخ قلّه خوشنویسان در سه قرن اخیر به شمار می آید. وی در اوایل جوانی و به سال 1100 هجری به اصفهان کوچ کرد و در این دیار مسکن گزید. او از راه هنرمندی خود درآمد زیادی داشت ولی خود به مبلغی اندک قناعت وبقیه را انفاق می کرده است. عمری طولانی داشت و چندین قرآن و کتاب دعا به خط زیبایش به یادگار مانده است. وی در اواخر عمر به زیارت عتبات عالیات رفت و با وجود سالخوردگی در آن جا کتاب دعای کمیل را به خط نسخ نگاشت. (2) میرزا اسحاق شمس المعالی نیریزی از عالمان و شاعران این خطه است که از ذوق شعری و هنر خطّاطی (خطّ نسخ) برخوردار بود. (3)

نیای نامور

از آن جا که اهالی نیریز نسبت به خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله ارادت می ورزیدند، از قرون اولیه هجری میزبان طوایفی از سادات و امام زادگان بوده اند؛ گروهی از سادات حسینی از نسل حضرت امام سجاد علیه السلام در روزگار اختناق عباسیان به سوی نیریز کوچ کردند و این دیار را محل اقامت و سکونت خود قرار دادند که دانشوران، فضلا و نامداران عرصه فضل و فضیلت از میانشان برخاستند. سید قطب الدین محمد نیزیری متولد 1100 هجری و متوفا در شعبان 1173 هجری، در زمرۀ این علماست که نسبت او با بیست و سه واسطه به حضرت امام همام حضرت زین العابدین علیه السلام می رسد. نیاکان این حکیم عارف از بزرگان معرفت و دیانت بوده اند. سید محمد نیریزی بعد از فراگیری مقدمات زبان و ادبیات فارسی و عربی و برخی مبانی علوم نقلی، تحصیل دانش های متداول را پی می گیرد، اما گویا قیل و قال مدرسه روح پرتکاپوی او را قانع نمی سازد و برای کشف حقّایق و معارف ناب و نوشیدن از چشمه های حکمت، به جستجو می پردازد، تا این که به محضر عارف وارسته و حکیم عالیقدر شیخ علی نقی اصطهباناتی (متوفی 1129 هجری) در اصفهان می رسد (4)، در منظومه فصل الخطاب به این ملاّقات


1- . دانشنامه دانش گستر، ج17، ص200.
2- . فارسنامه ناصری، ج2، ص1568.
3- . فارسنامه ناصری، ج2، ص1570؛ دانشمندان و سخن سرایان فارس، محمد حسین رکن زاده آدمیّت، ج3، ص317.
4- . طبقات اعلام الشیعه، شیخ آقا بزرگ تهرانی، ج6، ص559.

ص:372

اشاره می کند و در سروده ای مراتب فضل و کمال و اخلاق ملکوتی او را ستوده است (1). قطب الدین بعدها به افتخار دامادی او درآمد.

استاد دیگرش محمد دارابی است که متوفای سال 1130 هجری می باشد. وی مربی نیریزی در منابع روایی و حدیث بوده و در این باره به وی اجازه روایت هم داده است. برخی این شخصیت را با شاه محمد دارابی، مولف لطیفه غیبی در شرح مشکلات حافظ که یک قرن قبل از قطب الدین نیریزی می زیسته، خلط نموده اند. (2) محمد علی شیرازی سکاکی (1135-1075هجری) عالم و عارف دیگری است که سید محمد قطب الدین نیریزی محضرش را غنیمت شمرده و از پرتو دانش و فضایل اخلاقی و عرفانی او بهره مند گردیده است. وی در هنگام یورش افغان ها به شهر اصفهان و سقوط صفویه به فیض شهادت نایل گردید و در خانه اش مدفون گردید. (3)

قطب الدین نیریزی مدت هفت سال جرعه نوش چشمه حکمت در محضر حکیم عارف ملاّ محمد صادق اردستانی گردید، عارفی که توسط تنگ نظران تنک مایه و اهل جمود، از اصفهان رانده شده و در این راه صدمات و لطمات زیادی تحمل کرد و فرزندش در زمستانی سرد بر اثر آوارگی تلف گردید (4). آقا خلیل اصفهانی (متوفی 27 رجب 1136 هجری) بعد از فتنه افغان، از اصفهان به قزوین رفت، قطب الدین در این شهر به خدمتش رسید و چند سالی از کمالاتش استفاده کرد. آقا مولا خلیل فرزند محمد اشرف قائنی اصفهانی (متوفی 1136 هجری) صاحب رسالۀ اثباة البداء و از علمای بنام اصفهان، قزوین و مدرّس مدرسه حکیم شیراز بوده است. وی بعد از استادش آقا جمال خوانساری (متوفی 1121 هجری) مرجع علما و بزرگان اصفهان بود (5).

میر محمد ابراهیم قزوینی (1082-1149 هجری) فرزند میر محمد معصوم از شاگردان آقا جمال خوانساری است که منابع رجالی، او را عالمی فرزانه، دانشوری مؤمن و صالح و اهل ورع و زهد معرفی کرده اند. او استاد دیگر سید قطب الدین نیریزی است (6).


1- . نک: فصل الخطاب، قطب الدین نیریزی، نسخه خطی، ش7269، کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی(ره)، ص88-87.
2- . حکیم متأله بید آبادی، علی کرباسی زاده اصفهانی، ص68.
3- . تذکره حزین، محمد علی حزین، اصفهان، 1334 ش، ص34.
4- . طبقات اعلام شیعه، ج6، ص359؛ تذکرة القبور، عبدالکریم گزی، ص23 و قوائد الصفویه، تصحیح، مقدمه و حواشی: مریم میراحمدی، ص78.
5- . حکیم متأله بید آبادی، ص68 و طبقات اعلام الشیعه، ج6، ص599.
6- . طبقات اعلام الشیعه، ج6، ص15.

ص:373

میر سید محمد تقی خراسانی پاچناری مشهدی از صاحبان مسند ارشاد و مرشد اهل سداد و از فقها و علمای زاهد و پرهیزگار زمان خود بود. به هنگام بازگشت این عارف ربّانی از مشهد مقدّس رضوی به اصفهان، سید قطب الدین مصاحب و معاشر او گردید (1).

سید هاشم از علمای مشهور به زهد و ورع و از عرفای به نام بود. سید قطب این توفیق را به دست آورد که در سال 1129 هجری در مسجد اعظم کوفه و هنگام عبادت در این مکان مقدّس با او آشنا گردید و از آن پس در حلقه ارشاد و تربیت های معنوی او قرار گرفت (2).

سید قطب الدین به دلیل تزکیه و تقوا نوعی فراست ناشی از معنویت و پارسایی به دست آورد و با همین چشم باطنی، انقراض سلسله صفویه را پیش بینی کرد. وی به دلیل آشفتگی اوضاع سیاسی ظهور افغان ها و تأسیس دولت افشاری به برخی شهرهای ایران چون قزوین، کاشان و مشهد مسافرت هایی نمود، مدتی نیز در نواحی شرق عربستان اقامت داشت و سرانجام به نجف هجرت کرد و در این شهر حوزه درسی تشکیل داد. ناگفته نماند تقویت حوزه نجف درست پس از ضربه ای بود که در اثر حمله افاغنه و بعدها فشارهای نادر شاه افشار بر حوزه های علمی ایران، به ویژه اصفهان وارد شد. از بزرگان شاگردان او عبارت اند از آقا محمد بید آبادی، سید بحرالعلوم، شیخ جعفر نجفی مشهور به کاشف الغطاء، ملاّ محراب گیلانی، محمد هاشم شیرازی، سید محمد علی کاشانی، ملاّ محمد واعظ بیات و ملاّ علی نوری (3).

سید قطب الدین حسینی نیریزی علاوه بر تسلط بر علوم عقلی و مهارت در تدریس متون عرفانی، در علوم نقلی و شرعی مهارت داشت و در علوم صوری و معنوی از جامعیت ویژه ای برخوردار بود. شعر را به زبان عربی و فارسی با ذوق وافر و محتوایی آموزنده، به خوبی می سرود و برخی گرایش ها، علاقه ها و افکار خویش را به نظم درآورده است. مجموعه ای از آثارش به خط او در دسترس می باشد که در مجموعه ای در کتابخانه مجلس شورای اسلامی نگهداری می شود (4)و از نوع نگارش او مشخص می گردد که دارای هنر خطاطی هم بوده است.


1- . طبقات اعلام الشیعه، ج6، ص118و599.
2- . طبقات اعلام الشیعه، ج6، ص599.
3- . حکیم متأله بید آبادی، ص70؛ تذکرة الاولیا، ابوالقاسم رازشیرازی، ص92-91؛ دانشنامه دانش گستر، ج17، ص200؛ تذکرة ریاض العارفین، ص465.
4- . به شماره 12347، در این کتابخانه که در فهرست نسخ خطی آن کتابخانه، ج35، ص309-305، معرفی گردیده است.

ص:374

قطب الدین در مشرب فکری و عرفانی خود اگر چه از اندیشه ها و تعالیم محیی الدین ابن عربی، ملاّ صدرا و دیگر حکما و عرفای متقدم، متاثر بوده ولی خودش روش اعتقادی ویژه ای در این عرصه بنیاد نهاده که به حکمت معصومیه مشهور است. در این شیوه او با تکیه بر احادیث معتبر، به انتقاد از روش محض فلسفی پرداخته و جویبارهایی از سرچشمه خاندان عترت را به سوی دشت های تشنه معرفت و معنویت جاری ساخته است. در واقع قطب الدین ضمن این که به ذوقیات و معقولات توجه دارد، می کوشد مباحث فلسفی را با کمک گرفتن از آیات قرآن و احادیث مأثور از خاندان عصمت و طهارت تبیین و تشریح سازد و این نهج را در تمام دیدگاه های عرفانی خود مطرح ساخته است. حکمت مورد نظر سید قطب در سروده ای از او، چنین معرفی گردیده است:

نه آن حکمت که عقل فلسفی بافت

از آن حکمت که قلب احمدی یافت

ولایت حکمت ارباب دین است

بجو خیر کثیرت اندرین است

چو قطب از منطق توحید دم زد

اساس منطق باطل به هم زد

چو او را منطق از قول امام است

عیون حکمتش جاری مدام است

به کنز حکمتش جویی اگر راه

زجوهرهای عرفان گردی آگاه (1)

با وجود مشی عرفانی، سید قطب الدین نیریزی از مسائل سیاسی و اجتماعی غافل نبود و در چندین مورد درباره کارنامه دولت صفوی و هشدارهایی درباره کارگزاران این سلسله و برخی درباریان و اطرافیان و خطر سقوط دولت مذکور، نظر خود را اعلام کرده است. معروف آن ها رساله طب الممالک است. هم چنین در مقدمه فصل الخطاب ضمن سروده هایی عربی دراین باره اشاراتی دارد. در آغاز رساله ناتمامی که در مجموعه 2264 (کتابخانه مسجد اعظم قم) آمده، اشعاری آورده که حکایت از انگیزه او در اوضاع سیاسی و اجتماعی دارد. او این رساله را به مولانا محمد شفیع گیلانی که وی را شیخ اسلام و مسلمین خوانده، تقدیم کرده است. در کتاب میزان الصواب در شرح فصل الخطاب، نکات و خاطراتی در این باره دیده می شود. (2)


1- . تذکرة الاولیاء، میرزا ابوالقاسم راز شیرازی، ص93.
2- . علل بر افتادن صفویان، تصحیح و تألیف رسول جعفریان، ص200-199.

ص:375

برخی آثارش عبارت اند از الحکم العلویه و حکمت العارفین که به فصل الخطاب هم موسوم است و بر آن شروحی نگاشته شده که مشهور آن، شرح میرزا ابوالقاسم امین الشرع خویی (متوفا 1348 هجری) است، این شرح در سال 1344 هجری در 962 صفحه وزیری به طبع رسیده است (1).

انوار الولایه در اثبات خلافت و فضیلت علی علیه السلام، شمس الحکمه، کنز الحکمه، نور الهدایه، قصیده عشقیه، مثنوی منهج التحریر، افاضه روحین، منظومه ای در اصول الدین، المرجان والیاقوت، نظم اللئالی، مفرح القلوب، اُرجوزه فی اصول الفقه و الحکمه، ارجوزه حدیث فساد العامه من الخاصه، دیوان اشعار، اللئالی المنثوره (2).

دختر دانشور قطب الدین نیریزی، امّ سلمه، کتاب فصل الخطاب را که به نظم عربی بود به نثر فارسی درآورد و در ضمن به تهذیب و تلخیص آن پرداخت و آن را جامعة الکلیات فی الحکمة والعرفان نامید که نسخه ای از آن به شماره 857 در کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران موجود است (3).

فرزند دیگر سید علی به تکمیل برخی آثار پدر پرداخت. محمد نبی شیرازی (ولد دیگر قطب الدین) صاحب کتاب قوام الانوار، در این اثر به معرفی برخی آثار والد خود اقدام نمود. سرانجام این دانشور عارف در 18 شعبان 1173 هجری در نجف اشرف رحلت نمود و در جوار بارگاه علوی دفن گردید (4).

خانواده و ایام کودکی

سید نورالدین حسینی نیریزی که از نوادگان سید قطب الدین محمد نیریزی است در نیمه قرن سیزدهم هجری از زادگاه خود به سوی شیراز کوچ کرده و در یکی از محلات مرکزی این دیار و در جوار بارگاه حضرت احمد بن موسی علیه السلام شاه چراغ اقامت اختیار کرد. دلیل این هجرت، ارادت این خانواده به آستانه فرزند موسی بن جعفر علیه السلام و انجام خدمات در چنین مکانی مقدّس و مبارک بود، چرا


1- . آشنای حق (شرح احوال و افکار آقا محمد بیدآبادی، علی صدرایل خویی، ص26-25).
2- . ریحانة الادب، مدرس تبریزی، ج4، ص470-469؛ طبقات اعلام الشیعه، ج6، ص602-601؛ دانشمندان و سخن سرایان فارس، ج3، ص404-403؛ مکارم الآثار، ج1؛ معلم حبیب آبادی، ج1، ص102؛ طرایق الحقایق، ج3، ص217؛ رساله روحیه و منهج التحریر، محمد خواجوی، شیراز، 1396 هجری، ص35-15؛ میزان الصواب در شرح فصل الخطاب، ابوالقاسم خویی، سلماس، 1334 هجری، ص4-3.
3- . علل برافتادن صفویان، ص198.
4- . طبقات اعلام الشیعه، ج6، ص598؛ تذکرة ریاض العارفین، رضا قلی خان هدایت، ص465.

ص:376

که اجدادش از نسل قطب الدین نیریزی، خازن و نایب التولیۀ بارگاه مذکور بوده اند. از جمله آن ها میرزا ابوالقاسم مشهور به میرزا بابا فرزند سید محمد نبی فرزند قطب الدین نیریزی و فرزند میرزا ابوالقاسم مجد الاشراف محمد حسینی شریفی و برادر کوچک ترش میرزا محمدرضا بودند که در جوار مرقد آن امام زاده ضمن نظارت بر موقوفات حرم، به مسائل دیگری چون نذورات، امور زایرین، معماری، تعمیرات و بازسازی آستانه یاد شده رسیدگی می کرده اند و در این راستا کارنامه ارزشمندی از خود به یادگار نهاده اند (1).

در خانه سید نورالدین حسینی نیریزی، به سال 1255 هجری، 1218 شمسی خبرهای شادمان کننده ای بود؛ زیرا در این تاریخ وی دارای فرزندی گردید که او را شهاب الدین نامید. دوران کودکی این طفل خجسته مقارن با فرمانروایی محمد شاه قاجار (1264-1250 هجری) بود، پادشاهی که از لیاقت و کاردانی بهره ای نداشت و فردی ضعیف النفس بود. استعمارگران از این وضع و ناتوانی او، سوء استفاده کرده و ایران را عرصه رقابت خود قرار دادند (2).

با وجود این تنگناها که استبداد قاجاریه و خوی استکبارگری روس و انگلیس آن را به وجود آورده بود، شرافت و اصالت خانوادگی، موجب شکوفایی استعدادها و توانایی های درونی سید شهاب الدین گردید و او را برای گام نهادن به سوی کسب معارف و کمالات، مهیا ساخت. یادآور می گردد سید شهاب الدین در منابع تاریخی و رجالی به میر سید شهاب الدین، میر شهاب نیریزی، آقا میر شیرازی، امیر شهاب الدین شیرازی و میرزا شهاب حکیم شیرازی موسوم گردیده و چون در عرصه های حکمت و عرفان به مقاماتی دست یافت، او را به عنوان حکیم شیراز و عارف نیریزی معرفی کرده اند (3).

تحصیلات

سید شهاب الدین قرائت قرآن و برخی متون ادعیه و زیارات را از محضر پدر در سنین کودکی فراگرفت و در مجالس و محافل مذهبی با اجتماعات دینی مأنوس گردید. در این جلسات پُر بار و با شکوه که همراه والدش در آن ها حضور می یافت با فرهنگ اهل بیت، سنت های شیعیان و آداب و


1- . طبقات اعلام الشیعه، ج6، ص602؛ حکیم متاله بید آبادی، ص71؛ دانشامه دانش گستر، ج17، ص200.
2- . تاریخ ایران زمین، محمد جواد مشکور، ص339و345؛ منتخب معجم الحکما، ص104.
3- . شرح مقدمه قیصری، سید جلال الدین آشتیانی، ص88؛ منتخب معجم الحکما، مُدرّس گیلانی، ص96، تمهید القواعد، ابن ترکه، مقدمه سید جلال الدین آشتیانی، ص6.

ص:377

رسوم دین آشنا شد. نزد پدر، برادران و برخی مربیان محل و احیاناً در مکتب خانه ها، از شش سالگی تا چهارده سالگی دروس مقدماتی را که زیربنای دانش های ادبی و معارف و علوم عقلی و نقلی بود به خوبی آموخت، به طوری که مُدرّسان وقت از سرعت فراگیری، دریافت های ذهنی و درک فوق العاده این کودک که دیگر به سنین نوجوانی قدم نهاده بود، به شگفت آمده بودند.

پس از گذرانیدن مقدمات علوم و معارف متداول در حوزه های علمیّه شیراز، برای تحصیل علوم عقلی و نقلی مهیا گردید. دروس فقه و اصول از مقطع سطوح تا بخشی از درس خارج را از محضر علاّمه شیخ محمد مهدی مازندرانی کجوری یاد گرفت و در حکمت ومباحث عقلی و مبانی عرفانی نزد شیخ عباس دارابی و ملاّ آقا جهرمی شاگردی کرد (1).

اینک به معرفی استادان او در شهر شیراز می پردازیم:

آیت الله شیخ مهدی کجوری مازندرانی

این مجتهد والامقام که در عتبات عراق، حوزه های علمیه کربلا و نجف نزد استادان برجسته ای چون سید ابراهیم صاحب ضوابط، عالی ترین مقامات علمی و فقهی را کسب کرده بود، در سال 1257 از نجف اشرف به شیراز آمد و در محله درب شاهزاده این دیار اقامت گزید و به تدریس، امور ارشادی و تبلیغی جماعت و تحقّیق پرداخت. او جامع معقول و منقول بود و در شاخه های مختلف حکمت و فقه، نجوم و ریاضی شاگردان متعددی تربیت کرد (2). حاج میرزا حسن حسینی فسایی که محضرش را درک کرده است، در معرفی اش می نویسد: جناب مستطاب، فخرافاضل، فارق میان حقّ و باطل، حلاّل مشکلات و کشّاف معضلات، ناظم قوانین فروع و اصول، صاحب قواعد معقول و منقول، مادام زندگانی، هر روزه اهل علوم را از نتایج افکار ابکار خود بهره مند می فرمود و نگارنده، سال ها از خدمتش مستفیض گشته، علوم شرعیه و مقاصد کتاب های ریاضی مانند هیات، شرح چغمینی، شرح بیست باب اسطرلاب ملاّعبدالعلی بیرجندی خراسانی و کتاب تحریر اقلیدس را از آن جناب بیاموختم (3).


1- . منتخب معجم الحکما، مدرس گیلانی، انتخاب و تحشیه منوچهر صدوقی سُها، ص104؛ تربت پاکان قم، عبدالحسین جواهر کلام، ج2، ص786.
2- . آثار العجم، فرصت الدوله شیرازی، ص434، تراث کربلا.
3- . فارسنامه ناصری، ج2، ص975-974؛ سلمان هادی الطعمه، ص274.

ص:378

محدث قمی این فقیه فرزانه را به عنوان فاضل ساکن شیراز معرفی کرده است (1).

محمد خسن خان اعتماد السلطنه ذیل معرفی حاج شیخ محمد مهدی کجوری نوشته است: مقیم دارالعلم شیراز، مجتهدی بزرگ و ریاستی عظیمی داشت و به عهد او در مملکت فارسی، شریعت را رواجی زاید الوصف بود، رضوان الله علیه (2).

این مجتهد پر آوازه در سال 1293 هجری در شیراز به سرای باقی شتافت، پیکرش در صحن تکیه خواجه حافظ مدفون گردید، پسرانش شیخ جعفر متولد 1262 و شیخ محمد رضا متولد 1264 هجری بعد از ارتحال پدر در شیراز از ائمه جماعت و در سلک اهل علم و فضل بودند.

از مجتهد کجوری شیرازی آثاری چون حاشیه بر کتاب قوانین اصول، شرح نتایج اصول و حاشیه بر رسائل شیخ انصاری باقی مانده است (3). در ضمن محمدی مهدی مازندرانی کجوری غیر از مولانا محمد مهدی مازندرانی معروف به حاجی اشرفی (متوفی 1315 هجری) می باشد (4).

عباس دارابی، معروف به حکیم میرزا عباس شیرازی دارابی

آقا میرزا عباس دارابی از برجسته ترین و بزرگ ترین شاگردان حاج ملاّهادی سبزواری است که مدت ها در شهر سبزوار از محضر آن بزرگوار بهره برد. نقل کرده اند در اولین وهله که وی به خدمت آن حکیم رفت و مورد عنایت و ملاّطفت ایشان قرار گرفت و استاد از مولد و منشأ و احوالش پرسید، در پاسخ گفت: طلبه ای از مردم فارس هستم، مولانا سبزواری گفت: در این صورت مشمول روایت حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله هستی که فرموده اند: لو کان العلم فی الثّریا لناله رجال من الفارس (5)، حکیم اهل داراب فارس گفت: آری این گونه است من نیز در جستجوی سعادت دانش به ثریا (کنایه از سبزوار) آمده ام. حکیم سبزوار از حسن بدیهه گویی و حاضر جوابی و خضوع و ادبش خرسند گردید و او را تحسین فراوان نمود (6).


1- . فواید الرضویه، محدث قمی، تحقیق ناصر باقری بیدهندی، ج2، ص1034.
2- . المآثر و الآثار، محمد حسن خان اعتماد السلطنه، به کوشش ایرج افشار، ج1، ص208.
3- . چهل سال تا تاریخ ایران، تعلیقات حسین محبوبی از اردکانی بر کتاب المآثر و الآثار، ج2، ص760.
4- . زندگانی و شخصیت شیخ نصاری، حاج شیخ مرتضی انصاری، ص418.
5- . کنزالعمال، حسام الدین هندی، ج12، ص90، حدیث 34129.
6- . منتخب معجم الحکما، ص113.

ص:379

استاد شهید آیت الله مرتضی مطهری او را در زمرۀ پرورش یافتگان مکتب حکیم سبزواری معرفی کرده و در وصفش نوشته است: میرزا عباس شیرازی دارابی معروف به حکیم عباس از اساتید مسلم فلسفه در استان فارس است (1).

شیخ آقا بزرگ تهرانی می نویسد: او در معقول و منقول صاحب نظر بود و مهارت داشت، اسفار را به خط خود نوشته و از خود بر آن حواشی زده است، دعای کمیل و قصیده معروف میرفندسکی را شرح کرده است، شیخ احمد نجفی معروف به شانه ساز و میرزا ابراهیم نیریزی که هر دو از مدرسان حکمت در شیراز بوده اند، از شاگردان او هستند (2).

علاّمه مرتضی مدرس گیلانی، حکیم دارابی را از فضلای معروف فارس در عرصه حکمت دانسته که اوقات مهمی از عمر خود را نزد حکیم سبزواری، به شاگردی سپری کرده و کثیری از طلاب و اهل علم در علوم عقلی از محضرش بهره برده اند (3).

برخی از پرورش یافتگان مکتب او علاوه بر شهاب الدین نیریزی و مذکورین فوق، عبارت اند از:

1. ملاّ احمد دارابی (استاد سید ضیاء الدین تقوی صاحب حاشیه بر منظومه و مدرّس دانشگاه تهران)، 2. سید صدرالدین حکیم کوه پایی اصفهانی، 3. شیخ محمد حسین آل کاشف الغطا، 4. محمد رضا قوام الملک، 5. فرصت الدوله شیرازی، 6. میرزا صادق شیرازی، 7. آقا میرزا سید علی کازرونی، 8. غلامعلی حکیم شیرازی و ...، این حکیم در 1300 هجری درگذشت و پیکرش در حافظیه شیراز دفن گشت (4).

هجرت به سوی تهران

سید شهاب الدین، مدام در پی آموختن، کاوش در دانش و اندیشه بزرگان و شکوفایی استعدادهای خود بود و گویا با بررسی حوزه های درسی شیراز، احساس نمود با وجود اهتمام مدرسان این مراکز در جهت پربار نمودن درس ها، امثال وی را قانع نمی سازد. از آن سو، گزارش های جالبی


1- . خدمات متقابل اسلام و ایران، شهید علامه مرتضی مطهری، ص603و610.
2- . نقباء البشر، شیخ آقا بزرگ تهرانی، ص983، در ضمن شرح قصیده حکمت میرفندرسکی که توسط این حکیم به نگارش درآمده، تحفة المراد نام دارد و فضل الله لایق در تهران، انتشارات اقبال، سال 1337 ش آن را به طبع سپرده است.
3- . منتخب معجم الحکما، ص112.
4- . منتخب معجم الحکما، ص113و150؛ فارسنامه ناصری، ج2، ص968؛ رسائل حکیم سبزواری، مقدمه سید جلال الدین آشتیانی، ص125؛ دانشمندان و سخن سرایان فارس، ج2، ص308.

ص:380

دربارۀ رونق کانون های آموزشی تهران به گوشش می رسید و او را برای شرکت در درس بزرگان حوزه های این شهر راغب می ساخت. بدین سبب در اواخر قرن سیزدهم هجری، شیراز را به قصد اقامت در تهران ترک نمود و در یکی از حجره های مدرسه مروی که از بناهای حاج محمد حسین خان قاجار مروی (متوفی 1234 هجری) بود (1)، سکونت اختیار نمود. در اولین وهله تصمیم گرفت آموخته های فقهی و دانش های نقلی و شرعی خویش را تکمیل نماید، برای این منظور حوزه درسی فقیه سیاستمدار آیت الله میرزا محمد حسین آشتیانی (2) را از هر جهت مناسب دید و مصمم گردید از پرتو فضل و دانش او، در خارج فقه و برخی علوم نقلی دیگر بهره مند گردد.

میرزا محمد حسن آشتیانی بعد از سال ها شاگردی نزد شیخ انصاری و تقریر و تحریر دیدگاه های استادش، به نظرات و مبانی علمی وی احاطه یافته و با تبحری که طی تحصیلات متوالی نزد فقهای پرآوازه نجف همچون علاّمه شیخ محسن بن خنفر باهلی نجفی (متوفی 1271 هجری) و آیت الله شیخ محمد حسن نجفی صاحب جواهر الکلام فی شرح شرایع الاسلام به دست آورده بود و نیز با سابقه هفده سال تدریس و تألیف در جوار بارگاه علوی، یک سال بعد از ارتحال شیخ انصاری به سال 1282 هجری راهی تهران گردید و در این شهر مورد استقبال علما و اقشار گوناگون قرار گرفت و در مدرسه خازن الملک و مدرسه مروی، حوزه درسی تشکیل داد.

حوزه درسی این فقیه فرزانه برای سید شهاب الدین و دیگر تشنگان معارف نقلی از این جهت جاذبه داشت که وی ضمن بیان نکته های ناب و ابتکارات فقه و اصول و تشریح مبانی فکری و علمی شیخ انصاری در این عرصه، از بیان شیوا، بینش ژرف و پژوهش های دقیق برخوردار بود. او با اهتمامی فوق العاده، دستاوردهای علمی استادانش در فقه و اصول را که حاوی جدیدترین تراوشات فکری نجف بود، با ذوق و ابتکار و شیوه ای منسجم به شاگردان آموزش می داد. از این روی در حوزه درسش نخبگان و اشخاصی که در پی تحقّیق و ژرفایی اندیشه بودند حضور می یافتند، البته تلاش های آموزشی وی به فقه و اصول منحصر نگردید و شاگردان در حکمت و فلسفه هم از او بهره می گرفتند. به تدریج که شهاب الدین نیریزی نزد این فقیه عالیقدر مشغول کسب فیض بود، متوجه گردید آن چه که محاسن و امتیازات او را فوق العاده ساخته، علاوه بر درجات والای علمی، فضایل


1- . تاریخ مدارس ایران، حسین سلطان زاده، ص310.
2- . درباره این شخصیت بنگرید به گلشن ابرار، ج3، مقاله نگارنده، ص205-191.

ص:381

اخلاقی، ادب نفس، مخالفت با هوی و هوس، خلوت ها و راز و نیازهای شبانه، خدمت به جامعه اسلامی، استواری در برابر ستم و تجاوز و فروتنی در برابر علمای معاصرش می باشد. (1)

حاج ملاّ هادی سبزواری (متوفی 1288 هجری) در سبزوار حوزه درسی مهمی در حکمت و علوم عقلی تشکیل داد که مدتی مقدم بر حکمای اربعه تهران و ایامی مقارن بازمان آن ها بود. وی شاگردان زیادی تربیت کرد. یکی از تربیت یافتگان مکتب او: یعنی حاج ملاّ اسماعیل سبزواری (متوفای 1382ق) به تهران آمد و به تدریس فلسفه و مسائل حکمی پرداخت. سید شهاب الدین نیریزی محضر این عالم را غنیمت شمرد. حاج ملاّ اسماعیل از بزرگان واعظان اوایل قرن چهاردهم هجری است که از حافظه ای بسیار قوی و قدرت تتبّع فراوان برخوردار بود. بدایع الاخبار، کتاب الانسان، جامع النورین، تذبیه المغترین، کتاب جنت و نار، مجمع النورین، کتاب الملاّئکه و کتاب الطیور از آثار اوست. (2)

در محضر حکمای تهران

در اوایل قرن سیزدهم هجری ملاّ علی نوری که از مدرسان برجسته حکمت اصفهان بود، برای تدریس به تهران فراخوانده شد. او این دعوت را نپذیرفت ولی بهترین شاگرد خود؛ یعنی ملاّ عبدالله زنوزی را برگزید و به سوی این دیار روانه ساخت. از این رو، ایشان از سال 1237 تا 1257 هجری، ضمن تدریس و افاضه در مدرسه مروی تهران، مقدمات مکتب فلسفی تهران را فراهم ساخت.

چهار تن از بزرگان حکمت که به حوزۀ فلسفی اصفهان تعلق داشتند، برحسب مقتضیاتی مختلف به تهران مهاجرت کردند و با همت والای خود حوزه فلسفی تهران را به وجود آوردند. این چهار نفر که به حکمای اربعه شهرت یافته و دهمین دوره از ادوار فلسفی ایران را به خود اختصاص داده اند، عبارتند از آقای علی مدرس زنوزی، آقا سید ابوالحسن جلوه زواره ای و میرزا حسین سبزواری. سید شهاب الدین نیریزی از مهم ترین شاگردان این حکیمان است و در واقع، حلقه وصل بین این بزرگان


1- . نقباء البشر، ج1، ص390؛ شمیم روحانی، مهدی سلیمانی آشتیانی، ص36-37 و نیز ص60؛ نگاهی به مکانت علمی و فرهنگی میرزا محمد حسن آشتیانی، سید عباس میری، مجموعه مقالات کنگره علامه میرزا حسن آشتیانی، ص165-164؛ تربت پاکان قم، ج2، ص786.
2- . مجموعه آثار صهبا، ص73-72؛ اعیان الشیعه، سید محسن امین، ج3، ص61 و ج5، ص71؛ ریحانة الادب، ج2، ص421؛ لغت نامه دهخدا، چاپ جدید، ج9، ص13400.

ص:382

و حکمای معاصر است. محضر آقا علی مدرّس از این نظر برای سید شهاب حائز اهمیت بود که در معقول و منقول مهارت داشت و اصولاً وی از طریق شاگردان شیخ انصاری از جمله میرزا محمد حسن آشتیانی با پژوهش ها و روش های شیخ اعظم در فقه و اصول مأنوس گردید و با چنین دیدگاهی، در موضوعات فلسفی و حکمی، اهل ابتکار و نوآوری بود اکثر اهتمام این حکیم آن بود که حکمت متعالیه را که ملاّ صدرا پایه گذاری کرده بود، به درستی و مطابق ظرفیت و لیاقت شاگردان برای آنان تبیین نماید. (1)

حکیم دیگری که سید شهاب الدین از چشمه حکمتش جرعه هایی نوشید، میرزا ابوالحسن جلوه زواره ای (1313-1238 هجری) (2) می باشد. او در مدرسه دارالشفای تهران به محضر این فرزانه عالیقدر رسید. مرحوم جلوه ضمن تدریس و بیان اندیشه های حکمای مشاء، در آثار ملاّ صدرا ژرف اندیشی ویژه ای داشت و گاه به قوۀ تفکر و تعمق، به نقد آثار قدما می پرداخت. قدرت کم مانند وی در مباحثه و مناظره و تسلط عالی به آثار فلسفی به همراه شیرینی و شیوایی بیان و جاذبه های اخلاقی، درس او را برای سید شهاب الدین و کثیری از مشتاقان معارف عقلی، شیرین و متنوع ساخته بود. حُسن این دانشور آن بود که قول موافق و مخالف را هنگام تدریس بررسی می کرد و در مواردی نظر صریح و قاطع خود را در موضوعی خاص اظهار می داشت. در راهروهای تردید برانگیز، توقفی کوتاه داشت و حتی الامکان از آن ها سریع عبور می کرد و شوارع سالم تر را برای تشریح مباحث فلسفی برمی گزید. (3)

در جستجوی معارف معنوی

سید شهاب الدین نیریزی در شیراز و تهران در محفل مدرسانی برحسته و پرآوازه، حضوری فعال داشت و به برکت فیض وجود این فضلا در معقول و منقول به کمالاتی دست یافت اما عطش شدید وی و تمایلش به مباحث عرفانی موجب می گردید که به دنبال عارفی والا مقام باشد که در عرفان


1- . تاریح حکما و عرفای متأخرین صدرالمتالهین، منوچهر صدوقی سُها، ص156-155؛ نخبگان علم و عمل در ایران، سید مصطفی محقق داماد، ص199و201؛ جرعه ای از اقیانوس، رمضان قلی زاده، ص368؛ تربت پاکان قم، ج2، ص786؛ مجموعه رسائل علی اکبر مدرس یزدی، مقدمه غلامحسین ابراهیمی دینانی.
2- . درباره این شخصیت بنگرید به کتاب گلشن جلوه، از نگارنده؛ و نیز میرزا ابوالحسن جلوه حکیم فروتن، از نگارنده.
3- . در آسمان معرفت، حسن حسن زاده آملی، ص337؛ منتخب معجم الحکما، گلشن ابرار، ج1، ص397.

ص:383

نظری و عملی درجاتی از کمالات علمی و معنوی را پیموده باشد. کسی که می توانست در این راستا، او را اقناع کند حکیم عارف میرزا محمدرضا صهبانی قمشه ای بود.

شرح حال نگاران و پژوهشگران تاریخ فلسفه معاصر ایران، سید شهاب الدین را از شاگردان درجه اول و بزرگترین تربیت یافته مکتب او معرفی کرده و افزوده اند حکیم قمشه ای برایش احترام ویژه ای قائل بود و دیدگاه ها و نقطه نظراتش در مباحث فلسفی، نزد وی، اعتبار فراوان داشت (1).

اصولاً اوج رواج و رونق عرفان در تهران طی اواخر قرن سیزدهم و اوایل قرن چهاردهم هجری به حوزه درسی این عارف حکیم منحصر می گردد و او متجاوز از یک دهه در تهران، یگانه استاد متون عرفانی و ذوقی بود و جالب این که با رحلتش در 1306 هجری چهار تن از شاگردان مبرّزش؛ یعنی سید شهاب الدین نیریزی، میرزا هاشم اشکوری (2) (متوفی 1332 هجری)، میرزا حسن کرمانشاهی و میرزا محمود کهکی قمی، حوزه درسی او را استمرار دادند. (3) سید شهاب الدین نیریزی مباحث و حواشی و تعلیقات حکیم قمشه ای را با خط زیبای خویش در حاشیه کتاب اسفار طبع سنگی نوشته که برخی محقّقان معاصر هنگام تصحیح این متن عرفانی و فلسفی از آن بهره برده اند. (4)

سید شهاب الدین آثاری چون فصوص الحکم محیی الدین ابن عربی و شروح آن همچون مقدمه قیصری، اسفار اربعه ملاّصدرا، شفا و اشارات ابوعلی سینا، تمهید القواعد ابن ترکه، مصباح الانس ابن فناری و فتوحات مکیه را نزد حکیم قمشه ای خواند. او به خوبی متوجه گردید استادش در تدریس مبانی عرفانی و آثار قدما ماهر و متخصص است و در علوم الهی، حکمت مشاء و اشراق و حکمت متعالیه، جامعیت دارد. فراتر از این ها در او توانایی های علمی و ذوقی، مشاهده کرد. این مربّی عارف و حکیم وارسته، مبانی نظری عرفان را در زندگی فردی و اجتماعی خود به عرصه عمل آورده و آن چنان فروتنی و زهد و ساده زیستی از خودشان می داد که کمتر کسی تصور می کرد او در عصر خویش در قلّه حکمت و عرفان قرار دارد. سلوک حکیم قمشه ای تداعی کننده شیوه ملاّصدرا، میرفندرسکی، آقا محمد بیدآبادی و دیگر عارفان متشرع بود و همچون استادش سید رضی لاریجانی هرگز خود را در معرض مرید بازی و قطب و فرقه قرار نداد.


1- . مجموعه آثار عصار، ص3؛ منتخب معجم الحکما، ص104؛ مجموعه آثار صهبا، ص58.
2- . نک: گلشن ابرار، ج9، مقاله نگارنده.
3- . آیینه دار طلعت یار، علی یار حسینی، ص289.
4- . نخبگان علم و عمل ایران، ص341.

ص:384

در مراعات آداب و سنن شرع، ادای واجبات و مستحبات و ترک مکروهات و مواظبت بر دستورات دینی، چنان جدّی و استوار بود که گویی ابوذر و سلمان زمان است. در تخلق به اخلاق الهی و رعایت احوال بندگان مستمند و بی نوا و خدمت به درماندگان نهایت ایثار، سخاوت و زهد را از خود نشان می داد و اموال منقول و غیر منقول خود را صرف نیازمندان می کرد. در حوادث و بلاهای طبیعی چون سیل و خشکسالی به یاری آسیب دیدگان می شتافت و از هرگونه کمک به آنان دریغ نمی کرد. این شیوه زندگی و ساده پوشی و ساده زیستی، برای سید شهاب الدین بسیار دل پذیر بود و بیش از جنبه های علمی، وی را تحت تأثیر قرار داد و در اعماق وجودش تحول عمیق و شگفتی پدید آورد و کوشید فضل و فضیلت آن حکیم را در دل و ذهن خویش نمایان سازد. (1)

محفل پرفیض

سید شهاب الدین نیریزی که در ایام تحصیل، در مدرسه خان مروی اقامت داشت، بعد از ارتحال استادش میرزا محمدرضا صهبای قمشه ای، مدرسه صدر تهران را که محل اقامت وی بود کانون تحقّیق، تربیت شاگردان و محل اقامت و تدریس خود قرار داد، ضمن این که در مدرسه مروی تهران هم به تبیین مباحث حکمت و عرفان پرداخت. وی از فعالیت های آموزشی در زمینه فقه و اصول هم غافل نبود و در منقولات هم توانایی های خوبی از خود بروز داد و شاگردان زیادی در معقول و منقول تربیت کرد. او وقتی رفته رفته احساس کرد محفل درس عرفان و معارف ذوقی و فلسفی اش مورد استقبال شایان توجهی قرار گرفته و از سویی متوجه شد امکان دارد برخی نتوانند مبانی استوار عرفانی را در ذهن خویش هضم کنند و این روند با عوارض و تبعاتی ناگوار روبه رو خواهد بود، حلقه درسی خود را به دو بخش عمومی و اختصاصی تقسیم کرد؛ اولی برای افرادی که از ظرفیت های متعارف و متداول برخوردار بودند، و دومی مختص شاگردانی با استعداد فوق العاده و درک های ویژه و اشخاصی که توانایی عروج به قله های عرفان را دارند. (2)

حوزه درسی او در تهران مرکز اجتماع گروهی از اهل فضل گردید که خود بعدها از نامداران عرصه های حکمت و عرفان گردیدند و این خود دلیل مهمی بر اهمیت علمی این استاد نامدار و


1- . نخبگان علم و عمل ایران، ص321-322؛ خدمات متقابل اسلام و ایران، 606-607؛ طرائق الحقایق، نایب الصدر، ج3، ص237؛ مجموعه رسائل حکیم سبزواری، ص41-42؛ دایرة المعارف تشیع، ج1، ص129.
2- . منتخب معجم الحکما، ص104؛ خدمات متقابل اسلام و ایران، ص610؛ تربت پاکان قم، ج2، ص787.

ص:385

مدرس عالی قدر حکمت و معرفت است: مربّی عالیقدری که علم و عمل را با یکدیگر جمع کرد، بهترین سال های عمر خویش را با کوله باری از معارف ناب توحیدی وقف ترویج دانش و تربیت شاگردانی شایسته و لایق نمود، جاذبه درس و بحث و حلاوت بیانش موجب گردید طالبان فضیلت به قصد استفاضه به خدمت آن حکیم عارف روی آورند، اما متأسفانه از آن همه شاگرد، جز عده ای معدود، نام و نشانی در دسترس نمی باشد و این نیز مایه تأسف است که چرا سابقین به فکر آن نبودند که نام فضلا را ثبت کنند و زنده نگه دارند. در هر حال آن سید بزرگوار شعله تابناکی در شهر تهران بود و جماعتی را تربیت کرد که چراغ حکمت و معرفت را روشن نگه داشتند.

سید شهاب الدین نیریزی در کارنامه آموزشی خود بر چندین محور تکیه کرد؛ تبیین و تدریس مبانی فکری و عرفانی ابن عربی و قیصری، اندیشه های ملاّصدرا و ترویج حکمت متعالیه، تفسیر قرآن، انس دادن مسائل فلسفی و عرفانی با روایت و شرع مقدّس (1).

جرعه نوشان چشمه حکمت

شیخ آقا بزرگ تهرانی

این دانشور محقّق و کتاب شناس پر آوازه قبل از آن که خود باعث شکوفایی بوستان های دانش و اندیشه گردد، با نهایت فروتنی تا آن جا که توان داشت و فرصت مجال می داد از هر گلستانی گل هایی معطر چید و به محضر دانشمندان و نیک مردانی بزرگ رسید و از خرمن خرد آنان خوشه های ارزنده ای برداشت کرد. او این توفیق را به دست آورد که برای مدتی کوتاه به محضر این حکیم وارسته راه یابد و مباحثی از حکمت متعالیه را نزد وی بخواند. (2)

آقا بزرگ شهیدی

آقا بزرگ اعتقاد داشت برای آن که بتوان با آرامش و توانایی در ساحل بی کران قرآن و حدیث قرار گرفت و قادر شد از این اقیانوس عظیم، گوهرهای معارف را به دست آورد، ضرورت دارد بنیان های خردمندانه و فکری خود را تقویت کرد و فراگیری حکمت نظری در این باره راهگشای خوبی است، به همین دلیل از مشهد به تهران آمد و بعد از استفاده از محضر حکمایی چون میرزا


1- . مجموعه آثار صهبا، ص59؛ شمیم روحانی، ص60؛ اصول المعارف، مقدمه، ص14.
2- . تربت پاکان قم، ج2، ص787؛ آقا بزرگ تهرانی، اقیانوس پژوهش، محمد صحتی، ص36.

ص:386

ابوالحسن جلوه، در مدتی کوتاه (حدود سه سال) به درس شاگردان حکمای اربعه راه یافت. وی در مدرسه صدر تهران از پرتو اندیشه های عالم عارف میرشهاب الدین بهره گرفت اما مکارم اخلاقی و فروتنی و زهد وی برای آقا بزرگ جالب تر از توانایی های علمی او بود. (1)

سید حسین بادکوبی (1358-1293 هجری)

سید حسین فرزند سید رضا و اهل بادکوبه از توابع آذربایجان از مدرسان ریاضی و حکمت در نجف اشرف بود. او بعد از تحصیلات مقدماتی، برای فراگیری معلومات فلسفی و فقهی به تهران آمد و در مدرسه صدر این شهر اقامت گزید و طی هفت سال نزد حکمایی چون میرزا ابوالحسن جلوه زواره ای، محمد رضا قمشه ای، میرزا حسن کرمانشاهی، میرزا هاشم اشکوری و شهاب الدین نیریزی به تحصیل علوم عقلی و مفاهیم برهانی و عرفانی مشغول گردید. آنگاه به عتبات عراق رفت و در نجف اشرف به حوزه درسی فقهایی چون آخوند خراسانی و شیخ محمد حسن مامقانی راه یافت و به مقام اجتهاد نایل آمد و خود در این دیار مقدّس به تدریس و تربیت شاگردانی چون علاّمه طباطبایی، برادرش آقا سید محمد حسن الهی طباطبایی، شیخ محمد تقی آملی، آیت الله سید ابوالقاسم خویی، شیخ محمد تقی بهجت فومنی، شیخ محمد جواد جزایری، سید علی نقی تویسرکانی، صدرالدین بادکوبه ای، آقا سید ابوالحسن اصفهانی و ... پرداخت. از مرحوم بادکوبه ای آثاری در علوم عقلی و قرآنی، باقی مانده است. (2)

سید موسی زرآبادی (1353-1294 هجری)

این عالم ربّانی که از نوادر روزگار و عابد و زاهد بود، در زادگاه خود قزوین نزد فقیه محقّق آیت الله ملاّعلی اکبر ایزدی تاکستانی (متوفی 1340 هجری) فقه و اصول را آموخت. آنگاه به تهران رفت و از محضر علمایی چون شیخ فضل الله نوری، میرزا حسن کرمانشاهی و سید شهاب الدین نیریزی استفاده کرد. او هم زمان با تحصیل و تدریس، به تهذیب نفس و سلوک شرعی، ذکر و عبادت اهتمام داشت. آثاری نیز در فقه و اصول، حکمت، کلام، اخلاق و مواعظ و علوم غریبه از خود به یادگار نهاد، ضمن این که به مسائل سیاسی و اجتماعی توجه می کرد و رساله ای درباره مشروطیت نگاشت.


1- . گلشن ابرار، ج9، ص485، تاریح حکما و عرفای متاخرین صدرالمتالهین، ص70.
2- . نقباء البشر، ص584؛ کاروان علم و عرفان، از نگارنده، ج2، ص70-69؛ منتخب معجم الحکما، ص81-82.

ص:387

دانشوران و بزرگانی چون شیخ علی اکبر الهیان تنکابنی، شیخ مجتبی قزوینی خراسانی، شیخ هاشم قزوینی و سید ابوالحسن حافظیان در زمره شاگردانش بوده اند. (1)

شیخ عبدالحسین رشتی (1373-1292 هجری)

وی مقدمات علوم دینی همچون زبان و ادبیات عرب و فقه و اصول را در رشت نزد مدرّسان حوزه های علمیّه این شهر فرا گرفت و در سال 1312 هجری به تهران رفت و در تکمیل علوم نقلی نزد میرزا محمد حسن آشتیانی کوشید و چون به فراگیری حکمت و عرفان علاقه داشت و موفّق نشد محضر برخی حکمای اربعه را درک کند، نزد میرزا محمود مدرسی کهکی، میرزا حسن کرمانشاهی، آقا حسین سبزواری و میرشهاب الدین نیریزی رفت و در محفل این بزرگان به تکمیل معقولات و معارف ذوقی پرداخت. او در بین شاگردان به ژرف نگری و دقت نظر معروف شد، سپس به عتبات عراق رفت و نزد آیات محترم: آخوند خراسانی، سید محمد کاظم یزدی و شیخ الشریعه اصفهانی به یادگیری خارج فقه و اصول اهتمام ورزید. شرح وی برکفایة الاصول آخوند خراسانی از تبحرش در دانش اصول حکایت دارد. وی مدت بیست سال به تدریس فقه، اصول، حکمت و کلام اسلامی در حوزه نجف روی آورد و ضمن افاضه به طلاب متعدد، در ایجاد تحول و پویایی در نظام حوزه نجف کوشید. از او آثار علمی متعددی در علوم عقلی، نقلی و ادبیات برجای مانده است. (2)

میرزا محمود آشتیانی (1401-1304 هجری)

فقیه اصولی و عارف ربّانی آیت الله میرزا محمود آشتیانی فرزند حاج شیخ مرتضی آشتیانی و نوادۀ میرزا محمد حسن آشتیانی و نوۀ دختری آیت الله سید محمد طباطبایی (متوفی 1335 هجری) رهبر بزرگ مشروطه ایران است. او بعد از سنین کودکی تحت ارشاد پدر دانشورش مقدمات علوم اسلامی را آموخت، فقه و اصول را از والدش یاد گرفت، حکمت، فلسفه و عرفان را در حوزه درسی میر شهاب الدین نیریزی شیرازی، میرزا هاشم اشکوری و میرزا حسن کرمانشاهی به خوبی فرا گرفت، از سال 1340 تا 1353 هجری در خدمت پدرش در جوار بارگاه قدس رضوی اقامت داشت، آنگاه به تهران بازگشت و در 1360هجری راهی عتبات عراق گردید و از محفل پرفیض میرزای نائینی، آقا ضیاء


1- . دانشنامه دانش گستر، ج17، ص201؛ مکتب تفکیک، محمد رضا حکیمی، ص163-166.
2- . نقباء البشر، ج3، ص1067-1064؛ گیلان در جنبش مشروطه، ابراهیم فخرایی، ص98؛ منتخب معجم الحکما، ص183؛ تاریخ روابط ایران و عراق، مرتضی مدرسی چهاردهی، تهران، فروغی، 1351، ص308؛ سیمای رشت، محمدرضا سماک امانی، ص129-128؛ میراث شهاب، ش49، ص147.

ص:388

الدین عراقی، شیخ موسی خوانساری و شیخ محمد علی کاظمینی استفاده کرد. سپس به قم آمد و مدت هشت سال از درس حاج شیخ عبدالکریم حایری بهره برد و مورد توجه و عنایت ایشان قرار گرفت و بسیاری از مباحث این استاد را با دقت و ظرافتی که داشت، تقریر و تحریر کرد. تقریرات درس والدش نیز به طبع رسیده است. میرزا محمود بعد از دانش اندوزی در قم به تهران بازگشت و مشغول فعالیت های تبلیغی، ترویجی و آموزشی گردید و بعد از مدتی با وجود آن که استادی مسلم و مدرسی موفق بود، گوشه انزوا اختیار کرد. او در مهر 1359 شمسی درگذشت و در جوار بارگاه قدس امام رضا علیه السلام دفن گردید. امام خمینی(ره) در پیامی، رحلت او را تسلیت گفت. (1)

میرزا احمد آشتیانی

میرزا احمد آشتیانی(2) (1395-1300 هجری)

این فقیه فاضل و حکیم وارسته بعد از تحصیل مقدماتی، از محضر پدرش مرحوم میرزا محمد حسن آشتیانی و میرزا مسیح طالقانی استفاده کرد. حکمت مشاء را از میرزا حسن کرمانشاهی آموخت، آن گاه در مدرسه صدر تهران به محضر میر شهاب الدین نیریزی رفت و حکمت متعالیه به خصوص بخش های مهمی از کتاب اسفار اربعه ملاّصدرا را نزد او قرائت کرد. فیلسوف بزرگ سید جلال آشتیانی یادآور این نکته گردیده است که مرحوم میرزا احمد آشتیانی از شاگردان درجه اول حوزه فلسفه میرزا هاشم اشکوری و شهاب الدین نیریزی در حکمت ذوقی و عرفان بود. (3) میرزا احمد بعد از تکمیل حکمت و عرفان و تحصیل طب و ریاضی در تهران، به عتبات عراق رفت و در محضر مدرسان برجسته حوزه نجف به فراگیری خارج فقه و اصول پرداخت و به مقام اجتهاد نایل آمد. او در نجف چند سالی به تدریس حکمت مشغول گردید. در 1350 هجری به ایران بازگشت و در تهران به تدریس علوم عقلی و نقلی و ارشاد مردم پرداخت. برخی آثارش در مباحث کلامی و اعتقادی به طبع رسیده است. (4)


1- . گنجینه دانشمندان، محمد شریف رازی، ج4، ص367؛ دایرة المعارف تشیع، ج2، ص117؛ شمیم روحانی، ص166-163؛ صحیفه ی نور، ج13، ص602؛ اساس التوحید، مقدمه، ص21؛ اصول المعارف، مقدمه سید جلال الدین آشتیانی، ص15.
2- . درباره اش بنگرید به مقاله نگارنده، مندرج در گلشن ابرار، ج5، ص374 به بعد؛ و نیز کاروان علم و عرفان، ج2، ص110-136.
3- . مقدمه تمهید القواعد، سید جلال الدین آشتیانی، ص6.
4- . دانشمندان و مشاهیر حرم شهر ری، به کوشش علی رضا هزار، ج1، ص123-122؛ تاریخ علمای معاصرین، واعظ خیابانی، ص57 - 58 ؛ دایرة المعارف تشیع، ج2، ص17.

ص:389

میرزا مهدی آشتیانی (1372-1306 هجری)

حکیم محقّق، عالم جامع و مدرس حکمت و عرفان، میرزا مهدی آشتیانی از اساتید بزرگ در معقول و منقول به شمار می رود. وی در تدریس آثار طبی، مهارت داشت و در علوم ریاضی متداول عصر خود تبحر داشت. ایشان در الهیات و عرفان از شاگردان آقا میرزا هاشم رشتی و در حکمت مشاء از شاگردان آقا میرزا حسن کرمانشاهی و در آثار و اندیشه های ملاّصدرا و حکمت متعالیۀ صدرالحکما از تربیت یافتگان مکتب آقا میرشهاب الدین نیریزی شیرازی بود، ولی اعتقاد داشت کمتر کسی همچون این استادش به آثار صدرالمتالهین اعم از فلسفی، شروح و تعلیقات بر اصول کافی و مباحث تفسیری، احاطه دارد و کمالاتش در این عرصه ها را می ستود.

میرزا مهدی آشتیانی به فیض وجود این بزرگان که در محضرشان زانوی ادب بر زمین زد و نیز فراست، هوش سرشار و همت والا در احاطه بر کتب عرفانی و فلسفی تبحری فوق العاده داشت و از تقریری بسیار عالی در مسائل حکمی برخوردار بود و همچون استادش مرحوم شهاب الدین نیریزی در اخلاق، سلامت نفس، پاکی طینت و طهارت سرشت نمونه بود، نسبت به خاندان طهارت ارادتی توام با بصیرت و معرفت داشت و هنگام مصایب اهل بیت به شدّت متأثر می گردید. مرحوم آشتیانی که در محضر فقها و علمای نجف به مقام اجتهاد نایل آمده بود، در تهران حوزه درسی تشکیل داد. استاد شهیر مرتضی مطهری نیز از محضر او بهره برده است.

میرزا مهدی تحت تأثیر شهاب الدین نیریزی و میرزا هاشم اشکوری از ذوق عرفانی فوق العاده ای برخوردار بود و اگر چه یکی از متبحرترین شارحان و مدرسان فلسفه بود و در فلسفه مشاء و علوم نقلی و دانش های دیگر صاحب نظر بود، ولی گرایش به مباحث عرفانی در آثارش هویدا می باشد. (1)

محمد کاظم عصّار (1394-1305 هجری)

سید محمد کاظم عصار از اعاظم حکما و افاخم عرفای معاصر به شمار می رود. پدرش انسانی فاضل بود که به سید محمد لواسانی تهرانی معروف می باشد. تولدش در شهر سامرا اتفاق افتاد. در هجده سالگی به اصفهان رفت و نزد جهانگیرخان قشقایی و آخوند ملاّمحمد کاشی به تحصیل حکمت پرداخت. به تهران آمد و طی شش سال از محضر میرزا هاشم اشکوری، حکیم کرمانشاهی و


1- . اصول المعارف، مقدمه، ص15؛ مقدمه اساس التوحید، از منوچهر صدوقی سها،.

ص:390

حکیم نیریزی بهره برد. وی از شاگردان شایسته و لایق شهاب الدین نیریزی به شمار می رود. (1) خودش در زندگی نامه ای که به قلم خویش تحریر نموده است، می نویسد:

حکمت متعالیه، اسفار اربعه، شواهد الربوبیه، کتاب مبدا و معاد و تفسیر آیه نور را که در زمرۀ آثار ملاّصدرا می باشد، نزد حکیم نیریزی به بیان کافی و جامع خواندم. آن مرحوم برای تعلیم افراد مشتاق و تربیت مستعدین، دو مجلس درس داشت؛ یکی علنی و دیگری سرّی که در آن به کشف اسرار آیات الهی می پرداخت. (2) سید جلال الدین آشتیانی یادآور گردیده است: قسمت های مهمی از کتاب اسفار را نزد عارف کامل و فیلسوف محقّق آمیر شهاب الدین استفاده نموده، به واسطه استعداد ذاتی، جودت فهم، درک کم نظیر و کوشش فراوان و عشق و علاقه به علوم، یکی از اساتید و مدرسان علوم عقلی به شمار می رفت و سطوح عالیه حساب، هندسه، عرفان، حکمت اشراق، مشاء و متعالیه را تدریس می نمود. (3) مرحوم عصار مدت ده سال در عتبات، منقول را نزد اساتید وقت تکمیل کرد. او بعد از تأسیس دانشگاه تهران، در دانشکده ادبیات و معقول و منقول به افاضه مشغول شد. در مدرسه سپه سالار (شهید مطهری کنونی) نیز تا پایان عمر، مشغول تدریس بود. (4)

آیت الله شیخ مهدی امیری (مدرّس مازندرانی)

آیت الله شیخ مهدی امیری (مدرّس مازندرانی) (5)

ایشان از چهره های فروزان و فقهای نام آور و عالمان برجسته حوزه های علمیه می باشد. در 1302 هجری در امیرکلای بابل به دنیا آمد، مقدمات و بخشی از سطوح فقه و اصول را در مدرسه بابل آموخت، آنگاه راهی تهران گردید و نزد فرزانگانی چون شیخ فضل الله نوری، آقا سید علی اکبر لاهیجانی و دیگران به فراگیری سطوح عالی و بخشی از خارج فقه و اصول پرداخت. در حوزه نجف اشرف از خرمن پرفیض آیات محترم آخوند خراسانی، سید محمد کاظم یزدی، شیخ الشریعه اصفهانی و شیخ عبدالله مازندرانی استفاده کرد و به مقام اجتهاد نایل گردید. (6)


1- . خدمات متقابل اسلام و ایران، ص621-620.
2- . مجموعه آثار عصّار، جلال الدین آشتیانی، ص25.
3- . مجموعه آثار عصّار، جلال الدین آشتیانی، ص4.
4- . پاسخ نامه، سید محمد عصار، تصحیح احمد عابدی، ص15؛ زندگی سید محمد عصار، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، ص25-24؛ منتخب معجم الحکما، ص162-161.
5- . شرح حال مفصل او را در کتاب جرعه ای از اقیانوس، مطالعه فرمایید.
6- . آثار الحُجه، محمد شریف رازی، ج2، ص77؛ آشنایی با فرزانگان بابل، عبدالرحمن باقرزاده، ص231 - 230.

ص:391

آن فقیه زاهد و وارسته به حکمت و عرفان علاقه داشت و چون حکمای اربعه را درک نکرد، به محضر شاگردان آنان از جمله میرزا شهاب الدین نیریزی آمد و نزد ایشان به فراگیری معقولات و معارف ذوقی پرداخت. (1) در برخی منابع از میرشهاب الدین تبریزی به عنوان مربی وی در معقول سخن گفته شده که درست نمی باشد. (2)

ارتباط شهاب الدین نیریزی با مرحوم مهدی مازندرانی فراتر از مناسبات استادی و شاگردی بود. در مباحث و مسائل به دیدگاه های او عنایت ویژه ای داشت و برایش احترام قابل ملاّحظه ای قایل بود حتی دست نوشته های نفیس و با ارزش خود را در اختیار وی نهاد و سرانجام ایشان را وصی خود قرار داد. کتاب های خود را نیز در اختیار آیت الله مهدی مازندرانی گذاشت. (3) استاد منوچهر صدوقی سُها، یادآور گردیده است: آقا مرتضی مدرّس گیلانی در تاریخ 20/10/1352ش برایم نقل کرد که این بزرگوار، وصی آقا میر شهاب بود. (4)

مرحوم حاج شیخ مهدی در سال 1348 هجری به قم عزیمت نمود و به تدریس دروس عالی فقه و اصول، تفسیر قرآن و معقولات پرداخت و شاگردان زیادی را تربیت کرد. او به دلیل علوّ مقام و منزلت معنوی و عملی، مورد احترام مراجع عظام و علمای طراز اول قم از جمله آیت الله بروجردی بود. امام خمینی(ره)، زهد، ساده زیستی و تقوایش را ستوده است. وی به سال 1378 ش به سرای باقی شتافت. (5)

در وصف مشاهیر معاصر

حاج میرزا حسن حسینی فسایی

«جناب مستطاب علاّم فهّام، نادرۀ لیالی و ایام قطب، فلک فضیلت و نجابت، میرشهاب الدین نیریزی در تهران توطّن جسته، سرافتخار بر فضلای ایام از فلک دوّار گذرانیده است.» (6)


1- . شرح مقدمه قیصری، ص94.
2- . از جمله در کتاب اختران فضیلت، ص23.
3- . منتخب معجم الحکما، ص96، 104 و138-137.
4- . تاریخ حکما و عرفای متاخرین صدر المتالهین، ص68.
5- . صحیفه نور، ج19، ص157؛ فرزانگان بابل، ص231؛ جرعه ای از اقیانوس، ص21.
6- . فارسنامه ناصری، ج2، ص1569.

ص:392

شیخ آقا بزرگ تهرانی

در حکمت و فلسفه عزمی استوار داشت و در این عرصه از حظّی بزرگ برخوردار گردید، چنان که در مباحث حکمی و حتی فقه و اصول بر برخی همگنان برتری داشت و در عرفان، مقاماتی به دست آورد. بعد از رحلت استاد بزرگوارش مرحوم قمشه ای در مدرسه صدر تهران، حکمت و غیر آن تدریس می کرد. جمعی از اهل فضل از درسش استفاده می کردند و در میان اقشار و اهالی این دیار دارای مکانت والا و منزلتی عالی بود. (1)

مرتضی مدرّس گیلانی

شهاب الدین فرزند نورالدین نیریزی شیرازی، فیلسوف فاضل، در شیراز نشو ونما یافت و برای ادامه تحصیل به تهران رفت و نزد محمد رضا قمشه ای، علی زنوزی و ابوالحسن جلوه زواره ای شاگردی کرد. سپس خود در مدرسه مروی به تدریس پرداخت. برخی آثارش را به خط خودش که بسیار نیکو نوشته بود، نزد شاگرد و وصی او عالم جلیل مهدی امیری مازندرانی ملاّحظه کردم. (2)

متفکر شهید علاّمه آیت الله مرتضی مطهری

میرزا شهاب الدین نیریزی شیرازی، علاوه بر حکمت، در فقه و اصول مهارت داشت، در عرفان نظری محیی الدینی ید طولایی داشته است. در مدرسه صدر تهران به کار تحقّیق و تدریس و تربیت شاگرد پرداخت و رساله ای در حقّیقت وجود نگاشته است. (3)

استاد محقّق سید جلال الدین آشتیانی

عارف کامل و فیلسوف بارع آقامیر شهاب الدین نیریزی شیرازی (4)، سیدی جلیل القدر و عظیم المنزله و دارای عذوبت بیان و طلاقت لسان و هوش سرشار و از شاگردان مورد احترام آقا محمد رضا قمشه ای بوده، شاگردان زیادی تربیت کرده است. (5)


1- . نقباء البشر، ج1، قسم 2، ص845.
2- . منتخب معجم الحکما، ص104-103.
3- . خدمات متقابل اسلام و ایران، ص610-609.
4- . مجموعه آثار عصار، ص4.
5- . شرح رسالة المشاعر، مقدمه سید جلال الدین آشتیانی، ص75؛ نخبگان علم و عمل ایران، ص341.

ص:393

توانایی های علمی و فکری

صدرالمتالهین بنیان گذار جریانی فکری است که خود، آن را حکمت متعالیه نامید. وی با احاطه کم نظیر بر تفکرات حکمای جهان اسلام، در عرصه های حکمت و عرفان بر غور و تفحص پرداخت و با استعانت از مضامین آیات قرآن و روایات معصومین علیهم السلام اندیشه های عمیق خود را در یک نظام منسجم فلسفی سامان بخشید. حکمت متعالیه ملاّ صدرا مدت های مدید ناشناخته مانده بود ولی با گذشت زمان، حجاب معاصرت از میان برداشته شد و عمق اندیشه های این حکیم آشکار گردید. از جمله کسانی که به ژرفا و اهمیت اندیشه های صدر المتالهین پی برد و در تشریح و تبیان آن کوشید و شاگردان خویش را با حکمت متعالیه مأنوس و مألوف ساخت، حکیم شهاب الدین نیریزی است. او که احاطه ای کم نظیر بر مبانی عرفانی و اندیشه ملاّصدرا داشت، (1) از مهم ترین مدرسان حکمت متعالیه به شمار می رود که البته در عرفان نظری ابن عربی هم متبحر بود. در واقع می توان او را با توجه به بررسی آثار و دیدگاه های شاگردانش، متخصص در معارف ذوقی و معنوی معرفی کرد که مدام در آثار حکمت و فلسفه به تفحص و تتبع مشغول بود. استادش آقا محمدرضا قمشه ای هنگام تدریس تمهید القواعد ابن ترکه، بر این شیوه فکری و عرفانی، متعرض نگردیده ولی شهاب نیریزی بر افکار و اندیشه های شارح و ماتن، نقدهای قابل تأملی را مطرح کرده است. پژوهش های او در هستی و مسائل وجود نیز قابل اعتنا می باشد، ضمن این که در فقه، اصول، مباحث اخلاقی، کلام و تفسیر قرآن، توانایی های ارزنده ای از خود بروز داد. (2)

نگاشته های عرفانی

1. رسالة فی الوجود و بیان حقّیقته: که معروف ترین اثر شهاب الدین نیریزی می باشد. این اثر در پانصد سطر تدوین گردیده و شیخ آقا بزرگ تهرانی نسخه ای مخلوط از آن را به خط عبد علی زنجانی (تحریر 1350 هجری) دیده است. این اثر چنین آغاز می گردد: بیان برهانی ینفجر منه ینابیع الحکمة و یترشح من سحابه امطار المعرفة و یشرق من افق انوار الیقین و یطلع من سمائه شمس ترتفع بها ظلمات.


1- . مقدمه غلامحسین دینانی بر رسائل علی اکبر مدرس یزدی، ص5؛ اصول المعارف، ص13.
2- . جرعه ای از اقیانوس، ص368؛ تربت پاکان، ج2، ص786؛ تاریخ حکما و عرفا...، ص60؛ مجموعه آثار صهبا، ص72 و نیز ص70-69.

ص:394

کتاب این گونه خاتمه می یابد: و قد کتب ذلک المسطور فی هذا الرق المنشور مصنفه الاقل شهاب الدین الحسینی الشیرازی النیریزی بعد ما سطره ربّه فی لوح نفسه و الحمدلله... (1)

2. حاشیه بر تمهید القواعد: کتاب تمهید القواعد، تألیف عارف نامی و حکیم متاله علی بن محمدبن الترکه معروف به صائن الدین می باشد که شرحی است بر رساله قواعد التوحید حکیم ابوحامد محمد اصفهانی، که از کتاب های درسی در حوزه علمی و عرفانی تهران بود. شهاب الدین نیریزی که متن آن را نزد استادش مرحوم صهبای قمشه ای خوانده بود، خود به تدریس آن پرداخت و در ضمن، بر آن حواشی و تعلیقاتی نگاشت که نمونه هایی از دستخط وی در این باره نزد شاگردش آیت الله مهدی مازندرانی بوده است. نسخه ای از این حاشیه ارزشمند نیز به شماره 23708 در کتابخانه مسجد اعظم نگه داری می شود. (2)

3. تصحیح، تعلیقات و حواشی بر کتاب الاسفار الاربعه: این کتاب نیز اساسی ترین متن فلسفی و عرفانی برای تدریس و پژوهش های وی بود و هنگام تبیین مباحث و مطالبی از آن، دیدگاه های خویش را بر حاشیه اش نگاشته است، ضمن این که اثر یادشده را تصحیح کرده و غلط های مطبعی و اشتباهات نسخه نویسان را که به آن راۀافته، برطرف کرده است. هم چنین مرحوم نیریزی فهرستی کارگشا برای این اثر گرانسنگ تدوین نمود که مدتی مورد استفاده مشتاقان حکمت بود و نسخه هایی از آن نزد برخی طلاب اهل فضل نگه داری می شد. مرتضی مدرس گیلانی می گوید این فهرست را که عالی و نیکو تهیه شده بود، ملاّحظه کرده ام. (3)

استاد سید مصطفی محقّق داماد گفته است: حکیم نیریزی در تهران محضر مرحوم قمشه ای را درک کرده است. وی رساله استادش درباره اسفار اربعه را در کنار صفحات اسفار طبع سنگی به خط خویش نوشته است که در تصحیح این اثر، از آن بهره بردیم. (4)

4. تصحیح و تعلیقات بر شرح فصوص الحکم: کتاب فصوص الحکم، مهم ترین اثر محی الدین ابن عربی است که در عرفان نظری کم نظیر است. محقّق قیصری (متوفی 751 هجری) از شارحان فصوص، از شاگردان ملاّ عبدالرزاق کاشانی است. این شرح برای علاقه مندانی که بخواهند متن


1- . الذریعه، ج25، ص36.
2- . تربت پاکان قم، ج2، ص787.
3- . منتخب معجم الحکما، ص112.
4- . نخبگان علم و عمل، ص341.

ص:395

فصوص الحکم را به درستی بفهمند، تمرین کتاب می باشد. میرشهاب نیریزی هنگامی که این اثر را نزد آقا محمد رضا قمشه ای می خواند، (1) از روی نسخه استاد، اصلاحاتی در آن به عمل آورد و هنگام تدریس، به تصحیح و تعلیقه نویسی بر آن مبادرت نمود. به نظر می رسد یادداشت های نفیس او در این باره، نزد میرزا مهدی مازندرانی بوده است. (2)

خلق و خو

سید شهاب الدین که از ذرّیه رسول رب العالمین بود، به این پیوستگی نسبی اکتفا نکرد و کوشید در زندگی، اخلاق و رفتار و اعمال، به ائمه هدی اقتدا کند. او از همان ایام تحصیل و دوران دانش اندوزی کوشید دل را به یاد خدا زنده نگه دارد و ذهن را متوجه درگاه پروردگار متعال کند. وی تلاش نمود خصالی از خود بروز دهد که مرضی حضرت حقّ تعالی باشد و اعمالی را انجام دهد که موجب رضای ربّ مجید باشد. اهتمام در تحصیل معرفت و افزایش بصیرت، در زندگی فردی و کارنامه آموزشی و علمی او برجستگی داشت و مراقب بود از فرصت ها و اوقات به نحو احسن استفاده کند و در موقعیت های مقتضی برای شکوفایی فضیلت در وجود خویش و ارشاد و هدایت دیگران اهتمام ورزد. میرشهاب کسب علوم و فراگیری عرفان نظری را با تهذیب و تزکیه نفس توام ساخت که ارمغان این خودسازی و پالایش درونی، کاستن از خودخواهی ها و تمایلات نفسانی بود. به علاوه به برکت این ویژگی، یک گرایش درونی براساس مهر و محبت به اقشار گوناگون و ایجاد پیوند قلبی و انس و الفت با مردم، در اعماق وجودش رویید. اصولاً از علل جاذبه های حوزه درسی اش همین فضایل و مکارم بود. حسن اخلاق و فروتنی فوق العاده اش همچون جویبارها، چنان صفا و طراوتی پدید آورد که مردم تهران به او ارادت می ورزیدند و نزد عموم مردم، علما و عده ای از شخصیت های با نفوذ، دارای مکانتی رفیع و منزلتی والا بود و برخی بزرگان این شهر چنان به روش های تربیتی خالصانه اش اعتماد و اطمینان داشتند که فرزندان خویش را در اختیارش می نهادند تا در تعلیم و تربیت آنان بکوشد. برای مردم موجب بسی شگفتی بود که او با این تبحر علمی و تسلط بر عرفان و حکمت و اداره چندین حوزه درسی، چنین فروتن است.


1- . شرح مقدمه قیصری، ص88؛ مجموعه آثار صهبا، ص69.
2- . منتخب معجم الحکما، ص96و104.

ص:396

در ارتباط با افراد وقتی متوجه محرومیت ها، رنج ها و ناگواری های آنان می گردید، متأثر می شد و شخصاً برای گره گشایی از مشکلات آنان، وارد میدان می گردید. با آن بصیرت علمی و عرفانی که به دست آورده بود، از شکاف های اجتماعی، تبعیض و تضادهای اقتصادی که کارگزاران قاجار بر اثر بی عدالتی، ستم، تجاوز و جاه طلبی به وجود آورده بودند، آزرده خاطر می گشت اما گویا در اعماق روح و روانش، ناراحتی های دیگری هم دیده می شد؛ زیرا اگر چه بر وضع اسف انگیز اقشاری از مردم تأسف می خورد اما احساس می کرد چرا افراد جامعه اسلامی برای امور دنیوی و گذران زندگی ناپایدار، این گونه بدخلقی می کنند، به یکدیگر ناسزا می گویند و در مواقعی هم مرتکب گناه، خلاف و خطا می گردند، چرا برای عبادات و رشد و جنبه های معنوی و خوراک فکری خویش این قدر نگران نمی شوند و چنین در لایه هایی از غفلت غوطه ورند. برایش دردآور بود که چرا مردم برای لذت های زودگذر و افتخارات فانی و بی ارزش، این گونه خود را خسته و فرسوده می کنند و راحت به یکدیگر آسیب می رسانند و توهین روا می دارند. (1)

خاموشی مشعل

انسان هایی که به سوی ارتفاعات معنوی گام می نهند و سراچۀ دل را به نور ایمان و تقوا روشن می سازند، از آلودگی ها، جهالت ها، دوگانگی ها و ... بیشتر رنج می برند. از سوی دیگر این بزرگان با همت والایی که در عرصه علم و عمل و پرهیزگاری دارند، درصدد اوج گرفتن به جانب باغ ملکوت و آشیانه عرشیان می باشند و می خواهند از تخته بند روح و قفس تن رها گردند و طبیعی است این تکاپو و تعالی برای بدن خاکی، قابل تحمل نمی باشد. سید شهاب الدین نیریزی که مصداق این ویژگی هاست و بیش از نیم قرن در عرصه های حکمت، علوم عقلی و نقلی جدیت به خرج داده بود، اکنون دیگر از اندامی بیمار و پیکری نحیف و زرد در التهاب است. بهار سال 1288 شمسی فرار رسیده بود و او بر خلاف شکوفایی و سرسبزی و رویش طبیعت، همچنان روبه پژمردگی و خزان می رفت و هر لحظه حالش وخامت می یافت. در این میان شاگردان، دوستان و برخی اطرافیان ضمن این که به عیادتش می رفتند، برای این که آن استاد حکمت و عرفان، سلامتی خود را بازیابد و به تدریس و تربیت طلاب و مدرسه صدر رونقی دوباره ببخشد، نهایت سعی خود را می کردند و اطبایی


1- . منتخب معجم الحکما، ص104؛ مجموعه آثار صهبا، ص93؛ نقباء البشر، قسم دوم از جزء اول، ص845.

ص:397

را نیز بر بالین او می آوردند، اما داروهای تجویز گردیده و معالجات طبیبان نیز مؤثر واقع نمی گردید و گویا تقدیر چنین شده بود که آن سید حکیمان در میانه بهار این سال و در ایامی که مقارن با میلاد با سعادت جدش حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله بود، میهمان قدسیان گردد و در بهشت برزخی به تفرّج بپردازد. او سرانجام در 14 ربیع الاول سال 1327 هجری قمری مصادف با نیمه اردیبهشت سال 1288 ش جان به جان آفرین تسلیم کرد. در آن هنگام که هفتاد و دو ساله بود، پیکرش را وصی و شاگرد برجسته اش مرحوم آیت الله شیخ مهدی امیرکلایی مازندرانی برحسب توصیه موکد شهاب الدین نیریزی بعد از تشریفات شرعی و تشییع جنازه ای که در تهران صورت گرفت، به شهر مقدّس قم انتقال داد و در قبرستان «وادی السلام» خاکفرج، به خاک سپرد. (1)

مرتضی مدرّس گیلانی می گوید: در پنجم ذی قعده سال 1365 هجری، مهرماه سال 1326 ش به قبرستان خاک فرج رفتم و مرقد سید شهاب الدین نیریزی را زیارت کردم، قبرش در حجره ای واقع گردیده و بر روی آن سنگی از رخام دیده می شد که این عبارات بر رویش نقش بسته بود:

قد ارتحل الی جوار رحمة الله، الحکیم البارع الکامل العادل الحامل المتألّه، قدوة العارفین و ذریة رسول ربّ العالمین، المقتدی بالائمة المفخّم آقا میرشهاب الدین بن السید نورالدّین النیریزی الشیرازی، عطرالله مضجعهما و نورالله مرقدهما، فی 14 من شهر ربیع الاول سنة1327 هجری. (2)

از ازدواج، تشکیل خانواده و فرزندان این حکیم وارسته اطلاعاتی به دست نیامد. او برادر فاضلی به نام یوسف شهابی داشت که کوچکتر از ایشان بود و در سال 1362 هجری فوت کرد و در جوار وی دفن گردید (3).

بعد از ارتحال حکیم نیریزی و خاتمه یافتن مراسم سوگ و ماتم و مجالس فاتحه، عده ای از شاگردان او و برخی مستعدان و مشتاقان که از فیض وجودش محروم گردیده بودند، بدون کوچک ترین درنگی ملتجی به استاد علاّمه میرزا حسن کرمانشاهی گردیدند. (4)


1- . تاریخ حکما و عرفا...، ص68؛ معارف الرجال، حذرالدین، ج3، ص271؛ بزرگان نامی پارس، محمد تقی میر، شیراز، دانشگاه شیراز، 1368، ج2، ص1068؛ جرعه ای از اقیانوس، ص369؛ تربت پاکان قم، ج2، ص787.
2- . منتخب معجم الحکما، ص104.
3- . منتخب معجم الحکما، ص104.
4- . تاریخ حکما و عرفا، طبع جدید، ص434؛ گلشن ابرار، ج6، ص59.

ص:398

ص:399

شیخ محسن طاهری قمی «حامی محرومان» / سید اکبر میرصفی

اشاره

مقدمه

شهرهای کوچک و بزرگ ایران اسلامی؛ به ویژه شهر علم و اجتهاد قم که امام صادق علیه السلام فرمودند در آخرالزّمان علم از آنجا به سایر بلاد نشر پیدا می کند، همواره در گسترۀ تاریخ خود، نظاره گر درخشش اختران تابناک علم و ایمان بوده است که مردم از نور وجودشان بهره های زیادی برده اند و به شاهراه هدایت و مسیر خط فکری اهل بیت علیهم السلام رهنمون گشته اند. یکی از آن ستارگان درخشان، مرحوم شیخ محسن طاهری قمی1 است که ما در این نوشتار به معرّفی زوایای شخصیتی آن فرزانه می پردازیم.

ولادت

ایشان در تاریخ 13/2/1289 ﻫ.ش. (1328ﻫ.ش.) در خانواده ای مذهبی و اصیل و از قشر متوسط در شهر مقدّس قم، در محلّۀ چهل اختران آذر، دیده به جهان گشود. پدرش مشهدی طاهر که به شغل باغبانی اشتغال داشت، به خاطر شدت علاقه به مولایش علی علیه السلام، نام مدفن آن حضرت را بر وی نهاد. از این رو، در بین بستگان او، را نجف خطاب می کردند؛ ولی بعدها او را میرزا محسن و غالباً محسن خطاب می نمودند که در اجازات خطی که از مراجع بزرگ تقلید دارد، به هر دو نام تصحیح شده

ص:400

است. (1)جدّ پنجم ایشان از طرف مادری به شیخ صفی الدین اردبیلی می رسد. همچنین ایشان در هفت سالگی از سایۀ پر مهر مادر محروم شدند. (2)

تحصیلات

وی بعد از فراگیری خط و حساب و خواندن کتاب نصاب الصبیان در 15 سالگی، در سال 1304ﻫ.ش. در قم، شروع به تحصیل علوم دینی نمود و مدت 16 سال با تنگدستی و سختی بسیار به تحصیل ادامه داد. (3)

اساتید

او دروس سطح را نزد مرحوم میرزای قمی، فرائد الاصول و مکاسب شیخ انصاری و کفایة الاصول مرحوم آخوند خراسانی را نزد شیخ میرزا محمد علی ادیب تهرانی و آقا کاظم گلپایگانی و سید احمد خوانساری و آیت الله مرعشی نجفی فرا گرفت. نیز در علم حکمت، منظومۀ مرحوم ملاّهادی سبزواری را نزد شیخ مهدی مازندرانی امیرکلایی و در کلام، شرح تجرید علاّمه را از محضر امام و دروس خارج فقه و اصول را به مدت سه سال از محضر آیات عظام: حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی، سید محمد حجّت کوه کمره ای، سید محمدتقی خوانساری و شیخ محمود فیضی قمی تا سنۀ 1320 ﻫ.ش. تلمّذ نمود و از آنان در اخذ وجوهات و امور حسبیه و نقل حدیث، اجازه نامۀ کتبی دریافت نمود. (4) وی در سلوک اخلاقی، رهرو شیخ محمد کبیر بوده است. (5)

تدریس و شاگردان

ایشان در ورامین، کرسی تدریس داشته و شاگردانی نیز تربیت نموده است. از جمله شاگردان وی می توان چنین نام برد:


1- . گنجینه دانشمندان، شیخ محمد رازی، ج4، ص681.
2- . به نقل از همسر آن مرحوم، حاجیه خانم نهضت هرندی و دخترش منصوره طاهری، بر اساس مصاحبه مورّخه 29/6/90 در دفتر ستارگان حرم با حضور حاج آقا سجادی.
3- . آثار الحجة، شیخ محمد رازی، ج2، ص376.
4- . تربت پاکان، عبدالحسین جواهر الکلام، ج3، ص1361.
5- . شرح حال ایشان در جلد 9 ستارگان آمده است.

ص:401

1. شیخ محمد ابوالحسنی

2. شیخ فتح الله تاجیک اسماعیلی

3. سید علی اکبر حسینی

4. شیخ ماشاءالله مصلحی

5. سید مرتضی حسینی دریالایی

6. شیخ حسین صالحی

7. شیخ محمد حسین اکبری (1)

و همسرشان به گفته خودش، ولی این که چه متونی را برای او تدریس می کرده اند، اطلاعی در دست نیست.

وی از وزارت معارف آن زمان، موفّق به دریافت گواهینامۀ عالی تدریس شده است.

شیخ محمد رازی موضوع را چنین تشریح کرده: چون همه ساله از طرف وزارت معارف (آموزش و پرورش) برای طلاب علوم دینی مجلس امتحان تشکیل می شد، من هم شرکت می نمودم. ایشان در سنۀ 1317 ﻫ.ش. گواهی نامه عالی مدرسی را اخذ نمود (2) که ظاهراً قصد آن ها از این کار، شناسایی روحانیون و خلع لباس معمّمین بوده که متأسفانه حوزه هم قدرت و تشکیلاتی برای جلوگیری از آن کار نداشته است.

تشکیل خانواده و فرزندان

شیخ محسن در سال 1330 ﻫ.ش. با خانم نهضت هرندی ازدواج می کند. ایشان خانم فاضله ای هستند و از برخی از مراجع بزرگوار تقلید قم و نجف در اخذ وجوهات و امور حسبیه اجازه نامۀ کتبی دارند؛ بنا به گفتۀ خودشان، در 20 سالگی در نجف اشرف، آیت الله حکیم1 از ایشان امتحان علمی می گیرند و وقتی که در امتحان موفّق می شود، او را مشاور خود در امور بانوان می نمایند. بعد از رحلت آیت الله طاهری، امام از ایشان می خواهند که در ورامین بمانند و ایشان هم قبول می کنند. ایشان هنوز هم علی رغم کهولت سن در آنجا مشغول تبلیغات امور دینی هستید و روزانه افراد زیادی به


1- . انقلاب اسلامی در ورامین، محمد علی حاجی بیگی کُندری، انتشارات اسناد انقلاب اسلامی، چ سال 83، ص334.
2- . آثار الحجه، ج2، ص377.

ص:402

ایشان مراجعه می کنند و مسائل دینی شان را از او می پرسند، به گونه ای که اگر یک روز زنان ورامینی ایشان را نبینند، اظهار ناراحتی می کنند. حاصل ازدواج با این بانوی محترم، سه فرزند پسر به نام های حسین، محمد و علی است که در خارج کشور هستند و مشاغل آزاد دارند و نیز چهار فرزند دختر.

فعالیت ها

فرهنگی و تبلیغی

عده ای از متدینین ورامین پس از اتمام نماز جمعه آیت الله العظمی سید احمد خوانساری در مسجد سید عزیزالله تهران، از ایشان درخواست کردند تا آیت الله طاهری را برای نشر احکام اسلام به آنجا بفرستد.

پس از دستور آیت الله خوانساری، آنها جهت ترغیب ایشان می گویند اگر مقدورتان هست، اجابت دستور ایشان تکلیف شرعی است. او قبول می کند و در حالی که در آن زمان اوضاع آنجا از نظر فرهنگی و اخلاقی بسیار نامناسب بوده، با حضورش و شروع تبلیغات معارف دینی، فضای آنجا را متحوّل می کند. وی تا آخر عمر شریفش به مدت 29 سال برای تبلیغ دین و اصلاح مسلمین، همّت می گمارد. (1)

اجتماعی و اقتصادی

مسجد خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله که بزرگ ترین مسجد در ورامین است و هم اکنون نیز یکی از پایگاه های بزرگ تبلیغ دینی است، از آثار آیت الله طاهری است. (2)

ساخت حوزۀ علمیه و حسینیۀ بنی فاطمه در ورامین نیز به همت این عالم بزرگ، صورت پذیرفته است.

حل و فصل مرافعات مردم این منطقه و برآوردن حاجات آنان و اهالی و روستاهای اطراف، از دیگر فعالیت های این عالم بزرگوار است.


1- . به نقل از همسر آن مرحوم.
2- . به نقل از همسر آن مرحوم..

ص:403

فعالیت های سیاسی

دستگاه طاغوت چون ایشان را مجتهد می دانست، برای امر قضاوت از او دعوت به همکاری نمود. ایشان از همکاری شانه خالی کرد و برای اینکه دوباره از وی دعوت نشود، به شهر محلات پناه برد. مدتی به طور مجهول الهویه آنجا ماند، تا اینکه آب ها از آسیاب افتاد. بعد از این ماجرا، دستگاه طاغوت، از کشور مصر عده ای را برای قضاوت دعوت نمود.

ایشان در سال 1327 ﻫ.ش. آیت الله محمّد امامی کاشانی و خطیب مشهور مرحوم فلسفی را برای سخنرانی به ورامین دعوت کرد. این دو عالم بزرگوار سخنرانی داغی علیه رژیم ایراد نمودند (1). پس از این ماجرا، آیت الله طاهری را سه مرتبه از ورامین به سمنان و شاهرود تبعید نمودند که در هر مرتبه با وساطت یکی از مراجع عظام تقلید (آیت الله العظمی حجت و آیت الله العظمی سید احمد خوانساری و ...) از وی رفع تبعید شد.

وی در جریان انقلاب اسلامی، عکس ها و اعلامیه های امام را توسط اطرافیانش نشر و به دست مردم می رسانید.

ششم بهمن مصادف بود با ترور ناموفّق شاه و مجروح شدن او، لذا عوامل رژیم به مردم دستور می دادند که در مساجد برای سلامتی او مراسم دعا بگیرند! آیت الله طاهری برای اینکه از دعا برای شاه فرار کند، دو روز زودتر می رفت قم و بعد از ششم بهمن بر می گشت. ایشان به حضرت امام خیلی علاقه داشت و همواره برای ایشان دعا می کرد و به کنایه می فرمود: خدایا مرجع تقلیدی را که در ایران نیست، از خطرات حفظ نموده و مؤیّد بدار! امام نیز متقابلاً علاقه و اطمینان زیادی به ایشان داشتند.

تألیفات

1. جامع التفاسیر (خطی)

2. راهنمای تبلیغ برای آقایان روحانی

3. تقریرات درس خارج آیت الله العظمی حجت (2)


1- . نوار سخنرانی آیت الله امامی، هنوز موجود است.
2- . تربت پاکان، ج3، ص1361.

ص:404

ضمناً ایشان کتابخانۀ شخصی بزرگی داشتند که بعد از رحلتشان خانواده شان آن ها را به کتابخانه آیت الله مرعشی اهدا نمودند.

ویژگی های اخلاقی

1. عبادت

وی به انجام واجبات و ترک محرّمات تقیّد خاصی داشت و در همه کارها، حتی در امور سیاسی، بر اساس تکلیف عمل می کرد. پس از جریان 15 خرداد 1342 و قیام مردم ورامین و نینوا که چند نفر نیز شهید شدند، یکی از مشوّقین حضور مردم در آن راهپیمایی، مرحوم طاهری بود. دو روز بعد از آن، نیروهای رژیم به سراغ ایشان آمده و او را مؤاخذه کردند که چرا چنین کاری کردید. ایشان بدون هیچ ترسی در جواب گفت: من عمل به تکلیفم کرده ام.

نیز ایشان به مستحبات و ترک مکروه هات، تقیّد ویژه ای داشت؛ به گونه ای که هر شب دو ساعت به سحر بیدار بود و به تهجّد و راز و نیاز با خدا می پرداخت و پس از اذان صبح، نماز جماعت صبح را اقامه می فرمود. با توجه به کراهت خواب بین طلوعین، در آن موقع بیدار بود. در اصل، نماز جماعت صبح را ایشان در ورامین باب کردند. (1)

من هر وقت با پدرم به منزلشان می رفتم شاهد نماز شب های پرسوز و گداز وی بودیم. اهل بُکاء و گریه بود؛ هم در روضه ها و هم در نمازهایش. به نظر من ایشان از بکّائون بودند و اغلب وقت ها ما با گریۀ ایشان برای نماز صبح بیدار می شدیم. (2)

2. پشتکار

خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید: {و آن لیس للانسان الا ما سعی}. (3)

نابرده رنج گنج میسر نمی شود

مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد


1- . به نقل از همسر آن مرحوم.
2- . به نقل از حجت الاسلام شیخ مهدی انصاری از دوستان آن مرحوم و از اساتید حوزه و دانشگاه بر اساس مصاحبه مورّخه 5/7/90.
3- . نجم /39.

ص:405

مرحوم طاهری عالمی بود پر تلاش؛ در کسب علم، در تهذیب نفس، در تربیت فرزندان و در خیررسانی به مردم و ارتقای سطح معرفتی آنان. حجت الاسلام مهدی انصاری قمی می گوید: وقتی با مرحوم پدرم می رفتیم منزل ایشان، هر وقت که ایشان را مشاهده می کردم، مشغول یکی از سه کار بودند؛ مطالعه، نوشتن، و تهجّد و راز و نیاز با خدا. اصلاً آن موقع ورامین یک شهر کوچک بود، اما به خاطر حضور ایشان در آنجا و تدابیری که اتّخاذ نمودند، آنجا آرام آرام به شهر بزرگی تبدیل شد. مِن جمله، بیان یک آیه از قرآن و یک حدیث از اهل بیت علیهم السلام و یک مسئله شرعی بین الصلاتین، هم در ظهر و هم شب که این به نظر من کار خیلی خوبی بود و پله پله سبب شد تا سطح معرفتی مردم بالا برود و آرام آرام مردم از روستاهای اطراف به آنجا هجرت کنند.

دعوت از وعاظ و منبری های برجسته قم و تهران و اعزام آن ها به روستاهای اطراف و حضور آن ها در مساجد شهر ورامین از عوامل دیگری است که موجب رشد شهر و بیداری مردم نسبت به امور سیاسی و اعتلای سطح معرفتی آنان گردید. (1)

3. عشق به اهل بیت علیهم السلام

پیروان اهل بیت علیهم السلام عشق و محبت به آن بزرگواران را از قرآن کریم آموخته اند؛ {قل لا اسئلکم علیه اجراً الا المودّه فی القربی} (2). و آن را مزد زحمات 23 سالۀ رسول گرامی صلی الله علیه و آله اسلام می دانند. یکی از شیداییان دلباختۀ اهل بیت علیهم السلام مرحوم طاهری بود که با توجه به اینکه در مسجدش به مناسبت های مختلف مراسم روضه و جشن می گرفت، عطش عشقش به آنان سیراب نمی شد و آن مراسم را در منزل هم اجرا می کرد و هنگام بردن نام اهل بیت علیهم السلام بویژه امام حسین علیه السلام مانند مادری جوان مرده، گریه می کرد.

یکی از خاطرات زیبا از آن مراسم در ذهنم مراسم روز عید سعید فطر است که همه اهالی شهر با تشریفات خاص و تکبیر گویان آمدند منزل ما (که این خاطره جریان نماز عید امام رضا علیه السلام را تداعی می کرد) و ایشان را به مسجد جهت اقامۀ نماز عید می بردند و پدرم هم یک روز قبل جعبه های


1- . همان.
2- . شوری/23.

ص:406

خرمایی می آورد و می فرمود که برای مراسم فردا خرماها را از هم جدا کنید، ما هم امتثال امر می کردیم.

4. تواضع و فروتنی

بزرگان دین با الهام از آموزه های دینی و اثرپذیری از اشعار، حکایات و ضرب المثل های موجود در متون ادبی، به اسوه ها و الگوهای اخلاقی تبدیل می شوند. مرحوم طاهری از این قبیل افراد بود. فرزند ایشان در این زمینه می گوید: من در طول پنجاه سال عمرم از ایشان متواضع تر ندیده ام! ایشان با همۀ مردم حتّی بچه ها مهربان و متواضع بود. هیچ وقت یادم نمی آید که سرِ ما داد کشیده باشد در باب تربیت فرزندان هم یک جملۀ زیبا به ما فرمود که به نظر من باید آن را با آب طلا نوشت و خیلی هم در تربیت فرزندان ما تأثیر داشت و آن، این بود که فرزندانتان را بین قهر و آشتی تربیت کنید. (1)

5. مردم داری

علما از دیرباز ، پناه گاه مردم بوده و هستند. بر خلاف عده ای که فقط به فکر ثروت اندوزی و رفاه خود و خانواده شان هستند، این عالمان دین، خویش را برای رفاه دیگران به سختی می اندازند که مرحوم طاهری از این قبیل افراد بود. حجت الاسلام مهدی انصاری می گوید: مرحوم طاهری اهل مواسات با مردم و سفره باز بودند و به قول ما طلبه ها کثیرالرّماد بودند و نه تنها به همۀ اهالی ورامین سرکشی و رسیدگی می کرد؛ بلکه به روستاهای اطراف هم رسیدگی می کرد و مشکلات آن ها را حل می نمود. ایشان برای این منظور و همچنین برای اصلاح امر دین مردم، تشکّل هایی به وجود آورده بود و این امور موجب شدکه مردم علاقه و توجّه خاصی به ایشان داشته باشند. وی در میان مردم هم نفوذ ویژه ای داشت، به طوری که در وقت نماز ایشان، شهر تعطیل می شد و مردم در نماز ایشان شرکت می کردند. البته علت دیگر این نفوذ، تهذیب نفس عالی ایشان بود. نه تنها مردم و فرزندانش ایشان را احترام می کردند، بلکه من یادم هست وقتی که ایشان برای زیارت عتبات عالیات به عراق؛ خصوصاً نجف اشرف مشرف می شد، به قصد دیدن مرحوم پدرم می آمدند. تمام علمای نجف او را مورد احترام قرار می دادند و این در حالی بود که ایشان زندگی خیلی ساده و زاهدانه ای داشت و از ثروت اندوزی، گریزان بود. (2)


1- . به نقل از دختر آن مرحوم.
2- . به نقل از حجت الاسلام انصاری.

ص:407

همسر آن مرحوم هم در این زمینه می گوید: ایشان به خاطر مردم داری که داشت و علاقۀ متقابلی هم که مردم به ایشان داشتند، با اینکه ایشان سیادت نداشت، اهالی گاهی نذوراتی از قبیل عبا، قبا و عمامه برای ایشان می آوردند. (1)

وفات

آیت الله طاهری پس از 70 سال عمر پر برکت و بیش از نیم قرن خدمت به مسلمین و ترویج اسلام، در 14 خرداد 1359 ﻫ.ش. برابر با بیستم رجب المرجب 1400 ﻫ.ق. به علت سرطان کبد پس از تحمّل مدتی رنج و درد (2) به دیدار معبود خویش شتافت و شیفتگانش را عزادار خود نمود.

تشییع و نوع دفن

پیکر پاک این عالم بزرگ پس از اقامۀ نماز توسط حجت الاسلام و المسلمین سید مرتضی محمودی گلپایگانی، امام جمعه محترم ورامین با مشایعت اقشار مختلف مردم؛ به ویژه علما و خانوادۀ معظم شهدا، ابتدا در شهر ورامین با شکوه خاصّی مشایعت و بار دیگر پیکرش در شهر مقدّس قم تشییع و در جوار مضجع شریف امام زاده علی بن جعفر علیه السلام در انتهای خیابان چهارمردان، نزدیک ضریح مطهر و در کنار پدر و مادرش با شکوه ویژه ای به خاک سپرده شد. (3)

پس از خاک سپاری، مجالس ختم متعددی در ورامین، روستاهای اطراف آن و تهران و شهر مقدّس قم برگزار شد که در مجلس اصلی، زبان گویای اسلام سخنور شهیر مرحوم فلسفی در مورد زوایای شخصیتی آن عزیز سفر کرده، به ایراد سخن پرداخت. (4)

عاش سعیداً و مات سعیداً؛ روحش شاد، یادش گرامی و راهش پر رهرو.


1- . موقعی که در بیمارستان بودند سید احمد آقا از طرف امام به عیادت ایشان آمدند (به نقل از همسر آن محروم).
2- . روزنامه اطّلاعات، 17/3/59، ص2.
3- . به نقل از همسرش.
4- . به نقل از همسرش.

ص:408

ص:409

شیخ محمد کاظم معزّی «ستاره تابان» / محمدرضا خادمیان دامغانی

اشاره

شهرستان دزفول بر اساس تقسیمات کشوری از توابع خوزستان است که از شمال با خرم آباد، از جنوب با اهواز، از شرق با شوشتر و از غرب با دشت آزادگان همسایه است. نام شهر از «دز» به معنی قلعه، و «فول» که گویا گویشی محلّی و گرفته شده از کلمۀ «پل» است، تشکیل شده. بنابراین، دزفول به معنای قلعه ای است که برای حفظ پل معروف رود «دز» ساخته شده بود. (1)

هر چند در قدمت فرهنگی و آبادانی این شهر سخن ها گفته اند، لکن استقامت این شهر در جریان دفاع مقدّس و موشک باران این شهر و ملقّب شدن به «شهر مقاومت» هرگز فراموش شدنی نیست.

دزفول از دیر هنگام مهد عالمان بزرگ و برجسته ای چون شیخ الفقهاء و المجتهدین، شیخ مرتضی انصاری1 است. در چنین شهری، در 25 اردیبهشت 1295 ﻫ.ش. کودکی در خانواده ای از خاندان اصیل و علمی «معزّی دزفولی» چشم به جهان گشود که نامش را «محمد کاظم» نهادند؛ خاندانی ریشه دوانیده در معرفت و درستکاری که نیاکانشان سال های سال، مفتخر به لباس مقدّس روحانیت بوده و همواره علم و تقوا، چراغ تابان خانۀ دلشان بود.


1- . لغت نامه دهخدا، ج7، ص10766.

ص:410

نیاکان

«قاضی معز الدین محمّد»، قاضی القضات اصفهان، مرکز ایران در عهد صفویه بود. او فرزندی عالم به نام «شیخ محسنا» داشت. مردم دزفول از مرجع عالی قدر اصفهان، مرحوم آیت الله سید باقر رشتی درخواست کردند که برای زعامت امور دینی و تبلیغ و ارشاد مردم آن دیار، عالمی دینی روانۀ دزفول کند. به دنبال این درخواست، شیخ محسنا مأمور شد به دزفول مهاجرت نماید. (1)

این مهاجرت میمون، سرآغاز تشکیل خاندانی اصیل به نام «معزّی» در دزفول شد. پدرمرحوم شیخ محمّد کاظم، حجت الاسلام حاج شیخ محمّد معزّی، متولد 1264ﻫ.ش در دزفول است. ایشان از شاگردان جدّی و پر تلاش پدر بزرگوارش، آیت الله حاج شیخ محمدرضا معزّی است که تا قبل از ورود به عرصۀ اجتماع، چهرۀ فاضلی در میان طلاب بود. ایشان علاقه خاصّی به کشاورزی و باغداری داشت، به طوری که بعد از رحلت پدر بزرگوارش، در اهواز ساکن شد و به این حرفه پرداخت و تقریباً از جانشینی پدر استعفا کرد. سرانجام ایشان در سال 1339 ﻫ.ش. وفات کرد و جنازه اش به نجف اشرف منتقل و در همان جا مدفون شد. (2) جدّ ایشان، مرحوم آیت الله شیخ محمدرضا معزّی از مراجع تقلید و فقهای برجستۀ شیعه در منطقۀ خوزستان است که در سال 1273 ﻫ.ق. در نجف اشرف به دنیا آمد. وی تحصیلات مقدماتی را همان جا گذراند، سپس در کودکی به دزفول آمد و به تحصیلات خویش ادامه داد.

از جهت علمی، آیت الله حاج شیخ محمدرضا معزّی، استوانه ای بی بدیل بود که از مقام بلند علمی برخوردار بود. فضلای شوشتر و اطراف دزفول در محضر ایشان تلمّذ می کردند.

در سال های آخر عمر که حاج شیخ تابستان ها به بروجرد تشریف می برد، هم زمان آیت الله بروجردی در آنجا کرسی تدریس داشت و فوق العاده از ایشان تجلیل می کرد و به احترام مقام علمی حاج شیخ، درس خود را تعطیل می نمود. آیت الله سید احمد خوانساری که خود از مراجع بزرگ تقلید بود، پس از پایان تحصیل در نجف اشرف و دریافت گواهی اجتهاد از بزرگانی همانند: آخوند خراسانی و آقا ضیاء عراقی راهی ایران شد. ایشان در مسیر بازگشت، هنگامی که به دزفول می رسد و با جلسات درس حاج شیخ آشنا می شود، آن چنان شیفتۀ مقام علمی ایشان می گردد که می گوید:


1- . اللکنی و الألقاب، ج2، ص663، شماره5 695؛ ریحانة الأدب، ج5، ص340.
2- . تاریخ علما و روحانیت دزفول، ج2، ص756-757.

ص:411

«من خیال می کردم فارغ التحصیل شده ام، حالا می بینم که از بیانات و مدارج علمی حاج شیخ محمدرضا استفاده می نمایم».

از این رو، آیت الله سید احمد خوانساری حدود دو سال در دزفول ماندگار شد.

یکی از شاگردان ایشان نقل می کند، هنگامی که به نجف اشرف مشرف شدم، مرحوم آقا ضیاء عراقی احوال حاج شیخ را این گونه از من جویا شد:

« فقیه فقه آل محمد صلی الله علیه و آله حالش چطور است؟»

از آیت الله مرعشی نجفی نقل می کنند:

«حاج شیخ محمدرضا معزّی یک ماهی به قم مشرف شده بودند. در این مدت آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائری، درسی را به ایشان واگذار کردند. حقّاً ما درس ایشان را بهتر و عالی تر از درس حاج شیخ عبدالکریم مشاهده کردیم». (1)

مرحوم آیت الله معزّی در عرصۀ سیاست نیز وارد و با فطانت و سیاست خاصّ خود، مانع بزرگی در برابر ظلم و ستم و هرج و مرج بود. وی در جنگ جهانی اول، آن چنان ماهرانه ایفای نقش کرد که آتش ویران کنندۀ جنگ به دزفول سرایت نکرد.

هنگامی که مرحوم حاج سیّد محمد، فرزند آیت الله سیّد کاظم یزدی، ریاست مجاهدین را برعهده داشت و عشایر و ایلات را ترغیب به جهاد و مقاومت می کرد و آتش جنگ به بستان و سوسنگرد کشیده شده بود، حاج شیخ در دیداری که در شوش با فرمانده مجاهدان داشت، او را از امور خلاف نظم و سرخود، بازداشت و به سبب همین سیاست، دزفول و اطراف آن از آتش جنگ جهانی اول در امان ماند.

در جریان این جنگ، یکی از اتباع خارجی که از دزفول دیدن کرده بود، دو چیز را در دزفول بی نظیر توصیف نمود که یکی از آن دو، مرحوم حاج شیخ بود. (2)

این عالم پرهیزگار سرانجام در 7 جمادی الأولی 1352 ﻫ.ق. هنگام اقامت تابستانی در بروجرد، رحلت کرد و همان جا در جوار امام زاده ابوالحسن آرام گرفت. (3)


1- . تاریخ علما و روحانیت دزفول، ج2، ص717.
2- . تاریخ علما و روحانیت دزفول، ج2، ص722.
3- . نقباء البشر، ج2، ص744؛ أعیان الشیعه، ج9، 280؛ المسلسلات فی الإجازات، ج1، ص159.

ص:412

تحصیلات

مرحوم خاج شیخ محمد کاظم معزّی، در دو عرصۀ حوزه و دانشگاه تحصیل کرد و در هر دو عرصه از چهره های ممتاز و برتر شناخته شد.

آیت الله معزّی در سال 1317ﻫ.ش. به تهران آمد و در آزمون دانشگاه معقول دورۀ عالی (مدرّسی بدوی) به استثنای مادۀ زبان شرکت نمود و قبول شد. سال بعد نیز در قم در آزمون شرکت نمود و در تمام مواد قبول شد. در نهایت تقریباً در بدو تأسیس دورۀ دکترای معقول و منقول، وی تصمیم می گیرد وارد دانشگاه شود. لذا در سال 1331ﻫ.ش. وارد دانشکدۀ معقول شد و در 1333ﻫ.ش. از رشتۀ منقول دانشگاه تهران با کسب رتبۀ اول فارغ التحصیل گردید.

از سوی دیگر، مرحوم شیخ محمد کاظم معزّی در حوزه نیز در ایّام تحصیل، از طلاب سخت کوش و جدّی در امر تحصیل بود. از آنجا که جدّشان (آیت الله حاج شیخ محمدرضا معزّی) علاقۀ خاصّی به ایشان داشت و باقیات صالحات و ادامه دهنده سیرۀ علمی خویش را در فرزند زاده اش می دید، به تحصیل ایشان عنایت خاصّی داشت. حاج شیخ محمد رضا علاوه بر دروس خصوصی که برای ایشان در نظر می گرفت، در انتخاب اساتید ماهر و چیره دست برای تحصیل شیخ محمد کاظم نیز حساسیت زیادی از خود نشان داد. سرانجام به واسطۀ جدّ و جهد، قوّت علمی اساتید و از همه مهم تر توفیق خدای سبحان، مرحوم معزّی به قلّۀ رفیع اجتهاد نایل آمد. وی علاوه بر گواهی اجتهادی که از ادارۀ معارف بروجرد دریافت کرد، از آیت الله العظمی بروجردی نیز اجازۀ اجتهاد دریافت نمود.گفتنی است مرحوم معزّی از فراگیری زبان خارجی نیز غافل نبود و به دو زبان عربی و انگلیسی در حدّ مکالمه آشنایی داشت.

اساتید

1. آیت الله شیخ محمدرضا معزّی دزفولی (م 1352)

از آنجا که ایشان اصرار داشت یادگار علمی از خود به یادگار بگذارد، و با توجه به استعداد و قابلیت مرحوم شیخ محمّد کاظم، مقدمات و سطح را به نوۀ خویش آموزش داد. بنیان قوی علمی مرحوم حاج شیخ محمد کاظم، در همین دوران پایه گذاری شد.

ص:413

2. آیت الله سید حسین طباطبایی بروجردی (م 1380)

ایشان از مراجع بزرگ عالم تشیّع است که در بروجرد متولد شد. وی پس از تحصیلات مقدماتی در مدرسۀ علمیۀ نوربخش بروجرد، در سال 1310ﻫ.ق. به اصفهان رفت و از اساتیدی چون آیات عظام: مرحوم میرزا أبوالمعالی کلباسی، سید محمد تقی مدرس، سید محمد باقر درچه ای، ملاّ محمد کاشانی، و جهانگیرخان قشقایی استفاده برد. وی در سال 1319ﻫ.ق. به نجف اشرف روانه شد و در محضر آخوند خراسانی و شیخ الشریعه اصفهانی به تعمیق اندوخته های خویش مشغول گردید. ایشان در سال 1328 ﻫ.ق. به بروجرد بازگشت و 33 سال در آن شهر ماندگار شد. وی علاوه بر تألیف، تدریس و اقامۀ جماعات، به مرجعیّت منطقه نیز نایل شد. او در 14 محرم 1364ﻫ.ق. وارد قم گردید و در سایۀ مرجعیّت مطلق، خدمات اجتماعی و فرهنگی شایان توجهی از خود به یادگار گذاشت. آیت الله سید حسین طباطبایی سرانجام در 12 شوّال 1380ﻫ.ق. به رحمت الهی پیوست. مرحوم حاج شیخ محمد کاظم معزی از سال 1352 تا 1354 ﻫ.ق. در درس اصول و فقه آیت الله بروجردی که در آن زمان، هنوز در بروجرد ساکن بود، حاضر شد و از ایشان نیز اجازۀ اجتهاد دریافت کرد.

3. آیت الله شیخ عبدالکریم حائری (م1355)

ایشان از مراجع شیعه است و تحصیلات خود را ابتدا در یزد و سپس در عتبات عالیات، نزد بزرگانی چون: سید محمد فشارکی، میرزا محمد تقی شیرازی، میرزای بزرگ شیرازی و آخوند خراسانی ادامه داد و به درجه عالی اجتهاد نایل آمد. وی سپس در کربلا حوزۀ درسی مستقل تشکیل داد. در سال 1332 ﻫ.ق. به اراک (ایران) مهاجرت کرد و هشت سال در آنجا به تدریس و تربیت طلاب اشتغال داشت. وی در سال 1340 ﻫ.ق. که به قصد زیارت به شهر مقدّس قم مشرف شد، در اثر اصرار علما در قم رحل اقامت افکند و حوزۀ علمیه قم را تأسیس نمود.

حاج شیخ محمد کاظم معزّی پس از فوت جدّش، آیت الله شیخ محمدرضا معزّی، در سال 1354ﻫ.ق. به قم مشرف و در درس مرحوم آیت الله حائری حاضر شد.

4. آیت الله سیّد محمد حجت کوه کمری (م 1372)

ایشان در 29 شعبان المعظم 1310 ﻫ.ق. در تبریز دیده به جهان گشود. وی بعد از طی مراحل مقدماتی تحصیل از جمله تحصیل نزد پدر بزرگوارش، مرحوم آیت الله سید علی کوه کمری، در سال

ص:414

1330ﻫ.ق. برای تکمیل تحصیلات راهی نجف اشرف شد. آیات عظام: سیّد محمد کاظم یزدی، سیّد ابوتراب خوانساری، شریعت اصفهانی، میرزای نائینی، سیّد محمد فیروزآبادی، آقا ضیاءالدین عراقی، شیخ علی قوچانی و شیخ علی گنابادی، از اساتید ایشان در نجف اشرف بودند. وی در سال 1349ﻫ.ق. به قم مشرف شد و هم زمان با حضور در درس آیت الله حائری یزدی، به تدریس فقه و اصول پرداخت و نهایتاً بار سنگین مرجعیت و ادارۀ حوزه، پس از آیت الله حائری به دوش ایشان افتاد. مرحوم معزّی پس از فوت آیت الله شیخ عبدالکریم حائری، در درس آیت الله حجّت شرکت جست و از ایشان نیز استفاده کرد.

5. آیت الله شیخ محمد علی معزّی

ایشان علاوه بر آنکه داماد مرحوم آیت الله شیخ محمدرضا معزّی است، دست پروردۀ مکتب فقهای معظم له نیز هست؛ لذا ریاست و زعامت حوزۀ علمیۀ دزفول به ایشان منتقل شد. هر چند آیت الله محمدعلی معزّی عمدۀ اوقاتشان به تدریس و مطالعه و تألیف می گذشت و آن گونه که باید شناخته نشد؛ اما پس از رحلت آیت الله شیخ محمدرضا معزّی، مرجع علی الاطلاق دزفول و نواحی آن بودند. مرحوم معزّی، تحصیلات عالیۀ خود را نزد این استاد گرانقدر در دزفول گذرانده و به مدارج قابل توجهی نایل آمده بود. (1)

خدمات اجتماعی

مرحوم معزّی از زمرۀ آن دسته مردانی بود که به بهانۀ رسیدن به آخرت، پشت پا به وظایف اجتماعی خود نزد و به ایفای نقش مثبت و فعّال در اجتماع پرداخت. ایشان بعد از اقامت در خیابان لرزاده، واقع در جنوب تهران، به تقاضای اهل محل، در مسجد این منطقه به اقامۀ نماز پرداخت و به موازات آن به تبلیغ دین و ارشاد مردم همّت گماشت.

خدمات فرهنگی

مهم ترین فراز زندگی شیخ محمد کاظم معزّی، خدمات فرهنگی آن مرحوم است که در دو عرصۀ تدریس و تألیف سامان یافته است.


1- .گفته شده با فوت ایشان روحانیت از خاندان معزّی منقطع شد. رک: زندگانی و شخصیت شیخ انصاری، ص280.

ص:415

تدریس

مرحوم معزّی در شمار علمای جامعی بود که تقریباً در تمامی رشته های علوم اسلامی اعم از ادبیات، فقه، اصول، رجال، تاریخ، تفسیر و علوم قرآنی و حکمت و فلسفه صاحب نظر بود. از این رو، وی هم در حوزۀ علمیه و هم در دانشگاه، کرسی تدریس داشت. به واسطۀ آشنایی و حقّ استادی آیت الله بروجردی بر مرحوم معزّی، در ایام کسالت و بستری بودن ایشان در بیمارستان فیروزآبادی شهر ری، مرحوم معزّی به عزم عیادت به جانب تهران روانه شد. در این سفر برگ زرینی از زندگی آیت الله معزّی رقم خورد، چرا که وی با بعضی از دوستان قدیمی خود ملاّقات کرد و در نتیجۀ این ملاّقات به پیشنهاد دوستانش در تهران ماندگار شد و در مدرسۀ علمیه مروی و بعضی از مدارس دیگر به تدریس فقه، اصول و ادبیات عرب پرداخت.

وی در دانشگاه نیز پس از فارغ التحصیلی در سال 1333ﻫ.ش از دانشکدۀ منقول دانشگاه تهران، بنا بر درخواست مرحوم استاد بدیع الزمان فروزانفر، تدریس در دانشگاه را با درس اصول فقه آغاز کرد.

تألیفات

اشاره

قوّت علمی، تسلط بر زبان فارسی، عربی و انگلیسی و آشنایی با مجامع علمی حوزوی و دانشگاهی، موجب شد مرحوم معزّی آثار ماندگاری از خویش به یادگار بگذارد.

1. ترجمۀ قرآن کریم

مهم ترین اثر فرهنگی - علمی مرحوم معزّی ترجمۀ قرآن کریم است؛ به طوری که به واسطۀ همین ترجمه، شهرت به سزایی در میان ارباب قلم و أنیسان قرآن کریم کسب کرد. ترجمۀ ایشان به شیوۀ ترجمۀ تحت اللفظ (کلمه به کلمه) است، از این رو، مترجم، جهت حفظ و امانت داری و صحیح و کامل جلوه دادن جملاّت و کلمات، ناچار است دقت مضاعف و تسلّط بیشتری بر زبان مبدأ و نهایی داشته باشد.

این مهم نیز مستلزم اطلاعات کافی از زبان عربی و فارسی در ترجمۀ قرآن کریم است. البته مرحوم معزّی به واسطۀ ممارستی که با ادبیات عرب در اثر تدریس پیدا کرده بود، به خوبی وارد کار ترجمۀ قرآن کریم شد و اثر مقبولی ارائه کرد.

ص:416

پرهیز از جملاّت توضیحی او اضافی، ترجمه صحیح افعال، مشخص بودن افعال و عنایت به ترجمۀ ادات تأکید و حصر، ازمهم ترین ویژگی های ترجمۀ ایشان است.

البته از آنجا که اسلوب جملاّت و طرق افادۀ معنا در زبان عربی، در بسیاری موارد، متغایر و ناهمگون با زبان فارسی است، طبعاً ترجمۀ تحت اللفظ، از روانی کمتری برخوردار خواهد بود. هرچند مرحوم معزّی جهت حلّ این مشکل، در اثنای ترجمه، کلمات را پس و پیش کرده اند و تا حدودی موفّق بوده اند؛ لکن سلیس نبودن ترجمه و اشتباهات ناچیزی از قبیل کاربرد ماضی و مضارع به جای یکدیگر در ترجمۀ ایشان مشهود است.

2. کشف آیات القرآن

دسترسی سریع و سهل به آیات وحی الهی که در گذشته به علت عدم وجود معجم المفهرس آیات و یا نرم افزارهای جستجوگر، مطلوب اندیشمندان و قاریان قرآن کریم بود، مرحوم معزّی را به تدوین این اثر علمی واداشت و در حقّیقت، نگارش چنین اثری تلاش برای جواب گویی به این درخواست جامعۀ علمی بود.

3. پیشوای شهیدان

این اثر در واقع ترجمه کتاب أبوالشهداء عباس محمود العقّاد (م1383) از دانشمندان مصری و اهل سنّت است که دارای تألیفاتی در حوزۀ دین است. از آنجا که العقّاد متفکری شناخته شده و از طرفی سنّی مذهب بوده، اثرش مورد مداقّه و استقبال واقع شده است. این کتاب به مدد نثر ادبی اش، عهده دار تحلیل قیام امام حسین علیه السلام و با یک مقدمه و ده فصل، تألیف شده است. مرحوم معزّی با توجه به اثر گذاری این کتاب در میان روشنفکران در تحلیل قیام سالار شهیدان علیه السلام، به ترجمۀ آن پرداخت. بنا به گزارش خان بابامشار در فهرست کتاب های چاپی فارسی، این کتاب در تهران «بی نام و شهرت» ترجمه و منتشر شده است. (1)


1- . فهرست کتاب های چاپی فارسی، ج1، ص989؛ گفتنی است مرحوم آیت الله سید رضا صدر (م 1415) نیز کتابی به نام پیشوای شهیدان دارد که کتاب مذکور غیر از کتاب ایشان است.

ص:417

4. تعریبِ «تشریح و محاکمه در تاریخ آل محمّد صلی الله علیه و آله» (خطی)

تشریح و محاکمه در تاریخ آل محمد صلی الله علیه و آله که اثر کم نظیر قاضی محمّد زنگه زوری معروف به بهلول بهجت افندی (م1350) است. نسب وی به أبو أیوب انصاری، صحابی معروف پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می رسد. مؤلف، هر چند شافعی مذهب و در طریقت، سر سپردۀ سلسلۀ «نقشبندیه» است؛ لکن در این کتاب، به خوبی از مذهب تشیع جانبداری منصفانه ای کرده است. او با روش محکم و منطقی خود در این کتاب، به این نتیجه رسیده که مادۀ اختلاف و تشتت مسلمین که موجب ضعف و اضمحلال شده، نادیده گرفتن مقام رفیع ائمه شیعه علیهم السلام است. و اگر در صدد درمان هستیم باید از همین نقطه و بدون عصبیّت اقدام کنیم. از آنجا که قاضی بهجت افندی، دارای روحیۀ قضایی بوده، در این مورد اساسی، قضاوت حقّ و منصفانه ای انجام داده است؛ لذا این کتاب بسیار مورد توجه حقّ گرایان منصف واقع شده است.

مرحوم آیت الله مرعشی نجفی4 در تفریظ این کتاب فرمودند: «الحقّ کتابی کم نظیر و بسیار منصفانه است». این کتاب که در اصل به ترکی استانبولی نگاشته شده، توسط مرحوم میرزا مهدی ادیب به فارسی ترجمه شده است. مرحوم معزّی با درک صحیح از شرایط حاکم بر فضای فرهنگی جهان اسلام، چون این اثر را مفید می دانست به زبان عربی ترجمه کرد. بسی مایۀ تاسف است که ترجمۀ ایشان هنوز به صورت خطی باقی مانده است.

5. ترجمۀ «المهدی» (خطی)

المهدی اثر ارزشمند مرحوم آیت الله سید صدرالدین صدر (م 1373) است. در ایّام زعامت ایشان مجله ای به نام هدی الإسلام در مصر منتشر می شد که حاوی شبهاتی در مورد حضرت بقیة الله الأعظم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بود. مرحوم صدر جهت پاسخ گویی به آن مطالب مغرضانه، به گردآوری، گزارش، شرح و نقد احادیث مورد توجه و نقل دانشمندان و محدثان عامه در باب مهدویت پرداخته است. مؤلف، گزارشات مختلفی دربارۀ امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را در هشت فصل تنظیم کرده است: مهدی از نگاه آیات و سنت نبوی و تصریح عالمان اسلامی؛ اصل و نسب؛ ویژگی ها؛ ولادت و زندگانی؛ طول عمر؛ چگونگی غیبت؛ وکلا و چگونگی و نشانه های ظهور.

ص:418

از جمله آثار خوب مرحوم معزّی، ترجمۀ کتاب المهدی است که متأسفانه به چاپ نرسیده است.

6. تقریرات (خطی)

فهم صحیح، تسلط بر مباحث مطرح شده و دقت در ضبط مطالب، از اصول اساسی در تقریرنویسی است و این گونه نیست که هر شاگردی توان تقریر نویسی داشته باشد. تقریرات درس اصول فقه و مقداری از مباحث طهارت در فقه از دیگر آثار علمی مرحوم معزّی است که از مرحوم جدّش استفاده کرده است.

7. تعلیقاتی بر رجال مامقانی (خطی)

شیخ عبدالله مامقانی (م 1351) کتابی به نام تنقیح المقال فی معرفة علم الرجال دارد که مفصّل ترین کتاب رجالی است و در علم رجال، دایره المعارف رجالی محسوب می شود. این کتاب به تراجم صحابه و تابعین و اصحاب ائمه و غیر ایشان (روات دیگر) تا قرن چهارم پرداخته و اندکی از علمای محدّث را نیز آورده است. (1)

مرحوم معزّی در علم رجال نیز صاحب نظر بوده و بر این کتاب، تعلیقات سودمندی نگاشته است.

البته همان طور که قبلاً به عرض رسید، غالب آثار مرحوم معزّی به صورت خطی باقی مانده است و تا به حال منتشر نشده است. امید است دردمندان جامعۀ علمی - فرهنگی، آثار در خور توجه ایشان را به زیور طبع آراسته گردانند.

لازم به ذکر است مرحوم آیت الله حاج شیخ محمدرضا معزّی دزفولی، کتابخانه نسبتاً مفصلی داشت که پس از فوت ایشان به مرحوم شیخ محمّدکاظم منتقل شد. البته تعدادی از کتب در فاصله سال های هجرت مرحوم شیخ محمّد کاظم از دزفول به قم و تهران، از میان رفت. بعد ایشان پس از استقرار در تهران، باقی ماندۀ کتب را به تهران منتقل کردند و مورد استفادۀ علمی مرحوم معزّی بود.


1- . الذریعه، ج4، ص466.

ص:419

پس از رحلت مرحوم معزّی، کتابخانۀ مزبور همراه کتب خطی او توسط خانواده ایشان به کتابخانه مجلس شورای اسلامی اهدا شد و این گونه، خدمت فرهنگی دیگری در کارنامۀ ایشان ثبت شد. (1)

ویژگی های اخلاقی

مرحوم معزّی مردی صبور، با حوصله و بسیار خوش خلق بود. وی نمونۀ اخلاق و فروتنی و در احترام و تکریم اساتید، ساعی و در تحصیل و تدریس، جدّی و سخت کوش بود؛ امّا مهم ترین ویژگی اخلاقی ایشان انس با کلام وحی بود و به برکت ترجمۀ قرآن کریم و تدوین کشف الآیات قسمت عمده ای از عمر ایشان در خدمت کلام حقّ صرف شد؛ کلامی که رسول اکرم صلی الله علیه و آله دربارۀ خادمان آستانش فرمود: «خیارکم من تعلّم القرآن و علّمه»؛ بهترین امت من کسی است که قرآن را بیاموزد و به دیگران بیاموزاند. (2)

آری ، آنکه رحمت ترجمۀ قرآن کریم و تدوین کشف الآیات را با فراخ سینۀ جانش استقبال می کند، قطعاً در شمار بهترین امت جای خواهد داشت. «هنیئاً له و حسن مآب».

سفر ابدی

سرانجام پس از سرگذشتی 53 ساله، در اثر سکتۀ قلبی، روح ملکوت آشیان حاج شیخ محمّد کاظم، از کالبد خاکی اش وداع و در سال 1348 ﻫ.ش، پروندۀ عمر دنیوی اش بسته شد. پیکر آن مرحوم در تهران و قم، در فضایی سراسر غم و ماتم تشییع شد و سرانجام در قبرستان معنوی و تاریخی «شیخان» قم برای همیشه آرام گرفت.

{و سَلامٌ عَلَیهِ یَومَ وُلِدَ وَ یَومَ یَمُوتُ و یَومَ یُبعَثُ حَیّاً.}. (3)


1- . جناب آقای عبدالحسین حائری ریاست محترم کتابخانه ی مجلس شورای اسلامی در تاریخ 16/3/1372 ش با حضور در منزل حاج شیخ محمدکاظم معزّی کتاب های چاپی و خطی، با تعدادی جزوه و دفترچه که مطالب متنوع و مختلفی در آن ها یادداشت شده بود جمعاً بالغ بر 1400 جلد تحویل گرفتند. (خاطرات من، ص256.).
2- . وسائل الشیعه، ج6، ص167، باب وجوب تعلّم القرآن.
3- . مریم/ 15.

ص:420

منابع تحقّیق

1. قرآن کریم

2. آثار الحجّه، محمد شریف رازی، چاپ سوم، موسسه مطبوعاتی دارالکتاب، قم، 1332 ﻫ.ش.

3. أعیان الشیعه، العلاّمه السید محسن الأمین (م1371 ق)، الطبعه الخامسه، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات، 1403 ﻫ.ق.

4. امام مهدی (عج) در آینۀ قلم، پایگاه اطلاع رسانی سراسری اسلامی (پارسا)، چاپ اول، موسسه اطلاع رسانی اسلامی، قم.

5. بحارالأنوار الجامعه لدررأخبار الأئمه الأطهار علیه السلام، العلاّمه محمد باقر المجلسی (م 1110 ق)، الطبعه الثالثه، داراحیاء التراث العربی، بیروت، 1403ﻫ.ق.

6. تاریخ دزفول، احمد لطیف پور، چاپ اول، فرهنگ مکتوب، تهران، 1386 ه ش.

7. تاریخ علما و روحانیت دزفول، علی راجی، چاپ اول، زائر، قم، 1382ﻫ.ش.

8. تشریح و محاکمه در تاریخ آل محمد صلی الله علیه و آله، قاضی محمّد زنگه زوری (بهلول بهجت افندی، م 1350ق)، ترجمه: میرزا مهدی ادیب، مرکز چاپ و نشر بنیاد بعثت، چاپ دوم، تهران، 1376 ش.

9. خاطرات آیت الله مسعودی خمینی، تدوین: جواد امامی، چاپ اول، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تهران، 1381ش.

10. خاطرات من، مرتضی معزی دزفولی، مخطوط، کتابخانه مجلس شماره 170065 و کتابخانه مؤسسه کتاب شناسی شیعه شماره 4000.

11. الذریعه إلی تصانیف الشیعه، العلاّمه محمد محسن آقا بزرگ الطهرانی (م 1389 ق)، الطبعة الأولی، مؤسسه اسماعیلیان، قم.

12. ریحانة الأدب فی تراجم المعروفین بالکنیة أواللقب، محمد علی مدرس تبریزی (م 1373ق)، چاپ سوم، کتابفروشی خیّام، تهران، 1369 ش.

13. زندگانی زعیم بزرگ عالم تشیّع، آیت الله بروجردی، علی دوانی، چاپ دوم، نشر مطهّر، تهران، 1371 ش.

14. زندگانی و شخصیت شیخ انصاری، مرتضی انصاری، چاپ اول، فارس الحجاز، قم، 1384ش.

15. سایت راسخون: mashahir/ www.rasekhoon.net.

ص:421

16. ستارگان حرم، گروهی از نویسندگان ماهنامه کوثر، زائر، آستانه مقدّسه قم، چاپ اول، قم 1382 ش.

17. شیخان قم. مینا احمدیان، چاپ اول، دلیل ما، قم، 1383 ش.

18. صاحبان فقه و حکمت. مجید جعفری تبار، چاپ اول، فرهنگ منهاج، قم، 1384 ش.

19. فهرست کتاب های چاپی فارسی، خان بابا مشار (م 1402 ق)، تهران، 1352 ش.

20. الفوائد الرضویه فی أحوال علماء المذهب الجعفریة، شیخ عباس قمی (م 1359ق)، تحقّیق: ناصر باقری بیدهندی، موسسه بوستان کتاب، چاپ اول، قم، 1385 ش.

21. الکافی، محمد بن یعقوب الکلینی (م 329)، ترجمه و شرح: سید جواد مصطفوی، کتاب فروشی علمیه اسلامیه.

22. کتاب شناسی تاریخی امام حسین علیه السلام، محمد اسفندیاری، چاپ اول، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، تهران، 1380 ش.

23. کتابنامه حضرت مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف)، علی اکبر مهدی پور، چاپ اول، الهادی، قم، 1375ش.

24. کلیات فی علم الرجال، الشیخ جعفر السبحانی، الطبعه الثالثه، موسسه النشر الأسلامی، قم، 1419 ق.

25. الکنی و الألقاب، شیخ عباس قمی (م 1359 ق)، موسسة النشر الاسلامی التابعه لجماعة المدرسین بقم المشرفة، قم، 1425ق.

26. لغت نامه دهخدا، علی اکبر دهخدا، چاپ دوم، موسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، تهران، 1377ش.

27. مجمع الأمثال، احمد بن محمد المیدانی النیشابوری (م 518)، معاونت فرهنگی آستان قدس رضوی، مشهد مقدّس، 1457 ق.

28. المسلسلات فی الاجازات، سید محمود المرعشی النجفی، الطبعة الاُولی، مکتبة آیت الله المرعشی النجفی، قم، 1416 ق.

29. نقباء البشر فی القرن الرابع عشر (من طبقات أعلام الشیعه)، العلاّمه محمد محسن آقا بزرگ الطهرانی(م 1389 ق)، الطبعة الثانیة، دارالمرتضی، مشهد، 1404 ق.

ص:422

ص:423

آیت الله سید موسی حجّتی شفتی «مرزبان حوزه گیلان» / محمد تقی ادهم نژاد

اشاره

سیمای شهرستان شفت

شهرستان عالم پرور شفت، یکی از شهرهای سرسبز گیلان است که در 30 کیلومتری جنوب غربی رشت و در 5 کیلومتری جنوب شرقی فومن واقع گردیده است. این شهرستان به مساحت 969/576 کیلومتر مربع و با جمعیت حدود 75 هزار نفر، از شمال شرقی به شهرستان رشت و از جنوب و جنوب شرقی به استان زنجان و شهرستان رودبار و از غرب به شهرستان های فومن و صومعه سرا محدود گردیده است. در متون تاریخی بارها از شفت نام برده شده است. مرکز شفت، گوراب شفت خوانده می شد که در نزدیکی روستای نصیر محله امروزی قرار داشت و آثاری از آن به جای مانده است. (1) یکی از مهم ترین آثار باستانی و تاریخی شفت که قدمت دیرینه ای دارد، «قلعه رودخان» است که از آثار به جا مانده از دوران سلاطین مقتدر فومن است. این قلعه از دژهای مستحکمی است که بر روی کوهی بنا شده و دارای دو برج است که هر دو، حالت دفاعی داشته و به گفته برخی از پژوهشگران، این قلعه از عجایب باستانی و تاریخی گیلان و بلکه ایران است. (2) یکی از


1- . نام ها و نامدارهای گیلان، جهانگیر سرتیپ پور، ص276؛ روزنامه همشهری، 18 مهر 1387ه.ش.
2- . نام ها و نامدارهای گیلان، جهانگیر سرتیپ پور، ص389.

ص:424

نقاط زیارتی این شهرستان، امام زاده ابراهیم است که این مکان در دل جنگل های انبوه در منطقه ای خوش آب و هوا در 20 کیلومتری شفت واقع شده است که از جاذبه های زیارتی و سیاحتی آن به شمار می آید. گر چه تاریخ وفات یا شهادت و نسب امام زادۀ جلیل القدر به درستی معلوم نیست، ولی از آنجا که این امام زادۀ عظیم الشأن صاحب کرامات و معجزات فراوانی بوده، مردم گیلان؛ به ویژه مردم غرب گیلان، عشق و ارادت خاصی به آن بزرگوار داشته، و مشتاقانه به زیارت وی می شتابند و بدان بزرگوار لقب ابوالفضل گیلان داده اند. حتی عالمان بزرگ رشت چون آیات: علم الهدی، شیخ محمّد لاکانی و ... و اهل بصیرت، هر ساله به زیارت این امام زاده می رفتند که این، نشان از جلالت آن امام زادۀ جلیل القدر دارد. (1) در گذشته، شفت از بخش های شهرستان فومن به شمار می رفت که در سال 1374 ﻫ.ش همراه دو بخش و چهار دهستان و 97 آبادی بزرگ و کوچک از فومن جدا و به صورت مستقل، تبدیل به شهرستان گردید.

فرزانگان

شفت خاستگاه عالمان بزرگ و نامدار و بلند آوازه ای بوده و شخصیت های برجستۀ علمی، فقهی و عرفانی این دیار، صفحات تاریخ تشیّع را به خصوص در سده های اخیر، مزیّن ساخته اند. اینک به فهرست عالمان ربّانی شفت اشاره می کنیم:

1. شیخ عبدالقادر گیلانی

محی الدین بن ابی صالح موسی بن عبدالله بن یحیی، مکنّی به ابومحمد مشهور به شیخ عبدالقادر گیلانی است که در سال 471 ﻫ.ق. در شفت متولد شد. وی از بزرگان اهل سنت و مؤسّس مسلک قادریه است که طرفدران زیادی در برخی از بلاد اسلامی خاصه در هندوستان و آفریقا دارد و آثار و تألیفاتی همانند بصائر الخیرات، الفتح الربّانی و الفیض الرحمانی و ... از وی باقی مانده است. وی در سال 561 قمری در بغداد وفات یافت. (2)

2. ملاّ حسن شفتی


1- . دانشوران و دولتمردان گیل و دیلم، صادق احسان بخش، ص341.
2- . دانشوران و دولتمردان گیل و دیلم، صادق احسان بخش، ص544؛ نام ها و نامدارهای گیلان، ص331.

ص:425

وی از دانشمندان نامدار قرن دوازدهم و پدر بزرگوار میرزا ابوالقاسم گیلانی قمی صاحب قوانین (1151-1231 ﻫ.ق.) است.

میرزا محمد تنکابنی، مؤلف قصص العلماء در زیر عنوان میرزای قمی، دربارۀ پدرش چنین می نویسد:

والد میرزای مزبور آخوند ملاّ حسن اهل شفت از مَحال رشت بود. ملاّ حسن برای طلب علم به سوی اصفهان مسافرت نمود و در خدمت دو عالم بزرگ میرزا حبیب الله و میرزا هدایة الله که جدّ مادری میرزا بود، تلمذ نمود. پس این دو عالم به امر سلطان وقت، برای ترویج امور شرعیه و اجرای قضا و حکم میان مسلمانان، به قریۀ چاپلاق آمدند و در آنجا متوطّن شدند. ملاّ حسن نیز همراه ایشان آمد و کتابی تألیف کرد که بر اوزان کشکول شیخ بهایی است. او مشهور به زهد و عبادت بود. میرزا در بدو حال در نزد والدش به علوم ادبیه اشتغال داشته ... (1)

مؤلف اعیان الشیعه، فضل و دانش و تقوای ملاّ حسن را به نیکی ستوده است و مؤلف الذریعه در وصف کتابش می نویسد: کأس السائلین مانند کشکول است که تألیف دانشمند صاحب کمال ملاّ حسن شفتی است (2).

3. میرزا ابوالقاسم شفتی گیلانی

وی مشهور به میرزای قمی و بزرگ ترین مرجع تقلید در عصر فتحعلی شاه بوده است. از آن جا که پدرش جهت تبلیغ و حل و فصل امور مسلمین در چاپلق لرستان سکونت داشت، میرزا در آنجا متولد شد و پس از تکمیل معلومات به قم مهاجرت و تا پایان عمرش در این شهر سکونت ورزید. مزارش نیز در قم، زیارتگاه ارباب معرفت است، بدین علت به میرزای قمی مشهور گردیده است. وی در کتب و اجازات و اسناد به یادگار مانده، به گیلانی بودن خویش اشاره نموده است. شرح حال وی در کتب تراجم و رجال؛ به ویژه در مجموعۀ ستارگان حرم، دفتر اول و گلشن ابرار، جلد اول، به تفصیل آمده است. (3)


1- . قصص العلماء، میرزا محمد تنکابنی، با تحقیق و ویراستاری شریفی خوانساری، ص183.
2- . الذریعة، شیخ آقا بزرگ تهرانی، ج، ص232؛ اعیان الشیعه، سید محسن امین عاملی، ج5، ص115؛ تاریخ علما و شعرای گیلان، حسن شمس گیلانی، ص47.
3- . گلشن ابرار، گروهی از محققان پژوهشکده علمی-کاربردی باقرالعلوم علیه السلام، ج1، ص305؛ ستارگان حرم، تألیف گروهی از نویسندگان فرهنگ کوثر، ج1، ص79-90.

ص:426

4. آیت الله العظمی حاج سید محمد باقر شفتی (م 1260 ﻫ.ق.)

وی مشهور به سید شفتی از فقهای نامدار و آگاه و از مجتهدان سیاست مدار قرن دوازدهم و سیزدهم است که شرح حال وی نیز در گلشن ابرار به تفصیل آمده است. (1) آیت الله سید موسی حجتی شفتی از تبار این سید بزرگوار است و ناگفته هایی هم از تاریخ تولد و زادگاهش دارد که شرح حال خواهد آمد.

5. آیت الله سید اسد الله شفتی (م 1320ﻫ.ق.)

معروف به حجت الاسلام ثانی که از فقیهان برجسته بود.

6. آیت الله سید ابوالقاسم شفتی

7. آیت الله آقا سید محمد علی شفتی

8. آیت الله سید زین العابدین شفتی (م 1290 ﻫ.ق.)

9. آیت الله سید جعفر شفتی

10. آیت الله سید مؤمن شفتی، همگی از فرزندان سید محمد باقر شفتی اند. هنوز هم نوادگان و احفاد سید در اصفهان، به شفتی شهرت دارند و در کسوت روحانیت مشغول خدمت به دین هستند. (2)

11. آیت الله شیخ محمد کرامت شفتی (م 1376 ﻫ.ق.)

وی عالمی پارسا و متقی و مردی زاهد و محقّق و از شاگردان آیات: شیخ شعبان گیلانی، میرزا محمد حسین نائینی و آقا ضیاء عراقی بوده که بعد از تکمیل معلومات و دریافت اجازات اجتهاد، به گیلان مراجعت نمود و در شهرستان رشت، رحل اقامت افکند و مشغول تدریس و تربیت طلاب و سایر وظایف دینی گردید. وی در سال 1336ﻫ.ش. در رشت، دار فانی را وداع گفت و پیکر پاک این عالم وارسته در قبرستان نو قم آرام گرفت. (3)


1- . گلشن ابرار، ج1، ص343؛ ریحانة الادب، ج1، ص325؛ روضات الجنات، ج2، ص99؛ اعیان الشیعه، ج4، ص588.
2- . شرح حال فرزندان سید در کتاب بیان المفاخر دانشور گرامی مرحوم سید مصلح الدین مهدوی اصفهانی به تفصیل آمده است.
3- . دانشوران و دولتمردان گیل و دیلم، ص353.

ص:427

طلوع ستاره فروزان

عالم ربّانی حضرت آیت الله حاج سید موسی حجتی شفتی از عالمان نامدار و از چهره های علمی و معنوی رشت؛ بلکه استان گیلان بود. وی در سال 1302 ﻫ.ش. در میان خانواده ای متدین و با فضیلت در «میر محله» شفت، دیده به جهان هستی گشود. نسب شریف همه سادات میر محله شفت از جمله حضرت آیت الله حجتی، از طریق سید محمد باقر شفتی، معروف به حجت الاسلام متوفای 1260 ﻫ.ق. به امام کاظم علیه السلام می رسد و در واقع از سادات موسوی محسوب می شوند؛ چنانچه آیت الله حجتی خود را این گونه معرفی نموده است:

این بندۀ ناچیز و عاصی، سید موسی بن سید تقی بن سید نقی بن سید رضا که منتهی می شود نسبش به حجت الاسلام شفتی آقا سید محمد باقر که در اصفهان مدفون است.

نا گفته نماند حجت الاسلام سید محمد باقر شفتی نسبش با 22 واسطه به امام موسی کاظم علیه السلام منتهی می شود. (1)

حضرت آیت الله حجتی دربارۀ زادگاه و خصوصیات پدر بزرگوارش چنین می گوید:

«من در میر محلۀ شفت متولد شدم. تاریخ دقیق تولد من آنچه که در شناسنامه ام ذکر شده است، درست نیست و بلکه تاریخ تولد من 1302 یا 1309 شمسی که بین این دو تاریخ اختلاف است. اما زادگاهم میرمحلۀ شفت که اغلب ساکنان آن هم از سادات محترم هستند، از آبرومندترین و معروف ترین محلات شفت است؛ زیرا این محله، زادگاه عالم بزرگ و مرجع سترگ حضرت آیت الله حاج سید محمد باقر شفتی، معروف به حجت الاسلام می باشد. پدر بزرگوار سید محمد باقر، آقایی بود به نام سید محمد نقی از سادات و از عالمان وارسته که اول در روستای چرزه که در فاصله 70 کیلومتری شفت واقع شده است، ساکن بود. آن گاه به شفت مهاجرت کرد و به میر محله شفت آمد و در اینجا ساکن گردید. و در همین محله بود که فرزند برومندش سید محمد باقر شفتی متولد گردید و سید دوران کودکی و نوجوانی و مقداری از تحصیلات خود را در همین محله گذراند و آن گاه جهت ادامه تحصیل به عتبات عالیات مشرف گردید. و از آنجایی که پدران ما از تیره و طایفه و از اعقاب و


1- . این مقاله بر ساس اظهارات حضرت حجت الاسلام و المسلمین حاج سید عیسی حجتی شفتی فرزند فاضل و برومند آیت الله حجتی شفتی در مصاحبه با نگارنده تدوین گردید. معظم له علاوه بر آن، با کمال اشتیاق همۀ مدارک و دست نوشته های والد بزرگوارشان را در اختیارمان قرار داد که از ایشان کمال تقدیر و امتنان را داریم.

ص:428

وابستگان سید شفتی هستند و چون سید شفتی در میان علما و مردم ملقّب به حجت الاسلام بودند؛ لذا نام فامیلی ما را از همان لقب سید بزرگوار گرفته و نام حجتی را بر ما نهادند.» (1)

پدر بزرگوار

پدر بزرگوار آیت الله حجتی، به نام سید تقی از مردان متقی و نیک نام منطقۀ شفت بود که از طریق کسب و کشاورزی امرار معاش می کرد. آن بزرگوار، واجد امتیازات و ویژگی هایی بود که از زبان آیت الله حجتی (فرزند برومندش) می شنویم:

«پدرم سید تقی بود که در میر محلۀ شفت و در میان مردم، معروف به میر آقا بود. او مردی متدین، مذهبی، خوشنام و ذی نفوذ بود که از طریق کسب و کشاورزی امرار معاش می کرد. وی در میان مردم منطقه محبوبیت داشت و مورد علاقه و احترام آنان بود. هم چنین او بسیار به خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام عشق می ورزید و به همین خاطر در طول سال در منزلش مجالس عزاداری و روضه خوانی برقرار بود. پدرم از تمکن مالی خوبی برخوردار بود و از خرده مالکان محل به شمار می رفت. منزل وی همواره مأمن و پناهگاه محرومان و ستمدیدگان بود و اگر فردی مورد خشم و غضب حاکمان و اربابان منطقه قرار می گرفت، به منزل پدرم پناهنده و در آنجا به بست می نشست و کسی جرأت تعدی به او را هم نداشت. پدرم در نزد حاکمان منطقه دارای اعتبار و موقعیت خاصی بود و همواره کلامش، شفاعت و وساطت وی در حقّ رعایای ستمدیده، مقبول و پذیرفته بود. و هم چنین در جشن های عروسی که غالباً همراه با ساز و آواز و دهل همراه بود، در حین عبور کاروان عروسی در مقابل منزلمان، وقتی به نزدیکی های منزل پدرم می رسیدند، مطربان به احترام پدرم از نواختن اجتناب می کردند و ساز و آواز را خاموش می ساختند.» (2)

تحصیلات

سید موسی حجتی پس از گذراندن دوران طفولیت و فراگیری خواندن و نوشتن و آموزش قرآن، دروس جدید را تا مقطع چهارم ابتدایی در زادگاهش به خوبی فرا گرفت. وی برای ادامۀ تحصیل به


1- . برگرفته از متن مصاحبه آیت الله حجتی شفتی با صدا و سیمای گیلان که سی دی آن در اختیار نگارنده است.
2- . برگرفته از متن مصاحبه آیت الله حجتی شفتی با صدا و سیمای گیلان که سی دی آن در اختیار نگارنده است.

ص:429

شهرستان رشت مهاجرت کرد و کلاس های پنجم و ششم ابتدایی را با موفقیت سپری کرد. آن گاه به زادگاهش بازگشت و در امور کشاورزی به پدر بزرگوارش مساعدت می نمود.

در سال 1323 ﻫ.ش. به اصرار یکی از دوستان پدرش به نام آقا شیخ مرتضی طاهری، برای تحصیل علوم الهی، وارد حوزۀ علمیۀ قم گردید. آیت الله حجتی دربارۀ چگونگی طلبه شدن خود اظهار می دارد:

«یک آقا شیخ مرتضی طاهری که از دوستان پدرم بود که بعدها نامش را به آقا شیخ مرتضی اشرفی تغییر دادند. این روحانی والا مقام اهل شفت بود ولی در قم سکونت داشت و هر ساله که به گیلان و شفت می آمد به منزل پدرم آمده و به ایشان اصرار می کردند که آقا سید موسی را بفرست درس بخواند و طلبه بشود. این گذشت تا اینکه یک سالی بنده با اتفاق خانواده برای زیارت حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام به مشهد مشرف شدیم و بعد جهت زیارت حضرت معصومه علیها السلام به قم رفتیم و به منزل آقا شیخ مرتضی وارد شدیم. آنجا بازهم آقا شیخ مرتضی اصرار کرد و پدرم پذیرفت که من طلبه بشوم و لذا مرا به آقا شیخ مرتضی تحویل داده و خودش به گیلان مراجعت کردند و من از ابتدای طلبگی و از مقدمات تا خارج در قم بودم. اکثر اساتید دورۀ مقدمات من اصفهانی بودند.

آن طوری که حافظه ام یاری می کند، اساتید دورۀ مقدمات من این آقایان بودند:

جامع المقدمات را نزد آقا شیخ مرتضی اشرفی شفتی خواندم. مقداری از سیوطی را نزد آیت الله حاج شیخ عباس ایزدی نجف آبادی که بعد از انقلاب امام جمعه نجف آباد شدند خواندم و مابقی را نزد آیت الله حاج شیخ ابراهیم امینی نجف آبادی. مغنی و مطول را نزد آقا سیدابوالقاسم نجف آبادی فرا گرفتم و حاشیه ملاّ عبدالله را نزد آقا شیخ محمد حسین قائینی به اتمام رسانیده و با موفّقیت وارد درس سطح شدم.» (1)

اساتید دورۀ سطح

آیت الله حجتی پس از فراگیری دورۀ مقدمات، جهت تکمیل تحصیلات، دورۀ سطح را در نزد اساتید نامدار و بلند آوازۀ حوزۀ علمیۀ مبارکۀ قم به اتمام رسانید و هم زمان با تحصیل، به تدریس آموخته هایش همّت گماشت. اسامی اساتید بزرگواری که مرحوم حجتی در مکتب علمی آنان پرورش و تربیت یافته و استفاده های شایانی از آنان برده، عبارت اند از آیات بزرگوار:


1- . همان.

ص:430

1. حاج شیخ محمد لاکانی رشتی (م 1421 ﻫ.ق.)

2. شهید محراب حاج شیخ محمد صدوقی یزدی (م 1360 ﻫ.ش.)

3. حاج شیخ محمد فکور یزدی (م 1394 ﻫ.ق.)

4. حاج شیخ محمد مجاهدی تبریزی (م 1379 ﻫ.ق.)

5. حاج شیخ عبدالحسین فقیهی رشتی (م 1409 ﻫ.ق.)

6. حاج سید محمد باقر سلطانی طباطبایی (م 1418 ﻫ.ق.)

اساتید دروس خارج فقه و اصول

آیت الله حجتی شفتی پس از اتمام دورۀ سطح، برای نیل به اهداف و مدارج عالیۀ علمی و معنوی، در درس های خارج فقه و اصول استوانه های علمی حوزۀ علمیۀ قم شرکت نمود و از خرمن دانش بیکران اساتید نامداری که اسامی شان در ذیل می آید، خوشه های فراوان چید؛ یعنی آیات عظام:

1. سید محمدتقی خوانساری (م 1371 ﻫ.ق.)

2. سید حسین طباطبایی بروجردی (م 1380 ﻫ.ق.)

3. سید مرتضی لنگرودی (م 1383 ﻫ.ق.)

4. شیخ عباسعلی شاهرودی (م 1383 ﻫ.ق.)

5. حضرت امام خمینی (م 1409 ﻫ.ق.)

6. سید محمدرضا موسوی گلپایگانی (م 1415 ﻫ.ق.)

7. سید محمدکاظم شریعتمداری (م 1406 ﻫ.ق.)

8. سید شهاب الدین مرعشی نجفی (م 1411 ﻫ.ق.) (1)

بازگشت به گیلان

آیت الله حجتی پس از فتح قله های علم و نیل به مقامات و کمالات علمی و معنوی، در سال 1341ﻫ.ش. با دعوت حضرت آیت الله حاج سید محمود ضیابری( م 1362 ﻫ.ش.) به گیلان بازگشت و تا پایان عمر شریف خود به تدریس، اقامۀ جماعت و سایر خدمات فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و وظایف دینی پرداخت. آیت الله حاج سید محمود ضیابری از علمای بزرگ معاصر گیلان در سال


1- . مصاحبه نگارنده با فرزند معظم له و ضمناً شرح حال اساتید یاد شده در مجموعۀ گلشن ابرار، 9 جلدی و گنجینه دانشمندان، 9 جلدی، تألیف محمد شریف رازی آمده است.

ص:431

1307ﻫ.ش. در ضیابرِ صومعه سرا متولد گردید و پس از فراگیری مقدمات علوم دینی در رشت، در سال 1326ﻫ.ق. به نجف اشرف هجرت نمود. وی معلومات خویش را نزد فرزانگانی چون آیات: شریعت اصفهانی، آقا ضیاء عراقی، نائینی و شیخ شعبان گیلانی تکمیل و پس از اخذ اجازات اجتهاد، به گیلان بازگشت و تا پایان عمر شریف، منشأ خدمات فراوان علمی و اجتماعی، فرهنگی و ... گردید. در سال 1342 ﻫ.ش. و در جریان دستگیری حضرت امام خمینی(ره)، وی به اتفاق آیات سید حسن بحرالعلوم رشتی (م 1351 ﻫ.ش.) و شیخ مهدی مهدوی لاهیجانی (م 1413 ﻫ.ق.) به حمایت از امام به تهران آمد که توسط ساواک دستگیر و ماه ها در قزل قلعه، زندانی شد. آیت الله ضیابری در میان مردم رشت، دارای محبوبیت خاصی بود. وی در سال 1362 ﻫ.ش. دارفانی را وداع گفت و پیکر پاکش در مسجد کاسه فروشان رشت به خاک سپرده شد. (1)

خدمات

1. اقامۀ نماز جماعت

او بعد از 18 سال تحصیل، به رشت مراجعت کرد و در مسجد «سوخته تکیه»، واقع در خیابان شهید مطهری، به امامت جماعت و هدایت و ارشاد و تبلیغ مشغول شد.

آیت الله حجتی مدت بیش از 40 سال به اقامۀ جماعت و فعالیت های تبلیغی پرداخته در مسجد «حجّتیه» و از آنجا که در طول نهضت مقدّس اسلامی، پایگاه و محل برپایی تظاهرات و اجتماعات مردم انقلابی شهرستان رشت به شمار می آمد، به «مسجد انقلاب» معروف گردیده است. چون آیت الله حجتی روحیۀ انقلابی داشت، مسجد ایشان محل اجتماع انقلابیون و مبارزان بود.وی با دعوت از سخنرانان آگاه و مبارز، نقش مهم و ارزنده ای در بیداری و آگاهی مردم ایفا نمود. مردم مسلمان رشت پس از استماع سخنان سخنرانان انقلابی، از همین مسجد، تظاهرات خود را علیه رژیم طاغوت آغاز می کردند. در حقّیقت مسجد آیت الله حجتی، نقطۀ شروع تظاهرات مردمی بر علیه طاغوت بود. یکی از سخنرانان این مسجد، آیت الله احسان بخش که از شاگردان و مقلدین حضرت امام بود. وی دارای روحیۀ انقلابی بود و سخنانش در به حرکت در آوردن مردم علیه رژیم، نقش اساسی و مؤثر داشت. او در کتاب خاطرات خود به گوشه هایی از اجتماع پرشور مردم در این مسجد اشاره کرده و می نویسد:


1- . دانشوران و دولتمردان گیل و دیلم، ص378.

ص:432

«شب چهارشنبه 25 مرداد 1357 ﻫ.ش. یازدهم ماه رمضان داخل و خارج مسجد سوخته تکیه، جا نیست. خیابان پر از جمعیت است، تعداد زیادی از پاسبانان شهربّانی و کلانتری نیز مستقر شده اند. سخنرانی بسیار تحریک آمیزی نمودم. در آن مجلس قطعه شعری خواندم و همه را متأثر ساختم. جوانان از داخل و خارج مسجد ابراز احساسات نمودند. موضوع سخن در آن شب دربارۀ حکومت قبل و بعد از اسلام بود. از خودکامگی و بی بندوباری درباریان ساسانی برشمردم و مردم را نسبت به ظلم و ستمی که در گذشته به وسیله حکومت ها اعمال می شد، آگاه نمودم و آن گاه اضافه کردم خسرو زمان ما نیز نسل ما را فاسد و مملکت ما را به تباهی کشیده است. پول های این مملکت را برای خوش گذرانی خود به خارج می برند و غیر از زورگویی و آدم کشی و جنایت و شکنجه و زندان و فساد و تباهی، کار دیگری نکرده اند...» (1)

آیت الله حجتی در این مسجد، در طول سالیان متمادی (1341-1388 ﻫ.ش.) فعالیت های گوناگونی انجام داده اند، از قبیل:

الف. بازسازی و توسعه مسجد سوخته تکیه در دو طبقه با همه امکانات در رشت.

ب. اقامۀ نماز جماعت در سه وقت صبح، ظهر و شب.

ج. سخنرانی و فعالیت مستمر تبلیغی در طول سال. وی مقید بود در ظرف ده دقیقه بین دو نماز مواعظ و احادیث کوتاه و مفید ایراد نماید.

د. برگزاری مجالس عزاداری در ماه های محرم، صفر و ایام فاطمیه (دهۀ اول و دوم، همراه با اطعام).

ه. خواندن نمازهای قضا به جماعت در طول ایام ماه مبارک رمضان، صبح ها و شب ها.

و. دعوت از سخنرانان برجستۀ مذهبی به مناسبت های مختلف مذهبی.

ز. احداث پایگاه بسیج و تجهیز آن به امکانات گوناگون. البته آیت الله حجتی پایگاه های فراوانی را در رشت بنیان نهاده است.

ح. برگزاری جلسات دعا و زیارت به صورت منظم در طول ایام سال.

ط. احداث کتابخانه و نوارخانه در جنب مسجد، برای جوانان و نمازگزاران.


1- . جزوۀ یادمان سالگرد مرحوم آیت الله حاج سید موسی حجتی شفتی و خاطرات صادق به قلم صادق احسان بخش، ص321.320.

ص:433

ی. حل و فصل مشکلات مردم و رفع گرفتاری های آنان. (1)

2. امامت موقت جمعه رشت

پس از پیروزی انقلاب اسلامی، به دستور حضرت امام خمینی1 مراسم عبادی - سیاسی نماز جمعه در سراسر کشور برگزار گردید. انجام این فریضۀ الهی در رشت، ابتدا به امامت مرحوم حاج شیخ حسن لاهوتی و آیت الله امینیان برگزار گردید. آیت الله حجتی شفتی پس از ترور آیت الله احسان بخش در 21 فروردین سال 1361 ﻫ.ش. از سوی منافقین، از طرف امام خمینی(ره) به عنوان امام جمعۀ موقت رشت انتخاب و مدت 20 سال در این سمت، ضمن اقامۀ این فریضۀ الهی، موفّق به خدمات فراوانی گردید. وی در اقامۀ نماز جمعه به عنوان امام جمعۀ موقت، اهتمام ویژه داشت و برای فراهم سازی یک خطبه، گاه یک هفته وقت می گذاشت. مجموعۀ خطبه های مکتوب آیت الله حجتی در طول قریب به 20 سال، حاوی مطالب بسیار ارزشمند و نفیسی است که در صورت چاپ، می تواند مورد استفاده، به ویژه استفادۀ پژوهشگران و فضلا قرار گیرد. پس از ارتحال آیت الله احسان بخش در سال 1380 ﻫ.ش. و انتصاب آیت الله قربّانی در سمت امامت جمعه رشت، وی از آیت الله حجتی برای ایراد خطبه های نماز جمعه دعوت به عمل آورد که معظم له به علت ناراحتی قلبی و ضعف بینایی، دعوت وی را قبول نکرد. (2)

3. سرپرستی حوزه های علمیه استان گیلان

آیت الله حجتی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و تأسیس شورای مدیریت حوزۀ علمیۀ قم، به مدیریت حوزه های علمیۀ گیلان منصوب شد. وی در این سمت که تا پایان عمر شریفش تداوم داشت، خدمات ارزنده ای به طلاب و مدارس علوم دینی ارائه نمود.

آیت الله حجتی، نمایندگی بیش از ده نفر از مراجع عالی قدر تقلید را در گیلان بر عهده داشت و نیز نمایندۀ تام الاختیار آیت الله احسان بخش در امور مدارس دینی گیلان به شمار می رفت. از سوی دیگر مورد اعتماد و امین مردم بود. وی در این سمت، خدمات فراوانی به طالبان علوم الهی ارائه داد که می توان برخی از آن ها را چنین برشمرد:


1- . مصاحبه نگارنده با فرزند معظم له.
2- . برگرفته از زندگی نامه دست نوشته ی معظم له.

ص:434

الف. رسیدگی به امور درسی، رفاهی و معیشتی طلاب حوزه های علمیۀ شهرستان های رشت، فومن، طالش، بندرانزلی، صومعه سرا، آستانۀ اشرفیه، لاهیجان، لنگرود و رودسر.

ب. مرمت مدارس علوم دینی گیلان.

ج. تأمین مایحتاج طلاب و مدارس.

د. کمک های مادی و معنوی به طلاب، به ویژه طلاب ممتاز و درس خوان.

حجت الاسلام و المسلمین حاج سید عیسی حجتی فرزند برومند و فاضل آن دانشور فروتن دربارۀ خدمات والدش می گوید:

پدر بزرگوارمان خیلی به اهل علم و روحانیت علاقمند بود و به آنان احترام می گذاشت و برای آنان بسان پدری مهربان و رئوف بود. وی همواره در رفع مشکلات آنان؛ خصوصاً طلاب متأهل، متواضعانه با همۀ توان فعالیت و خدمت می کرد. اقلام مورد نیاز آنان همانند برنج و ... را شخصاً تأمین و بدون آنکه کسی بفهمد به آنان تحویل می داد. طلاب متأهل در شهرستان ها غالباً مستأجر و با کمبود شهریه مواجه بودند؛ پدرم جهت کاستن این بار سنگین، به بهانۀ دیدار به منازل آنان می رفت و کمک می نمود. هم چنین اقلام مورد نیاز مدارس و طلبه ها را تهیه و آنها را طبق سهمیۀ مدارس، تحویل آنان می داد. طلابی که به منزل ایشان مراجعه می کردند هیچ گاه دست خالی بر نمی گشتند. گاهی می شد که آقا طلبه ای را در خیابان می دید که مثلاً عبای مناسبی ندارد، آن طلبه را به منزل می آورد و عبای نوی خود را به او می داد و یا پارچه هایی که از قبل تهیه و تدارک دیده بود را به آن ها اهدا می کرد. (1)

4. ریاست شورای روحانیت رشت

آیت الله حجتی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، از سوی جامعه روحانیت شهرستان رشت به ریاست آن انتخاب گردید و تا پایان حیات گرانقدرش، ضمن رسیدگی به امور روحانیون و مشورت با آنان در حل معضلات و مشکلات اجتماعی، فرهنگی، سیاسی شهرستان و حل مشکلات مساجد بسیار کوشا بود.

5. تأسیس مدرسه نایب الصدر


1- . مصاحبۀ نگارنده با فرزند آیت الله حجتی شفتی.

ص:435

مرد خیری به نام نایب الصدر، مدرسه ای برای تحصیل علوم دینی وقف کرده بود. این مدرسه و بازارچۀ کنار آن، هم اکنون به نام وی معروف است. در زمان رضاخان، این مدرسۀ دینی تبدیل به مدرسۀ ابتدایی گردید و بعدها به علت عدم توجه، ساختمان آن منهدم و مخروبه شد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، کلنگ احداث این مدرسه، در سوم شعبان سال 1360 ﻫ.ش. توسط آیت الله احسان بخش زده شد. این مدرسه در سه طبقه و دارای حجرات و امکانات رفاهی توسط آیت الله حجتی، با کمک آیت الله احسان بخش، احداث گردید و هم اکنون بیش از 60 طلبه در پایه های اول تا هفتم، در آنجا مشغول تحصیل هستند. آیت الله حجتی در این مدرسه به تدریس سطوح مختلف علوم دینی اشتغال داشت و موفّق گردید شاگردان فاضل و خوبی را تربیت نماید.

آیت الله حجتی بسیار تمایل داشت با فراهم ساختن زمینی مناسب و سنددار، شهرکی مسکونی به سبک مجتمع مسکونی مدینة العلم برای طلاب علوم دینی بسازد و در این باره اقدامات مؤثری انجام داد؛ امّا عمرش کفاف نداد و این آرزوی دیرینه اش عملی نشد.

6. مرمت مدارس دینی حاج سمیع، صالح آباد، مستوفی رشت

مدرسۀ حاج سمیع از مدارس قدیمی رشت بود که در زمان رژیم سابق، به مدرسۀ دخترانه «شاهدخت» تبدیل گردید. آیت الله حجتی این مدرسه را از آموزش و پرورش بازپس گرفت و با مرمت، مبدل به حوزۀ علمیه خواهران نمود.

7. تأسیس مساجد

تأسیس مساجد بسیاری چون: مسجد جامع شفت، مسجد میر محله شفت، مسجد قریه عثمان وندان، مسجد محمود آباد خمام، مسجد ذوالپیران، مسجد حاجی آباد شهر رشت و ... و تعمیر و مرمت ده ها مسجد دیگر.

8. احداث راه های روستایی

از جمله احداث جادۀ روستای پشت سرابه روستای نِهزُم در شفت، احداث جادۀ محلۀ بابا حسن به خمام و ...

9. رسیدگی و کمک به محرومان و ایتام در نقاط مختلف شهرستان رشت

10. حفر چاه آب آشامیدنی

حفر چاه آب آشامیدنی بیش از چهل مورد در زمانی که آب لوله کشی نبود؛ در شفت، پیربازار، خمام و ... .

ص:436

11. احداث خانه های مسکونی برای فقرا و محرومان

احداث خانه های مسکونی برای فقرا و محرومان (1)

فعالیت های سیاسی

آیت الله حجتی در زمانی که در قم مشغول تحصیل بود، در جریان تظاهرات طلاب قم به هنگام آوردن جنازۀ رضاخان، فعالیت داشت. نیز وی با مرحوم نواب صفوی رفت و آمد داشت و با او همکاری می کرد. وی از ابتدای نهضت مقدّس اسلامی به رهبری امام خمینی(ره) در سال 1342ﻫ.ش. تا پیروزی انقلاب اسلامی در عرصه های مختلف، نقش فعال و سازنده ای ایفا کرد. در زمان طاغوت، هیچ گاه به استقبال یا دیدار شاه، وزیران و درباریان نرفت و هنگام ورود آنان به استان، به مسافرت می رفت و بدین وسیله نفرت خویش را نسبت به رژیم سفاک پهلوی نشان می داد. در سال1357 ﻫ.ش. مسجد ایشان به عنوان اولین مکان و محل مخالفت با طاغوت گردید. وی با دعوت از سخنرانان انقلابی و طرفداری از امام، عملاّ مبارزۀ علنی با رژیم شاه را در گیلان کلید زد. (2)

این مسجد پایگاه انقلابیون و جوانان مبارز بود و مردم از سراسر استان جهت استماع سخنان روحانیون انقلابی به این مسجد هجوم می آوردند. جمعیت از میدان صیقلان تا اول خیابان حاجی آباد را که تقریباً مسیر طولانی است، احاطه می کرد. مردم رشت همواره پس از استماع سخنرانی سخنرانان انقلابی، تظاهرات خویش را از مسجد آیت الله حجتی آغاز می کردند و به سایر نقاط شهر می رفتند. هم چنین آیت الله حجتی در حمایت از امام(ره)، به همراه گروهی از روحانیون گیلان به تهران آمده و در کنار سایر روحانیون در دانشگاه تهران متحصن شدند و نیز در مراسم استقبال از حضرت امام در فرودگاه رشت حضور داشت. (3) امضای آیت الله حجتی در پای برخی از اعلامیه ها و بیانیه ها به همراه روحانیت در رشت به هدف دفاع از آرمان مقدّس امام راحل در کتاب خاطرات صادق آمده است.


1- . جزوۀ یادمان سالگرد آیت الله حجتی شفتی؛ مصاحبه آیت الله حجتی شفتی با صدا و سیمای گیلان، و مصاحبه نگارنده با فرزند آن مرحوم.
2- . مصاحبه نگارنده با فرزند آن مرحوم.
3- . همان؛ متن زندگی دست نوشته آن مرحوم.

ص:437

در سنگر دفاع از انقلاب اسلامی

آیت الله حجتی بعد از پیروزی انقلاب در عرصه های مختلفی حضور جدّی و فعّال داشت. مقابله با گروهک های ضد انقلاب، به ویژه نقش ایشان همراه برخی از روحانیون استان برای آزادسازی دانشگاه گیلان از چنگ منافقین، هیچ گاه از خاطره ها نخواهد رفت.

وی در برقراری امنیت و آرامش استان گیلان؛ به ویژه شهرستان رشت و کمک به مردم محروم، اهتمام فراوانی داشت. آیت الله حجتی در طول دوران جنگ تحمیلی، بارها به جبهه ها رفت. نیز جمع آوری کمک های مالی و ارسال آن به جبهه ها و پشتیبانی از رزمندگان اسلام، دوشادوش آیت الله احسان بخش، از خدمات فراموش ناشدنی ایشان به شمار می آید.

آیت الله احسان بخش در این باره می نویسد:

«ایشان در نزد عامه مردم محبوبیتی دارند و در ایام جنگ بیشترین تلاش را نمودند و در نزد عزیزان سپاه و بسیج جایگاه رفیعی دارند.» (1)

ویژگی های اخلاقی

آیت الله حجتی به نماز بسیار اهمیت می داد ومقید بود نمازش را اول وقت و به جماعت بخواند. وی حتی در مسافرت ها هم به این سیرۀ حسنه عمل می کرد. به اهل علم احترام می کرد و از خدمت به آن ها دریغ نمی ورزید. مهمان نواز و مهمان دوست بود. روزی نبود در منزل وی و سر سفره اش مهمان حضور نداشته باشد. او گاهی اوقات روزه دار بود؛ ولی با همان حال روزه شخصاً پذیرایی می کرد.

وی با خانواده، فرزندان، نوادگان، برخوردی گرم وصمیمانه داشت و احترام فوق العاده ای به همسرش می نمود. وی در کارهای منزل به همسرش کمک می کرد و از امر و نهی به صورت مستقیم پرهیز داشت. با همگان به ویژه زیردستان، بسیار مهربان و خوش اخلاق بود. به صلۀ ارحام و عیادت مریض، بسیار بها می داد. برای انجام فرایض و هدایت بچه ها جوایزی در نظر می گرفت. به اعمال ماه رجب بسیار مقید بود و حتی دیگران را تشویق به انجام آن می نمود. نماز اول هر ماه را می خواند و عشق و علاقه زایدالوصفی به زیارت امام رضا علیه السلام نشان می داد. در تمام اعیاد سال، درب منزلش به روی همگان باز بود و همۀ فرزندان، نوادگان و مردم عیدی می داد. بسیار متواضع و برای


1- . دانشوران و دولتمردان گیل و دیلم، ص 352.

ص:438

طلبه ها مانند پدری دلسوز بود و در کمال سادگی با آن ها حشر و نشر داشت. اگر طلبه ای مریض می شد، وی به عیادتش می رفت. در ایام جنگ به دیدار خانواده های رزمندگان اسلام می رفت و در حل مشکلات آنان بسیار ساعی و کوشا بود. یکی از افتخارات ایشان این است که بر پیکر تمام شهدا نماز خوانده اند، مگر هنگامی که وی در استان حضور نداشت؛ حتی پیکر شهدا را به دورترین نقاط استان بدرقه می نمود. اهل نماز شب بود. کمتر عصبانی می شد. در ماه رمضان به جماعت مقید بود و همراه مردم، نماز قضا را در دو وقت صبح ها و شب ها، و در شب های قدر نماز قضای شش شبانه روز را می خواند. علاقه فراوانی به ادعیه داشت، به ویژه در عصر جمعه مقیّد بود آداب عصر جمعه؛ یعنی تلاوت یکصد مرتبه سوره قدر، استغفار و... را انجام بدهد. غسل جمعه، حتی در آخرین جمعۀ عمرش، از وی ترک نشد. مقید به قرائت زیارت عاشورا، دعای صباح، دعای عهد و... بود. ختم قرآن، ختم صلوات و سایر اذکار و برگزاری مجالس روضه و هدیۀ آن به اموات خصوصاً والدینش از جمله خصوصیات همیشگی وی بود. آیت الله حجتی همیشه با ظاهری آراسته و لباس نظیف ظاهر می شد. وی در تهیۀ جهیزیۀ دختران، خرج تحصیلات دانشجویان مستضعف، تقبّل هزینه های درمان بیماران، دستی گشاده و همتی والا داشت. (1)

تألیفات

اشاره

وی درکنار خدمات و فعالیت های گوناگون و گستردۀ خود، صاحب آثار و تألیفات ارزنده ای است که عبارت اند از:

1. حج حجتی

این کتاب دربارۀ فضیلت فریضۀ حج در 224 صفحه و در 3 فصل، توسط انتشارات سیمای آفتاب در بهار سال 1385 ﻫ.ش. به زیور طبع آراسته شده است.


1- . برگرفته از دست نوشته های فرزندان و نوادگان آن مرحوم که متن آن در اختیار نگارنده قرار دارد.

ص:439

2. شفا بخش

این کتاب مجموعه ای از دعاها، سوره ها، نمازها و زیارات و اذکار گوناگون از ائمه معصومین علیه السلام است که در 173 صفحه به چاب رسیده است. در مقدمۀ این کتاب، اجازات امور شرعیه حضرات آیات: خویی، سیستانی، اراکی، گلپایگانی، امام خمینی، بهجت و مقام معظم رهبری آمده است.

3. کتاب نماز

کتاب نماز که آماده چاپ است.

4. دفاتر حاوی مطالب خطبه های نماز جمعه ایشان

دفاتر حاوی مطالب خطبه های نماز جمعه ایشان که در رشت ایراد گردیده است.

از نگاه دیگران

آیت الله حاج شیخ محمد لاکانی (قدس سره):

آقای حجتی از ابتدای جوانی تا کنون نماز شبش ترک نشده است. حجتی حجّتنا (آقای حجتی بر ما حجت هستند. (1)

آیت الله زین العابدین قربّانی:

آیت الله حجتی یک انسان متقی، وارسته و پرهیزگار بود. وی امام جمعۀ موقت و مورد علاقۀ آیت الله احسان بخش بود. به نظر من روحانی کسی است که آدم وقتی او را می بیند به یاد خدا و قیامت بیفتد و ایشان از لحاظ تقوا، اخلاق، ادب و معرفت این چنین بود. من بیش از شصت سال با ایشان رفاقت داشته و دارم و ما رأیتُ الاّ خیراً؛ من جز نیکی از ایشان ندیدم.

آیت الله حاج سید مجتبی رودباری:

ایشان از شخصیت های بزرگ و عالمی بود که درباره هر چه در مدارس و حوزه های علمیه فراگرفته بود، به باور رسیده بود و عامل بود. مصداق «المؤمن مُلَجم» بود. اخلاق حسنه، سیره، رفتار و منش ایشان، همه اش درس عملی برای مسلمین بود. فقدان او ثلمه ای بزرگ برای روحانیت است. (2)

آیت الله حاج شیخ صادق احسان بخش (قدس سره):


1- . یادمان، سالگرد آیت الله حجتی شفتی.
2- . سی دی مصاحبه آیات: قربانی و رودباری با صدا و سیمای گیلان، در روز تشییع جنازۀ آیت الله حجتی شفتی در تاریخ 10/8/1388.

ص:440

من سال ها با ایشان هم منزل، هم حجره و هم مباحثه بودم. در فهم مطالب خیلی خوب بود ... و در بین طلاب به فضایل اخلاقی و معنوی اشتهار داشتند. (1)

فرزندان

1. سید محمد باقر حجتی شفتی

2. حجت الاسلام و المسلمین حاج سید عیسی حجتی شفتی

وی از روحانیون فاضل است که سالیان متمادی از دروس خارج فقه و اصول آیات عظام: میرزا جواد تبریزی و وحید خراسانی بهره ها برده است.

3. سیده فاطمه حجتی

4. مرحوم سید علی حجتی

5. سید محمد تقی حجتی

6. سیده زهرا حجتی

7. سیده ربابه حجتی

غروب

حضرت آیت الله حجتی شفتی پس از قریب به هشتاد سال خدمت خالصانه به مردم در تاریخ 9/8/1388 ﻫ.ش. در رشت، دارفانی را وداع گفت و به لقاءالله شتافت. پیکر پاکش در رشت با شکوه خاصی تشییع گردید و پس از اقامۀ نماز توسط حضرت آیت الله حاج سید مجتبی رودباری از علمای بزرگ رشت، به قم منتقل گردید و پس از طواف در حرم مطهر حضرت معصومه علیها السلام در قبرستان شیخان به خاک سپرده شد. در ضمن پس از ارتحال وی یک روز در استان گیلان عزای عمومی اعلام و مجالس بزرگداشت فراوانی در تجلیل از ایشان برگزار گردید.


1- . دانشوران و دولتمردان گیل و دیلم، ص352.

ص:441

فهرست تفضیلی

مقدمه 7

آقا بزرگ نراقی11

اشارات11

فعالیت ها و آثار خاندان نراقی12

الف) مبارزات13

ب) خدمات فرهنگی - اجتماعی14

1. تأسیس مدرسۀسلطانی (امام خمینی)14

2. مسجد و مدرسۀ آقا بزرگ14

تولّد16

پدر و جدّ16

تحصیلات و استادان17

حاج ملاّ احمد نراقی18

شیخ محمد سعید صد تومانی20

شیخ جعفر کاشف الغطاء21

شاگردان و مجازان از او21

ملاّ علی مددساوجی21

میرزا ابوتراب نطنزی23

میر محمد علی کاشانی23

سید حسین کاشانی24

سید احمد موسوی کاشانی24

آثار علمی25

ویژگی ها25

همسران و فرزندان26

وفات و مدفن27

شیخ مهدی قاضی خرم آبادی29

تولد30

پدر و مادر و جد پدری30

همسر31

فرزندان31

تحصیلات31

اساتید31

بازگشت به دیار خویش32

خدمات و باقیات صالحات32

برگ درخشان مبارزات و روشنگری32

زندان اوین33

ص:442

برگ زرین دیگری از مبارزات34

مسئولیت ها34

آیت الله قاضی در سخن علما34

1. آیت الله مکارم شیرازی34

2. آیت الله جعفر سبحانی35

3. آیت الله محمد مؤمن قمی36

4. وصف پدر از زبان فرزند36

5. دکتر احمد عابدی38

خاطره ای از بزرگواری مرحوم قاضی42

پرواز به عرش42

مراسم ترحیم43

پیام های تسلیت43

پیام تسلیت رهبر معظم انقلاب (مد ظله العالی)44

پیام تسلیت آیت الله مکارم شیرازی (مد ظله)44

پیام تسلیت آیت الله العظمی موسوی اردبیلی44

پیام تسلیت آیت الله العظمی جعفر سبحانی (مد ظله)45

پیام تسلیت آیت الله هاشمی رفسنجانی (مد ظله)46

پیام تسلیت وزیر علوم، تحقّیقات و فناوری46

پیام وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی47

پیام تسلیت حوزه علمیه قم و جامعه مدرسین48

فهرست منابع48

حاج شیخ رفعت الله حامدی49

تولد و پدر49

پدربزرگ50

تحصیلات و استادان51

خاطره ای از دوران تحصیل52

در انقلاب اسلامی54

تحصیلات در قم55

تشکیل خانواده و فرزندان56

فعالیت ها و مسؤلیت ها56

آثار و تألیفات58

ویژگی های اخلاقی58

بردباری و سعه صدر58

نماد خدمت و خضوع58

سادگی و بی آلایشی59

احترام به اساتید59

نوکری اهل بیت علیهم السلام60

ولایت مداری61

عروج مظلومانه61

محمد جواد انصاری همدانی63

پدر و مادر63

ولادت و ایام کودکی63

تحصیلات64

فراگیری طب65

مهارت در معقول و منقول65

ملاّقات با اسوۀ وارستگی66

در قم67

جوانه های جاوید68

تلاش های آموزشی و تربیتی69

شیوه های ارشادی70

مخالفت با صوفیه و دراویش72

در وصف مشاهیر معاصر72

حالات عبادی73

تقیّد شرعی و اخلاقی74

ص:443

شرح درد اشتیاق75

با خانواده76

آداب معاشرت و روابط فردی77

کرامت ها79

وضع برزخی یک ستمگر80

نماز ملاّئکه80

تسبیح موجودات80

مشاهدۀ ملاّئکه شب و روز81

شفای بیمار سرطانی81

شاگردان81

1. شهید آیت الله سید عبدالحسین دستغیب 81

2. آیت الله سید مهدی دستغیب (برادر شهید دستغیب)81

3. آیت الله نجابت82

4. علاّمه سید محمد حسین حسینی تهرانی82

5. آیت الله شیخ یحیی انصاری (متولد 1306 ش)83

6. استاد کریم محمود حقّیقی (متولد 1304 ش)83

7. استاد محسن بینا (1385 - 1290 ش)83

8. آیت الله شیخ حسن مصطفوی تبریزی (1382- 1297 ش)84

9. سید هاشم رضوی (متوفی 1410 ق)85

10. حاج محمد اسماعیل دولابی (1381 - 1282 ش)85

رحلت86

سید مصطفی مهدوی هرستانی87

خاندان88

پدر88

تحصیل89

اساتید91

الف) استادان اصفهان91

ب) حوزه علمیه قم97

ج) حوزه علمیه نجف اشرف97

مشایخ اجازه98

شاگردان98

فعالیت ها98

ویژگی های اخلاقی99

ویژگی های علمی و تألیفات100

ویژگی های سیاسی101

فرزندان102

غروب خورشید102

آیت الله سید جلالالدین فقیه ایمانی (ره)103

پیشبیان103

ولادت و پیشینه خاندان104

دوران تحصیل105

الف) شروع تحصیل در اصفهان105

ب( تحصیل در قم105

ج) تحصیل در نجف اشرف106

جریان ازدواج107

فعالیت های علمی در نجف اشرف108

بازگشت به ایران108

کرسی تدریس108

بحران آوارگان عراقی109

مجتمع مسکونی «مدینةالعلم»110

کتابخانه مدرسه مدینةالعلم113

مدرسه علمیه آیت الله خویی در مشهد113

خصوصیات فردی و اخلاقی114

در نگاه بزرگان115

ص:444

الف) حضرت آیت الله العظمی خوئی (قدس سره)116

ب) حضرت آیت الله العظمی وحید خراسانی (مدظله العالی)116

ج) حضرت آیت الله سید محمدباقر ابطحی اصفهانی116

ارتباط با آیت الله کاشانی(ره)118

زبان گویا در مقابل دشمنان اسلام118

پرهیز از تنش119

تهدید گروهک های انحرافی120

مدیریت والا و همگرا120

توکل120

اخلاص121

حساسیت و علاقه به حضرت زهرا 3122

تألیفات و تدریس122

رحلت123

حاج میرزا آقا باغمیشه ای125

اشاره125

خاندان125

سالم ماندن جنازه126

تولد و تحصیلات127

اجازات128

شاگردان128

فضایل اخلاقی129

آثار131

تقسیم شهریه امام خمینی133

فرزندان134

وفات135

آیت الله شیخ احمد شاهرودی137

تولد137

خاندان137

تحصیلات138

هجرت به نجف139

بازگشت به وطن139

شخصیت و جایگاه علمی140

جایگاه علمی140

مجاهدی بصیر در مبارزه فرهنگی141

شاگردان142

تألیفات143

زندگی سیاسی- اجتماعی144

جایگاه اجتماعی در بین توده مردم148

رسیدگی به شکایات و دعاوی حقّوقی149

اخلاق و روحیه معنوی150

فرزندان151

برادران152

دوستان152

وفات153

منابع154

غلامحسین جعفری همدانی155

ولادت155

تحصیلات156

هجرت به نجف، کانون دانش اهل بیت157

تحصیلات در نجف157

مکتوبات علمی در نجف158

ص:445

جایگاه اساتید نجف از نگاه ایشان158

الف) شکیبایی و وقار در برابر این حادثه159

ب) جلوگیری از فتنه159

ارتباط عاطفی و نزدیک با اساتید160

الفت و دوستی با آیت الله خویی160

جایگاه علمی و اجتماعی161

بازگشت به ایران161

تشرف به حج162

وارستگی در اوج نیاز162

مبارزات سیاسی164

خاطراتی از دوران مبارزه167

خاطرات عزت شاهی از مبارزات ایشان168

ارتباط عاطفی با رهبر کبیر انقلاب امام خمینی (ره)171

دیدگاه ایشان درباره آیت الله خامنه ای172

دوران پس از پیروزی انقلاب173

فرزندان174

وفات174

منابع175

شیخ محمد علاّمه177

تولد177

تحصیل178

خدمات179

1. تأسیس حوزه علمیه180

2. بنای مسجد180

3. ساخت حسینیه در بلخ181

4. کانون تربیتی و فرهنگی182

5. تدریس182

شاگردان183

اهتمام به خدمات عام المنفعه183

وفات184

سیدعلی رضا ریحان یزدی185

تولد و زادگاه185

پدر و مادر185

تحصیلات و استادان186

اجازات و مدارج علمی188

اقامت در تهران191

سفرهای داخلی و خارجی191

تألیفات194

آینۀ دانشوران195

درس انشا یا علم بیان197

بازرگانی محمد صلی الله علیه و آله198

کتابهایی که من خوانده ام198

تفسیر ریحان198

اشعار199

وفات و مدفن200

از منظر دیگران201

شهید حسن جابریان203

زادگاه و خاندان203

تحصیلات ابتدایی204

هجرت به قم204

مراسم عمامه گذاری204

ص:446

تدریس205

جشن عقد و ازدواج205

زندان و حکم اعدام شهید جابریان206

فریاد یا صاحب الزمان در زیر شکنجه206

پخش نوار، اعلامیه و اسلاید207

پناه دادن به انقلابیون207

توسّل به حضرت معصومه علیها السلام208

علاقه به امام خمینی (ره)208

بازداشت در قمصر کاشان208

احضار به پاسگاه علویجه اصفهان209

ارتباط با جوانان و استفاده از ابزارهای تبلیغ209

کار عمرانی و تبلیغ211

مخالفت با آخوندهای ساواکی212

رمز موفّقیت212

پناه بی پناهان212

تبلیغ مخلصانه212

شناخت زمان و مکان برای اعزام مبلغ213

سوژه یابی213

تدریس قرآن و اصول عقاید213

اهتمام به تصحیح قرآن214

اهتمام به امر تبلیغ214

نماز شب و زیارت عاشورا215

شهامت و شجاعت216

نظارت بر بازار216

ملاّقات با امام خمینی (ره)216

پرهیز از شهرت طلبی217

همکاری با کمیته انقلاب اسلامی217

مدال یا حجت بن الحسن و فرزندان فرهنگی شهید جابریان218

تسلیم خدا218

صدای اذان219

آگاهی کودتای نوژه219

شهادت220

قدردانی221

مسئولیت های شهید جابریان در نظام مقدّس جمهوری اسلامی ایران221

آیتالله علاّمه مُهری223

مقدمه223

ولادت224

علاّمه بحرانی[ره]225

جرعه ای از جام نور226

هجرت226

خاطرات سفر226

استادان228

جایگاه علمی228

تندیس پارسایی229

ساده زیستی229

پایگاه مردمی230

رؤیای صادقه231

آیت الله العظمی سبحانی231

فعالیت های فرهنگی و اجتماعی233

ص:447

فعالیت های سیاسی234

بازماندگان235

شهید سید ابراهیم علاّمه236

عروج ملکوتی237

منابع237

آیت الله سید محمد علی جزائری آل غفور(ره)239

مطلع سخن239

ولادت240

تحصیلات و اساتید240

سوابق و فعالیت ها242

الف) اجتماعی242

ب) فعالیتهای سیاسی244

ج) فعالیت های علمی و تبلیغی246

الف) تدریس و شاگردان246

ب) منبر و تبلیغ247

ج) اقامه نماز جماعت248

تألیفات249

الف) آثار چاپ شده249

ب) آثار چاپ نشده249

ویژگی های اخلاقی آن مرحوم250

1. عشق به عبادت250

2- اخلاص در عبادت و سایر اعمال251

3. برخورداری از صفای درون252

4. بهره مندی از قلب سلیم252

5. ساده زیستی و بی تکلّفی253

6. رعایت حقّ الناس254

7. بهره مندی از ثبات و صلابت نفس254

8. دقّت در اجتناب از گناه255

9. تقدم در سلام بر دیگران255

10. بهره مندی از آراستگی ظاهر255

11. شوخ طبعی و بذله گویی256

12 .توجه و کمک به خانواده256

13. ارادت به ساحت مقدّس اهلبیت علیهم السلام257

14. مهمان نوازی257

فرزندان258

رحلت غم انگیز258

منابع259

آیت الله سید محمد تقی وحیدی بهسودی (ره)261

تولد و پیشینۀ خانوادگی261

تحصیل در بهسود262

معلم مکتب خانه262

هجرت به کابل263

اساتیدکابل263

مدرسۀ علمیه محمدیه کابل264

تدریس در کنار تحصیل265

شیرینی مطلب266

بر مسند خطابه266

قدرت علمی267

خاطره ا ی از استادش267

هجرت به قم267

نمرۀ بیست268

اساتید قم268

بر کرسی تدریس268

دو چیز انسان را زمین می زند270

فعالیت های جهادی270

ص:448

منبر و خطابه271

روح لطیف274

تقوی و خضوع274

تواضع و اخلاق ویژه استاد276

قالوا سلاما278

تعبّد و تهجد278

زهد و ساده زیستی279

دستگیر بینوایان279

برخی از شاگردان280

تالیفات280

فرزندان281

در سخن دوستان و شاگردان281

سید هادی هادی(وزیر شهدا و معلولین افغانستان281

* آیت الله حجت (فرزند حضرت آیت الله حجت کابلی قدس سره)282

حجت الاسلام والمسلمین استاد شیخ ناصری282

حجت الاسلام والمسلمین ساجدی (از شاگردان)282

آیت الله نوری کابلی283

بیماری و رحلت283

تجلیل از استاد284

شهید شیخ عباس صبائی287

مقدمه287

ولادت288

تحصیلات288

ازدواج و تشکیل خانواده289

تدریس و شاگردان290

تالیفات291

ویژگیهای اخلاقی291

فعالیت ها و مجاهدتها297

الف) فعالیتهای فرهنگی و تبلیغی297

ب) فعالیت ها سیاسی299

فعالیت های قبل از انقلاب299

فعالیت های بعد از انقلاب299

فعالیتهای اجتماعی و اقتصادی301

نحوه شهادت303

محل دفن303

آقا سید محمد برقعی قمی305

شناسنامه اجمالی305

سادات برقعی306

موسی مبرقع308

نقابت309

پدر310

تحصیلات310

بازگشت311

شهرت سید محمد312

زهد و تقوا313

تکیۀ آقا سید عبد الله313

نزدیکان سید محمد314

1. میرزا سید علی315

2. میرزا سید حسن317

3. سید حسین317

1. سید ابو القاسم آیت الله زاده318

2. سید احمد برقعی318

3. سید محمود برقعی318

ص:449

4. سید جواد برقعی318

5. سید رضا برقعی318

6. فاطمه سادات آیت الله زاده319

شاگردان319

تألیفات320

وفات320

میرزا احمد شیرازی321

طلوع321

عشق طلبگی321

مشاور رهبر لارستان322

علاقه، طرفینی است322

تبعید323

مشایخ اجازه323

1. حاج شیخ ابوالقاسم قمی کبیر(ره)323

2 .حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی 323

3. میرزا محمد فیض قمی(ره) 324

4. سید محمد باقر حسینی قزوینی324

5. سید ابوالحسن اصفهانی(ره):324

هم مباحثه324

ویژگی ها325

ورزش325

تبلیغ خالصانه325

سحرخیزی326

استعمار ستیزی326

نمونه دیگری از استعمار ستیزی326

عدم به رسمیت شناختن پهلوی326

اعتقاد به ولایت فقیه327

تربیت فرزند328

عنایت حضرت ولی عصر(عج)328

ازدواج329

نسبت با آیت الله اراکی(ره)329

غروب330

منابع330

شیخ عبدالحسین وکیلی قمی331

ولادت331

پدر و جد331

تحصیل332

استادان332

خارج فقه و اصول333

حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی333

میرزا محمد فیض قمی333

سیدمحمدتقی خوانساری334

سیدحسین بروجردی334

آیت الله سیدمحمد حجت کوه کمرهای335

سیدمحمدرضا گلپایگانی336

سید علی فانی336

تخصص336

تسلط بر ادبیات و متون فقهی337

تشکیل حلقه درسی و پرورش شاگردان337

تألیفات338

ویژگیهای اخلاقی339

رضا و توکل339

آمادگی برای مرگ339

توجه به پیراستن محیط339

نکتهسنجی و دقت در مباحث340

دوری گزینی از دنیا340

ص:450

تقدیم شهیدان در راه اسلام340

مورد علاقه علما و بزرگان341

عشق به اهل بیت علیهم السلام341

در ولادت با سعادت حضرت حسین بن علی علیه السلام341

در مدح صدیقه کبری فاطمه زهرا علیها السلام343

فعالیتهای فرهنگی و تبلیغی345

روشنگری345

فعالیتهای اجتماعی345

تعمیر و تصدی مدرسۀ جهانگیرخان345

فرزندان346

فوت و محل دفن347

منابع347

استاد سید علی فاضلی بلخابی349

اشاره349

خاندان350

الف) جدّ350

ب) پدر350

تولد351

شاگرد حوزههای علمیه352

الف) در راه مکتب و مدرسه352

ب) کبوتر حرم رضوی352

ج) در جوار کریمه اهل بیت علیهم السلام352

د) در اقیانوس دانش نجف353

بازگشت به زادگاه353

اساتید سطوح عالی354

مدرس موفّق و پرتلاش355

شاگردان با فضیلت356

اوصاف و خصال نیک356

1. زبان تأثیرگذار358

2. صدای گرم و محزون358

خدمات اجتماعی359

1. ارشاد شیعیان شبرغان359

2. مبارزه با پدیده بی سوادی360

3. انتقال کتب مذهبی360

4. تدوین شجرهنامۀ سادات361

5. احیاگر مجالس و مراثی اهلبیت علیهم السلام361

الف) بیانیۀ امام جمعه نطنز361

ب) رضایت مردم362

ج) ترویج شیوه جدید محافل اهل بیت علیهم السلام362

د) معرفت آگاهانه363

مبارزات سیاسی و انقلابی363

الف) در ایران363

اسارت ساواک364

ب) در افغانستان364

آثار و بازماندگان365

الف) آثار و تألیفات365

ب) در عرصه سازندگی366

از منظر دیگران366

رحلت جانگداز368

فرزندان368

سید شهاب الدین نیریزی369

نیریز، خاستگان خاندان369

مهد مشاهیر370

نیای نامور371

خانواده و ایام کودکی375

تحصیلات376

آیت الله شیخ مهدی کجوری مازندرانی377

ص:451

عباس دارابی، معروف به حکیم میرزا عباس شیرازی دارابی378

هجرت به سوی تهران379

در محضر حکمای تهران381

در جستجوی معارف معنوی382

محفل پرفیض384

جرعه نوشان چشمه حکمت385

شیخ آقا بزرگ تهرانی385

آقا بزرگ شهیدی385

سید حسین بادکوبی (1358-1293 هجری)386

سید موسی زرآبادی (1353-1294 هجری)386

شیخ عبدالحسین رشتی (1373-1292 هجری)387

میرزا محمود آشتیانی (1401-1304 هجری)387

میرزا احمد آشتیانی (1395-1300 هجری)388

میرزا مهدی آشتیانی (1372-1306 هجری)389

محمد کاظم عصّار (1394-1305 هجری)389

آیت الله شیخ مهدی امیری (مدرّس مازندرانی)390

در وصف مشاهیر معاصر391

شیخ آقا بزرگ تهرانی392

مرتضی مدرّس گیلانی392

متفکر شهید علاّمه آیت الله مرتضی مطهری392

استاد محقّق سید جلال الدین آشتیانی392

تواناییهای علمی و فکری393

نگاشته های عرفانی393

خلق و خو395

خاموشی مشعل396

شیخ محسن طاهری قمی399

مقدمه399

ولادت399

تحصیلات400

اساتید400

تدریس و شاگردان400

تشکیل خانواده و فرزندان401

فعالیت ها402

فرهنگی و تبلیغی402

اجتماعی و اقتصادی402

فعالیت های سیاسی403

تألیفات403

ویژگی های اخلاقی404

1. عبادت404

2. پشتکار404

3. عشق به اهل بیت علیهم السلام405

4. تواضع و فروتنی406

5. مردم داری406

وفات407

تشییع و نوع دفن407

شیخ محمد کاظم معزّی409

نیاکان410

تحصیلات412

اساتید412

1. آیت الله شیخ محمدرضا معزّی دزفولی (م 1352)412

2. آیت الله سید حسین طباطبایی بروجردی (م 1380)413

3. آیت الله شیخ عبدالکریم حائری (م1355)413

4. آیت الله سیّد محمد حجت کوه کمری (م 1372)413

5. آیت الله شیخ محمد علی معزّی414

خدمات اجتماعی414

ص:452

خدمات فرهنگی414

تدریس415

تألیفات415

1. ترجمۀ قرآن کریم415

2. کشف آیات القرآن416

3. پیشوای شهیدان416

4. تعریبِ «تشریح و محاکمه در تاریخ آل محمّد صلی الله علیه و آله» (خطی)417

5. ترجمۀ «المهدی» (خطی)417

6. تقریرات (خطی)418

7. تعلیقاتی بر رجال مامقانی (خطی)418

ویژگی های اخلاقی419

سفر ابدی419

منابع تحقّیق420

آیت الله سید موسی حجّتی شفتی423

سیمای شهرستان شفت423

فرزانگان424

طلوع ستاره فروزان427

پدر بزرگوار428

تحصیلات428

اساتید دورۀ سطح429

اساتید دروس خارج فقه و اصول430

بازگشت به گیلان430

خدمات431

فعالیت های سیاسی436

در سنگر دفاع از انقلاب اسلامی437

ویژگی های اخلاقی437

تألیفات438

1. حج حجتی438

2. شفا بخش439

از نگاه دیگران439

فرزندان440

غروب440

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109